تماشاچیان تئاتر مقطعی شدهاند/ ضرورت تربیت تماشاچی فرهنگی
امیرحسین حریری، مدیر مرکز تئاتر مولوی معتقد است: در این سالها فعالیت هدفمندی برای تربیت تماشاچی فرهنگی در حیطه تئاتر انجام ندادیم. سیاستگذاران فرهنگی باید به این موضوع ورود کنند.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه فرهنگ وهنر خبرگزاری تقریب، تئاتر یکی از هنرهایی هست که وابستگی مستقیم با مخاطب و همراهی او دارد، هنرمندان تئاتر انگیزه و انرژی خود را از حضور تماشاگران در سالن میگیرند و علاوه بر این نیز تأمین هزینههایشان منوط به حضور تماشاچی است، چیزی که این روزها شاهد ریزش آن در سالنهای نمایشی از دولتی تا خصوصی هستیم.
این روزها زیاد مطرح میشود که تئاتر ایران با بحران مخاطب روبه رو شده است، هر چند برخی نمایشها و کارها نقض این را نشان میدهد اما آنها استثناء هستند و بیشتر سالنهای نمایشی نشان میدهند که در این زمینه دچار مشکل هستیم.
با امیرحسین حریری، مدیر مرکز تئاتر مولوی در این باره گفتوگو کردیم.
* وضعیت تماشاچیتئاتر را چطور ارزیابی میکنید؟
تماشاچی در هر بازه زمانی، تابع شرایط و مختصات خاص آن مدیوم هنری است، بی تردید اگر آن مدیوم هنری مورد نظر بتواند به عنوان یک ظرفیت هنری، محصول مناسب فرهنگی و هنری ارائه دهد، طبیعی است که دریافتگران به عنوان بهرهمندان آن محصول، هم به لحاظ کمی اضافه شده و هم زمینه رشد آن مهیا میشود. حتی این رشد در مسیر صحیح میتواند تبدیل به یک رقابت فرهنگی سالم برای دستیابی به آن محصول فرهنگی در بین دریافت کنندگان شود.
در عرصه هنرهای نمایشی با توجه به شرایط فرهنگی کشور و تغییرات و رشدی که که در زمینه های تولید و سخت افزاری تئاتر اتفاق افتاده، طبیتعا تماشاچیتئاتر نسبت به سالهای گذشته بیشتر شده است. اگر تعداد نمایش ها و تماشاگران تئاتر کشور را در این سه دهه اخیر بررسی و قیاس کنیم، طبیعتا در سالهای اخیر تماشاگران بیشتری در تئاتر مشاهده شده است.
یکی از دلائل این افزایش کمی به تعداد نمایشهای روی صحنه باز میگرد. از این رو که نمایشهای تولیدی برای اینکه خود را به درستی عرضه کنند به روشهای مختلف سعی میکنند تماشاچی مختص خود را پیدا کنند.دلیل دیگر آن است که تنوع راهها و شیوه های تبلیغاتی خصوصا فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، اطلاع رسانی در این حوزه را در سطوح مختلف اجتماعی افزایش داده که به طبع آن تعداد تماشاگران با رشد مواجه میگردد.
*در این که نسبت به سالهای قبل تئاتر به سبد فرهنگی خانوادهها افزوده شده شکی نیست اما فکر نمیکنید بخشی از این امر به حواشی کاذب مربوط به هنر مرتبط باشد و اینها تماشاچی خاص تئاتر نباشند؟
بله. اما همین حواشی کاذب و در عین حال جذاب تئاتر برای بسیاری از افراد جامعه؛ علیرغم اینکه باعث رشد مخاطبان تئاتر شده، اما در عین حال مقطعی و گذرا بوده و با اتمام آن حاشیه نگاریهای جذاب و ظاهری، کارکرد و نتیجه خود را نیز از دست داده و تبدیل به یک اصل دائمی نمیشود.
مثل دیدن بازیگران یا هنرمندان مورد علاقه روی صحنه تئاتر که علرغم اینکه به عنوان یک پدیده نسبتا نو و در عین حال ناموجه در این چند سال اخیر، در زمینه تولید تئاتر مطرح شده است؛ لیکن معتقدم به مرور اهمیت خود را به عنوان یک ضرورت مهم در جریان تولید از دست خواهد داد.
طبیعتا درصد خیلی کمی از افرادی که برای دیدن هنرمندان مورد علاقهشان به سالنهای تئاتر میآیند، تماشاچی ثابت تئاتر هستند
هرچند امروزه خیلی از تماشاگران نه صرفا برای تئاتر بلکه برای دیدن هنرمندان مورد علاقهشان به بعضی از سالن میآیند، اما طبیعتا درصد خیلی کمی از اینها تماشاچی ثابت تئاتر هستند. مطمئنا جریان اصیل تئاتر ثبات کمی تماشاگران خود را در شکل هایی جدای از این دست مسائل جستجو و پیدا خواهد کرد.
اما نکته اصلی من این است که ما به یک برنامه کاملا هدفمند توسط سیاست گذاران فرهنگی نیازمند هستیم تا در خصوص افزایش کمی و کیفی مخاطبان فرهنگی تئاتر؛ راهکارهای عملی و مدونی تهیه کنند.
*واضحتر بگویید منظورتان از افزایش کیفی مخاطبان فرهنگی چیست؟
ما در این سالها در حوزه تئاتر خیلی کار هدفمند و روشمند برای اینکه تماشاچی حرفهای در حوزه تئاتر را افزایش دهیم، انجام ندادیم. ببینید الان در عرصه آموزش با احداث پایگاههای مختلف آموزشی در بسیاری شهرها به آموزش نیروی جوان در حوزه تئاتر پرداخته شده و در کنار آن یک ظرفیتی (هرچند نامتناسب) به لحاظ زیرساختی برای عرضه تولیدات نمایشی ایجاد شده است. اما در مقابلش هیچ سیاستگذاری و یا راهکار اصولی و مشخصی برای افزایش تعداد تماشاگران، ارائه نشده است.
به عبارتی منظورم این است که کارکرد فرهنگی هنر تئاتر در جامعه آنچنان تشریح نشده است که به واسطه آن تعداد تماشاگران تئاتر به جهت درک ضرورت این کارکرد، افزایش یابد. پس یکی از وظایف سیاست گذاران فرهنگی این است که با استفاده از روش ها و ابزارهای مختلف زمینه رشد، آموزش و افزایش تماشاگران فرهنگی را ایجاد کنند. البته باید به استانداردسازی ذائقه فرهنگی تماشاگران هم اهمیت داده شود.
*ذائقه تماشاچی تئاتر چطور استانداردسازی میشود؟
ببینید بسیاری از تولیدات هنرهای نمایشی با هدفهای آموزشی، تربیتی، سرگرمی، آسیب شناسی اجتماعی، نقدهای اجتماعی، سیاسی و ... اجرا میشوند. ما برای اینکه این اهداف و دغدغه ها را با زبان هنر تئاتر به مخاطب خود ارائه دهیم میبایست با ارائه محصول مناسب به عنوان یک الگوی مناسب کیفی؛ ذائقه مخاطب را استانداردسازی کنیم تا سطح سلیقه عمومی در یک شرایط مناسبی قرار گیرد تا باعث نشود هر تولید نازلی به لحاظ کیفی در دامنه انتخاب آنان قرار گیرد.
اگر ما نسبت به این الگو سازی کیفی اهتمام درستی داشتیم طبیعی بود با این بحرانی که الان در زمینه تماشاچی مقطعی تئاتر رو به رو هستیم، مواجه نمیشدیم. تماشاگری که به خاطر یک سری جریانهای کاذب بلیت میخرد یا براساس تبلیغات کاذب یک نمایش را می بیند!
اگر میتوانستیم در عرصه نمایش الگوسازی کنیم، با این بحرانی که الان در زمینه تماشاچی مقطعی تئاتر روبهرو هستیم، مواجه نمیشدیم!
اما در کل با این موضوع موافق نیستم که تماشاچی ما کم شده است در حال حاضر به نظرم تماشاچی ما به نسبت عرضه محصولاتمان و ضرورتی که در جامعه در زمینه تئاتر احساس میشود، نسبت مناسبی دارد. البته باز هم این نسبت میتواند به نفع افزایش تعداد تماشاگران از این هم بیشتر باشد اگر زیرساختهای ما شرایط بهتری پیدا کنند.
*به نظر شما شرایط اقتصادی بر میزان مخاطب تئاتر تأثیرگذار است؟
بله مطمئنا همینطور است چرا که تئاتر هنر نسبتا پرهزینه ای است. اگر یک خانواده بخواهند یک نمایش را ببینند در قیاس با مثلا سینما طبیعتا مجبور میشوند هزینه بیشتری پرداخت کنند.
*پس چطور برخی نمایشهای لاکچری در هتلهای گران تهران این همه فروش میکنند؟
به نظرم بسیاری از این تماشاگران مقطعی هستند. شاید بسیاری آنها برای دیدن هنر نمایش نمیآیند بلکه دلائل دیگری هم دارد که هزینه میکنند ، دلائلی چون دیدن یک هنرمند مورد علاقه و یا تبلیغات گسترده. البته این نوع تئاترها هم اگر در مسیر صحیح تولید و اجرا شود؛ به عنوان یک پیشنهاد برای بسیاری از سلیقه ها میتواند جای ثابتی داشته باشد.
*وضعیت تالار مولوی در این زمینه چطور است؟
در یک بررسی اجمالی در سال جاری اجراهای خوب ما بدون اینکه بهرهای از پشتوانه تبلیغاتی آنچنانی برده باشند و یا از چهرههای گیشه محور در نمایش های خود استفاده کنند، نسبتا استقبال خوبی از آنها شده است. تنها پشتوانه این آثار دانش گروه؛ جایگاه دانشگاهی تئاتر مولوی و انگیزه های بالای گروههای جوان آنها بوده است.
نمونه همین نمایش «هار» در تالار مولوی که تقریبا روزانه فراتر از ظرفیت سالن میزبان تماشاگران بود، گاهی روزانه در دو نوبت اجرا رفته است. بنابراین من معتقدم اگر یک نمایش فارغ از تمام جذابیتهای کاذبی که دامنگیر بسیاری از آثار می شود، اگر به لحاظ کیفیت دارای مختصات مناسبی باشد، مطمئنا مخاطب خود را پیدا خواهد کرد، این یک امر کاملا تجربه شده در تئاتر معاصر ایران است. اگر یک نمایش به لحاظ کیفی خوب بوده و استانداردهای لازم را داشته باشد،مطمئنا تماشاچی خود را خواهد داشت.
خیلی نمایشهایی که به لحاظ تعداد تماشاچی شرایط خوبی ندارند دلیلش کیفیت نامناسب و مشکلات عدیده در آنها است هرچند از طرفی یادمان نرود نداشتن تماشاچی هم ضرورتا به معنای بی کیفیت بودن هم نیست. اما میتواند به عنوان یک دلیل بررسی شود.
*ولی نقض این امر ما کارهایی را میبینیم که به لحاظ کیفی و کارگردانی هم خوب هستند اما نتوانستند مخاطب خود را پیدا کنند،آیا همیشه میتوان چنین گزارهای را درباره کاری درست دانست؟
شرایط جدید حاکم بر هنرهای نمایشی کشور را از جمله تبلیغات نفی نمیکنم، چرا که تبلیغات الان نسبت به سالهای قبل جایگاه ویژهای پیدا کرده است البته طبیعی است که در این تنوع محصولات فرهنگی ما بخواهیم محصول و هنر خود را به درستی عرضه کنیم باید از ابزارهای تبلیغاتی مناسبی بهره ببریم تا آن محصول خوب معرفی شود، تئاتر هم از این قضیه مستثنی نیست.
تبلیغات در عرصه تئاتر نسبت به سالهای قبل جایگاه ویژهای پیدا کرده است
اما در عین حال حرف من این است که ما درباره چه کارهایی صحبت میکنیم؟ یک سالن با ظرفیت صد تا دویست نفره در طول سی اجرا میخواهد پنج یا شش هزار نفر را برای دیدن نمایش خود جذب کند، این پنج هزار نفر در چه کسری یا درصدی ناچیز از جمعیت شهر مثلا تهران قرار میگیرند؟
این درصد زیادی نسبت به جمعیت مخاطبان فرهنگی شهر تهران یا کل جمعیت تهران نیست بنابراین جذب کردن این تعداد با بهره مندی از یک نمایش خوب قاعدتا می تواند ممکن باشد. البته در مورد سالن های بزرگتر طبیعتا به اهرم های بیشتری در حوزه معرفی و تبلیغات نیاز است.
*به نظر شما تئاتر خصوصی به مخاطب تئاتر افزوده است؟
با وجود اینکه تئاتر خصوصی خودش فی نفسه یک ظرفیت بسیار خوب و هدفمند بود و میتوانست فرصتهای بسیار فوقالعاده در تئاتر کشور ایجاد کند، اما به اعتقاد من خشت آن را کمی کج نهادیم و چون کارشناسی درستی صورت نگرفت، به نظرم الان خودش با مسائل زیادی به خصوصا به لحاظ حمایتی و سیاستگذاری روبه رو است. عمده تئاترهای خصوصی از نبود یک حمایت قاعده مند رنج می برند.
اگر در این سالها مشکلات تئاتر خصوصی با یک سیاست گذاری صحیح و کارشناسی اصولی بررسی و حل شده یا بشود، میتواند اتفاقات خوبی را رقم بزند. اگر منی که قرار است به عنوان هنرمند در تئاتر خصوصی حضور داشته باشم و آنجا نمایشم را ارائه کنم نگران مسائل اقتصادی یا دغدغه پرکردن سالن را نداشته باشم و شکل حمایت از سالن های خصوصی به گونه ای باشد که دغدغه تامین هزینه های جاری در متولیان آنها برطرف شود، به خیلی از شیوه های غیر معمول متوسل نمیشوم.
الان شاهد هستیم که حضور چهرهها در تئاتر به یک نکته جدی و قابل تامل در عرصه هنرهای نمایشی خصوصا سالن های خصوصی بدل شده است، الان استفاده از یک چهره در یک نمایش دیگر ظرفیت نیست. شاید موقعی میتوانست ظرفیت فرهنگی و هنری خوبی ایجاد کند همانطور که دهههای هفتاد و هشتاد هیچ مشکلی در این زمینه نداشتیم و استقبال هم از آنها میشد. اما الان به عنوان یک الگوی نادرست که در حال نهادینه کردن خود است از طرف بسیاری از هنرمندان تئاتر تلقی میشود که صرفا اهداف اقتصادی در پس آن است.
وقتی اقتصاد تئاتر اولویت میشود گروهها برای تأمین هزینه دست به کارهایی میزنند که شاید سلیقه خودشان هم نباشد
البته این طبیعی است که وقتی اقتصاد نمایش در اولویت قرار میگیرد بسیاری از گروههای تئاتری ناچار میشوند برای تأمین هزینههایشان اقداماتی انجام دهند که فیالذات شاید خودش هم به آنها قائل نباشد و همین حتی بر روند تعداد تماشاچیتئاتر و سلیقه آن به مرور زمان تأثیر میگذارد.
*در نهایت چه پیشنهادی برای بهبود اوضاع در عرصه تماشاچیتئاتر دارید؟
من اعتقادم این است که الگوسازی درست برای استانداردهای ذائقه فرهنگی مخاطب باید از اهداف اولیه سیاست گذار فرهنگی ما باشد. اگر این اتفاق بیافتد هر مدیوم هنری کارکرد خود را خواهد داشت . بنابراین اولین وظیفه سیاست گذار فرهنگی در حوزه مخاطب شناسی تئاتر، ایجاد الگوهای درست برای استانداردسازی ذائقه مخاطب در عرصههای فرهنگی است.
در صورتی که این استانداردسازی صورت بگیرد مخاطب تئاتر ثابت میشود نه مقطعی که صرفا براساس تبلیغات یا اتفاقی خاص به دیدن تئاتر آمده باشد.
*نکته پایانی؟
صحبت پایانیام درباره سالنی چون خود تالار مولوی است من کمتر نمایشی را در این مجموعه میبینم که با مشکل جدی مخاطب روبه رو باشد. با اینکه مخاطبان مولوی اکثرا جوان و آکادمیک هستند و جوانان یکی از مکانهای ثابتی که بخواهند تئاتر ببیند و به لحاظ آموزشی و هنری هم کار کنند تالار مولوی است. در عین حال ما در این چند سال اخیر شاهد هستیم که چه تعداد تماشاچی غیر تخصصی ثابت هم جذب این مرکز شده است.
ما الان در باشگاه تماشاگران مولوی تعداد زیادی تماشاچی غیر تخصصی داریم که پای ثابت همه اجراها هستند. این نشان می دهد که ظرفیت های لازم برای افزایش تعداد مخاطبان نسبتا وجود دارد.
انتهای پیام/