شب شعر عاشورایی «رندان تشنه لب» شب گذشته با حضور شاعران جوان و پیشکسوت در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرگزاری تقریب، شب شعر عاشورایی «رندان تشنه لب» شب گذشته با حضور شاعران جوان و پیشکسوت در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
بر اساس این گزارش، این برنامه که بخشهای متنوعی داشت ابتدا با دعوت از شاعران به شعرخوانی گذشت و سپس برخی از هنرمندان چون حاج محسن میرزا علی معروف به مرشد میرزا علی به اجرای برنامه پرداختند.
در ابتدای این مراسم رسالت بوذری با دعوت از اسماعیل امینی از وی دعوت کرد که شعری بخواند، امینی هم در این مراسم سرودهای را که در رثای حضرت علی اکبر(ع) سروده بود خواند.
از این جهان تیره سفر کرد/ یک دم به روی خاک نظر کرد
در بخش دیگر برنامه عباس احمدی از دیگر شاعران جوان کشورمان اینگونه شعرخوانی خود را آغاز کرد:
یک روز به هیات سحر میآید
با سوز دل و دیده تر می آید
یک روز به انتقام 72 شمس
با سیصد و سیزده نفر می آید
و سپس قصیدهای فاطمی با این مطلع خواند:
چنان پیچیده عطر بی نظیرش در فضا زهرا(س)
نمیافتد دمی هم از دم باد صبا زهرا(س)
سعید بیابانکی از شاعرانی بود که در این مراسم شعرخواند و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
سرت اگرچه در آن روز رفت بر سر نی
نخورد دشمنت اما جوی ز گندم ری
شراب نور که هشیار ومست خورده تویی
که گفته است که کشتی شکست خورده تویی؟
امیدمهدینژاد هم شاعری بود که پشت تریبون حاضر شد و دوشعر کوتاه خواند و اعلام کرد که کتاب بازنویسی مقتلش به پایان رسیده و تا محرم سال آینده منتشر خواهد شد.
ای گیاهِ برآمده! ابتری، بیبری هنوز
ای درختِ خزانزده! از گیاهان سری هنوز
میپرید ای پرندگان روزی از قیدِ آشیان
مانده بر شانههایتان اثری از پری هنوز
وی شعر دوم خود را که در وصف شهید محسن حججی هم سروده بود خواند.
و سایه ها که جهان را اداره می کردند
به خون تپیدن ما را نظاره می کردند
قماش قدسی حق را به هیکل ابلیس
به ضرب قیچی و چاقو قواره می کردند
چه ابرهای سیاهی، چه بادهای بدی
که شام غم زده را بی ستاره می کردند
خبر رسید که سرهای سرورانم را
به رسم کهنه ی کین بر مناره می کردند
خبر رسید که نعش برادرانم را
ملات باروی دارالاماره می کردند
و چشم های تماشا میان بهت و سکوت
جنازه های رها را شماره می کردند
و عاشقان حسین و نواسگان یزید
بر این بساط نبردی دوباره می کردند
و ماندگان به تکاپوی راهیان خیره
هنوز سبحه به کف استخاره می کردند
حسین منتظرت بود، چشم در چشمت
فرشتگان به گلویت اشاره می کردند...
حافظ ایمانی و مجتبی احمدی، سیدجواد میرصفی و صابر قدیمی هم در این مراسم شعر خواندند.
در ادامه ابوالفضل زرویی نصرآباد با آنکه حال مساعدی نداشت اما قصیده زیبای خود که با ردیف «دست» برای علمدار کربلا سروده بود خواند؛
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان بُرد سوی دفتر، دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر، دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر، دست
چو دست بُرد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر، دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دستْ حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مَشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر، دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت؟
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر، دست!
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر، دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
***
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سر باز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
یوسفعلی میرشکاک هم پشت تریبون قرار گرفت و به حالت مداحی سرودههایی را برای حاضران خواند و از آنها خواست تا همراهی کنند.