تاریخ انتشار۹ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۶
کد مطلب : 203423

نشست تحلیلی با موضوع « جریان تکفیری و تحولات راهبردی در منطقه»(بخش دوم)

در نشست تحلیلی خبرگزاری تقریب مطرح شد: « تعداد قابل توجهی از این آدم های آموزش دیده آمریکاییِ جریان معتدل که قرار بود سناریوی آمریکا را بازی بکنند، به جریان «القاعده» پیوستند. در واقع این ها امکانات اشان و پتانسیلی را که باید برای یک پروژه واحد می گذاشتند، دارند خنثی می کنند.»
نشست تحلیلی با موضوع « جریان تکفیری و تحولات راهبردی در منطقه»(بخش دوم)
 
نشست تحلیلی با موضوع « جریان تکفیری و تحولات راهبردی در منطقه»(بخش دوم)
 
در نشست تحلیلی خبرگزاری تقریب مطرح شد: « تعداد قابل توجهی از این آدم های آموزش دیده آمریکاییِ جریان معتدل که قرار بود سناریوی آمریکا را بازی بکنند، به جریان «القاعده» پیوستند. در واقع این ها  امکانات اشان و پتانسیلی را که باید برای یک پروژه واحد می گذاشتند،  دارند خنثی می کنند.»
****
 ساختار سازمانی گروهک تروریستی– تکفیری داعش چگونه ساختاری است؟ این گروهک در مسیر تشکیل و در روند فعالیت هایش، چه تاثیراتی را از تحولات منطقه ای، پذیرفته است؟  جریان تکفیر در دیگر کشورها، در مواجه با تغییر معادلات منطقه ای وتحولات سیاسی بزرگ، چه واکنشی از خود نشان داده و می دهد؟ این پرسش ها از جمله  پرسش هایی هستند که آقای هادی محمدی کارشناس مسائل راهبردی در نشست تحلیلی خبرگزاری تقریب، بدان پاسخ داده است.
******
مجری : با توجه به عملکرد جریان تکفیر درسوریه، چنانچه بخواهیم  در خصوص ویژگی های ساختاری و عقیدتی گروهک داعش سخن بگوییم، به چه نکاتی باید اشاره کنیم؟
 هادی محمدی : یک مسئله دیگری که خیلی مهم است و شاید کمتر کسی در کشور و در سطح منطقه به شکل علنی به آن پرداخته، این است که در یک بازنگری، ببینیم «داعش» چیه؟ و چه جوری ساخته شده؟ دارای چه ماهیتی هست؟ چه کسی دارد این گروهک را اداره می کنه؟  در پاسخ به این سوالات، می توانیم بگوییم که: «داعش» کنسرسیومی است از مجموعه بازیگرهای مختلف؛  یا نه، یک پدیده واحدی است که شما یک حکم واحد برای آن صادر می کنید که: تفکرش این است، رهبریش این است،  سازمانش این است. با این کشورها ارتباط دارد؛ تعریفش کلاسه شده و مشخص است.  آیا داعش دارای چنین ویژگی هایی هست که ما برای آن یک پرونده این چنینی باز کنیم؟ و بگوییم که داعش دارای این ویژگی هاست و یک موجود از یک جنس واحد و مشخص هست؟ یا نه، الان هرکسی سعی می کند راجع به آن، یک اظهار نظری بکند؟ گاهی این تعاریف بیشتر از این که، تعاریف واقعی از این تشکیلات باشند، در واقع تعاریفی هستند که یک عده دوست دارند آن طور باشد،  امیدوارند آن طور باشد، مثلا میگویند: فلان کس یا  فلان کشور یا فلان بازیگر منطقه ای یا بین المللی در ورای «داعش» و تحرکات آن قرار دارد.  اما شما  وقتی که خوب نگاه می کنید، به بافت درونی و ساخت درونی این تشکیلات،  می بینید که به جهت نوع آدمها؛  آدمهای یکسانی نیستند،  آدم لائیک می بینید، آدم بعثی می بینید، آدم ایدئولوگ و ایدئولوژیک می بینید، آدم معتدل و معقول هم شاید ببینید، یعنی طیفی از آدم های مختلفی که جمع کردن آن ها در یک جا، خودش هنر تلقی می شود؛ این ها را جمع کردن در یک مکان و از آن ها، یک کارکرد مشخص گرفتن، یک هنر جدی است.
می خواهم بگویم که این شرکت سهامی، یا این کنسرسیومی که تحت عنوان داعش شناخته می شود،  این خودش یک مقوله است، یک پدیده روز هست؛  نباید با آن، مثل یک مسئله دم دستی برخورد کنیم.
  شاید همانطور که در نظریه های جامعه شناسی غرب، مرتب سعی می کنند این نظرات را متحول بکنند شما ببینید که اصلا  این خودش یک مدلی است؛ چطور ما به فرض می گوییم که:  قرار نیست که همیشه  یک مدلی به نام «شعبان بی مخ» درایران جواب بدهد؛  یک روز هم «جنگ نرم» با شکل های جدید با تعابیری مثل انقلاب های مخملی پیشرفته تر، جایگزین می شود؛ روش ها، تاکتیک ها و ابزارها می آید جای خودش را پیدا میکند بنابراین، ما نباید دنبال «شعبان بی مخ» بگردیم.  این در واقع، تعریفی هست که آن ها مطرح می کنند و ملزومات لازم را فراهم می کنند و این یک پدیده اجتماعی مهم هست که باید از آن ساده نگذشت. همه در این باره اتفاق نظر دارند که: این پدیده قرار است یک سری کارکردهای جهانی داشته باشد برای امریکا؛ یعنی این طور نیست که حالا در دو کشورعربی عراق و سوریه و امثال این ها، امریکا برای یک کار فوری، اینها را راه انداخته و بعد هم که تمام شد، میروند دنبال کارشان، نه؛ برای همه جا، یعنی طوری این ترکیب داخلی دیده شده که در مکان های مختلف کارکرد خودش را داشته باشد.. به طور مثال: این ها، آدم از «سین کیانگ» می آورند اینجا، به عنوان یک ملیت و قومیت،  برای آن بوته آموزشی فراهم کرده و پیکر بندی منسجم با هسته مرکزی را هم برایش ایجاد می کنند، موتورش را هم آنقدر شتاب دار می کنند که خودش برود آنجا و آن موج را در آن  منطقه، نه  تنها راه اندازد ( مثلا در قفقاز، در آسیای مرکزی، در افغانستان و جاهای دیگر ) بلکه  قابل تکثیر نیز باشد؛  یعنی این ویروس می آید، خودش را تکثیر می کند و شروع می کند به گسترش یافتن. این خودش یک پدیده است. حتی القاعده هم نتوانسته این عملکرد را در سیستم جهانی اش، در سیستم منطقه ای اش داشته باشد؛  نتوانسته این حالت خود مدیریتی و خود جوشی و این نوع عملکرد را  داشته باشد. ضمن اینکه آن سوال اصلی در جای خودش باقی است که: این مجموعه (گروهک) برای چه کسی کار می کند؟  آیا این سیستم برای خودش کار می کند یا نه برای کسی کار می کند؟  این ها چیزهایی است که درکنار تحولات دم دستی، آثارش را روی آنها به جا می گذارد.  یکی از ویژگی های این تشکیلات، ایدئولوژیک بودنش هست که یک شمشیر دو دم است. ما تجربه تشکیلات این چنینی را در افغانستان، در پدیده ای مثل طالبان و القاعده دیدیم.  بعد این تبدیل به عرب های افغانی شد که از آنجا خارج شدند و بعد رفتند به شمال آفریقا یا جاهای دیگر نقض غرض کردند، رفتن یک جایی که نباید یک اتفاقی می افتاده را،  مسبب یک رخداد هایی شدند، مثلا رفتند ناو «یو اس اس کول» را در یمن منفجر کردند ( ناو آمریکایی که در 12 اکتبر سال 2000  در عدن مورد حمله القاعده قرار گرفت) . قرار نبوده این ها این کار را بکنند؛  ولی دلیلش این است که انسان پایه این تشکیلات است  به این آدم امروز گفته می شود: این کار را  انجام بده؛ ممکن است قانع بشود و این کار را بکند.  ولی فردا به یک جمع بندی دیگر برسد و  رفتار 180 درجه مخالف این را انجام بدهد.  امریکا الان این دغدغه را هم دارد در کنار دغدغه های دیگرش.   
       من خیلی این چیزهایی که بعضی وقت ها، در عرصه های تبلیغاتی مطرح می شود، قبول ندارم. مثلا روزنامه های اسرائیلی نوشته اند که فلان افسر اسرائیلی اعلام کرده که: «داعش برای ما تهدید نیست».  من این را بیشتر یک گفته سیاسی و تبلیغاتی می دانم.  آن ها، ضمن این که علنا استفاده می برند، بهره تاکتیکی هم از این گروه ها دارند می برند،  ولی این طور نیست که نسبت به این ها، دغدغه نداشته باشند میخواهم بگویم: عوامل ریز و درشت فراوانی است که می آید تاثیر خودش را روی این محیط یا سیاست ها یا راهبردها می گذارد.
مجری: بدین ترتیب آیا می توانیم توافق هسته ای با کشورهای 5+1 را  یک راهبرد تاثیر گذار بر روند فعالیت گروهک های تکفیری بدانیم؟
هادی محمدی:  نمی خواهم موضوع هسته ای خودمان را به جهت جنس، به جهت ماهیت، به جهت اهمیت و قداست، کنار این موضوعات قرار بدهم.  این به عنوان یک سرفصل است. به عنوان یک نقطه عطف جدیدهست یعنی در واقع مجموع عواملی اثر گذاشته، تبدیل شده به چیزی به نام توافق هسته ای. توافق هسته ای، فی نفسه هم حاصل یک فرایندهست حاصل یک روندهست. تاثیرگذاری مجموعه ای از متغیرها  است که باید آنها راشناخت هم خودش منشا هست و هم خودش مبداء یک تغییر ، و در واقع به عنوان یک متغیر جدید، می شود درتحولات سیاسی منطقه ازآن یاد کرد. ما طبیعی است که علاقمندیم که این کار را به عنوان یک نگاه مثبت در تحولات، به عنوان یک ابزار مثبت در تحولات به آن  نگاه بکنیم، حق هم داریم، دلایل زیادی هم داریم برای این کار، ولی طرفهای زیاد منطقه ای ما خیلی علاقمند نیستند، این سرفصل و نقطه عطف را بپذیرند. اسرائیل حاضر نیست این را بپذیرد چون می داند که این آغاز پایانه برای اسرائیل. این جز یکی از آن متغیرهایی است که در واقع وضعیت جدیدی را موجب شده است که اسرائیل را ناگزیر کرده تا کنش هایی بکند و این کنش ها، تاثیر منفی روی آن راهبرد ها و سیاست ها ی غربی بگذارد. این عزیز دردونه غرب، امروز خودش را در خطر می بیند. می گوید من همیشه چیزی که می خواستم ، تحقق می یافته، آنچه که اراده می کردم تو سیاست های غربی، به عنوان اولویت به آن نگاه میکردند. اما امروز اتفاقی افتاده که برخلاف رویه های قبلی مبدأ یک تحول بزرگ هست، تحولی که اگر این من بگذارم، جلو برود همه چیز را برای من تیره و تار می کند. همه مزیت های من را زیر سوال می برد من را به جایی می رساند که حتی ممکن است همین هایی که امروز به من وعده می دهند که امنیت تو را حفظ می کنیم، در صورت اقتضای منافعشان، شاید پا بگذارند روی سر من و بروند  و اصلا من را نگاه نکنند.  این برداشت افراطی نیست، یک برداشت واقع گرایانه است که اسرائیلی ها دارند از این قضیه می کنند. لذا درتخریب سیاست های منطقه ای غرب و به هم زدن برنامه های امریکایی در منطقه هر کاری بتوانند می کنند. همین طور که دربرنامه هسته ای  می بینیم که بخش قابل توجهی یا حداقل نصفی از پتانسیل کاخ سفید الان معطوف به این است که، جلوی این غضنفر را بگیرد که خرابکاری نکند چه در محیط داخلی، چه در محیط جهانی و خارجی .   مثال این موضوع  مصر است  چنان که امریکایی ها، قناعت داشتن که با اخوان کار بکنند و آن اتفاقی که در مصر افتاد، برای آن ها قابل قبول بود. گفتند می توانیم با اخوان کنار بیاییم.  در دوره آقای مبارک از دهه 90 هم  ما از طریق «سی آی ای» با اخوان ارتباط داشتیم و کار می کردیم. حال می توانیم با آقای مرسی کار بکنیم.  خب این برداشت را اسرائیل قبول نداشت و این را اصلا به عنوان یک نقطه تهدید یک نمونه کوچک تری مثل قصه توافق هسته ای میدانست که اگر  قرار بود امریکا با جریان اخوانی کار کند، فردا می آمد حماس را هم یک جورایی باهاش کار می کرد و تاییدش می کرد و این برای اسرائیل قابل قبو ل نیست. لذا می بینیم که اسرائیل میزند زیر میز و از توی آن ( با کمک عربستان) یک چیزی به نام ژنرال السیسی درمی آید. واقعه ای که که مدیریتش دست اسرائیل و عربستان بوده و پیمانکارهایش امارات واینها بودند.  اما اصل ماجرا اصل پروژه ای است که اسرائیل جلوی این رویکرد امریکایی ایستاده و تخریب کرده آن سیاست را و حالا امریکاست که تمکین کرده به آن. در واقع  اسرائیل می خواهد که در توافق هسته ای هم، همین اتفاق بیافتد. امریکا یعنی کاخ سفید یا نظام تصمیم گیری درامریکا، توافق هسته ای را  آن گونه که اسرائیل می پسندد تعریف کند و به امضا برساند اجرایش هم همین طور. قطعا موجب می شود که رفتارهای اسرائیلی که روی وضعیت منطقه ای امریکا تاثیربگذارد. در نوع تعاملاتی که امریکا با کشورهای دیگر دارداز طریق لابی هایی که یهود و صهیونیسم در سطح دنیا دارند تاثیر روی آن ها می گذارند. ممکن هست مزاحمتی برای امریکا در سیاست خارجی اش ایجاد شود این ها موضوعاتی است که به شکل ریز و درشت؛ شما مجبورید که یک جمع جبری از آن ها بکنید. نمی توانید که این موضوعات اساسی را در سیر تحولات نادیده بگیرید
 
https://taghribnews.com/vdcb5fb5frhbgap.uiur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی