اهمیت وحدت در نهج البلاغه/15|وحدت در امور اجتماعی از نشانههای عزت در جهان اسلام است
امام علی (ع): امت محمد(ص) در سایه وحدت اسلامی امور اجتماعی آنها استوار شد و در پرتو عزتی پایدار، آرام گرفتند و به حکومتی پایدار رسیدند، آن گاه آنان حاکم و زمامدار جهانیان شدند و سلاطین روی زمین گردیدند و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم بودند و قوانین الهی را بر کسانی اجرا کردند که مجریان احکام بودند.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، هر زمان مسلمانان در تاریخ متفق و متحد بوده اند داراى قدرت و عظمت و شوکت بوده اند و هر زمان که تفرقه و نفاق در ميان آنها افتاد شکست خورده اند .جدا شدن از توده هاى جمعيّت مسلمين، و به تعبير ديگر انزواى اجتماعى، يکى از انحرافات فکرى و اعتقادى و عقيدتى است، افراد منزوى به زودى گرفتار تخيلات خود برتر بينى مى شوند و چنين مى پندارند که موجودى برترند و مردم بايد در برابر آنها تعظيم کنند و چون چنين عکس العملى از مردم نمى بينند آتش بدبينى و سوء ظن وکينه و عداوت در دل آنها روشن شود.
نگاه امام علی(ع) به موضوع وحدت، نگاهی راهبردی و اسـاسی اسـت که از عمق عشق و علاقه ایشان به پیـامبر(ص) و تـداوم حـیات دین و امتش برمی خیزد. ایشان تداوم خط اسـلام و مـسلمانی را به عنوان یک اصل اساسی و مهم، سرلوحه فعالیتهای خویش قرار داده بود و با تـمام وجـود و تا آخرین لحظه عمر خـویش بـه هر آنـچه ایـن مـهم را تحقق می بخشد، اهتمام ویژه داشت و حـتی لحـظه ای از این مهم غفلت نورزید.
لذا خبرگزاری تقریب تلاش دارد، فرمایشات امام علی(ع) در خصوص وحدت و اهمیت آن را منتشر کند.
سیطره و حاکمیت بر جهانیان
ایشان در «خطبة القاصعة»، مخاطبان را به بازخوانی زندگانی گذشتگان توصیه کرده و فرموده است:
به هنگام بازخوانی زندگانی گذشتگان اندیشه کنید که به چه جایگاهی رسیدند، آن گاه که وحدت اجتماعی داشتند، خواستههای آنان یکی، قلبهای آنها یکسان، دستهایشان مددکار یکدیگر، شمشیرهایشان یاری کننده، نگاهها به یک سو دوخته و اراده هایشان واحد و همسو بود! آیا در آن حال، مالک و سرپرست سراسر زمین نبوده و رهبر و پیشوای همه دنیا نشدند؟!
حضرتش در ادامه تصریح می کنند:
امت محمد(ص) در سایه وحدت اسلامی امور اجتماعی آنها استوار شد و در پرتو عزتی پایدار، آرام گرفتند و به حکومتی پایدار رسیدند؛ آن گاه آنان حاکم و زمامدار جهانیان شدند و سلاطین روی زمین گردیدند و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم بودند و قوانین الهی را بر کسانی اجرا کردند که مجریان احکام بودند و در گذشته، کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.