تاریخ انتشار۱۱ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۳۳
کد مطلب : 422815
سلسله دروس خارج فقه فرهنگ آیت الله اراکی؛

فلسفه ارسال رُسل، اقامه حکومت است/ خواست مردم، مبنای برپایی حکومت

آیت الله اراکی گفت: قرآن کریم می‌فرماید حکومت باید با خواسته مردم باشد. اما اگر حکومت برپا شد دیگر لوازم خود را دارد و مخالف یا کسی که بخواهد در نظم اخلال ایجاد کند را کیفر می‌کند.
فلسفه ارسال رُسل، اقامه حکومت است/ خواست مردم، مبنای برپایی حکومت
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، متن زیر مشروح جلسه چهل و چهارم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه می‌خوانید؛

مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیت‌های ارادی انسان را در برمی‌گیرد؛ مجموعه‌ای از داوری‌های ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل می‌دهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را می‌طلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوه‌های رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر می‌رسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم می‌پردازد.

بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین

تبیین بیان نقدی امر به معروف و نهی از منکر

بحث ما در فقه فرهنگ درباره بیان نقدی بود که گفتیم قسم چهارم از انواع بیان، بیان نقدی است. در یک تقسیم کلی بیان نقدی انشائی و بیان نقدی اخباری داریم. در بیان نقدی انشائی و اخباری اقسامی را بیان کردیم که اولین قسم بیان نقدی بیان نقدی امربه‌معروف و نهی از منکر است؛ یعنی آنجایی که نقدی مصداق امربه‌معروف است. کسی یا حتی دولت یا هیئت یا لجنه یا جمعیتی آن معروفی را که باید انجام دهند انجام نمی‌دهند. البته در محل خود گفتیم که امربه‌معروف استحبابی، مستحب و امر معروف واجب، واجب است؛ یعنی امربه‌معروف آنجایی که خود آن معروف، معروف استحبابی است امر به آن‌هم مستحب است و آنجایی که معروف معروف واجبی بوده امر به آن معروف واجب است و آنجا که چیزی حرام و ترکش واجب است نهی از آن واجب است و آنجایی که فعلی مکروه باشد نهی از آن مستحب است. خلاصه آنجایی که امر الزامی است چنین مواردی است که امرونهی الزامی می‌شوند. این از اولین موارد بیان نقدی است و امرونهی است که متضمن نقد خواهد بود. نقد برای این است که عیب موجود اصلاح شود و یعنی عیبی وجود دارد. امربه‌معروف در حقیقت نوعی بیان برای اصلاحِ این عیب موجود است. این عیب تخلف از قانون شرع است؛ چه این قانون الزامی باشد و -به‌اصطلاح ما- چه قانون ترجیحی باشد یعنی قانون از قبیل استحباب و کراهت باشد که قانون است.

تشویق عمل به این قانون و نقد کسانی که عمل به این قانون نمی‌کنند هر دو از احکام مربوط به بیان است که البته ترویجش را قبلاً در بیان ترویجی بحث کرده‌ایم و امروز بحث ما در بیان نقدی است.

اما اصل وجوب امربه‌معروف و نهی از منکر مسلم است و هم در قرآن کریم و هم در روایات بحث شده است. خداوند متعال در آیات کریمه می‌فرماید: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» یا آیه کریمه «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» و یا در آیاتی که لقمان فرزندش را نصیحت می‌کند؛ «یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ»؛ این‌ها همه دلالت بر وجوب این فریضه بزرگ دارند و روایاتش هم زیاد است.

بیان احکام شرعی با لسان خبری یا انشائی

این نکته را هم باید دانست کسانی که با اصول آشنا هستند می‌دانند که خیلی از احکام شرعی با لسان خبر بیان شده است مثلاً می‌گوید یُعید که لسان، لسان خبر است منتها افاده الزام دارد. برای مثال می‌گویید این کار خلاف قانون است؛ در آن امر نیست و خبر می‌دهد. یا حتی به صیغه دیگری باشد مانند اینکه این کاری که شما می‌کنید منجر به مفسده می‌شود، این کاری که شما می‌کنید قانون جامعه را زیر پا می‌گذارد، این کاری که شما می‌کنید موجب اخلال به نظم جامعه می‌شود. نهی از منکر با بیان اخباری است؛ یعنی نقدی با بیان اخباری است. این‌ها همه نقد است که گاهی هم به این شکل است: این کار را نکنید. این نقد با بیان انشائی است، این کار را کنید، نقد بابیان انشائی است، یا چرا این کار را نمی‌کنید؟ نقد با بیان انشائی، چرا این کار را می‌کنید؟ که این یک نوع اعتراض است دیگر. این‌ها همه نقد بابیان انشائی است. آیا این کار را کرده‌اید؟ نقد بابیان انشائی است که استفهام انکاری است که از آن تعبیر می‌کنیم، این‌ها نقد است.

«أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَلَا یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ» هیچ امرونهیی در این سوره وجود ندارد اما همه‌اش هم امر به معروف و هم نهی از منکر است.

دین یک نظام قانونی الزامیست
در جای خود گفته‌ایم دین یعنی رفتاری که انسان رعایت آن را بر خود ملزم می‌داند؛ به‌عبارت‌دیگر اگر بخواهیم برای دین -در معنای شرعی- یک واژه عرفی پیدا کنیم واژه قانونِ الزامی یا نظام قانونی الزامی مناسب است و این دین می‌شود. دین در معنای قرآنی این است و لذا مثلاً حضرت یوسف علیه السلام وقتی آن برنامه را چید که بنیامین را پیش خودش نگه دارد و آن پیمانه طلایی پادشاه را در بار بنیامین گذاشتند و بعد منادی ندا سر داد که «أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ» و بعد آن‌ها گفتند «قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَیْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِکِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِیمٌ»؛ گفتند چه از دستتان رفته و چه چیزی را گم‌کرده‌اید؟ گفتند ما صُوَاعَ مَلک را گم‌کرده‌ایم، پیمانه ملک که پیمانۀ طلاییِ ارزشمندی است. گفتند: «مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِی الْأَرْضِ وَمَا کُنَّا سَارِقِینَ» ما اصلاً اهل سرقت و دزدی نیستیم.

به آن‌ها گفتند اگر معلوم شد که یکی از شما این صاغ و این پیمانه ملک پیش او باشد «قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِنْ کُنْتُمْ کَاذِبِینَ» جزائش پیش شما؛ در قانون شما کیفر چنین شخصی چیست؟ «قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِی رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ» ما این‌گونه گنه‌کاران را کیفر می‌کنیم که اگر کسی چنین کاری کرد باید از خودش گرفته شود و باید به‌عنوان کیفرِ آن کار به بردگی گرفته شود. بعد خداوند می‌فرماید: «کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ» زیرا اگر می‌خواست به قانون مَلک عمل کند نمی‌توانست برادرش را نگه دارد؛ چون در قانون ملک این‌طور نبود که اگر کسی سرقت کرد خودش را به‌عنوان برده نگه‌دارند. این در قانون ملک نبود و در قانون کنعانی‌ها و قوم یوسف بود، از آن‌ها سؤال کردند و آن‌ها خودشان گفتند. اگر کسی صُوَاعَ الملک در رحل او بود را پیدا کردیم چه‌کارش کنیم؟ «قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِی رَحْلِهِ» خودشان گفتند جزائش همان کسی است که پیمانه در بار او پیدا شود؛ یعنی کیفرش این است که خودش را بگیرید و بعد گشتند و صُوَاعَ ملک را از بار بنیامین پیدا کردند. بنیامین را گرفتند و گفتند پس باید پیش ما باشد و برای ما کار کند؛ «دِینِ الْمَلِکِ» اینجا یعنی قانون ملک؛ دین این‌گونه در قرآن کریم آمده است.

حالا برخی از کسانی که به‌عنوان متفکر و نظریه‌پرداز هستند و در جامعه خیلی زیاد شده‌اند، الحمد لله؛ می‌آیند و یک تفسیری از دین می‌کند. دین تفسیر خاص خود را دارد؛ اگر دین می‌گوییم یعنی در تفسیر اسلام دین یعنی این.حال برخی می‌خواهید تفسیرهای غربی را بگویید اما به ما چه غربی‌ها چه می‌گویند.

برپائی حکومت باید با خواست مردم انجام گیرد
لذا ما در معنای این آیه «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» گفته‌ایم که یعنی چه؛ قرآن کریم می‌فرماید نظام و حکومت را با اکراه و زور برپا نمی‌کنیم و حکومت باید با خواسته مردم باشد. آنجا که می‌فرماید که «أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ»؛ اگر می‌خواستیم اکراه داشته باشیم خودمان بلد بودیم چه‌کار کنیم، ما تو را نفرستادیم که مردم را بر اقامه حکومت اکراه کنی.

اما اگر حکومت برپا شد دیگر لوازم خود را دارد و مخالف -یعنی کسی برخلاف قانون عمل کند- یا کسی که بخواهد در نظم اخلال ایجاد کند را کیفر می‌کند: «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ» پس وقتی نظام برپا شد آن نظام باید به تکلیف خود عمل کند. هر نظامی تکلیفی دارد؛ اما در اصلِ برپایی، انبیا خود را بر مردم عرضه می‌کنند؛ برهان بیان کرده و تبیین می‌کنند تا مردم میثاق اطاعت و میثاق نصرت را با پیامبران الهی ببندند؛ «وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَمِیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» در ابتدای امر میثاق است و بعد که میثاق بسته شد [بیعت حاصل شده است و] در روایات زیادی که در منابع اهل سنت بیشتر آمده که «بایعنا رسول الله علی السمع و الطاعه فی المنشط و المکره و ان نقول الحق و لا نخاف لومة لائم»؛ بیعت بر این اساس بود. حالا که پذیرفته شد باید پایبند به قانون بود.

کار رسول اقامه حکومت است؛ در حقیقت من مبعوث شدم برای چه؟ «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» که «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ» اتفاق بیفتد و کار رُسُل این است. رُسُل هیچ کاری غیر از اقامه حکومت نداشتند. کارشان همین است؛ همه کارهای دیگر از لوازم این اقامه حکومت است.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم

انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdcjv8exiuqe8oz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی