تاریخ انتشار۲۶ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۵۸
کد مطلب : 359876

نخبگان به کار می آیند اگر...

این چنبره ایی که تحت عنوان مالکیت فکری بر داشته های علمی زده شده، مانع رشد و نمو علم است؛ فراموش نکنیم که علم بالتجلی از ناحیه عالم در دامن غیر عالم قرار می گیرد و نه بالتجافی و این گردش علم خود عامل پختگی و زایندگی برای علم و عالم است.
نخبگان به کار می آیند اگر...
به گزارش خبرگزاری تقریب، «حسین بابایی مجرد» ، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی اختصاصی که در اختیار شبستان قرار داده به موضوع «مساله محوری» پرداخته که در ذیل به حضورتان تقدیم می شود:
 
پای چوبین و بی  تمکین در حکمرانی
آنچه نظام حکمرانی بدان مأمور است «فهمیدن» است و البته اقامه برهان برای مدلل کردن مواضعی که در ساحت خط  مشی اتخاذ می­ کند و نه «دیدن». اما کیست که نداند میان «فهمیدن» و «دیدن» فرسنگ ها فاصله است؛ «آتش یاب» یعنی آنکه دود را می  بیند و پی به وجود آتش می برد با آنکه خود «آتش ساز» و “آتش سوز” است دریافت مشابه از آتش نخواهند داشت. اولی علمش محصول “ادله” است و دومی علمش محصول “حضور” و “رؤیت”. اولی “صورت ذهنی” و “مفاهیم” دال بر امور خارجی را تلقی کرده و دومی “امر خارجی” را دریافت کرده؛ اولی با مواجهه با ادله جدید، معروفش نیز توسعه یا تضییق خواهد یافت و دومی درگیر ادله نیست تا دامنه حکایت  گریش از واقع مضیق و موسع گردد؛ اولی ... و دومی ... اما چه کنیم آنچه در حل مسئله مهم است “دردآشنایی” و بالاتر از آن “دردمندی” است بماند که “نه از تاک نشان است و نه از تاک نشان”. هنر انبیایی امام امت آن بود که انسان  ها را خودآگاه کرد، ایشان را هم بر موقعیت فردی و هم اجتماعی بینا کرد و مگر نه آنکه بالاترین اِنباء به آدمی اِخبار از “من این”، “فی این” و “الی عین” است.
همیشه سؤال ذهنی من این بود که چرا کشور مواجه با مسائل حل  نشده بیشمار است؟
متمایلم بر اساس تحلیل بالا فرض بگیرم که نظام حکمرانی به جهت ماهیت سیاست پژوهی که از قرائن و عوارض مبتنی بر “برهان انّی” به سمت علل حرکت می کند برخوردار از پایی چوبین و بی  تمکین است و این عدم تمکّن نه به جهت دردناشناسی که نادردمندی است، چرا که دردها را می  شناسد و می  فهمد اما بدان علم حضوری ندارد؛ دردها معلومش هست و معروفش نیست و همین معناست که مخل ایجاد اراده کافی بر رفع دردها و آلام اجتماعی در بدنه دستگاه حکمرانی است؛ چرا که نیک می دانیم میان علم و عمل فاصله ای طولانی است به نام اراده؛ آن هم در “ما نحن فیه” اراده جمعی و نه اراده فردی که به جهت ارتباط زنجیره ای، تابع “اخس مقدمتین” یعنی ضعیف ترین اراده هاست. لذا حتی شدت یقین هم بر بی  عملی یا بدعملی پایان نمی  دهد، همچنان که فرعونیان در عین یقین شدید، منکر موسی و خدای موسی بودند(نمل/14).
بنابراین، نمی  توان بر عقل نظری چه در باب حکمت نظری یعنی در مقام هستی  شناسی و چه در باب حکمت عملی یعنی تعیین قواعد، خرده گرفت چرا که هر چه چشم و گوش به ابزارهای تقویت  کننده بیشتر تجهیز شود، در نهایت این دست و پاست که باید عمل کند. اگر گفته شد “پای استدلالیون چوبین بُوَد/پای چوبین سخت بی  تمکین بود”(مثنوی، دفتر اول، بخش 105) نه آنکه بخواهد قیاس منطقی را به ورطه محاکمه کشاند بلکه از یک واقعیت سخن می گوید و آن اینکه ظرف استدلال، عقل است و مجاری ادراکی نیز حواس (به عنوان ظرف تمهید مقدمات استدلال) در حالی  که دست و پا که مجاری تحریکی  اند، عاملند و باید طبق دیده  ها و شنیده  های چشم و گوش و تحلیل کلی عقل نظری عمل کنند و لذا می  توان مشکل را در نظام حکمرانی فعلاً به عقل عملی نسبت داد. حال چرا عقل عملی در بند است؟
عقل عملی کار نم ی کند چون دردها  نفی شده یا طبیعی تلقی شده  اند: “وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ” (یس/47)، عقل عملی کار نمی  کند چون دردها منحل و نه حل شده اند؛ عقل عملی کار نمی کند چون دردها غلط روایت یا صورتبندی شده  اند، عقل عملی کار نمی  کند چون دردها به اشتباه اولویت  دهی شده ­اند؛ عقل عملی کار نمی کند چون .... و در یک کلام عقل عملی کار نمی  کند چون بساط حضور و شهود مسئله در میدانش تعطیل است. لذا اگر علم حصولی یعنی استدلال و برهان هم خوب کار کند حل مسئله احتیاج به عقل عملی و سعی دارد و مگر انسان جز مالک آنچه می ­کوشد است که “وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي“ (نجم/39) بنابراین، تا انسان هست عملش نیز هست و از منافع آن عمل نیز بهره مند؛ البته از منافع عمل نه بی  عملی. در این بی  عملی مفرط نمی  خواهم سه چیز را فراموش کنم: سرمایه  ها و ظرفیت  های داشته که همچنان امیدآفرینند، افق  ها و آرمان  ها که همچنان انگیزش بخشند و سنجش نسبی و نه نفسی شرایط که یقیناً هدایت گرست.
 
نخبگان به کار می آیند:
بی  شک بر اساس مقدماتی که گفته شد و آسیب  شناسی  ای که از نظام حکمرانی صورت گرفت باید راهکار را بر تقویت عقل عملی دانست و سرداران این عرصه را نخبگان علمی و حکمی بر شمرد که «و اكثر مدارسه العلماء، و مناقشه الحكماء، فى تثبيت ما صلح عليه امر بلادك، و اقامه ما استقام به الناس قبلك»(نهج البلاغه، نامه 53). آنچه از علم علماء و حکمت حکماء توقع می  رود تثبیت راه حل هاست و احیای تجارب موفق پیشین. شاید به “لف و نشر مشوش” بتوان، تجارب را از زبان اهل علم دریافت و به کمک آنها احیا کرد و راه حل مسائل را از حکماء شنید و جهت زمینه سازی و تثبیت آن در جوامع هدف بر امداد ایشان حساب کرد. اما فراموش نکنیم علمی که “نور” است و حکمتی که “خیر کثیر” است اینگونه نقش آفرینی می  کند، علمی که “بیّن” است می تواند “مبیّن” باشد؛ حکمت “واجد خیریت” می تواند “موجد خیر” هم باشد و الا چه بسا علم  نمای خنثی و حکمت  نمای عقیم. نخبگان علمی و حکمی به دریافت های حضوری مجهز اند.
نخبگان به کار می  آیند اما به شرط گردش شان و بالتبع تداول نقش هایشان. رکود، فساد می  آورد و فساد جزء، کل را فاسد می کند. البته فرایند گردش نخبگان باید به صورت طبیعی انجام پذیرد، چرا که هرگونه فشاری چه با “حسن نیت” و چه “خبث طینت” انجام پذیرد این فرایند طبیعی را که یقیناً “مستحسن” و “بهینه گزین” است از مسیر طبیعی باز می  دارد، همچنانکه خداوند از چرخش طبیعی ایام یاد می  کند “إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ” (آل عمران/140).
نخبگان به کار می آیند به شرط ازاله “رین” و حجاب شان. حجاب و سیطره تئوریک اندیشه غیربومی (غیر جغرافیایی و غیر معرفتی؛ خواه شرق و غرب جغرافیایی و خواه شرق و غرب معرفتی) مخل دریافت صحیح است و آنچه این اختلال را می زداید، تمسک به تراث اسلامی ـ ایرانی است؛ بر قید زمان و مکان در اندیشه اسلامی تأکید می  کنم که بسیاری از انحرافات در تحلیل، ثمره انفکاک از عصر و مصر و انسلاخ از زمان و مکان است.
نخبگان به کار می آیند به شرط مواجهه میدانی؛ از پیله وهمیات نظری که به دور خویش ساخته اند بیرون بیایند و دامن اعتزال را برچینند و در وسط میدان با تمام سرمایه  هایی که دارند “هل من مبارز” بطلند. البته نوع کنش گری ایشان در میادین مختلف به سبب اعتبارات علمی ­ای که یدک می  کشند، متفاوت خواهد بود؛ در علوم نظری طوری، در علوم اخلاقی طوری و در علوم رفتاری طور دیگر. اما مطلقاً از میدان و مقام مواجهه با مسائل عریان خود را دور نکنند که دام انتزاعی  اندیشی دقیقاً همین جاست.
نخبگان به کار می  آیند به شرط آنکه هوششان دم گوششان باشد “يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً” (نساء/71) و گروه گروه یا به نحو جمیع و سبکبار یا سنگین بار “انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً” (توبه/41) کوچ علمی کنند برای شناخت و حل مسئله.
نخبگان به کار می  آیند به شرطی که از بخل و خساست علمی اجتناب کنند که بخل ملازم نفوس است و اولین مانع بر سر هر کار درستی که “وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ” (نساء/128). این چنبره ای که تحت عنوان مالکیت فکری بر داشته  های علمی زده شده است، مانع رشد و نمای علم است؛ فراموش نکنیم که علم بالتجلی از ناحیه عالم در دامن غیر عالم قرار می گیرد و نه بالتجافی و این گردش علم خود عامل پختگی و زایندگی برای علم و عالم است.
نخبگان به کار می  آیند اگر ...
https://taghribnews.com/vdcfe1dmvw6dtca.igiw.html
مرجع : شبستان
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی