روایتی از پرسه چندساعته در صحن «غدیر» که پاتوق زائران عراقی است
این گوشه از مشهد عطر کربلا دارد
حال و هوای اینجا با حال و هوای بقیه صحنهای حرم امام رضا(ع) متفاوت است. چشمهایت را که ببندی و فقط به صداها گوش دهی، دلت میرود وسط بینالحرمین در قلب عراق؛ همان صداها، با همان لحن و لهجه عراقی. اینجا صحن «غدیر» حرم امام رضا(ع) است.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرگزاری تقریب، در بارگاه علی ابن موسیالرضا(ع) که خود بهشت است، صحن غدیر انگار قطعهای از بینالحرمین حسین علیهالسلام است؛ زوار عرب از کشورهای عربستان، عراق بحرین، کویت عمان همه اینجا گرد هم آمدهاند تا پسر حسین(ع) را زیارت کنند؛ مردان و پسران با صورتهای آفتابسوخته و دشداشه های بلند و سفید، همراه با زنان و دخترانی با چادرهای عربی، رنگ دیگری به این گوشه از حرم رضوی دادهاند. ساعتی قبل از نماز مغرب است و وقت بیان احکام و سخنرانی. اینجا حتی سخنرانها هم به زبان عربی صحبت میکنند تا پاتوق زیارت شیعیان عرب، کاملتر شود. این امکانات، وقتی بیشتر به چشم میآید که بدانیم به روایت رئیس اداره زائران غیرایرانی آستان قدس رضوی، در ایام خاص مثل دهه کرامت، حرم مطهر رضوی روزانه پذیرای 12هزار زائر غیرایرانی است.
همه در رفتوآمدند، لحظهبهلحظه جمعیت بیشتر میشود، کمکم فرشها پر میشوند و با تاریکتر شدن هوا، درخشش چراغها و طنین صوت آسمانی کلامالله فضا را هرلحظه روحانیتر میکند.جالب اینجاست که حتی انتخاب خادمان افتخاری این صحن هم هوشمندانه بوده است. آنان یا ایرانیان مسلط به زبان عربی هستند و یا اصلیتی عربزبان و خارجی دارند و سالهاست ساکن ایران شدهاند.
شیطنتها تاثیری در برادریمان ندارد
سر صحبت را که با این مهمانان عربزبان باز کنی، متوجه علاقه و ارادتشان به جمهوری اسلامی و مردم ایران میشوی.
حاج «حسن بداوی کامل» مردی اهل بصره است و بیش از ۴۰ بار برای زیارت به مشهد سفر کرده؛ او ابتدا اشاره میکند که فارسی زیاد نمیداند. اما وقتی میفهمد عربی میدانم، لبخندی میزند و از رفتار خوب و دوستانه خادمان حرم رضوی میگوید: «رفتار مردم ایران رفتاری پسندیده است. مردمی مهربانکه عراقیها را دوست دارند. ما همه شیعیان امام علی علیهالسلام هستیم و محبت اهلبیت علیهمالسلام دلهایمان را به هم نزدیکتر میکند.»
حاج حسن از جریانهای فتنهانگیزی که سعی در ایجاد تفرقه بین دو ملت ایران و عراق دارند میگوید و ادامه میدهد: «باوجود همه این تلاشها و شیطنتها، من الان در حرم امام رضا هستم و هیچ مشکلی وجود ندارد. چیزی که وجود دارد مهماننوازی خوب اهالی مشهد است. هیچ مشکلی بابت اسکان و تغذیه وجود ندارد. ما در این تور زیارتی دورههای کوتاه علمی، ادبی و فرهنگی هم داریم و از لحظهلحظه بودنمان در این شهر مقدس و در جوار امام هشتم شیعیان لذت میبریم. بهویژه آنکه ایرانیان همیشه با احترام و علاقه با ما برخورد میکنند و وقتی همکلام میشویم به ما میگویند که خاطرات خیلی خوبی از پیادهروی اربعین و مهماننوازی عراقیها دارند و میخواهند این مهربانی را در کشورشان جبران کنند.»
از حاج حسن خداحافظی میکنم و به سراغ یکی دیگر از زائران صحن غدیر میروم، «ابوعلی» از شهر امیرالمؤمنین، نجف اشرف است، مردی حدوداً ۴۰ ساله با قدی رشید و چشمانی نجیب که نهمین یار است برای زیارت امام رضا و حضرت معصومه به ایران آمده است.
در ابتدای صحبت از جمهوری اسلامی و مردم ایران بابت استقبال گرمی که از زائران عرب دارند تقدیر و تشکر میکند و ادامه میدهد: «من در اینجا برای عراق، حشد الشعبی و جمهوری اسلامی، برای بیرون رفتن ایران از تحریمها و خلاصی ایران و کل کشورهای اسلامی از شیطان بزرگ آمریکا و اسراییل دعا میکنم.»
حرم امام رضا(ع) بهشت است
وقت نماز است، صوت زیبای اذان بلند میشود کنار یکی از صفهای نماز میایستم و دنبال جای خالی میگردم که زنان عرب برایم جا باز میکنند و با مهربانی من را بین خودشان مینشانند؛ نماز آغاز میشود، بوی عطرهای عربی در مشامم مینشیند. چشمانم را بستهام. دلتنگ حسین میشوم و بینالحرمین...
بعد از نماز با زنان عرب به صحبت مینشینم همهشان از مهماننوازی و محبت ایرانیها و بهخصوص مردم مشهد میگویند.
«نادیه» زن جوانی که با همسر و دو فرزندش از شهر «حله» عراق به مشهد آمده. برایم میگوید بعد از سقوط رژیم بعث، خیلی زیاد به ایران سفر کرده و بعضی مواقع یک ماه، دو ماه و حتی چهار ماه پاگیر خاک پرمهر ایران شده است.
او میگوید: «من ایرانیها را دوست دارم آنها مثل ما شیعه هستند و اهلبیت را دوست دارند پس من هم به آنها خیلی علاقه دارم.»
از او میپرسم توصیفش از مشهد چیست. پاسخش غیرمنتظره است: «مشهد و حرم امام رضا، بهشت است و مشهدیها، گلهای این بهشت هستند.»
نادیه خانم، به مهماننوازی عراقیها در پیادهروی اربعین هم اشاره میکند و با شور وصف ناپذیری میگوید: «ما یک ملت واحد هستیم، احساس نمیکنم عراقی و ایرانی وجود دارد، همه ما یکی هستیم.»
«خیلی خوب» به لهجه عراقی
موقع خروج از صحن غدیر با جوانی عراقی روبرو میشوم که حس میکنم منتظر کسی است، با او که همکلام میشوم متوجه میشوم نامش «محمد» است و اهل بصره. خودش میگوید این اولین باری است که به ایران آمده، از برخورد مردم ایران که سؤال میکنم با شور خاصی به زبان فارسی و لهجه عراقی میگوید: «خیلی خوب خیلی خوب.»
همسر و فرزندان خردسال محمد که منتظرشان بود میرسند. متوجه عجلهشان میشوم از آنها خداحافظی میکنم.
محمد و خانوادهاش میروند؛ اما اینجا در صحن غدیر پر است از خانوادههای عرب و بهویژه عراقی که در حلقههای کوچک و بزرگ، دورهم نشستهاند. گعده میکنند. زیارتنامه میخوانند. گاهی در دستههای کوچک عزاداری به شیوه خودشان بر سر و سینه میزنند و خلاصه در هوای حرم نفس تازه میکنند.
یاد صحبتهای یکی از خادمان صحن میافتم که میگفت: «هر وقت دلم تنگ حرم ارباب بیکفن میشود، میآیم صحن غدیر. نیم ساعتی مینشینم. چشمانم را میبندم و عطرهای عربی زائران را استشمام میکنم. توی دلم چندخطی روضه میخوانم و بعد میروم زیارت امام رضا جانمان.»