تاریخ انتشار۴ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۱۹
کد مطلب : 353386

شمشیرِ سکولاریسمِ پنهان، تیزتر از سکولاریسم عریان است/ پروژه دشمن «سکولار کردنِ ماهیتِ حوزه» است

«بعضی‌ها مسجد را …. از مسائل سیاسی می خواهند بکلّی برکنار بدارند. [می گویند] آقا شما وارد سیاست نشوید، کار خودتان را بکنید. کار خودتان یعنی چه؟ یعنی بیایید همان نمازتان را بخوانید و بروید؛ فقط پیش‌نمازی محض. این همان سکولاریسم است.»
شمشیرِ سکولاریسمِ پنهان، تیزتر از سکولاریسم عریان است/ پروژه دشمن «سکولار کردنِ ماهیتِ حوزه» است
به گزارش خبرگزاری تقریب،  چندی پیش طلاب انقلابی حوزه های علمیه در راستای مطالبه گری از سران سه قوه بر سر مسائل اقتصادی، معیشتی و عدالتی تجمعی را برگزار کردند که حسن رحیم پور ازغدی  یکی از سخنران های اصلی آن تجمع  بود. سخنان ایشان که دارای موارد مهم و صحیحی در مسئله تحول حوزه بود که به حاشیه رفته و با انتقال اشتباه مباحث به برخی از علما و مراجع باعث موضع گیری شدید این بزرگواران علیه رحیم پور شد.این در صورتی است که سخنان استاد رحیم پور از جنس سخنان مقام معظم رهبری و حضرت امام خمینی برای اصلاح و اثبات کارآمدی حوزه ها بوده است. در این گزارش به گوشه ای از بیانات مقام معظم رهبری درباره لزوم تحول در حوزه های علمیه خواهیم پرداخت.
 
درفضای غبارآلودِ رسانه های دولتی که تلاش وافر برای به محاق بردن اعتراضات بحق جریان مردمی و انقلابی دارند، رجانیوز این فرصت را غنیمت شمرده برخلاف جهتِ برخی از شخصیت های علمی در تقبیح حرکت مهم اجتماعیِ حوزه در سپهر سیاست و مدیریت کلان، به بازخوانی مبانی نظری و عملی بزرگان و علما در باب «تحول در حوزه» و «نقادی نفوذ سکولاریسم در حوزه» نماید. حجت الاسلام علی اکبر عالمیان نوشت:
 
مقدمه
 
 حوزه سکولاری، تعاریف و مبانی آن و آسیب های پیش روی این مولفه، یکی از اساسی ترین و مهم ترین مباحثی است که همواره در معرض بحث و بررسی محققان و صاحب نظران قرار گرفته است. در این میان، رهبر معظم انقلاب اسلامی مباحث مبسوطی را در این زمینه ایراد فرموده اند. مقاله حاضر پس از بررسی فراوان فرمایشات معظم له، به تبیین ماهیت و مولفه های حوزه سکولار از منظر ایشان خواهد پرداخت. در این تحقیق ابتدا به تبیین معنای سکولاریسم و همچنین دیدگاه مقام معظم رهبری درباره این اصطلاح می پردازیم. پس از آن نیز به تفصیل در مورد مباحثی مانند:
 
سکولاری شدن حوزه ها؛ آرزوی دیرینه دشمنان، خطرنفوذ اندیشه سکولار در حوزه های علمیه، مولفه های حوزه سکولار، آفات سکولاری شدن حوزه ها،حوزه انقلابی؛ راه برون رفت از چالش سکولاریسم، نقش تاریخی روحانیت در نهضت ها و انقلاب ها، دلایل لزوم سیاسی بودن حوزه و روحانیت، نظام جمهوری اسلامی؛ مصداق بارز حوزه ضد سکولاری،نسبت بین حوزه و نظام اسلامی، انقلابی گری حوزه ها؛ مولفه ها، آسیب ها و مسئولیتها و همچنین جریانات سیاسی حوزه از منظر مقام معظم رهبری، بحث و بررسی خواهد شد.
 
 
معنا و مفهوم سکولاریسم
 
قبل از اینکه به تبیین مفهوم و مولفه های حوزه سکولاری بپردازیم، لازم است تا ابتدا به صورت مختصر معنای سکولاریسم را تعریف کنیم. سكولاريسم ـ Secularism ـ واژه انگليسي است كه از ريشه لاتين Seculam  به معناي اين جهان گرفته شده است و در لغت فارسي معادل واژه‌هايي نظير: اعتقاد به اصالت امور دنيوي، غير دين گرايي، جدا شدن دين از دنيا  و… مي‌آيد. اين واژه در زبان عربي به معناي «علمانيت» آمده است كه به معناي علمي كردن يا عالَمي اين جهاني كردن ترجمه شده است و علت استعمال اين واژه به خاطر مبنا قرار دادن عقلانيت ابزاري و علمي كردن امور دنيوي به جاي ديني كردن آنها مي‌باشد.
 
سكولاريسم با توجه به مباني، اهداف و ويژگي‌ها، از معناي اصطلاحي يكساني برخوردار نيست و در يك طيف گسترده بين الحاد و دينداري، معاني گوناگوني را يافته است. بر اين اساس برخي از طرفداران اين انديشه، به حضور دين به عنوان نهادي مستقل از ساير نهادهاي اجتماعي، تمايل نشان مي‌دهند و نقش دين را در حد تنظيم رابطه انسان با خدا متنزل مي‌سازند و در مقابل، گروهي به شدت با دين به مخالفت پرداخته و در صدد محو كلي آن از صحنه حيات بشري مي‌باشند. افرادي نظير ماركس، فرويد، نيچه، راسل و ساير افرادي كه دين را افيون ملت‌ها و منشأ بيماري رواني و اجتماعي قلمداد مي‌كردند، به اين رويكرد گرايش دارند. به اعتقاد سكولارها، براي تفسير جهان نبايد از زبان ديني استفاده كرد و تنها با زبان بشر مي‌توان جهان را كشف و تبيين نمود و علم و دانش بشر راه گشاي جهان بهتر و زندگي نيكوتر است.
 
در يك نگاه كلي بايد گفت آنچه مي‌توان از مجموع تعاريف اصطلاحي «سكولاريسم» استنتاج نمود، جدا انگاري ساحت دين از ساحت دنيا و سياست است. به ديگر معنا، جدا انگاري دين از دنيا، فرايندي است كه طي آن وجدان ديني، فعاليت‌هاي ديني و شعارهاي ديني، اعتبار و اهميت خود را از دست مي‌دهند و اين بدان معناست كه دين در عملكرد نظام اجتماعي به حاشيه رانده مي‌شود و كاركردهاي اساسي در جامعه با خارج شدن از زير نفوذ و نظارت عواملي كه اختصاصاً به امر ماوراء طبيعي عنايت دارند، عقلاني مي‌گردد.
 
مفهوم سکولاریسم از دیدگاه مقام معظم رهبری
 
نگاه رهبر معظم رهبری به مفهوم سکولاریسم، همان مفهوم عامی است که از این واژه ارائه گردیده است. از مجموع نظرات ایشان در مورد این اصطلاح، می توان سه معنا که همگی در یک هدف مشترکند را استخراج کرد:
 
۱-  سکولاریسم یعنی عدم بُروزوظهور دین در غیر عمل شخصی: «سکولاریسم به‌معنای بی‌دینی نیست، سکولاریسم به‌معنای این است که دین در غیر عمل شخصی، هیچ بُروزوظهوری نداشته باشد. نظام اجتماعی کاری به دین ندارد. بله، هرکسی در داخل نظام اجتماعیِ متنوّعِ غربی و شرقی و امثال اینها خودش برای خودش، در دل خودش، در عمل خودش یک ارتباطی با خدا داشته باشد؛ سکولاریسم یعنی این.»
 
۲- سکولاریسم یعنی بی توجهی به مسئله حکومت:«اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.»
 
۳- سکولاریسم یعنی عدم ورود به سیاست: «بعضی‌ها مسجد را …. از مسائل سیاسی می خواهند بکلّی برکنار بدارند. [می گویند] آقا شما وارد سیاست نشوید، کار خودتان را بکنید. کار خودتان یعنی چه؟ یعنی بیایید همان نمازتان را بخوانید و بروید؛ فقط پیش‌نمازی محض. این همان سکولاریسم است.»
 
ایشان از یک نوع دیگری از سکولاریسم نیز سخن می گویند یعنی«سکولاریسمِ پنهان»:«مراقب باشیم دچار…… سکولاریسمِ پنهان …… نشویم. گاهی اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینی است؛ حرف، حرف دینی است؛ شعار، شعار دینی است؛ اما در باطن، سکولاریسم است؛ جدائی دین از زندگی است؛ آنچه که بر زبان جاری می شود، در برنامه‌ریزی‌ها و در عمل دخالتی ندارد. ادعا می کنیم، حرف می زنیم، شعار می دهیم؛ اما وقتی پای عمل به میان می‌آید، از آنچه که شعار دادیم، خبری نیست.»
 
سکولاری شدن حوزه ها؛ آرزوی دیرینه دشمنان
 
نباید از نظر دور داشت که حوزه سکولاری و بی تفاوتی روحانیون یکی از دیرینه ترین آرزوهای دشمنان به شمار می آید. يكي از اصلي‌ترين حربه‌هاي دشمنان اسلام، جهت عقب مانده نگه داشتن جامعه اسلامي، تبليغ اين ايده بود كه اصولاً دين هيچ ارتباطي با سياست ندارد. اين حربه، با مؤلفه‌هاي خوش آب و رنگي به جامعه القاء مي‌شد، مؤلفه‌هايي از قبيل: پاكي و پيراستگي دين و عالمان و آلودگي سياست، ناسازگاري قدسي بودن دين با ناسوتي بودن سياست، قداست دين و نقدپذيري سياست و… در قالب شبهاتي ظاهراً باورپذير، فقط از اين جهت ترويج مي‌گرديد تا مسلمانان را تنها به مسجد و محراب مشغول سازند و آنان را از آوردن دين به عرصه اجتماع باز دارند. اين تز در جهان اسلام براي اولين بار پس از رحلت پيامبر گرامي اسلامي (ص) ـ غير از دوره تقريباً ۵ ساله خلافت علي (ع) ـ آغاز گرديد. در دوران حاكميت حاكمان اموي، سكولاريسم در تمام ابعاد آن يعني در ساحت سياست، اقتصاد و فرهنگ اجرا شد. معاويه نظام الهي ـ مردمي پيامبر (ص) و علي (ع) را به نظامي سلطنتي و موروثي تبديل كرد و به حذف «قرآن و سنت» به عنوان دو محور سكولارستيز حكومت اسلامي همت گماشت. هرچند دين به ظاهر در رويه معاويه نقش محوري داشت ولي بي‌غرض‌ترين انسان نيز مي‌توانست به سياست ماكياولي و سالوس و نيرنگ اولين حاكم امويان پي ببرد.
 
به تعبير سيد قطب: «هنگامي كه اموي‌ها به روي كار آمدند و خلافت اسلامي به حكومت موروثي دودمان بني‌اميه تبديل شد؛ اين به هيچ وجه خواست اسلام نبود بلكه از يادگارهاي دوران جاهليت بود كه تجلي و پرتوافكني اسلام، آن را خاموش ساخته بود.»حاكمان پس از معاويه نيز به ادامه روند سكولاريزه كردن جامعه ديني مبادرت ورزيدند. بعد از امويان، حاكمان عباسي نيز با استفاده ابزاري از دين، سياست دنياگرايانه‌اي را اتخاذ نمودند. در دوران پس از عباسيان نيز اين روند كاملاً پيگيري شد.
 
در قرون گذشته نيز روند «جداسازي دين از سياست» و «تضاد بين دين و علم» شتاب فزاينده‌اي به خود گرفت. اين روند به ويژه در يك قرن اخير به اوج خود رسيد به گونه‌اي كه جوامع اسلامي اين مسئله را تقريباً امري پذيرفته شده تلقي كردند. بسياري از متدينين و رهبران مذهبي با همان ذهنيت‌ها و جهان بيني‌هايي كه به جدايي و تعارض ميان دنيا و آخرت، آسمان و زمين، ماده و معني، معاش و معاد، عقل و دين، علم و ايمان و عقيده و عمل، متمايل بودند، به طور طبيعي قائل به جدايي دين از سياست نيز بودند. آنها دين را به اهلش و سياست را هم به اهلش واگذار كرده و با اين سطح از جهان بيني مذهبي، زمينه انزواي دين و حذف نقش آن را در جامعه و جهان اسلام فراهم نموده بودند.
 
دقیقاً بر همین اساس است که تلاش همه جانبه دشمنان بر جدا ساختن حوزه‌های علمیه به عنوان اصلی ترین منبع تغذیه فکر دینی از سیاست و حکومت استوار گردیده است. به تعبیر مقام معظم رهبری: «سیاست سلطه‌گران جهانی این بوده و هست که مراکز دانش دین را منزوی، منفعل، بی‌روحیّه، بی‌ابتکار، وابسته به خود و فارغ از آرمانهای بزرگ کنند. آنان را به جدایی دین از سیاست، معتقد و از همگامی دین با تحوّلات شگرف جهانی مأیوس سازند: این ترفند نسبت به حوزه‌های علمیه، بکار رفته و تأثیراتی نیز کرده بود.» به همین جهت است که «می‌کوشد حوزه را نسبت به نظام اسلامی بی‌تفاوت یا بدبین سازد و متقابلاً نظام اسلامی را نسبت به حوزه بی‌اعتنا یا بیگانه بدارد. هم در حوزه و هم در محیطهای تصمیم‌گیری مسؤولان نظام، باید با این انگیزه‌ها مقابله و در برابر آنها هشیاری نشان داده شود.» دشمنان این کوشش و تلاش را با استفاده از همه امکانات خود مصروف می دارند و از هیچ کاری برای تحقق این آرزوی دیرینه خود غفلت نمی کنند: «امروز بسیاری از همت و پول و ابتکار و طراحی و برنامه‌ریزی استکبار جهانی، مصروف این می‌شود که ببیند چگونه می‌تواند همین شما طلاب و فضلا و علما را از راه راست انقلاب منحرف کند. برای این کار، پول خرج می‌کنند. » علت این همه سرمایه گذاری نیز کاملا مشخص است؛ از بین بردن اسلام و انقلاب: « می‌دانند اگر علما، همچنان‌که تا امروز پیشگام این انقلاب بوده‌اند و در صفوف مقدم، در جنگ، در صحنه‌های انقلابی و در صحنه‌ی سیاست حضور داشته‌اند، باز هم حضور داشته باشند، به‌هیچ‌وجه استکبار نمی‌تواند با این انقلاب روبه‌رو بشود. می‌خواهند این مانع – یعنی شما جامعه‌ علمای اسلام – را از سر راه بردارند. برای این کار، برنامه‌ریزی می‌کنند.» دشمنان به خوبی می دانند که: «اگر روحانیون کشور ما در میدان نبودند و پرچم انقلاب به دوش آنها نبود، این پیروزی به‌دست نمی آمد. این را دشمن میداند؛ لذا حقد عظیم او در درجه‌ی اول متوجه اسلام و روحانیت است.»
 
جداسازی روحانیت از سیاست و در نتیجه،بیرون راندن این نهاد از عرصه اجتماع و فرهنگ و همین طور تضییق و تجدید فعالیت‌های روحانیان از نقشه‌های دشمنان به شمار می‌آید. با عملی ساختن این توطئه، وظیفه حوزه‌ها فقط در کنج حجره‌ها و یا حداکثر در محراب مسجد معنا می‌یابد، بدین گونه پای روحانیت از اجتماع و سیاست قطع می‌شود. این توطئه را می‌توان در قالب همان تئوری «نفوذاندیشه سکولاریسم در بدنه حوزه‌های علمیه» مورد بررسی قرار داد.
 
در این مورد باید گفت تنها جایی كه دعوای دین و دولت از همان آغاز بر جدایی و تفكیك وظایف دینی و سیاسی استوار بود، تاریخ مسیحیت و دنیای غرب است. كلیسا با پذیرش نظریه «دو شمشیر» قلمرو امپراتور را، از قلمرو كلیسا جدا كرده و آن را به رسمیت می‌شناسد؛ اما روحانیّت شیعه و حوزه‌های علمیه؛ برخلاف روحانیّت مسیحی و كشیش‌های كلیسا، سیاست و حكومت را جدا از دیانت ندانسته اند. آنها به فراخور موقعیت و مصلحت، هم در مسایل سیاسی و هم در مسایل حكومتی، نقش پررنگی داشتند.
روحانیان برای ایفای نقش‌های سیاسی در برابر دولت از برگ‌های برنده‌ای برخوردار بودند كه اقشار دیگر آن را دارا نبوده و از جمله آن می‌توان به اموری از قبیل «استقلال مالی از دولت‌ها» و «قدرت مذهبی آنها در قالب صدور احكام و فتواها» اشاره نمود.
 
این مسائل باعث می‌شد تا روحانیّت نقش مهمی در رویدادهای سیاسی كشور ایفا نماید. از آغاز قرن نوزدهم میلادی، روحانیان به طور فعال در رویدادهای مهم سیاسی كشور مشاركت كردند و این امر آنها را به پیشینه و تجربه‌سیاسی مهمی مجهز كرد. بدین ترتیب قشری كه به امور سیاسی كشور وقوف كامل دارند، توانستند بسیاری از جریان ها را هدایت كنند. نقطه شروع این گونه اقدامات، همان جنگ‌های ایران و روس بود كه باعث مشكل‌تر شدن کار روحانیون و اعتلای جایگاه سیاسی و اجتماعی آنها شد. البته در عصر صفویه، تعامل و نزدیكی روحانیّت و دولت، چشمگیرتر از هر دورانی بود، ولی این تعامل،‌ صرفاً جنبه آیینی و آموزه‌ای داشت.
 
در دوران حكومت صفویه، پس از هزار سال زندگی در مبارزه با سلاطین و حكام عمدتاً سنی مذهب، شاهد شكل‌گیری حكومتی شدند كه اولا شیعی مذهب بود و ثانیاً درگیر نبرد با سلاطین سنی عثمان بود. این نزدیكی در طول دوران صفویه به ویژه پس از گرایش فكری اخباری گری در میان عالمان شیعی، كاملاً مشهود است و به طور كلی می توان اهمیت این دوران را در تقویت جنبه متشرعانه تر تشیع در مقایسه با سیمای متصوفانه ای دانست كه در طول مبارزه با سلاطین سنی مذهب گذشته با تشیع در آمیخته بود در دیگر دوران نیز رابطه حوزه ها و دولت،‌بر اساس مصالحی از قبیل حفظ اسلام و مسلمین ادامه داشت. این روند تا پیش از انقلاب اسلامی كم و بیش، پیگیری می شد.درهرصورت هرچند همواره روحانیت اصیل حضوری معتنا به در عرصه سیاست داشته است،اما نباید انکار کردکه دشمنان نیز بیکار ننشسته وبا تلاش جهت ترویج سکولاریسم در حوزه های علمیه آنهم با استعانت جستن از سوی عده‌ای آفت زده متحجر،به عملی ساختن خواسته های خود مبادرت می‌ورزند.
 
مولفه های حوزه سکولار
 
با توجه به تعریف صورت گرفته از سکولاریسم، اکنون می توان مولفه های حوزه سکولار را این گونه بیان کرد:
 
۱- کناره گیری و انزوا
 
یکی از اصلی ترین مولفه های حوزه سکولاری، کناره گیری از امور و خزیدن در کنج حجره هاست. به تعبیر مقام معظم رهبری: «این که یک آقائی در یک گوشه‌ای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است.»
 
۲- تحجر و جمود
 
یکی از مهم ترین نشانه های حوزه سکولاری، وجود تحجر و واپسگرایی و تصلب در رای و نظر است. تحجّر به این معنا است که، کسی که می‌خواهد کار بزرگی را با این عظمت انجام دهد، نتواند نیازهای زمان و لوازم هر لحظه لحظه زندگی یک ملت را از قرآن بشناسد و بخواهد در یک وضعیت ایستا و بدون انعطاف، حکم نماید و کار کند و پیش برود. به دیگر سخن، معنای تحجّر آن است که، کسی که می‌خواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر احکام اکتفا نماید و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را، در آن جایی که قابل کشش است، درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور – که نیاز لحظه به لحظه است – نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه دهد. قطعا اگر در رأس نظامهای سیاسی‌ای که براساس اسلام، یا تشکیل شده است، یا در آینده تشکیل خواهد شد، چنین روحیه‌ای وجود داشته باشد، یقیناً اسلام بدنام خواهد شد و منبع لایزال معارف و احکام اسلامی نخواهند توانست جامعه را پیش ببرند.
 
۳- بی خبری
 
از دیگر نشانه های حوزه سکولاری، بی خبری و ناآگاهی از اوضاع پیرامون است. به تعبیر مقام معظم رهبری: «حوزه‌ علمیه و علمای دین و جوامع دینی و روحانی نمی‌توانند از وضع نظام بی‌خبر باشند و بی‌خبر بمانند و این بی‌خبری را تحمل کنند.»
 
۴- بی تفاوتی
 
بی تفاوتی و بی عملی نسبت به مسائل، یکی دیگر ازمولفه های حوزه سکولاری می باشد. رهبر انقلاب در این مورد می گویند: « اگر حوزه کارش به آن‌جا برسد که طلبه نسبت به مسایل انقلاب، احساس بی‌تفاوتی کند، خطر بزرگی است و نباید بگذارید چنین شود.»
 
۵- نگاه غیر جدی
 
نگاه غیر جدی به حکومتی که برخواسته از حوزه های علوم دینی است ومرهون خون پاک هزاران شهید است، نشانه ای بارز از حوزه سکولاری به شمار می آید: «کسی که در حوزه باشد و به نظام اسلامی و احکام قرآن – که در این نظام عملی می‌شود – و به حکومت اسلامی – که به برکت مجاهدت مردم سرِ پا شده است – با چشمِ غیرجدّی نگاه کند، یک عنصر بیگانه است؛ هر کس می‌خواهد باشد. »
 
۶- بی بصیرتی
 
بی بصیرتی وعدم تحلیل دقیق مسائل را نیز می توان دیگر نشانه سکولاری شدن حوزه ها دانست. به تعبیر مقام معظم رهبری: «روحانیِ مفید، یعنی روحانی بصیر چرا که اگر بصیرت نباشد، شخص در تشخیص جایگاه خود و موقعیت دشمن، اشتباه می کند و همانگونه که متأسفانه در مسائل سیاسی، دینی و اجتماعی بارها اتفاق افتاده است، جبهه خودی را مورد حمله قرار می دهد.»
 
۷- جهل و بی‌خبری
 
یکی دیگر از مولفه های حوزه سکولاری، جهل و بی خبری است: «اگر کسی اعلم و افقه هم باشد، اما نتواند بفهمد و ببیند که نظام اسلامی، امروز در ایران اسلامی، چطور بر مبنای حق قیام کرده و چطور نظام جاهلىِ مبنی بر گناه و فسق و فجور و ظلم را از بین بُرده ….. خاک بر سرِ آن عالم اعلم و افقه! ….. حالا گیرم از لحاظ فقاهت و علم هم خیلی بالا باشد، که آن هم علم نیست، جهل است. نور نیست، ظلمت است.»
 
آفات سکولاری شدن حوزه ها
 
سکولاری شدن حوزه ها آفات و آسیب هایی را به همراه خواهد داشت که غفلت از آن موجب ضربه به دین و نظام خواهد شد. می‌توان از نگاه رهبر معظم انقلاب به ۵ آفت مهم در این مورد اشاره کرد:
 
۱- آسیب دیدن دین
 
یکی از مهم‌ترین آفات سکولاری شدن حوزه ها، آسیب دیدن دین است: «اگر روحانیت می خواست در حاشیه و در پیاده‌رو حرکت کند و منزوی شود، دین آسیب می‌دید. روحانیت سرباز دین است، خادم دین است، از خود منهای دین حیثیتی ندارد. اگر روحانیت از مسائل اساسی – که نمونه‌ برجسته‌ آن، انقلاب عظیم اسلامی است – کناره می گرفت و در مقابل آن بی تفاوت می ماند، بدون تردید دین آسیب می دید؛ و روحانیت هدفش حفظ دین است.»
 
۲- تضعیف حکومت اسلامی
 
از دیگر آفات سکولاری شدن حوزه ها، تضعیف حکومت اسلامی است: «امروز اگر روحانیت در قبال حكومت، بی‌اعتنا و بی‌مبالات باشد، هم خودش ضایع خواهد شد و هم حكومت اسلامی تضعیف می‌شود.»
 
۳- حذف شدن
 
سکولاری شدن حوزه موجب انزوا، فراموشی و حذف روحانیت خواهد شد:«حاشیه‌نشین شدن حوزه‌ علمیه‌ى قم و هر حوزه‌ى علمیه‌ دیگرى به حذف شدن مى‌انجامد. وارد جریانات اجتماع و سیاست و مسائل چالشى نبودن، بتدریج به حاشیه رفتن و فراموش شدن و منزوى شدن مى‌انجامد.»
 
۴- جرئت یافتن دشمنان
 
با کناره گیری روحانیت از امور، دشمنان از این خلاء به وجود آمده نهایت بهره را برده و از موقعیت به دست آمده نهایت سوء استفاده ر ا خواهد برد: «با بی‌طرف ماندن روحانیت در مسائل چالشىِ اساسی، موجب نمی شود که دشمن روحانیت و دشمن دین هم بی‌طرف و ساکت بماند؛ «و من نام لم‌ینم عنه».اگر روحانیت شیعه در مقابل حوادث خصمانه‌ای که برای او پیش می‌آید، احساس مسئولیت نکند، وارد میدان نشود، ظرفیت خود را بروز ندهد، کار بزرگی را که بر عهده اوست، انجام ندهد، این موجب نمی شود که دشمن، دشمنی خود را متوقف کند؛ بعکس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف کردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال کردند، به فعالیت خودشان افزودند و پیش آمدند.»
 
۵- جدایی از مردم
 
روحانیت در طول تاریخ به عنوان مرجع و ملجا مردم به شمار می آید. هرگونه بی توجهی به سیاست و دوری از امور موجب می شود تا از مردم جدا شده وخسارات زیادی را به همراه خواهد داشت:«باید با مسائل سیاسى آشنا شوید، حوادث سیاسى کشور را بدانید و حوادث سیاسى دنیا را بدانید. طلبه‌ها امروز به اینها نیاز دارند. یک گوشه‌اى نشستن، سرخود را پایین انداختن، به هیچ کار کشور و جامعه کارى نداشتن و از هیچ حادثه‌اى، پیش‌آمدى، اتفاق خوب یا بدى خبر نداشتن، انسان را از جریان دور مى‌کند. ما مرجع مردم هم هستیم؛ یعنى مورد مراجعه مردمیم و اگر خداى نکرده یک علامت غلط نشان بدهیم، یا یک چیزى که مطلوب دشمن است بر زبان ما جارى بشود، ببینید چقدر خسارت وارد مى‌کند. بنابراین، یک وظیفه‌ى مهمى که امروز ماها داریم، ارتباط با سیاست است.»
https://taghribnews.com/vdcfcmdmvw6dtma.igiw.html
مرجع : رجا
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی