تاریخ انتشار۲۳ تير ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۱۵
کد مطلب : 20823
به قلم شهيد روحاني نعمت الله پيغان

وحدت وهمگرايي انسان در قران

در اين مقاله نگرش قرآن به همگرايى و وحدت ميان انسان‏ها و عوامل بر هم زننده آن مورد بررسى قرار گرفته است. از ‏ديدگاه قرآن، انسان‏ها در آفرينش از يك گوهرند و وحدت دارند، يعنى همه از حضرت آدم به وجود آمدند، ليكن به سبب ‏امتحان بشر و ظهور استعدادها و ظرفيت‏هاى او و نيز حسد و دنياطلبى، فرقه‏گرايى، تفرقه افكنى‏هاى دشمنان و بدخواهان، ‏القائات شيطانى، مسخره كردن متقابل افراد و گروه‏ها، دادن لقب‏هاى زشت‏ به يكديگر و سوء ظن به يكديگر، اين وحدت فرو ‏پاشيده است. قرآن كريم براى تحقق دوباره امت واحد، اين مؤلفه‏ها را پيشنهاد مى‏دهد: اخوت بين مسلمانان، مودت ‏مسلمانان، الفت‏بين مسلمانان، رحمت مسلمانان در قبال همديگر، رأفت‏بين مسلمانان، عفو، فضل، صفح، اصلاح، تعارف، ‏احترام به ساير اديان و پيامبران الهى و رد انحصارطلبى گروهى خاص در مورد خداوند.
مقدمه

آيا انسان‏ها ذاتا از يكديگر بيگانه‏اند يا در ذات خود به همكارى و همگرايى تمايل دارند؟ در صورت همگرايى ذاتى ‏انسان‏ها، چه عواملى باعث تفرقه و واگرايى و فروپاشى وحدت مى‏شود؟ به نظر مى‏رسد با توجه به آموزه‏هاى اسلامى، ‏دلايل فراوانى مبنى بر وجود زمينه‏ها و عناصر همگرايى، وفاق، اتحاد و تعاون و در يك كلام امت واحده در انسان‏ها ‏وجود دارد كه در اين مقاله به مطالعه و بررسى اين موضوع مى‏پردازيم. ‏

وحدت با همدلي
منظور از «وحدت انسان‏ها»، توحيد اعتقادى و دينى و كنار گذاشتن اختلافات فكرى و اعتقادى و سليقه‏اى ميان آنها نيست، ‏بلكه مراد اين است كه با حفظ اين اختلافات، نسبت‏به هم همدلى پيدا كنند و به حقوق يكديگر احترام بگذارند و مصالح متقابل ‏را رعايت كنند. همچنين منظور از «وحدت امت اسلامى‏»، وحدت مواضع اعتقادى و فقهى و عدم بيان آنها نيست، بلكه ‏مقصود اين است كه نخست فرقه‏هاى اسلامى به طور صحيح يكديگر را بشناسند، از مواضع فكرى و اعتقادى هم كاملا ‏مطلع شوند و براى حفظ و گسترش كيان اسلام از نزاعى كه قرآن كريم آن را نهى كرده «لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ‏ريحكم‏». (انفال (۸) آيه ۴۶) بپرهيزند و براى دفاع از ساحت قران و اصول ثابت و مشترك اسلامى، يد واحده باشند. ‏
از ديدگاه قرآن كريم، انسان‏ها وحدت در خلقت دارند، چون خداوند آنها را از «نفس واحده‏» آفريده است. «نفس‏» به معناى ‏عين است و نفس هر شئ‏ يعنى عين آن شئ، و نفس انسان آن چيزى است كه قوام انسان به آن است و انسان به واسطه آن، ‏انسان است و آن مجموع روح و جسم انسان در اين دنيا و روح به تنهايى در برزخ است.

در آيات ذيل بر مفهوم نفس واحده تاكيد شده است: ‏

‏[۱. ] يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساء....؛ (نساء.ايه۱) اى ‏مردم، از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد و از آن دو ‏مردان و زنان بسيارى پراكند..... ‏
علامه طباطبايى و فخر رازى معتقدند مراد از «نفس واحده‏» در آيه شريفه حضرت آدم عليه السلام و مراد از «زوجها» ‏همسرش حواست كه اين دو والدين انسان‏ها هستند و خلقت‏حوا نيز از آدم عليه السلام است؛ بنابراين خلقت همه انسان‏ها به ‏حضرت آدم منتهى شده و وحدت در خلقت دارند. ‏
محمد رشيد رضا نيز با تاكيد بر اين كه همه انسان‏ها از نفس واحده خلق شده‏اند و وحدت در خلقت دارند، مى‏گويد: در اين ‏كه آن «نفس واحده‏» كيست، اقوال مختلفى است لكن منافاتى ندارد كه مراد حضرت آدم عليه السلام باشد. ‏
فخر رازى در تفسير آيه فوق مى‏گويد: اين امر كه همه انسان‏ها از «نفس واحده‏» خلق شده‏اند مى‏طلبد كه نوعى انس و ‏اتحاد بين انسان‏ها برقرار باشد تا موجب زيادتر شدن محبت و ترك تفاخر و تكبر بريكديگر شود.

‏[۲. ] و هو الذى انشاكم من نفس واحدة فمستقر و مستودع قد فصلنا الآيات لقوم يفقهون؛ (انعام(۶)،۹۸) و اوست كه شما را از تن ‏يگانه‏اى پديد آورد و آن گاه [شما را] قرارگاه و وديعت گاهى است. به راستى كه آيات [خود] را براى قومى كه در مى‏يابند ‏به روشنى بيان كرده‏ايم. ‏
و محمدرشيد رضا (۵) درباره اين آيه مى‏گويند: مراد از «انشاكم‏» در آيه شريفه، «خلقكم‏» است و به اين معناست كه ‏ذريه انسان با همه فزونى و گستردگى‏اش به حضرت آدم عليه السلام منتهى مى‏شود و بعضى از اين ذريه، خلق شده و در ‏زمين مستقرند و برخى نيز هنوز به دنيا نيامده‏اند و در صلب‏ها و رحم‏ها هستند و در آينده متولد خواهند شد. آيات ديگرى نيز در اين‏باره وجود دارد از جمله:سوره اعراف ،آيه ۱۸۹ و سوره زمر، آيه ۶. ‏) ‏
همان طور كه بيان شد، طبق مفاهيم قرآن، همه انسان‏ها از «نفس واحده‏» يعنى حضرت آدم خلق شده‏اند. از ديدگاه قرآن، ‏اين وحدت بشر در آفرينش، بايد به وحدت در امت‏بينجامد؛
انسان‏ها فطرتا با هم دوستى و الفت دارند و امتى واحد، متحد و ‏همبسته را تشكيل مى‏دهند. ‏
قرآن كريم تشكيل امت واحد را يك برنامه وسيع و جهانى براى تحقق حكومت جهانى واحد مى‏داند. براى تحقق اين آرمان ‏در اديان مختلف به ظهور مصلح آخر الزمان نويد داده است كه وى اين امت جهانى را بنيان مى‏نهد.

آيات «امت واحده‏» ‏

در قرآن «امت‏» به چند معنا آمده است: ‏

‏۱. ملتى كه دينى واحد دارند: «ان هذه امتكم امة واحدة‏». (انبياء (۲۱) آيه ۹۲. ‏)

‏۲. امت ‏به معناى جماعت: «و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون‏». (اعراف (۷) آيه ۱۸۱ )‏

‏۳. امت‏ به معناى چند سال: «و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امة معدودة‏». (هود (۱۱) آيه ۸. ‏) ‏

‏۴. امامى كه پيشوا و مقتداى سايرين است: «ان ابراهيم كان امة قانتا لله‏».. (نحل (۱۶) آيه ۱۲۰ )‏

«امت واحده‏» در نه آيه قرآن آمده است كه اين آيات را مى‏توان به سه دسته تقسيم كرد: ‏

دسته اول: آياتى كه خطاب به پيامبران بوده و فرمان الهى را براى تشكيل امت واحد به آنان يادآور مى‏شود و بيان مى‏كند ‏كه مردم به طور فطرى و غريزى امت‏ يگانه‏اى هستند و سرشت آنها اقتضا مى‏كند كه در اين جهت‏حركت كنند، اما ‏اختلافاتى كه پيش مى‏آيد آنان را به تفرقه مى‏كشاند. تاكيد بر وحدت فطرى امت‏ها در اين آيات به اين معناست كه پيامبران ‏بايد موانع اين وحدت را بردارند. اين دسته آيات هشدار مى‏دهد كه تنها خدا شايسته سرورى است و بايد فقط او را عبادت ‏كرد كه اين خود مى‏تواند موضع وحدت امت نيز باشد؛ سپس بيان مى‏كند كه امت‏هاى پيامبران در طور تاريخ عصيان كرده ‏و به تفرقه كشيده شده‏اند؛ اين آيات عبارتند از: ‏

‏[۱. ] «ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون و تقطعوا امرهم بينهم كل الينا راجعون»؛ (انبيا (۲۱) آيه ۹۲- ۹۳): اين امت‏شماست كه امتى ‏يگانه است و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستيد، ولى آنان در كار خود اختلاف پيدا كردند و همگى شان به سوى ما ‏باز مى‏گردند. ‏

‏[۲. ] ان هذه امتكم امة واحدة و اناربكم فاتقون فتقطعوا امرهم بينهم زبرا كل حزب بما لديهم فرحون؛ (مؤمنون (۲۳) آيه ۵۲- ۵۳ ‏) : و همانا اين ا‏مت‏ شماست، امتى يگانه و من پروردگار شما هستم، از من پروا كنيد، ولى آنان در كارشان ميان خود اختلاف و تفرقه ‏يافتند، هر گروهى به آنچه در دست دارد شادمان است. ‏

فخر رازى مى‏گويد: «مراد از وحدت امت، وحدت در دين است و مراد از دين، اصولى است كه مورد قبول همه شرايع ‏است، مثل التزام به وجود ذات خداوند و صفاتش و امثال آن؛ بنابراين مختلف بودن شريعت‏هاى پيامبران، خللى به وحدت ‏امت وارد نمى‏كند، چون به هرحال پيروان همه شرايع به اصول واحدى ملتزم هستند».
دسته دوم: آياتى كه هر نوع مشيت جبرآميز خداوند براى رسيدن به امت واحد را نفى مى‏كند و نشان مى‏دهد اراده خدا بر ‏اين تعلق گرفته كه انسان با انتخاب و اختيار خود به امت واحد برسد. دسته دوم چهار آيه را شامل مى‏شود كه دو آيه از ‏آن ويژه امت‏هاى پيشين بوده و يك آيه شامل امت اسلام و امت‏هاى پيشين است. اين سه آيه ناظر به امت واحد بشرى ‏است، اما آيه چهارم ناظر به وحدت امت اسلام است. ‏

اين آيات عبارتنداز: ‏

‏[۱. ] ولوشاء ربك لجعل الناس امة واحدة و لايزالون مختلفين الا من رحم ربك؛ (هود (۱۱) آيه ۱۱۸) :‏ و اگر پروردگارت مى‏خواست، مردم ‏را مت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى همچنان اختلاف مى‏ورزند مگر كسانى كه خداوند [بر آنان] رحمت آورد. ‏
اين آيه ناظر به امت واحد بشرى است. علامه طباطبايى در اين‏باره مى‏گويد: مراد از وحدت و اختلاف در اين آيه، وحدت ‏و اختلاف در دين است. فخر رازى نيز معتقد است اين آيه ناظر به امت واحد بشرى است. رشيد رضا هم ‏معتقد است اين آيه ناظر بر امت واحد بشرى است و علت عدم اتحاد، امتحان انسان است.

‏[۲. ] و لوشاء الله لجعلهم امة واحدة و لكن يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون مالهم من ولى و لانصير؛ (شورى (۴۲) آيه 8 ‏): و اگر ‏خداوند مى‏خواست آنان را امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى هر كس را كه بخواهد در جوار رحمتش در مى‏آورد و ستمكاران ‏‏[مشرك] يار و ياورى ندارند.
اين آيه نيز ناظر به امت واحد بشرى است. ‏
علامه طباطبايى و فخر رازى معتقدند در اين آيه خداوند به پيامبر مى‏فرمايد كه اگر خدا مى‏خواست همه مردم را يك امت ‏قرار مى‏داد با صفاتى يكسان به نحوى كه يا همه مؤمن باشند و وارد بهشت‏شوند و يا همه كافر باشند و وارد جهنم شوند، ‏ولى سنت الهى اين گونه است كه انسان‏ها را آزاد بگذارد تا خود راهشان را برگزينند و آن گاه صالحان را از فاسقان جدا ‏ساخته، صالحان را به بهشت و فاسقان را به جهنم وارد سازد.

‏[۳. ] ولو شاء الله جعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكم فاستبقوا الخيرات... ؛ (مائده (۵) آيه ۴۸. ‏): و اگر خداوند مى‏خواست‏شما را ‏امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد،
ولى [چنين كرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده است‏بيازمايد. ‏
خطاب آيه شامل هم امت‏هاى پيشين و هم امت اسلام بوده و ناظر به امت واحد بشرى است. ‏

علامه طباطبايى و فخررازى و رشيد رضا در تفسير آيه مى‏گويند: اين آيه، ناظر به امت واحد بشرى است، اما خداوند ‏براى امتحان افراد بشر و تفكيك نيكان و بدان از يكديگر، وحدت را در ميان آنان ايجاد نكرد.

‏[۴. ] ولوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن يضل من يشاء ويهدى من يشاء و لتسئلن عما كنتم تعلمون؛ (نحل (۱۶) آيه ۹۳.): و اگر خداوند ‏ى‏خواست‏شما را امت ‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى هر كه را بخواهد گمراه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد به راه مى‏آورد و از ‏چون و چند آنچه كرديد از شما خواهند پرسيد. ‏
اين آيه ناظر به امت واحد اسلامى است. ‏
علامه طباطبايى و فخر رازى در تفسير اين آيه بر اين باورند كه خداوند پس از اين كه در آيات قبلى به اختلافات ميان ‏مردم اشاره كرده، در اين آيه مى‏فرمايد: كه اين اختلافات غرض الهى در امر خلقت را نقض نمى‏كند، اگر خداوند بخواهد ‏اينان را امت واحد قرار مى‏دهد ولكن اين گونه نخواسته است تا هر كسى با اراده و خواست‏ خود به سوى هدايت ‏يا گمراهى ‏برود و خداوند جزاى عمل هر دو گروه را داده و آنان را در قبال اعمالشان باز خواست مى‏كند.
دسته سوم: آياتى كه دلالت مى‏كند بر اينكه انسان‏ها در ابتدا امت واحدى بودند، سپس بين آنان اختلافاتى به وجود آمد و اتحادشان بر ‏هم خورد. اين آيات عبارتند از: ‏
‏[۱. ] كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه ‏و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم؛ ( بقره (۲) آيه ۲۱۳.) : [در آغاز] مردم امت ‏يگانه‏اى بودند آن‏گاه خداوند ‏پيامبران مژده‏آور و هشدار دهنده بر انگيخت و بر آنان، به حق، كتاب آسمانى نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف مى‏ورزند ‏در ميان آنان داورى كند و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان دين و كتاب داده شده بود كه پس از آن‏كه ‏روشنگرى‏ها نصيبشان شد از رشك و رقابتى كه با هم داشتند [به اختلاف دامن مى‏زدند]. ‏
علامه طباطبايى و رشيد رضا در تفسير اين آيه مى‏گويند: بر اساس اين آيه، مردم در آغاز در امور دنيوى و ماديات، امت ‏واحدى بودند، يعنى همگى به نحو يكسان از ماديات بهره‏مند بودند تا اين كه با افزايش جمعيت ‏بشر‌‌و گسترش نيازهاى آنان، ‏انسان‏ها براى رفع نيازهاى خود به همكارى متقابل پرداختند و اين امر موجب اختلاف بين آنان شده است. ‏
براى رفع اين اختلافات خداوند پيامبران و قوانينى را در قالب شريعت‏ براى مردم فرستاد، لكن عده‏اى از اهل كتاب با آگاهى ‏و از سر ظلم در شريعت الهى نيز ايجاد اختلاف كردند و موجب تفرقه مردم شدند؛ بنابراين از ديدگاه علامه طباطبايى و ‏رشيد رضا، امت واحدى كه قرآن حكايت مى‏كند در امور دنيوى و ماديات واحد بوده‏اند.
فخر رازى نيز در تفسير آيه مى‏گويد: بر اساس اين آيه مردم در ابتدا امت واحدى بودند، لكن در زمان‏هاى بعدى اختلاف ‏پيدا كردند كه اين اختلاف به سبب حسد و نزاع عده‏اى در ماديات ايجاد شده است. وى در اين كه وحدت اين امت در چه ‏بوده است، اقوالى را ذكر مى‏كند و معتقد است قول مشهور اين است كه در اعتقاد به حق و تبعيت از آن وحدت داشته‏اند.

‏[۲. ] ماكان الناس الا امة واحدة فاختلفوا و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون؛ (نحل (۱۶) آيه ۱۲۰ ‏): و مرم جز امت ‏واحدى نبودند كه سپس اختلاف پيدا كردند و اگر وعده خداوند از پيش مقرر نگشته بود [به تاخير حكم و عذاب] بين آنان در ‏آنچه اختلاف كردند داورى مى‏شد. ‏

علامه طباطبايى و فخر رازى گفته‏اند: با توجه به اين آيه، مردم درگذشته امت واحد بوده و دين واحد يعنى دين توحيدى ‏داشته‏اند، سپس در آن اختلاف كرده برخى موحد و برخى مشرك شدند. ‏
محمدرشيد رضا اين آيه را به نحوى تفسير مى‏كند كه آيه قبلى را تفسير كرد. ‏

‏[۳. ] و لولا ان يكون الناس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضة و معارج عليهما يظهرون... ؛( زخرف (۴۳) آيه ۳۳ ‏): و اگر نبود كه [نمى‏خواستيم]، مردم امت‏يگانه‏اى [در كفر ] مى‏شدند براى خانه‏هاى كسانى كه بر خداوند رحمان كفر ‏مى‏ورزيدند سقف‏هايى سيمين پديد مى‏آورديم و نيز نردبان‏هايى
كه از آن بالا روند. ‏
علامه طباطبايى مى‏گويد؛ اين امت واحد، در برخوردارى از اسباب و عوامل زندگى واحد بودند و خداوند براى بقاى اين ‏وحدت، به كفار برترى اين چنينى نداده است.
بر اساس اين سه دسته آيات انسان‏ها در ابتدا امت واحد بودند، اما بعد اختلافاتى بين آنان ايجاد شد، خداوند پيامبرانى را ‏براى رفع اين اختلافات فرستاد و پس از پيامبر خاتم، ائمه عليهم السلام را مامور به اين امر كرد. هر چند در اين ‏خصوص تاكنون نتيجه مطلوب به دست نيامده است، ليكن اميد مى‏رود در حكومت‏حضرت مهدى عليه السلام امت واحدى ‏پديدار گردد. ‏

فلسفه امت واحده ‏

بى‏ترديد از مهم‏ترين مسائل امروز جهان اسلام، وحدت است، كه به دلايل زير ضرورى مى‏نمايد:

‏۱. وحدت اسلامى فراهم كننده قدرتى حقيقى است كه مى‏تواند تكيه‏گاه استوارى براى مسلمانان در رويارويى‏هاى فرهنگى ‏بين تمدن‏ها باشد، زيرا گرچه مسلمانان از نيروى عظيم انسانى، امكانات مادى فراوان، موقعيت‏هاى استراتژيك، روحيه ‏معنوى بالا، فرهنگ و ديدگاه اعتقادى و فكرى مترقى برخوردارند، اما چنانچه ميان اين اجزا و عناصر پراكنده اتحادى ‏ايجاد نشود - همان‏طور كه در حال حاضر چنين است - اين مجموعه عظيم كارآيى نخواهد داشت.

‏۲. وحدت اسلامى مى‏تواند زمينه گسترده‏اى براى پژوهش و اجتهاد در منابع اسلامى فراهم آورد و بدين وسيله در ‏رويارويى‏هاى فكرى، فرهنگى و حل مشكلات انسانى يارى رساند.

‏۳. وحدت اسلامى موجب الگو شدن ديدگاه‏هاى اسلامى است. ‏

‏۴. وحدت اسلامى بر توانايى و مقاومت جامعه در مواجهه با دشوارى‏ها و بحران‏ها و برخورد با دشمنان خارجى مى‏افزايد ‏‏. قرآن كريم بر اين نكته تاكيد دارد كه وحدت مايه استوارى و نيرومندى است و اختلاف موجب شكست و سستى است: ‏
و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم و اصبروا ان الله مع الصابرين؛( انفال (۸) آيه ۴۶. ‏): و اختلاف كلمه نداشته باشيد كه بددل خواهيد شد ‏و شان و شوكتتان بر باد مى‏رود و شكيبايى كنيد كه خداوند با شكيبايان است. ‏

‏۵. وحدت اسلامى دستاورد طبيعى تكامل انسان و گوياى پيشرفت و رشد فكرى جامعه دينى است. ‏

‏۶. وحدت عامل اساسى در پيروزى پيامبر اسلام و نيز پيروزى انقلاب اسلامى ايران بود؛ وحدت هميشه عامل پيروزى ‏بوده و خواهد بود.


علل فروپاشى امت واحده ‏

برخى از عواملى كه موجب فروپاشى امت واحده (وحتى وحدت) مى‏شود از اين قرار است: ‏

‏۱. ظلم، حسد و نزاع در طلب دنيا: عده‏اى براى كسب ماديات، از روى علم و آگاهى در كتاب خداوند اختلاف ايجاد كرده ‏و موجب تفرقه و فروپاشى امت واحد شدند: ‏
كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما ‏اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم؛ (بقره (۲) آيه ۲۱۳.) ‏: [در آغاز] مردم امت‏يگانه‏اى بودند و آن گاه خداوند ‏پيامبران مژده آور و هشدار دهنده برانگيخت و برآنان به حق كتاب‏هاى آسمانى نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف مى‏ورزند ‏در ميان مردم داورى كند و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان دين و كتاب داده شده بود كه پس از آن كه ‏روشنگرى‏ها نصيبشان شد از رشك و رقابتى كه با هم داشتند [به اختلاف دامن زدند]. ‏

‏۲. عدم موفقيت در ابتلا و آزمايش الهى: خداوند به رغم اين كه مى‏توانست مردم را قهرا به اتحادى كه مطلوب اوست ‏وادارد، لكن به آنان اختيار داد كه خود اين راه را برگزينند تا بيازمايد كه چه كسانى نعمت‏هاى خدا را در راهى كه مطلوب ‏خداست در راستاى ايجاد وحدت به كار مى‏برند و چه كسانى تخلف كرده و به اختلاف و تفرقه چنگ مى‏زنند: ‏
و لوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكم؛ (مائده (۵) آيه ۴۸. ): و اگر خداوند مى‏خواست‏شما را امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى ‏‏[چنين نكرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده است‏بيازمايد. ‏

‏۳. فرقه‏گرايى‏ها و تفرقه‏طلبى‏هاى مردم:
و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعاً ؛ (روم (۳۰) آيه ۲۳‏): و از مشركان مباشيد، از همان كسانى كه دينشان را ‏پاره و پراكنده كردند و فرقه فرقه شدند. ‏

‏۴. تفرقه افكنى‏هاى دشمنان: دشمنان اسلام از آغاز ظهور اسلام تاكنون همواره براى تفرقه‏اندازى و فروپاشى وحدت ‏اسلامى تلاش كرده و مى‏كنند: ‏
يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يالونكم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم ‏اكبر..؛ ( آل‏عمران (۳) آيه ۱۱۸): اى مؤمنان، از غير خودتان كسانى را به همدلى نگيريد كه از هيچ نابكارى در حق شما فروگذار نكنند و به ‏رنج و محنت افتادن شما را خوش دارند و دشمنى از لحن و سخنشان آشكار شده است و آنچه دل‏هايشان پنهان مى‏دارد بدتر ‏است.... .‏

‏۵. وسوسه‏ها و القائات شيطانى ‏
«ان الشيطان ينزغ بينهم ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا؛ ( اسراء (۱۷) آيه ۵۳‏): همانا شيطان ميان آنها را
به هم مى‏زند، بى‏گمان شيطان ‏دشمن آشكار انسان است.
عوامل ديگرى نيز هست كه گاه موجب بروز اختلاف بين مردم يك منطقه يا يك شهر مى‏شود از آن جمله است: ‏

‏۱. مسخره كردن گروهى، گروه ديگرى ‏

يا ايها الذين آمنوا لايسخر قوم من قوم؛( حجرات (۴۹) آيه ۱۱. ‏): اى مؤمنان، نبايد كه قومى قوم ديگر را به ريشخند بگيرند. ‏

‏۲. بد گمانى به يكديگر ‏
يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم؛ (حجرات ، آيه ۱۲): اى مؤمنان، از بسيارى از گمان‏ها بپرهيزيد، چرا كه ‏بعضى از گمان‏ها گناه است. ‏

‏۳. اتصاف يكديگر به لقب‏هاى زشت: «ولاتنابزوا بالالقاب؛ (حجرات، آيه ۱۱ ‏): و يكديگر را به لقب‏هاى بد مخوانيد». ‏

‏۴. غيبت كردن ‏
و لا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه؛ (همان، آيه ۱۲.): و بعضى از شما از بعضى ديگر غيبت نكند؛ ‏آيا هيچ كدام از شما خوش دارد كه گوشت‏برادر مرده‏اش را بخورد، كه از آن تنفر داريد. ‏

استراتژى‏هاى قرآنى در تحقق امت واحد ‏

قرآن كريم براى تحقق امت واحد عوامل زير را ذكر كرده است: ‏

‏۱. اخوت بين مسلمانان ‏

از ديدگاه قرآن كريم، همه مؤمنان با هم برادرند، بنابراين بايد با هم متحد باشند و اگر در موردى بين دو مؤمن اختلاف يا ‏نزاعى پيش آمد ساير مؤمنان بايد بين آن دو صلح و دوستى برقرار كنند: ‏
انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم؛ (همان، آيه ۱۰): همانا مؤمنان [مسلمانان ] برادرند، پس بين برادرانتان آشتى برقرار سازيد. ‏
«و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا؛ ( آل‏عمران (۳) آيه ۱۰۳) ‏: و نعمت‏خداوند را بر خود ياد كنيد كه ‏دشمنان همديگر بوديد و او ميان دل‏هاى شما الفت داد و به نعمت او با هم دوست‏شديد. ‏از ديدگاه علامه طباطبايى، اخوت ميان مؤمنان، اخوت تشريعى است و حقوقى را در بر دارد. ‏

‏۲. مودت بين مسلمانان ‏

مودت يعنى دوست داشتن چيزى و نيز به معناى آرزو كردن وجود وحصول آنچه محبوب است‏به كار مى‏رود. ‏
از ديدگاه قرآن كريم مؤمنان بايد با يكديگر مودت و محبت داشته باشند كه اين خود، وحدت و همدلى را به دنبال دارد: ‏
و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون؛ (روم (۳۰) آيه ۲۱): و در ميان شما دوستى و مهربانى افكند و در اين امر ‏براى انديشه‏وران مايه‏هاى عبرت است. ‏
«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا؛ (مريم (۱۹) آيه ۹۶.): كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، زودا كه ‏خداوند رحمان در حق آنان مهربانى كند. ‏

‏۳. الفت ميان مسلمانان ‏
"الفت" يعنى ضميمه كردن چيزى به چيز ديگر يا ضميمه كردن چند چيز با هم (۵۹). قرآن كريم مؤمنان را به الفت‏با يكديگر ‏ترغيب كرده و مى‏فرمايد: ‏
«واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم» ( آل‏عمران (۳) آيه ۱۰۳.): ؛ و نعمت‏خداوند را برخود ياد كنيد كه دشمنان همديگر بوديد و ‏او ميان دل‏هاى شما الفت داد. ‏

‏۴. رحمت مسلمانان بريكديگر ‏

رحمت به معناى رقت، عطوفت و رافت است. (۶۱) علامه طباطبايى مى‏گويد: ‏
رحمت اثرى نفسانى است كه با مشاهده محروميت و حاجت‏شخص محروم، در قلب انسان ايجاد مى‏شود و مشاهده كننده را ‏به كمك به محروم فرا مى‏خواند.
قرآن در اين باره مى‏فرمايد: «وجعل بينكم مودة و رحمة؛ (روم (۳۰) آيه ۲۱): و در ميان شما دوستى و مهربانى افكند». در جاى ديگر ‏مى‏فرمايد: ‏
محمدرسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم؛ (. فتح (۴۸) آيه ۲۹): محمد پيامبر الهى است و كسانى كه با او هستند بر كافران ‏سختگير و با خودشان مهربان هستند. ‏

‏۵. رافت مسلمانان نسبت به يك ديگر‏

رأفت به معناى رحمت و برتر و شديدتر از رحمت است، چرا كه رحمت ممكن است از روى كراهت‏باشد، ولى رافت چنين ‏نيست، بلكه با رضايت قلبى است. بدون شك رافت مسلمانان به يكديگر در اتحاد و همدلى آنان نقش به سزايى دارد. ‏قرآن كريم درباره اصحاب حضرت عيسى مى‏فرمايد: «وجعلنا فى قلوب الذين اتبعوه رافة و رحمة؛ (حديد (۵۷) آيه ۲۷. ‏): و در دل كسانى ‏كه از او پيروى كردند رافت و رحمت قرار داديم‏». علامه طباطبايى در اين باره مى‏نويسد: در مورد اصحاب پيامبر ‏نيز قضيه چنين است، چون خداوند درباره شان مى‏فرمايد: «رحماء بينهم‏». (فتح (۴۸) آيه ۲۹) ‏

‏۶. عفو


عفو به معناى «ترك چيزى‏» يا «صرف‏نظر كردن از چيزى كه اقتضاى نظر و توجه دارد» (۷۰) آمده است. قرآن ‏كريم مسلمانان را به عفو فرا خوانده، مى‏فرمايد: «فمن عفا و اصلح فاجره على‏الله؛ (شورى (۴۲) آيه ۴۰. ‏): پس هر كه عفو و نيكوكارى پيشه ‏كند پاداش او بر خداوند است‏».

‏۷. فضل ‏

فضل در لغت به معناى زياد و نيز به معناى خير مى‏آيد و افضال يعنى احسان و نيكى كردن. قرآن كريم در تشويق ‏مسلمانان به فضل و نيكى كردن به يكديگر مى‏فرمايد: «و لا تنسو الفضل بينكم؛ (بقره (۲) آيه ۲۳۷): و بزرگوارى را در بين خودتان فراموش ‏نكنيد». ‏

‏۸. صفح ‏

صفح به معناى «كنار و جانب چيزى‏» يا «عدول از چيزى به طرف يا جانب ديگرى‏» و «گذشت كردن و ‏عفو» آمده است. قرآن كريم مسلمانان را به صفح، گذشت و عفو يكديگر ترغيب كرده است: ‏
و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم؛ (شورى (۴۲) آيه ۴۰): و بايد عفو كنند و درگذرند آيا دوست نداريد كه خداوند از شما ‏درگذرد. ‏

‏۹. صلح دادن ‏

صلح به معناى مصالحه كردن، صلح كردن، اصلاح كردن و آشتى دادن آمده است. قرآن از مسلمانان مى‏خواهد كه ‏در صورت نزاع بين عده‏اى از مسلمانان، ميان آنان صلح و آشتى برقرار كنند: ‏
و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما (حجرات (۴۹) آيه ۹): ؛ و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم درافتند ميان آنان را سازش دهيد ‏‏. ‏
در آيه ديگر آمده است: «فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم؛ (انفال (۸) آيه ۱‏): پس از خداوند پروا كنيد و بين خودتان آشتى كنيد». ‏

‏۱۰. تعارف ‏(شناخت يكديگر)

عرف در لغت ‏به معناى «اطلاع بر چيزى‏» و نيز «شناختن يكديگر » است. ‏
قرآن كريم ضمن توجه دادن مؤمنان به اين كه همه از مرد و زنى زاده شده‏اند و مثل هم هستند، به آنان هشدار مى‏دهد كه ‏اگر قبيله قبيله‏اند به اين علت است كه همديگر را بشناسند و الا اين امر مايه برترى گروهى بر گروه ديگر نيست: ‏
يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقكم؛ (حجرات (۴۹) آيه ۱۳‏): هان اى مردم، همانا ‏ما شما را از يك مرد و يك زن آفريده‏ايم و شما را به هيات اقوام و قبايل در آورده‏ايم تا با يكديگر انس و آشنايى يابيد، ‏بى‏گمان گرامى‏ترين شما در نزد خداوند پرهيزگارترين شماست. ‏

‏۱۱. احترام به اديان ديگر و ساير پيامبران الهى ‏

قرآن مى‏فرمايد: ‏
قالوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و ما اوتى موسى و عيسى و ما ‏اوتى النبيون من ربهم؛( بقره (۲) آيه ۱۳۶‏) : ( بگو به خداوند و به آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل ‏شده و آنچه به موسى و عيسى و آنچه به پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده‏ايم.) ‏

‏۱۲. رد داعيه اختصاص خداوند به اهل كتاب يا مسلمانان ‏

ليس بامانيكم و لا امانى اهل الكتاب من يعمل سوءا يجز به؛( نساء -۴- آيه ۱۲۳‏): [وعده الهى] بر وفق آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل ‏كتاب نيست، هر كس مرتكب ناشايستى شود جزاى آن را مى‏يابد و براى خود در برابر خداوند يار و ياور نمى‏يابد. ‏
عمل به آموزه‏هاى قرآنى در تحقق امت واحده، ضمن اين‏كه تحقق بخش وحدت در ميان مسلمان‏هاست، زمينه ساز همگرايى ‏و وحدت در ميان تمامى انسان‏ها نيز خواهد بود. ظهور موعود حضرت بقية‏الله (عج) از حلقه‏هاى نهايى در تشكيل امت ‏واحده اسلامى و پايان دوره واگرايى است.

منابع مقاله

‏۱. سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان (قم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، ۱۳۹۴ق)

۲.فخرالدين محمد ‏رازى، تفسير كبير (بيروت: دارالمعرفة، ۱۴۱۴ق) ج ۸،. ‏‏

‏۳. محمدرشيد رضا، المنار (بيروت: دارالمعرفة، ۱۴۱۴ق)

۴. عبدالله حامد، اختلاف در امت واحد (تهران: انتشارات قلم) . ‏

‏۵. سيدمحمدباقر حكيم، وحدت اسلامى (از ديدگاه قرآن و سنت)، ترجمه عبدالهادى فقهى‏زاده (تهران: تبيان، ۱۳۷۷) .
‏ ‏
‏ ‏۶. صلاح‏الدين حسام، «وحدت و ضرورت آن‏» ، وحدت مسلمين (دفتر كنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات) .

‏‏۷. راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن (بيروت: دارالمعرفة، ۱۴۱۸ق) . ‏

‏۸. احمدبن فارس، معجم مقاييس اللغة (قم: مكتب الاعلام الاسلامى، ۱۴۰۴ق) ج ۱. ‏

‏ ۹. ابن منظور، لسان العرب (بيروت: داراحياء التراث العربى، ۱۴۱۶ق) ج ۵، ص ۸۲. ‏

‏۱۰. حسين مصطفوى، التحقيق فى كلمات القران الكريم (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۶۸) ج ۸.

‏۱۱. خليل‏بن احمد فراهيدى، ترتيب كتاب العين، ج ۲،



https://taghribnews.com/vdcexv8w.jh87wi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی