تاریخ انتشار۲۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۰۸
کد مطلب : 33724
علی اصغر هادوی نیا:

ایجاد دانش اقتصاد اسلامی

راهکار اصلی این است که بايستي یک دانشی ایجادکنیم که این دانش بتواند تلفیقی بين اسلام و اقتصاد ايجاد کند.
ایجاد دانش اقتصاد اسلامی
به گزارش خبرگزاری تقریب(تنا)، "حجة الاسلام و المسلمین علی اصغر هادوی نیا" را با توجه به سابقه تحصیلی و تحقیقاتی ایشان در دانشگاه و حوزه به جد می توان از جمله محققینی دانست که توانایی بحث درباره مولفه های اقتصاد اسلامی را به طور ریشه ای و صحیح دارا  است .به همین منظور پایگاه اطلاع رسانی دین پژوهان گفتگویی را با وی پیرامون اقتصاد اسلامی صورت داده است که به این شرح است .

به عنوان اولین سوال می خواهم تعریف شما را از اقتصاد اسلامی بدانم. در واقع اقتصاد اسلامی به چه معناست؟

برای اقتصاد اسلامی تعاریف گوناگونی مطرح شده و این برخاسته از این است که شما از این مفهوم چه بخواهید. خب این واژه دو قسمت دارد؛ اقتصاد و اسلام، گاهی از اوقات شما به دنبال این هستید که ببینید در اسلام چه مفاهیمی در رابطه با مباحث اقتصادی گفته شده است؟ در اين صورت نقطه شروع شما بازگشت می کند به آموزه های اسلامی و اينكه می خواهید در واقع یک گنجینه یا دایرةالمعارفی از آموزهاي اسلامي در رابطه با اقتصاد داشته باشيد. حالا با توجه به اینکه اقتصاد را چگونه معنا کنیم، همین دیدگاه بر چند قسم تقسیم می شود. اما یک رویکرد دیگر آن است که ما بحث را از اقتصاد شروع کنیم به این معنا که ابتدا ببینیم اقتصاد چیست و در این پارادایم موجود، اقتصاد به چه صورتی تصور می شود. البته میدانیم که برای خود اقتصاد هم تعاریف بسیار زیادی گفته شده است.

بله همینطور است مثلا نظام هاي سوسياليستی تعریف خود را از اقتصاد داشتند و لیبرالها تعریف خود را؟

بله اقتصاد تعاریف زیادی دارد مثلا گفته شده است، اقتصاد علم انتخاب است. به نظر می رسد که مکتبهای مختلف با رویکردهایی که دارند از اقتصاد تعاریف متفاوتی را ارائه كرده اند. اما برای این دیدگاه ها و تعاریف در واقع آن چیزی را که دنبال می کنند این است که ببینند مسئله موجود چیست. یعنی ممکن است یک قرن قبل مسئله در بین کسانی که در فضای اقتصاد فکر می کردند مطلبی بوده و الان مطلب دیگری باشد. ما اگر بحث را از اقتصاد شروع کنیم باید ببینیم مسئله موجودمان چیست. یعنی ذهن اندیشمندان اقتصادي را چه مسئله و دغدغه ای پر کرده است. این یک روش و متدولوژی برای خودش می تواند داشته باشد كه همان متدولوژی تاریخی است. شما اگر تاریخ اندیشه های مختلف را در طی ۴۰، ۵۰ سال اخیر بررسي كنيد، خواهيد ديد که این اندیشه ها چگونه شکل گرفته اند و حول چه مسئله ای میگردند. بیایم ببینیم تحولات تاریخی - اقتصادی که رخ داده چه بوده است و در پس این تحولات اقتصادی چه بوده است. به هر صورت در این رویکرد نقطه شروع بحثمان از مسئله اقتصاد یا مسائلی است که در این قالب می باشد. البته باید توجه داشته باشیم که چون می خواهیم این بحث را با اسلام ارتباطش بدهیم و به نظر می رسد مفاهیم اسلامی در مبانی بهتر قابل برداشت هستند یعنی به تعبیری یقینی تر هستند ما در این رویکرد باید در واقع به رو بنای مسئله، تمام توجه خود را محدود نکنیم؛ بلکه مبانی آن مسئله را در نظر داشته باشیم. خب در این متدولوژی در واقع اقتصاد اسلامی دایرةالمعارفی از آموزه های اسلامی نیست که در رابطه با بحث اقتصاد باشد. بلکه اقتصاد اسلامی دانشی است که در صدد است مسئله اقتصادی که موجود است را بررسی می کند ؛ البته با یک متدولوژی که به نوعی شناخت وحیانی در آن تاثیر دارد لازم نیست شناخت وحیانی همه مقدمات را تهیه کند بلکه برخی از مقدمات را هم برایش تهیه کند کفایت می کند که ما به آن اقتصاد اسلامی بگوییم.

منظور شما اين است كه مفاهيم اقتصادی وجود دارند و ما بايستي آموزه هاي اسلامي و اخلاقی را به اين مفاهيم و مبانی تزريق كنيم؟ و اينكه آيا آنچه را كه يك اقتصاددان مسلمان بيان مي كند تحت عنوان اقتصاد اسلامی می تواند اطلاق شود يا خير؟

البته اینکه ما با چه راهکاری اقتصاد اسلامی را به هر دو معنا و هر دو رویکرد داشته باشیم روش ها و راهکارهای مختلفی را در پیش‌ روی ما می‌باشد. مثلا یکی از این راهکارها این است که ما اقتصاددانان مسلمانی داشته باشیم که فرضاً چه در رویکرد اول و چه در رویکرد دوم پارادایم موجود را مطالعه کنند و با این نگاه آموزه های اسلامی را چه به شکل دایرةالمعارفی و چه به شکل حل مسئله، مهیا نمایند. ولی راهکار دیگری که از اصالت بیشتري برخوردار است - و در بلند مدت باید هدف قرار بگیرد - این است که بايستي ایجاد یک دانشی کنیم که این دانش بتواند تلفیقی بين اسلام و اقتصاد ايجاد کند. با هر کدام از دو رویکرد، صرف وجود اقتصاد دانان مسلمان دیگر کفایت نمی کند. یعنی ممکن است اقتصاددان مسلمان نقش کاملا ً بیطرف داشته باشد و روایتگر اقتصاد موجود باشد که اساساً با آموزه های اسلامی رابطه اي نداشته باشد و اگر خيلي همت داشته باشد فقط یک نقش حفاظتی داشته باشد. به این معنا که از ورود بعضی از مسائلي که ناسازگاری کامل با فرهنگ بومی را دارند جلوگیری کند. ممکن است شما اقتصاددان مسلمانی داشته باشید که علاوه بر این کار بعد از ورود فرهنگ ناسازگار، یک فرهنگ سازگاری را هم ایجاد کند.

با این حساب اقتصاد اسلامی صرفاً اين نیست که یک اقتصاددان مسلمان بخواهد بایدها و نبایدهایی را مشخص کند. بلکه در صدد ايجاد نهادهايي براي شكل گيري اقتصاد اسلامي است؟

البته اقتصاددان بیشتر به تبیین می پردازد تا اینکه بخواهد به سیاست گذاری و یا به توصیه بپردازد. ولی يک راه ایجاد اقتصاد اسلامی این است که سیاست گذاری کنند. یعنی از دستاوردهایی که با هر یک از دو رویکرد - چه رویکرد دایرةالمعارفی و چه رویکرد حل مسئله – حاصل شده است در سیاست گذاری هايش استفاده کند و جامعه ای را ایجاد کند که اقتصاد اسلامی تا حدودی درآن پیاده شود. البته مسلماً نتیجه کار زماني كه رویکرد اول را در پيش مي گيرد با زمانيكه رویکرد دوم را در پيش مي گيرد متفاوت می باشد؛ چون در رویکرد دایرةالمعارفی شما هیچ نظام خاصی را بر این مباحث حاکمیت نمی دهید. صرفاً استخراج های مباحث از آموزه های اسلامی است ولیکن در رویکرد حل مسئله با توجه به این که یکی از مسائل مهم ارتباط بین این مفاهیم است؛بنابراین می‌توان انتظار داشت این رویکرد اندیشه های نظام مندی بوجود آورد. به هر صورت آن مسئله اي كه ما از اقتصاد اسلامی در نظر داریم سیاست گذاری نيست. بلکه بیشتر بحث دانش است. همان چیزی که در بين بيشتر اقتصاددانان مطرح است. مگر اینکه بحث اقتصاد سیاسی پیش بیاید. كه دیگر اين مسئله جای خودش را دارد و دانش دیگری را می طلبد.

از انسان اقتصادی شروع کنیم. اقتصاد اسلامی چه تعریفی از انسان ارائه می دهد؟

بحث انسان اقتصادی که شما می فرمایید در واقع با توجه به اینکه جهان بینی اقتصاد اسلامی متفاوت است اين مسئله را هم ممکن است متفاوت ببیند. مثلا در رابطه با فردگرایی یا جمع گرایی. از پیدایش اقتصاد کلاسیک و مکاتب بعد از آن كه هر كدام نقدی را بر آن وارد مي كنند؛ مثل مکتب تاریخی و مارکسیسم و در ادامه نهادگرايان و امثالهم، می بینیم که مسئله را به اين ترتيب مطرح مي كنند كه یا فرد یا جمع. یعنی یا فردگرایی یا جمع گرایی. اگر مسئله به این صورت مطرح شود عده ای هم می آیند مثل سرمایه داری فردگرایی محض را در نظر می گیرند و بعضی مثل سوسیالیستها می آیند جمع گرایی محض را در نظر می گیرند. در اين جا سه دیدگاه ممکن است رخ بدهد : فقط فرد؟ فقط جمع؟ و يا فرد و جمع با هم ؟ ما می خواهیم که در اقتصاد اسلامی فرد و جمع با هم باشد.

اما مكاتب مطرح و كلان اقتصادي نگاه جدي به فرد و جمع داشته اند؟

بله چرا كه سوال این گونه مطرح شده است. در حالی که ما این سوال را با نوع نگرشی که داریم می توانیم تغییر دهیم. فرض کنید جهان بینی مارکسیستی یک جواب می دهد، جهانبینی سرمایه داری یک جواب، و جهان بینی ما یک جواب ديگر. پس یک راه برخورد با مسئله تصحیح مسئله است نه فقط پاسخ به مسئله. البته ممکن است اصل مسئله درست مطرح نشده باشد و هیچ اشکالی ندارد که ما روی اصل مسئله هم بحث کنیم.

پاسخ به مسئله بحث دیگری است؛ با توجه به مبانی و جهان بینی که داریم باید پاسخ به این مسائل بدهیم. به نظر بنده در مسائلی که در اقتصاد اسلامي به آنها پرداخته می شود، ابتداً بايستي مبانی مسئله بهتر مطرح و پرداخته شوند تا و لو از راه عقلی و تجربی هم که شده است - هیچ مشکلی ندارد که از آنها هم کمک بگیریم – به گسترش مباني بپردازيم. یعنی همه مسائل نباید از قرآن و روایات برآمده باشند. به نظر می رسد این یک ادعای افراطی باشد همچنان که آن طرف هم که می گوید هیچ ارتباطی بین اقتصاد و اسلام نیست، یک نگاه تفریطی است. به نظر می رسد اندیشمندانی که آمدند و مکاتب اقتصادی را سروسامان دادند مبتنی بر یک سری مبانی فکری آن را سرو سامان دادند و تا آن مبانی نباشد آن ثمرات نمی توانند سازمند باشند.





https://taghribnews.com/vdci5yap.t1apr2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی

محمد جوتد اکبری
بسم عز شأنه
در صورت امکان پست الکترونیک جناب هادوی نیا را برای بنده ارسال نمایید.