تاریخ انتشار۱۲ تير ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۴۱
کد مطلب : 273780
گفتگوی تفضیلی تقریب با کارشناس راهبردی جهان اسلام(بخش اول)

ناگفته های حمله موشکی به داعش

مجموعه ای از رویدادهای پی در پی و شدت تأثیری گذاری آن ها بر محیط امنیتی ما، آنهم در ایجاد تنش و تولید ناامنی و بی ثباتی، موجب شد تا تصمیم گرفته شود ازداخل ایران پایگاه های داعش در دیرالزور مورد حمله موشکی قرار بگیرد.
ناگفته های حمله موشکی به داعش
در نشست تحلیلی خبرگزاری تقریب با موضوع «قابلیت های تحسین برانگیز دفاعی ایران»،  آقای هادی محمدی کارشناس مسایل راهبردی جهان اسلام، به اصلی ترین پرسش ها در باره حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایگاه های داعش در دیر الزور سوریه پاسخ داده است:
 
****
 

مجری: کدام علل راهبردی یا تاکتیکی، علل اصلی عملیات موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علیه پایگاه های داعش در دیرالزور سوریه بود ؟

هادی محمدی : در واقع تصمیم برای شلیک موشک دارای یک ویژگی ها یا  متأثر از یک سلسله عوامل هست که من سعی می کنم به آن ها بپردازم:

چند دسته اتفاق محیط امنیتی ما را حداقل در فاصله یک ماه و نیم قبل به این سو،  تحت تاثیر قرار داده بود. این رخداد ها و این متغیرهای جدید در سطح منطقه ای و محیط بین المللی، مجموعاً تولید یک مفهومی را در سطح تصمیم گیری کشور ایجاد کردکه حتما باید نسبت به این شرایط جدید و رخدادهایی که ما داشتیم، یک واکنش هوشمند و مناسبی انجام می گرفت، خصوصاً روی این تاکید می کنم و توضیح خواهم داد که اگر مجموعه این رویدادها و رخداد هایی که محیط امنیتی را تحت تأثیر قرار دادند، تعدادشان محدود بود یا اگر سطحشان پُر شدّت نبود، که ایجاد تنش با ایران بکند، می توانستیم  تصمیم دیگری را اتخاذ بکنیم؛  اما این مجموعه از رویدادهای پی در پی و شدت تأثیری گذاری اش بر محیط امنیتی ما، آنهم در ایجاد تنش و تولید ناامنی و بی ثباتی، موجب شد که این تصمیم ( شلیک موشک)گرفته  شود .

واما عواملی که در این زمینه دخیل بودند و یا شاخص هایی که این اقدام موشکی را در پی داشت اگر بخواهیم برشماری کنیم، باید به این موارد(زیر) اشاره بکنم :

عامل اول: اولاً یک حادثه بسیار مهم که می توانیم یک سرفصل از سیاست منطقه ای آمریکا، آن را نام گذاری بکنیم،  نشستی است که در ریاض تشکیل شد. در این نشست آقای ترامپ می آید و با مجموعه ای از تعدادی از کشورهای اسلامی و عربی منطقه، آغاز یک مرحله برخورد با ایران را به شکل صریح عنوان می کند . مواضع رسمی آقای تیلرسون، آقای ترامپ و مقامات سعودی کاملا ، این امر را روشن  می سازد که یک  ائتلاف عربی، آمریکایی ( و اسلام آمریکایی ) با یک سوگیری مشخص در حال شکل گرفتن هست و در واقع می توانیم بگوییم: کاتالیزور و تسهیل کننده چنین نشستی هم، قرار دادهای رشوه گونه ای است که بین عربستان و آمریکا منعقد می شود، در قالب خرید تسلیحات، در قالب سرمایه گذاری های دوجانبه و امثال این ها که مقامات آمریکایی را از این میزان بزرگ از قرارداد ها سرمست می کند.

در  واقع برای ترامپ و مقامات آمریکایی در وهله اول، کسب سرمایه و کسب ثروت و درآمد و سود، مهمترین اولویت سفر ترامپ را شامل می شود.  

بعد وقتی که وی به سمت آمریکا پرواز می کند و واتیکان را به عنوان آخرین نقطه از سفرش ترک می کند، اولین جمله ای که در توئیت خودش ثبت می کند این است که: «من با مقدار زیادی پول دارم برمی گردم به کشورم و در آنجا کار تولید خواهد شد.» یعنی از کل سفر به فلسطین اشغالی،  واتیکان و عربستان فقط تنها چیزی که حاصل و چکیده نگاه ترامپ هست ، این است که من مقداری زیادی پول توانستم با خود تهیه کنم.  پس این برداشت ناشیانه ای نخواهد بود که بگوییم : اولویت آقای ترامپ در این سفر،  در این گفتگو ها و اعلام مواضع  این بوده است که پول بیشتری را کسب بکند.  ولی در عین حال دست به کاری زدند که این برای ما یک متغیر تأثیر گذار بر محیط امنیت ما تلقی می شود. در واقع ائتلافی تشکیل می شود و صراحتا گفته می شود این برای مقابله با ایران در سوریه
و عراق و امثال این هاست. اما چیزی که این را بسیار پررنگتر می کند،  مواضع بسیار گستاخانه ای است که محمد بن سلمان اتخاذ می کند و می گوید جنگ باید به داخل ایران کشیده شود. این در واقع قوت می دهد به برداشتی که از آن ائتلاف و از آن نشست و از آن موضع گیری ضد ایرانی صورت می گیرد  این اولین رخدادی است که در حدود 40 روز قبل با مجموعه ای از مشخصات و زوایا خودش را نشان می دهد.

عامل دوم: بعد از آن ( بعد از نشست ریاض در حضورترامپ)  ما بلافاصله شاهد یک اتفاق جدید دیگری هستیم  و آن این که بین عربستان و قطر تنش جدیدی شکل می گیرد که اگر بشود اسمش را «تنش قدیم و جدید» گذاشت شاید صحیح تر باشد، به این دلیل که بین این دو کشور همواره در گذشته و در موضوعات متنوعی چالش وجود داشته، از مسایل سرزمینی گرفته تا اختلافات مربوط به اینکه هرکدام از دوطرف دارای چه سطحی از جایگاه بازیگری در منطقه هستند، یا چه اهرم های بازیگری در اختیار دارند،  این زمینه های تنش وجود داشته. از رقابت خانوادگی و عشیره ای گرفته تا مسایل فرهنگی و تاریخی و ایدئولوژیک و سرزمینی و اقتصادی تشکیلاتی. 

این در گذشته وجود داشته و در واقع می شود گفت که عنصر جدیدی به مجموعه و کلکسیون اختلافات اضافه نشده، الا یک عنصر و آن اینکه محمدبن سلمان بر اساس گزارش هایی که علناً منتشر شده  قبل از سفر آقای ترامپ با طرف های آمریکایی بسته بوده و  آن این که یک حق العمل کاری برای این که: « ما (عربستان) می خواهیم ژاندارم منطقه باشیم، هزینه اش چقدر می شود. ما این هزینه اش را در قرار دادهایمان می دهیم.»  در واقع هزینه ژاندارم شدن منطقه را عربستان سعودی در قراردادهایش با آمریکایی ها پرداخت کرده. و یا گزارش های دیگری که تاکید می کند که روند برخورد با قطر، حتی قبل از سفر ترامپ به منطقه رقم خورده بوده و آن یک قرار داد جداگانه ای بوده که پول آن قرار داد هم جداگانه پرداخت شده،  ولی این حادثه هم محیط امنیتی ما را تحت تاثیر قرار داد. این تأثیر که می گوییم گاهی تأثیر مثبت هست، گاهی تأثیر منفی هست، در محیط امنیتی ما .

حادثه اول یعنی نشست سران کشورهای عربی با ترامپ در ریاض حادثه ای است که به شدت می تواند ما را مورد تهدید قرار بدهد یا عنصر منفی تلقی می شود ولی موضوع دوم به شدت برای ما ظرفیت های مثبت تولید می کند. در این موضوع شاید اندک شاخص هایی را بتوانیم پیدا بکنیم که  شاخص منفی در محیط امنیتی ما  ارزیابی بشوند. غالب کارکرد این حادثه یعنی تنش قطر و عربستان را باید بگوییم برای ما مثبت است که مهمترین اش این است که همان پیکره سازی و سامانه ای که تحت کنترل ائتلاف عربی و آمریکایی شکل گرفته در حلقه درونی خودش، شکاف برداشته . شورای همکاری که هسته اولیه و اصلی این سامانه را تشکیل می داده  در درون خودش شکاف برداشته و این شکاف با توجه به اختلافات قبلی غیرقابل بازسازی و یا غیرقابل ترمیم هست و باید جدّی گرفته شود؛  در واقع به هر نحوی این ماجرا به پایان برسد، باز بین قطر و عربستان این زخم ،  زخم باز خواهد بود، بسته نخواهد شد،  یعنی کینه دوزی، حسادت، جنبه های رقابتی پُر شدت، ادامه پیدا خواهد کرد. این برای ما سود و در واقع یک پارامتر مثبت تلقی می شود و در واقع بازی اول را به زمین زده تا الان و حال باید ببینیم رخدادهای بعدی چیست.

عامل سوم: اتفاق بعدی مصوبه کنگره آمریکاست درخصوص «مادر تحریم ها»،  در واقع  یک سامانه جدید از تحریم سازی علیه ایران  و هدف گذاری روشن علیه سپاه پاسداران است. مرحله جدید از تحریم های آمریکا، دارای دوتا شناسنامه است: یکی  سپاه به عنوان سازمان نظامی رسمی و قانونی در کشور است دوم  توان موشکی جمهوری اسلامی است.  این به شدت  امنیت ملی را در کنار محیط امنیتی ما می تواند تحت تأثیر قرار بده ، این گونه نیست که حالا یک موضوع فرعی باشد، حتی می خواهم
بگویم که این مسئله از مسئله هسته ای برای ما خطر آفرین تر و اثر گذارتر می تواند باشد، در واقع دارای چنین ظرفیتی است.  این هم چیزی است که پیش بینی کرده در فاصله 90 روز بعد از تصویب، توسط دستگاه اجرایی آمریکا باید اقدامات آمریکا برای مصداقی کردن آن چهارچوب های چهارگانه ای که این تحریم در بردارد باید کاخ سفید برای اجرای آن ها دست به اقدام بزند و اقداماتی را علیه سپاه و توان موشکی ما به اجرا بگذارد. این هم به شدّت محیط امنیت و اصل امنیت ملی را به شدت مورد تهدید قرار می دهد.

عامل چهارم: حادثه بعدی یا متغیر بعدی، بعد از نشست ریاض و موضعگیری های تهدید گونه بسیار آشکار مقامات آمریکایی از یک طرف و مقامات سعودی از طرف دیگر ، اتفاقات تروریستی در مدخل پارلمان و دریکی از ساختمان های درمانی حرم حضرت امام (ره) اتفاق می افتد؛ این به عنوان گُل سر سبد عملیات روانی و عملیات اطلاعاتی عملیاتی است که علیه ما رخ می دهد و نه تنها محیط امنیتی ما را  تحت تأثیر قرار می دهد، بلکه به یک عنصر جنگ روانی شدید در محیط داخلی ما هم تبدیل می شود.

تحولات امنیتی  6 سال گذشته ما را بیشتر قوی تر کرده ولذا برای داعشی که  طی چهار گذشته نتوانسته کوچکترین صدمه ای به ما برساند، این یک دستاورد بزرگ محسوب می شد.  باید این را پذیرفت که به هرحال از یک سری خلل ها بهره گرفته شده و سرمایه گذاری های خوبی که رژیم سعودی از جهت مالی و از جهت آموزشی روی شبکه سازی روی خرید آدم ها انجام داده است، به ثمر نشسته است . دلیل این امر این است که وقتی دستگاه های اطلاعاتی آستین بالا می زنند یا به زبان می آیند، می بینیم که ده ها شبکه تروریستی در نقاط مختلف کشور از جمله سیستان و بلوچستان و هرمزگان، کردستان و کرمانشاه و بعضی از مناطق دیگر کشف می شود یا زیر ضرب قرار می گیرد.

پس این کار بزرگی بوده که از قبل انجام گرفته و شاید هنوز این کوه یخی، چیزی را هم زیر آب داشته باشد که قطعاً با نگاه امنیتی حتماً چنین چیزی وجود دارد که از توی آن شما شاهد ده ها هسته عملیاتی داعش هستید.  بقیه ای هم وجود دارد که باید برایش فکری کرد، به هرحال این هم بر روی قوای جمعیتی ما اثر گذاری کرد. این حادثه که 17خرداد انجام  می پذیرد عملا هم مؤلفه  های امنیتی ما را تحت تأثیر قرار می دهد و هم غیرت ملی و شخصیت ملی ما را ، توان ملی ما را زیر سوال می برد و به شکل غیر مستقیم، هم مطالبه گریِ ضرورت پاسخ می کنند یعنی اگر بخواهیم نگاه بکنیم مجموعه این پرونده ها را که اتفاق افتاده در چهل روز اخیر، همه این به ما می گوید بالاخره ما باید جواب دهیم در سطح ملی.  

تصمیم حمله موشکی: شاید بهترین چیزی که تصمیم( شلیک موشک) گرفته  شد و الطاف الهی هم در آن مؤثر بود (واقعاً از این موضوعات زیاد شاهد بودم در جاهای مختلف که قابل ذکر نیست بعضی از آن ها،)  لطف الهی اقدام پاسخ موشکی ما در سوریه را تبدیل به یک مفهوم « ما رمیت و اذ رمیت » کرد یعنی ما، شاید هدفمان این بود که سیلی به داعش بزنیم.  شاید منظورمان این بود که، بقیه هم حساب کارخودشون را بکنند یعنی خیلی هدف گذاری های مستحکمی انجام نداده بودیم، ولی خداوند اینقدر این ضربه را مؤثر و کارآمد کرد که الان راجع به کارآمدی های آن و تأثیرات و پیامد هایی که بجا گذاشته به جرأت و قطعیت می شود، مواردی را برشمرد که می تواند مقدمه ای برای اثرگذاری روی معادلات منطقه، روی موازنه های قدرت منطقه ای و حتی بسیاری از مؤلفه های سخت افزاری امنیتی بشود:
   
یعنی این که به عنوان مثال در جنگ 33 روزه شما می بینید که تانک مرکاوای اسرائیلی که قبلاً یک نماد اقتدار و پیشرفت علمی و تکنولوژی و شکست ناپذیری هست، در جنگ 33 روزه شکسته می شود. شکست این تابو و این تقدس، به حدّی است که اوّلین کشوری که قرار دادهای خرید مرکاوا را به هم می زند ترکیه است، بعد کره است
و بعد کشورهائی که قراردادهایی که بسته بودن با رژیم صهیونیستی برای خرید این تانک؛ همه پس می زنند و می گویند این تانکی که اینجوری می تواند به راحتی زیر ضرب نیروی مقابل خودش قرار بگیره، این به درد ما  نمی خورد.  در این رخداد یکی از موارد را که اگر من بخواهم برشمارم  این است که سیستم های سخت افزاری رژیم صهیونیستی به چالش کشیده شدند، جدای از بقیه  پیامدها و آثاری که به شدت برای ما فرصت ساز و قدرت ساز هستند و آن این است که تنها کشوری که ، تنها رژیمی که نسبت به شلیک موشک از ایران به شهر میادین در همان ساعات اولیه شروع کرد به واکنش نشان دادن و خبر منتشر کردن اسرائیلی ها بودند و اولین کشوری که اعلام کرد که این تعداد از موشک شلیک شده اسرائیلی ها بودند و آن ها خامی کردند و علیرغم حرفه ای بودنشان در مسایل حرفه ای و در مسایل جنگ روانی ، خامی کردند و اطلاعات خودشان را بیان کردند.

وقتی اعلام می کنند که چهار فروند موشک ایرانی به شهر المیادین اصابت کرده، علناً دست خودشان را رو می کنند که سیستم راهدار  و کشف کننده موشک های محیط منطقه ای چهار فروند است در صورتی که ما شش فروند موشک شلیک کردیم: چهار فروند ذوالفقار، دو فروند قیام .  الان سوال تخصصی نظامی مطرح است که این سیستم رهگیر و کشف کننده موجود در اسرائیل که کلی هم برای خودش اعتبار کسب کرده ، این چرا اشتباه کرده ؟ چرا آن دو تا موشک را ندیده؟  اگر بنا باشد که فردا همین اتفاق برای اسرائیل اتفاق بیافتد و دستگاه های رادار اسرائیل نتوانند موشک های ایرانی را کشف بکنند، چه بلایی بر سر اسرائیل می آید؟

اسرائیل الان به سیستم « آرو»  همانطور که به تانک مرکاوا  می نازید  الان به سیستم  « آرو»  می نازه.  سیستم رهگیر و رادار خودش که بهینه شده و  پیشرفته و برای موشک های بالستیک هم ساخته شده ، الان باید به دستگاه های امنیتی ، کنست و به همه جواب بده که این سیستم کجا بوده که این دوتا را ندیده و این یعنی اولین چیزی که دلهره را در رژیم صهیونیستی به شدت بالا می برد و این یکی از برکات این کار است. شاید ما اصلاً پیش بینی این را هم نکرده بودیم که مثلا ما از طریق شلیک دو فروند موشک  قیام، سیستم رهگیر و شناسایی دشمن را تست بکنیم. این جزء چیز هایی بوده که می توانیم به عنوان لطف الهی و «ما رمیت و اذ رمیت» برای خودمان در نظر بگیریم.

الان اسرائیل سیستم « آرو» را هم نمی تواند به جایی بفروشد و اعتبار رهگیرش زیر سوال است. ضمن این که این شُک بسیار بالاست، چنان قدرتمندانه است که آمریکایی ها هنوز موضع درست و حسابی بعد از چندین ساعت راجع به این مسئله اتخاذ نکردند. بله عملیات رسانه ای، عملیات غیرمستقیم  یا عملیات روانی را تقریباً با فاصله زمانی های متفاوت از انگلیس گرفته تا آمریکا تا عربستان تا خود اسرائیل را شاهد هستیم که دارند انجام می دهند،  ولی شدت این حادثه و رخداد آنچنان غافلگیرکننده  و بهت برانگیز هست که موجب شده آمریکایی ها هنوز به خودشون نیایند و ندانند در برابر  این چکار بکنند، چرا این حرف را می زنیم؛  ببینید آمریکایی ها در واقع بر اساس منش آقای ترامپ در واقع باید یک تصویر غیرقابل پیش بینی و پر شدت از خودشان بدهند و افراد ماجراجو  و جسور نشان بدهند،  به همین دلیل آقای ترامپ می آید مثلا با تعدادی موشک به شعیرات در سوریه حمله می کند تا بگوید من اوباما نیستم. من با او متفاوتم. برخلاف اوباما که در قبال ایران از سیاست جنگ نرم استفاده می کرد، سعی کرد این سیاست را بگذارد کنار و علنی ما را تحریم بکند. با این که از ابتدا در دولت های آمریکایی سیاست ثابت، براندازی بوده، اما کمتر به زبان آورده اند، ولی دولت آقای ترامپ این کار انجام داد. در واقع این تصویری است که خود ترامپ و دولت ترامپ می خواهد از خودش جای بگذارد.  آقای ترامپ در سوریه الان دیگر با دست باز نمی تواند حرکت کند و در کنار آن شکست هایی
که در محور مرزهای عراق و سوریه نوش جان کرده و نمی داند در برابر آن چکار کند.

 در حال حاضر تعداد زیادی از پایگاه هایش در سوریه،  در عراق ، در محیط پیرامونی ما، بهترین هدف مشروع پاسخ های ما به هر ماجراجویی نظامی خواهد بود که آمریکا را هم  در بهت فرو برده و آمریکا باید به این مسایل پاسخ بدهد. وقتی آمریکایی ها اعلام می کنند همه گزینه ها روی میز هست، حتما در محاسباتشان شلیک شش موشک را باید به دقت مد نظر قرار بدهند. اینقدر کارکردهای موشک بالاست و عمیق هست که شما با یک اقدام تاکتیکی، ده ها پیامد و کار کرد استراتژیک را از آن می بینید که یکی از آن ها در باره این است که: ببینید در فاصله 18 تا 24 خرداد که شلیک ما ده روز فاصله افتاده در این فاصله ده ها شبکه این ها را در داخل سرکوب کردیم که نشان بدهیم هیچ ظرفیت عملیاتی برای آن ها در داخل ایران جا نگذاشتیم،  بعد با «موشک های نقطه زن» ما پایگاه های داعش را در دیرالزور هدف قرار دادیم.

  «نقطه زن» در مفاهیم زمانی و استراتژیک مفاهیم بسیار پر معنایی دارد و معمولا هدف گیری های نقطه ای توسط موشک های هوا به زمین انجام می گیرد که از پیشرفت الکترونیک و پبشرفت تکنولوژی بالایی برخوردارند که آن ها از سیستم راهدار ، لیزر و سیستم های تلویزیونی برخوردارند و حتی می توانند از پنجره کوچک وارد ساختمان بشوند و هدف خودشون را مورد اصابت قرار بدهند.  معمولا در ادوات نظامی خمپاره، موشک جزو ادواتی و جنگ افزار هایی محسوب می شوند که ضریب خطای آن ها بالاست و وقتی ما با موشک ذوالفقار نقطه می زنیم به آن ها تنه می زنیم که شما آن چیزی را که تا بحال سنت بوده که «با موشک های هوایی می شود نقطه زد» ما با موشک های زمینی که شما می گویید: باید خطا داشته باشند، ما با آن ها نقطه می زنیم ، ابعاد بسیار فراوان در این قضیه است که تشجیع کننده و تشویق کننده روس ها هم شده. روسها تا 24 ساعت قبل از این مسئله ، می بینیم که مردد عمل می کنند و در صحنه میدانی با آمریکایی ها نوعی دلجویی  می کنند،  ولی وقتی که ما موشک را می زنیم، می بینیم راجع به سقوط هواپیما سوریه ، واکنش بسیار قدرتمندانه ای از طرف روس ها دیده می شود.  روس ها می گویند: از این به بعد تفاهمنامه هماهنگی امنیتی پرواز هواپیما ها را کنار خواهند گذاشت و هر هواپیمایی بیاید ممکن است مورد هدف قرار بدهیم. پس این موشک در واقع روس ها را هم به حرکت درآورده و آن ها را طوری تشویق کرده که جدّی تر در صحنه حضور داشته باشند ؛

 قبل از این اتفاق هایی که در پیرامون منطقه مرزی عراق و سوریه روی داد، یک مقدار نگاه به روس ها را ضعیف کرد، روس ها احساس خوبی از خود نشان ندادند ولی بلافاصله بعد از شلیک موشک های ما ، آن ها هم به هیجان آمدند، احساس پشتیبانی کردند و آثار بهتری از خودشان نشان دادند و این بسیار اتفاق بزرگی بود به هرحال این زمینه ها و دلایل موجب شد که ما مجبور بشویم حتما به این حوادث پیرامونی خودمان، واکنشی مناسب نشان بدهیم.  درصحنه جنگ با تروریسم که آمریکایی ها پروژه مرزی سوریه و عراق را آماده کرده بودند، پروژه نسل جدیدی در عراق و سوریه را آماده کرده بودند، عملیاتی در جنوب سوریه آماده کرده بودند، بسیاری از عوامل موجب شد که ما بجای اینکه تصمیم بگیریم پاسخ این جسارت و تروریسم بزدلانه را از داخل سوریه بدهیم  و از همپیمانانمان بخواهیم که بزنند و پاسخ بدهند به این ها،  تصمیم گرفتیم که از داخل ایران انجام بدهیم. خود این موضوع که از داخل ایران کاری انجام بگیرد باز پیام و پیامدهایی زیادی را به دنبال دارد که باید درفرصت دیگری از آن سخن بگوییم.                                                                                             
https://taghribnews.com/vdcevx8w7jh8ffi.b9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی