اسلام را به دليل صداقت و مفهوم حق و عدالتی كه در بردارد ، پذيرفت. خود را درون اين دين مأنوس يافت و خويشتن را در قلب اسلام بازيافت؛ "انسانهای بسياری هستند كه مشتاق عدالت و برابریاند به همين دليل اسلام به سرعت در غرب در حال گسترش است".
اشتراک گذاری :
خانم "ايفان ريدلای" روزنامهنگار، آكادميسين، نويسنده و فعّال در عرصه حقوق زنان. با او مصاحبهای داشتيم و گفتگويمان به زندگی ، كار و نگاهش به جهان و فعاليتهای اخير او كشيده شد. او داستان اسلام آوردنش را ـ كه از افغانستان آغاز شد ـ برايمان بازگفت؛ اينك متن اين گفتگو را در اختيار علاقمندان به جزئيات سفرش به اسلام قرار میدهيم.
"ايفان ريدلای" كيست؟ روزنامهنگار انگليسی "ايفان ريدلای" ، بيست و سوم آوريل ١٩٥٩ ميلادی در انگلستان متولد شد و در روند كار حرفهای طولانی و موّفق خود به عنوان پژوهشگر و روزنامهنگار، در شماری از روزنامههای مشهوری چون : "Sunday times" ، "The observer" ، "Daily mirror" و "the independent" و "Sunday Express" فعاليّت كرد و در عين حال به تهيه كنندگی، تفسير و اجراگری برنامههای تحليلی دربارۀ خاورميانه در تعدادی از كانالهای تلويزيونی از جمله : CNN ، BBC و ITN پرداخت. سفر به افغانستان در سپتامبر ٢٠٠١م. مهمترين نقطۀ عطف در زندگی او بود چه با پنهان داشتن هويت روزنامهنگاری و پوشيدن نقاب [افغانی] وارد اين كشور شد. جنبش طالبان به مدت ده روز او را بازداشت كرد؛ در اين مدت روزهای بسيار دشواری را سپری كرد. طالبان علت رنج و عذاب نبود چه اين جنبش كمترين فشاری عليه او وارد نمیكرد. آنگونه كه خود میگويد فشارهایی كه طی دوران احساس میكرد برگرفته از درون خودش بود. در آن دوره "دايس" ـ دختر ريدلای از شوهر اولش (فلسطينی) ـ نامهای به مقامات افغانستان و به نخست وزير (وقت) بريتانيا (تونی بلر) نوشت و در آن گفت : «پيش از فرا رسيدن روز تولدم، مادرم را آزاد كنيد.» پس از آن نامه، "ريدلای" مورد توجه مطبوعات و رسانهها در سرتاسر جهان قرار گرفت. دورۀ دشواری كه "ريدلای" در اسارت بسر برد بر مفهوم و برداشتی كه از روزنامهنگاری داشت، مؤثر افتاد و سرآغاز دگرگونیهای بزرگی در زندگیاش شد. جنبش طالبان در پی تعهد گرفتن از "ريدلای" برای مطالعه اساسی و منطقی و بدور از پيشداوری قرآن كريم و دين اسلام ، او را آزاد كرد. خانم "ريدلای" پس از بحث و بررسیهای طولانی، اسلام را پذيرفت و تحت تأثير نگاه قرآن كريم به زن و خانواده قرار گرفت ؛ خانم "ريدلای" در كنار دفاع از حقوق زنان، منادی نفی جنگ و خشونت است. او به عنوان يك فعّال صلح جهانی در شماری از كنفرانسهای پيرامون حقوق زنان، مشاركت كرده است. او همچنان در عرصه روزنامهنگاری و تهيهكنندگی و اجرای برنامهها و نيز به عنوان منتقد در رسانههای گروهی اسلامی فعاليت دارد. "ريدلای" ديدگاهی سوسياليستی دارد و اخيرا نيز نامزد عضويت در پارلمان از سوی حزب جديد چپ (Respec) شده و در حال حاضر در لندن زندگی میكند.
مصاحبه مطبوعاتی با " ايفان ريدلای"
ـ خانم ريدلای ، لطفا خودتان را معرفی كنيد. من در حال حاضر مجری يك برنامه سياسی هستم كه در هفته يكبار در كانال "Press TV" ارايه میشود. علاوه براين به كار نوشتن مقالاتی پيرامون وضع مسلمانان در بريتانيا و ديگر نقاط جهان نيز میپردازم و يك سازمان غيردولتی (Ngo) در دفاع از حقوق زندانيان را مديريت میكنم و برای ارايه حمايت و كمك به سازمانها و مؤسسات خيريهای گوناگون نيز فعاليت دارم. اخيرا نيز در افغانستان برنامهای را برای تأسيس يك كتابخانه عمومی برای نونهالان در جلالآباد آغاز كردهام و در حال حاضر يك شركت توليدی فيلمهای سينمایی و تلويزيونی را اداره میكنم كه سال گذشته آنرا تأسيس كرده بودم.
ـ چه وقت و چگونه وارد عرصه مطبوعات شديد؟ كار در مطبوعات را وقتی آغاز كردم كه تنها هيجده سال داشتم ؛ در آن هنگام در دبيرستان بودم و همان وقت به عنوان پژوهشگر و محلل اخبار محرمانه در يك هفتهنامه محلی كه در شمال شرق انگلستان منتشر میشود، كار میكردم.
زنان مسلمان بايد شجاع باشند ...
ـ خارج از هويت روزنامهنگاری ، چگونه خود را معرفی میكنيد؟ در كنار كوششهای مطبوعاتی، من خيلی جدّی پيگير دفاع از حقوق بشر هستم و بخش بزرگی از وقت خود را برای ايراد سخنرانی و شركت در ميزگردها و سيمينارهایی سپری میكنم و در آنها از ظلم و استبداد در جهان سخن میگويم. همچنانكه من عضويت رسمی «ائتلاف جنگ را متوقف كنيد» (Stop the war coalition) را دارم و به عدم توانایی نيروهای امپرياليستی در جلب صلح و دموكراسی ايمان راسخی دارم. علاوه بر همۀ اينها من از فعالان حقوق زنانم و سخنرانیها و ميزگردهایی برگزار میكنم كه در آنها گذشته خود را ـ كه در آن گرايشهای زنانه با پيوندهای اسلامی درهم آميخته است ـ مورد بحث و بررسی قرار میدهم تا به زنان مسلمان انگيزههای بيشتری دهم و عزم ايشان را جزم كنم.
تجربۀ افغانستان زندگی مرا عوض كرد...
ـ سفر به افغانستان نگاه شما را به زندگی عوض كرد. انگيزهها و علل سفر شما به افغانستان و ورود مخفيانه به آيين كشور در سال ٢٠٠١م. چه بود؟ پيش از آغاز جنگ در افغانستان، كوششهایی برای پنهان ساختن بيمها و اميدهای مردم افغانستان صورت میگرفت. من برای انجام يك سری مصاحبه و پرده گرفتن از آن اميدها و بيمها به آنجا رفتم. ششم سپتامبر ٢٠٠١م. بود كه يكباره از سوی روزنامه Sunday Express مأموريت يافتم به افغانستان بروم. دو روز پس از ورود من، طالبان به اتهام ورود غيرقانونی به افغانستان و جاسوسی و استفاده از گذرنامه فاقد اعتبار و بدون ويزا مرا بازداشت كرد؛ اين حادثه روند زندگی مرا طی چند دقيقه دگرگون ساخت. من هرگز نمیدانستم كه زندگیام تا چه حد عوض میشود. هيچ تصورّی نيز از ابعاد تجربهای كه در آن قرار خواهم گرفت، نداشتم.
ـ كدام تجربهها را از سر گذرانديد؟ طی ده روزی كه در بازداشت طالبان بودم احساس ترس شديدی داشتم و همواره گفتههای "جورج بوش" و "تونی بلر" دربارۀ وحشيگری جنبش طالبان و ددمنشی آنها و نفرتی كه از زنان دارند و مواردی از اين قبيل ... از خاطرم میگذشت و معتقد شده بودم كه حتما در معرض شكنجه و قتل قرار خواهم گرفت. همچنانكه پيشتر هم گفتم اين تجربه بزرگترين نقطۀ عطف زندگیام گرديد. طی دورۀ بازداشت، ترس و وحشت سراپايم را فراگرفته بود و به رغم گفتار و كردار افرادی كه عهدهدار نگهبانی از من بودند و مايه اميدواری و اطمينان خاطر میشد، انديشههای وحشتناكی از سرم میگذشت و بر اين باور بودم كه آنها بالاخره مرا اعدام خواهند كرد. بتدريج باورم شد كه سرنوشتی جز اعدام نخواهم داشت، من اسير يا زندانی آمده از جهنم بودم و اينگونه میانديشيدم : وقتی كسی بر روی شما سيلی میزند مطمئنا دست او را نمیبوسيد بلكه سعی میكنيد مقابله به مثل كنيد! اين يك استراتژی ديوانهوار بود و واكنشم به احتمال زياد برخاسته از يأس و نوميدی از آزادی و رهایی بود. چيز ديگری كه ياد گرفتم تفاوت زياد دو فرهنگ غربی و شرقی بود كه تا آنوقت به علت تكبر و نخوت غربی و جهل خود، آنرا درك نكرده بودم. به نظر چنان بود كه هركاری كه طالبان انجام دهد نادرست است. مثلا نگاه نكردن آنها به چهرهام را حمل بر آن كردم كه آنها افرادی هستند كه نمیشود به اعتماد كرد و قصد كشتن مرا دارند گو اينكه بعدا فهميدم كه نگاه نكردن آنها، نشانهای از احترام بود.
ـ وقتی از مجازات اعدام شنيديد چه احساسی داشتيد؟ احساس خشم و نفرت و انزجار فوقالعادهای میكردم. شايد عجيبترين لحظهایی كه در اسارت بسر بردم مربوط به زمانی میشد كه توانستم بر شبح مرگ فايق آيم. طی ده روز اسارت، هر روز صبح اين پرسش را با خود میكردم كه آيا امروز آخرين روز زندگی من است؟! و هنگامی كه به رختخواب میرفتم با خود میگفتم : آيا اين آخرين شبی است كه میخوابم؟! ولی يكبار و طی مدت كوتاهی توانستم از اين هراسها و دلهرهها نجات پيدا كنم. من با خود چنين انديشيدم و پيش خود گفتم : اگر قصد كشتن مرا داشته باشند نمیتوانم آنها را از اين كار منع كنم لذا ناگزير بايد با اين حقيقت روبرو شوم.
ـ بعدا چه اتفاقی افتاد ، با خود چگونه روبرو شديد؟ آنچه بر شما گذشت برای شما فوقالعاده مهم بود ؛ اين حوادث نقطه عطف زندگی شما بشمار میرفت پس از آن چگونه زندگیتان دگرگون شد؟ زمانی كه بازداشت بودم يكی از واعظان مرا به پذيرش اسلام فراخواند، به او گفتم : اكنون نمیتوانم چنين تصميمی بگيرم منظورم تصميمگيری در مورد مسئلۀ مهمی بود كه میتوانست زندگیام را دگرگون سازد. ولی به او قول دادم كه همينكه آزاد شدم و به لندن بازگشتم، قرآن و اسلام را مورد مطالعه قرار دهم؛ در حقيقت برای رهایی از آن وضعی كه در آن قرار داشتم آماده بودم هر قول و تعهدی را بدهم و البته پس از آزاد شدن به آن ها عمل میكردم. بدينگونه بود كه در حضور اسرای ديگر، به او چنين وعدهای دادم. من اساسا انسان مؤمن و پایبند به تعاليم دين مسيح بودم. در پرتو چنين وضعی با تأمل و سهولت قرآن را خواندم و در دورهای نيز به اينكار ادامه دادم. مدتی بعد اين قرائتها و مطالعات زندگی مرا كاملا تغيير داد.
ـ آيا نقطه تحول و عطف زندگی شما در پی مسائلی بود كه در سال ٢٠٠١م. بر شما آمد؟ به عبارت ديگر آيا قبلا هم اسلام را مطالعه كرده بوديد؟ من برای نخستين بار در سال ١٩٧٨م. و طی سفر به شهر استانبول بود كه با اسلام آشنا شدم. در آن زمان يك تحفۀ هنری طلایی خريدم كه روی آن با دست آياتی از قرآن مجيد نوشته شده بود، من به استثنای گشتی كه در اين سفر در مسجد سلطان احمد بعمل آورده بودم، كمترين ايدهای از اين دين نداشتم و حتی معتقد بودم كه اسلام دينی ابتدایی است و مردان آن كسانی هستند كه چندين زن و كنيز برای خود دارند.
ـ به نظر شما هدف از اشغال عراق و افغانستان چيست؟ حمله به اين دو كشور، حملهای امپرياليستی است كه فاعل حقيقی آن ايالات متحده آمريكاست. عراق در جهت خشونتهای فزاينده گام برمیدارد ولی افغانستان هرگز تسليم اين سلطه نمیشود. استخراج نفت و دسترسی به آن هدف اصلی اين اشغال و سرآغاز دستيابی به منافع بلند مدت [آمريكا] است.
ـ شما به عنوان يك عنصر ضدجنگ ، چه برداشتی از "جنگ جهانی" داريد؟ من به عنوان يك روزنامهنگار ضدجنگ ، به مبارزه خود عليه جنگ ادامه خواهم داد و به عنوان يك فعّال صلح طی آيندۀ نزديك، كوششهای زيادی بعمل خواهم آورد. من طی ده سال آينده كارهای زيادی در اين خصوص انجام خواهم داد.
ما بايد بر وجدان سياستمداران فشار وارد آوريم ...
ـ اغلب ما انسانها (كه از وجدان بيداری برخورداريم) مدافع حقوق بشر هستيم. چگونه میتوان عليه سلطه جهانی مبارزه كرد و چگونه میتوان از خود در برابر آن دفاع كرد؟ ما به عنوان مردم معمولی به دشواری میتوانيم از خود در برابر قدرتهای بزرگ حمايت كنيم ولی از اخلاق و وجدان خود بهره مي گيريم و مهمترين پشتيبانی ما عليه يورش جهانی، روشنگری براي سياستمداران ماست.
ـ به نظر شما كوششهای ستمگرانهای كه در سطح جهانی اعمال میشود چه هدفهایی را دنبال میكند و چه اسباب و عللی دارد؟ امروزه جنگ عليه تروريسم، سرشار از عناصر غيرعادلانه است؛ سرمايهداری غربی تفاوتهای هنگفت فقير و غنی را برای ما به ارمغان آورده است و به علت مفهوم طمع و آزمندی در اين ايام، امريكا در حالی با فربهی و چاقی مفرط در جامعۀ خود مبارزه میكند كه خلقهای جاهای مختلفی از جهان از سوء تغذيه و گرسنگی رنج میبرند.
تركيه و ايران جايگاه مهمی در جهان اسلام پيدا میكنند ...
ـ آيا اعتقاد داريد كه جهان اسلام امروزه توانایی و صلاحيّت محكوم كردن جنگهای ستمگرانه و اقدامات غيرعادلانه را دارد؟ و آيا جهان اسلام و مسلمانان در مورد چنين مسائل مهمی از جايگاه شايستهای برخوردارند؟ بسياری از سران كشورهای اسلامی نمیتوانند مانع از اقدامات ستمگرانه امپرياليسم آمريكا شوند مگر برخی سران كه مواضع آنها توجه جهانيان را بخود جلب كرده و آنها با قدرت و صلابت در برابر سياستهای منحط اسرائيل عليه ملت فلسطين ايستادگی كردهاند از جمله اين سران ، "رجب طيب اردوگان" نخست وزير تركيه و "محمود احمدینژاد" رئيس جمهور ايران است. آنها هرگز سر تسليم فرود نياورده و در برابر خواستهای امپرياليسم آمريكا عقب نشينی نكردهاند.
ممانعت از استفاده از حجاب اسلامی ، آزارم میدهد..
ـ به نظر شما تركيه چه موقعيتی در جهان اسلام دارد؟ تركيه بايد بيشتر در كنار جهان اسلام باشد. اينكه دختران را از پوشش حجاب اسلامی بهنگام ورود به دانشگاه منع كردهاند بسيار آزارم میدهد. اين كمك میكند كه لائيسم رشد كند و باعث تجاوز به حقوق زنان میشود. اين منع مطلقا هيچ توجيهی ندارد.
اسلام دارای بالاترين ميزان گسترش در غرب است..
ـ لطفا در مورد فعاليتهای مسلمانان در انگلستان برای ما بگوييد؟ من ايمان دارم كه اسلام به رغم همۀ انتقادها و به رغم مقابله افراطيون و لائيكها با آن به گسترش خود در انگلستان و در كشورهای اروپایی ادامه میدهد؛ من به مدد مفاهيم حق و عدالت طلبانه اين دين به اسلام گرويدم و خود را با آن مأنوس يافتم و از آنجا كه همواره كسانی از مردم از اصول عدالت و برابری دفاع میكنند مسلما اسلام دارای بيشترين گسترش در غرب خواهد بود.
ـ در پايان اين ديدار آيا پيامی برای تركيه داريد؟ من سپاس و ستايش كامل خود را از مردم تركيه بخاطر مواضع منصفانه و عادلانهای كه گرفتهاند تقديم میكنم. ملت تركيه امروزه پرشمارترين ملل جهان اسلام است و از حقوق ملت فلسطين دفاع میكند و حمايت اين ملت از ناو كمكرسانی آزادی كه راهی "غزه" بود دليل روشنی بر اين دفاع و پشتيبانی است. تركيه از نفوذ و قدرت منطقهای روزافزونی برخوردار است و به همين دليل ضرورتی برای پيوستن آن به اتحاديه اروپا نمیبينم ؛ اين كشور نيازی به كمكهای اروپا ندارد. اميدوارم پيوستن تركيه به اتحاديۀ اروپا تأثيری بر مواضع فعّال و نيرومند آن نداشته باشد و با عضويت در آن ، زير فشار قرار نگيرد.
گزيدههایی كوتاه .... :
روزنامه نگاری الكترونيكی او "ريدلای" فعاليّتهای خود در روزنامه نگاری الكترونيكی را با ثبت حوادث در سايت "Global - intel" ـ ويژۀ امور اطلاعاتی و گردآوری اطلاعات به مديريت روزنامه نگار كهنهكار Gordon Thomas ـ آغاز كرد و سپس تبديل به نويسنده اصلی سايت الكترونيكی كانال الجزيره شد. تجربههای او در افغانستان "ريدلای" پس از تجربهای كه در افغانستان داشت میگويد : به جايگاه و شهرت خود اعتماد مكن!! و میافزايد : اين تجربه مرا بر آن داشت كه در انجام مصاحبهای سرّی يعنی كار شديدا مورد علاقهام تغييراتی ايجاد كنم، من خويشتن خود را بازيافتم و خود را وقف كارهای خيريه كردم.
روزنامهنگاری در خون و رگ من است او دربارۀ زندگی روزنامهنگاری و نوشتههای خود میگويد : روزنامهنگاری در رگها و خونم جاری است و همواره نقش مهمی در زندگیام ايفا كرده است حتی اگر وارد عرصههای ديگری شوم. من مايلم با تكيه بر تجربههای روزنامهنگاری خود، كتابهای زيادی بنويسم.
"ريدلای" مرتب به اين سايتها سر میزند : The Gurdian , Global – intel , BBC , Al-jazeera.
توصيههایی به روزنامهنگاران جوان : آنها بايد خيلی زود حرفۀ مورد علاقه خود و جایی را كه میخواهند به آن برسند و جايگاهی را كه مايل به وصول به آن هستند مشخص سازند. آنها هرگز نبايد اميد رسيدن به بهترينها و برترينها را از دست بدهند و مهمتر از همه اينكه آنها بايد كار خود را دوست بدارند و بدانند كه كار روزنامهنگاری منحصر به ساعات كاری نه (٩) صبح تا پنج (٥) بعدازظهر نيست.
تازه ترين كتاب منتشر شدۀ او : آخرين كتابی كه از "ريدلای" منتشر شد عنوان : "Ticket to paradise" (گذرنامه بهشت) است كه بوسيلۀ ناشر آمريكایی Carol Adler منتشر شده است. http://www.dandelionbook.net
گفتههای روزنامهنگاران در مورد اين كتاب : "Gordon Thomas" نويسنده میگويد : كتاب "گذرنامه بهشت" سرشار از مشاهدات تكان دهنده و مالامال از رؤياهایشوق انگيزی است كه در نهايت انسجام در كنار همديگر قرار گرفتهاند؛ كتاب، داستان زن شجاع و دارای شخصيت سحرانگيزی را بازمیگويد كه هراسی از حرف زدن در يك جامعه مردسالار ندارد. همچنانكه اين كتاب در زمانهای كه بسياری از نويسندگان غربی جرأت پرداختن به جنبههای انسانی جوامع اسلامی را ندارند، اين جنبهها را با نگاهی منطقی مورد بحث و بررسی قرار میدهد. اين كتاب در يك كلام كتاب فوقالعادهای است!! "Scott Taylon" روزنامهنگار نيز میگويد : "ريدلای" به خوانندگان كتاب خود، نگاهی از درون سرمايهداران و رسانههای بينالمللی و تروريسم و سياستهای خاورميانه ارايه میدهد. كتاب : "گذرنامه بهشت" روايت خوش دستی است كه از حوادث يازدهم سپتامبر آغاز میشود و جزئيات بسيار ظريفی از توطئهچينی، جاسوسی و روابط زن و مرد را مطرح میسازد.
مصاحبه گر: اسلام اوزكان- خبرنگار تقريب در تركيه مترجم: محمد مقدس