تاریخ انتشار۲۴ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۰۹
کد مطلب : 31140
پژوهشي در حج

پديده حج از ديدگاه جامعه شناختي

بقلم:حسن ضيقه جامعه شناس لبناني
فريضه حج، يک کار خود سرانه نيست که شخص مسلمان با توجه به سليقه هاي شخصي اش و يا با تأثير پذيري از فضاي حقوقي و قانوني که روابط مختلف اجتماعي را در کشور متبوعش تنظيم مي کند هرگونه که بخواهد آن را انجام دهد و يا آن را براساس راه و رسمي که در ميان قبيله و يا طايفه او حاکم است به جاي آورد حج مانند بسياري ازشعائر اسلام مشتركاتي دارد كه همه مسلمانان از هر نژاد و قوم و مذهب انجام مدهند ويكي از بزرگترين مظاهر وحدت است
پديده حج از ديدگاه جامعه شناختي

پيشگفتار
قدرت نظامي، سياسي و اقتصاديي که نظام کنوني غرب در قرن هاي اخير بر ضد جامعه اسلامي به کار گرفت، در دوره پس از جنگ جهاني اول به اوج خود رسيد.  نظام غربي در اين دوره توانست با نيروي مستقيم و يا نيروي سياسي بومي دست نشانده اش، سلطه خود را بر بخش بزرگي از جامعه اسلامي تحکيم بخشد و طبيعي بود که [در چنين وضعيتي] مکتب هاي فکري در چهار گوشه جهان اسلام، رشد کند و شکوفا شود که اين نظام زورگو و سرکوب گر را توجيه، پشتيباني و ترويج کند. بالطبع اين امر، بدان معنا نيست که اسلام به کلي نابود شد، بلکه منظور آن است که از گسترش و پيشرفت باز ماند و در عين حال، به مداواي زخم هاي عميق خويش پرداخت و کوشيد تا درس هاي اين نبرد بزرگ را فراگيرد، نبردي که به شکست جهان اسلام در برابر قدرت جامعه امروزي غرب انجاميد.

همچنين، اسلام زمينه را براي يک نهضت جديد آماده کرد که به تدريج از وضعيت مقاومت پراکنده در اين جا و آن جا، به حالت قيام فراگير و در تمامي سطوح انتقال يافت. قيام فراگير، بدين معنا که قدرت جهان اسلام در يک خيزش تکامل يافته اسلامي تبلور يافت که مي تواند الگوي اسلامي اصيل خويش را در سطح تمامي مبارزه طلبي هايي که فرد و يا امت با آن رو به رو است پياده کند. 

از جمله نشانه هايي که بيان‌گر اين جنبش تکامل يافته اسلامي است، آن است که جهان اسلام براي فعاليت نوين توحيدي خويش در زمينه علوم انساني، آغاز جديدي را بنياد کرده است که روند انديشه اسلامي را به جايگاه طبيعي اش باز مي گرداند و حالت سستي و ناتواني گذشته و يا حالت مقاومت منفي را پشت سر گذاشته، به سوي حالت پيشرفت و شکوفايي مثبت ـ که روز به روز رشته هاي فرمان برداري و آزادي بيشتري را پيرامون محور توحيد و اسلام به هم در مي پيوندد ـ گام بر مي دارد. سپس براي اين که گام هاي بلندتري در اين راه بردارد، بر ضد فلسفه هاي بت پرستي معاصر مي شورد، آن ها را تکذيب مي کند، تضادهايشان را بر ملا مي سازد و اين فلسفه ها را پشت سر گذاشته، به سوي توحيد خالص روي مي آورد.

تثبيت حرکت و رويکرد اسلامي و گسترش آن به سطح امت، اطلاعات فکري فراواني را در اختيار نسلي قرار مي دهد که ما جزو آن هستيم. اين اطلاعات، ما را تشويق مي کند که افق هاي فکري خود را تا آن جا بالا ببريم که باخيزش ونهضت مبارک امت اسلامي، همخواني و هماهنگي داشته باشد.

هيچ چيزي مانع از اين نمي شود که ما خود را وقف جست و جو و بررسي رويکرد اسلامي رو به رشد کنيم که فرياد زندگي را سر مي دهد و در فرايند رهاندن شخصيت فکري امت اسلامي از بندهاي انديشه بت پرستي معاصر، سهمي هر چند اندک بر عهده بگيريم و آنان را به خطّ يکتاپرستي و عدالت که همان خط بندگي خدا و قيام بر ضد طاغوت ها است رهنمون شويم.

مبارزه و رويارويي ما با سم‌ها، آفت ها و نابساماني هايي که فلسفه هاي غربي معاصر؛ اعم از ليبراليسم، ملي گرايي، سوسياليسم و کمونيسم، آن ها را در دل هاي امت اسلامي کاشته اند، بايد ژرف و متمرکز شود. آن هم نه تنها در سطح عقيدتي و فلسفي، بلکه در سطحي که بيان گر خيزش امت و نهضت او در سنگرهاي مختلف علوم انساني باشد، تا نبرد را در دو سو به پيش بريم:

۱ ـ تمامي راه‌هاي نفوذ، حتي کوچک ترين آن را که ممکن است بت پرستيِ معاصر از آن نفوذ کند ببنديم.

۲ ـ در رويارويي و مبارزه با طغيان انديشه فرعوني معاصر، همه ابزارهاي نبرد فکري را تکامل بخشيم.

از اين جا مي بينيم که درک عميق ما از پديده حج، با اين هدف که افق گسترده اي به وجود آوريم، روزنه بزرگي را در ذاکره فکري مي بندد و به سرشت نوآورِ اسلامي حالتي مي دهد که به پيش حرکت کند، تا در گرماگرم رويارويي با تمامي انديشه هاي ناپاکي که بت پرستي معاصر آن را در لابه لاي پيکر اسلامي راجع به عقيده، انديشه و شخصيت او منتشر کرده است، شخصيت ما را نگهداري و از نيروي آن پشتيباني کند.

جامعه توحيدي
جامعه توحيدي، جامعه اي است که اصول و پايه هاي کلّي وجودش را از قرآن کريم مي گيرد و تلاش مي کند که در عقيده، عبادت، قوانين، نظام و اخلاق و رفتار خوش با اين کتاب پيوند داشته باشد. چنان که اين جامعه، روش و انديشه اي را از قرآن مي گيرد که به وسيله آن ها با مسايل گوناگونش رو به رو مي شود و بر طبق رهنمون آن ها با ديگران برخورد مي کند.

اين عقيده و روش قرآني، جامعه توحيدي را به انديشه اي مشخص درباره انسان، امت، وجود، جهان هستي و مسايل گوناگوني که دارد، مجهّز مي سازد.

از اين رو، جامعه توحيدي، صرفا عبارت از مجموعه اي از «مسلمانان» نيست، بلکه از اين مجموعه فراتر رفته، به يک حالت عمومي، اجتماعي و تاريخي مي رسد که در زمينه ها و صحنه هاي مختلف عقيدتي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، هنري و حقوقي عرض اندام مي کند. «چه، انديشه اسلامي درباره خدا، جهان هستي، زندگي و انسان، انديشه اي است کامل و در عين حال، واقعي و مثبت».

لا اله الاّ اللّه 
اين کلمه به معناي آن است که مسلمانان در تمامي امورشان، حاکميت را از آن خدا مي دانند و کساني را که اين حق را براي خويش ادّعا مي کنند و بر حاکميت اللّه تجاوز مي نمايند، از خود مي رانند. آنان حاکميت اللّه را در دل ها و احساساتشان و در وضعيت ها و رفتار هايشان مي پذيرند:

«فرمان جز براي خدا نيست، دستور داده که جز او را نپرستيد. اين است دين درست».(سوره يوسف/آيه40 )
«کساني که به موجب آن چه خدا نازل کرده، داوري نکرده اند، آنان خود کافرانند».( مائده /۴۴ )


«پس هرگاه در امري اختلاف نظر يافتيد، آن را به [ کتاب ] خدا و [ سنت ] پيامبر [او] عرضه بداريد».(سوره نساء/59) 

«و هر چيزي را که آفريده و بدان گونه که در خور آن بوده، اندازه گيري کرده است».(سوره فرقان/2)

نخستين اشکال
۱ ـ مسلمانان قرآن کريم را وحي الهي مي دانند که نظامي فراگير و جامع را براي زندگي آنان طرح ريزي مي کند. ليکن جامعه تاريخي اسلامي در گفت وگوي خويش با نصّ قرآني، دو چهار چوب را مدّ نظر قرار مي دهد:

چهار چوب نخست، مجموعه عقايد و اصول کلي و پايه ها را در بر مي گيرد.

چهار چوب دوم، تمامي واجبات و قوانين جزئي را در خود دارد.

بنابراين،

براي هر پژوهشگري اين پرسش مطرح مي شود: آيا مسلمانان در عقايد، کليات و اصول همگاني مشكل داشته اند؟ 
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت؛ که اشکال تنها در مورد واجبات و قانون گذاري ها است، ليکن بطور كلي در خصوص چهار چوب نخست؛ زماني مطرح مي شود كه مسلمانان درجزئيات  در زمان و مکان، قوانين را از  مجموعه عقايد، کليات و پايه ها  چگونه - روشمندي -  امکان وجود دارد  از اين کليات استخراج کنند.

۲ ـ مسلمانان مي دانند که تجربه تاريخي صدر اسلام در روش و سيره محمدي(ص)، بهترين شکل و الگوي گفت وگو ميان مسلمان و کليات نصّ قرآن است. چه، پيامبر صلي الله عليه و آله در فراخواني و عمل کردهاي مختلف خويش، روش و قوانين تاريخي را به نمايش گذاشت و تبلور بخشيد که مسلمانان در هر زمان و مکان به اين روش و قوانين رجوع مي کنند، تا از طريق پيوند با نص قرآني و با برترين شکلي که در تاريخ اسلام شناخته شده،عقيده، شيوه و رفتار اسلامي را شکل دهند.

بنابراين، واسطه ارتباط ميان مسلمانان در شرايط مختلف تاريخي  و نصّ قرآن کريم، از لحاظ روش و رفتار و  قانون گذاري، تجربه سنت محمدي صلي الله عليه و آله است.
بدين سبب، جامعه توحيدي در حلّ مشکلات امت در  شرايط زماني ، مکاني، اجتماعي اعم از کلي و جزئي-با توجه به گستر دگي علوم انساني جديد - توانسته است با نص(قرآن کريم) ارتباط برقرار كند و گام هاي بلندي را به جلو بر دارد.

۳ ـ مسلمانان براي پاسخ به  پرسشها  درباره چگونگي حلّ مشکلات جديد مطرح شده، مسائلي  که پيامبر صلي الله عليه و آله با انها رو به رو نبوده است،  به دو اصل پوياي اسلام،  دو مقوله اجماع و اجتهاد رجوع مي کنند.

۴ ـ اجماع: هم رأي شدن مجتهدان [= صاحب نظران]  امت در يکي از عصرها بر يک حکم شرعي است. معناي هم رأي شدن، همان شرکت و هماهنگي در باور، يا نظرگاه و يا عمل است.

۵ ـ اجتهاد: [= به دست آوردن حکم شرعي] در شرايط زماني و مکاني بر اساس نص قرآني، اجماع و سنتي است که پيش تر بيان شد. البته، اين کار بايد بر طبق شرايط و معيارهايي مشخص صورت گيرد.

حج به عنوان يک پديده اجتماعي
حج به عنوان يک فريضه، در ساختار و حرکت جامعه توحيدي، جايگاه خاصي دارد؛ و يکي از ارکان اسلام به شمار مي رود . مسلمانان، حج را فريضه اي مي دانند که بر هر مرد و زن مسلمان كه استطاعت دارد واجب شده  وحكمي است تا روز قيامت هر چند شرايط تغيير کند و اوضاع دگرگون شود:

«و براي خدا، حجّ آن خانه، بر عهده مردم است. [البته بر] کسي که بتواند به سوي آن راه يابد و هر که کفر ورزد، يقينا خداوند از جهانيان بي نياز است».(ال عمرا/97) 

حج با منظومه عبادات مسلمانان پيوند دارد، مجموعه عباداتي که از نماز و روزه آغاز مي شود و با حج زينت مي يابد، ليکن اين عبادات به رغم اين که ويژگي هاي مشترک دارند، هرکدام از آن ها ويژگي هاي فردي نيز دارد که ايجاب مي کند، شخص پژوهش گر براي مشخص ساختن اين ويژگي ها بينديشد و تحقيق کند. از اين رو، درباره پديده حج مي توانيم چنين بگوييم:

اگر بپذيريم كه عبادات و فرايض در اسلام بايد در روابط اجتماعي تاثيرگذار باشد( اقم الصلاة) پس در عين حال که حج  جزئي از يک نظام کلي عبادات است، منطق و قواعد و وظايف مخصوص به خود را دارد. ليکن ما مي خواهيم  به کشف ابعاد، خصوصيات و ويژگي هاي اين پديده، به دليل پيوندي که با ديگر عبادات دارد از يک سو و به دليل اهميت و برجستگي آن درنظام اجتماعي، سياسي و فرهنگي آن  از سوي ديگر، بپردازيم. 

ما  مي توانيم با اين عبادات به عنوان اعمالي فردي وشخصي برخورد کنيم که اين اولاً با روح اخوت اسلامي و روح اجتماعي اسلام دوراست؛ ثانياً عين خواست دشمنان اسلام است يعني عبادت خالي از روح مسلماني. 
 با رجوع به دستاوردهاي مجموعه عبادات از جمله حج در زندگي مسلمانان و مقايسه با غير مسلمانان - دستورات عبادي- و داده هاي دوران هاي مختلف تاريخي، براي ما آشکار مي سازد که حج از يک سو از ابعاد متعدد اجتماعي برخوردار است و نشانه هاي  تاريخي نيز  دارد و از سوي ديگر  و اين پديده، از جمله پديده هايي به شمار مي رود که در طي اشکال مختلف آن، انديشه کلي و يا اصول کلي در آن گرد آمده است که تمامي مصالح ساختمان جامعه توحيدي را دارا مي‌باشد؛ از قبيل اعتقادات، فقه، اقتصاد، سياست، هنر و مقررات فردي و اجتماعي زندگي مسلمان را سامان دهي مي کند.

به بياني روشن تر؛ پديده حج پديده اي است که چندين بعد دارد: بعد عقيدتي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، رواني و هنري که مي توانيم آن ها را به تفصيل مورد بررسي و پژوهش قرار دهيم. چنان که مي توانيم براي تعيين ساختار اين پديده و عناصر مختلف تشکيل دهنده آن، خواه به لحاظ محتوا و خواه به لحاظ صورت و خواه در حالت ايستا و خواه در حالت پويايي و تحول، گام تازه اي برداريم.

با توجه به موقعيت و جايگاهي که پديده حج در ساختار کلي اجتماعي دارد و نيز با استفاده از ارتباطات، فعاليت ها و اصول برجسته اي که از نشانه هاي اين پديده است، مي توانيم از يک سو وجود و بقاي جامعه اسلامي را به عنوان يک مجموعه تقويت کنيم و از سوي ديگر «وضعيت اسلامي» را در سطح افراد و گروه ها، در جامعه  مشخصي که پديده مزبور را در خود دارد، ادامه دهيم. 

قرار دادن اين پديده در مجموعه اي از مراسم و شعاير زاهدانه وعابدانه ـ چنان که در بسياري از نوشته هاي اجتماعي و يا در ديدگاه عمومي ديده مي شود ـ نشان دهنده ديدگاهي ايدئولوژيکي مذهبي سنتي است که هم نادرست است و هم خصمانه. اين ديدگاه مي خواهد اين پديده را تجزيه کند و آن را نوعي داده فرهنگي و يا سنتي قرار دهد که جزء ساختار فرهنگ عمومي جامعه محسوب مي شود البته اگر روح و اهداف حج در جامعه فرهنگ شود، كه همانا فرهنگ برابري، برادري، تعاون و وحدت است،كه خود قانون عقلي و فطري و بشري مي‌باشد. 

باتوجه به آنچه بيان شد، نتيجه مي‌گيريم كه نه تنها حج را در  ساختار اجتماعي مسلمانان قرار  دهيم،بلكه  ما مي‌توانيم و بايد که با حج به عنوان يکي از ارکاني برخورد کنيم که نشانه ها و ويژگي ها و ساختار کلي جامعه اسلامي را دارا ست؛ و بايد  از روش هاي حاکم در عرصه هاي روان شناسي وعلوم انساني غربي رهايي يابيم.و حج را با روش علمي و جامعه‌شاسانه، روان‌شناسانه باملاك و ميزان اسلامي مورد بررسي ومداقه قرار داده و به دنيا ارايه دهيم .
 
ديدگاه  مكاتب اجتماعي غربي به حج
مکتب مارکسيسم و مکتب اجتماعي فرانسوي (آگوست کنت و دورکهايم) از اين نظرگاه هم فراتر مي روند؛ چه، مارکسيسم پديده حج را يک نوع عقب افتادگي فکري و پديده عجز علمي مي داند که به گذشته تاريخ تعلق دارد و بر اثر عادت و يا عقب افتادگي اجتماعي ادامه مي يابد و مانع از رشد فکري عمومي مي شود. بنابراين، بايد اين
نوع پديده ها را از ميان برد.

اين ديدگاه به دو لغرش گاه خطرناک براي پيروان و يا هواداران مکتب مارکسيسم منجر شده است:

۱ ـ اين ديدگاه سبب شده است که مارکسيست ها که بر اساس آن براي نابودي پديده حج تلاش کنند.
 
۲ ـ بر اساس اين ايدئولوژي، نوعي برداشت سياسي خواهند داشت که با الهام گرفتن از آن، مواضع و فعاليت هاي سياسي خصمانه بر ضد مسلمانان داشته باشند.

اما مکتب اجتماعي فرانسوي (آگوست کنت و دورکهايم) ديدگاهي دارد که بر اساس آن، پديده حج، يا انديشه غير علمي است و يا انديشه اي مي باشد که رنگ اجباري دارد و جوامع، آن را بر افراد خويش تحميل مي کنند و شخصيت فرد در رويارويي با جبر عمومي اجتماعي، رخت بر مي بنند و از ميان مي رود. 

اين شيوه نگرش و يا تکيه کردن به آن مكاتب و ايدئولوژي در بررسي پديده حج، موجب مي شود که انسان پژوهشگر و يا انديشمند به صورت يک ابزار فرمانبر در آيد و از ديدن واقعيت دور شود و در عمل،  خود نيز ابراز شود،  در حالي که از هيچ کدام از دستاوردهاي تاريخي که جوامع بشري چه در قالب تلاش هاي فردي و چه در قالب تلاشهاي جمعي فراهم آمده از حج ابراهيمي هيچگونه  تصور و انديشه اي ندارد و ارتباطي برقرار نمي‌كنند.

پس براي آنکه به انديشه و روشي که با بررسي پديده هاي مختلف در جامعه توحيدي و يا حالت توحيدي ـ در صورت نبودن جامعه کامل توحيدي ـ سازگاري دارد، دست يابيم، مي توانيم به گردآوري و توجيه عناصر مختلف و جزئيات پديده توحيدي و از آن جمله پديده حج بپردازيم. اکنون بر ماست که به منظور شناخت آنچه پيش تر گفته آمد و همان گونه که در واقعيت تاريخي وجود دارد، گامي ديگر به جلو برداريم؛ چراکه پديده توحيديِ حج، بر وفق ويژگي هاي جامعه اسلامي که مورد پژوهش قرار گرفته، شکل هاي مشخص و مفاهيم خاص خود را در زمان ها و مکان ها را پيدا مي کند: حج در جامعه توحيدي و توحيد اجتماعي

«و در ميان مردم براي [ اداي حج] بانگ بر آور، تا [زائران] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغري که از هر راه دوري مي آيند به سوي تو روي آورند».(حج/۲۷-۲۹)

منظومه سامان دهنده فقهي
فريضه حج، يک کار خود سرانه نيست که شخص مسلمان با توجه به سليقه هاي شخصي اش و يا با تأثير پذيري از فضاي حقوقي و قانوني که روابط مختلف اجتماعي را در کشور متبوعش تنظيم مي کند هرگونه که بخواهد آن را انجام دهد و يا آن را براساس راه و رسمي که در ميان قبيله و يا طايفه او حاکم است به جاي آورد حج مانند بسياري ازشعائر اسلام مشتركاتي دارد كه همه مسلمانان از هر نژاد و قوم و مذهب انجام مدهند ويكي از بزرگترين مظاهر وحدت است.

حج از يک سري اصول و قواعد دقيق فقهي تبعيت مي کند که از ديدگاه مسلمانان اين قواعد، همان شروط الهي و مکتبي است که هيچ فرد، يا گروه و يا ملتي در هيچ يک از مراحل تاريخ و در هيچ نقطه اي از نقاط زمين حق ندارد آن را تغيير دهد. حال، موقعيت اين فرد و يا گروه در حکومت و يا اجتماع هر چه باشد، تفاوت نمي کند.

حج يك نظام فقهي تکامل يافته است که انديشه اي کامل و مستقل(الله) بر آن حکومت مي کند؛ زيرا اين انديشه فراتر از روابط افراد، گروه ها و ملت ها(توحيد و كلمة لا اله الا الله)ست. اين نظام فقهي که خواه ما کليات آن را مورد بررسي قرار دهيم و يا جزئياتش را،اين بعد فقهي از مجموع انگيزه ها، باورها و اعمال حاجيان فراتر مي رود، بدون آن که رابطه اش با عمل حج قطع شود و يا با آن در تضاد باشد بلکه اين نظام، نقطه آغاز و رسيدن به حالت «فطري انساني» را تشکيل مي دهد.

اين حالت، منظومه فقهي مزبور را به وجود مي آورد و معيار فطرت انساني است و انسان رفتار فردي و اجتماعي خويش را بر اساس همين منظومه فقهي تنظيم مي کند و از آن آغاز و بدان رجوع مي کند؛ زيرا مسلمانان باور دارند که با اين کار در مسير رشد و شکوفايي شخصيت وزندگي خود درطول تاريخ ـ بر وفق شيوه توحيدي ـ گام بر مي دارند.

غور کردن در فهميدن معاني و مفاهيم منظومه فقهي که پديده حج را سامان مي بخشد فوايد علمي فراواني دارد که شاخه هاي مختلف علوم انساني مربوط به قانون را مي توان در ميان آن ديد: فلسفه قانون، علم قوانين، علم سياست، جامعه شناسي قانوني، قانون تاريخي مقارن. و اين، در حالي است که فلسفه قانون غربي و عرفي بر پايه اصل قدرت و چيرگي مادّي استوار است.

قانون از ديدگاه غربي به معناي فرض حدود و تعادل هايي است که بر پايه نيروي مادي استوار است. حال، اين نيرو قبيله باشد، يا گروه اجتماعي، يا ثروت و يا حکومت. به بياني روشن تر: نا به ساماني در نقطه آغاز اين حدود به چشم مي خورد؛ زيرا حدودي که در اين جا فرض شده است، همان حدود نيروي حاکم مادي است و «توازني» که فرض شده، توازن هاي منافع نيروهاي پيروز مي باشد، به گونه اي که اصل برابري در اين جا که به بخشي از اجتماع تعلق دارد، خويش را به عنوان سامان دهنده اصول کلي و اجتماعي مطرح مي کند. [ = اقليت بر اکثريت حاکم است ]. بنابراين، وحدت پيرو اصلي است که پايه اش چيرگي با قدرت و نيرو مي باشد. در حالي که مي بينيم اسلام توحيد و وحدت را به عنوان يک اصل و هدف مطرح مي کند و لذا در مفهوم اسلامي اش به معناي وحدت نيروي کوچک و حاکم بر اکثريت نيست، بلکه به معناي وحدت مدار هستي انسان است و نابه ساماني، عنصري است که بعدها بر آن عارض مي شود.

و اين وحدت هستي و فطري، اجباري نيست؛ زيرا ساختمان آن بر پايه اقليت استوار نيست، بلکه از همان آغاز به جلوه گاه محور توحيدي وابسته است.

با توجه به آن چه گفته آمد، باب نقد و سؤال درباره بسياري از موضوعات فکري حاکم بر جهان باز مي شود: راجع به اصول قانون گذاري و موقعيت انسان نسبت به آن، تاريخ نظام قانوني و رابطه آن با حرکت مردم و ملت ها در زمان حاضر. چه، استمرار نظام فقهي اسلامي و پايداري مدار اين نظام، طرفي ديگر از سکه تلاش هميشگي براي آزاد شدن از ذلت بردگي است. بنابراين، شريعت اسلامي ـ اگر اين بيان درست باشد ـ با اين معنا، به طور هميشه و پايدار مسأله آزادي از وحدت بت پرستي و رفتن به سوي وحدت توحيدي را مطرح مي کند. و پايداري بدين معنا، عينا همان حرکتي است که انسان را به سوي وابستگي به ارزش هاي والاي توحدي سوق دهد: «اي انسان، حقا که تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي و او را ملاقات خواهي کرد».(انشقاق/۶)


ابعاد وحدت بخش حج
در واقعيت تاريخي ـ به رغم دوران هاي مختلفي که دارد ـ پديده حج، با يک سري داده ها و پديده هاي فراوان ديگر، در حال تعارض و جدال و تأثيرگذاري بر يکديگر است. اين پديده ها به چهارچوب ها و منابع مختلف تاريخي اي وابسته است که با همديگر به سر مي برند، مي جنگند، شکل مي گيرند و به نظام کلي توحيدي شکل مي دهند.

به عنوان مثال، وابستگي هاي نژادي، ملّي، حکومتي و ديگر پديده ها بر واقعيت موجود، تأثير خويش را مي گذارد؛ زيرا در ارتباط هايي که با پديده هاي مختلف توحيدي در سطح فرد، گروه
و امت دارد، هم تأثير مي گذارد و هم تأثير مي پذيرد و موجب مي شود که آن پديده توحيدي، شکل واقعي اش را پيدا کند.

از اين رو، ما از طريق ابزارهاي فکري و معنوي، اين توان را پيدا خواهيم کرد که واقعيت و حرکت آن پديده حج را با تمامي ابعاد وحتي تضادهايي که در يک مرحله معين تاريخي دارد، بشناسيم و ثبت کنيم و نيز از همين طريق مي توانيم به برداشت هايي دست يابيم که بيان گر واقعيت تجربه و يا پديده موضوع پژوهش باشد و آن را به اذهان ما نزديک سازد.

اين تلاش به مسلمانان اجازه مي دهد که از طريق  تجربه تاريخي خود و تحليل و ارزيابي نقش آن، در كنار هم قرار گيرند؛ زيرا تجربه تاريخي جامعه اسلامي داراي ويژگي تقدس نيست، چنانکه تجربه اي منحرف و بر خلاف توحيد هم نمي باشد. در اين که منبع تجربه تاريخي جامعه اسلامي، همان الگوي توحيدي است ترديدي وجود ندارد. امّا آنچه در اين الگو بي تاثير نبوده ونيست تجربه اي است که تحت تأثير چند عامل باز دارنده  قرار گرفته است که عبارتند از: فرمانروايي، قدرت، تبهکاري، ستم، نژاد پرستي و... .

غور کردن در فهميدن ابعاد و پيامدهاي اين واقعيت، راه را براي به دست آوردن درس هاي فکري، اعتقادي و سياسي مي گشايد و به خواسته هاي نهضت اسلامي معاصر از طريق پيوند دادن آن با الگوي توحيدي، خدمت مي کند و باعث تصفيه عوامل نا به ساماني و ازهم پاشيدگي امت اسلام مي شود که پيش از هر چيزِ ديگر به تجربه خاص جامعه اسلامي باز مي گردد. به رغم اين که باور داريم که وضعيت کنوني مسلمانان اساسا بر اثر روابط حاکم بين المللي به وجود آمده است، ليکن پروژه نهضت اسلامي خود را مسؤول مي داند که در آن واحد، هم روياروي استعمار قرار گيرد و هم روياروي نابه ساماني هايي که به تجربه تاريخي اسلامي بر مي گردد. چه، دست گذاشتن روي نقاط ضعف و انحراف، هيچ زياني به اسلام نمي رساند بلکه مسلمانان را از بسياري بت پرستي ها و انحرافات رها مي سازد که با تجربه تاريخي و نخستين آنان همراه بود و برنامه هايي را به وجود آورد که به طرح ها و برنامه هاي قدرت خارجي اجازه نفوذ داد و زمينه مناسب را براي تأسيس پايگاه هاي حکومت آن در درون جامعه اسلامي فراهم ساخت. 

بعد سياسي حج
قبايل وقتي که در موسم حج عازم مکه مي شدند، هرکدام از آنها نشان هاي خاص، بت ها و جامه هاي خويش را با خود حمل مي کردند و بدين وسيله بر برتري قبيله اي و برتري مقامش در ميان ديگر قبايل پاي مي فشردند. ليکن حج پس از اسلام، بنياد تازه اي را استوار ساخت که با تمامي اين اعمال و شعارها در تضاد بود و حتي آنها را از ميان برد و يک وضعيت توحيدي خالص را به وجود آورد که مسلمانان را قادر ساخت تا در برابر همبستگي هاي مختلف از قبيل مليت و قبيله و امثال آن مقاومت کنند.

از اين رو، آن گونه که ملّي گرايي، ديگر ملت ها را بلعيده اند مسلمانان را نمي بلعند و اينان قرباني آن نمي شوند و کشورهايشان که بر حسب انگيزه فطري، عاطفي و نژادي آن را دوست مي دارند ـ قبله اي نيست که به سوي آن روي آورند و کعبه اي نيست که آن را زيارت کنند، بلکه مسلمانان را يک قبله هست که شرقي و غربي، عربي و غير عربي به سوي آن رو مي کنند و اين قبله، همان کعبه است که هندي و افغاني و اروپايي و آمريکايي... آن را حج مي کنند. از اين رو، حج پيروز شدن بر ملي گرايي هاي ميهني، نژادي و زباني است که گاهي برخي از ملت هاي اسلامي زير فشار عواملي بسيار، طعمه آن مي شوند. در حج تمامي ملت هاي اسلامي از تمامي جامه ها و لباس هاي منطقه اي خويش که برخي از برخي ديگر تشخيص داده مي شوند و گروه هايي نسبت به آن تعصب نشان مي دهند، برهنه مي شوند و همگي يک لباس را مي پوشند که از آن در زبان دين وقفه و در اصطلاح حج و عمره به نام «احرام» ياد مي شوند. کوچک و بزرگ، رييس و مرئوس، ثروتمند و فقير سرهايشان را برهنه مي کنند و همگي با يک زبان يک سرود را مي خوانند:

«لَبَّيْک ، اَللَّهُمَّ لَبَّيْک ، لَبَّيْکَ لا شَرِيکَ لَکَ لَبَّيْک، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْک ، لا شَرِيکَ لَکَ لَبَّيْک».

از ديدگاه امام خميني قدس سره طواف پيرامون کعبه، رمز آن است که گردش پيرامون هر اصلي حرام است، مگر پيرامون اصول الهي و سنگ زدن به شيطان، رمز آن است که بايد تمامي شياطين آدمي و جنّي در زمين را از خويش راند.

اي حاجيان! اين پيام پروردگارتان را به ملت هايتان با خود ببريد که «جز خداي را نپرستيد و جز او در برابر هيچ کس سر فرود نياوريد».(امام خميني

حج يکي از گردهمايي هاي مسلمانان است و از لحاظ فراگيري و گستردگي، مهمترين و زيباترين آن ها به شمار مي رود و اين گردهمايي ها عبارتند از:

۱ ـ گردهمايي که در سطح يکي از محله هاي يک شهر برگزار مي شود و روزانه پنج بار تکرار مي گردد؛ يعني نماز جماعت که خداوند آن را سنت نهاده است.

۲ ـ دومين گردهمايي درسطح يک شهر و در هر هفته يک بار تشکيل مي شود و خداوند براي انجام اين گردهمايي نماز جمعه را وضع کرده است.

۳ ـ سومين گردهمايي در سطح تمامي جهان اسلام برگزار مي شود. زيرا در اين گردهمايي، مسلمانان از نقاط مختلف کره زمين با يکديگر ديدار مي کنند، تا با همديگر آشنا شوند و به تبادل ديدگاه ها و تجربه ها بپردازند و يگانگي خود را بر ديگر يگانگي ها؛ نظير وابستگي هاي مختلف تاريخي، اجتماعي و فرهنگي چيره سازند.

احمد شلبي از تجربه خويش در حج اطلاعات ارزنده اي ارائه مي دهد و به نقاط زيرا اشاره مي کند:

ـ حج گردهمايي مسلمانان است که در آن نمايندگاني برگزيده نشده اند که برحاجيان احساس برتري کنند و به جدال بپردازند بلکه در به روي هرکس که بتواند در اين گردهمايي بزرگ شرکت کند باز است.

بنابراين، حاجيان نمايندگان تمامي شهرها و حتي تمامي روستاها هستند و نيز از جانب همه فرهنگ ها و طبقات نمايندگي مي کنند.

ـ از آثار حج، آشنايي طوايف مختلفي است که از چهار گوشه جهان اسلام آمده اند. هر زمان که در حال انجام اين فريضه بودم و با دوستان از اين جا و آن جا مي نشستم، به بررسي مشکلات جهان اسلام مي پرداختيم.

ـ از آثار مهم حج که من از طريق ارتباط با کشورهاي مختلف در جهان اسلام به عمق آن پي بردم آن است که در بسياري از اين کشورها، براي نام «حاجي» که نام کسي است که اين فريضه را انجام داده باشد، ارزش خاصي قائلند. اهميت اين نام به آن جا مي رسد که حتي پسران آن را از پدران و اجداد خود به ارث مي برند، چنان که اين موضوع در کشورهايي چون اندونزي، مالزي و سودان رايج است. شخصي که به حج رفته و سپس اين نام را پيدا کرده است، هرگز فراموش نمي کند که بايد به پاکي و
درستکاري روي آورد تا سزاوار اين نام باشد.(دكتر سعيد بطوئي)

مفاهيم مختلف سياسي که اين پديده در جامعه اسلامي آنها را در خود دارد، ويژگي هاي خاص اين جامعه را در بر دارد؛ زيرا سياست يک بنياد مستقل و جدا از ساير جوانب و ابعاد زندگي فردي و اجتماعي نيست بلکه سياست در ضمن يک عمل فراگير و داراي ابعاد مختلف قرار دارد که اين عمل به شيوه سياسي اسلامي بعد توحيدي مي دهد.

از اين جا متوجه خواهيم شد که برخي از تحليل گران و پژوهشگران در فهميدن مفاهيم حج در دو موضوع دچار خطا شده اند:

۱ ـ موضوع نخست اين که سعي مي کنند حج را به پديده اي صرفا تعبدي مبدل سازند و به اجراي برخي از احکام و واجبات بسنده کنند، آن هم با اين ديدگاه که اين احکام اعمالي است که هيچ ارتباطي با ساير ابعاد زندگي اجتماعي ندارد و شما مي توانيد در بسياري از پژوهش ها و موضع گيري هاي سازمان هاي مختلف سياسي اين ديدگاه را ملاحظه کنيد. اين نظريه، موضع وعملکرد تاريخي را منعکس مي کند که در طول تاريخ با پديده حج درهم آميخته اند. ليک اين گونه نگرش به پديده حج نتوانست تمامي اين پديده را بپوشاند و آن را فراگيرد، مگر در دوره هاي معيّني از تاريخ و اين پديده همچنان زنده باقي ماند که به زندگي تحرک مي بخشد و به انتظار فضايي مناسب است، تا به عنوان يکي از ارکان جامعه توحيد، سرشت نخستين خويش را باز يابد.

۲ ـ موضوع دوم، موکول کردن حج به يک کنفرانس سياسي سالانه بر طبق روشي است که ما در عملکردهاي جديد سياسي شاهد آن هستيم؛ يعني در گردهمايي و يا کنفرانس حزبي و امثال آن. خطاي اين نظرگاه در اين نهفته است که برداشت جديد از سازمان هاي سياسي را بر پديده حج افکنده اند، در حالي که حج، اصول و انديشه خاص خود را دارد و اين اصول و انديشه در پديده حج خود را نشان مي دهند و ابعاد عقيدتي، فکري، رواني اقتصادي و سياسي همزمان در آن گنجانده شده است و همين امر به حج برجستگي ويژه اي مي دهد، چنان که به هر کدام از ابعاد آن برجستگي خاصي مي بخشد که اصول، قوانين و منطق مخصوص به خود را دارد.

از اين رو، ما تأکيد مي کنيم که بايد يک انديشه کلي راجع به پديده حج به دست آورد و بر شيوه هاي فراگير و انعطاف پذير تکيه کرد که به پژوهش گر اجازه مي دهد به واقعيت و داده هاي آن را پيدا کند، بدون اين که به عقايد و نظرگاه هاي مختلف اجازه دهد که به صورت يک قالب خشک و ناتوان از درهم آميختن مفاهيم و ابعاد اين سازمان در آيد. در اين حالت، مي بايد مفاهيم و روش هاي اعتقادي و فکري و ديدگاه هاي علمي را متحول ساخت به گونه اي که با سرشت موضوع مورد بحث همخواني پيدا کند و در اين رابطه بايد از ارزش ها و ديدگاه هاي جامعه شناسي به ويژه روش هاي جامعه جديد غربي چشم پوشي کرد.

به عنوان مثال مفهوم توحيد، گروه، فطرت، عبادت، شريعت و ديگر موضوعات اعتقادي و فکري همچون مفهوم نژاد پرستي، قبيله گرايي و ملّي گرايي، همگي مفاهيمي است که در پژوهش هاي تاريخي و واقعي جامعه توحيدي به شمار مي روند که پژوهش گران مي توانند مفاهيم اجتماعي دقيقي را که با واقعيت و برداشت هاي محيط هاي مختلف اجتماعي آنان سازگاري دارد متبلور سازند.

مشکلي که ملت هاي اسلامي گرفتار آن هستند و به اوج خود رسيده است، به زودي راه را به روي شخصيت فکري اسلامي باز خواهد کرد تا پس از فرسايش در يک دوران طولاني و حرکت انحرافي، دوباره حرکت خويش را از سرگيرد. به بياني روشن تر: ژرفاي زخم و ستبر بودن بندها ضرورت يک حرکت فراگير را ايجاب مي کند که پا برجاماندن هر کدام از بنيادهاي اين حرکت جز از طريق پيوند و همکاري با ديگر بنيادها امکان پذير نخواهد بود.

اين حرکت، قدرت مسلمانان در رويارويي با تمدن فراگير در ميدان هاي مختلف جهاد را به آزمايش مي گذارد.
 
تاثيرات فردي و اجتماعي حج 

توحيد و دوري از زشتي ها
اسلام به عنوان يک باور در انديشه و عمل پيروانش، «انديشه اي را» درباره آفريدگار تثبيت مي کند که مفاد آن چنين است: خداوند بالاتر از تمامي صفات و همانندي هايي است که ممکن است انسان مسلمان آنها را در تجربه و واقعيت عيني زندگي اش ببيند، بدين معنا که مجسم کردن خداوند بر وفق شکل و پديده اي مشخص محال است و اين، بر خلاف آن چيزي است که انسان در ارتباطش با خدا بدان پناه مي برد، تا آن را واسطه اي ميان خود و خدا قرار دهد و اين واسطه ممکن است به شکل هاي مختلفي باشد: تصويرها، بت ها، تنديس ها، طبقه کاهنان و يا بشر که به صورت فرد باشد، يا طبقه و يا طايفه و يا هر شکل اجتماعي ديگر و اين، همان چيزي است که آيه قرآن بدان تأکيد مي کند: «و هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [ بگو ] من نزديکم و دعاي دعاکننده را ـ به هنگامي که مرا بخواند ـ اجابت مي کنم. پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد که راه يابند».(بقره/۱۸۶)

اسلام پيروانش را ملزم مي سازد که به منظور ارتباط با خداوند بلند مرتبه، از هر واقعه اي که موجب مي شود آنان از وقايع مادّي و بشري و از سلطه آفريدگان آزاد و رها شوند، دوري گزيند. ليکن اين پيوستن به کمال مطلق بدين معنا نيست که آفريدگار جهان، جدا از هستي است، بلکه نشانه هاي او در سراسر هستي پراکنده است و از اين جا انسان مسلمان به ايجاد تعادل در رابطه توحيد با محيط طبيعي و مادّي اش مي پردازد، بدون اين که هيچ کدام از اين پديده هاي هستي را با آفريدگار بلند مرتبه اش مقايسه کند بلکه وي در اين پديده ها نسبيت، محدوديت، دگرگوني و جزئيت را مي بيند، در حالي که خداوند نامتناهي و مطلق است و اين ويژگي ها در او راه ندارد.

از آن جا که خدا مطلق است، راه نيز پايان ندارد و اين راه همان راه انسان به سوي خدا است. او به اندازه پيشرفت واقعي که به سوي خدا دارد، در حال نزديک شدن دايم به اوست. ليکن اين نزديکي، نسبي است و انسان گام هايي را به سوي خدا برمي دارد، بدون اين که بتواند آن را طي کند. به بياني روشن تر: انسان زمينه ابداع و خلاقيت و زمينه پيمودن راه تکامل تا بي نهايت را دارد.(محمد باقر صدر) 

مجموعه شعايري که مسلمانان به انجام آنها مي پردازند، در همين فضاي اعتقادي قرار مي گيرد؛ چون هدف از انجام شعاير   نزديکي به خدا و  تعظيم و دريافت بزرگي اوست، و قيام  بر ضدّ هر آن چه مانع از اين حرکت توحيدي است چراکه انجام شعاير به معناي تعظيم خود چيز نيست، بلکه وسيله‌اي  براي رسيدن به تزكيه نفس  و بخداوند مي شود: «اين است [فرايض خدا] و هر کس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت، آن [حاکي] از پاکي دل هاست».(حج/۳۲)

با اين معنا، شعار حج، مفهوم و شيوه توحيدي فراگير پيدا مي کند که انسان مسلمان در ظاهر و صورت و با زحمات از طريق رفتار سياسي و اقتصادي و با نگاهي که به خود و ديگران دارد آن را در پيش مي گيرد. 


 پي نوشت ها:
--------------------------------------------------------------------------------

1. ابوالحسن ندوي، الأرکان الأربعه، ص۲۷۹

2. همان، ص۲۸۲ 

3 . همان، ص ۲۸۵ 

پديدآورنده: حسن ضيقه / موسي دانش
منبع: مجله ميقات حج ، شماره ۳۸

https://taghribnews.com/vdciuzap.t1az52bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی