تاریخ انتشار۲۳ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۱۷:۰۲
کد مطلب : 25886
آسيب شناسي تقريب مذاهب اسلامي

موانع رواني_رفتاري

تقريب بين مذاهب اسلامي دعوتي است که بر پايه علم و استدلال بوده و داراي رويکرد اصلاحي است و پشتوانه آن از همان آغازين روزهاي حرکت تقريبي، علما و شخصيت هاي بزرگ اسلامي بودند که در اين ميدان قدم گذاردند و از هيچ حمله و اعتراضي دچار اضطراب نشدند؛ و در اين فعاليت و تلاش خستگي ناپذير خود به هيچ گونه سود مادي و دنيوي نمي انديشيدند و اين دعوت، راه خود را ادامه داد و هم اکنون مناديان تقريب اين حرکت الهي خود را دنبال مي کنند.
موانع رواني_رفتاري

در حالي که آسيب ها و موانع گوناگون در حيطه هاي سه گانه: رواني- رفتاري، فرهنگي و سياسي در برابر آن وجود دارند، به نظر مي رسد، مهمترين عوامل بازدارنده حرکت تقريبي، در حيطه روان و رفتار وجود دارد که در صورت از بين رفتن يا حتي کم رنگ شدن اين عوامل، شاهد شتاب فزاينده اي در راستاي تقريب بين مذاهب اسلامي و نيز انسجام امت اسلامي خواهيم بود، آنچه جايگاه اين بحث را روش تر مي سازد ابهاماتي است که در نتايج تلاش هاي علماي تقريبي وجود دارند. در حاليکه بودجه هاي هنگفتي از طرف برخي مجامع اسلامي در اين رابطه به مصرف مي رسد. ما در اين جستار به مهمترين عوامل روحي رواني اشاره مي کنيم.

در ابتداي بحث به مفهوم شناسي موضوع مي پردازيم و واژه هاي مهم را مورد بررسي قرار مي دهيم:

۱- آسيب يا مانع: عبارت است از عاملي يا عواملي که بر سر راه يک حرکت يا فعاليت اجتماعي، سياسي، فرهنگي يا اقتصادي قرار مي گيرند و آن را از رسيدن به هدف و مقصد نهائي شان باز مي دارد. که به آن عامل بازدارنده نيز مي گويند و يا به واقعيت هائي گفته مي شود که در مقابل اين حرکت مقاومت مي کند و مانع رسيدن آن به نهايت مطلوب مي شود.

۲- آسيب­هاي رواني_رفتاري: موانعي است که ريشه در درون انسان دارد که منشأ عکس العملها و رفتارهايي مي شود که فضاي سالم فعاليت ها را مکدر مي کند و از رسيدن آن به نتيجه مطلوب جلوگيري مي نمايد.

۳- تقريب: تقريب در لغت به معناي نزديک کردن مي باشد. در اصطلاح، دعوتي است اصلاحي براي نزديک کردن شيعه و سني با حفظ کيان طرفين[۱] و اين دعوت بر پايه علم و خرد نهاده شده نه عواطف و احساسات زودگذر[۲].

و تلاش اصحاب تقريب به اين است که عقل هاي متفکر و دانشمند و همچنين شخصيت هاي ديني را که مورد توجه ويژه مردم اند، به سوي خود متوجه کند و آنان را قانع سازد. و مسلما وقتي طرفين دريافتند که هر دو منابع و مباني شان يکي است و مستندشان قرآن و سنت است و نيز هر دو طرف راه اجتهاد را مي پويند، تفاهم ميان دو دسته ايجاد خواهد شد بدون اينکه اين کار موجب تقليد و پيروي يک طرف از طرف ديگر شود.

۴- تفاوت وحدت با تقريب: وحدت داراي دو بعد است: بعد سياسي و اجتماعي، بعد علمي و فرهنگي مقصود از بعد اول اين است که مسلمانان سراسر دنيا که داراي زبان، رنگ، قوم و نژاد مخصوص به خودشان هستند به اسم مصلحت عليه اسلامي در صف واحد در برابر دشمنان اسلام قرار گيرند.[۳] مقصود از بعد دوم همان تقريب بين مذاهب اسلامي است، که تحقق اين پديده منوط به اجماع دانشمندان بزرگ مذاهب اسلامي که آگاه به آراء و نظرات همه مذاهب باشند و مطرح کردن مسائل اختلافي نظري در جوي سالم، آرام، صميمي و به دور از تعصب براي دستيابي به حقايق و واقعيت هاي اسلامي در ابعاد علمي، کلامي، حديثي، تفسيري، فقهي، اصول و ... و نشر نتيجه بحث ها و مناظرات براي پيروان مذاهب.[۴]

آسيب ها رواني ـ رفتاري كه به عنوان عمده ترين موانع در راستاي تقريب بين مذاهب اسلامي وجود دارد عبارتند از:

۱. تعصب
تعصب عبارت است از طرفداري ازعقيده و يا مذهب و فرقه خاص بدون استدلال و توجيه منطقي كافي[۵]. اين پديده، هنجار روحي ـ رواني هم در رفتاري ظاهري انسان اثر مي گذارد و هم در قضاوت هاي عقلاني او، و چشمان انسان را از ديدن حقايق و واقعيت ها باز مي دارد به گونه اي که در مقابل حقايق از خود مقاومت و سرسختي نشان مي دهد و به هيچ صورت آن را نمي پذيرد.

شيخ محمد تقي قمي، نماينده آيه الله بروجردي و از بنيان گذاران دارالتقريب در مصر در مورد نتايج تعصب چنين مي گويد: «چه مصيبت هائي که اين تعصب (فرقه اي و مذهبي) بر سر مسلمين آورده است و خون هائي که به واسطه آن ريخته شده و شمشيرهائي که به جاي کشتن دشمن به روي برادر کشيده شده است.[۶]

شيخ محمد جواد مغنيه زمان پيدايش فرقه هاي متعصب را بعد از پيامبر اسلام مي داند که اين روحيه مخرب زاييده اوضاع سياسي و دنيوي براي ايجاد تفرقه و پراکندگي بين امت اسلام است[۷]، و شيخ محمود شلتوت نيز در فتواي تاريخي خود در رابطه با جواز تعبد به مذهب اماميه مسلمانان و خصوصا اهل سنت را از تعصب در اين رابطه بر حذر داشته است.[۸] چون اسلام براي دستيابي به اصول انساني يعني مساوات و برادري، سعه صدر و پذيرش حق و حقيقت توصيه مي كند.[۹]

در طول تاريخ تعصبات شديد مذهبي وجود داشته است و در عصر حاضر نيز به عنوان مهمترين و قدرت مند ترين عامل بازدارنده در راه حرکت تقريبي مطرح است و به نظر مي رسد که اگر با فعاليت هاي درست اين مشكل حل گردد بسياري از موانع ديگر به تدريج و با يک برنامه منظم و حساب شده بر طرف خواهد شد.[۱۰] چون تعصب مذهبي منجر به ايجاد اختلاف و شکاف ميان فرزندان امت اسلامي و متلاشي شدن وحدت و تقسيم شدن آن به گروه هاي متخاصم گشته است و استعمار و حکومت هاي دست نشانده آنها از اين نقطه ضعف امت اسلامي، استفاده مي کنند.

۲. بدبيني
برخي از پيروان مذاهب اسلامي چنين مي پندارند که پيروان مذهب ديگر، اسلام مخلوط به کفر دارند، چون اين ها معارف دين الهي را از خلوص و شفافيت انداخته اند و آن را آميخته به عقايد کفر آلود و شرک آميز خود کرده اند چون اعتقادات شان از پاکي و طهارت لازم برخوردار نيست پس ظاهرا پيرو اسلام اند در حاليکه در باطن کافر و مشرکند.[۱۱] در حاليکه شرط اول براي دستيابي به نتايج مثبت در مناظرات تقريب و انسجام اسلامي، داشتن حسن نظر و دوري از سوء ظن و بدبيني است و بايد طرفين بحث در باطن به اين مطلب ايمان داشته باشند که مسلماني که به قرآن و سنت پيامبر ايمان دارد، از اجتماع مسلمين بيرون نرفته است و اخلاص و دوستي به پيامبر و تمايل رسيدن به
حق را دارد، پس بايد هر دو طرف همديگر را ياري کنند که به حقيقت برسند. ذهبي مي گويد: «چناچه ما هر پيشوائي را که در اجتهاد خود درباره مسائل جزئي اشتباه قابل گذشتي کند، بدعت گذار بدانيم و در مقابل او قيام کنيم و تبعيديش نمائيم، در آن صورت نه ابن نصر و نه ابن منده و نه کساني که از آنها بزرگتر هستند، باقي نخواهند ماند. [۱۲]»

اين بد بيني و سوء ظن بين دو گروه تاحدي وجود دارد و شايد برخي از اهل سنت، بر اساس تصور نادرستي كه دارند شيعيان را به عنوان غالي مي شناسند که امامان خود را تا درجه پيامبري و بلکه خدائي بالا مي برند[۱۳]، در حاليکه اهل غلو در طول تاريخ شيعه، هميشه مورد خشم ائمه اهل بيت قرار داشتند. مطالعه زندگي امامان معصوم، و نحوه برخورد آن بزرگواران به اين گونه مسائل، بيان گر نفرت و انزجار آنها و پيروان واقعي شان از اهل غلو، مي باشد. شيعيان همواره از غلات دوري مي جستند و همنشيني با آنها را حرام مي دانستند[۱۴] و نظر شيعه و پيشوايان الهي شان اين بود که آنها بدتر از يهود، نصاري، مجوس و حتي مشرکان هستند[۱۵] و اين ديدگاه موجب طرد آنها از جامعه اسلامي شد که حتي معاملات و روابط اجتماعي به طور کامل با آنها قطع شد. پس شيعه هيچ ارتباطي به اهل غلو ندارند.

و از جانب ديگر بعضي از شيعيان اهل سنت را ناصبي و دشمن اهل بيت پيامبر مي پندارند در حاليکه مسأله محبت اهل بيت و دوستي خاندان رسالت امري مسلم و مورد اتفاق همه اهل سنت است و گروه اندکي که بغض عداوت اهل بيت را در دل دارند در جامعه اهل سنت جائي ندارند و در طول تاريخ بزرگان اهل سنت از اين گروه بيزاري جسته اند. پس شيعيان بايد بين اهل سنت و ناصبي ها تفکيک قائل شوند و در مواجهه با برادران مسلمان شان، به ديد ناصبي به آنها ننگرند بلکه اين نکته را مسلم بدانند که آنها نيز به عنوان يک مسلمان، محبت اهل بيت را در ژرفاي وجودشان دارند. چون از ديدگاه همه مسلمانان اهل بيت براي دوستان و محبان حقيقي در دنيا، الگوها عملي و عيني انسان کاملند و آنان از سرگرداني و حيرت در اداي تکليف در عرصه هاي مختلف زندگي نجات مي دهند و مايه آرامش آن ها بوده و دوستي و ولايت آنان، در عالم قبر و برزخ و قيامت سودمند است. زمخشري، فخر رازي و قرطبي، سه تن از مفسران طراز اول اهل سنت در تفاسير خود در ذيل آيه شريفه «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجري الا علي الله» حديثي از رسول خدا در مورد آثار و فوائد محبت اهل بيت در عالم پس از مرگ نقل مي کنند که: «هر کس با محبت آل محمد بميرد، شهيد، بخشوده و مؤمن کامل الايمان از دنيا رفته است، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مي دهند، و همراه با بشارت، او را به سوي بهشت مي برند، در قبر او دري به سوي بهشت گشوده مي شود، قبر او را فرشتگان رحمت زيارت مي کنند، بر سنت پيامبر و جماعت اسلام از دنيا رفته است و هر کس بغض و عداوت با آل محمد داشته باشد و از دنيا برود، روز قيامت در حالي وارد عرصه محشر مي شود که بر پيشاني او نوشته شده «مأيوس از رحمت خدا» و کافر از دنيا مي رود و بوي بهشت را استشمام نخواهد کرد.»[۱۶]

پس شيعه و سني در صورتي مي توانند روند تقريب را پر شتاب سازند که جريان هاي انحرافي که به هر دو مذهب نسبت داده مي شود شناخته و آن را از واقعيت هاي موجود بين مذاهب، تفکيک کنند و با ديد تساهل و تسامح نسبت به يکديگر رفتار نموده و در اين مورد مسلمانان را از غير مسلمانان و توطئه گران را از دوستان و برادران خود باز شناسند[۱۷].

۳. خود برتر بيني[۱۸]
خود برتر بيني ناهنجاري رواني است که مانع به وجود آمدن فضاي سالم گفتگو و بحث هاي تقريبي مي گردد، افرادي که داراي اين ويژگي رواني هستند خود و اعتقادات خود را برتر از ديگران و باورهاي آن ها مي داند و به ديگران هرگز اجازه نمي دهند که در مورد مسائل مربوط به آن ها سخن بگويند، به گونه که خودشان را افرادي برگزيده و داراي معارف الهي و آسماني و ديگران افرادي داراي اعتقادات نادرست و بي اساس مي دانند که صلاحيت گفت و گو با آنها را ندارند. اما در گفت و گوهاي تقريبي اصل بر تساوي همه مذهب اسلامي است به صورتي که هيچ مذهبي نمي تواند ادعا کند که تمامي حقيقت دين اسلام در آن جمع شده است و بقيه مذاهب باطل يا ناقص است. بلکه پيش فرض مسأله تقريب اين است که اسلام به عنوان کامل ترين شرايع آسماني داراي تنه قوي و مستحکمي است که اجزاي آن را توحيد، نبوت و معاد تشکيل مي دهند و مذاهب اسلامي به عنوان شاخه هاي اين درخت تنومند مي باشند که همه شاخه ها و پيروان آن با انسجام و هماهنگي کامل بايد در راستاي حفظ اصل اين شجره طيبه تلاش کنند.

قرائن و شواهد حاکي از وجود روح استغنا و بي نيازي در بين عده اي از انديشمندان اهل سنت است که چنين مي پندارند که مسأله تقريب را شيعيان به جهت نيازمندي خودشان مطرح کرده اند و اهل سنت به دليل داشتن اکثريت جمعيتي و منابع اقتصادي و مالي از اين گونه مسائل بي نياز است. آنها از اين نکته غافل اند که مسأله تقريب تنها به نفع شيعه نيست بلکه مسأله اي دو جانبه است که در آن مصالح کلان هر دو طرف تأمين مي شود که عبارت از صيانت از اسلام بوده که ثمرات عايد حال هر دو طرف مي گردد و چيزي که باعث استمرار حرکت تقريبي شده است اسلام و مصالح عاليه آن بوده است و الا بدون اين نقطه اشتراک بين مذاهب، نه شيعه به سني احتياجي دارد و نه سني به شيعه. پس بايد تلاش کرد تا اين مطلب به اهل سنت تفهيم شود و آنها نسبت به موقعيت اسلام و مسلمين آگاه گردد. تا تصور نيازمندي از يک طرف و بي نيازي مطلق طرف ديگر از بين برود. و از طرف ديگر بايد توجه داشت كه امروز مشكلات اهل سنت كمتر از گرفتاري هاي شيعيان نيست به عنوان مثال مساله فلسطين، كشمير، چچن و ... نمونه هاي روشن اين امر است كه بايد مسلمانان با وحدت و انسجام به حل بحران هاي موجود در اين گونه سر زمين ها همت گمارند.

۴. نسبت هاي ناروا
از جمله اموري كه در طول تاريخ، صدمات فراواني به اسلام و وحدت مسلمانان وارد ساخته، نسبت­هاي نسبت هاي نادرستي است که از طرف برخي از نويسندگان نا آگاه نسبت به مذاهب اسلامي و خصوصا نسبت به شيعه
و پيروان اهل بيت صورت گرفته و زمينه بدبيني دائمي فرضي اهل سنت را نسبت به شيعه فراهم آورده است به گونه اي که آن ها شيعيان را از کافران و مشرکات بدتر دانسته و ريختن خون او را مباح و گاهي واجب مي دانند که بعضي از اين دروغ ها و تهمت ها عبارتند از:

۱- شيعه در معني به خدا بودن علي معتقد است.

۲- جبرائيل مأمور بود که به علي نازل شود، اشتباها بر پيامبر نازل شد.

۳- شيعه براي از بين بردن اسلام به وجود آمده است.

۴- شيعه سوره هائي را جزء قرآن دانسته و مي خواند که از قرآن نيست.

۵- قرآن شيعه غير از قرآن ساير مسلمانان است.[۱۹]

۵- برخي هر عقيده خوبي را که از شيعه شنيدند. حمل بر تقيه مي کنند بدون اينکه معناي تقيه و موارد استفاده از آن را در مذاهب شيعه بشناسند.

۶- شيعه به جاي سجده بر خدا بر تربت علي يا تربت کربلا سجده مي کند.[۲۰]...

اين سخنان و امثال آن فضاي گفت­وگوهاي تقريبي را با مشکل مواجه مي سازد به گونه اي که شفاف سازي اين جو مسموم نياز به گذشت زمان و فعاليت هاي فراوان دارد.

علامه شرف الدين در كتاب الفصول المهمة كساني را كه در مورد شيعه نسبت هاي ناروا مي دهند به چهار گروه تقسيم مي كند كه عبارتند از:

۱. كساني كه فقط براي تقرب و نزديكي به حاكمان اموي و عباسي دست به اين كار زدند[۲۱]خصوصا بعد از جمگ صفين حكومت معاويه در اين راستا تلاش هاي بسيار فراوان نمود كه تنها به نسبت ناروا دادن بسنده نكرد بلكه تا مرتبه سب، دشنام و نيز لعن حضرت علي (ع) در منابر حتي در قنوت نماز پيش رفت[۲۲] در حالي كه شخصيت امير المؤمنين بر اساس آيات قرآن به عنوان نفس رسول خدا و ولي خدا معرفي شده و كلام نبوي نيز بيانگر اين است كه آن حضرت به عنوان وصي و جانشين و برادر پيامبر است و احاديث در مورد فضايل بي شمارآن بزرگوار كه در كتب فريقين بيان شده[۲۳] مساله اتفاقي و اجماعي است و تأويلاتي كه در اين مورد شده كه خواسته اند كار معاويه را وجهه شرعي و اجتهادي بدهند در مقابل تواتر نصوص و قدرت دلالي آن سست و ناپايدار است. و اين عمل خاندان اموي و عباسي در مورد سب و دشنام و ظلم و ستم بر شيعيان و ائمه اهل بيت ادامه داشت كه منجر به زندان شدن و شهادت امام موسي كاظم و نيز شهادت ديگر ائمه اهل بيت شد و در اين مورد حاكمان به ظلم و ستم پرداختند و علماي سوء در نوشتارها و گفتارهايشان از هيچ تهمت و افترا و دروغي خود داري نكردند.

۲. گروهي كه از گرايش مردم به طرف خاندان رسالت و امامان اهل بيت هراس داشتند و از اينكه اذهان مردم به سوي آنها تمايل پيدا كنند مي هراسيدند و به هر طريقي مي خواستند جلوي آنها را بيگيرند و در اين مورد سخنان بسيار ناصواب گفتند ولي ذهن هاي پاك مي دانند كه دامن اولياي الهي از اين افتراها و تهمت ها مبري است.[۲۴] و هر پژوهشگري به اين مطلب اذعان دارد.

۳. گروهي امر براي شان مشتبه شده و بين شيعه اماميه و ساير فرقه­هاي كه به آن منتسب هستند خلط كرده اند و عقايد فرقه­هاي نظير آغاخانيه، كيسانيه، ناووسيه، خطابيه، فطحيه، واقفيه و... را به جاي عقايد شيعه مورد نقد و بر رسي قرار داده اند و چنين تصور كرده اند كه اين اعتقاد همه شيعيان است و به اين دليل نسبت به شيعه واقعي تنفر پيدا كردند. در حالي كه برادران اهل سنت بايد بدانند كه در ميان فرقه هاي اهل سنت نيز چنين گروه هاي يافت مي شود كه داراي عقايد است كه حتي اذهان انسان هاي ساده هم آن را نمي پذيرد در حاليكه هيچ شيعه اي اين آرا و اقوال و اعتقادات را به كل اهل سنت نسبت نداده اند بلكه آن را مربوط به همان گروه يا گروه هاي خاص دانسته اند.[۲۵] پس برادران اهل سنت نيز بايد در اين مورد تفكيك قايل شوند.

۴. افرادي كه به نقل علماي گذشته در مورد شيعه اكتفا و اعتماد كردند بدون اين كه خود شان در اين مورد تحقيق نمايند و اگر به سخنان و اقوال علماي اماميه مراجعه مي كردند قطعا چه در اصول و چه در فروع در كتابهاي اماميه مطالبي مي يافتند كه با آن چه علماي گذشته در مورد شيعه گفته اند متفاوت است. پس اين افراد بايد تقواي الهي را در گفتار و نوشتار شان رعايت كنند و بدون تحقيق در اصل منابع مذاهب ديگر چيزي را به ديگران نسبت ندهند[۲۶] كه هم خود شان در بي خبري و ضلالت مي مانند و هم موجب گمراهي ديگران مي شوند و در اين مورد هيچ عذري از آن ها پذيرفته نيست چون كتب اماميه در اكثر ممالك اسلامي وجود دارد.

اين سخنان شرف الدين حاكي از وخامت اوضاع در كتب اهل سنت در مورد شيعه است كه نياز به فعاليت هاي فراوان از جانب علماي دلسوز فريقين در عصر حاضر دارد چون در ذهن مردم عادي اهل سنت و بعضي از علماي ساده لوح آن ها اين پندار به طور ريشه اي وجود دارد.

۵. رفتارهاي حساسيت برانگيز

پاره اي از رفتارهاي شيعيان را مي توان رفتارهاي حساسيت بر انگيز دانست و در يك تقسيم بندي اين نوع رفتار ها دو گونه است: يكي رفتارهائي که حاصل آن بدنام شدن شيعه است که شيعه را به عنوان يک مذهب ضد عقل و پاي بند احساسات مطرح مي کند مانند افراط در انجام برخي از شعائر حسيني در ماه محرم و ديگر مناسبت هاي مربوط به مذهب تشيع مانند قمه زدن و زنجير تيغ دار و خواندن برخي از اشعاري که نشان گر غلو و يا نا آگاهي خوانندگان از آموزه هاي واقعي اسلام مي باشد. ديگري لعن و سب خلفا و بعضي از صحابه که اين عمل احساسات برادران اهل سنت را بر مي انگيزد و موجب بدبيني مي گردد و دشمني و خصومت را بين مسلمانان تشديد مي کند.

شيخ محمد حسين کاشف الغطاء در اين مورد مي گويد:
با اندكي تأمل مي توان در يافت اين موضوع را نمي توان دليل دشمني دانست. چون اولا: اين رأي و عقيده تمام شيعيان نبوده، بلکه عقيده شخصي برخي از آنان است و چه بسا بيشتر آنان بر اين امر موافق نيستند، زيرا در اخبار پيشوايان شيعه از اين کار نهي شده است. بنابراين صحيح نيست که به خاطر روش نکوهيده بعضي از افراطي­ها با تمام شيعيان دشمني ورزيد.

ثانيا: بر فرض تمام شيعيان اين چنين باشند، اين امر موجب کفر و خروج آنها از اسلام نخواهد شد، حداکثر مرتکب معصيتي شده اند و گناهکاران هم در بين شيعيان فراوان هستند و هم در بين
اهل سنت و عصيان مسلمانان موجب قطع رابطه برادري با وي نمي شود.

ثالثا: چنانکه اين موضوع از اجتهاد و اعتقاد ناشي باشد گر چه خطاست ولي ممکن است داخل در معصيت نبوده و موجب فسق نگردد. زيرا باب اجتهاد باز است و نزد همگان مسلم است که براي خطا کننده يک پاداش و براي به واقع رسيده دو پاداش مي باشد.

و علماي سني، جنگ هائي را که در صدر اسلام، ميان اصحاب روي داده است مانند جنگ جمل و صفين، صحيح مي دانند که زبير، طلحه و معاويه در اين موارد اجتهاد کرده و اگر چه در اجتهاد خود به خطا رفته اند ولي به عدالت آن ها لطمه اي وارد نمي سازد.

بنابراين اهل سنت وقتي رفتار آنها را نيکو مي شمارد و کشتن هزاران نفر و ريختن خون آن ها را جرم نمي داند پس بهتر است توهين برخي از افراطي ها را هم نسبت به خلفا جرم نداند. پس بر اساس دلايل عقلي و نقلي در مي يابيم که اين رفتارهاي افراطي که نوعي اختلاف رواني است. هيچ گونه موجبي براي دشمني و پراکندگي ميان گروه هاي مسلمين نيست.[۲۷]

شيخ محمد جواد مغنيه در اين رابطه مي گويد: ممکن است کسي بگويد که احاديث لعن در کتب اربعه شيعه وجود دارد. در جواب بايد گفت در ميان احاديثي که در کتب معتبر شيعه است مانند احاديث کافي، استبصار، تهذيب و من لا يحضره الفقيه هم ضعيف بوده و هم صحيح و معتبر در آن وجود دارد. احاديث موجود در اين کتابهاي شيعه دليل و حجت عليه مذهب شان نيست.[۲۸] پس اگر چنانچه احاديثي وجود داشت که مي توان عليه مسلمات شيعه به کار برد، بايد در صحت و استواري و حجت آن از لحاظ سند يا دلالت متن آن ترديد کرد. به عنوان نمونه امامان شيعه همواره بر برخورد اسلامي با اهل سنت تأكيد مي فرمودند به گونه اي كه حتي امام علي (ع) كه خود را شايسته ترين فرد براي حكومت و خلافت مي دانست همواره در مسائل مهم خلفا را مورد حمايت قرار مي داد تا خطر هاي كه اصل اسلام را تهديد مي كرد از بين برود و ساير امامان شيعه نيز پيروان خود را به شركت در نماز جماعت اهل سنت تشويق مي فرمودند و آن را به واسطه اهميت وحدت اسلامي مساوي با نماز خواندن با رسول خدا مي دانستند و از جانب ديگر ارتباط و پيوند زنا شويي را با آن ها جائز دانسته و بر خوردهاي اخلاقي و اجتماعي را در راستاي وحدت امت اسلامي امري حياتي مي دانستند.[۲۹]

دلايل و توجيهاتي که توسط اين دو شخصيت بزرگوار ذکر شده است دقيق و ترديد ناپذير است اما واقعيت اين است که در بين شيعيان افرادي هستند که اين گفتار حساسيت برانگيز را دارند که موجب جريح دار شدن عواطف برادران اهل سنت مي شود. و براي مسأله تقريب، بايد جلوي اين سخنان گرفته شود و اين جز با تبليغات علماي شيعه و فرهنگ سازي بين اقشار مختلف جامعه تشيع امکان پذير نيست.

۶. تساهل اصحاب تقريب
در سال ۱۳۱۷ش شيخ محمد تقي قمي به نمايندگي از آيت الله بروجردي به مصر مسافرت کرد و با همكاري شخصيت هاي برجسته الازهر دارالتقريب را تأسيس کرد و زحمات زيادي از جانب ايشان و علماي مخلص و دلسوز اهل سنت کشيده شد و حتي شيخ شلتوت فتواي تاريخي خود را مبني جواز پيروي از مذهب اهل بيت به عنوان يکي از مذاهب اسلامي به کشورهاي اسلامي صادر کرد.[۳۰] مي توان گفت حاصل زحمات اصحاب تقريب در آغاز فعاليت چشمگير بوده است و در محيط الازهر تحولات فراواني را به وجود آورد که به دليل جايگاه علمي الازهر در عالم اسلام، اين وضعيت اميد بخش بود. واز سوي ديگر حضرت آيت الله بروجردي همواره با نامه ها و پيام هاي خود اين حرکت مقدس را تأييد مي كردندو به اين فکر دلبستگي عميق داشتند[۳۱]. ثمرات مثبتي از اين تلاش نصيب عالم اسلام شد و پس از آن هر چند حرکت هاي تقريبي از طريق سازمان هاي همچون «ميثاق مؤسسان» تأسيس شيخ محمد مهدي شمس الدين، مؤسسه خيريه آيت الله خويي و سازمان علمي، آموزشي و تربيتي کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي و مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي ادامه يافت [۳۲] ولي از پيشرفت تلاش ها و حرکت هاي تقريبي از سرعت اوليه خود باز ماند. چرا؟

يکي از عواملي که در کنار ساير عوامل مي توان به آن اشاره کرد، سهل انگاري و يا محافظه کاري[۳۳] اصحاب تقريب است در حاليکه به نظر مي رسد ده ها کنفرانس، همايش و ... در اين مورد دائر شده است و صدها عنوان کتاب در اين مورد به نگارش در آمدند. در حاليکه نتيجه ملموس و بالفعلي را نمي توان براي اين زحمات طاقت فرسا بيان کرد چون غالبا ميهمانان اين گونه جلسات به حضور فيزيکي بسنده مي کنند و هيچ گونه اقدامي عملي در کشورهاي متبوع شان در اين مورد انجام نمي دهد و اين به دليل ترس از فضاي موجود، سهل انگاري و محافظه کاري بيش از حد است که بسياري از شخصيت هاي جهان اسلام و خصوصا مدعيان تقريب به آن مبتلايند.

حتي افرادي را مي توان نام برد که مقالات فراواني در رابطه با مسائل تقريب و لزوم وحدت اسلام نوشته اند و مصاحبه هاي گوناگوني در اين مورد انجام داده اند ولي در سايت هاي­شان و نيز در مجامع و کنفرانس هاي موجود در کشورشان يا در بين طرفداران شان بر خلاف مذاهب ديگر مواضع بسيار تند که حاکي از کينه دروني و تعصب مذهبي شديد است، اتخاذ مي کنند.

۷. اجتناب از گفت وگوي عقلاني
يکي از روحيه­هاي که در بين برخي از علماي مذاهب اسلامي وجود دارد، اجتناب از مناظره هاي منصفانه و عقلاني است به گونه اي که وارد شدن در گفت­وگوهاي مذهبي و اعتقادي را کاري خطرناک و چه بسا گناهي نابخشودني مي دانند و حتي افرادي که در اين رابطه داراي روحيه اعتدالي هستند نيز بحث را تا جائي که اهميت چنداني ندارد ادامه مي دهند و از ابراز نظر در موردي که صحت و سقم باورها مشخص مي شود، خود داري مي کنند و به اين دليل، مناظرات تقريبي در اين گونه موارد با شکست مواجه مي شود و يا اصلا مناظره اي صورت نمي گيرد. و بعضي از افراد هم مسائل بين مذاهب اسلامي و خصوصا شيعه و سني را از مسائل بسيار پيچيده مي دانند[۳۴] که حل آنها بسيار مشکل و چه بسا غير ممکن است و وارد شدن در اين حوزه اتلاف وقت است چون اگر اين مسائل قابل حل بود، از گذشته تا حال حل مي­شد در حاليکه بنيان گذاران و علماي متقدم مذاهب در اين رابطه با هم بحث ها و مناظرات گوناگوني داشتند که نتيجه مثبتي را در پي نداشت و کتب تاريخي و نيز کلامي آکنده از اين نوع بحث و جدال ها بين نظريه پردازان اسلامي بوده است در حاليکه اختلاف بين مذاهب همچنان به قوت باقي است و اين گونه فعاليت ها نه تنها شکاف و گسست بين امت اسلام را درمان نکرده، بلکه آن را وسيع تر ساخته است.

اين روحيه باعث مي شود که راه هر گونه تفاهم بسته
شود و هر کس در همان چارچوب عقيده خويش بماند و هيچ گونه شناختي نسبت به ديگر مذاهب صورت نگيرد.

۸. بزرگ نمايي اختلافات
يکي از تصورات نادرست که در ذهن بسياري از پيروان و علماي مذاهب وجود دارد. بزرگ انگاري اختلاف ها و تفاوت هاي بين مذاهب اسلامي خصوصا بين شيعه و سني است که ريشه در ناآگاهي و بي اطلاعي دارد به گونه اي که هر نوع عملکردي را که در راستاي تقريب صورت گيرد، مواجه با شکست و ناکامي مي پندارد در حالي که اختلاف بين مذاهب يک اختلاف سطحي و روبنائي است[۳۵] و هرگز نزاع بر سر مسائل اساسي و بنيادين که پذيرش يا عدم آن موجب خروج از اسلام و مسلماني شود نيست، بلکه تمامي مشاجرات کلامي يا فقهي در اطراف مسائل فرعي است که تأثيري در اصل ديانت ندارد. شيخ عبدالمجيد سليم، فقيه بزرگ و رئيس فقيد دانشگاه الازهر، اسلام را داراي دو نوع تعليمات معرفي مي کنند.

۱- آموزه هاي قطعي و ترديد ناپذير که هيچ گونه اختلاف و بحث و اجتهادي را نمي پذيرد و براي مسلمانان اختلاف در اين موارد جائز نيست مانند عقايد اساسي و قوانيني که به وسيله تواتر ثابت شده و اخبار صريح در آن دلالت آشکار مشخص دارد که در اصول عقايد مي توان به اتصاف خداوند به هر کمالي و تنزه وي از هر نقصي، وجود پيامبران و رستاخيز و ... و در فروعات فقهي مي توان به نمازهاي پنج گانه و تعداد رکعات آنها، روز، ماه رمضان، حج، ... اشاره کرد.

۲- نوعي ديگر تعاليم و آموزه هاي ظني که محل نظر يا اجتهاد فقها يا متکلمين است يعني هر مسأله اي که از شرع دليل وافي بر آن نرسيده و عقل حکم واجب و قطعي در آن مورد ندارد مانند اختلاف در مسح سر در وضو يا در وقوع سه طلاق به يک لفظ و يا کلاله زن بارداري متوفي. و نيز مانند اختلاف متکلمين در وجوب امري بر خداوند يا واجب نبودن آن، و اينکه صفات خداوند عين ذات اوست يا خير؟ و...[۳۶] تمامي اختلاف بين مذاهب اسلامي در مسائل فرعي و از نوع دوم است و اين گونه اختلافات هيچ خطري براي امت اسلامي در بر ندارد و ضربه اي بر روند تقريب نمي زند زيرا:

اولا: هدف همه فقيهان يا متکلمان يکي است و آن رسيدن به حکم خدا و رسول يا رسيدن به شناخت بالاتر در مورد خداوند متعال و اسماء و صفات اوست.

ثانيا: باعث گسترش فقه از جهت مصاديق و يا موجب تعميق مسائلي عقلي و کلامي در مورد مباحث توحيد و خداشناسي مي گردد.[۳۷]

بايد اين نکته را در نظر داشت که سر منشأ اختلاف هوي و هوس و نيز تعصب نظريه پردازان عرصه فقهي يا کلامي نيست، بلکه منشأ اختلاف در فقه برداشتهاي فقها از اصول شريعت و مآخذ آن است که فقيهان در مقام استنباط به آن تکيه مي کنند و در مورد مباحث کلامي نيز اين اختلافات به تفاوت ادراک و تفکر عقلي و نحوه برداشت آنها از کتاب و سنت بر مي گردد. که تقريبا بازگشت آن نيز به منابع و مآخذ مورد استناد و استنباط است. پس: اختلاف در فروع ديني با حفظ وحدت اصول و بنيادها منجر به ايجاد اختلاف در قلب ها و تفرقه بين امت اسلامي نخواهد شد[۳۸] چون همه در راستاي رسيدن به حقيقت مي کوشند.

۹. احساس حقارت در برابر بيگانگان
روند سريع و رو به رشد تکنولوژي غرب خصوصا در قرن حاضر، مطرح شدن برخي از موضوعات جديد در عرصه سياست و اجتماع از جانب متفکران اروپايي نيز وابستگي شديد برخي از دولت هاي اسلامي به غرب و فرآورده هاي تکنولوژي و فرهنگي آن و فقر و نابساماني حاکم بر جوامع جهان سوم و خصوصا اسلامي، جو خودباختگي شديدي را در بين اکثر انديشمندان اسلامي به ظاهر دگر انديش پديد آورده است و حتي عالمان سنتي اکثر ممالک اسلامي با اينکه فرهنگ و انديشه ليبراليسم _ سرمايه داري غرب را نمي پذيرند اما آن را داراي قدرت و نفوذي مهار ناشدني مي دانند به گونه اي که هيچ جامعه اي نمي تواند در برابر تأثير گذاري جنبش سخت افزاري و نرم افزاري جهان جديد مقاومت کند و جهان اسلام را فاقد هر نوع قدرت و توانايي در برابر اين موج سهمگين تصور مي کنند و هر گونه تلاشي را در راه تحکيم روابط مسلمانان و نيز اقتدار جهان اسلام، اقدامي بي فايده مي پندارند. چون در ديدگاه اين افراد چه جهان اسلام و مذاهب موجود در آن پراکنده و متشتت باشند يا اينکه به صورت امت واحده مستحکم در آيند، تفاوتي ندارد چون جهان سوم که اکثرشان ملت ها و دولت هاي اسلامي است، فاقد هر گونه امکانات صنعتي و حتي تفکر پيشرو و سازنده است و لذا وحدت و انسجام يک عده افراد ناتوان و فاقد فکر و امکانات، تأثيري در روند فزاينده و متعالي حرکت مدرن نخواهد داشت.

اين روحيه انفعالي هر نوع تلاش و فعاليت را عبث و مقرون به شکست مي داند در حاليکه روند تقريب بر اساس توانائي ها و ظرفيت ها و استعدادهاي موجود در عالم اسلام، مسأله تقريب اذهان و انديشه هاي عالم اسلام را مطرح مي کند و لي اين وضعيت روحي – رواني به عنوان مشکل جديدي در مقابل فعاليت هاي تقريبي قد علم کردهاست چون دارندگان چنين روحيه با هرگونه تلاش و کوششي مخالفت مي ورزند. چون جهان اسلام را بسيار ناتوان و ضعيف مي پندارند و دشمنان آن را بسيار قوي مي شمارند و تنها راه موفقيت را در پيروي از اصول و شاخصه هاي تمدن جديد مي دانند. حتي آنها اسلام را از روابط اجتماعي و سياسي، بيگانه انگاشته و مي کوشند تا فرآورده هاي تفکر مادي غرب را، جايگزين قوانين و مقررات اسلامي نمايند.[۳۹]

راه جبران و درمان اين پريشاني روحي و رواني و يا روحيه انفعالي آگاهي بخشي در راستاي شناخت اسلام و توانائي هاي مسلمانان و استعدادهاي بالفعل آنها در جهان معاصر است. که عبارتند از:

۱- تعداد مسلمانان ازنظر کميت جمعيتي: بر اساس آماري که در برخي از منابع ذکر شده، مسلمانان از حيث جمعيت سومين راه جمعيتي را در نمودارهاي آماري نشان مي دهد که اين شاخصه بسيار مهم و اساسي قدرت مسلمانان در جهان است که تعداد آنها بر اساس جدول آماري رتبه و پراکندگي کشورهاي با اکثريت اديان مختلف در سال ۲۰۰۰، ۴/۱۱۶۴ ميليون نفر بوده و ۶۴/۱۹ درصد جمعيت کل جهان را تشکيل مي دهند.[۴۰]

۲- حوزه پراکندگي مسلمانان در سراسر جهان به گونه اي که فقط در ۴۱ درصد از کشورهاي جهان احتمال حضور مسلمانان صفر است و در ۵۱ درصد يعني ۹۹ کشور جهان به نوعي حضور دارند، که ترتيب قلمرو تأثير و فعاليت آنها نسبت به پيروان عموم ساير آئين ها و تشکيل ها به مراتب بيشتر است و از اين حيث نيز جهان اسلام در رتبه سوم قرار دارد.[۴۱]

۳- تراکم جمعيت مسلمانان نيز نسبت به
ساير اديان در وضعيت مناسبي قرار دارد به گونه اي که تنها ۵۲/۱۸% آنها در کشورهائي زندگي مي کنند که اقليت به شمار مي روند و مابقي يعني ۴۸/۸۱% در کشورهائي مي باشند که اکثريت جمعيت آنها مسلمان مي باشند، بدين ترتيب بهره مندي ايشان از موقعيت اکثريتي نيز بر قلمرو نفوذ و قدرت آنها مي افزايد.

۴- رشد جمعيت پيروان اديان مختلف به گونه اي تخمين زده مي شود که تا سال ۲۰۳۵ مسلمانان بيشتري سهم از اين افزايش را خواهند داشت.

۵- از حيث اقتصادي سهم در خور توجه کشورها از توليد نفت را نمي توان ناديده گرفت و با توجه به اهميت و جايگاه اين ماده در اقتصاد جهاني، مي توان به نقش سازنده و بالقوه جهان اسلام در مديريت اين کالا پي برد.

۶- افزون بر نفت کشورهاي اسلامي با توجه به مزيت نسبي اي که دارند که عبارتند از توليد پاره اي از کالاي استراتژيک مي باشد با مديريت و تجميع آنها در ذيل اقتصاد واحدي، مي تواند تأثير گذاري بالائي در جريان سرمايه جهاني داشته باشد.[۴۲]

۷- از حيث نرم افزاري، وجود ايدئولوژي اسلامي به عنوان يک منبع قدرت اعتقادي نقش بي بديلي را در اين حوزه ايفا مي نمايد که ساير ايدئولوژي ها در مقابل آن ضعيف به شمار مي روند. از سوي ديگر، شمول و گستردگي مخاطبان از نظر زماني و مکاني بي نظير است که هيچکدام از مکاتب الهي نو بشري به اين اندازه از قدرت معرفتي برخوردار نيست.

پي نوشت ها
[۱] - بي آزار شيرازي، عبدالکريم، اسلام، آئين همبستگي، انتشارات بعثت ۱۳۵۴ بي نا ص ۲۴.

[۲] - همان، ص ۲۵.

[۳] - مزيناني، محمد صادق، مقاله شهيد منادي وحدت، مجله حوزه، ش ۸۰ – ۷۹، سال ۱۳۷۶، ص ۱۵۶ و جناتي، محمد ابراهيم، همستگي اديان و مذاهب اسلامي، قم، انتشارات انصاريان، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص۵۰۳.

[۴] - جناتي، محمد ابراهيم، همبستگي اديان و مذاهب اسلامي، ۵۰۲.

[۵] - جناتي، محمد ابراهيم، همبستگي اديان و مذاهب اسلامي، قم، انتشارات انصاريان، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص۲۲.

[۶] - جناتي، محمد ابراهيم، همبستگي مذهب اسلامي، ص۱۳۸.

[۷] - براي تفصيل بيشتر ر.ک: مريناني، محمد صادق، شهيد صدر منادي وحدت، مجله حوزه، ۱۳۷۶، ش ۸۰ – ۷۹، ص۱۵۷ تا ۱۵۹. و نيز ص ۱۷۷ تا ۱۸۰.

[۸] . ميز گرد تقريب بين مذاهب اسلامي، خسروشاهي، سيد هادي، قم، كلبه شروق، مركز بر رسي هاي اسلامي، اول، ۱۳۸۱، ص۱۶۹.

[۹] - بي آزار شيرازي، عبدالکريم، اسلام آئين همبستگي، تهران، انتشارات بعثت، ش۱۳۵۴، ص۱۷۹.

[۱۰] - براي تفصيل بيشتر ر.ک: اسماعيلي، اسماعيل، قلمرو تسامح در نظر شهيد مطهري، مجله حوزه، ۱۳۷۹، ش ۹۷، از ص۱۴۵ تا ۱۸۰.

[۱۱] - علامه فضل الله به اين مانع اشاره نموده و به نقد و بر رسي آن پرداخته اند ر.ك: فضل الله، محمد حسين، ‌ الحرکه الاسلاميه، هموم و قضا، ص۳۱۲.

[۱۲]- ذهبي، ابوعبدالله محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، ، تحقيق شعيب ارناقروط، محمد نعيم عرقوسي، بيروت، مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳، ج ۱۴، ص۶۴۰.

[۱۳]. به عنوان نمونه ر.ك: بغدادي، عبد القاهر، الفرق بين الفرق، ترجمه محمد جواد مشكور،‌ت هران، امير كيير، دوم،‌ ۱۳۴۴ش، ص۴ـ۶

[۱۴] - نوري، ميرزا حسين، مستدرک الوسايل، قم، مؤسسه آل بيت، ج۱۲، ص ۳۱۵. براي تفصيل بيشتر ر.ك:‌ همبستگي مذاهب اسلامي، مقاله محمد جواد مغنيه تحت عنوان غلات از نظر شيعه اماميه، ص۲۳۱ـ۲۳۶.

[۱۵] - شيخ طوسي، محمد بن الحسن، اختيار معرفه الرجال (رجال کشي)، تصحيح مصطفوي، مشهد، دانشگاه مشهد، ص۳۰۰.

[۱۶] - زمخشري، جار الله، تفسير کشاف، بيروت، دارالکتب العربي، بي تا، بي نا، ج۴، ص ۲۲۰، ۲۲۱. فخر رازي، محمد بن عمر، التفسير الکبير، تهران، دارالکتب العلميه، الطبعه الثانيه، بي تا، ج ۲۷، ص ۱۶۶ – ۱۶۵. قرطبي، ابو عبد الله، الجامع الاحکام القرآن، بيروت، دار الاحباء التراث العربي، بي نا، ۱۴۰۵ ه.ق، ج۸، ص ۵۸.

[۱۷] - ر.ک: اسماعيلي، اسماعيل، قلمرو شاهل و شامح، مجله حوزه، ۱۳۷۹، شماره ۸۰ و ۷۹، ص ۱۴۵ تا ۱۸۰ و نيز مقاله خودي و غير خودي در فرهنگ ديني، ص ۱۸۱ تا ۲۲۶.

[۱۸] - همان، ص ۴۱۱.

[۱۹] - ميز گرد تقريب بين مذاهب اسلامي، سيد هادي خسروشاهي، مرکز بررسي هاي اسلامي، چاپ الهادي، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۷۸ – ۷۷. آية الله خويي در مقاله صيانت قرآن از تحريف بر اساس كلام علماي شيعه عدم تحريف قرآن را امر اجماعي مي داند و نسبت به افتراءات در اين مورد جواب هاي مستدلي ارائه مي دهد و براي تفصيل بيشتر ر.ك:‌ همبستگي مذاهب اسلامي،‌ ص۲۴۸ـ۲۵۴.

[۲۰] - جناتي، همبستگي مذاهب اسلامي، ص ۱۱۸ تا ۱۲۱.

[۲۱] . شرف الدين موسوي، عبد الحسين، الفصول المهمة في تأليف الامة، قم، مكتبة الداوري، پنجم، بي تا، ص۱۵۴.

[۲۲] . همان ص۱۲۶.

[۲۳] . همان ص۱۲۹و ۱۳۰.

[۲۴] . همان ص۱۵۵.

[۲۵] . همان ص۱۵۵ـ۱۵۶.

[۲۶] . همان ص۱۵۶.

[۲۷] . جناتي، همبستگي مذاهب اسلامي، ص ۹۴ – ۹۵.

[۲۸] - همان، ص۲۰۶.

.[۲۹] براي تفصيل بيشتر ر.ك:‌ وحدت مسلمين (مجموعه مقالات كنگره جهاني ائمه جمعه و جماعات) مقاله، وحدت امت در قرآن و سنت، صادقي اردستاني، قم، الهادي، اول، ص۴۹۷ـ۵۰۹.

[۳۰] - ايرانعلي، مصطفي، اسلامنا في التوفيق بين السنه و الشيعه، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۰۴، هـ.ق، ص۷۹.

[۳۱] . همبستگي مذاهب اسلامي، زير تصوير آيت الله بروجردي.

[۳۲] . تسخيري، محمد علي، ايده هائي درباره استراتژي پيشنهادي تقريب، هجدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، ص ۱۶ – ۵.

[۳۳] . محسني، آيت الله محمد آصف، مقاله استراتژي، و عوامل تقريب مذاهب اسلامي، هيجدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، ص۴.

[۳۴] - حب الله، حيدر، مقاله مشروع التقريب و اشکالات الوعي الديني، هيجدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، ۱۳۸۴، ص ۱۳ – ۱۴.

[۳۵] - براي تفصيل بيشتر ر.ک: شهيد صدر منادي وحدت، مجله حوزه، ش ۸۰ – ۷۹، ص ۱۶۰ تا ۱۶۳.

[۳۶] . جناتي، همبستگي مذاهب اسلامي، ص ۲۵۶ و ۲۵۷.

[۳۷] . جناتي، همبستگي اديان و مذاهب اسلامي، ص ۴۹۸ و ص ۳۲۰ – ۳۱۹.

[۳۸] - مقاله اجتهاد فقهي و تأثير آن در تقريب مذاهب اسلامي، ابراهيم الهيتي، عبدالستار، ص ۲۶، ارائه شده به هيجدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي.

[۳۹] - اسلام آئين همبستگي، ص۶۲.

[۴۰] - ر.ک: افتخاري، اصغر، مقاله مهندس استراتژي تقريب، زمينه سازي براي تأسيس اتحاديه کشورهاي اسلامي، هيجدهمين کنفرانس دولت هاي اسلامي. ص ۲۰.

[۴۱] -جهان شمولي اسلام و جهاني سازي، ج۱، ص ۲۷۳، مجموعه مقالات شانزدهمين کنفرانس بين المللي مذاهب اسلامي.

[۴۲] - همان، ج۲، ص۱۱ – ۶۰. 

پديدآورنده:سيد رشيد صميمي
https://taghribnews.com/vdciqvar.t1awv2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی