تاریخ انتشار۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۲۶
کد مطلب : 547420
یادداشت||

مروری بر تاریخ سرزمین فلسطین 

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در بهمن 1357 ه . ش، بار دیگر امام بر مواضع ضد صهیونیستی خود پای فشرد و از نامشروع بودن اسرائیل سخن گفت و یکی از علل مخالفت و رویارویی با شاه را حمایت بی دریغ او از اسرائیل دانستند.
مروری بر تاریخ سرزمین فلسطین 
به گزارش حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب، محمد مهدی مومنی ها دبیرکل بنیاد تکریم ادیان و مذاهب در یادداشتی به مناسبت روز قدس نوشت:

سرزمین فلسطین از عصر حجر محل سکونت بشر بوده است و شاهد مراحل توسعه زندگی انسان از عصر کوچ‌نشینی تا عصر کشاورزی بوده است. قدیمی‌ترین نام شناخته شده فلسطین «سرزمین کنعان» است، زیرا اولین گروه مهاجر به فلسطین، عرب‌های کنعانی بودند که در سال ۳۵۰۰ قبل از میلاد، فلسطین را برای مهاجرت برگزیدند. و امّا اسم فلسطین برگرفته از اقوام مهاجری است که در حدود ۱۲۰۰ قبل از میلاد، از غرب آسیا به این سرزمین مهاجرت کردند.

کنعانیان که از جزیرة العرب به سرزمین فلسطین کوچ کردند ، شهری را با نام «یبوس» بنیان نهادند. بعدها این نام به اورسالم ـ یعنی صلح و دوستی ـ تغییر نام یافت.در واقع اورسالم همان اور شلیم در زبان عبری است که امروز به شهر قدس اطلاق می گردد.

اعتقاد به توحید و یگانگی خدا در فلسطین، از زمان ورود حضرت ابراهیم نبی بوده است. حضرت ابراهیم فلسطین را برای سکونت برگزید و توحید را در این سرزمین گسترش داد. سرانجام در این دیار از دنیا رفت و در شهر الخلیل دفن شد. علت نامگذاری این شهر به الخلیل به خاطر وجود مقبره ابراهیم خلیل الله در این شهر است.

بعد از حضرت ابراهیم، فرزندش اسحاق، سپس نوه‌اش یعقوب در فلسطین ماندند؛ امّا فرزندان یعقوب به مصر مهاجرت کردند. نوادگان و فرزندان یعقوب که به بنی اسرائیل معروف بودند، پس از وفات حضرت موسی به رهبری حضرت یوشع به فلسطین بازگشتند. پس از آن هرج و مرج فلسطین را دربرگرفت و این هرج و مرج تا زمان طالوت باقی ماند. سپس داوود نبی، جانشین طالوت شد. داوود(ع) بر تمام فلسطین تسلط یافت و حدود سال ۱۰۰۰ قبل از میلاد، بیت المقدس را پایتخت حکومت خود قرار داد.

پس از داوود، فرزندش سلیمان حکومت را به دست گرفت و از این زمان فلسطین شاهد عمران و آبادنی وسیعی بود. در طی قرن‌های طولانی بیشتر ساکنان فلسطین، عرب کنعانی بودند و به مرور با دیگر اقوام عرب در هم آمیختند. همچنین در دوره‌هایی، یهود در برخی مناطق فلسطین به حکومت رسیدند؛ امّا در سال ۶۳ قبل از میلاد، رومیان بر فلسطین مسلط شدند و یهودیان را تحت سیطره خود قرار دادند. سال ۳۰ میلادی آغاز نبوت حضرت عیسی(ع) بود. او تعالیم خود در شهر اورشلیم آغاز کرد و به هدایت مردم مشغول بود.

براساس مدارک تاریخی این شهر در طول تاریخ هفده بار مورد حمله و محاصره قرار گرفت و بارها با خاک یکسان شد. از لحاظ مالکیت نیز شهر اورسالم یا قدس پانزده قرن در اختیار یبوسیان یا همان کنعانیان، چهار قرن در تسلط بنی اسرائیل، چند قرن در دست ایرانیها، دو قرن در حاکمیت یونان و چهار قرن تحت حکومت رومیان اداره گردید. از این رو روشن است که بنیان قدس و آبادی سرزمین فلسطین از کنعانیان نشأت گرفته است و حافظه تاریخ جایی جز چهار قرن برای بنی اسرائیل باقی نمی گذارد.

از سوی دیگر عهدنامه مسلمین نیز این ماجرا را تأیید می کند که یهودیان در آن دوران به عنوان اتباع و ساکنان رسمی اورشلیم شناخته نمی شدند و از آنان نامی به میان نیامده است.

پس از فتح مسالمت آمیز اورشلیم به دست مسلمانان، نام آن به بیت المقدس تغییر یافت. از آن پس از سال پانزده ه . ق تا سال 1337 ه . ق مطابق با 1917 م جز در مدت یک قرن، همواره بیت المقدس در دایره سرزمینهای اسلامی تعریف می گردید.

در سال ۱۷۹۹م، ناپلئون بناپارت اولین رهبر اروپایی بود که یهودیان را برای ایجاد یک کشور یهودی در سرزمین فلسطین دعوت کرد. سال‌ها بعد و در سال ۱۸۹۷م، اولین کنفرانس صهیونیستی در سوئیس برگزار شد و تصمیم بر آن شد که برای یهودی‌سازی سرزمین فلسطین، سیاستی هدفمند دنبال شود. آنان برای حساسیت زدایی، به جای عبارت دولت یهودی از وطن یهودی استفاده کردند. با این وجود پس از ۳۰ سال و در ابتدای جنگ جهانی اول، تنها ۱٪ یهودیان از این طرح حمایت کردند و در عمل این طرح با شکست مواجه شد. در آن زمان تنها ۸٪ از جمعیت فلسطین را یهودیان به خود اختصاص داده بودند و از لحاظ مساحت نیز، تنها ۲٪ کل فلسطین در اختیار آنان بود.

اتفاقات جنگ جهانی اول، منجر به صدور بیانه بالْفُور در سال ۱۹۱۷م شد. در این بیانه بریتانیا خواستار ایجاد وطن یهودی در فلسطین شد. به همین خاطر در زمان حکومت بریتانیا بر فلسطین، جمعیت انبوهی از صهیونیست‌ها به سرزمین فلسطین مهاجرت کردند، به طوری که تعداد یهودیان در این دوره ۶ برابر افزایش یافت.

در سال ۱۹۴۸م اسرائیل تاسیس شد .در این زمان یهودیان ۷۸٪ سرزمین فلسطین را اشغال کردند. مناطق اشغالی شامل الخلیل واقع در شمال فلسطین، ساحل دریای مدیترانه، صحرای نقب و منطقه مرکزی فلسطین بود. از آنجا که کرانه باختری تحت اداره اردن بود و غزه نیز توسط دولت مصر اداره می‌شد، این دو منطقه از اشغال صهیونیست‌ها در امان ماند؛ امّا از سال‌ ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۵م اسرائیل موفق شد ۶۰٪ از کرانه باختری و ۴۰٪ از غزه را اشغال کند. همچنین در این دوره رژیم صهیونیستی  توانست ۹۷٪ فلسطین را به اشغال خود درآورد.

سال ۱۹۴۸م به خاطر تشکیل اسرائیل، سال نَکْبَت نامگذاری شده است. همچنین سال ۱۹۶۷م به خاطر شکست کشور‌های عربی از اسرائیل، به سال نَکْسَه معروف است. این جنگ ۶ رو طول کشید که پس از شکست کشورهای عربی، کرانه باختری، غزه و برخی از مناطق کشورهای همسایه فلسطین توسط اسرائیل اشغال شد.

با اشغال فلسطین از سوی رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸م، همواره نزاع و درگیری بین فلسطین و اسرائیل وجود داشته است. بسیاری از دولت‌ها نسبت به این زمینه حساس بودند؛ امّا اخیرا به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی، این منازعه نزد دولت‌ها از توجه افتاده است. با این حال، مسئله فلسطین به شکل قابل توجهی مورد حمایت شیعیان قرار دارد، که اظهارات و فتاوای بسیاری از علمای شیعه در این زمینه حاکی از حمایت از فلسطینی‌ها دارد. 

صهیونیسم یا صهیون گرایی جنبشی است که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم نوعی ملی گرایی افراطی است که دیگر نژادها را خوار و پست می شمارد و در پی دستیابی به قدرت است. این حرکت در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در اروپا پا به عرصه وجود گذاشت؛ اما واژه صهیونیسم نخستین بار توسط تئودور هرتزل به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو در کتاب تاریخ صهیونیسم از آن سخن گفت.

صهیون در زبان عبری، به معنای آفتابگیر است؛ همچنین نام کوهی در جنوب غربی بیت المقدس می باشد. کوه صهیون بر اساس برخی گفته ها زادگاه و آرامگاه داود پیامبر و جایگاه حکومت سلیمان نبی بود .البته این نام گاهی به نام شهر برگزیده، شهر مقدس آسمانی نیز به کار می رود. اما در هر حال صهیون اشاره به یکی از آرمانهای یهود می باشد و سمبل رهایی از ظلم و تشکیل حکومت مستقل یهودیان و فرمانروایی بر جهان است. از این رو یهودیان خود را فرزندان صهیون می دانند.

غالبا صهیونیسم را به دوگرایش سیاسی و فرهنگی تقسیم می نمایند. صهیونیسم سیاسی در نیمه دوم قرن نوزدهم رشد کرد و بازگشت یهودیان به فلسطین و ایجاد کشور اسرائیل را خواستار بود. اما صهیونیسم فرهنگی که دارای قدمت بیشتری بود، با مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس حکومت جدید مخالفت نمود.

در هر حال صهیونیسم را ـ به ویژه در گرایش سیاسی آن ـ نمی توان محصول مستقل و مستقیم اندیشمندان یهودی دانست، بلکه آن را می توان پاسخی به رقابتهای استعماری و قدرتهای اروپایی به شمار آورد.

انگیزه های مذهبی صلیبیون شکست خورده دیروز و پیروزمندانه امروز نیز در این خصوص قابل تامل است.

در عین حال می توان تقسیم بندی دیگری را نیز ملاحظه نمود و آن صهیونیسم دینی و غیردینی است. صهیونیسم دینی، اندیشه ای است که اعتقاد دارد بازگشت به سرزمین موعود، در زمانی که پروردگار مشخص نموده و به شیوه ای که او تعیین کرده است رخ خواهد داد و این رخدادی بشری نیست. پیروان این اندیشه گروهی از یهودیان یا همان صهیونیستهای فرهنگی و عده ای از مسیحیان آخرالزمان گرا می باشند که اعتقاد به ظهور مجدد مسیح در ارض فلسطین دارند. در برابر این عده، کسانی نیز با تکیه بر شواهد تاریخی، سیاسی و علمی در تلاشند تا به اسکان یهودیان مشروعیت بخشند. البته همین گروه نیز اگرچه از استدلالهای غیر دینی بهره می برند اما گویش و ادبیاتی دینی دارند و از پشتیبانی برخی روحانیون یهودی نیز برخوردارند، هرچند در ذات خویش بیشتر بر ملیت یهود تکیه کرده و از مذهب دوری می جویند.

صهیونیستها، صهیونیسم را پاسخی به یهودی آزاری می دانند. آنان مدعی اند این آزار تاریخی از زمان سقوط حکومت باستانی یهود در فلسطین توسط آشوریان، بابلیان، یونانیان و رومیان در گذشته و امپراطوری روس و هیتلر در قرن نوزدهم و بیستم همواره ادامه داشته است.به عنوان نمونه، مسئله هلوکاست را دائما مطرح می کنند و به صورت اغراق آمیزی سوزاندن یهودیان در کوره های آدم سوزی را با مظلوم نمایی تمام بیان می کنند.

اما واقعیت آن است که این مسئله تنها بهانه ای است که با بزرگ نمایی و اغراق در صدد است تا خود را به صورت دلیلی موجه جلوه دهد و گذشته از جنبه های اغراقی، حالتی روانشناسانه به خود می گیرد تا همنوایی جوامع گوناگون را برانگیزد و زمینه های تاخت و تاز به سرزمین دیگران را فراهم سازد.

وابستگی صهیونیسم به قدرتهای بزرگ قابل انکار نیست زیرا قدرتهای بزرگ با تقویت این اندیشه سعی نمودند تا با اسکان یهودیان در اراضی آسیایی و بخشهای مسلمان نشین، منافع خویش را تضمین نمایند. هرتزل پایه گذار صهیونیسم در این باره می گوید: «بازگشت به سرزمین پدرانمان... از بزرگترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرتهایی است که در آسیا چیزی می جویند.»

بی تردید رونق دنیای سرمایه داری در غرب و اروپا برتوان مالی یهودیان نیز تأثیر گذاشت و عده ای از آنان را وارد بازارهای پرسود جهان ساخت. این تغییر وضعیت باعث گردید تا یهودیان سرمایه دار با تشویق دیگر یهودیان آنان را از اجتماعات منزوی و بسته مذهبی خود به سوی بیرون و کارهای تجاری و مولد سوق دهند. با ورود یهودیان به این عرصه و نیاز به جذب و حضور در بازارهای جدید، امپراطوری عثمانی مورد توجه قرار گرفت.

در واقع حربه رهایی یهودیان ثروتمند از دست همکیشان فقیر خویش، بخشی از حمایت سرمایه داری یهود از جنبش صهیونیسم را تشکیل می دهد. هر چند بازرگانان یهودی ایندا اوگاندا را بر فلسطین ترجیح می دادند، اما با پیروزی جناح طرفدار انگلیس، فلسطین به عنوان پناهگاه یهودیان و حافظ منافع غربیان در نظر گرفته شد.

ناحوم ساکولو تاریخ نویس صهیونیسم اعتراف می کند که صهیونیسم نه به عنوان یک نهضت بلکه به عنوان یک اقدام مالی و سرمایه داری ظهور کرده است.

از جمله مهمترین اقدامات طرفداران اندیشه صهیونیسم برای استقرار آن، توجه به عرصه های هنری و ادبیات از سویی و نگارش دائرة المعارفها که در دنیای علم به عنوان کتابهای مرجع شناخته می شوند از سوی دیگر بوده است. در حقیقت آنان در سطح عوام دست به نگارش داستان، رمان و نمایشهای بسیاری زدند و با رواج ادبیات مذهبی و داستانی نظیر کتاب «تلمود» به اندیشه بازگشت رنگ و بویی مذهبی دادند و با انتشار کتاب «دیوید آلروی» و رمان «دانیل دروندا» ملیت و نژاد یهود را هویتی متمایز و تازه بخشیدند و به واسطه نگارش «دائرة المعارف صهیونیسم و اسرائیل» و تزریق آن به محافل سیاسی و علمی، راه را برای شناسایی ملت یهود در اراضی فلسطین تحت عنوان «اسرائیل» هموار ساختند.

براساس مطالب گفته شده در می یابیم که ملی گرایی افراطی، اندیشه قوم برگزیده، آزادیهای پدید آمده در جوامع غربی پس از دوره نوزایی یا رنسانس، نگاه بد بینانه اروپاییها به یهودیان، قدرت یابی سرمایه داری یهود، ناتوانی یهود در سازگاری با دیگر پیروان ادیان، و در پایان، شکست امپراطوری عثمانی، همگی توانست، به مرور اندیشه صهیونیسم را به نتیجه برساند.

پس از روی کار آمدن حکومت جعلی اسرائیل که با حمایتهای بی دریغ قدرتهای استعماری رخ داد، قیامهای بسیاری از سوی فلسطینیان به وقوع پیوست که می توان از میان آنها به جدیدترین آنها که انتفاضه باشد اشاره نمود.

انتفاضه یا همان «انقلاب سنگ» جنبشی نوین و ضد صهیونیستی است که با امکانات کم و در پاسخ به شکست ملی گرایی عربی و اقدامات سرکوبگرایانه صهیونیستها به وقوع پیوست.

در تاریخ معاصر فلسطین هیچگاه جنبشی به گستردگی و پایداری انتفاضه به ثبت نرسیده است. انتفاضه در حقیقت حرکتی است خودجوش و مبارزه ای است از درون که به مرور به انقلاب می گراید.

انتفاضه مردم مسلمان فلسطین توانست در مدتی کوتاه ضربات جبران ناپذیری بر پیکر اسرائیل وارد کند که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1) عدم توانایی رژیم صهیونیستی در سرکوب مؤثر قیام باعث گرایشهای طرفدار صلح در میان یهودیان گردید.
2) روشهای سرکوبگرایانه رژیم صهیونیستی در برخورد با این قیام مردمی و غیر مسلحانه، فشار افکار عمومی جهان را برای اسرائیل به ارمغان آورد و بار دیگر مشروعیت اسرائیل را زیر سؤال برد.
3) اختلاف و شکاف در میان تصمیم سازان رژیم صهیونیستی را افزایش داد.
4) هزینه های گزاف را بر گرده صهیونیستها تحمیل کرد؛ به گونه ای که هزینه هر روز سرکوب چیزی بالغ بر یک میلیون و ششصد و پنجاه هزار دلار تخمین زده شد و کاهش پول اسرائیل، تنزّل تولید ناخالص ملی، ضربه توریسم، افزایش سطح بیکاری و افزایش هزینه های نظامی را بر اسرائیل تحمیل نمود.

در نتیجه این مسائل، رژیم صهیونیستی با خودگردانی بخشی از اراضی اشغالی موافقت نمود و پذیرفت با ساف وارد مذاکره شود و به این وسیله برخی از اهداف فلسطینیان که در طول سالها آرزویی بیش تلقی نمی شد، به حقیقت پیوست. گفتنی است انتفاضه از سال 1987 م. شروع گردید و در دور جدید خود که به انتفاضه مسجد الاقصی مشهور گردیده است، همچنان پویا و سرزنده به مبارزه ادامه می دهد.

مهم ترین گروههای سامان دهنده انتفاضه، دو جنبش «جهاد اسلامی فلسطین» و «حماس» می باشند که هر دو تحت تأثیر جنبش اخوان المسلمین مصر بوده اند. اخوان المسلمین مصر از اواخر دهه بیست قرن بیستم، فعالیتش را به فلسطین گسترش داد و پس از آن سهمی عمده در مبارزات ضد صهیونیستی به خود اختصاص داد؛ اما به مرور از صحنه مبارزات سیاسی به حاشیه رفت و بر کادر سازی و فعالیتهای آموزشی و فرهنگی تأکید نمود. همین امر به تدریج باعث جدایی جوانان انقلابی از آن شد.

یکی از اسناد جالب توجه در زمینه روابط ایران و اسرائیل، نامه آیة اللّه حائری یزدی است که سالها پیش از برآمدن دولت اسرائیل خطاب به رضاشاه پهلوی بوده که وی را در زمینه مساعدت به مسلمانان فلسطین و پشتیبانی از مواضع ضد صهیونیستی ترقیب می کند.

در دوران پهلوی دوم ، موجودیت حکومت اسرائیل به صورت مشروط در ایران پذیرفته شد و به دستور محمدرضا شاه در سال 1333 ه.ش قرار داد فروش نفت بین ایران و اسرائیل منعقد گردید. این قرارداد پس از سه سال علنی گردید و میزان صادرات نفت ایران به اسرائیل طی این سه سال به دو برابر افزایش یافت و به توصیه آمریکا، اسرائیل حضور پررنگ تر خود را در سازمانهای اطلاعاتی ایران ادامه داد.

پس از سال 1337 ه . ش با توجه به اتحاد دو کشورمصر و سوریه، روابط سیاسی ایران و اسرائیل گسترش یافت و در همان سال نماینده سیاسی اسرائیل وارد تهران شد و یک سال بعد دفتر سیاسی ایران در تل آویو گشایش یافت و سرانجام شاه در سال 1346 ه . ش از کشورهای عرب درخواست کرد تا موجودیت اسرائیل رابه رسمیت بشناسند و در یک مصاحبه، آشکارا موجودیت اسرائیل را پذیرفت.

البته این روابط همواره مورد اعتراض روحانیون از جمله آیت اللّه کاشانی و گروههای مذهبی ـ سیاسی نظیر فدائیان اسلام قرار گرفت. شناسایی اسرائیل از سوی شاه نیز در همان زمان با مخالفت آیت اللّه کاشانی، شیخ شلتوت ریاست الازهر مصر و آیت اللّه بروجردی مواجه شد و قطع روابط مصر و ایران را در پی داشت.

امام خمینی نیز در این دوران از جمله رهبران مخالف سیاستهای اسرائیل پذیری در ایران به شمار می رفت و در سخنرانی عصر عاشورای 1342 ه . ش به شاه و اسرائیل یورش برد و در سال 1343 ه . ش تمام گرفتاریهای ملت ایران را ناشی از اسرائیل دانست و در سال 1347 ه . ش جواز صرف بخشی از حقوق شرعیه را برای تسلیح و مجهز ساختن مجاهدان فلسطین صادر کرد. امام در اقدامی دیگر در سال 1352 ه . ش از کشورهای درگیر با اسرائیل خواست در نبرد با اسرائیل پایدار و استوار بمانند. گفتار بدون اغراق شهید فتحی شقاقی در همین راستا قابل تعبیر است:«خطرناک ترین قضیه قرن (قضیه فلسطین) در صدر اهتمامات ابرمرد قرن (امام خمینی) قرار داشت.»

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در بهمن 1357 ه . ش، بار دیگر امام بر مواضع ضد صهیونیستی خود پای فشرد و از نامشروع بودن اسرائیل سخن گفت و یکی از علل مخالفت و رویارویی با شاه را حمایت بی دریغ او از اسرائیل دانستند: «یکی از علل قیام مردم مسلمان ایران علیه شاه، حمایت بی دریغ او از اسرائیل غاصب است... یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است، کمک او به اسرائیل است.»

اسرائیل از نگاه امام و مردم انقلابی ایران؛ صهیونیسم کافر، تبهکار، دولت غاصب، جرثومه فساد و غده سرطانی به شمار می رفت. از این رو روشن بود که تنها کمتر از یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی رحمه الله در دیدار با مقامات بلند پایه فلسطینی با شعار «امروز ایران، فردا فلسطین» اولویت سیاست خارجی خویش را روشن کردند. امام راحل با روشن بینی خویش طرفداری از طرح شناسایی اسرائیل را یک فاجعه و مخالفت با آن را فریضه و واجب دانستند و به صراحت فرمودند: «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.»

وقوع انقلاب اسلامی و دیدگاه های روشن امام توانست زاویه ای دیگر را در مبارزات مردم فلسطین باز کند و به تقویت هویت اسلامی این حرکتها یاری رساند. همچنین انقلاب اسلامی با این نگاه از این رو است که شیخ عبدالعزیز عوده، رهبر معنوی جهاد اسلامی، انقلاب امام خمینی رحمه الله در ایران را مهم ترین و جدیدترین تلاش در بیدار سازی امت اسلامی و عامل اتحاد مسلمین می داند و دکتر فتحی شقاقی اعتراف می کند که انقلاب ایران بوده است که عصر جدیدی را پیش روی مبارزان فلسطینی باز نموده، موجب گردیده آنان از زاویه ای اسلامی به موضوع فلسطین بنگرند.

امام آن چنان پایمردانه وارد عرصه فلسطین گردید که در همان سال اول پیروزی انقلاب اسلامی؛ یعنی 1358 ه . ش، جمعه آخرماه مبارک رمضان هر سال رابه عنوان «روز قدس» در جهت حمایت از ملت فلسطین نام گذاری نمود.

ایشان با همان نگاه راهبردی و کلان خویش، این روز را روز مبارزه و مقابله با مستکبرین اعلام نمود: «روز قدس، جهانی است و روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است؛ روز مقابله ملتهایی است که در زیر فشار آمریکا و غیرآمریکا بودند، روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین رابه خاک بمالند...»

انقلاب اسلامی با نگاه ژرف امام ، مسئله فلسطین را از مسئله ای عربی و قومی به مسئله ای مربوط به امت اسلامی متحول ساخت.

امروزه در پی مسامحه و اختلافات در بین امت اسلامی شاهد گسترش اقدام‌های تجاوزکارانه و تروریستی و خلاف همه موازین انسانی و مقررات بین المللی رژیم صهیونیستی هستیم.

در حال حاضر استکبارجهانی سعی دارد تا با تحمیل رژیم صهیونیستی به عنوان یک دولت رسمی و مقبول به ملت‌های مسلمان، دولت‌های وابسته را با تطمیع و ارعاب به رغم خواست ملت‌ها به عادی سازی روابط با آن ترغیب نماید. 

مردم مسلمان و آزادیخواه کشورهای مختلف جهان در روز جهانی قدس،  یادگار ارزشمند رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، که همزمان با برگزاری مراسم، آیین‌ها بر اصالت، هویت و حق ملت فلسطین در حاکمیت بر سرزمین قدس و حق تعیین سرنوشت و آینده خود و لزوم بازگشت آوارگان و پناهندگان فلسطینی به سرزمین مادری شان تأکید می‌کنند.

روز قدس با آرمان‌های مقدس انقلاب اسلامی ، صدای دفاع و حمایت از  مردم فلسطین است و تاکید بر این موضوع دارد که فلسطین مسأله اول امت اسلام است.

مسلمانان جهان با وحدت ، بصیرت و گسترش تفکر مقاومت، می توانند زمینه را برای بازگرداندن حتمی و قطعی قدس شریف به صاحبان اصلی آن بردارند و حامی مردم مظلوم و درد کشیده این سرزمین مقدس باشند .



انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdcj8aeiyuqexxz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی