به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب مسئله تقریب مذاهب یکی از مهمترین ایدههایی است که اندیشمندان و دلسوزان مسلمان از روزگار آغازین اسلام تا به حال، بر مبنای تعالیم اسلامی و دیانت حقّه توحیدی پیگیر آن بوده و در مقابله با دشمنان اسلام و مسلمانان آراء و نظریاتی را در ابعاد مختلف، متناسب با مقتضیات زمان، ارائه کردهاند. در دهههای اخیر امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله العالی) منادی ایده تقریب مذاهب بودهاند.
هماکنون نیز فضای همآوایی، همگرایی و تقریب در بین مسلمانان با اندیشههای انقلاب اسلامی سیر تکاملی دارد و ادامه این روند مستلزم این است که عموم مسلمانان اتفاق خود را در اصول آیین مقدس اسلام در نظر گرفته و تفرقه عملی را کنار گذاشته و در یک صف قرار گیرند.
در این راستا خبرگزاری تقریب طی سلسله گزارش هایی جهت معرفی و آشنایی به زندگی نامه شخصیت های تقریبی برجسته جهان اسلام پرداخته است؛
عالمان بزرگ و واقعگرا و روشنضمير از ديرباز توجه داشتهاند که بحثها و مناظرهها مقايسهاي در هر زمينهاي که باشد (فقهي، کلامي، اصولي، تفسيري و حديثي) و جز اينها داراي سهم بسزايي در تقريب بين مذاهب اسلامي و نيز در رسيدن به هدف شريعت دارد. ازاين روي آنان در زمانهاي پيشين در جوهاي سالم و آرام و احترام متقابل و بسيار صميمي و بهدور از جمود و تعصب، بحثها و مناظرههايي با پيروان مذاهب تطبيقي داشته و با تمام وجود به آن اهميت ميدادند. من در بررسيهاي خود در اين زمينه يافتم که چه قدر بررسي انديشههاي گوناگون در هر زمينهاي که باشد باعث تفاهم و تقارب بين آنها ميشود. ابنخلدون در مقدمهاش ميگويد اين علم بسي پرفايده و سودمند است و مباني پيشوايان فقه در ضمن آن شناخته ميگردد.
برگزاري مجالس علمي
عالمان بزرگ شيعي اعم از قدما و متأخران به پيروي از پيشوايان مذهبي خويش نهتنها پرداختن به اينگونه مباحث و مسائل را بااهميت تلقي ميکردند، بلکه خود نيز با تشکيل مجامع علمي و شرکت گسترده در آن، به بحث و تبادلنظر در اين زمينه ميپرداختند. بجاست برخي از فقهاي بزرگي را که داراي اين شيوه بودهاند در اينجا يادآور شويم.
زندگینامه
شيخ مفيد در سنين جواني، در امر تدريس، يگانه استاد عصر خود شد، بهگونهاي که مجلس درس او از رونق و شکوه خاصي برخوردار بود و صدها طالب علم و دانش، بلکه برخي از عالمان بزرگ شيعه و سني در آن شرکت ميکردند. چنانچه ابن کثير در تاريخ خويش مينويسد: «و کان مجلسه يحضره کثير مي العلماء من سائر الطوائف…»؛ بسياري از عالمان از همه طوائف و فرقهها در مجلس درس او شرکت ميکردند.
تدريس وي داراي ويژگيهاي خاصي بود ازجمله: مسائل موردبحث را بهگونه مقارن و تطبيقي در فقه و کلام مطرح ميکرد.
وي نخستين کسي است که با شيوه يادشده فقه را مطرح و تدريس کرد و بعدها شاگردان او مانند سيد مرتضي و شيخ طوسي از او پيروي نمودهاند. بهترين سند اين مدعا، کتابهايي است که آنان در اين زمينه تأليف کردهاند.
شيخ مفيد در تدريس فقه مقارن و تطبيقي از توانايي خاصي برخوردار بود و با بياني رسا مسائل فقهي و کلامي را از ديدگاه عالمان مذاهب اسلامي را موردبررسي قرار ميداد. او تحولاتي در فقه و کلام تطبيقي پديد آورد و تربيتيافتگان در مکتب وي نقش عمدهاي در گسترش فقه و کلام تطبيقي داشتند.
همانگونه که تعدادي از بزرگان اهلسنت در درس او شرکت ميکردند، او نيز در مجلس درس تعدادي از عالمان اهلسنت شرکت جسته بود. ازجمله اساتيد او، علي بن عيسي رماني و قاضي عبدالجبار معتزلي است. نگارنده همه اساتيد او از اهلسنت را در مقالهاي که در مجله کيهانفرهنگي، شماره 46 منتشر شد بيان کرده است.
شيخ مفيد که يکي از مراجع بزرگ شيعه است داراي اين شيوه بود و در بغداد با همه عالمان مذاهب اسلامي بحثها و مناظرهها داشت. معروف است که وي تمام آراء و نظرات و فتاواي مذاهب معروف را در حافظه خود داشت. همچنين در عصر شيخ مفيد، جامعه اسلامي از درخشندگي ويژهاي برخوردار بود؛ زيرا در آن زمان علم و دانش و تمدن و فرهنگ امت اسلامي در ابعاد گوناگون بهگونه چشمگيري پيشرفت داشت و مسلمانان بهعنوان پيشگامان علم و دانش درخشيدند.
در آن زمان، بغداد علاوه بر اينکه يک مرکز سياسي بهحساب ميآمد، بهعنوان يک پايگاه علمي و معنوي نيز محسوب ميشد؛ ازاينرو عالمان بزرگي در آن ظهور کردند و به دليل موقعيتي که داشت، مرکز تجمع عالمان مذاهب گوناگون اسلامي شد.
همچنين در آن عصر پيروان مذاهب اسلامي درصدد دفاع از بينشها و اعتقادات مذهبي خود برآمدند. آنچه در آن عصر جلب نظر ميکند اين است که عالمان مذاهب اين را درک کرده بودند که رشد علم و دانش در دامان انديشه است و انديشه نياز به آزادي دارد و لذا عالمان مذاهب آزادانه به تبادل انديشه و مباحثه و مناظره ميپرداختند و در سايه بحثها و مناظرهها و برخورد انديشهها بهگونهاي آزاد بود که زمينه رشد و گسترش فرهنگ اسلامي پديد آمد. البته گاهي درگيريها و برخوردهايي بين آنان به وجود ميآمد، ولي در برابر آزاديهاي انديشه و بحثهاي آزاد علمي قابلتحمل بود.
يکي از چهرههاي برجسته علمي آن عصر در شهر بغداد شيخ مفيد بود که در بيشتر رشتههاي علمي تبحر و تخصص داشت. او در دولت آلبويه با اهل هر مذهب و عقيده مباحثه و مناظره ميکرد و از راه مباحثات و مناظرههاي علمي از عقايد و ارزشهاي مذهب در برابر آنها دفاع ميکرد و با آگاهي کاملي که از آراء و نظرات و دلايل پيروان مذاهب ديگر داشت ميتوانست در برابر شبهات و اشکالات آنها پاسخگو باشد.
شيخ مفيد در برخورد با مذاهب گوناگون و ايجاد هماهنگي ميان علماي ملل و نحل، نقش بسزايي داشت. وي بحثها و مناظرهها و ويژگيهاي مجالس و آراء برگزيده را در کتاب ارزشمندش «العيون» و «المجالس» گردآوري نموده و سپس شاگردش سيد مرتضي آن را تلخيص کرده و «الفصول المختاره» ناميده است. اين کتاب در دو جزء در نجف اشرف بچاپ رسيده است. سيد مرتضي در اين کتاب، فصولي از کتابهاي شيخ مفيد بهويژه نکتههايي از کتاب العيون و المجالس او را گردآوري نموده است. چنانکه از خلال اين کتاب به دست ميآيد آنچه را که مفيد بر او املاء کرده بدان افزوده است، پس ترديدي نيست که اين کتاب از مفيد است و تشکيک برخي از محققان وجهي ندارد.
شيخ مفيد به خاطر مباحثات و مناظراتي که با اساتيد و عالمان بزرگ مذاهب اسلامي و نيز فرقههاي گوناگون از قبيل معتزله، مجبره، حشويه، ناصبيه، زيديه، کيسانيه، اسماعيليه، قرامطه، مبارکه، ناووسيه، سمطيه، فطحيه، واقفيه، بشريه و جز اينها و بخصوص بحثهايي که با قاضي ابوبکر باقلاني، عبدالجبار معتزلي، قاضي ابوبکر بن سيار، قاضي عماني، ابوبکر دقلق، ابوعمر و شطوي و غيره داشته است، در بين آنان از شهرت ويژه برخوردار شده است.
او در مقام بحث امور لازمي را رعايت ميکرد که از آن جمله است:
1- براي انديشهها و افکار مذاهب احترام قائل بود و با متانتي خاص بهنقد و بررسي آراء ميپرداخت و هرگاه دليل متيني را ذکر ميکردند ميپذيرفت.
2- در بحث و مناظره دليلي را براي آنها يادآور ميشد که موردپذيرش قطعي آنها قرار گيرد.
3- مقيد بود مناظره و بحث در مسائل نظري در جوي سالم و آرام و بهدوراز جمود و تعصب و براساس حسن نيت و تفاهم انجام پذيرد.
و بدينجهت بود که او توانست فقيهان و متکلمان آن عصر را از طريق برخورد صحيح اسلامي و پسنديده و معقول، فريفته و شيفته خويش کند، بهگونهاي که شخصيتهاي بزرگي از بلاد دور و نزديک به ديدار او شتافته و همواره مجالس او را کانون گرم بحثها و گفتگوهاي فقهي و کلامي قرار ميدادند.
سيد مرتضي
ازجمله آنهايي که در شيعه از متقدمين مجالس و محافل بحث و مناظره با علماي مذاهب اسلامي داشتهاند و به مباحثه و مناظره ميپرداختند، سيد مرتضي صاحب ناصريات و الانتصار بود.
شيخ طوسی
شيخ طوسي صاحب کتاب «خلاف» نيز در مجالس خود بحثهاي مذهبي را مطرح ميکرد و با روش و اسلوب نيکويي آراء و نظرات را موردبررسي قرار ميداد.
شهيد اول
ازجمله آنهايي که در شيعه از متأخرين مجالس بحث و مناظره با علماي مذاهب اسلامي داشته، «محمد بن جمالالدين دمشقي» مشهور به «شهيد اول»(م 786) نام برد. وي که عالمي دورانديش و والاگهر بود، نهتنها به مسئله تقريب مذاهب توجه خاصي داشت، بلکه با شرکت فعال در اينگونه مجامع به بحث و تبادلنظر با علماي مذاهب گوناگون ميپرداخت. شهيد اول براي اين منظور، افزون بر اينکه بسياري از کتابهاي فرق اسلامي را مورد کندوکاو قرار ميداد، براي شرکت در اين مجامع، رنج طاقتفرساي سفر را نيز بر خويش هموار ميساخت. مکانت علمي و ژرفانديشي شهيد اول در اين بحثها نهتنها موجب متعجب شدن همگان ميشد، بلکه سبب ميگردد که از علماي مذاهب گوناگون اجازهنامههاي اجتهادي دريافت کند. شهيد اول اين مطلب را در اجازهنامهاي که به «ابن خازن» داده است اينگونه بازگو ميکند: «حدود چهل تن از عالمان بزرگ اهلسنت را که در شهرهاي مکه، مدينه، بغداد، مصر، دمشق بيتالمقدس و مقام ابراهيم خليل بودند، ملاقات کرده و از آنان اجازه روايتي دريافت کردم و اينک از آنان روايت نقل ميکنم.» شهيد اول اضافه بر دريافت اجازهنامههاي اجتهادي از علماي مذاهب، در علوم مقدماتي، چون صرف، نحو، منطق، حديث و رجال نيز از علماي مذاهب خمسه اجازه اجتهاد داشته است.
اين ويژگي از خصوصيات منحصربهفرد شهيد اول است. امتيازي که براي هيچيک از عالمان و دانشپژوهان در تاريخ ثبت نشده است.
شهيد ثاني
زينالدين بن علي بن احمد معروف به شهيد ثاني نيز براي بحثها و مناظرهها اهميت زيادي قائل بود و در کليه مجالسي که بدين امر اختصاص داشت شرکت ميکرد.
تشکيل مجالس درس در فقه تطبيقي توسّط علماء شيعه
برخورد مسالمتآميز بين عالمان مذاهب اسلامي درزمينههاي علمي فقهي کلامي باعث شده بود که فقه را بهگونه مقارن تدريس کنند و لذا بيشتر عالمان مذاهب اسلامي مجالس تدريس در فقه و کلام مذاهب داشتهاند. طالبان علم از شيعه در رشتههاي مختلف علمي در درس اساتيد اهلسنت شرکت ميکردند و متقابلاً طالبان علم از اهلسنت نيز در درس اساتيد شيعه شرکت ميکردند.
سيد رضي
سيد رضي که از مفاخر شيعه است نيز داراي شيوه عالمان پيش از خود بوده است. در بين اساتيد سيد رضي، به افرادي همچون قاضي عبدالجبار معتزلي، علي بن عيسي رماني، ابوجعفر کناني و ابواسحاق ابراهيم بن احمد بن محمد بن طبري فقيه مالکي برخورد مينماييم که از اهلسنت بودهاند.
شيخ طوسي
شيخ طوسي در حوزه درسي افرادي چون «ابوالحسن سوار مغربي»؛ «ابوعلي شاذان»، «ابومنصور سکري» که از علماي بزرگ اهلسنتاند، شرکت ميجسته است و پس از طي مراحل علمي و رسيدن به مرحله اجتهاد، کرسي درس کلام که از طرف خليفه وقت «القائم بامر اللّه»(که اين کرسي از قدر و منزلت فوقالعادهاي برخوردار بود و کسي بدان دست مييافت که در همه علوم سرآمد اقران خود باشد) به وي محول گرديد. در مجلس درس وي صدها تن از علماي اهلسنت شرکت ميکردند و تعدادي از آنان نيز از شيخ نقل حديث مينمودند که «ابن حجر» در کتاب «لسان الميزان» از آنان نام برده است.
وي ميگويد ابوعلي بن جعفر از پدرش وي نيز از ابو طيب طبري و خلال و تنوخي استماع حديث کرد سپس در مشهد علي (ع) فقيه شيعه و پيشواي آنان شد، ابوالفضل بن عطاف، هبهالله سقطي و محمد بن محمد نفي از وي حديث شنيدند.
سيد مرتضي
سيد مرتضي نيز علاوه بر اينکه نزد بعضي از علماء اهلسنت تلمذ مينموده است خود نيز محل رجوع علماي اهلسنت بوده چنانچه از عبارت ذيل استفاده ميشود: کان هذا الشريف ائمه العراق بين الاختلاف والاتفاق اليه فزع علماؤها و عنه اخذ عظماؤها.
شهيد اول
شهيد اول مدتي در دمشق که در آن زمان يکي از مراکز مهم علمي جهان اسلام بوده است، نزد قطبالدين رازي عالم و فقيه و فيلسوف اهلسنت تحصيل ميکرده است.
وي در اجازهاش براي ابنخاذن نسبت به قطبالدين رازي ميگويد:
«يکي از اساتيد من پيشواي فضلا، درياي بيپايان، قطبالدين رازي بود. در سال 768 در دمشق به خدمتش شتافتم و از انفاس قدسيهاش بهرهمند گشتم. او به من اجازه داد که جميع مصنفاتش را در معقول و منقول و نيز مروياتش را، از وي روايت و نقل نمايم.»
شهيد اول همچنان که در نزد عالمان اهلسنت نيز درس خواند، شاگردان بسياري از اهلسنت نيز داشت.
شهيد ثاني
از متأخراني که براي تدريس فقه و ابحاث کلامي براي همه طالبان مذاهب کلامي اهميت مخصوص قائل بود، شهيد ثاني است. او نيز در محضر تعداد زيادي از بزرگان اهلسنت تلمذ نموده است. وي علم حديث را از محضر شمسالدين بن طولون دمشقي حنفي، هيئت و هندسه را نزد شيخ شهابالدين النجار حنبلي، نحو را از زيد الدين مالکي و حساب را نزد شمسالدين محمدبنعبدالقادر غرضي شافعي آموخت.
خود شهيد درزمينه مسافرتش به فلسطين و مصر و اينکه نزد جمعي از بزرگان و دانشمندان اهلسنت تلمذ نموده است ميفرمايد:
«در سفر به بيتالمقدس به حضور دانشمند بزرگ ابياللطف مقدسي شتافتم و قسمتي از صحيح بخاري و مسلم را بر وي قرائت نمودم و از وي اجازه نقل حديث دريافت داشتم.»
وي پيرامون مسافرتش به مصر (که در آن زمان يکي، صاحب روضات الجنات، رازي را از اهلسنت ميداند ولي صاحب مستدرک الوسايل، او را از علماي شيعي ياد ميکند. از پايگاههاي عمده فرهنگي جهان اسلام و مرکز تردد دانشوران اسلامي بوده است) ميگويد:
در مصر در محضر جماعتي از علما به تحصيل اشتغال ورزيدم، ازجمله شيخ شهابالدين احمد رملي که کتاب منهاج النووي و مختصر الاصول ابن حاجب را نزد وي قرائت کردم و کتب مختلفي را در فنون عربي و عقلي نزدش آموختم و از او نيز اجازه نقل حديث دريافت داشتم.
اين فقيه بزرگ شيعه طبق نقل ابن العودي شاگرد و ملازم شهيد در مصر، بيش از هيجده استاد در فقه و حديث و تفسير و قرائت و ادب و رياضيات داشته است.
شهيد ثاني پسازاين سير و سياحتهاي علمي، درنهايت در بعلبک رحل اقامت افکند و در اين شهر مدرسه فقه مذاهب اسلامي را تأسيس کرد و با جا انداختن ضرورت فراگيري فقه مذاهب در جهان اسلام، موجب روي آوردن پژوهندگان اينگونه مباحث به مدرسه مذکور گرديد. شهيد ثاني با تسلطي که بر فتاواي کليه مذاهب داشت، افزون بر تدريس کتابهاي فقهي مذاهب اسلامي در آن مدرسه مصدري قابلاطمينان نيز جهت اخذ فتاواي مذاهب براي پيروان آنها محسوب ميشد.
اين عبارت را قبلاً از ابن العودي نقل کرديم که نسبت به استادش ميگويد:
«و کنت في خدمته في تلک الايام (في بعلبک) و لا انسي و هو في اعلي سنام و مرجع الانام و ملاذا الخاص و العام يفتي کل فرفه بما يوافق مذهبها و يدرس في المذاهب کتبها».
بعلبک يکي از مراکز مهم علمي در آن زمان بوده است که عالمان و پژوهندگان بسياري از بلاد مختلف اسلامي که داراي مذاهب گوناگون بودند براي کسب علم و دانش بدانجا روي ميآوردند و بدينجهت ميتوان وي را بعنوان اولين پايه گذار تدريس فقه تطبيقي در شهر بعلبک بهحساب آورد.
آنچه بسيار شگفتآور ميباشد اين است که شهيد ثاني بااينکه تلاشهاي بسياري را براي حفظ وحدت و همبستگي بين مسلمانان مبذول داشت و در اين راستا موفق شد که ريشه تفرقه و اختلاف را از اذهان و افکار پيروان مذاهب بيرون برد و همه را با يکديگر مهربان نمايد. با اين وصف ميبينيم که او را به جرم تشيع و به جرم و گناهي که تفرقه خواهان براي او ساختند تا جامعه اسلامي از افاضات اين بزرگمرد محروم ماند، به شهادت ميرسانند.
علامه حلي
علامه حلي که يکي از فقهاي بزرگ شيعه است و وي نزد آنان علامه علي الاطلاق ناميده ميشود، سالها نزد دانشمنداني از اهلسنت همچون «شيخ جمالالدين حسين بن ابان» و «شيخ برهان الدين نسفي» و «نجم الدين عمر بن علي کاتبي قزويني شافعي» و «شيخ تقي الدين عبد اللّه بن علي صباغ صنفي کوفي» و «عز الدين فاروقي واسطي» و «شمسالدين محمد بن محمد بن احمد الکيشي»، تلمذ نموده است و از «رضي الدين حسن بن علي صنعاني صنفي» اجازه حديث دريافت داشته است.
متقابلاً دانشمنداني از اهلسنت هم نزد وي تحصيل ميکردهاند. قطبالدين رازي قواعد علامه را استنساخ و بر وي قرائت نموده و از وي اجازه نقل حديث گرفته است. علامه درباره وي در اجازهاي که برايش نوشته است ميگويد: «شيخ فقيه، عالم فاضل محقق، مدقق، زبده العلماء و الافاضل، قطب المله و الدين محمد بن محمد الرازي.»
از کساني که در عصر ما به تدريس ابحاث بهگونه مقارن، اهميت بخصوص قائل بود، مرحوم آيتاللهالعظمي بروجردي قدس سره بود. او بر اين امر بسيار تأکيد داشت و ميفرمود بايد فقه شيعه همراه با آگاهي از آراء و نظرات بقيه مذاهب باشد و لذا در بحثهاي خارج خود آراء و نظرات عالمان اهلسنت را نيز بيان ميکردند.
نيز حضرت امام راحل (قدس سره) به اين شيوه اهميت ميداد و ميفرمود آگاهي از فقه مذاهب نقش مهمي در اجتهاد و استنباط دارد و حتي در بخش اجتهاد و تقليد از بحثهاي اصولي خود آگاهي از آراء آنان را از شرايط اجتهاد دانسته است.
نگارنده نيز چون سالهاست به اهميت فقه مذاهب آگاهي پيدا و نقش آن را در برخي از مسائل استنباطي کاملاً احساس کردم، لذا قبل از هر چيز هيجده منبع و مبناي فقه اجتهادي و ادوار اجتهاد را از ديدگاه مذاهب اسلامي موردبررسي و تدريس قرار دادم و ابحاث آنها را در دو جلد گنجاندم.
و آن دو کتاب به نامهاي منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامي و ادوار اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامي چاپ شده است؛ و نيز مناسک حج بهعنوان حج از ديدگاه مذاهب اسلامي در يک جلد، دوره فقه از ديدگاه مذاهب اسلامي که در ضمن مجموعهاي در چهار جلد به نام «دروسفيالفقهالمقارن» نام دارد. دو جلد آن چاپ و دو جلد ديگر آن آماده چاپ است.
و نيز علوم حديث و علوم قرآن از ديدگاه مذاهب اسلامي موردبررسي و تدريس قرار گرفت و ابحاث آنها هرکدام چندين مرتبه تکثير شد و اميد است به همين زودي چاپ شوند.
اهتمام اهلسنت به فقه تطبيقی
گروهي از بزرگان جامعه اهلسنت به فقه تطبيقي اهميت دادند يکي از آنها که واقعاً در اين زمينه نقش داشت و تحولي ارزنده در حوزه علميه به وجود آورد، استاد شيخ عبدالمجيد سليم است. وي يکي از بنيانگذاران فقه تطبيقي در دانشگاه الأزهر است و مرحوم آيهاللهالعظمي بروجردي کتاب «مبسوط» را براي او ارسال داشت و وي هر وقت به مجلس شوراي افتاء ميرفت اين کتاب را بهدقت موردمطالعه قرار ميداد.
پس از او، شيخ محمود شلتوت و شيخ محمد مدني ازجمله بزرگاني هستند که در اين زمينه فعاليت داشتند و در راستاي ارائه فقه مقارن و برپايي مجالس بحث و مناظره و تدريس به نتايج ارزندهاي دست يافتند.
شيخ محمود ميگفت: من بسياري از قوانين مربوط به مسائل خانوادگي را تغيير دادم و مطابق فقه شيعه عمل کردم.
از مطالب گذشته معلوم شد که سيره اهل تشيع و اهلسنت در قدما و متأخرين از علما بر اين منوال بوده است که هر يک به جهت کسب علم و دانش به شرکت کردن در درس ديگر اساتيد مبادرت ميورزيدند. بدينجهت اميدوارم اين شيوه پسنديده، استمرار يابد و به اين امر مهم علمي توجه بيشتري مبذول گردد.
در پايان اين بخش از بيانات، يادآور ميشوم که افرادي ميتوانند در اين نشستهاي بحثي و تدريسي شرکت نمايند که داراي اين ويژگيهاي باشند:
اعتقاد به اصل تقريب بين مذاهب.
دوري از تعصبات و جمودهاي فکري.
احترام براي انديشهها و افکار ديگران.
برخورداري از سعهصدر و حاضر به همکاري مسالمتآميز در بحثهاي عقيدتي.
برخورداري از حسن نيت در اينگونه مناظرهها.
برخورداري از اندوخته علمي لازم و کافي و سابقه فعاليت در اين زمينه.
توصیه امامصادق به شیعیان در برخورد با اهل تسنن
امام صادق «ع» خطاب به زید بن حشّام می فرمایند:
ای زید! با مردم [یعنی عامه و اهل تسنن] با اخلاقِ خودشان معاشرت کنید، در مساجدشان نماز بگزارید و مریضانشان را عیادت کنید و در تشیع جنازه هایشان حاضر شوید و اگر توانستید امام جماعت یا مؤذن آنها شوید این کار را بکنید که اگر شما چنین عمل کردید خواهند گفت: اینان جعفریان اند، خدا او را رحمت کند چه اصحابش را خوب تربیت کرده است و اگر این امور را ترک نمودید خواهند گفت: اینان جعفریان اند، خداوند جزایش را بدهد چه اصحابش را بد تربیت کرده است.
(شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص383 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج8، ص430.(سند این روایت صحیح است. محمد بن علی بن الحسین بإسناده عن زید الشحام)
منابع:
[1]. سير اعلام النبلاء، ج-17، ص-344؛ و المنتظم، ج-8، ص-11?
[2]. ادبالمرتضي، ص-83، به نقل از تاريخ يافعي و مقدمه تهذيب الاحکام.
[3]. سيد مرتضي، الفصول المختاره، پيشگفتار.
[4]. البدايه و النهايه.
[5]. مفاخر اسلام، ج-3، ص-297?
[6]. لسان الميزان، ج-2، ص-35?
[7]. وفيات الاعيان، ج-3، ص-313?
[8]. الکني و الالقاب، ج-3، ص-62?
[9]. مقدمه بحار الانوار.
[10]. اين مجلدات در حال حاضر چاپ شدهاند.
انتهای پیام/