تاریخ انتشار۱۳ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۲۰:۱۴
کد مطلب : 506525

جايگاه وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي در انديشه امام خميني (ره)

براي پاسخ به اين سئوال که وحدت  و تقريب بين مذاهب اسلامي در انديشه امام داراي چه جايگاهي است، بايد نقطه محوري و به عبارت ديگر مبدأ و منتهاي انديشه وي را مشخص نمود، چه است. براي پاسخ به اين مطلب و يافتن نقطه ي نقل انديشه او، بايد ديد که ايشان داراي چه جهان بيني ديني هستند و از آنجا شروع به بحث نمود. با عنايت به اينکه امام خميني، احياگر و منادي اسلام ناب محمدي(ص) در عصر خويش بود. بايد اصل اساسي اسلام را از ديدگاه ايشان بازگو نمود.
جايگاه وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي در انديشه امام خميني (ره)
حوزه استان های خبرگزاری تقریب: ماموستا دکتر رحمن غریبی، محقق، پژوهشگر و معاون فرهنگی هنری مساجد کردستان مقاله ای با عنوان جايگاه وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي در انديشه امام خميني (ره) نوشته که در ادامه می آید: ايشان توحيد را از اصول اساسي اسلام مي داند و بر اين نکته تأکيد دارد که گفتارها و رفتارهاي انسان بايد متوجه توحيد کلمه و کلمه توحيد  باشد و اگر انسانها در کلمه مبارکه ي الله مجتمع بشوند. به همه ي مقاصد عالي اين دنيا و بالاتر مي رسند. پس بايد نداي توحيد کلمه و کلمه توحيد را سرداد. و تمامي موافقان با خط توحيدي با يکديگر موافق گردند.

کلمه توحيد و توحيد کلمه، بيانگر جايگاه وحدت در انديشه امام مي باشد
کلمه توحيد و توحيد کلمه، بيانگر جايگاه وحدت در انديشه امام مي باشد. به اختصار، اين دو، دو روي يک سکه هستند. اگر کلمه توحيد، لااله الا الله، روح و جان اعتقادات انسانهاست، توحيد کلمه، وحدت، بنيان و محور زندگي اجتماعي انسانهاست. و همين امر مبين جايگاه اصيل و خطير وحدت در انديشه توحيدي امام مي باشد. توحيد در عقيده و وحدت حول آن عقيده در عمل و رفتار، تفکيک ناپذير مي باشند. و در انديشه ي توحيدي امام، چنين وحدتي، طبيعي وفطري و نتيجه قهري توحيد مي باشد. اگر چنين نيست، بايد موانع را يافت و حتي در دعوي توحيد، مدعي توحيد، ترديد روا داشت.

توحيد، در رفتار جمعي انسانها به صورت وحدت تجلي نمايد
اصل توحيد...محتواي اين اصل در همه ي شؤون جامعه سايه مي افکند، در اسلام تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداست. که همه ي انسان ها بايد براي او يعني رضاي اوعمل کنند. هيچ چيز و هيچ کس را نپرسد... در آن صورت همه ي روابط انسانها، چه اقتصادي و با غيراقتصادي در داخل و در رابطه ي اين جامعه با خارج تغيير مي کند و ضوابط عوض مي شود... و ضوابط و معيارهاي متعالي الهي و انساني مبناي پيمانها و يا قطع روابط است.
«نيز از همين اصل اعتقادي توحيد، ما الهام مي گيريم که همه ي انسانها در پيشگاه خداوند يکسانند، او خالق همه است و همه مخلوق و بنده ي او هستند». اما روي ديگر سکه، وحدت است که بايد در عرصه ي گوناگون زندگي اجتماعي تحقق يابد و به بيان ديگر توحيد، در رفتار جمعي انسانها به صورت وحدت تجلي نمايد. به عنوان نمونه، مراسم حج، برنامه آموزش چنين وحدتي است.
مناسک حج، مناسک زندگي است و از آنجا که جامعه ي امت اسلامي از هر نژاد و ملتي بايد ابراهيمي شود تا به خيل امت محمد(ص) پيوند خورد و يکي گردد و يد واحده شود، حج، تنظيم و تمرين و تشکيل اين زندگي توحيدي است.
اما بايد توجه شود که در وحدت، توحيد فراموش نگردد. اگر توحيد منادي وحدت است، وحدت نيز بايد جلوه توحيد باشد. لذا به اين نکته متذکر مي گردد که:
گردش به دور خانه ي خدا نشان دهنده ي اين است که به غير از خدا، گرد ديگري نگرديد.

وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي داراي جايگاهي رفيع در انديشه امام است
مقصد و روند توحيد، وحدت و تقريب بين مذاهب نيز بايد نزديکي و وصول به راه مستقيم هدايت باشد که تمام افراد بشر و کليه جوانب زندگي فردي و جمعي را دربرمي گيرد. زيرا«اسلام آمده است تا بشر را از ضلالت به راه مستقيم هدايت ببرد».قرآن واجد و گوياي همه ي اين ابعاد است و برخلاف مکاتب غيرتوحيدي به همه ي ابعاد، نظر دارد:
اين از خصوصيات کتاب آسماني ماست که هم باب معرفت را باز کرده است، تا حدودي که در حد انسان است و هم باب ماديات را و اتصال ماديات به معنويات را و هم باب حکومت را و بايد همه ي ابعاد اين را در نظر داشته باشيم.
پس بايد گفت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي داراي جايگاهي رفيع در انديشه امام است و ادامه ي توحيد است و بدون آن توحيد ابتر مي باشد زيرا توحيد بدون تجلي خارجي و بروز در رفتار و عمل، ناقص است. از طرف ديگر وحدت بدون توحبد کلمه نيز ره به ضلالت مي برد و ناقص غرض است.

چهار دلیل مادی، فاعلی، غايی و صوری وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي
با عنايت به جايگاه وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي در انديشه امام، در نظام هستي به طور کلي و در نظام انساني به طور خاص، مي توان از علل اربعه ي مادي، فاعلي، غايي و صوري وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي نيز سخن گفت.
با توجه به گستره ي وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي که بعداً به آن مي پردازيم بايد گفت علت مادي وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي انسان در گستره‌ي بشري، مستضعفان، موحدين و مسلمين مي باشد که موضوع وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي هستند و وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي در بين آنها تحقق مي يابد و ماده ي اوليه وحدت هستند. به عنوان مثال امام خميني از «به هم نزديک شدن جميع مسلمانان جهان».سخن مي گويد که بر وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي مسلمين دلالت دارد. در مورد علت فاعلي وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي در وهله ي اول بايد از خداوند سخن گفت که خالق و آفريينده ي کل هستي و انسانهاست و انگيزه و فطرت وحدت جو را در بشر به وديعه نهاده و با ارسال و انزال کتب، آنها را به وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي فرخوانده است. حاکم يکي است خدا، و قانون هم قانون الله.
خداست که محيط بر همه چيزهاست، بر همه ي اعصار است، قرآن است که کتاب همه ي اعصار است، دستورات رسول الله که براي همه ي اعصار است.
اما درباره ي علت فاعلي وحدت، با توجه به اصل اختيار و مختار بودن انسانها، بايد گفت که علت ثانوي به يک معنا و علت قريب وحدت به معناي ديگر، خود انسان ها مي باشند زيرا:
اساس همه ي شکستها و پيروزيها از خود آدم شروع مي شود. انسان اساس پيروزي است و اساس شکست است. باور انسان اساس تمام امور است.
باور توحيدي انسانها به وحدت، و باور غيرتوحيدي به تفرقه منجر مي شود. علت غايي وحدت البته علت غايي نهايي و علت بعيد نيز، خدا مي باشد. زيرا برگشت همه به سوي اوست، انالله و انا اليه راجعون.
علت صوري وحدت نيز شامل هر گونه اشکال و ابعاد رفتار جمعي در عرصه هاي گوناگون زندگي اجتماعي يعني سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و نظامي در قالب نهادها و سازمانهاي مختلف مي باشد که در مورد وحدت اسلامي مي توان به سازمان کنفرانس اسلامي در زمينه هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي اشاره نمود.
 

تعريف وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي

از نظر امام، جامعه توحيدي اين است که همه، کار خود را روي نظم انجام بدهند، همه، يک مقصد داشته باشند. همه به يک فکر بوده و وحدت فکر داشته باشند.البته نظم جامعه و مقصد واحد و وحدت فکر، به اين معنا نيست که وجوه تمايز در جامعه نابود شود و جامعه دچار هرج و مرج گردد.بلکه بايستي اختلاف گوناگون، که طبق نظام آفرينش وجود دارد، باقي بماند و اختلاف هايي که لازمه زندگي اجتماعي هست، باقي باشد، ولي به مثابه يک کل منسجم و يکپارچه عمل بکنند.
جامعه توحيدي... عبارت از جامعه اي است که با حفظ همه ي مراتب، يک نظر داشته باشند، کانه يک موجودند.
در اين صورت با عنايت به محوريت رضايت الهي در اين گردهمايي و اجتماعي انساني، مي توان شاهد نصرت الهي بود.
نصرت خدا اين است که همه با هم براي رضاي خدا باشيد. همه با هم براي اين باشيد که اسلام را تقويت کنيد... اين نصرت خداست و خداوند وعده کرده است که اگر نصرت کنيد، من هم نصرت مي کنيم.
در تعريف ماهيت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي در جامعه انساني از نظر امام بايد گفت، که جامعه داراي يک فکر و نظر واحد بوده و همه بايد در اين جهت با هم باشند و محور اين وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي نيز توحيد و رضاي خدا باشد و در عين حال همه ي مراتب حفظ، و نظم رعايت گردد. به بيان ديگر وحدت و تقريب بين مذاهب نبايستي ناقص اختلافات طبيعي زندگي انساني و متعارض با مراتب ضروري زندگي اجتماعي باشد. از يک طرف، وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي بايد داراي روح توحيد باشد، از طرف ديگر، وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي بايستي حاوي همه کثرتهاي طبيعي زندگي فردي، گروهي، جمعي، ملي و منطقه اي انسانها در ابعاد گوناگون حيات آنها باشد. در اينجاست که وحدت در کثرت و کثرت در وحدت مطرح مي گردد. درباره ي وحدت اسلامي(تقريب بين مذاهب اسلامي) نيز اين بيان، صدق مي کند.
مسلمين بايد با هم يد واحده باشند. "هم يد واحده علي من سواه" اينها بايد دست واحد باشند، مجتمع باشند، يکي باشند خودشان را از هم جدا ندانند. مرزها را اسباب جدايي قلبها ندانند، مرزهاجدا، قلبها با هم ... اگر چنانچه مسلمين با هم اتحاد پيدا کنند، با حفظ مرزهاي خودشان، لکن قلبهايشان با هم متحد بشود.
در اتحاد مسلمين آنچه مهم است، ايجاد وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي قلبي و محتوايي و نه صوري است و در اين مسير، همه ي ضرورتهاي واقعي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي آنها که متعارض با روح توحيد و جوهر وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي نباشد، بر سر جاي خود باقي مي ماند که حفظ مرزها و ثغور از آن جمله است.
شما دست استعمار را از روي دول اسلامي برداريد، ببينيد که چه دوستي در کار هست، چه دوستي مي آيد ثغورمان هم، همه حفظ کنيد، اگر بنا باشد حکومت اسلامي باشد، اگر بنا باشد ديانت اسلام حکومت کند، تمام ثغور حفظ مي شود، تعدي، دولتي به دولت ديگر نمي کند، همه مسلم هستند، همه تحت لواي اسلامند. اينکه مي بينيد تعدي مي کنند. اين براي آن لشکرکشي مي کند، او براي او لشکرکشي مي کند، براي اينکه در تحت لواي اسلام نيستند.
بر مرزهاي قراردادي کشورها، در پرتو وحدت اسلامي(تقريب بين مذاهب اسلامي) و بالاتر از آن وحدت مستضعفين و بشر، نه تنها خدشه اي وارد نمي گردد، بلکه محترم شمرده شده و بر حفظ آن از سوي همه تأکيد مي گردد. زيرا روح برادري و برابري بر همه ي عوارض زندگي انساني اولويت دارد و عوارض گوناگون در سايه آن، مفهوم و معناي ديگري مي يابد.
همه ي ملتها بدون در نظر گرفتن رنگ و مليت و محيط و منطقه، برادر و برابر، غمخوار يکديگر باشند و تحکيم وحدت کنند و به حکم قرآن مجيد، خود را برادر ايماني تمام ملتهاي اسلامي و کشورهاي مختلف از حيث فرهنگ و جغرافيا مي دانند.
حتي اختلاف عقيده نيز نبايد منجر به وقوع اختلافات در رفتارهاي صاحبان عقيده گوناگون بشود. امام در اين رابطه در زمينه ي اختلاف طوايف مختلف اسلامي مي گويند:
البته سني و شيعه در عقايد، در بسياري از عقايد، مختلفند... آزادند... عقايد مختلف، اسباب اختلافات خارجي چرا بشود.
به اختصار، در انديشه امام توحيد کلمه و کلمه توحيد يا اتحاد و توحيد، لازم و ملزوم يکديگرند و وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي و اتحاد بدون توحيد، وحدتي بالاصاله و پايدار نخواهد بود و در عين حال وحدت آرمان و نظر نبايد ناقص و متعارض با واقعيات متکثر زندگي انساني باشد که اولاً طبيعي و فطري و ضروري بوده و ثانياً با روح توحيد نيز در تعارض نمي باشد، بلکه در بطن خلقت طبيعي و آفرينش زندگي اجتماعي انسان، در ابعاد گوناگون آن نهفته است، اگر فلسفه وجود اين تفاوتها درک گردد اين تفاوتها مکمل و متمم هم خواهد بود.
 

اصول و مباني(خاستگاه) وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي

در وحدت جوامع بشري به طور کلي و وحدت جوامع اسلامي (تقريب بين مذاهب اسلامي) به طور خاص، آنچه که اهميت والا دارد، اموري است که اولاً با بعد معنوي انسان و ثانياً با مشترکات آنها منطبق باشد. يعني از يک سو، مابه الامتياز انسان از ساير موجودات، که همان بعد خليفه ي اللهي اوست و از سوي ديگر مابه الاشتراک نوع انساني صرف نظر از اعراض گوناگون آن، بايد در اين وحدت محور قرار بگيرد. و در سايه چنين محوري، ساير تکثرها و اختلافات حفظ و جهت داده شود.
 

 محور و اصل وحدت و تقريب (بايسته ها)

در راستاي محور و اصل وحدت و تقريب(بايسته ها) مذاهب اسلامي موارد ذيل قابل ذکر و تأمل مي باشد.
1. معنويت
بايد روابط بين ملتها، براساس مسايل معنوي باشد و در اين رابطه، بعد مسافت تأثيري ندارد. چه بسا کشورهايي که همجوار هستند. اما رابطه معنوي بين آنها نيست.
2. حقانيت
راه، راه حق باشد و توجه به حق باشد و اعتصام به راه حق باشد. انبياء نيامده اند که مردم را در امور با هم مجتمع کنند، انبياء آمده اند که همه را در راه حق، مجتمع کنند.
3. ولايت خدا و رسول او
ما به حبل ولايت خدا وپيامبر و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ چنگ زده ايم و جداً بايد از هر آنچه غير رضايت آنان است، متنفر و بيگانه باشيم و از اين بيگانگي هم، بر خود، فخر و مباهات کنيم.
4. تبعيت از قرآن و سنت پيامبر
شما همه، ملت اسلام و تابع پيامبر و پيرودستورات قرآن مجيد هستيد.
5. جامعيت اسلام
اسلام، يک چيزي نيست که براي يک قضيه فکر کرده باشد. اسلام همه اطراف قضايا را در آن حکم دارد، تمام قضاياي مربوط به دنيا، مربوط به سياست، مربوط به اجتماع، مربوط به اقتصاد، تمام قصاياي مربوط به آن طرف قضيه، که اهل دنيا از آن بي اطلاعند. اديان توحيدي آمده اند، براي اينکه هر دو طرف قضيه را نگاه کنند و طرح بدهند.
6. حفظ اساس اسلام
از اهم فرايض است حفظ اسلام. يعني حفظ اسلام از حفظ احکام اسلام بالاتر است. اساس اسلام، اول است. دنبال آن اساس، احکام اسلام است.
7. توجه به هدف اصلي اسلام
اسلام براي تأمين معنويات آمده است، همه اش فرياد از ماديات نباشد. بر خلاف مسلک اسلام است. معنويات اگر تحقق پيدا کرد، ماديات، معنوي مي شود و به دنبالش هست،... آزادي،... استقلال،... ماديات تنها سعادت ملت نيست، اينها در پناه معنويات سعادتند. معنويات مهم است. بکوشيد تا معنويات، تحصيل کنيد.
پس از بيان آنچه که همه ي ملل بايستي بعنوان محور زندگي خود قرار دهند. به بيان آنچه که مبين مشترکات انساني است، مي پردازيم. همه ي جوامع انساني بايستي در تحقق وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي خود به اين مشترکات توجه نمايند و حول آنها، اقدام و رفتار نمايند.

محور مشترکات وحدت و تقريب (همگرايي)

1. مصالح بشر و منافع ناس
اسلام، مصالح کشورهاي اسلامي و مسلمانان، همه را، بلکه مصالح بشر را در نظر دارد.
اين کنگره سراپا سياست،که به دعوت ابراهيم و محمد صلي الله عليه و آله بر پا مي شود و از هرگوشه دنيا و از هر فوج عميق در آن، اجتماع مي کنند، براي منافع ناس است و قيام به قسط است.
 
2. عدم عدول از هويت معنوي ـ الهي
به يقين آنان (دشمنان ما و جهانخواران)، مرزي جز عدول از همه ي هويت ها و ارزشهاي معنوي الهيمان نمي شناسند. به گفته قرآن، هرگز دست از مقابله و ستيز با شما برنمي دارند مگر اينکه شما را از دين تان برگردانند.
3. منافع مسلمين
مسلمانان بايد با همه ي امکانات و وسايل لازم، به مقابله جدي و دفاع از ارزشهاي الهي و منافع مسلمين برخيزند.
4. مصالح کشور، مسلمانان و مظلومان
 
5. مصالح عاليه اسلام و مسلمين
مسأله، مسأله اسلام است، مسأله مصالح مسلمين است، با مصالح مسلمين و اسلام ما نمي توانيم مسامحه کنيم.
6. اهتمام به امور مسلمين
اهتمام به امور مسلمين، تنها مسأله گويي نيست، علاوه بر آنها، امور سياسي و اجتماعي و ساير گرفتاريهاي مسلمين است، که هر کسي به آنها اهتمام نکنند، مسلمان نيست.
7. جامعيت و ابديت احکام اسلام
احکام اسلام را ببينيد چيست... شما نمي توانيد تصور بکنيد بلکه چيزي در عالم، يک واقعه اي در عالم اتفاق بيفتد، اسلام نداشته باشد حکم، حکمش بالاي سرش است. يک همچنين اسلامي که آلان هم در حادثه اي اتفاق بيفتد، حکمش را دارد.

اما آنچه که در پرتو وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي نبايد نقض گردد، بلکه حفظ آن بر همه ي مسلمين ومتحدين لازم و واجب است عبارتند از:
1. حفظ تماميت ارضي کشورها
اميدوارم که صلح جهاني بر پايه استقلال ملتها و عدم مداخله در امور يکديگر و مراعات اصل حفظ تماميت ارضي کشورهاي منطقه، بنا گردد. و هر گونه تعرضي به کشورهاي دنياي سوم و اسلامي و بخصوص در اين منطقه، بر خلاف موازين اسلام است.
2. دفاع از حيثيت اسلامي و ملي
خواهران و برادران عزيز، در هر کشوري که هستيداز حيثيت اسلامي و ملي خود دفاع کنيد.
3. عدم تجاوز به خاک ديگران و عدم اجازه به تجاوز ديگران به خاک خود
ماکراراً گفته ايم که مابه حسب دستور اسلام، نه ظالم هستيم و نه مظلوم، نه مي توانيم زير بار ظلم برويم و نه خود ظلم مي کنيم. نه يک وجب از خاک ديگران را طمع به آن داريم،... برنامه اسلام اين نيست که تجاوز کنيم. لکن يک وجب از مملکت خودمان هم، نخواهيم به ديگران داد.
4. رعايت هويت ملي
دول اسلامي با ما روابط دارند، آن هم تا حدي که روي مصالح اسلامي، روي مصالح مسلمين باشد. ما با آنها روابط داريم، ساير دول غيراسلامي هم، هر کدامشان با ما بخواهند با عدالت رفتار بکنند، ما را به حساب بياورند، ما را بدانند يک ملت هستيم، يک رژيم هست در اينجا.
5. رعايت کرامت انساني
انشاءلله خداوند قدرت شکستن چارچوب سياستهاي حاکم و ظالم جهانخواران و نيز جسارت ايجاد داربستهايي بر محور کرامت انساني را به همه ي مسلمين عطاء فرمايد و همه را از افول ذلت، به صعود شوکت همراهي نمايد.
6. حفظ استقلال و آزادي ملت و دولت و کشور
7. حق تعيين سرنوشت ملل

از حقوق اوليه هر ملتي است که بايد سرنوشت و تعيين شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد.
8. دموکراسي حقيقي
9. آزادي

حق اوليه بشر است که من مي خواهم آزاد باشم، من مي خواهم حرفم آزاد باشد، من مي خواهم مستقل باشم.
10. احترام متقابل
در سايه ترکيب اصول مذکور که بيانگر رعايت محورهاي وحدت انساني و اسلامي از يک سو و بنيانها تکثر و کثرت از سوي ديگر مي باشد، مي توان وحدتي را بين سطوح مختلف بشري ـ جهان بشريت، جهان مستضعفين و جهان اسلام ـ ايجاد نمود که از يک سو تجلي اصل اعتقادي توحيد باشد و از سوي ديگر مبين برادري و برابري نوع انساني باشد و اين اخوت نوعي و عقيدتي در همه ي عرصه ها نمايان باشد. به عنوان مثال در عرصه جهان اسلام، بايد گفت و نشان داد که: «ما با تمام مسلمانان برادر هستيم و اين، يک اصل اسلامي است که هر مسلماني بايد به مسلمان ديگر کمک کند».
 

سمت و سوي وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي(جهت يابي)

زندگي و حيات در مجموع، و حيات انساني به طور خاص، نوعي شيوه ي زيستن است. و اين شيوه زيستن، روند و مبدأو منتهايي دارد و به سمت و سويي جريان مي يابد. وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي نيز يک سبک و شيوه ي زيستن است که نه تنها بايد در چگونگي ايجاد، روح و محتوا، محور و بنيانهاي آن وقت و مطالعه گردد بلکه بايستي سمت وسوي آن نيزمشخص و معين گردد.
آنچه درباره ي جهت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي مي توان گفت اين است که وحدت نوعي مشي زندگي است و مشي زندگي داراي جهت مي باشد و جهت آن بايد هماهنگ و همگون با محور آن باشد موارد زير گوياي اين حقيقت است.
1. صراط المستقيم
جهت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي، از نظر امام، همان صراط مستقيم است. «اهدنا الصراط المستقيم غير المغضوب عليهم و الضالين».
اهدنا الصراط المستقيم... سياست اين است که جامعه را هدايت کند به طرف آن چيزي که صلاحشان هست، صلاح ملت است، صلاح افراد هست و اين مختص به انبياءست.
وقتي ما مي توانيم در مقابل همه دنيا بايستيم، بگوييم ما نه طرف مغضوب عليهم ميرويم، نه طرف ضالين، نه طرف غرب مي رويم، نه طرف شرق مي رويم، وقتي مي توانيم اين طور باشيم و به صراط مستقيم عمل بکنيم که همه مان با هم باشيم، همه يد واحد باشيم.
پس رهرو و مسير بايد با هم همخواني داشته باشند صراط مستقيم، به عنوان يک مسير و مشي زندگي جمعي، با وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي و يد واحده بودن رهروان اين راه همخواني دارد. وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي، مستلزم يک صراط مستقيم است و بروز و فعليت صراط مستقيم در حيات انسانها، مستلزم رهرواني متحد در آن راه.
2-  نه شرقي نه غربي
جلوه ي عيني و بارز، وتجلي بيروني اين صراط مستقيم و جهت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي، سياست نه شرقي و نه غربي است.
آري، شعار نه شرقي و نه غربي ما، شعار اصولي انقلاب اسلامي در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيم کننده سياست واقعي عدم تعهد کشورهاي اسلامي و کشورهايي است که در آينده نزديک و به ياري خدا، اسلام را به عنوان تنها مکتب نجاتبخش بشريت مي پذيرند و ذره اي هم از اين سياست عدول نخواهد شد... و به طور قطع پشت کردن به اين سياست بين المللي اسلام، پشت کردن به آرمان مکتب اسلام و خيانت به رسول خدا(صلي لله عليه و اله و سلم و ائمه هدي عليهم السلام) است و نهايتاً، مرگ کشور و ملت ما و تمامي کشورهاي اسلامي است... چرا که شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوري از صراط گمراهان است که در همه سطوح وجوامع اسلامي بايد پياده شود.
3- قيام لله
قل انما اعظم بواحده ان تقومو الله مثني و فرادي... اين کلمه تنها راه اصلاح جهان است... خودخواهي و ترک قيام براي خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده... قيام براي منافع شخصي است که روح وحدت و برادري را در ملت اسلامي خفه کرده.
پس درباره جهت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي بايدگفت که صراط مستقيم سمت و سوي وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي مي باشد.
 

 دامنه و گستره وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي(مختصات)

به طور طبيعي، براي پاسخ به اين سئوال که دامنه مشموليت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي چه مي باشد و امام خميني چه گستره اي را مدنظر دارند. بايستي به جايگاه توحيد و محور و بنيان و ماهيت و جهت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي برگرديم و پاسخ اين سئوال در مباحث گذشته منطوي است. به طور کلي، دامنه و گستره وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي را از ديدگاه امام مي توان به مراتب زير تقسيم نمود.
1. وحدت بشريت
اسلام براي يک کشور، براي چند کشور، براي يک طايفه، حتي براي مسلمين نيست، اسلام براي بشر آمده است. خطابهاي اسلام يا ايها الناس است... و همه ي بشر را اسلام مي خواهد زير پوشش عدل خودش قرار بدهد.
قرآن، يک رحمتي است براي همه بشر، و پيغمبر اسلام، يک رحمتي است براي عالمين.
ما در اقصا بلاد دنيا اگر يک کسي بهمان بگويد که"يا للمسلمين" ما موظفيم که به درد آنها برسيم، هر قدري مي توانيم... اسلام براي عالم آمده، بعثت براي همه است و همه بايد تابع باشند.
تحقق اين امور و بشر دوستي پيامبر اسلام و به تبع آن مسلمين، و تحمل زحمت و مشتقات در راه بشريت منوط به ايجاد وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي و هزينه کردن براي وحدت نوعي با همه ي اقشار بشر و عالمين است. البته محور و جهت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي، در ماهيت، تحقق و ميزان آن تعيين کننده است و به ميزان قرب به جهت وحدت و رعايت محورها و لحاظ کردن بنيانها مي توان شاهد تحقق وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي نوعي بشر بود.
2.وحدت مستضعفين
بعد از مرحله ي عام و جهان شمول وحدت بشريت که بر وحدت نوعي انسان مبتني است، مي توان وحدت مستضعفين را مطرح نمود که بر اشتراک وضعيت و موقعيت آنان نظر دارد. امام خميني درباره ي مستضعفين مي فرمايد:
اسلام براي مستضعفين آمده است و اول نظرش به آنهاست.
تمام اديان آسماني... با کمک مسنضعفين بر مستکبرين حمله برده است... در اسلام پيغمبر اکرم... با کمک مستضعفين، مستکبرين زمان خودش را آگاه کرد، يا شکست داد... مستضعفين بر تمام اديان حق دارند مستضعفين به اسلام حق دارند.
در جاي ديگر بر طرفداري از مظلوم تکيه دارد. و براساس منطق مظلومان مي گويد:
ما تمام مسائلمان، مسايل مظلوم است در مقابل ظالم،... منطق مظلوم که اکثريت قاطع دنيا را تشکيل مي دهد اين است که بايد هر مملکتي آزاد باشد. هر مملکتي مستقل باشد، هر مملکتي ذخايرش، خرج خودش بشود.
با چنين نگرشي به مسأله است که خواهان ايجاد حزب مستضعفين دنيا اعم از مسلم و غير مسلم مي شوند. زيرا منطق مشترک آنها بهترين نقطه ي وحدت آنهاست.
اميدوارم يک حزب به اسم مستضعفين در تمام دنيا بوجود بيايد و همه ي مستضعفين با هم در اين حزب شرکت کنند و مشکلاتي که سر راه مستضعفين است از ميان بردارند... و نداي اسلام را وعده اسلام را که حکومت مستضعفين بر مستکبرين است، وراثت ارض براي مستضعفين است، متحقق کنند. تاکنون مستضعفين متفرق بودند و با تفرقه، کاري انجام نمي گيرد.
3. وحدت موحدين
درباره ي وحدت پيروان اديان توحيدي و کتب آسماني، امکان وحدت فراهم تر است زيرا داراي سابقه تاريخي و پيشينه ي اعتقادي مشترک مي باشند و امکان وحدت آنان و تقريب بين مذاهب گوناگون با عنايت به محورهاي مشترک آنان آسانتر است. همه ي پيامبران رسول خدا بوده و تمام کتب آسماني از سوي خدا نازل شده و مخاطبان اديان توحيدي نيز همه ي انسانها هستند و اديان توحيدي در طول هم قرار داشته و يکي بعد از ديگري مکمل هم مي باشند. علاوه بر اين، در هر کدام از آنها بر پيروي از دين و کتاب رسول بعدي تصريح و سفارش شده است.
در اسلام به اقليتهاي مذهبي احترام گذاشته مي شود و اقليتهاي مذهبي در کشور اسلامي محترم هستند و وحدت کلمه بايد حفظ گردد. زيرا در اسلام حقوق همه ملتها از جمله حقوق مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان مراعات شده است.
4. وحدت مسلمين
وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي مسلمين، آخرين و واقعي ترين حلقه وحدتي است که مدنظر امام است. زيرا مشترکات ديني آنان بر ساير مشترکات نوعي و... افزوده مي شود و آسانترين روند وحدت مي باشد. لذا امام خميني(ره) بر وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي مسلمين بسيار تکيه داشت و بر پيوند ملتها و دولتهاي اسلامياصرار نمود و خواهان تقويت و تحکيم روابط دولتهاي اسلامي براي هميشه بودند. اختلافات زباني، نژادي، قومي و ملي را مانع اين وحدت و تقريب نمي دانستند زيرا پيامبر اکرم(ص) فرموده اند عرب و عجم بر يکديگر فخري ندارند و هيچ کدام بر ديگري تفوق ندارد. با اين نگرش است که با خطاب به مسلمين، خواهان اتحاد آنها مي شود. اي مسلمانان واي مستضعفان عالم، دست به دست هم دهيد و به خداي بزرگ رو آوريد.
 

 ضرورت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي(نتيجه و بازخورد)

در ضرورت ايجاد وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي از ديدگاه امام، بايد به استدلالات عقلي و شرعي ـ با عنايت به قاعده ي ملازمه ي عقل و شرع ـ که ايشان در اين باره ابزار داشته توجه نمود که عبارتند از:
1. در سطح کشوري، وحدت اساس بقاي يک کشور است.
اساس يک کشوري، با اتحاد مردمش مي شود. استقلال يک کشوري اگر بخواهد حفظ شود بايد مردم احساس کنند که ما استقلال مي خواهيم، آزادي يک کشوري، بايد احساس کنند که ما آزادي مي خواهيم... اگر اين را مردم احساس کرد، هيچ وقت اين آزادي و اين استقلال را از دست نمي تواند بدهد.
وقتي يک ملتي، دو طايفه، ده طايفه، صد طايفه مي شوند و هرکدام به خلاف ديگري هستند، ديگر توقع نداشته باشيد که با اين طرز فکر و با اين طرز حکومت، بتوانيد غلبه کنيد.
2. در سطح کشورهاي اسلامي، وحدت ضامن استقلال آنهاست.
مسئوليت پاسداري وحدت و برادري ديني، تنها ضامن استقلال سرزمين هاي اسلامي و زداينده ي هر گونه نفوذ استعماري، مسئوليت فداکاري و جانبازي در راه جبران آنچه که مسلمانان به دليل اختلاف و تفرقه از دست داده اند و متأسفانه هنوز هم از دست مي دهند.
3. اتحاد در سطح ملي، مانع نفوذ ديگران است.
ملت بايد انحاد خودش را حفظ نمايد وتنها در سايه اين اتحاد است که ما تحت هيچ بيرقي نيستيم. ما تنها زير پرچم اسلام زندگي مي کنيم و هيچ کس بر ما نفوذ ندارد.
4. وحدت، شرط احراز قدرت بي رقيب مسلمين در دنياست.
اگر همه ي ملتها و دولتهاي اسلامي، اغراض شخصيه را کنار بگذارند و همه با هم به اسلام رو بياورند و تحت لواي لا اله الا الله باشند قدرت اول را در دنيا احراز مي کنند. براي اينکه معنويت اسلام کمک آنهاست و خداي تبارک و تعالي پشتيبان.
5. وحدت، رمز پيروزي است.
امام خميني، رمز پيروزي بزرگ ملت ايران را وحدت کلمه همه ي اقشار و وحدت هدف آنان دانسته و بر لزوم حفظ وحدت کلمه و وحدت مقصد تأکيد دارد. و اظهار اميدواري مي کند که اين رمز پيروزي يعني وحدت کلمه و اتکاء به اسلام در ايران، براي همه مستضعفين الگو باشد.ملتهاي ديگر از جمله ملت فلسطين نيز بايد وحدت کلمه و اتکال به خدا پيدا کنند زيرا اين رمز پيروزي هر جا پيدا بشود، باعث پيروزي است. و بالاتر از آن، وحدت در زير پرچم توحيد را عامل پيروزي بر همه ي قواي شيطاني مي داند.
بايد جوانان غيور اسلامي ما بدانند که تا دست اتحاد به هم ندهند و هدف خود را اسلام، که تنها مکتب نجات بخش بشر است و يگانه کفيل آزادي و استقلال ملتهاي مستضعف است، قرار ندهند، اميد پيروزي را نبايد داشته باشند.
6. وحدت، عمل سيادت است.
تا وحدت کلمه نباشد تا رؤساي اسلام، وحدت کلمه در خودشان ايجاد نکنند. تا فکر نکنند بر بدبختي هاي ملت اسلام، بدبختي هاي اسلام، بدبختي هاي احکام اسلام، غربت اسلام و قرآن کريم، سيادت نمي توانند بکنند. بايد فکر کنند، عمل کنند، تا سيادت کنند و اگر اين مطلب را انجام دهند، سيد دنيا خواهند شد... العزه لله و لرسوله و للمومنين .
7. وحدت کلمه، باعث استقلال است.
اگروحدت کلمه را از دست شما گرفتند باز همان اسارت است و باز همان غارتگري، اعاده مي شود.
8. وحدت، معروف و تفرقه، منکر است.
شما مي خواهيد اطاعت امر خدا را بکنيد، نهي از منکر کنيد. بزرگترين منکر، غلبه اجانب بر ماست، اين منکر را بايد نهي کنيد. حکومتها را نهي کنيد از مخالفتي که با هم دارند و با ملت دارند... الآن منکري بالاتر از اين نيست که مصالح مسلمين را به خطر انداخته است... همه ما بايد اين دشمني را نهي کنيم و وحدت اسلامي را شعارمان کنيم. با وحدت و بودن زير پرچم لا اله الا الله پيروز مي شويم.
9. وحدت شرط اجابت همه ي مناسک اسلام، براي رسيدن به آرزوهاي فطري و آمال انساني است.
شرط همه ي مناسک و مواقف براي رسيدن به آرزوهاي فطري و آمال انساني، اجتماع همه ي مسلمانان در اين مراحل و مواقف و وحدت کلمه تمامي طوايف مسلمين است، بدون اعتنا به زبان و رنگ و قبيله و طايفه و مرز و بوم و عصبيت هاي جاهلي، و هماهنگ خروشيدن بر دشمن مشترک است که دشمن اسلام عزيز است.
10. وحدت، اجراي فرمان خداست.
خدا فرموده وحدت داشته باشيد، براي او وحدت داريم و اين وحدت که براي خداست، هر کيدي در مقابلش خنثي است.
11. ضربه به وحدت، معصيت خدا، خيانت به مردم و جنايت به کشور است.
دنبال اين باشيم که اطاعت خدا بکنيم، خدا فرموده است که شماها بايد با هم وحدت داشته باشيد، اتحاد داشته باشد، اگر کسي يک کلمه بگويد که به اين وحدت صدمه بزند، اين معصيت کار که هست هيچ، خائن که هست، هيچ. معصيت يک معصيتي است که ممکن است يک کشوري را به هم بزند.
12. عدم اعتنا به وحدت به معني مهجوريت اسلام و قرآن است.
در قرآن شريف... پيغمبر اکرم شکايت کرده است به خداي تبارک و تعالي که آن قومي    اتخذو هذا القرآن مهجورا... مهجوريت قرآن و مهجوريت اسلام به اين است که مسايل مهم قرآني و مسايل مهم اسلامي يا مهجور است و يا بر خلاف آنها بسياري از دولتهاي اسلامي قيام کردند. از مسايل مهم سياسي قرآن دعوت به وحدت و منع از اختلاف است. با تعبيرهاي مختلفي که در قرآن کريم هست.
 13. دعوت، حکم اسلامي است.
مسلمين به حکم اسلام بايد يد واحد باشند که بتوانند دست اجانب و مستعمرين را از دخالت در کشورخود قطع کنند.
اسلام دستور داده است که... اعتصام به حبل الله بکنيد و متفرق از هم نشويد... و الا فشل مي شويد... اين دعوت الهي است از صدر اسلام تا آخر اين دعوت را اجابت کنند.
14. وحدت، پيام قرآن است.
از مسايل مهم سياسي قرآن، دعوت به وحدت و منع از اختلاف است.
در قرآن کريم آمده است که اگر تنازع کنيد، فشل مي شويد و شما آثار فشل را در مسلمين مشاهده مي کنيد. نمونه ي بارز آن فشل شدن آنها در مقابل اسرائيل است که کشورهاي پهناور اسلامي با همه قدرت سياسي، نظامي و ذخاير، در مقابل آن فشل شده اند.
«قرآن وقتي مي فرمايد: واعتصمو بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا، مي فرمايد: . لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريجکم».
15. وحدت و اهتمام به امور مسلمين، سخن رسول اکرم(ص) است.
المسلمون يد واحده علي من سواهم بزمتهم ادناهم. (مسلمانان در مثابه يک دست واحدند که در مقابل هر که جز آنان است برافراشته است و همه در مسؤوليت عمومي يکسانند) تفرقه جويي و نژادپرستي در کار نيست و بين ملتهاي اسلامي، هيچ گونه امتيازي وجود ندارد جزتقوي و پرهيزکاري.
من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم.
به طور کلي امام خميني با بيان دلايل و شواهد عقلي و شرعي و اوضاع کنوني مستضعفين و مسلمين، ضرورت ايجاد وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي را به مخاطبان گوش زد مي کند و با ذکر اين استدلالها مي توان گفت که درد و منشاء آن و چگونگي و راه درمان آن از نظر امام، از حيث عقلي و شرعي، و بالاتر از آن عواقب و اثرات ناگوار بيماري مزمن تفرقه، بديهي و واضح است. به همين خاطر است که ادامه اين وضعيت و عدم چاره انديشي در اين باره از سوي مسلمين را به عنوان معما قلمداد مي کند و آرزوي حل اين معما را دارد که جز در گرو وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي آنها نيست.

 شاخصه هاي وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي

از آنجا که درباره ي اصل اعتقادي توحيد، هر کسي نمي تواند بدون ارائه معيار و شاخصه، مدعي توحيد باشد و هر امري و نظري هر چند بسيار دروني و انتزاعي باشد، براي خود داراي شاخصه هايي است و با معيارهايي قابل سنجش و ارزيابي است. درباره ي وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي، که تجلي رفتار جمعي جوامع و ملل در سطوح مختلف داخلي، منطقه اي و جهاني مي باشد، نيز اين حکم صادق است و شاخصه ها و معيارهايي وجود دارد که مبين وجه تمايز وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي از تفرقه مي باشد. به برخي از آنها، به اختصار، از نظر امام اشاره مي شود.
روابط دوستانه، زيست مسالمت آميز، آرامش، تعادل و عدم مداخله، احترام متقابل، عدم تهمت به يکديگر و حفظ برادري، عدم القاء تبليغات فتنه انگيز بين طوايف اسلامي، ازجمله شاخصه هاي وجود وحدت وتقريب بين مذاهب اسلامي در بين اسلامي مي باشد.
اين شاخصه ها، معيار سنجش وجود يا عدم وجود وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي و ميزان آن از يکسو و معيار ارزيابي گفتار و کردار مدعيان وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي از ديگر سو مي باشد. به طور کلي روح ساري و جاري در وحدت، با عنايت به شاخصه هاي ياد شده، رحمت نسبت به يکديگر است. «منطق انبياء اين است که: اشداء بايد باشد برکفار و بر کساني که بر ضد بشريت هستند. بين خودشان هم رحيم باشد». خالقي که... به کتب مقدس آسماني اش... طريق برخورد با مؤمنين و دوستان خود و ملحدين و مستکبرين و دشمنان خويش را آموخته است.

 هزينه و منابع وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي(ظرفيت‌ها)

از ديگر مسايلي که بايد در زمينه وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي مطرح شود، اين است که با ايجاد وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي هزينه بر مي باشد يا نه؟ اگر هزينه بر است در مقايسه با تفرقه کداميک هزينه بيشتري مي برند؟ درمقابل اين هزينه چه منابعي نياز است؟ اقدام کنندگان به وحدت وتقريب، داراي چه ميزان از اين منابع بوده و تحمل چه مقدار هزينه را دارند؟ در ابتدا به منابع مسلمين براي هزينه ايجاد وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي با صرف در راه تفرقه اشاره بکنيم پس از آن ببينيم هزينه ي وحدت بيشتر است يا تفرقه.
از جمله منابع موجود در دست مسلمين مي توان به منابع زير اشاره نمود:
جمعيت بسيار انبوه، اراضي بسيار وسيع، ذخاير بسيار گرانبها، سوابق بسيار درخشان، فرهنگ و قوانين آسماني.

بايد ديد، اين منابع چگونه براثر اختلافات، هزينه مي شوند و بهايي که بابت تفرقه مي پردازند،چيست. به بيان ديگر، علي رغم وجود اين منابع، در اثر تفرقه، دچار چه پيامدهايي شده اند.
1. جنايات اسرائيل در لبنان  فلسطين و تماشاگري مسلمين.
2. ذليل بودن در زير دست اجانب و عمال اجانب.
3. رخنه استعمار در ممالک آنها.
4. چپاول مخازن عظيم زيرزميني و روزميني اين کشورها توسط ايرقدرتها و انجام هر گونه جنايت و توطئه در اين راستا.
5. عقب نگه داشتن مملکت و ممانعت از شکوفايي نيروهاي انساني.
6. تسلط اجانب.
7. تبديل ممالک اسلامي به بازار مواد توليدي اضافي و مازاد ممالک به اصطلاح مترقي.
8. فنا رفتن ذخاير خدادادي در اثر سايه شوم اجانب و به ظلمات و تاريکي کشاندن بلاد مسلمين.
با اشاره به اين پيامدهاي ناگوار و اثرات تأسف بار تفرقه است که امام خميني(ره) مي فرمايد:
همه بايد کوشش کنيم که وحدت بين مستضعفان در هر مسلک و مذهبي که باشند، تحقق پيدا کند که اگر خداي ناخواسته سستي پيدا شود، اين دو قطب مستکبر شرق و غرب مانند سرطان همه را به هلاکت خواهند رساند.

ايشان وضعيت فعلي را چنين ترسيم مي کنند:
واقعيت اين است که دول استکباري شرق و غرب و خصوصاً امريکا و شوروي، عملاً جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه تقسيم کرده اند. در بخش آزاد جهان، اين ابرقدرتها هستند که هيچ مرز و حد قانوني نمي شناسند و تجاوز به منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگي ملتها را امري ضروري و کاملاً توجيه شده و منطقي و منطبق با همه ي اصول و موازين خود ساخته و بين المللي مي دانند.
اما در بخش قرنطينه سياسي که متأسفانه اکثر ملل ضعيف عالم و خصوصاً مسلمانان در آن محصورو زنداني شده اند، هيچ حق حيات و اظهار نظري وجود ندارد.
بايد ديد که چرا اين وضعيت تفرقه، در درون جوامع مستضعفين و مسلمين ايجاد شد.
گذشته از عوامل بيروني، بايد به عوامل دروني آن جوامع اشاره نمود. از دو مورد عمده ي آن مي توان به جهالت و انجام اعمال جاهلانه و حماقت برخي را نام برد. بر اثر اين جهالت و حماقت است که به جان همه مي افتند و دشمن، از اين وضعيت حداکثر استفاده را مي کند و به آن دامن مي زند و دردي مزمن مبدل مي سازد.
در مقابل اين وضعيت ترسيم شده ناشي از تفرقه، وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي، هدفي بزرگ و آرماني گرانبهاست که بايد تعقيب و به دست آيد. البته هدف بزرگ، داراي اشکالات و گرفتاريهاي بزرگ نيز هست.
حال که مشخص شد، تمام بدبختيها از تفرقه و اختلاف مستضعفين و مسلمين است و در مقابل، وحدت هدفي بزرگ مي باشد که بايد درصدد تحقق آن بود. بايد ديد که از منابع مذبور و موجود مسلمين و مستضعفين، چگونه بايد استفاده کرد تا شاهد تحقق وحدت بود.

برخي از شروط تحقق وحدت و بکارگيري منابع عظيم در اين راستا عبارتند از:
1.
خوديابي و رفع وابستگي فکري.
2. مرد عمل بودن و به حرف اکتفا نکردن.
3. اجتماع، حول يک مقصد واحد.
4. هم صدايي و اعلان برائت با اسم نمايندگي يک ميليارد مسلمان، از متجاوزان به حقوق مظلومان و بلاد مسلمين.

براي تسريع در اين روند، به عنوان نمونه در بين مسلمين، بايد به موارد زير توجه شود و بر اصول زير که پذيرفتني است تکيه گردد:
1. همه ي ما يک دين و يک قرآن داريم.
2. مردم و فکر مردم را اساس قرار دادن.
3. فشار افکار عمومي، به مثابه قانون است.
4. اراده و تصميم براي فرار از اسارت و رهايي از بردگي و نجات از مرگ تدريجي.
5. عدم غفلت از نقش ايمان و قدرت آن و نصر الهي توأم با آن.
در سايه بررسي مقايسه اي بين هزينه هاي تفرقه و وحدت و منابع موجود در اختيار مستضعفين و مسلمين و با عنايت به شروط مذکور و اصول ياد شده، مي توان شاهد تحقق وحدت مستضعفين و مسلمين بود. در پرتو اين وحدت ايجاد شده، مي توان به ثمرات و نتايج وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي دست يافت و به غايات ثمربخش و متعالي آن نايل گشت.
6. غايت وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي
اصولاً هر رفتاري از سوي انسانها، معطوف به هدفي است و هر چه آن رفتار عظيم تر و مهمتر باشد قاعدتاً غايتي بزرگتر و غاياتي بيشتر براي آن متصور است. حال بايد ديد که براثر ايجاد اين

وحدت، به چه عنايت يا غاياتي مي خواهيم دست بيابيم. به غايات وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي از نظر امام، که همان غايات زندگي توحيدي است، به شرح زير و به اختصار اشاره مي شود:
1. وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي، باعث تحقق اهداف اسلامي با تمام ابعادش که سعادت بشر است، مي باشد. و با اعتصام به حبل الهي و نهي از تفرقه، تمام سعادت تأمين مي شود.
2. وحدت، کليد استقلال و آزادي است.
3. رفاه، آزادي، استقلال نتيجه ي احياء و اجراي احکام اسلام است و آن نيز مستلزم وحدت است.
4. عزت و شرافت خود و آيندگان نتيجه ي «واعدوالهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوکم» مي باشد. که نيازمند وحدت است.
5. تربيت انسان که قرآن براي آن نازل شده است در سايه آرامش ناشي از وحدت، ممکن مي گردد.
6. رعايت عدالت که لازمه ي تحقق وحدت است و وحدت مقدمه ي ايجاد محيط آرام است که در آن محيط، همه استعدادها بروز بيابد وگرنه در محيط آشفته امکان ندارد.
7. برپايي پرچم توحيد و عدالت، که از اهداف همه ي انبياء از آدم تا خاتم بوده است.
8. دفاع از فرهنگ وحيثيت ملي ـ سلامي و اهتراز پرچم لا اله الا الله و محمدرسول الله درتمامي دنيا.
9. نزديک شدن به آرمانهاي وحي که آرمان اصلي وحي، ايجاد معرفت براي بشر بوده است. و معرفت الله که مقصد عالي همين است. اقامه عدل نيز گرچه جزو غايات حکومت اسلامي است ولي غايت نهايي، معرفي خدا و عرفان اسلام است. مقصد اين است که از همه گرفتاريها خارج و به نور الهي برسيم و خداوند اين وعده را داده است. «الله نور السموات و الارض الله ولي الذين امنوا من الظلمات الي النور». آنها که اختلاف مي اندازند، طاغوت هستند و مي خواهند شما را از نور خارج کنند و به ظلمات وارد سازند.
10. پايگاه، منادي و مخاطب وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي
اصولاً هر رفتار جمعي، داراي مرکز، پايگاه، منادي و مخاطب است. هر چه اين رفتار عظيم تر و مقدس تر باشد. پايگاه آن نيز بايد داراي اين عظمت و قداست باشد.
از نظر امام خميني، اسوه ي زماني و مکاني و مرکز دعوت به وحدت مسلمين و مستضعفان، مکه معظمه در زمان اجتماع مسلمين براي فريضه حج است.
بر شما ملت عزيز اسلام که براي اداء مناسک حج در اين سرزمين وحي اجتماع کرده ايد لازم است از فرصت استفاده کرده، به فکر چاره باشيد، براي حل مسايل مشکله مسلمين، تبادل نظر و تفاهم کنيد.

 بايد توجه داشته باشيد که اين اجتماع بزرگ که به امر خداوند تعالي در هر سال در اين سرزمين مقدس فراهم مي‌شود شما ملتهاي مسلمان را مکلف مي سازد که در راه اهداف مقدسه اسلام، مقاصد عاليه شريعت مطهره و در راه ترقي و تعالي مسلمين و اتحاد و پيوستگي جامعه اسلامي کوشش کنيد.
جعل الله الکعبه البيت الحرام قياماً للناس... خداوند در اين آيه شريفه، انگيزه حج و غايت قرار دادن بيت الحرام را قيام مسلمانان براي مصالح ناس و توده هاي مستضعف جهان و بررسي مشکلات عمومي مسلمين، ذکر مي فرمايد و يکي از اساسي ترين مشکلات، عدم اتحاد بين مسلمين است. بايد منافع ناس و مردم، در اين مواقف شريف تأمين شود. خداوند با کلمه ي والله علي الناس حج البيت، اجتماع را فراهم کرده و بايد از آن استفاده کرد. حج بهترين ميعادگاه معارفه ملتهاي اسلامي است.

«لازم است حجاج بيت الله الحرام در اين مجمع عمومي... دست برادري را هر چه بيشتر بفشارند و مصالح عاليه اسلام و مسلمين مظلوم را فداي فرقه گرايي و ملي گرايي نکنند».
بايد در آن اجتماع عظيم، جوامع اسلامي را به وحدت کلمه و اخوت اسلامي و رفع اختلافات دعوت نمود و براي ايجاد جبهه مستضعفين کوشش نمود.
البته اين مکان عمومي براي آموزش توحيد، تشکيل وحدت و تحقق آن در همه ي سرزمين هاي اسلامي و جهان مي باشد و بايد همه جا، مرکز وحدت باشد.
در مورد منادي و مخاطب وحدت نيز مي توان با عنايت به مباحث گذشته که مخاطب اسلام و قرآن، يا ايها الناس مي باشد. به تبع آن، همه ي انبياء و ائمه و رهروان راه آنها منادي وحدت مي باشند و همه اقشار مردم در همه ي زمانها و مکانها، مخاطبين وحدت هستند.

امام خميني، يکي از نمونه هاي بارز منادي وحدت در اين عصر مي باشد که از تمام مسلمين خواهان دست برداشتن از تفرقه و اجتماع با هم مي باشد. با استناد به حديث شريف پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد:
من از اينجا فرياد مي کنم يا للمسلمين، اي مسلمانان جهان، اي دولتهاي مدعي اسلام، اي ملتهاي مسلمان جهان، به داد اسلام برسيد به داد مظلوميني که در فشار قدرتهاي بزرگ هستند، برسيد. به داد بچه هاي کوچکي که مادرها و پدرهاي خودشان را از دست داده اند، برسيد... به داد خودتان برسيد.
مخاطبين امام خميني، براي تحقق وحدت اسلامي تقريب بين مذاهب اسلامي، شامل همه گروههاي مختلف انساني مي شود که عبارتند از:
دولتهاي اسلامي، مسلمين، ملل مختلف جهان،مسلمانان و مستضعفان، مسيحيان، ممالک اسلامي و رؤساي آنها، مظلومان جهان.
 
 جمع بندي:
امام خميني (ره) نسبت به وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي با ديدي گسترده و همه جانبه نگريسته و آن را از زواياي گوناگون مورد توجه قرار داده است. بررسي آثار مکتوب و سخنان و پيامهاي امام خميني (ره) بيانگر اين است که آن بزرگوار در بيان و تعريف وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي به ارايه چندين مفهوم بنيادي از جمله وحدت کلمه، اخوت، برادري و... پرداخته است.
 امام خميني (ره) در آثار کتبي و نيز بيانات خود به ارايه مفهوم خاصي از وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي پرداخته است، ولي نگرش و توجهي که به اين موضوع در جامعه و نهادهاي سياسي اجتماعي، اقتصادي و ... داشته است. بيانگر اينست که آن بزرگوار وحدت را نه صرفا   ملکه اي يا فضيلتي فردي بلکه خصلت و حالتي اجتماعي و سياسي نيز مي داند که خصلت ويژگي  گروه هاي اجتماعي و سياسي و... است. ايشان هم در سيره نظري و هم ارايه ديدگاهها و هم در سيره فردي و اجتماعي خود بالاترين هدف خود را تحقق وحدت و تقريب بين مذاهب اسلامي مي داند و حتي تحقق ساير اهداف عاليه اسلامي را نيز در نفس و جامعه اي ممکن مي داند که به وحدت رسيده باشد.
 
https://taghribnews.com/vdcauinmm49nwm1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی