تاریخ انتشار۱۶ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۱۴
کد مطلب : 33295

ابزارهای اقتصادی تحقق عدالت اجتماعی واقتصادی از منظر اسلام(با تکیه براندیشه امیر المومنین(ع) )

اساسی ترین مفهوم در حقوق بشر و والاترین ارزش انسانی عدالت است و نیز یکی از عالی ترین مفاهیم زندگی بشراست ، تا حدی که افراد در جامعه می توانند در خصوص آزادی ، رفاه و حتی برابری شک کنند ، لکن نمی توانند به عدالت یا مذموم بودن آن اعتراف نمایند .
ابزارهای اقتصادی تحقق عدالت اجتماعی واقتصادی از منظر اسلام(با تکیه براندیشه امیر المومنین(ع) )
 به نظر بسیاری از صاحب نظران همانند اسپینوزا و به خصوص متفکرانی چون شهید مطهری ، عدالت جزئی از عدالت کلی حاکم بر ارکان هستی است .متفکرانی چون هابز هم عدالت را بخشی از قانون طبیعی می دانند و آن را در حوزه عمل اشخاص و اعمال جامعه تفسیر می کنند . در این عرصه ، عدالت اجتماعی که به معنای داشتن رفتار یکسان با تمام کسانی است که شایستگی یکسان دارند و فراهم کردن شرایط یکسان برای همگان در جامعه و رفع مانع از همه به طور یکسان می باشد ، در سر لوحه برنامه های همه احزاب و مکاتب اجتماعی قرن ما به چشم می خورد و همه زمامداران جهان و رهبران احزاب سیاسی ، اغلب در سخنرانی های خود تعمیم آن را به ملتهای خویش و همه مردم زجر دیده جهان نوید می دهند .

انسان بی شک برای فراراز سلطه خشن طبیعت ، ناچار از انطباق وهماهنگی با شرایط طبیعی است تا بدین وسیله بتواند نیازهای مادی خویش را تامین نماید. از سویی مقبولیت ، شهرت ، تفوق طلبی و سلطه جویی از نیازهای اعتباری انسان هستند و دیده شده که آدمی در روند تکاملی خود بارها نیازهای مادی را فدای خواسته های اعتباری نموده است .نیازهای معنوی نیز، والاترین ارزش های متعالی آدمی را در بر می گیرد به طوری که از جمله آرمان های معنوی انسان، تمایل به درک اسرار آفرینش ، وصل وجذب شدن در موجودی برتر ومطلق می باشد . از آنجا که طبیعت با همه شئون و مظاهرش محدود و ناچیز است و جوابگوی نیازهای مادی واعتباری انسان نیست ، اینجاست که تزاحم وتعارض ، استثمار واستعمار، تبعیض وبه دنبال آن فقر، گرسنگی ونظام های ظالمانه جوامع انسانی را دربرمی گیرد وتکامل فردی واجتماعی را به خطرمی افکند.به همین منظور بشر درگذرگاه زمان برای جلوگیری ازاین موانع تمهیداتی اندیشیده است که یکی از مهمترین آنها ، استفاده از ابزارهای اقتصادی در جهت تحقق عدالت اجتماعی در جامعه بوده است .اگرچه عدالت اجتماعی واژه ای واحد است اما مکاتب مختلف هریک از دیدگاهی خاص بدان نگریسته اند .

۱- کلیات
 
۱-۱:ارتباط اسلام با اقتصاد 

اسلام با اقتصاد دارای دو نوع ارتباط است :
۱. ارتباط مستقیم : از آن جهت که یکی از ۴ بخش فقه اسلامی را مسایل اقتصادی تشکیل می دهد .
۲. ارتباط غیر مستقیم :که از طریق اخلاق ارتباط پیدا می کند ، از آنجا که اسلام دین عدالت اجتماعی ، برابری ، احسان وایثار است و با هرگونه بخل ، دزدی ،ظلم وتقلب واجحاف مبارزه می کند ، لذا گذشته از قوانین اقتصادی ، دارای قوانین اخلاقی برای زیر بنای اقتصادی است که اجرای قوانین اقتصادی را بدون اعمال زور آسان می سازد.
 
۲-۱:اهمیت اقتصاد در اسلام 

از نظر قرآن، مال واقتصاد قوام و ستون زندگی است :«التی جعل ا...لکم قیاما» .ونیز برطبق آموزه های نهج البلاغه « یکی از ۴ حق مردم به رهبر و امام "توفیرفیئ" یعنی تکثیر وفراوان ساختن سرمایه های عمومی و منابع طبیعی است .» چرا که یکی از اصول اولیه اقتصاد سالم ، حیات وقابلیت رشد ونموثروت است. ازسویی اهداف متعالی اسلام بدون اقتصاد سالم امکان پذیر نیست و نیز برای جلوگیری از سلطه کفار وبیگانگان بر مسلمین، مسلمانان می بایست خودکفا باشند و دچارکم خونی اقتصادی نباشند . از دیگرسواقتصاد در فرهنگ اسلامی با دیگر مکاتب، تفاوتهایی بنیادین دارد که از جمله این تفاوتهای مهم وسیله بودن اقتصاد در فرهنگ اسلامی است، چرا که دردین مبین اسلام ازاقتصاد به عنوان وسیله ای برای برای رفع نیازهای حیاتی و نیز کمک به همنوعان استفاده می گردد ونیز به عنوان وسیله عبادت وآزمایش چرا که هرگونه انفاق و احسان و پرداخت مالیات عبادت محسوب گردیده و به انسان احساس آرامش و لذت روحی می بخشد . 

۳-۱: اهداف اقتصاد اسلامی 

اقتصاد اسلامی مبتنی بر ۳ هدف است که در ذیل به آنها اشاره می گردد:
۱- توازن اقتصادی۲- استقلال اقتصادی ۳- حد اکثر کارایی
۱- توازن اقتصادی: از آنجا که برای داشتن و تامین یک اقتصاد سالم وروبه رشد رعایت تعادل در رابطه بین در آمدها و هزینه ها اجتناب ناپذیراست ، فلذا در جامعه اسلامی بر طبق آموزه های قرآن وسنت رسول اکرم (ص) باید موازین عدل اسلامی در توزیع ، مصرف و مبادلات بازرگانی رعایت شود و از هر گونه بی عدالتی وانحراف عدالت و افراط وتفریط در برنامه های اقتصادی جلوگیری شود.
 
۲- استقلال اقتصادی: در بحث ازاستقلال اقتصادی ، ابتدا باید به خود کفایی اقتصادی و سپس به مسایل دفاع نظامی و دفاع فرهنگی از دید استقلال پرداخت . 

۱-۲ :خود کفایی اقتصادی : خداوند رحیم درقرآن مجید می فرماید:« ولاتحنوا ولا تحزنوا وانتم الاعلون ، ان کنتم مومنین » ازاین آیه کریمه ودیگر آیات قرآن چنین برداشت می شود که یکی از لوازم ایمان، خود کفایی وبی نیازی اقتصادی مسلمین از کفار می باشد؛ چرا که نیاز، مصادف با ذلت وخواری است و اگر امتی بخواهد از اسارت ویوغ بیگانگان آزاد باشد می باید راه های نفوذ وتسلط کفار وبیگانگان را بر خویش ببندد؛ یکی از آن طرق تامین نیازمندی های اقتصادی است .فلذا از مهمترین مسئولیتهای امت اسلامی اعمال سیاست اقتصادی خود کفا وهمیاری عموم اقشارجامعه در قطع وابستگی به دیگران است .
 
۲-۲: دفاع نظامی : از لوازم استقلال اقتصادی توجه به بنیه نظامی کشور که از واجبات و ضروریات است ، چرا که امروزه اگر دولتی در بعد نظامی حرفی برای گفتن نداشته باشد و مورد تعرض دیگران قرار گیرد ، مجبوربه اطاعت ازمنویات آنان درمسایل اقتصادی وفرهنگی خواهد شد.دراین زمینه قرآن کریم می فرماید : « واعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ...» ( وآماده کنید برای کار زار با ایشان، هرچه می توانید از نیرو و اسبان بسته شده تا بترسانید با آن، دشمن خدا و دشمن خود را ودیگران غیر از ایشان ، که شما آنان را نمی شناسید و خدا می شناسد. ...) از این روی ، از مهمترین اهداف اقتصاد اسلامی به کار گیری حد اکثر امکانات برای تجهیز نظامی وتامین بودجه های دفاع برای قطع وابستگی است. 

۳-۲ : دفاع فرهنگی : از طریق سلاح فر هنگی می شود افکار واذهان یک ملت را در دست گرفت و به آن سمت وسو داد . تمامی کشورهای دنیا سرمایه گذاری های هنگفتی را در برنامه ریزی های اقتصادی خود به این مقوله اختصاص داده اند .از این رو جوامع اسلامی نیز می بایست این مهم را مد نظر داشته باشند و درست مانند هزینه های دفاعی ، هزینه های تبلیغی را در اقتصاد مملکتی پیش بینی نمایند .چون موجودیت اسلامی ما به آن وابسته است و در غیر این صورت با هیچ سلاحی نمی توانیم از اسلام و مسلمین در این نبرد فکری دفاع نماییم .
 
۳- حداکثر کارایی : در این هدف مسائل رفاه عمومی ، آبادانی زمین و مسئله حفظ امکانات لازم برای بهره گیری مناسب از آن مورد توجه قرار می گیرد .
 
۱-۳: رفاه عمومی : اسلام ، مسلمانان را در بر خورداری از آرایشها و مسایل رفاهی وزیبا ییها و بهجتها تا حد معقول و مشروع نه تنها محق می داند ، بلکه آنان را تشویق نیز می کند وحد معقول از این برخورداری وقتی است که از اسراف و تبذیر جلوگیری شود و همه امت مسلمان از آن بهره مند گردند .
 
۲-۳ : آبادانی زمین: هر چند که زمین و استخراج مواد ازآن ابزار و وسیله ای در جهت تامین نیاز های زندگی بر روی آن است و لیک، انسان به توسط واقف شدن خویش بر نتایج اصلی زندگی که همانا درک مقام قرب الهی از طریق عبادت واخلاص است به کمال نایل می شود وهمانا یکی از طرق نیل به کمال رفع نیاز های مادی و فراهم کردن وسایل آسایش زندگی او می باشد .
 
۳-۳ : حفظ مال وبهره گیری از آن : در فرهنگ قرآنی ، افزودن مال و اولاد ،قدرت ،زیبایی و مقام ودیگر علایق، وسیله آزمون انسان است تا رفتارشخص نسبت به این ودایع الهی در رابطه با مسئولیتهای اجتماعی او دانسته شود و مال وثروت یکی از این ودایع الهی است که وقتی در اختیار انسان قرار گرفت نباید مصالح جامعه را فدای تمایلات شخصی خود سازد ، ومسئولیت خلیفه اللهی خودرا در کاربرد این ودیعه الهی از یاد ببرد، در نتیجه باید در حفظ و تثمیر وحد اکثر بهره برداری از این ودیعه الهی به نفع خلق خدا کوشید و از هر عملی که باعث تقویت مال و بی ثمر رها کردن و هدر دادن آن باشد جدا خود داری نمود . 

۴-۱: ویژگی های نظام اقتصادی اسلام 

از ویژگی های نظام اقتصادی اسلام آن است که اخلاق در آن نقشی تاثیر گذار دارد چرا که معیارهای اخلاقی بر رفتار اقتصادی انسان و جامعه نظارت و حاکمیت دارد و حاکمیت مطلق محیط و رفتار اقتصادی بر اندیشه و اخلاق انسانی مردود شناخته شده است .در نظام اقتصادی اسلامی ، اقتصاد وسیله ای است برای نیل به اهداف متعالی اسلام ، اهدافی که درعدالت اجتماعی و اقتصادی ظهور وبروز می کند ، فلذا همه درجامعه اسلامی، خود را اعضای یک خانواده می بینند و احساس اخوت ، ایثار ، تقوا ومسئولیت می کنند .
 
اسلام فطرت انسان را به گونه ای دیگر می بیند و کسب حد اکثر سود را تنها انگیزه معقول فعالیتهای اقتصادی انسان نمی داند بلکه در اقتصاد اسلامی ، عدالت و خیر خواهی پایه رفتار وحرکات انسانی است .از سویی مفهوم مالکیت در اسلام به دیدگاه اسلام در رابطه با عدالت اجتماعی وابسته است و مالکیت در جهتی است که کاملا با کل نظام هماهنگ است و به گونه ای برنامه ریزی شده است که نفی هرگونه استثمار وگنج اندوزی را در بردارد . هدف از بیان دستورات اخلاقی در مورد مالکیت ، ایجاد احساس مسئولیت و بر انگیختن وجدان اجتماعی انسان است چرا که اسلام اجتماع را یک ارگانیسم زنده ،پویا وهدف دار می داند و مالکیت عمومی را در پاسخگویی به نیازمندی های جامعه ضروری می شمارد . 

از سویی ،توزیع درآمد در نظام اقتصادی اسلام با دو نظام سرمایه داری و سوسیالیسم متفاوت است و از افراط وتفریط های آندو به دور است .در اسلام توزیع در آمد تابعی است از ۱- کار ۲- نیاز ۳- مالکیت . 

عامل اصلی توزیع در آمد کار است و درآمد هر فردی بستگی به مقدار کاری است که او به جامعه عرضه می کند؛ اما بدلیل تفاوتهای بدنی وفکری افراد سهم آنها در تولید و به دنبال آن درآمدهای آنان یکسان نیست. با این همه ،این اختلاف در آمدها نمی تواند زیاد وگسترده باشد چرا که هر مسلمانی ثروت خود را پایبند به قوانین و مقررات اسلامی می داند و این قوانین، انباشتن ثروت را محدود می سازد و راه را برای توزیع عادلانه و برابر در آمدها باز می کند . ازعنصر کار، که بگذریم عنصر نیازدرنظام توزیعی اسلام عامل موثری به حساب می آید .اسلام انسانها را به سه دسته تقسیم می کند : 

گروه اول: دارای قدرت فکری وجسمی مناسب اند واز زندگی بهتری نسبت به دیگران بر خوردارند . 

گروه دوم :کسانی هستند که کار می کنند و دسترنج آنان به سختی کفاف گذران زندگی آنها را می دهد .توزیع در آمد در این گروه به هر دو عامل کار ونیاز وابسته است . 

گروه سوم : کسانی هستند که توان کار کردن ندارند و توزیع در آمد در این گروه صرفا بر اساس نیاز می باشد .و در آمد در دو گروه اخیر باید از طریق تعاون اجتماعی و دولت اسلامی تامین گردد. 

مفهوم مالکیت نیز به این خاصیت نظام توزیعی اسلام ارتباط پیدا می کند. در این نظام هر کارگر مالک محصول کارخویش است یا نسبت به کاری که در تولید انجام داده است سهمی از در آمد و املاک را مالک می گردد.در نتیجه مالکیتی را که از این طریق حاصل می شود می توان عامل فرعی در نظام توزیعی اسلام دانست . دررابطه با فعالیت های اقتصادی اجتماعی ، مواردی چون نظارت و کنترل حقوق مالکیت ، وضع قانون زکات ،تحریم ربا ، تاکید بر تعاون ، از بین بردن فقر ، اداره ونظارت بر بازار ، با سواد کردن عموم مردم ، تخصیص منابع تولید و اطمینان از توزیع عادلانه در آمد و تامین عدالت اجتماعی از وظایف دولت اسلامی است . 

۵-۱: مقایسه انسان اقتصادی از دیدگاه مکاتب مختلف با مکتب اسلام
هر مکتب اقتصادی ، نظر به انسان خاصی دارد و برای او اهداف ، انگیزه ها و رفتارهایی مد نظر می گیرد وبر اساس این منظورها ، رفتارها وپدیده های اقتصادی مرتبط با چنین انسانی را تجزیه و تحلیل می کند .
از آنجا که برقراری عدالت اجتماعی واقتصادی در یک جامعه در ارتباط با رفتارهای افراد آن جامعه نسبت به یکدیگر معنا پیدا می کند، فلذا برای تحلیل ابزارهای عدالت اجتماعی و اقتصادی نیاز به شناخت بیشتری از این بازیگران می باشد .درزیر به شناخت بیشتر این افراد از دیدگاههای مختلف پرداخته می شود . 

فیزیو کراتها و کلاسیک ها انسان را موجودی می دانند که تحت حاکمیت قوانین طبیعی زندگی می کند ، قوانین رفتار او تغییر ناپذیر ، ابدی وجهانی است .و حاکمیت این قوانین ناشی از مشیت الهی است و بهترین آن نیز،همین قوانین طبیعی حاکم بر رفتار انسانهاست. در دیدگاه آنها ، محرک انسان ، نفع شخصی اوست نه چیز دیگر،همه انسانها در این انگیزه و رفتار ناشی از آن مشابه هم هستند و مانند هم عمل می کنند؛ تنها باید قوانین رفتار آنان را شناخت وهیچ قدرتی نباید مداخله کند و این رفتار را به مسیر غیرطبیعی بکشاند؛نتیجه طبیعی این دیدگاه این است که علم اقتصاد وظیفه شناخت این رفتارها و قوانین حاکم بر آنها وپیش بینی واکنش ها رادارد چرا که انسان همین است که هست و تغییری نمی کند .در دیدگاه سوسیالیستها آزادی مطلق وبی بند وباری اقتصادی وجود ندارد و تا حدودی دخالت دولت را لازم شمرده و استفاده از اخلاق را در اقتصاد ضروری می دانند... . 

از سویی مکتب اسلام،حاکمیت قوانین طبیعی ومقدم براراده بشری ، تغییر ناپذیر وجهانی را قبول ندارد .قرآن به صراحت سرنوشت افراد و جوامع بشری را در گرو اراده ، تصمیم واقدام خود آنان می داند .بنابراین از نظر اسلام ، حاکمیت قوانین فوق اراده بشری بر رفتار انسان قابل قبول نیست .نظر اسلام این است که دادن یک حکم کلی درباره انسانها نادرست است چرا که انسانهایی ، گرچه اندک ومحدود بوده و هستند که محرک آنها عشق است و منطق آنان پرواز دیوانه وار به گرد شعله شمع تا بالاخره بال وپر خویش را می سوزانند.و واقعیت این است که غالب انسانها به طبع اولیه خود ، در پی جلب نفع و دفع ضرر ازخود هستند و از این محدوده فراتر نمی روند ؛ نیز بر اساس بینش اسلام از انسان وقوانین رفتار اوکه اراده انسان رامحکوم قوانین و مقدم بر اراده نمی داند و تصمیمات و اقدامات انسان را آزادانه می شمارد کار اقتصاد دانان علاوه بر توصیف ، مشاهده و کشف قانون، توجه دقیق به مبانی فکری و اعتقادی برای تحلیل وتفسیر درست از علل وعوامل رفتار ها می باشد. 

بنابراین ، انسان اقتصادی مورد قبول اسلام را می توان در دوسطح طبقه بندی کرد: 

۱)انسانی که انگیزه ها ورفتار او مورد تایید است و اسلام آنرا پذیرفته و مردود نشمرده است.
ویژگی های انسان اقتصادی دسته اول به شرح ذیل می باشد:
۱- با اراده وانتخابگر است ؛۲- اغلب در پی جلب نفع وضرر خویش است؛ ۳- صاحب عقل وتصمیم های عقلایی است؛۴- کفران نعمت نمی کند؛۵ - آگاه و تیزهوش است؛
۶- بخیل وحریص و طمعکار نیست ؛ ۷- با منافع دیگران هماهنگی آگاهانه دارد ؛
۲)انسانی که انگیزه ورفتار او مطلوب وایده آل اسلام است .
اکثریت عظیم مردم مسلمان در سطح اول جای دارند و عده ای اندک در سطح دوم. ویژگی های انسان اقتصادی مطلوب و ایده آل اسلام که در سطح دوم جای دارد عبارت است از :
۱- با اراده وانتخابگر است ؛ ۲- عاشق است؛ ۳- محرک او رضای الهی است و اهداف او متعالی است؛
۴- کریم و با سخاوت است؛ ۵- منافع دیگران را بر منافع خود مقدم می داند ؛
۶- در برابر نعمات الهی شاکر و در برابر بلاها صابر است ؛ ۷- راضی و قانع است ؛ 

۲- عدالت اجتماعی و مباحث مرتبط با آن 

با توجه به تعدد نگرشهایی که در خصوص مفاهیم اساسی در اقتصاد اسلامی وجود داردو تعریف این مفاهیم به عنوان چهارچوبی در تکامل نظریه های اسلامی ضرورت دارد، لذا به طور اجمالی تعاریف اصلی ذیل در خصوص مباحث مرتبط با عدالت ،ارائه می گردد. 

۱-۲: معنا ومفهوم عدالت 

از عدالت تعاریف زیادی به عمل آمده است و در حوزه سیاست و اجتماع ، مقوله عدالت وعدالت ورزی سنتی ترین گزاره ای است که همواره مطرح بوده است . در اندیشه سیاسی افلاطون، مدینه فاضله وقتی شکل می گیرد که حاکم مدینه استقرارعدالت را بهترین وبایسته ترین کار بداند و خود را وقف خدمت به عدالت کند تا جامعه بر اساس معیارها وترازهای عدل سامان یابد. به باور ابن سینا ، عدل اجتماعی، ارزش برین و هدف متعالی است . او جهت گیری اصلی دینی و هدف اساسی وحی را سامان دهی به جامعه بر اساس قانون عدل ترسیم می کند . 

از دیدگاه ابن خلدون ، فلسفه و کارکرد دولتها در درون جامعه ، جلوگیری از تجاوز و ستم و پاسداری از حقوق انسانها ست و دولت به مانند ابزاری مقتدر و زورمند ، برای بازداشتن انسانها از پای مال کردن حقوق یکدیگر به کار می افتد و مردمان را به نگهداشت و اعتدال اجتماعی وا می دارد. 

عدالت از آن دست مفاهیمی است که برای شناخت آن بایستی مفهوم مخالف آن یعنی ظلم را شناخت .ستم در عرصه عدالت اجتماعی پایمال کردن حقوق و دست اندازی به حقوق دیگران است. بنابر این مفهوم عدالت اجتماعی این است که حقوق افراد رعایت شود ، وهر صاحب حقی به حق خود برسد .در اندیشه سیاسی اسلام به برپایی عدالت، تاکید موکد گردیده است به گونه ای که بقا ودوام اسلام ، اصلاحات وسازندگی ، حیات دین ، عزت دین و مسلمین همه در گرو اجرای عدالت است و نیز امیر مومنان در بیان عدالت می فرماید :
۱) العدل رأس الایمان و جماع الاحسان ( دادگری سرایمان و گرد آورنده نیکویی است .)
۲) اعدل تحکم ( داد گر باش تا فرمانده باشی.)
۲-۲: مفهوم عدالت اجتماعی
اسلام مکتب عدل واعتدال است وامت اسلامی ، امت میانه می باشد؛ قر آن کریم وپیشوایان معصوم اسلام به حفظ حقوق اجتماعی ومساوی بودن تمامی مردم در برابرقانون و نفی تبعیض و استثمار فرمان داده اند .از نظر اسلام ،عدالت ازجمله چیزهایی است که انسان فطرتا دوست دارد ودلیل آن، این است که ظالمین برای ظلم خود دست به توجیه می زنند و سعی می کنند کار خود را عادلانه جلوه دهند . 

در اسلام ، در راستای تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی ، تمام پستهای حساس می بایست به عهده افراد عادل گذارده شود؛ کسانیکه سوء سابقه ای نزد مردم نداشته باشند وبه پاکی معروف باشند. و کوتاه سخن آنکه ، اسلام اهمیت خاصی به عدالت داده وآن را در تارو پود جامعه ودر مسائل حقوقی واجتماعی و خانوادگی واقتصادی شرط اساسی دانسته است .اهمیت این امر در احادیث وروایات معصومین نیز بخوبی آشکار است ؛ پیامبر گرامی اسلام می فرماید :«یک ساعت عدالت از هفتاد سال عبادتی که روزهای آن روزه وشبهای آنرا احیا داری بهتر است .» امام صادق(ع) نیز می فرماید: « دعای رهبر عادل هر گز رد نمی شود.» 

امام علی (ع) هنگامی که به حکومت رسید اولین شرط اساسی را در حکومت خود ، بر قراری مساوات اقتصادی در توزیع بیت المال اعلام می کند.در اسلام اجرای عدالت نه تنها در باره دوست ودر حال طبیعی ، بلکه درباره دشمن و درحال جنگ نیز مورد سفارش است .ودر قرآن به صراحت اعلام می شود که «ولا یجرمنکم شنأن قوم علی الا تعدلوا »( دشمنی با ملتی شما را به بی عدالتی وادار نکند.) 

۳-۲: عدالت اقتصادی وتوزیعی 

بخش اعظم اقتصاد هنجاری  ( Normative Economics )را موضوع عدالت اقتصادی تشکیل می دهد.بر اساس تعابیر جدید ، عدالت اقتصادی نه تنها بخش اصلی موضوع عدالت اجتماعی را تشکیل می دهد بلکه حتی می تواند به عنوان تمام ابعاد عدالت اجتماعی نگریسته شود؛ چرا که تمایلات ،منابع ، شرایط ورقابت بین افراد را می توان با بیان اقتصادی نیز توضیح داد. یکی از ارکان عدالت اقتصادی ، عدالت توزیعی است .آنجا که "بیشتر داشتن "برای یکی از موارد قابل تطبیق عدالت، مستلزم "کمتر داشتن" برای دیگری است ، مسئله عدالت ، مسئله عدالت توزیعی است ومهمترین کار برد عدالت توزیعی در تخصیص کالاها ، خدمات و منابع کمیاب است . 

۴-۲: پیشینه عدالت اجتماعی در تاریخ اسلام 

برای شناخت درست واژه عدل واهمیت آن در اسلام می بایست از واژه ضد آن یعنی ظلم کمک گرفت چرا که حکما گفته اند :«تعرف الاشیاءباضدادها » مسلما هیچ مکتبی در گذشته وحال به اندازه اسلام درباره مبارزه با ظالم وظلم سخن نگفته است.
در قرآن کریم (۲۹۰) بار ماده ظلم در شکلهای مختلف ودر موارد گوناگون قبیح شمرده شده وحتی «ظلم به خویشتن» نیز محکوم شده است . در میان انواع ظلم ، آنچه که غیر قابل بخشش اعلام شده است ظلم به بندگان خداوند است .امام علی (ع)در نهج البلاغه بگونه ای مستقیم تردر این باره اعلام می دارد:«واما ظلمی که قابل آمرزش نیست ،ستم بندگان خداوند نسبت به یکدیگر است که قصاص در آنجا سخت است .» 

امام علی (ع) نه تنها ظالم را نکوهش می کند بلکه کمک کننده به ظالم را و حتی خود مظلوم را شرکای ظالم می داند .سلیمان جعفری می گوید :از امام رضا (ع) پرسیدم که کارمند سلطان شدن چگونه است ؟امام فرمود:«ای سلیمان ، پذیرفتن کار آنها وکمک به آنها و کوشش برای انجام نیازهایشان هم وزن کفر به خداست .» با بررسی متون اصیل اسلامی به این نتیجه می رسیم که در نظام حکومت اسلامی ، امکان کوچکترین ظلم حتی نسبت به ناتوان ترین افراد جامعه نیست و هر نظامی که کمترین حق کشی و ستم در آن مجاز باشد ، نظام اسلامی نیست . از سویی هرکس کمترین مطالعه در باره تاریخ اسلام داشته باشد می داند که اکثر قریب به اتفاق رژیم هایی که در تاریخ بنام اسلام حکومت کرده اند ، رژیم هایی استبدادی لبریز از ظلم وجنایت وخفقان وآلودگی بوده اند که توده های محروم را به بند کشیده و مسلمانان آگاه و متعهد را که از حق و عدالت جانبداری می کردند با انواع شکنجه ها نابود می کرده اند.نمونه های بارز این حکومتها را می توان در هیئت خاندان بنی امیه وسپس بنی عباس وبعدها در حکومت صفویه بطور واضح مشاهده کرد که چه رنجهایی را برای جامعه اسلامی به وجود نیاوردند . 

به موازات تحریفی که از اصل عدالت اجتماعی در دین توسط حکام جبار دینی پدید آمد، علمای دین به پیروی از ائمه معصومین دست به اقداماتی برای مقابله با این پدیده شوم زدند تا اصل دین را به مردم بنمایند. 

مصلحین راستین ،افزون بر روشنگری مفهوم عدالت ،تلاش بی وفقه ای را نیز سامان دادند تا با گفتار وکردار خویش در راه گسترش عدالت اجتماعی گام بر دارند،چرا که این امر از مصداق های بارز امر به معروف ونهی از منکر است .علی (ع) تاکید می فرمود:« که ستم ستیزی نقطه اوج مبارزه با منکر وترویج دادگری از نمونه های روشن آشکار فریضه بزرگ امر به معروف است» . 

پس از امام علی (ع )، دیگر امامان نیز مبارزه با ستم را در شکل منفی ومثبت آن دنبال کرده اند .آنان با ترسیم تصویرزشت بی عدالتی، افراد را ازغصب حق دیگران متنفرمی کردند به طوری که از انجام اینگونه اعمال وهمراهی با ظالمان دوری گزینند واحساس حقارت کنند.
امام صادق (ع) می فرماید :«چون روز قیامت فرا رسد فریادگری صدا می زند :کو ستمکاران و کمک کنندگان به ستمکاران؟ و کجایند آنان که برای ستمکاران قلمی تیز کرده ویا دواتی را لیقه نهاده اند؟پس همگی را در تابوتی آهنین گرد آورند و در آتش افکنند .» قیام حضرت سید الشهداء (ع)نمونه عینی قیام برای بر قراری قسط وعدالت بود ونهضتهایی که به آهنگ خونخواهی آن حضرت ادامه یافت همگی در استقرار این امر هم داستان بودند . 

ستم ستیزی مصلحین در طول تاریخ استمرار داشته، منتهی روش هریک از آنها به مقتضای زمان و مکان متفاوت بوده است . مثلا در دوره صفویه که خود حکام جورعلمدار دین شده بودندعلمای راستین با آشنا کردن هرچه بیشتر مردم با نهج البلاغه در راه گسترش عدالت درآن دوره تلاش می کردند ؛ویا درروزگار قاجار ودرعصرناصرالدین شاه علمای بزرگواری چون میرزای شیرازی ،سید جمال الدین اسد آبادی با مخالفت های رسمی با سیاست های حکام جور،کوشیدند تا پرچم عدالت خواهی پا برجا بماند. امام خمینی با حماسه بزرگ خود جدیدترین حلقه این سلسله بود که مردم را به مبارزه با آمریکا برانگیخت تا درخت عدالتخواهی را جانی تازه بخشد و بر تمام مردم وروشنفکران است که هوشیارانه این نعمت گرانقدررا پاس دارند و نگذارند که زحمات ایشان به دست عده ای سود جو، بی ثمر بماند. 

جایگاه عدالت در اسلام 

سیری هرچند اجمالی درباره جایگاه عدالت در جهان بینی اسلامی در حوزه های نظری وعملی می تواند نقش بنیادین عدالت را در منظر این مکتب الهی به روشنی نمایان سازد. 

الف)عدل در آیات 

عدل در اسلام از آن چنان منزلتی برخورداراست که در شمار یکی از اصول دین قرار گرفته است وزیر بنای اصول دیگر وفروع اسلام را تشکیل می دهد .مباحث علمی وعملی عدالت در جامعه اسلامی در وهله اول ، ریشه در قر آن دارد .قر آن با تبیین فراگیر مفهوم عدل ، عدل تکوینی ،عدل تشریعی ،عدل اخلاقی و عدل اجتماعی، روحیه عدالت خواهی را دردل وجان مسلمانان درطول تاریخ بر انگیخته است.قرآن مجید اساس خلقت را برحق که با عدل ملازمت دارد معرفی می نماید واز مقام فاعلیت و تدبیر الهی به عنوان مقام قیام به عدل یاد می کند.قرآن عدل را ملاک و میزان آفریدگاردر امر آفرینش دانسته و اقامه وگسترش و حاکمیت بخشیدن به عدل وقسط را در همه عرصه های زندگی بشری یکی از مهمترین اهداف بعثت انبیاء عنوان نموده است .
این کتاب آسمانی به عنوان معرفی اجمالی روح اسلام ، دستور خداوند به عدل واحسان را بیان می کند و علاوه بر آن که به همه مردم فرمان اجرای عدالت می دهد ، به مومنان امر می کندکه در این راه همت به خرج دهند .بطور کلی در دیدگاه قرآن اساس وشالوده کلیه اصول وفروع دین از توحید تا معاد واز نبوت تا امامت واز آرمانهای فردی تا اهداف اجتماعی را عدالت ، تشکیل می دهد ؛واز میان انواع عدل ، قرآن با اختصاص ۱۶ آیه ، بیشترین توجه را به عدل اجتماعی که موضوع بحث این نوشتار می باشد معطوف داشته است. 

ب) عدل در روایات 

از آنجا که رسول اکرم (ص) وائمه معصومین (ع ) مفسر واقعی آیات قرآن و پرورش یافته کامل دستورات آن می باشند،قطعا بر اهمیت وارزش وضرورت تنفیذ عدالت در جامعه اسلامی بیشتر واقف بوده اند .چنانچه حضرت علی (ع)«عدالت را حیات وزندگی معرفی کرده است واقامه آن را یکی ازوظایف اصلی هر حکومت تلقی می کند وبهترین حکومت را حکومتی می داند که بتواند عدالت را برقرار کند وبه واسطه آن محبوبیت کسب نماید .» نیز امیرمومنان درنامه مشهور خود به مالک اشتر ، از زبان رسول اکرم (ص )اعلام می دارد« که هرگز ملتی به قداست وپاکی نخواهد رسید مگر آنکه در میان آنها ، حق ضعفا از اقویا ونیرومندان بدون لکنت زبان وپروا گرفته شده واین حق ، به وسیله عدل گرفته می شود.» ؛همچنین عدالت در حکومت اسلامی از چنان اهمیتی برخوردار است که امام علی (ع)اصلاح هیچ امری را بدون بر قراری عدالت ممکن نمی داند. وامام صادق (ع) «عدل را شیرین تر از عسل می داند .» در حکومت اسلامی عدل از چنان کارایی بر خوردار است که یکی از علل عمده گسترش دامنه اسلام بوده وامام زمان (عج) نیز به منظور اقامه وبسط عدل در اقصی نقاط عالم ظهور خواهد کرد. 

جایگاه اصل عدالت در نظام سیاسی مورد نظر امام علی (ع) 

از مهمترین اصول اداره امور در اندیشه وسیره سیاسی امیرمومنان (ع) ، «اصل عدالت »است ،که معیار همه چیز است و جز بدان ، نمی توان به اهداف دولت اسلامی و فراهم کردن زمینه تعالی فرد و جامعه دست یافت .معیار بودن عدالت تا به آنجاست که قوانین باید تابع عدالت باشد و استحقاقها در همه اموررعایت شود و هرگونه تبعیض از جامعه زدوده شود . معنای اصل عدالت در اداره اموراین نیست که با همه در همه چیزیکسان رفتار شود ، چرا که این امر در پاره ای موارد عین ستم است .بلکه معنای اصل عدالت در اداره امور،این است که هرکس وهرچیزدر جای مناسب خود قرار گیردوتفاوتها وامتیازات برمبنای صلاحیت واستحقاق باشد . 

عدالت وعدالتخواهی با وجود علی (ع)عجین بودونام او یاد آور عدالت محض وراه رسم مدیریت او ، همه بر عدالت بود ،که عدالت ، عین وجود او بود .اهمیت عدالت در اداره امور نزد علی (ع) تا بدانجاست که از حضرتش روایت شده است که فرمود :«ملاک السیاسه العدل »(معیار سیاست ،عدالت است .) 

امام علی (ع) عدالت را بازیچه سیاست وقدرت نمی داند ، همانگونه که سیاست وقدرت رابیرون ازعدالت نمی خواهد ؛اما عدالت مورد نظر علی (ع) مورد نظر دیگر فلاسفه سیاسی چون افلاطون ،منتسکیو،ژان ژاک روسونیست ؛منظور آنان از عدالت ، یعنی هر طبقه از افراد جامعه، درجایگاه عدالت ومنزلت طبیعی خود قرار گیرد و وظیفه اش را به درستی انجام دهد؛ اما عدالت علوی ،عدالتی فراطبیعی است ، به این معنا که باید همه انسانها،به خاطر انسان بودنشان، وبدون نظر به منزلتهای اجتماعی آنان ، به گونه ای برابر رفتار شود .دیگر آنکه وقتی سخنان آن حضرت را درباره عدالت ، به عنوان یک فلسفه اجتماعی نگاه می کنیم وبا اراده جدی وعملی آن حضرت در عرصه عینی حکومت واجتماع می سنجیم ،می بینیم سخن با عمل ، برابر وترازو است ؛این امر نشان می دهد که نظریه عدالت در فلسفه سیاسی امام (ع) بسان مدینه فاضله افلاطون ، اتوپیایی ونظریه پردازی صرف نیست، که فقط در ذهن وتخیل امکان تحقق داشته باشد؛ بلکه امام (ع) آن رادرعینیت جامعه پیاده کرده است وعلت این امر همانا پرورش یافتن ایشان در دامان رسول اکرم (ص) و، وحی می باشد.
وعلی(ع) که دست پرورده قرآن است ،در ترازوی عدالتش ، پوست جوی که ازدهان موری به ستم ستانده شود ،ازتمام جهان سنگین تر است .واز نظر آن امام همام(ع) ، درسایه اصل عدالت ودر چارچوب عدالتخواهی، اقتدار سیاسی شکل می گیرد وحکومت ایشان نمونه بارز چنین اقتداری بود؛ 

مهمترین عرصه های عدالت در مدیریت سیاسی امام علی (ع) 

ازنظر آن حضرت ، قوام ودوام جامعه به برپایی عدالت وقیام به قسط است واصل عدالت باید در همه ارکان وشئون اداره امورجاری باشد تا اهداف دولت اسلامی به درستی تحقق یابد.از جمله مهمترین عرصه های عدالت درمدیریت سیاسی امام علی (ع)، که هریک رکنی اساسی است می توان به موارد هفتگانه زیر اشاره نمود : 

۱.متصف بودن زمامداران ومدیران به صفت عدالت 

حقیقت آن است که کسانی می توانند پایبند عدالت در
اداره امور باشند که تبعیض روا ندارند وهرکس وهر چیز را درجای خود وبنابر استحقاقش قرار دهند که عدالت را در خود ،تحقق بخشیده باشند ومتصف به صفت عدالت باشند ، که اگر این نباشد ،عدالتخواهی معنا پیدا نمی کند . 

۲.قرار دادن هرکس در جایگاه مناسب خویش 

از مهمترین مختصات پایبندی به عدالت در مدیریت ، انتخاب افراد و واگذاری کارها ومسئولیتها بر اساس شایستگی های لازم برای آن مسئولیت است ،از آنجا که زمامداران، امانتداران مردمند از مصادیق مهم امانتداری است که کارها به کاردانان وشایستگان سپرده شود که در غیر این صورت ، باب همه ستمها گشوده خواهد شد . 

۳.عدالت ، محور سیاستگذاریها 

از آنجا که برپایی عدالت از مهمترین اهداف دولت اسلامی است ؛بنابراین هر سیاست وبرنامه ای باید در جهت این هدف سامان یابد تا سیر به سوی مهمترین هدف تشکیل حکومت به درستی فراهم شود.ودر اندیشه سیاسی امام علی (ع) ، محور قرار دادن عدالت در سیاستگذاری هاست که سلامت ونشاط لازم وپویایی درست جامعه را به سوی تعالی فراهم می کند . 

۴.حفظ ارزشها با تحقق عدالت 

جامعه ای که در مسیر عدالت حرکت نکند ، ارزشها در آن واژگونه می گردند وضد ارزشها ، حاکم می شوند وجای خوبی وبدی ، زشتی وزیبایی ، رحمت وشفقت ، مروت ونامردی تغییر می یابد.در اندیشه سیاسی امیر مومنان (ع) ، همه ارزشهای اجتماعی در گرو عدالت است واگر عدالت رنگ ببازد همه ارزشها رنگ می بازند.وبطور کلی ارزشها در زمین عدالت شکوفا می شوند ورشد می کنند.

۵.اصلاح امور با تحقق عدالت اقتصادی 

مدیریتی می تواند به اصلاح اساسی امور توفیق یابد وبستر رشد وتعالی مردم را فراهم کند که در جهت تحقق همه جانبه عدالت اقتصادی گام بردارد؛ چرا که وجود فقر ومسکنت، نشانه بی عدالتی ومدیریت سوء است وبنابر اندیشه سیاسی امیرمومنان (ع) با مدیریت صحیح وتحقق عدالت اقتصادی ، دیگر نیازمند وگرفتاری پیدا نخواهد شد وجامعه به امنیت اقتصادی لازم برای حرکت به سوی تعالی دست پیدا می کند . 

۶.تضمین سلامت امور با عدالت حقوقی وقضایی 

عدالت اجتماعی واقتصادی زمانی ازتضمین کافی برخوردارخواهد بود که همراه با عدالت حقوقی وقضایی باشد.عدالت حقوقی وقضایی نزد امام علی (ع) ازجایگاه ویژه ای برخوردار بود ،چنانکه آن حضرت از ابتدای حکومت خود ، به آشنا کردن مردم با حقوق خویش اهتمام فراوان داشت ، بگونه ای که حتی اعتقاد داشت که قاضی در نگاه کردن به شاکی ومتشاکی می بایست جانب عدالت را مراعات نماید واز سخنان مشهور ایشان است که :«هرکه در مقام قضاوت قرار گیرد ، باید در اشاره ،نگاه و جای نشستن، میان مردم به مساوات رفتار کند .» 

۷.عدالت در نظارت وارزشیابی در مدیریت 

نظارت وارزشیابی ، از لوازم مهم و اساسی در اداره امور است والبته زمانی کار ساز ومفید خواهد بود که عدالت برآن حاکم باشد.آن حضرت ، خود، نظارتی دقیق بر عملکرد کارگزارانش داشت وبا عدالتی بی مانند، آنان را مورد تشویق و یا تنبیه قرار می داد .

اندیشه های اقتصادی مرتبط با عدالت اجتماعی و اقتصادی 

در بحث از عدالت اجتماعی، اندیشمندان در جستجوی دنیایی هستند که بر اساس ارزش های اخلاقی و اجتماعی بنیان نهاده شده است .ونیز در اندیشه دنیایی بهترند .این اندیشه ها به صورت مدون و مکتوب از زمان افلاطون (۳۴۷-۴۲۸، ق.م) بر پایه اخلاق بنا نهاده شده بود .او پستیهای زمان خود را در جمع آوری ثروت به چشم می دید و بر این عقیده بود که« پول و فضیلت به مانند ۲ کفه یک ترازو هستند که محال است یک کفه آن بالا برود بدون آنکه طرف دیگر نزول کند .» از آنجا که بحث اصلی این مجمل، مبحث عدالت اجتماعی وابزارهای اقتصادی تحقق آن است بنابر این بیشتر روی تاریخچه اندیشه های مرتبط با آن تمرکزخواهیم نمود. 

الف - مرکانتالیسم یا مکتب سودا گران 

از قرن پانزدهم وشانزدهم به دنبال تحولاتی که در اروپا ایجاد شد، نحله ای فکری در اندیشه های اقتصادی رخ داد تحت عنوان "مرکانتالیسم یا مکتب سوداگران" وتا اواسط قرن ۱۸ اساس سیاستهای اقتصادی دولتهای مقتدراروپارا تشکیل می داد. به طور خلاصه می توان گفت که دکترین مرکانتالیسم دارای سه خصیصه اساسی ذیل می باشد :
۱) دکترین سوداگران یک دکترین پولی به منظور تحصیل طلا ونقره بود؛
۲) یک دکترین ملی به مقیاس کشور و به نفع دولت بود ؛
۳) ویک دکترین مداخله دولت در امور اقتصادی بود؛
ب- مکتب لیبرالیسم اقتصادی
اعمال بیش از دو قرن سیاست سوداگری ( که بر اساس افزایش ثروت از تجارت و محصول خالص از استثمار ملتهای همسایه ویا مستعمرات به دست می آمد .) از نیمه دوم قرن ۱۸ در اروپا مخالفین جدی پیدا کرد. یکی از آن مخالفان گروهی موسوم به "فیزیو کراتها" بودند.آنان معتقد بودند که ، تجسس واکتشاف برای جمع آوری هرچه بیشتر طلا ونقره لزومی ندارد، چرا که دراجتماع بشری " نظام طبیعی " حاکم است وروابط بین انسانها تحت حکومت قانونی ازلی که بدیهی بودن آن بر هر کسیکه دو چشم خود را باز کند روشن خواهد شدوهمه فقط باید از آن تبعیت کنند. آنان معتقد بودند که نظام طبیعی خواست خداست برای سعادت انسانها؛یک نظامی است مقدر ویک مشیتی است الهی .بنابر این نه تنها باید آن را شناخت بلکه باید کردارخودرابا آن منطبق کرد،وشناخت این نظام برای هماهنگی با آن، کارمشکلی نیست. پس از فیزیو کراتها گروهی موسوم به "لیبرالیستهای کلاسیک" سر بر آوردند که از مشهورترین آنها می توان افرادی چون ژان باتیست سه ، آدام اسمیت ، مالتوس وریکاردو،را نام برد .این سیستم در اواسط قرن ۱۹در اوج اعتبار بود و مخالف سر سخت دخالت دولت در مسایل اقتصادی است و آزادی فعالیت اقتصادی را در حد اعلا طالب بودند و همچنین تصور می کردند که عکس العملهایی که توسط دولت درقیمتها در جهت استقرار تعادل بوجود می آید تاثیر آنی وفوری دارد.
اولین یورشی که به مکتب کلاسیکها شد از جانب "سیسموندی" بود که تراز نامه تاثر آوری از عملکرد لیبرالیسم ارائه کرد و تصویر مخوفی از فقرو آلام کار گران و مستمندان آن زمان که لیبرالیسم اقتصادی موجب شده بود ساخت .بعد از وی "سن سیمون "خواستار از بین بردن حق الارث شدو پیروان او خواهان سلب مالکیت شدند... .
پ - اندیشه سوسیالیسم 
از همان ابتدای قرن نوزدهم ، فریادهایی شدید علیه بی عدالتی ها وبی نظمی های اجتماعی که اقتصاد آزاد به بار آورده بود برخاست که می توان به لحاظی سوسیالیسم را "فریاد فقر "دانست .سوسیالیسم ، در مقابل نظامی که کلاسیک ها مدعی بودند ،وجود تشکیلات مقتدر و تمرکز یافته را بهترین وسیله جلوگیری از اجحافات و بی عدالتی های جامعه می داند .مرحله اول اندیشه های سوسیالیستی مربوط است به سالهای ابتدای قرن ۱۹ واین مرحله از سوسیالیسم را به خاطر بعضی از پروژه های اصلاحی که پایه گذاران آن پیشنهاد کرده بودند "سوسیالیسم خیالی " نامیده اند ؛ ولی از لحاظ شور باطنی که خواهان تغییر سازمانهای اجتماعی برای استقرارمساوات بودند "ایده آلیست "می نامند . غالب متفکران این مکتب که افرادی چون : سن سیمون ، فوریه (Fourier )، لوین بلان (L.Blan ) ، پرودون (Produon) ، آگوست بلانکی (A.Blanqui) از فرانسه و رابرت اون (R.Owen) از انگلیس ،روبر توس (Roberto's) و لاسال (LaSalle ) از آلمان بودند مخالف رژیم سرمایه داری و دشمن مالکیت خصوصی بوده وهمه آنها ریشه بدبختیهای اجتماعی را در وجود سازمان اجتماعی و اقتصادی سر مایه داری می بینند و معتقدند برای رهایی از بدبختیها و مفاسد اجتماعی می بایست سازمان اجتماعی و اقتصادی سرمایه داری تغییر یابد و روابط اقتصادی و اجتماعی به اصل "عدالت ومساوات"استوار گردد. 

پایه ها وراه های تحقق عدالت اجتماعی در اسلام 

اسلام در تحقق عدالت اجتماعی با دو اصل بزرگ «وحدت همه جانبه ای متعادل ومتناسب »و «تکافل عمومی بین افراد واجتماعات »پیش می رود والبته عناصراساسی فطرت انسانی را نیز در نظر داشته وطاقت ونیروی بشری را از نظر دور نداشته است.
اسلام ،عدالت اجتماعی مورد نظر خود را بر پایه هایی استوار وثابت بنا می نهد وبرای رسیدن به هدفهای خود ،وسایل معینی را بیان می کند. پایه هایی که اسلام ، عدالت اجتماعی را بر آنها استوار ساخته است عبارتند از :
۱)آزادی همه جانبه وجدان ۲)مساوات کامل انسانیت ۳)تکافل وهمکاری محکم اجتماعی
۱)آزادی درونی:
یک عدالت اجتماعی کامل مادامی که مستند برتشخیص باطنی استحقاق فرد واحتیاج اجتماع به آن نبوده وهمراه اعتقاد به اینکه آن چیز منجر به یک هدف عالی انسانیت خواهد شد ،نباشد ،هرگز تحقق نخواهد یافت وضمانتی برای اجرا ودوام آن نمی باشد؛ واجتماع نیز هیچ قانونی را ، جز با عقیده ای که از درون موید آن بوده وامکانات عملی که از بیرون آن را تایید نماید ،حفظ نخواهد نمود .اینست آنچه اسلام در خطبات وقوانینش متوجه آن شد.
اگر مساوات مستند به یک آزادی ریشه دار روحی باشد ،مردم قوی وضعیف ،همگی بهتر احساس مساوات می کنند ؛در شخص ضعیف همتی بلند به وجود می آید و در قوی ، تواضعی شگرف ایجاد می شود.اسلام آزادی روح ووجدان بشری را ازعبادت و پرستش و خضوع برای خداوند شروع نمودو وقتی خدا یکی شد ، برای غیر او عبادتی نخواهد بود وهیچیک به دیگری فضیلتی جز به عمل وتقوی نخواهد داشت .و بدین ترتیب واسطه های بین خداوند وبندگانش از بین می رود و هرکس بدون واسطه می تواند به خالق خود مرتبط گردد و ازاوعزت وشجاعت بطلبد؛
۲)مساوات کامل انسانیت
دومین پایه ای که اسلام ، عدالت اجتماعی مورد نظر خود را بر آن مبنا قرارمی دهد مسند مساوات انسانی است .اسلام با مطرح کردن وحدت جنس بشری، تنها اعمال نیک را شایسته فضیلت می داند وعزت و شخصیت را از آن پرهیزگار میشناسد.این مساوات بر پایه یک طرزفکرانسانی کامل ودور از هرچیز،حتی از تعصب دینی بنا شده است . اسلام در مورد مساوات بین زن ومرد ،بجز بعضی موارد که به تفاوت روحیات واستعداد دو جنس مربوط می شود ، برای زن مساوات کامل با مرد را ضمانت می دهد .از نظر اهمیت برای مالکیت وتصرف اقتصادی نیز قرآن دستورموکدی به مساوات بین زن و مرد دارد ودر زمینه تفاوت در ارث نیز اگر شرایط زن ومرد را از نظر تامین اقتصادی در نظر بگیریم که مخارج زن شرعا بر عهده مرد است ، و می بینیم باز مسئله مساوات خدشه دار نمی شود.
۳)تکافل اجتماعی
چون انسان موجودی اجتماعی است وبرای رفع نیازهای فردی به دیگران نیازمند است ، بنابراین دو اصل قبل یعنی آزادی ومساوات تا جایی قابل قبول است که به دیگران آسیبی نرساند وگرنه هیچ فردی نخواهد توانست از برکات آنها برخوردار گردد.به عبارت دیگر ، هر فرد برای استفاده از آزادی ومساوات می بایست حقوق دیگران را نیز مدنظر داشته باشد تا آزادیش با آزادی دیگران تصادم پیدا نکند ومساوات طلبی اش ، حقوق دیگران را ضایع نسازد ؛
از سویی اسلام به انواع تکافل اشاره می کند و تمام صور واشکال آن را اعم از بین فرد وخود وی ، تکافل بین فرد ونزدیکانش ، تکافل بین ملت و دیگر ملل وتکافل بین یک نسل ونسلهای بعدی را مد نظر دارد.
روش های مالی اسلام برای تحقق عدالت اقتصادی
اسلام با وجود فراز ونشیب هایی که در آغاز با آن مواجه بود ، به علت حاکمیت روح ظلم ستیزی و عدالت خواهی در بطن خود ،توانست یک سلسله مبادی وقوانین اساسی برای "سیستم مالی" خود ، بوجود آورد که در تحقق بخشیدن به استقرار عدالت کمک شایانی نمود .مهمترین این مبادی به شرح ذیل است :
۱.مقدم بودن فقرا و بینوایان در بهره برداری از بیت المال عمومی
سیره عملی پیامبر اکرم (ص)و ائمه اطهار موارد عدیده ای را از ترجیح دادن فقرا ومستمندان حتی بر پیشقدمان دراسلام به یاد می آورد و نشان می دهد که فقرا وبینوایان برای بهره برداری از بیت المال عمومی ، حتی از کسانی که سابقه بیشتری در اسلام دارند مقدم ترند .
۲.نامطلوبی تمرکز ثروت
اسلام تمرکز ثروت در گوشه ای ،ومحرومیت گروهی در گوشه ای دیگر را نمی پسنددودر راه بر طرف ساختن این وضع به رئیس حکومت طبق مقتضیات زمانی ومکانی ، اجازه آزادی تصرف می دهد .
۳.اصل مالیات متفاوت بر حسب توان پرداخت
اخذ مالیات ، یکی دیگر از اهرم های قوی برای انجام توزیع عادلانه ثروت است .تفاوت در دریافتها باعث می شود که از اغنیا بیشتر و از ضعفا کمتر گرفته شود ویا اصلا گرفته نشود واین امر می تواند توازن مناسبی در جامعه ایجاد کند وراه پیشرفت را در جامعه هموار نماید.
۴.اصل «مزد ، به اندازه نیاز » به موازات «کار به اندازه توان »
طبق این اصل که یک اصل بسیارمترقی در اسلام است احتیاج ونیازمندی ، به تنهایی مجوز کامل برای تملک در اسلام شناخته شده است و این امر ، ارزش بزرگی در ضمانت وبیمه عام اجتماعی دارد .
۵.اصل ضمانت عام اجتماعی
بسیاری از دستورات اسلام راجع به بیمه های اجتماعی آنچنان مترقیانه است که جامعه غرب در قرن بیستم به آن رسیده اند وآن را جزء افتخارات خود دانسته اند. به عنوان نمونه «عمر»، خلیفه دوم ،برای هر مولود یکصد درهم و در هنگام رشد، دویست درهم و، وقتیکه بالغ می شد آن را بیشتر می کرد؛وی برای کودکان سر راهی نیز صد درهم می داد ؛وکمک های بلا عوض تنها برای مسلمانان نبود واین بزرگواری اسلامی برای همه مردم بوده و مواردی از کمک های مسلمانان به یهودی ها ومسیحیان را می توان در سیره پیامبر وائمه وخلفا مشاهده نمود.
۶.قانون از کجا آورده ای؟
قانون از کجا آورده اید ؟که توسط خلیفه دوم به مرحله اجرا گذاشته شد وحضرت علی (ع)هم پس از به قدرت رسیدن آن را در مورد خود تایید کرد، ثروت شخصی حاکم و کارگزار را قبل وبعد از به قدرت رسیدن مقایسه می کند و اگر چیزی به آن اضافه شده باشد مورد بازخواست قرار می گیرد که از چه راهی آن را به دست آورده است ؛این قانون اگر در زمانه ما به اجرا در آید جلوی بسیاری از اختلاسها وسوءاستفاده ها را خواهد گرفت.
۷.قانون زکات عمومی
این قانون که به نسبت سرمایه ودر آمد از آنها اخذ می شود و ۱ از برخی از داراییهای افراد را شامل می شود می تواند بسیاری از مشکلات وکمبود های اجتماعی را ۴۰ مرتفع سازد وآلام بسیاری از مستمندان را التیام بخشد.
۸.قانون تکافل عمومی
این قانون نیز از افتخارات حکومت اسلامی است و مردم هر شهری را بطور مستقیم ، مسئول کسی می داند که از گرسنگی بمیرد وتا حدی تاکید شده است که باید دیه آن را نیز بپردازند ؛
۹.اصل تحریم ربا
یکی از راه های بسیار موثردرجلوگیری ازشکاف طبقاتی واستقرار عدالت اجتماعی ، اصل تحریم ربا است . علت این تحریم را در آن می توان جستجو نمود که ربا، باعث می شود عده ای بدون هیچ تلاشی و تنها به سبب داشتن سرمایه ، به استثمارشدید فاقدین سرمایه بپردازندو در نهایت رواج این امر باعث تبدیل شدن فرهنگ کار وتلاش به تنبلی وتن پروری خواهد شد.



ابزارهای تحقق عدالت اجتماعی واقتصادی در جامعه 

الف- ابزار های اقتصادی موثر در استقرار عدالت اجتماعی :
منظورازابزارهای اقتصادی، کلیه قواعد، روشها وتاسیساتی می باشد که برای استقرارنظام عادلانه در تولید ،توزیع ومصرف محصول ملی به کار گرفته می شود.

۱)در زمینه تولید
اختراعات واکتشافاتی که بعد از رنسانس در مسیر تمدن بشر پیش آمد ، روش تولید وروابط تولید را به کلی دگرگون ساخت .در گذشته ابزار تولید به علت سادگی وکم بهایی می توانست به مالکیت فرد در آید ولی امروزه این ابزار به قدری وسیع ،گسترده وگرانبها شده اند که کمتر
کارگری می تواند آنرا به تملک خود در آورد وبه گونه ای روز افزون ، به تعداد کارگران افزوده می شود.
۱-۱: وسایل وابزاررشد وتولید
اسلام به عنوان کاملترین دین تمهیدات لازم برای توسعه اقتصاد در بعد وسایل رشد وتولید را نیز برنامه ریزی کرده است .این پیش بینی ها در دو زیر مجموعه ابزار فکری وفرهنگی وابزار قانونی جای می گیرند .
۱-۱-۱: ابزار فکری وفرهنگی
فرهنگ غنی اسلامی با تکیه بر پایگاه محکم آیات وروایات به دفاع از نظریه "کار درردیف عبادتها" پرداخته است وکرامت انسانی را مخالف با تنبلی وسستی وبیکاری می داند .در سیره وروش پیامبر اکرم و امامان معصوم نمادهایی زیبا از اهمیت کار وتلاش وفعالیتهای تولیدی واقتصادی وجود دارد که بوسیدن دست پینه بسته کارگرتوسط حضرت پیامبر (ص) با پیام فرهنگی مهم آن برای همه عصرها ونسل ها یکی از، زیباترین این نمادهاست.
۲-۱-۱:ابزار قانونی
اسلام مقررات محکم ومتعددی را در زمینه سازی افزایش تولید بنا نهاده است.از آن جمله عبارت است از :
•احکام زمینهای بایر واداره امور آن به دست ولی امر، با از بین بردن حق مالکیت خصوصی به دلیل منع بهره برداری تولیدی واقتصادی از آن • منع استفاده ازبهره ونزول سرمایه • تحریم فعالیتهایی مثل قمار ، سحر وشعبده بازی به علت عقیم بودن از لحاظ تولیدی • منع حمی (تسلط انسان بر زمین نا آباد، بدون هیچ فعالیت اقتصادی برای احیاء آن ) • تحریم خرجهای زائد وسبکسرانه • توجه به تامین اجتماعی وقوانین موضوعه آن در اسلام• اجازه نظارت دولت بر تمام شعب تولید وارشاد آنها ونتیجتا الگوسازی برای بخش خصوصی وغیره.
۲)در زمینه توزیع
مقصود از توزیع در اینجا ، توزیع وتخصیص مواهب خدادادی وهرگونه تولید ونمو ناشی از آن در جامعه است.
هدف توزیع ، در مکتب اقتصادی اسلام ، رسیدن به جامعه ای است که در آن عدالت اقتصادی برقرار شده است وحاصل تلاش و فعالیت اقتصادی هرکس به خود او بازگردد.اثری از ظلم اقتصادی در آن نبوده وبه تبع آن ،رفاه عمومی تحقق پذیرد.در این جامعه هیچ کس مجبور نیست تمام یا قسمتی از در آمد خود رادر اختیار دیگران قرار دهد - مگر آنچه به عنوان مالیاتها ونظایر آن وضع می شود که خود دارای فلسفه وتحلیل جداگانه ای است .اجرای قوانین حقوقی اقتصاد اسلامی وعمدتا احکام وضعی اقتصادی ، دستیابی به چنین جامعه ای را ممکن می سازد.نظام اقتصادی اسلام نه تنها تضمین کننده عدالت اقتصادی وتامین کننده رفاه عمومی است ،بلکه در پی هدف والاتری نیز می باشد وآن رسیدن به جامعه ای است که مردم در اموال بایکدیگر به مواسات رفتارمی کنند وهمدیگررادر،روزی ومعیشت خود سهیم می گردانند. یکی از نتایج زحمات پیامبر (ص)این بود که مسلمین در صدر اسلام بگونه ای تربیت شده بودند که با یکدیگر به مواسات بلکه به ایثار رفتار می کردند ونیاز دیگران را برخود مقدم می شمردند .
با توجه به مقدمه فوق می توان دریک نگاه کلی به سیستم توزیع در اسلام ، چهار شاخص اصلی را که لازمه یک سیستم توزیع مطلوب است ، مشاهده نمود :
۱-توزیع، در نظام اقتصادی اسلام بگونه ای است که انگیزه های تولید را از افراد سلب نمی کند.
۲-تخصیص عوامل تولید ، به بهترین شکل انجام می گیرد .
۳-با توجه به محدودیتهایی که در توزیع وجود دارد - مشاغل حرام ، معاملات باطل ، لزوم پرداخت مالیاتها ،نظارت ودخالت دولت اسلامی- زمینه ای برای پدید آمدن انحصاردرازمدت ،پدید نمی آید تا امکان فعالیت از دیگران سلب شود .
۴-با قرارگرفتن نیاز، بعنوان یکی اززمینه های تحقق مالکیت ، افراد دیگر بواسطه نا توانی وفقر،ازداشتن زندگی متناسب محروم نمی گردند.

۳) در زمینه مصرف
از نظر اقتصاد دانان مصرف، هدف نهایی از تولید وتوزیع ونیز عاملی موثردرآن می باشد؛به همین لحاظ اقتصاد دانان، اصلی را به عنوان" حاکمیت مصرف کننده" مطرح کرده اند یعنی (این مصرف کننده است که به تولیدات وچگونگی تخصیص منابع تولید وتوزیع شکل می دهد .) به عبارت دیگر بین مصرف با تولید وتوزیع یک ارتباط دوسویه برقرار است که هر دودریکدیگرتاثیرمی گذارند؛ امروزه توجیه مصرف علاوه بر رابطه علی ومعلولی بین مصرف وتولید وتوزیع جایگاه مهمی پیدا کرده است یعنی به مصرف با دید ابزاری نگریسته می شود وبدلیل اینکه مصرف ، هدف نهایی فعالیتهای اقتصادی است نقش ابزار بودن آن در سیاستهای اقتصادی واقتصاد کلان فوق العاده است .
۱-۳: اسلام و دایره مصرف
برخلاف دو نظام سرمایه داری وسوسیالیزم که درهردومصرف ، فقط جهت ارضاء واشباع نیازهای مادی است و با این تفاوت که در نظام سوسیالیزم ، سیاست مصرفی متمرکز ومحدوداست اما در سرمایه داری ، اصل لیبرالیسم اقتصادی در مصرف نیزحاکم است ؛در اسلام علاوه بر نیازهای مادی برخی نیازهای معنوی مانند انفاق وبرخی فرایض عبادی نیز بر سرنوشت مصرف تاثیر می گذارند به همین علت در جامعه اسلامی سبب مصرف فقط نباید در افزایش درآمد وتغییرات مثبت ومنفی آن جستجوشود ، بلکه خواسته های معنوی نیز مصرف را تحت تاثیر قرار می دهند . 

ب- ابزارهای عقیدتی موثر در استقرار عدالت اجتماعی واقتصادی
ابزارهای عقیدتی ، کلیه تعالیم ودستوراتی می باشد که در راه شکل دادن ومنظم کردن روش اقتصادی واجتماعی ، به منظور استقرارعدالت اجتماعی از آنها استفاده می شود. 

در اسلام ،بین ابزارهای اقتصادی وابزارهای عقیدتی، پیوستگی منطقی وواقعی وجود دارد؛اعتقاد به اصل "توحید"، نشانگر آنست که در اسلام مسائل اعتقادی واقتصادی واجتماعی از یکدیگر جدایی ناپذیرند.اعتقاد به خدای یگانه وانجام کارها برای رضای اوسبب می شود که وحدت هدف در جامعه مسلمین بوجود آید و همبستگی واتحاد اقتصادی واجتماعی در مقیاس ملی وبین المللی در جهان اسلام تحقق یابد. 

اصل" نبوت" در اسلام تنها یک باور ذهنی نیست ، بلکه باوری است که دررفتاروسلوک پیامبران تجلی یافته ومی بایست در وجود همه انسانها نیز متجلی گردد.خداوند رحمان در آیه ۲۵ سوره حدید،رسالت پیامبران را برپاداشتن "قسط" وقیام به عدالت ذکرمی کندومسلمان واقعی ،نبوت را رسالتی زنده ،متحرک ،پویا در زمانها وجاویدان دانسته، فلذا رسالت پیامبران رادر هر زمان ومکانی لازم الاجرا می داند ودر تحقق وبیان آن خواهد کوشید. 

اصل "معاد" نیز باوری درونی است که تجلیات برونی آن می بایست در رفتار وسلوک مسلمان آشکار گردد.مسلمان بر این باور است که درقبال رفتارفردی وسلوک اجتماعی اش به باز پرسی کشیده می شود ونتیجه اعمالش را می بیند؛لذا به هرنوع افراط وتفریط کردن ، حیف ومیل نمودن وبخود اختصاص دادن اموال درجامعه دست نمی زند ،بلکه کوشش می کند راهی را انتخاب کند که به درستی وپاکی منتهی شود. از سویی"معاد" واقعیتی است متافیزیکی که باور به آن، در استقرار عدالت اجتماعی به کمک ابزارهای اقتصادی واجتماعی موثر واقع خواهد شد. 

پ- ابزارهای اجتماعی موثر در استقرار عدالت اجتماعی
ابزارهای اجتماعی ، عبارت از کلیه دستورات ،روشهاوتاسیساتی که در مقیاس جمعی واجتماعی به منظور استقرارعدالت اجتماعی بکار گرفته می شود.برخی از این ابزارها به شرح زیر می باشند:
۱- پ: برابری وبرادری
یکی از ابزارهای اجتماعی مطرح شده توسط اسلام برای استقرار عدالت اجتماعی ،«برابری وبرادری» است که اول بار توسط پیامبر اکرم به محض ورود به مدینه برای سامان دادن به مشکلات اجتماعی (اختلاف اوس وخزرج ومشکلات مالی مهاجرین به علت هجرت وغیره )روش برادری را دراسلام پایه گذاشت.افزون بر این اسلام هرگونه تبعیض بین انسانها را از بین برد وبا طرح داستان خلقت آدم، زمینه فکر برابری وبرادری افراد را تقویت نمود.
 
۲- پ: تعاون اجتماعی
قرآن تاکید زیادی براین داردکه مسلمانها در کارها یکدیگر را یاری دهند وبا تعاون وهمکاری ،در صد بازدهی کوشش وفعالیت خود را بالا ببرند. والبته بر طبق نص صریح قرآن که می فرماید :«تعاونوا علی البر والتقوی ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان» تعاون اسلامی می بایست درکارهای نیک صورت بگیرد نه در کارهای بد ومضر .
۳- پ: تضامن اجتماعی
جامعه اسلامی یک جامعه تضامنی است به این بیان که روابط ضمانی متقابل بین افراد وجود خواهد داشت بطوریکه هر مسلمان در تامین بهروزی وبهزیستی دیگران خود را مسئول می داند .پیامبر اکرم (ص)می فرماید :«هرکه صبح کند وبرای بهترزیستن مسلمانان دیگر کوشش نکند،مسلمان نیست »؛ یک فرد مسلمان بر اساس تعالیم اسلام مانند یک "فرداقتصادی"در اقتصاد سرمایه داری کلاسیک نیست که تنها برای جلب سود خود بکوشد،بلکه اوکوشش می کند که تا برادران وخواهران مسلمانش نیزازوسایل رفاه وآسایش معیشتی برخوردارگردند.

بحث و نتیجه گیری 

عدالت اجتماعی یکی از شاخص هایی است که می توان مشروعیت یک نظام رابا آن سنجید وتوجه به مردم، عدم تبعیض ورفتار مناسب نسبت به آنان نیز از شاخص هایی است که می توان با آن عدالت اجتماعی رادر زمانی خاص محک زد.
بحث عدالت با برابری آنچنان عجین شده است که گاهی آن دو را مترادف هم بکار می برند .در ادبیات جدید ، مصادیق موضوع برابری درعرصه اجتماعی رادرپنج گروه مجزا طبقه بندی می کنند که عبارتند از :
۱)برابری سیاسی ۲)برابری نزدقانون ۳ )برابری فرصت ۴)برابری اقتصادی ۵)برابری اجتماعی
این پنج مقوله، مقدمه دستیابی به عدالت اجتماعی است به طوریکه پرداختن به یکی بدون توجه به دیگرانواع آن خالی ازلطف است .هر مکتب فکری با توجه به بنیانهای شناختی واعتقادی خود، تفاسیر متفاوتی از هریک از برابری ها داردوبسته به این است که انسان در آن مکتب چه جایگاهی دارد.دراسلام ،انسان به صورت مخلوقی ممتاز جلوه گرمی شودکه خداوند اورادر جهان ، "خلیفه" خود کرده است.بر طبق نص صریح قرآن ،وجود انسان ،دروضع اصلی وعالی خود ،آیتی شگفت آورازقدرت ورحمت الهی است پیامبر اکرم (ص)درجایی فرموده است :«که گویا خدا گنجی پنهان بوده وخواست شناخته شود؛برای این منظورانسان، راآفرید واوبه معرفت خداوند نایل آمد».
نخستین ارزش انسان ، از مفهومی که مومن از خدا در می یابدوازارتباطی که باید با خداوند داشته باشد، حاصل می شود واین است که به اوآگاهی واحساس برابری مطلق درمقابل افراد انسانی را ارزانی می دارد. این برابری طبیعی ، که اسلام به همه مومنان ارزانی می دارد،وقتی درزمینه اجتماعی تصویر شودودر میان اعضای جامعه انعکاس یابد، از نظر اصول اخلاقی امکان دارد احساس مطلوبی از شرافت انسانی را موجب گردد."اصل برابری " که ساختمان نظام اجتماعی بر آن قرارمی گیرد،گرچه فقط به اسلام اختصاص دارد اما هرگزدینی یا مشربی قبل از اسلام با چنین قاطعیتی آن را تاکید نکرده است. 

درزمینه ماوراء طبیعی افراد انسان با عبودیتی یکسان در پیشگاه خداوند ،اساسا با هم برابرند .از نظرحقوق مدنی ،قرآن مجید هرگونه تقسیم ویا طبقه بندی اجتماعی را،به عنوان چیزی مخالف فطرت افراد بشر،بنابرحدیث نبوی که "همه مانند دندانه های شانه مساویند"،محکوم می کند؛وسرانجام در زمینه برابری مادی یا عملی،اسلام بی تردیدمخالف است مومن که معتقد به اصول آفرینش است ،خود را به بندگی نیازهای مادی دچار سازد.
بنابراین بنیان نظام اجتماعی اسلامی ،برابری است واصولا اسلام با تکیه بر اصل برابری ، درطی تعلیمات خود،شخصیت انسان راغالبا در مقابل جامعه وبنیانهای موجود همواره تایید کرده است.
حال می خواهیم به این نکته پی ببریم که این تئوری مساوات طلبانه وعدالتخواهانه اسلامی را چگونه می توان در عرصه عمل با روزگار ما تطبیق داد.برای این منظور باید تمهیداتی را اندیشید که طی آن مفاهیم برابری وعدالت ،جامه واقعیت بپوشندوبرای انجام این عمل می بایست زیرمجموعه هاواجزای جامعه طوری تنظیم شوند که هرکس وهرچیز درجای واقعی خویش قرارگیرد واین معنای واقعی وعملی عدالت است.جامعه ای می تواند به رشد،توسعه وکمال دست یابدکه این عدالت رادر مجموعه هاواجزای خود پیاده نماید.
ازسویی پیاده کردن مفهوم عدالت در جوامع مختلف با توجه به فرهنگ وشرایط هرکشوری ، در جزئیات ومصادیق ،متفاوت خواهد بود؛از دیگر سو نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که برای عملی کردن مفهوم عدالت اجتماعی واقتصادی ،می بایست جامعه را بصورت سیستمی نگاه کردواجزای آن را در ارتباط با هم مدنظر قرار داد.

فهرست منابع وماخذ:
۱. قرآن کریم
۲. امام علی ابن ابیطالب امام اول، نهج البلاغه. تهران :شرکت انتشارات علمی وفرهنگی،۱۳۵۳
۳. ابن خلدون ،عبدالرحمان بن محمد ،مقدمه ابن خلدون ،ترجمه محمد پروین گنابادی ،تهران :بنگاه ترجمه ونشر کتاب،۱۳۵۳
۴. ارسطو.سیاست ،ترجمه حمید عنایت ،تهران ،کتابهای جیبی،۱۳۵۸
۵. افلاطون .جمهوری،ترجمه فواد روحانی ،تهران ،بنگاه ترجمه ونشر کتاب ،۱۳۴۸
۶. السباعی ، مصطفی .جامعه توحیدی اسلام وعدالت اجتماعی ، ترجمه علی محمد حیدری ، تهران ، حکمت [بی تا]
۷. بناء رضوی ،مهدی .طرح تحلیلی اقتصاد اسلامی ،مشهد :آستان قدس رضوی ، بنیاد پژوهشهای اسلامی ،۱۳۶۷
۸. توتونچیان ، ایرج .کاربرد نظریه عدالت اقتصادی در نظام اسلامی توزیع وثروت ودرآمد، مجله تحقیقات اقتصادی ، شماره ۵۷،پاییز وزمستان ۱۳۷۰
۹. خمینی ،روح اله .رساله نوین ،[تهران ]:دفتر نشر فرهنگ اسلامی،۱۳۶۳
۱۰. دشتی ،محمد. فهرست کلی مطالب نهج البلاغه ،قم ،نشر امام علی (ع)،۱۳۷۰
۱۱. دفتر همکاری حوزه ودانشگاه .مبانی اقتصاد اسلامی ، تهران :سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی ، سازمان سمت ،۱۳۷۱
۱۲.رضوی،عباس."رسالت عالمان در پاسداری از عدالت اجتماعی "مجله حوزه ،شماره ۹۹،(۱۳۷۹)
۱۳.زین العابدینی ،طیب .زکات وکاهش فقر در جهان اسلام ، ترجمه محمد عباسپور،نشریه مشکاه ،شماره ۵۸ و۵۹
۱۴.عقیقی بخشایشی .مشکلات اجتماعی عصر ما، : دارالتبلیغ اسلامی، [بی تا]
۱۵.علی آبادی ، علیرضا .ریشه های توسعه نیافتگی در جهان سوم ، تهران :نشر ورامین ،۱۳۷۲

۱۶.غررالحکم ودررالکلم ، شرح جمال الدین محمد خوانساری ،تهران :دانشگاه تهران ،۱۳۶۰
۱۷.فروزانفر ،بدیع الزمان .احادیث مثنوی.تهران[بی نا]،۱۳۴۴
۱۸.قدیری اصل ،باقر .سیر اندیشه اقتصادی ،تهران :دانشگاه تهران ،۱۳۶۴
۱۹.کاتوزیان ،ناصر.فصلنامه حقوق ، مجله دانشکده حقوق وعلوم سیاسی ، دوره ۳۷،شماره۳، پاییز ۱۳۸۶
۲۰.کلینی ،محمد بن یعقوب .اصول کافی ،ج۱ ،تهران :وزرات فرهنگ وآموزش عالی ،موسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی
۲۱.کویره ،الکساندر .سیاست از نظر افلاطون .ترجمه امیر حسین جهانبگلو ،تهران :نشر خوارزمی ،۱۳۶۰
۲۲.گرجی ،ابوالقاسم .«مالکیت در اسلام »، مجله تحقیقات اسلامی ، سال اول ، شماره ۱،(۱۳۶۵)
۲۳.مجلسی ،محمد باقر .بحار الانوار .ج۷۵،تهران :کتابفروشی اسلامیه ،۱۳۷۴
۲۴.محسنی ،علی .جایگاه عدالت در فرایند توسعه اقتصادی ، فصلنامه اندیشه حوزه ،شماره ۹۹
۲۵.مطهری ،مرتضی .هدف زندگی ، تهران:نشر هدایت ،[بی تا]
۲۶.موسوی اصفهانی ،جمال الدین ،پیامهای اقتصادی قرآن ،[تهران ]:دفتر نشر فرهنگ اسلامی،۱۳۶۸
۲۷.نوری ،حسین بن محمد تقی.وسایل الشیعه ،قم ،موسسه آل البیت (ع)،۱۴۱۵ق ،۱۳۷۳
نویسندگان:دکترمحمود هوشمند،مهدی عصفوری،مریم ملکی
https://taghribnews.com/vdcbs5bf.rhbf9piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی