تاریخ انتشار۲۰ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۹:۵۳
کد مطلب : 82503

اتحاد عالم اسلام در پرتو عمل به سیره متقدمان

تنا
به قلم: حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد رضا امام رئیس دانشكده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و محمد جبلی سینكی كارشناس ارشد الهیات
اتحاد عالم اسلام در پرتو عمل به سیره متقدمان
چكیده

دقت نظر در احوالات عالم، امروزه این معنا را هویدا ساخته است كه لاجرم امت رسول اكرم و مكاتب عدیده آن علی رغم اختلافات خود در اصول و فروع و دیگر اركان دین و تنوع انظار در مسائل مرتبط با آن می بایست در برابر و در مرآی معاندین دین مبین اسلام یكپارچگی و اتحاد داشته برای پیروزی متقین از اندیشه ها افتراقی به سوی مبانی اتحادی به سرعت بگریزند.

چنان كه سیره بزرگان این دین نیز، چنین بوده تا آنجا كه امام علی (ع) را می توان شاخص ترین فرد از این حیث برشمرده تاسی به سیره او را چنان كه در طی مقاله به دقت بیان شده است برای شیعیان او و محبین اهل سنت كه علی(ع) را امام به حق عدالت و وحدت می دانند لازم شمرد.

كلید وا‍ژه: علی (ع)، عدالت، اتحاد، امت رسول اكرم.

سال ها گذشته است و امکان آن است که دهه های دیگر از ظهور اسلام عزیز بگذرد و ملل اسلامی همچنان در آتش اختناقی که برخی والیان فاسدشان از کشف حق و تفهیم و پذیرش آن ایجاد کرده چون رفتار بسیاری از عباسیان که با داعیه ولایت بر ممالک اسلامی خون بسیاری از ذراری و سادات علوی را ریخته و دست آخر نیز امامان بزرگوار شیعه را به شهادت رسانیدند بسوزند، لکن بر اندیشمندان بزرگ وار مکتب است که علی رغم صعوبت تحقق ایضاح حق و تبیین صحیح آن؛ حق را از لابلای مکتوبات و گزاره های عالمان مذاهب و فرق اسلامی استخراج و آن را برای عرضه به عوام ساده اندیش بی اطلاع فراهم آورده؛ کتبی در سوق عباد به انقیاد به حکم حق بنگارند و ایشان را به سوی آن مقصدی که تنها ثمنی که جان آدمی همسنگ و برابر با آن است هادی شوند و در این سیر الهی بهایی جز مودة و دوستی خاندان پیامبر رحمت خاتم الانیاء و الرسل محمد مصطفی (ص) نطلبند که همو نیز در برابر هدایت عالم به سر منزل مقصود اجرو بهایی جز مودة و محبت ذوات مقدس قُربایش نطلبید[۱].

نگاهی اجمالی به مکتوبات باز مانده عالمان متقدم مذاهب، این موضوع را هویدا می سازد که از دیرباز و از اوان شکل گیری مذاهب مختلف عالم اسلام، اندیشه های وحدت آمیز اسلامی در کلام و آراء برخی بزرگان مذاهب موجود و به فراخور زمان پاره مطالبی در این رابطه در آثار ایشان راه یافته بر قلم ایشان جاری می شده است لکن در غالب اوقات برخی فاسدان که ندای وحدت و منادیان یکپارچگی تمامی مذاهب اسلامی بر ایشان گران می نمود، الحاح بر خیانت یاران پیشین نموده به انحاء گوناگون از اتحاد گریخته و افتراق را توصیه می نمودند؛ چه آنكه حب دنیای حرام در جانشان رسوخ نموده و تغییر كردند و از راه سعادت و رستگاری بی بهره ماندند؛ به دنیا پرستی روی آورده و از روی هوای نفس سخن گفتند؛ چنان که بر اهل علم و عالم منصف این معنا چون خورشید فروزان هویدا است؛

جدای از آشفتگی خیال این کسان، بسیار هم دیده می شده است که بحث ها و مذکرات و مناظرات فراوانی در موضوعات اساسی اختلافی در کلام و عقائد و در فروعات فقهی فی ما بین مذاهب صورت می پذیرفته است که متأسفانه برخی از آنها، از نزاکت مناظره و نظافت گفتار خارج به تفسیق و تکفیر و لعن و ناسزا مخاطبین و عالم متأسی به مکتب دیگر كشانیده می شده است که مع الاسف دست آویزی بس شیرین و روزنه ای بس روشن به دست معاندان دین مبین اسلام می داده است که اختلاف مذاهب را بسی پر عمق تر از پیش گردانند. چنان که برخی شافعی تعدی به حنفی کرده و برخی از آنها نیز زبان به طعن شافعی باز نموده اند.

لکن پوشیده نماند که در این میان بسیاری دیگر نیز بوده اند که در پاکیزگی گفتار، حُسن ظن سرشار، مناعت طبع کریمانه و در تخلّق به آداب حمیده ستوده بر یکدگر پیشی جسته چنان بوده اند، که اندکی سخنان مخاطره آمیز عالمان عالم نما و دونی آنان از نظرها پوشیده و عملِ به عمد آنان، افعال سهوی جاهلانه و فتاوی نا جوانمردانه ایشان در انظار عوام و خواص محو و بی ارزش می گردانیده است؛ چنان که تاریخ در این خصوص گواهی بس صادق و گزارشگری بس لایق در شهادت دادن است.

معذلک اندیشه هایی نیز در افتراق این امت و تکفیر قوم دیگر در کلام برخی اشاره و در برخی احادیث و روایات منقوله از لسان مطهر رسول اکرم که به تصدیق و گواهی قرآن کریم جز از طریق وحی سخن نمی گوید[۲] ابراز شده است که در جای خود می بایست اشاره گردد و محتوای آن به دست عالمان دلسوز برای جاهلان دانش آموز مبین گردد، تا آنکه در بدوء امر از سوء برداشت های متعصباته، خرافی و دور از انصاف و عدالت اسلامی جلوگیری به عمل آمده و به نا حق خون و آبرویی از مومنی ریخته نشود؛ لكن این اهتمام به مقداری در اندیشه صاحب وحی و خداوند جلّ و علا قابل عنایت است كه حتی تعدی از عدالت در برابر معاندت اقوام مخالف دین به حق اسلام را نیز بر نتافته به صراحت به مسلمین و صاحب عقل و اندیشه و موثران جامعه اسلامی گوشزد می نماید كه:

و لا یجرمنكم شنئآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون[۳].

ای كسانی كه ایمان أورده اید: دشمنی با جمعیتی شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند عدالت كنید كه به پرهیزكاری نزدیك تر است و از معصیت خدا بپرهیزید كه خداوند از آنچه انجام می دهید با خبر است.

به خدا سوگند كه چه لطافت عجیبی است در آیات مذكور كه به راستی مرزهای انسانی مقرر را در هم شكسته به غایت در جان عالمیان رسوخ می نماید، تا ژرفای روح آسمانی مخلوق خاكی فرو رفته، طبیعت الهی انسانی را كه در كشاكش زندگانی مادی، رنگ الهی اش كمی به غبار و زنگار به عاریت گرفته از دنیای دنی كه ولادتش به وفاتش محفوف شده و سلامتش به غم و اندوهش منضوم گشته را درهم می شكند؛ لاجرم روح را جلا داده، اظهار عقاید را در ارتباط با دوست و دشمن، له و علیه ایشان به منتهای وصف خود اعتلا می دهد.

از بشری كه خود را ذی حق در انتقام از مخالفش به سبب اظهار عقاید به حقش می داند به راحتی طی خطابی اعتراف می گیرد كه ای انسان آیا خداوند تو نیز چونان تو در پی كلامی، در كمین تو است تا روزی تو را قطع و آبرویت را هتك نماید؟

یا آنكه خطاب آیات در پی تذكر است كه ای انسان: تو نیز همچون خالقت عمل بنما، خلق و خوی الهی به خود گیر در اخلاق نیكو و مكارم آن به پیامبرت و محبوب ما، كه او را چون نگینی درخشان و چراغی نور افشان قرار داده ایم تأسی كن كمی كوشش بنما تا هدف از ارسال او در اتمام مكارم اخلاق در جسم خاكی تو نیز كمی موثر گردد؛ خوی غیر انسانی را واگذار و برای رجاء الهی و لقای او به اسوه منسوب او متمسك شو؛ و اگر از آنچه نگاشته ایم عاجزی خود را به مثابه و شكل آنان در آورد كه همو است كه فرموده:

« من تشبه بقومٍ فهو منهم ».

مختصر بیانی كه اشاره گردید تذكری است به مومنان كه ایشان را به حتم سود رسان است به آن كه تامل در ظهور آیه و امعان نظر در معانی متعالی آن تمام غرض حقیر را از نگارش بند های دیگر نوشتار حاضر بر آورده خواهد كرد مجالی بر تورّق دیگر اوراق نخواهد نهاد لذا در بدایت امر ملتمس است در آنچه نگاشته ایم به دیده انصاف و عدالت اندیشه نمایند؛

لكن از آنجا كه مقصود ما در گفتار حاضر به موضوع دیگری نیز تعلق گرفته است از ختم كلام در این مقام صرف نظر نموده اشاره می داریم:

نگاهی به زمان حاضر و قرون معاصر كه محفوف به فزونی دسیسه های معاندان و مخالفان اسلام عزیز است ضرورت اتحاد بیش از پیش فرق اسلامی را روشن می نماید؛ لكن اتحاد در معنای اصلی آن كه عبارت از اتحادی است همراه با پایبندی به اساس مكتب مأخوذ از مكاتب منظور نظر مسلمین و تاسی به پیامبر اكرم صلوات الله علیه و محبت ذوات مقدس خاندان آن حضرت و یكپارچگی در برابر هجمه های پی در پی مخالفان اتحاد و انسجام اسلامی.

و چه به درستی دانسته اند كه انجام كار ایشان به آغاز اتحاد طوائف اسلامی است لذا به سراعت به وسائس شیطان لعین كه بس به اولیائش القاء وحی می نماید بلی گفته به انحاء و اشكال گوناگونی برخی از متعصبان بی فكر مذاهب را به جان مذاهب انداخته هر از چند گاهی فتاوایی نا بخردانه در مشرك خواندن و لعین دانستن مسلمین و مومنین ‍مطرح می نمایند و خون منادیان و طلایه داران اتحاد و انسجام امت رسول اكرم را به جوش آورده كلمات ركیك و خطابات بی پروایانه عوام تابع خواص را نثار خویش می نمایند؛

در این حین است كه امر بر معاندان خوش گشته، در فروزان ساختن خشم و انزجاری كه به تصریح كلام الهی می بایست اختصاص به مستكبران و ظالمان دین مبین اسلام داشته باشد؛ از هیچ پایه كوشش و سعیی فروی گذاری نمی نمایند و حتی خود نیز در لباس عوام و به كسوت خواص مذاهب، در بلاد اسلام پای می نهند و به ظاهر پدری دلسوز كه در بدایت امر شفقت او چشم هر ناظر و حاضری را به خود جلب می نماید در تخریب مبانی اتحاد به دقت و قدرت می كوشند چه آنكه به تصریح كلام خداوند سبحان ایشان از هر نحو از خیر كه نصیب مسلمین شود بسیار خشم گرفته، انامل به دندان می گزند؛ لكن تنها در جلوت كمی از خشم خویش را بروز می دهند و به هنگام خلوت با خویشان خویش به انواع نهیب ها یكدیگر را شماتت كرده همراهی با همدگر را تا خلع سلاح مسلمانان ـ و بهترینان عالم ـ كه انكسار وحدت عالم اسلام است می طلبند.

گفته آمد كه ایشان در این راه از سده ها و قرون گذشته طرح ها آماده و تدابیر بسیار اندیشیده به ظاهر روابط حسنه ای با برخی نهاده اند لكن چه سود كه به تصریح ذات مقدس اله رفت آمد ایشان در بلاد مسلمین و تكاثر فتن ایشان سودی به حالشان نداشته عاقبت از آن تقوی و متقیین است و امید آن است كه ایشان هر چه زودتر در غیظ و از خشم مسلمین جان بدهند.

لكن در این خصوص و در جهت پیروزی هر چه زودتر اهل تقوی می بایست بصیرت همه جانبه مسلمین در امور مرتبط به مذاهب به شكلی تأمین و در پرتوی شفقت دلسوزان مكاتب اسلام اختلافات در جهت اتحاد در برابر معاندان تبیین گردد لذا به این خاطر است كه كنفرانس حاضر در دید ما از اهمیتی به سزایی برخوردار است.

به هر تقدیر به نظر می آید نگارنده در طی صفحات پیشین تا به حد مكفی از شرافت اتحاد در زمان حاضر و ضرورت التزام به آن در قبال معاندین و اندیشه سالم در تقابل یكدیگر سخن به میان آورده باشد؛

لكن تمام مطلب و فصل الخطاب بیانات مطروحه و سرلوحه فعل شیعه امامیه و اهل سنت محب اهل البیت(ع) را نگارنده بیانات درر بار مولای ما علی (ع) در فضل انسجام و ضرورت اتحاد خطاب به كافه مسلمین می داند؛ آنجا كه حضرت امیر در تشریح احوال مسلمین در زمان اتحاد خطاب به اهل قبله فرموده اند:

آنگاه كه وحدت اجتماعی داشتند خواسته های آنان یكی قلب های آنان یكسان و دست های آنان مددكار یك دیگر شمشیر ها یاری كننده نگاه ها به یك سو دوخته و اراده ها واحد و همسو بود آیا در آن حال مالك و سرپرست زمین نبودند؟ و رهبر و پیشوای همه دنیا نشدند؟ پس به پایان كار آنها نیز بنگرید در آن هنگام كه به تفرقه و پاكندگی روی آوردند و مهربانی و دوستی آنان از بین رفت و سخن ها و دل هایشان گوناگون شد از هم جدا شدند به حزب ها و گروه ها پیوستند خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمت های فراوان شیرین را از آنها گرفت و داستان آنان در میان شما عبرت انگیز باقی ماند [۴]...

در جای دیگر گستره اهمیت موضوع را شدید تر دانسته و در خطابی صریح امر به اتحاد را بسیار گران می شمارد وی در این مقام می فرمایند:

همواره با بزرگ ترین جمعیت ها باشید كه دست خدا با جماعت است از پراكندگی بپرهیزید كه انسان تنها بهره شیطان است آنگونه كه گوسفندی تنها طعمه گرگ خواهد بود آگاه باشید هر كس كه مردم را به این شعار « تفرقه و جدایی» دعوت كند او را بكشید هر چند زیر عمامه من باشد[۵]...

و در فراز دیگری از خطابات خویش اهل اسلام را از دورویی و انشقاق در وحدت سخت بر حذر داشته فوائد عالیه و ثمرات باقیه اتحاد را كه پیش و پس از او احدی اینگونه ابراز نداشته است به صداقت اینگونه می فرماید:

مبادا در دین دو رویی ورزید كه هم بستگی و وحدت در راه حق گرچه كراهت داشته باشید از پراكندگی در راه باطل گرچه مورد علاقه شما باشد بهتر است زیرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه به آیندگان چیزی را با تفرقه عطاء ننموده است[۶].

در فراز دیگری از خطبه های خود وحدت و برادری را منتی به امت خاتم بر شمارده اند كه از سوی خداوند مناّن بر امت پیامبر اكرم عنایت شده است؛

آگاه باشید كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشیدید و با زنده كردن ارزش های جاهلیت دژ محكم الهی را درهم شكستید در حالی كه خداوند بر این امت اسلامی بر وحدت و برادری منت گذارده بود كه در سایه آن زندگی كنند نعمتی بود كه هیچ ارزشی نمی توان همانند آن تصور كرد زیرا از هر ارزشی گران قدر تر و از هر كرامتی والا تر بود؛ بدانید كه پس از هجرت دوباره چونان اعراب بادیه نشین شده اید و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید از اسلام تنها نام آن و از ایمان جز نشانی را نمی شناسید[۷]...

او ست كه ارزش اتحاد را دانسته و در طریق تحقق آن پی در پی گام نهاده است، اوست كه ارزش گران وحدت و كرامت والای آن را به صراحت در خطابات پر شمار بر می شمارد و تا به حدی در این راه بذل توان می نماید كه براستی در این خصوص نیز نمی توان برای او همتا و بدیلی در اذهان سراغ گرفت.

جنبه دیگر از فرمایشات او (ع) تذكرات پی در پی است كه ایشان از ظلمات افتراق و انشقاق داده است تا آنجا كه دیگر به صراحت ریشه و بنیاد افتراق و مسبب آن را اینگونه بر شمارده اند:

همانا شیطان راه های خود را به شما آسان جلوه می دهد تا گره های محكم دین شما را یكی پس از دیگری بگشاید و به جای وحدت و هماهنگی بر پراكندگی شما بیفزاید از وسوسه و زمزمه و فریبكاری شیطان روی گردانید و نصیحت آن كس را كه خیر خواه شما است گوش كنید و به جان و دل بپذیرید[۸]...

و در خطبه ۱۸۱ از نهج البلاغه كه علامه ابن ابی الحدید نیز آن را به زیور تفسیر و تبیین و تشریح آراسته است در معاضدت كلام خویش می فرمایند:

.... امروز شیطان آنها را به تفرقه دعوت كرد و فردا از آنها بیزاری می جوید و از آنها كنار خواهد كشید.

و در ادامه آن، عمل شیطان در افتراق و اختلاف را سببی بر تباهی اندیشه و رای صائب برشمارده خطاب به كسان خود فرموده است:

اختلاف نابود كننده اندیشه است[۹]

این امام بزرگ عالم اسلام كه احدی از مسلمین عالم و محبّین خاتم در شرافت و بزرگواری او ذره ای تردید به خود راه نمی دهند تنها به مورد مذكور در اتحاد و ضررهای انفكاك اكتفا ننموده است، در خصوص دشمن نیز به گونه ای می فرماید كه طریق عدالت از میان برداشته نشود:

در دوستی با دوست مدارا كن شاید روزی دشمن تو گردد و در دشمنی با دشمن نیز مدارا كن شاید روزی دوست تو گردد.

و در جای دیگر فرموده است:

با آن كس كه با تو درشتی كرده نرم باش كه امید است به زودی در برابر تو نرم شود ؛ با دشمن خود با بخشش رفتار كن زیرا سرانجام شیرین دو پیروزی است.

و البته چنین عملی از بزرگی كه محبین پیامبر اكرم در كردار و رفتار بدو متمسك شده اند چندان دور نمی باشد و برای عالم اسلام نیز كه شرافت و اجرای عدالت او را به چشم در فراز های متعدد نظاره كرده اند پذیرش این معنا بسی سهل می باشد، همو است كه در برابر مظلوم خاشع و در برابر ظالم سرافراز و مقتدر است تا آنجا كه به فرزند برومندش حسن مجتبی (ع) اینگونه فرموده است كه:

كونوا للظالم خصمناً و للمظلوم عوناً

و خود امر را به غایت رسانیده اشاره می دارد:

سوگند به خدا اگر تمام شب را بر رو خارهای سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو كشیده شوم خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را روز قیامت در حالی ملاقات كنم كه به بعضی از بندگان ستم كرده باشم[۱۰]...

و حق خداوند رحمن در شكر انواع نعمت و... را به درستی شناخته و از نا فرمانی های متكبرانه سرباز زده به صراحت فرماید:

به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان ها است به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جُوی را از مورچه ای ناروا بگیرم چنین نخواهم کرد...

به هر روی حقیر كه به مقدار نا چیزی در سیره و رفتار اهل اسلام و صحابیان پیامبر اكرم اندیشه كرده و در برخی خصوصیات ایشان تتبع بیشتری نموده ام، احدی از آنها را در رفتارها و اندیشه های وحدت آمیز به پایه علی (ع) ندانسته ام و نخواهم دانست؛ به گواهی تاریخ و تصریح ابن ابی الحدید آن حضرت در هیچ نگاه و نیم نگاهی از مسیر اعتدال الهی خارج نشده و احدی در این معنا قول خلاف ننموده است؛ آن هنگام كه برخی از یاران او زبان به شماتت و ناسزای جمعی كه علی (ع) با ایشان به جنگ بر خواسته است مشغول اند توبیخشان نموده به آنان می آموزد كه ركاكت گفتار و زخم زبان از آداب مسلمین نیست آیه شنئان قوم را به یاد ایشان آورده و در راستای ارشاد و امر آنان به معروفات و حسنات و نهیشان از بدی ها به لسان و به سان پدری مهربان اشاره می دارد:

من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید ... خوب بود به جای دشنام آنان می گفتید: خدای خون ما و آنان را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن. تا آنان که جاهل هستند حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند پشیمان شده به حق باز گردند...

سیره عملی او نیز به درستی و روشنی خط مشئ و رفتار او در خود سازی و سوق عباد به سوی آن را به نمایش گذارده خود آنگونه رفتار می نماید و دوست و دشمن را به طوع و رغبت بدان فرا می خواند:

ای بندگان خدا همانا بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا بنده ای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است آن کس که جامه زیرین او اندوه و لباس رویین او ترس از خداست چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسائل لازم برای روزی او فراهم آمده و دوری ها و دشواری ها را بر خود نزدیک و آسان ساخته است.

حقایق دنیا را با چشم دل نگریسته، همواره به یاد خدا بوده و اعمال نیکو فراوان انجام داده است از چشمه گوارای حق سیراب گشته. راه هموار و راست قدم برداشته پیراهن شهوات را از تن بیرون کرده. از صف کوردلان و مشارکت با هواپرستان خارج شده کلید بازکننده درهای هدایت شد و قفل درهای گمراهی و خواری گردیده است .

راه هدایت را را با روشن دلی دید و از همان راه رفت و نشانه های آن را شناخت و از امواج سرکش شهوات گذشت چنان به یقین و حقیقت رسید که گویی نور خورشید بر او تابید در برابر خداوند خود را به گونه ای تسلیم کرد که هر فرمان او را انجام می دهد و هر فرعی را به اصلش باز می گرداند.

چراغ تاریکی ها و روشنی بخش تیرگی ها، کلید درهای بسته و بر طرف کننده دشواری ها و راهنمای گمراهان در بیابان های سرگردانی است.

سخن می گوید خوب می فهماند برای خدا اعمال خود را خالص کرده آنچنان که خدا پذیرفته است. خود را به عدالت واداشته و آغاز عدالت او آن که هوای نفس را از دل بیرون رانده است حق را می شناسد و به آن عمل می کند کار خیری نیست مگر آنکه به آن قیام می کند اختیار خود را به قرآن سپرده و قرآن را راهبر و پیشوای خود قرار داده است هر جا که قرآن بار اندازد فرود آید و هر جا که قرآن جای گیرد مسکن گزیند.

و خود و دوستانش را به كرات به اطاعت خدای جل و علا و جان سپاری به قرآن و رهنمون های آن وحسابرسی اعمال فرا می خواند:

پس اطاعت خدا را پوشش جان نه پوشش ظاهری قرار دهید و با جان نه با تن فرمانبردار باشید تا با اعضاء و جوارح بدنتان درهم آمیزد و قرآن را بر همه امورتان حاکم گردانید...

مردمی که ذکر خدا را به جای دنیا بر گزیدند که هیچ تجارتی یا خرید و فروشی آنها را از یاد خدا باز نمی دارد با یاد خدا روزگار می گذرانند و غافلان را با هشدار های خود از کیفرهای الهی می ترسانند و به عدالت فرمان می دهند و خود عدالت گستر اند و از بدی ها نهی کرده و خود از آنها پرهیز دارند با اینکه در دنیا زندگی می کنند گویا آن را رها کرده و به آخرت پیوسته اند ... اگر ایشان را در اندیشه خودآوری می بینی که آنان نامه های اعمال خود را گشوده و برای حسابرسی آماده اند که همه را جبران کنند و در اندیشه اند در کدام یک از اعمال کوچک و بزرگی که به آنان فرمان داده شده کوتاهی کرده اند یا چه اعمالی که از آن نهی شده بودند مرتکب گردیده اند و در پیشگاه پروردگار خویش به پشیمانی اعتراف دارند

به دامان قرآن پناه برده باشد و سنت های خدا و رسولش را زنده نماید نه تکبر و خود پسندی داشته باشد و نه بر کسی برتری جوید نه خیانت کار باشد و نه در زمین فساد نماید

به هر تقدیر اطاله در این مقام بی نهایت وشگفتی های آن تمام ناشدنی و نو به نو است لكن گنجایش و وسع نوشتار حاضر به سبب قلت آن و مقتضای حال مقاله كه بر اقتصار بنا ایت قابلیت تحمل مطالب مفصل تر را نداشته و به جملاتی چند نوشتار حاضر را ختم نموده اشاره می نماییم:

گرچه برخی اشاره داشته اند كه علی (ع) امام عدالت است لكن عقیده نگارنده بر آن است كه بالیقین ایشان امام به حق وحدت امت اسلام است كما آنكه دروصایایش به خلیفه دوم به صراحت فرموده است:

عرب... با اتحاد و هماهنگی عزیز و قدرتمند هستند...

و در مطالبی كه بیان گردید و مطلبی كه بیان خواهد شد ادعا مذكور ثابت خواهد شد آنجا كه ایشان به اهل مدینه و عراق و اقصاء نقاط عالم اسلام از شیعه و سنی زیدی و حنفی و... تذكر داده اند كه:

پس بدان در امت اسلام هیچ كس همانند من وجود ندارد كه به وحدت امت محمد ص و به انس گرفتن آنان به همدیگر از من دلسوز تر باشد.

من در این كار پاداش نیك و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم[۱۱]...

و دگر بار در تلاطمات فتن در دوران حكومت خویش فرموده است:

..... من تا آنجا كه برای وحدت اجتماعی شما احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد[۱۲]

و پس از ابتلای جمعی از مسلمین به ابتلایی كه چه خوب بود به هیچ نحوی صورت نمی پذیرفت فرمود:

.... شما از پیمان شكستن و دشمنی آشكارا با من آگاهید با این همه جرم شما را عفو كردم و شمشیر از فراریان برداشتم و استقبال كنندگان را پذیرفتم و از گناه شما چشم پوشیدم...

و پس از آن و انقیاد اصحاب به حكم حضرت حین نگاشتن پیمان نامه لطافت را به اكمال رسانیده اشاره می دارد:

همه متحد بوده و به خاطر سرزنش سرزنش كننده ای یا خشم خشم گیرنده ای یا خوار كردن بعضی یا دشنام دادن قومی این پیمان را نمی شكنند. بر این پیمان حاضران و آنها كه غایب هستند دانایان و نا آگاهان برد باران و جاهلان همه استوارند و عهد و پیمان الهی نیز بر آنان واجب گردیده است كه همانا از پیمان خدا پرسش خواهد شد.

و به درستی نمی توان كسی در امت خاتم را یافت كه همچو او در تحقق وحدت اجتماعی مسلمین كوشیده و انواع زجرها و محرومیت های آن را به جان خریده باشد.

به عقیده نگارنده نقش او در حفظ وحدت مسلمین پس از رحلت شریف رسول اكرم (ص) و در دوران حكومتش به سخنان و اندرز های وحدت آمیزی كه مختصرص از آن بیان گردید ایشان را بی تردید به امام به حق وحدت مبدل ساخته است.

در ختام مقاله نیز شایسته دانسته شد تا سخنی چند به فعالان عرصه اتحاد امم اسلامی اشاره داریم و خود را در رأس خطاب جاویدانه مولا علی (ع) قرار دهیم كه فرموده است:

مبادا هرگز [ در امر خیری كه انجام می دهید] دجار خودپسندی گردی و به خوبی های خود اطمینان كنی و ستایش را دوست داشته باشی كه این ها همه از بهترین فرصت های شیطان برای هجوم آوردن به تو است كه كردار نیك نیكو كاران را نابود سازد؛ مبادا هرگز با خدمت هایی كه انجام دادی بر مردم منت گذاری یا آنچه را انجام داده ای بزرگ شماری....

نتیجه

با تحلیلی كه در مقاله حاضر صورت پذیرفت می توان این گونه بیان داشت كه یكی از اساسی ترین شاخصه های دین مبین اسلام توجه و اهتمام به وحدت جامعه اسلامی تا آنجا خداوند بدین خاطر بر امت اسلام منت نهاده است و در پرتوی آن این امت را به انواع اكرامات و نتایج مطلوبه رسانده لذا از دیر باز اندیشه اتحاد نیز در رای بزرگان دین اسلام رسوخ داشته و سعی بر آن بوده است تا در این راستا تا حد امكان میان مذاهب آشتی بر قرار گردد كه به مقتضای افعال انجام شده نتایج نیكویی نیز حاصل شده است. به هر تقدیر به نظر می آید كه بنا به احوالات زمانه حاضر این اتحاد بیش از پیش لازم و تحقق آن لازمه لا ینفك دین اسلام باشد.

منابع:

۱ ) قرآن كریم؛
۲ ) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الكتب العربیه

--------------------------------------------------------------------------------

[۱]- شورى ۲۳
[۲]- آیه ۳ سورة: نجم ...و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی علّمه شدید القوی...
[۳]- أیه ۸ سوره مائده .
[۴]- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج ۱۳ ص ۱۷۰ :
فانظروا كیف كانوا حیث كانت الاملاء مجتمعة ، والاهواء مؤتلفة ، والقلوب معتدلة ، والایدى مترادفة ، والسیوف متناصرة ، والبصائر نافذة ، والعزائم واحدة . الم یكونوا اربابا فی اقطار الارضین ، وملوكا على رقاب العالمین . فانظروا الى ما صاروا إلیه فی آخر امورهم ، حین وقعت الفرقة ، وتشتت الالفة ، واختلفت الكلمة والافئدة ; تشعبوا مختلفین ، وتفرقوا متحاربین، وقد خلع الله عنهم لباس كرامته ، وسلبهم غضارة نعمته ، وبقى قصص اخبارهم فیكم عبره للمعتبرین منكم .
[۵]- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج ۸ ص ۱۱۲ :
وخیر الناس فی حالا النمط الاوسط فالزموه ، والزموا السواد الاعظم ، فإن ید الله على الجماعة ، وإیاكم والفرقة ، فإن الشاذ من الناس للشیطان ، كما أن الشاذ من الغنم للذئب . ألا من دعا إلى هذا الشعار فاقتلوه ، ولو كان تحت عمامتى هذه
[۶]- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج ۱۰ ص ۳۳ :
فإیاكم والتلون فی دین الله ، فإن جماعة فیما تكرهون من الحق ، خیر من فرقة فیما تحبون من الباطل ، وإن الله سبحانه لم یعط أحدا بفرقة خیرا ممن مضى ، ولا ممن بقى...
[۷]- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج ۱۳ ص ۱۷۹ :
ألا وانكم قد نفضتم ایدیكم من حبل الطاعة ، وثلمتم حصن الله المضروب علیكم باحكام الجاهلیة ، فان الله سبحانه قد امتن على جماعة هذه الامة ; فیما عقد بینهم من حبل هذه الالفة التى ینقلبون فی ظلها ، ویاوون الى كنفها ، بنعمة لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمة ، لانها ارجح من كل ثمن ، واجل من كل خطر . واعلموا انكم صرتم بعد الهجرة اعرابا ، وبعد الموالاة احزابا ، ما تتعلقون من الاسلام الا باسمه ، ولا تعرفون من الایمان الا رسمه
[۸]- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج ۷ ص ۲۹۱ :
إن لشیطان یسنى لكم طرقه ، ویرید أن یحل دینكم عقدة عقدة ، ویعطیكم / صفحة ۲۹۲ / بالجماعة الفرقة ، وبالفرقة الفتنة، فاصدفوا عن نزغاته ونفثاته ، واقبلوا النصیحة ممن أهداها إلیكم ، واعقلوها على أنفسكم .
[۹]- الخلاف یهدم الرای شرح نهج ابن ابی الحدید ۱۹/۳۶ .
[۱۰]- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج ۱۱ ص ۲۴۵ :
والله لان ابیت على حسك السعدان مسهدا أو اجر فی الاغلال مصفدا احب الى من أن القى الله ورسوله یوم القیامة ظالما لبعض العباد وغاصبا لشئ من الحطام وكیف اظلم احدا لنفس یسرع الى البلى قفولها ویطول فی الثرى حلولها
[۱۱]- شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید ج ۱۸ ص ۷۴ :
ولیس رجل - فاعلم - أحرص الناس على جماعة أمة محمد ( صلى الله علیه وآله ) وألفتها منى ، أبتغى بذلك حسن الثواب ، وكرم المآب .
[۱۲]- و سأصبر ما لم أخف علی جماعتكم شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۹ /۲۹۵.
https://taghribnews.com/vdchxmn6.23nivdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی