تاریخ انتشار۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۳۱
کد مطلب : 82491
معاون بین الملل حوزه های علمیه سراسر کشور در گفت وگوی تفصیلی با تقریب:

متعصبان متدین تند مذهبی را به ضرورت های تقریب مذاهب آشنا کنیم

حجت الاسلام و المسلمین زمانی، معاون بین الملل حوزه های علمیه سراسر کشور، تأکید می کند: باید متعصبان متدین تند مذهبی را به ضرورت های تقریب مذاهب آشنا کنیم.
متعصبان متدین تند مذهبی را به ضرورت های تقریب مذاهب آشنا کنیم

حجت الاسلام و المسلمین زمانی، معاون بین الملل حوزه های علمیه سراسر کشور، تأکید می کند: باید متعصبان متدین تند مذهبی را به ضرورت های تقریب مذاهب آشنا کنیم. 

حجت الاسلام و المسلمین محمدزمانی از ابتدای تأسیس معاونت بین الملل حوزه های علمیه سراسر کشور، عهده دار مسئولیت آن شده و تا سال ها قبل از قبول این مسئولیت، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کشور مصر بود. 

حجت الاسلام و المسلمین زمانی در گفت وگوی تفصیلی با خبرنگار خبرگزاری تقریب(تنا) در قم، با اشاره به تحولات یک سال گذشته بسیاری از کشورهای اسلامی و تأکید بر این نکته که واژه بیداری اسلامی، بهترین واژه برای این تحولات است، می گوید: بیداری اسلامی، نه تنها جامعه اسلامی را با معارف اسلامی آشنا می سازد و حجاب ها و موانع را کنار می زند، بلکه آن را به حیات واقعی که حیات عقلانی و حیات وحیانی است می رساند. دلیل این قصه هم این است که تا قبل از این که جامعه اسلامی جهان، دچار بیداری اسلامی شود، طبعا حجاب های ظلمت، نا آگاهی، غفلت، دیکتاتوری، استبداد، خفقان، انحرافات فکری و جعل، سایه سنگین خود را در این جوامع افکنده بود. 

معاون بین الملل حوزه های علمیه سراسر کشور در گفت وگوی خود، به شاخصه های بیداری اسلامی، نقش علما و روحانیون کشورهای مختلف در تحولات کشورشان، و ... اشاره می کند و در بخش دیگری از سخنان خود، به دلیل این که سال ها، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کشور مصر بوده، به بیان خاطراتی از سلطه استکبار و رفتار استبدادی حکومت حسنی مبارک می پردازد که در نوع خود جالب توجه است. 

مشروح گفت وگوی خبرنگار خبرگزاری تقریب(تنا) در قم با حجت الاسلام و المسلمین محمدحسن زمانی(معاون بین الملل حوزه های علمیه سراسر کشور) را که در قم صورت گرفت ، در ادامه بخوانید: 

*حاج آقای زمانی! در ابتدای گفت وگو، لطفا قدری در خصوص بیداری اسلامی توضیح دهید و بفرمایید چرا واژه بیداری اسلامی برای تحولات کشورهای اسلامی، بهترین تعابیر است؟ 

خداوند پیامبر اسلام(ص) را فرستاد، تا عقل های دفن شده در درون وجود انسان ها را احیاء و بیدار کند؛ زیرا انسان به شکل طبیعی در خواب و غفلت است و این غفلت به شکل طبیعی، باید تبدیل به هشیاری شود؛ در واقع یک نحوه خوابی است که جامعه بشری دچار آن شده و در حدیث داریم که مردم همه در خواب اند و وقتی می میرند، تازه بیدار می شوند؛ لذا بزرگان گفته اند خوش به حال کسانی که در همین دنیا بیدار شوند و خوش به حال کسی که قیامت او در این دنیا ایجاد شود. خدا حفظ کند استاد بزرگوار ما علامه حسن زاده آملی را که می گفت خوشا به حال آن ها که در همین دنیا قیامت شان باشد. طبعا مقصودشان این نیست که در قیامت محشور شوند؛ یعنی آن بیداری که در قیامت برای انسان رخ می دهد در همین دنیا رخ دهد؛ چنان که آیات شریفه قرآن هم به این اشاره دارد که چشمان انسان ها و بندگان درروز قیامت بینا خواهد شد. و شاید تعبیرات دیگری هم که در احادیث به کار رفته ناظر به یک نحوی از بیداری به نام حیات کردند. به این معنی که کسانی که خواب هستند، دچار مرگ هستند و کسانی که بیدارند و هوشیارند، زنده گان هستند. 
امیرالمؤمنین امام علی(ع) فرمودند اکثریت مردم همانند مرده گان هستند، و تنها اهل علم اند که زنده گان هستند. این اهل علم در فرمایش امام علی(ع) چیزی جز بیداری و هوشیاری اسلامی نیست. به این معنا که جامعه اسلامی بفهمد و هوشیار شود و به قول حضرت مولانا، مردم بفهمند، "زکجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می روم آخر، ننمایی وطنم؟". فهم این مطالب بیداری اسلامی است. با استمداد از این آیات شریفه و احادیث ارزشمند می توانیم این نکته را به عنوان بحث بنیادین بیداری مسلمان ها مورد توجه قرار دهیم؛ فلسفه فرستادن پیامبران الهی از سوی خداوند برای مردم بیداری، حیات عقلانی و فهم و آگاهی از وضعیت موجود خودشان است که سرنوشت خودشان را بتوانند خودشان رقم بزنند. منظور از بیداری اسلامی هم همین است، شاید بتوان آیه شریفه دیگری را مرتبط با این بحث دانست و آن این که خداوند می فرماید: "ای مؤمنان، بپذیرید و قبول کنید دعوت خدا و رسول او را، وقتی شما را به امور خیر و اموری که به زندگی شما حیات می بخشد، دعوت می کنند." طبعا مقصود از آموزه ها، همین معارف قرآنی و وحیانی است که موجب بیداری در جامعه اسلامی می شود. و قرآن نام این بیداری را، حیات و زندگی گذاشته و قطعا این تعبیر، تعبیر بسیار زیبا و ارزنده و البته مناسبی است. البته ما می توانیم واژه های متعددی را برای بیداری اسلامی انتخاب کنیم؛ مانند واژه آگاهی، معرفت و شناخت، حیات و زنده بودن، و آگاهی از وضعیت موجود زیستی جامعه، که همه در همین راستا می باشد. 

*تأثیر بیداری اسلامی بر کشورهای اسلامی چیست؟ 

بنابراین وقتی ما بیداری اسلامی را به معنای آشنایی و شناخت جامعه اسلامی با معارف و آموزه های قرآن معنا کردیم، در خواهیم یافت که بیداری اسلامی، نه تنها جامعه اسلامی را با معارف اسلامی آشنا می سازد و حجاب ها و موانع را کنار می زند، بلکه جامعه اسلامی را به حیات واقعی که حیات عقلانی و حیات وحیانی است می رساند. دلیل این قصه هم این است که تا قبل از این که جامعه اسلامی جهان، دچار بیداری اسلامی شود، طبعا حجاب های ظلمت، نا آگاهی، غفلت، دیکتاتوری، استبداد، خفقان، انحرافات فکری و جعل، سایه سنگین خود را در این جوامع افکنده بود. تا وقتی حاکمان جاعر بر یک جامعه مسلط باشند، تا وقتی اطلاع رسانی واقعی به یک جامعه اسلامی نشود و مردم بیدار نشده باشند، بالطبع هیچ امیدی به این وجود ندارد که شناختی نسبت به معارف اسلامی در آن جامعه پیدا شود. 

* شاخص های بیداری اسلامی در کشورهای پنج گانه ای که تا کنون بیداری اسلامی اتفاق افتاده چیست؟ یعنی چه شاخصه هایی وجود دارد که ما اسم تحول در آن کشور و این پدیده را بیداری اسلامی بگوییم؟


به نظر من، بیداری اسلامی اتفاق افتاده در کشورهای مختلف جهان، چهار شاخصه اصلی دارد و ما این چهار شاخصه را در این چند کشوری که این پدیده بیداری اسلامی در آن ها اتفاق افتاده دیده ایم؛ اولین مورد آن استقلال طلبی و سلطه ستیزی است. مردم تمام این پنج کشور، شاهد بودند که دولت و حکومت شان وابسته به بیگانگان و مستکبران خارجی است و زیر سلطه آمریکا و اروپا هستند. وضعیت حسنی مبارک کاملا معلوم بود چه هست؛ وضعیت بن علی در تونس کاملا معلوم بود، چیست و چه می شود. لیبی نیز بعد از سال ها دخالت آمریکا و نفوذش در این کشور سرنوشت مشخص و معلومی گریبانگیرش شد. و بقیه این کشورهای دیگر. بنابراین سلطه آمریکا و اروپا بر این کشورها کاملا مشهود بود. جامعه و ملت های این کشورها هم هیچ توان دخالتی در تصمیم گیری ها نداشتند و نمی توانستند سرنوشت خودشان را خودشان مشخص کنند. 

*شما سال ها به عنوان رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در کشور مصر و شهر قاهره فعالیت داشتید؛ لطفا قدری بیشتر در خصوص این مشکل و آسیب دخالت مستکبران و سلطه استعماری، در کشور مصر توضیح دهید؟
 

بسیار خوب! برای مثال بنا بود ملت مصر تصمیم بگیرند در خصوص اسرائیل چه تصمیمی داشته باشند. اسرائیل به عنوان یک رژیم غاصب که آمده حمله به مصر کرده و سرزمین فلسطین را نیز غصب کرده است. جریان کمپ دیوید که درست شد، ملت مسلمان مصر نتوانستند درست تصمیم بگیرند، بلکه دولت آمریکا و آقای کارتر، دستور دادند به آقای انور سادات رئیس جمهور اسبق مصر که قرارداد کمپ دیوید بسته شود، مبنی بر این که در قبال تحویل صحرای سینا به دولت مصر، دولت و حکومت مصر، ژاندارم و نگهبان مرزهای اسرائیل غاصب باشد؛ این تصمیم ملت مصر نبود، بلکه دیکته ای بود که توسط استعمار به دولت مصر تحمیل شد و ما اسم این را سلطه استعماری بر کشور می گذاریم. جالب این بود که دولت آقای انور سادات، در برابر نگهبانی از مرزهای رژیم صهیونیستی حقوق هم می گرفت؛ حتی نه این که مخفیانه هم باشد، بلکه آشکارا بود و رسما اعلام شد که سالانه یک و نیم میلیارد دلار به عنوان دستمزد و پاداش نگهبانی، دولت آمریکا در اختیار دولت مصر قرار می داد؛ در طول ۳۰سال این حقوق واریز می شد و آشکارا هم بود و در اختیار حکومت مصر قرار می گرفت که حدود نیم میلیارد آن اسلحه رایگان بود. این سلطه و مزدوری است و کاملا هم آشکار بود که حکومتی که ملت آن مسلمان هستند، از مرزهای دشمن خودش حفاظت کند.
 
*وضعیت کشورهای دیگر در این رابطه چگونه بود؟ 

کشورهای دیگر هم وضع بهتری نداشتند. در لیبی هم همین قصه بود، در تونس هم همین قصه بود؛ ما اسم این شرایط را، شرایط سلطه دشمن می گذاریم. این پنج ملت دیدند که دولت ها و حاکمان شان، مزدوران مجری سلطه استعمار، بر کشورشان هستند، لذا قیام کردند تا مستقل شوند و قیام شان قیام استقلال طلبانه بود. 

*از بحث اصلی سؤالم دور نشویم، عرض کردم شاخص های بیداری اسلامی در کشورهایی که تا کنون بیداری اسلامی اتفاق افتاده چیست؟


شاخصه اولی که در همه این پنج کشور به چشم می خورد، استقلال طلبی و سلطه ستیزی است؛ و این همان شاخصه ای که در قرآن کریم دستور صریح به آن داده شده و تأکید شده است که تا ابد با این شرایط باید مقابله کرد. شاخصه دوم مطالبه حاکمیت ملی، مردم سالاری و استبداد ستیزی است؛ این شاخصه در این پنج کشور باز هم مشهود بود؛ شما نگاه کنید؛ آقای حسنی مبارک بناست که ریاست جمهوری کند؛ مدت زمان معمول ریاست جمهوری هم ۴ الی ۶ یا نهایت ۸سال است، اما آقای حسنی مبارک در مصر بیش از ۳۰سال حکومت می کند، و آقای زین العابدین بن علی هم حدود ۳۰سال، آقای قذافی هم بیش از ۴۰سال، و ...؛ این وضعیتی بود که در این کشورها وجود داشت و کسی در این دنیا هیچ چیز نگفت؛ جالب این بود که سازمان ملل و سازمان دفاع از حقوق بشر و ... و همین طور هیچ کشور اروپایی و آمریکا برای یک بار هم، دم بر نیاوردند که این چه مفهومی از ریاست جمهوری است که ۳۰سال یا ۴۰سال یک فرد بر مردم یک کشور حکومت کند؟ این جا آزادی و دموکراسی و مردم سالاری کجا رفته؟ احدی در این دنیا دم بر نیاورد و این از شگفتی های عالم سیاست است؛ اسم این شرایط، استبداد است. 

*بازهم دوست دارم با توجه به سابقه حضور چندین ساله تان در کشور مصر، از حضرت عالی بخواهم که شرایط استبدادی حکومت حسنی مبارک در کشور مصر را تشریح کنید؟ 

در سه سال قبل که خود بنده هم در مصر زندگی می کردم، شاهد این بودم که فشار مردم قدری زیاد شده بود و متعاقب آن برخی از نزدیکان آقای حسنی مبارک به وی گفتند که دیگر شما پیر شدید و به هر حال عیب ندارد بخواهید بیشتر از ۳۰سال رئیس جمهور باشید، اما اگر اجل به سراغتان آمد چه می خواهید کنید؟ او هم گفت ریاست جمهوری به پسرم برسد؛ گفتند اگر انتخابات کنیم پسر شما آقای جمال مبارک احتمال دارد رأی نیاورد، آن وقت چه می شود؟ ایشان پیشنهاد داد ریاست جمهوری به ارث برسد؛ و این یک سوژه جالبی است در عالم سیاست و در تاریخ سیاسی بشر؛ زیرا ما تا کنون در کتاب ها خوانده بودیم که پادشاهی به ارث برسد، اما هیچ جا در کتاب های علوم سیاسی دنیا ثبت نشده که ریاست جمهوری هم موروثی شود و آقای مبارک این تئوری مضحک را به دنیا عرضه کرد؛ و جالب این بود که جدی هم بودند تا این موضوع در مجلس مصر تصویب شود؛ این قدر هم این موضوع را جدی گرفت که برخی از علمای کشور مصر را وادار کرد که در مشروعیت موروثی شدن ریاست جمهوری فتوا دهند و این نکته عجیب تر از همه مسائل بود؛ این بارز ترین چهره استبداد است. خاطره دیگر من از مصر این است که حدود ۶سال قبل عده ای از سیاستمداران مصری به آقای مبارک گفتند، با این وضعیت که نمی شود! بالاخره باید یک انتخاباتی برگزار کنید؛ این که بگویید همیشه رئیس جمهور هستم مورد مقبول مردم نیست؛ بالاخره باید یک نفر بیاید و نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده و رقیب شما شود و بعد رأی ها به نفع شما از صندوق ها در بیاید؛ که آقای مبارک گفت، این که شدنی است، یک نفر را بگویید بیاید تا رقیب شود. یک بدبخت بیچاره ای که آقای "ایمن نور" رئیس حزب "غد" مصر و از احزاب سیاسی به ظاهر اپوزوسیون نظام حاکم بر مصر بود را پیدا کرده و ایشان را تشویق کردند که بیاید و نامزد ریاست جمهوری مصر شود؛ به او گفتند که آقای حسنی مبارک حاضر شده یک رقیب انتخاباتی بپذیرد و شما کاندیدا شوید و احتمالا مردم مصر هم به شما رأی خواهند داد و شما رئیس جمهوری بعدی مصر خواهید بود. این بنده خدا هم ساده بود و فکر کرد مستبدان تاریخ میدان به کسی خواهند داد؛ آمد و وارد رقابت های انتخاباتی شد. از قبل هم، معلوم بود مردم مصر، چون حسنی مبارک را نمی خواهند، هر کسی رقیب او باشد به او رأی خواهند داد، اما وقتی در صندوق ها باز شد، شمارش کنندگان نام آقای مبارک را به عنوان پیروز انتخابات اعلام کردند؛ البته این موضوع خیلی شگفتی نداشت، چون انتظار از آقای مبارک جز این نبود، بلکه شگفتی آن جا بود که وقتی اعلام شد آقای مبارک دوباره انتخاب شده، دستور داد دستگاه قضائی مصر، آقای ایمن نور را بازداشت کند؛ قضات گفتند به چه جرمی بازداشتش کنیم؟، او هم گفت به جرم تقلب در انتخابات! این ها جزء شیرینی های دنیای سیاست است و اوج استبداد را نشان می دهد. مردم مصر شاهد این عملکردها بودند و همین موضوع یکی از عوامل عمده قیام آن ها علیه مبارک و این بیداری اسلامی در مصر بود. 

*بعد از بیان شاخصه دوم بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی که آن را استبداد ستیزی، مطالبه حاکمیت ملی و مردم سالاری معرفی کرده و مثال هایی از آن را بیان کردید، در خصوص شاخصه های دیگر بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی توضیح دهید؟ 

شاخصه سوم عدالت طلبی و ظلم ستیزی است؛ مردم در این کشورها شاهد ظلم سنگینی بودند؛ ظلم اقتصادی، شکاف طبقاتی و ظلم های سیاسی و فرهنگی و ...؛ خلاصه ظلم بیداد می کرد و شکنجه ها و زندان رفتن ها بسیار زیاد شده بود. نبود آزادی و فساد بسیار زیاد در دستگاه حاکم رو به فزونی گذاشته بود. خلاصه دوران این چنینی را گذراند؛ برای مثال تمدن مصر خیره کننده در برابر کشورهای دیگر بود؛ هم در دوره های هزاره های قبلی و قبل از اسلام و هم در دوره اسلامی؛ شاید مصر در برخی از ابعاد، جلوه های تمدن بیشتری از تاریخ تمدن ایران داشته باشد و شاهد آن اهرام مصر و معماری های باقی مانده از آن تمدن کهن است که مربوط به ۴هزار سال قبل است، در حالی که تخت جمشید ما برای ۲۵۰۰سال پیش است؛ مصر، آثار تمدن بیشتری هم دارد، اما با وجود شکوه تمدنی و علی رغم این همه شکوه تمدنی قبل از اسلام، آن چنان ظلم حاکمان نالایق به مردم مصر شدید بود که امروز مصر از کشورهای عقب مانده و فقیر دنیا تلقی می شود؛ جزو فقیرترین کشورهای عالم است و درآمد سرانه مردم ۲دلار در روز گزارش شده است؛ این یعنی فقیرترین کشورهای دنیا مصر تلقی می شود. 

*رهبر معظم انقلاب نیز در یکی از سخنرانی های یک سال اخیر خود گفتند، در شهر قاهره که پایتخت مصر است، بیش از ۳میلیون نفر در قبرستان ها زندگی می کنند. 

بله؛ این یک آمار واقعی بود که تا وقتی خود من ندیده بودم، باور نمی کردم؛ روزنامه های مصری هم این نکته را در چند سال قبل نوشتند و من رفتم و با چشم خودم دیدم که مردم نیازمند و فقیر در ساختمان های مخروبه ای که آرامگاه های خانوادگی است، زندگی می کنند و حتی امکان اجاره کردن یک اتاق را هم ندارند؛ این اوج فقر است و ما در کجای دنیا می بینیم که ۳ میلیون نفر در پایتخت یک کشور و در مخروبه ها و قبرستان ها زندگی کنند؟ این ظلم است و ظلمی است که توسط حاکمان به مردم تحمیل می شود. 

*چه شد که مصر با آن تمدن باشکوه به این وضع افتاد؟ 

قطعا مردم مصر چنین زندگی نداشتند. فرق مردم مصر در صد سال گذشته تا کنون در حاکمان آن است و الا سرزمین آن تفاوتی نکرده و رود نیل همان رود نیلی است که تاریخ مصر به آن افتخار می کند. اما ایران در طول این سه دهه اخیر عمر خود، به دلیل وجود رهبران صالح، به جایی رسید که از همین امکانات موجودش، بیشترین بهره ها را گرفت و در نانولوژی، انرژی هسته ای مقام های اول دنیا را کسب کرد؛ در المپیادهای ریاضی، نجوم و فیزیک به مقامات عالی و ممتاز رسید؛ اما در مصر! به هیچ وجه خبری از این موفقیت های علمی دیده نمی شود. تفاوت ایران و مصر، فقط در داشتن رهبران صالح است؛ ما شرایط مردم مصر در دوران حکومت آقای حسنی مبارک را ظلم شدید می دانیم و مردم به همین دلیل قیام کردند و این عدالت طلبی و ظلم ستیزی است. 

*فرمودید شاخصه های بیداری اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی، چهار شاخصه کلی است، اما شما تا کنون فقط سه شاخصه را بیان کردید. شاخصه چهارم کدام است؟ 

شاخصه چهارم بیداری اسلامی، اسلام طلبی و طاغوت زدایی است؛ مردم این پنج کشور، همه مسلمان اند و همه از قرآن این را فرا گرفته اند که اسلام باید حاکمیت داشته باشد؛ اگر جامعه ای حکومت اسلام و حکومت خدا را نپذیرد، کفر به خدا ورزیده و این درسی است که ملت های مسلمان فرا گرفته اند. حاکمیت اسلام را مردم می خواهند و دوست دارند که آن ها هم تمکن و قدرت در کره زمین پیدا کنند تا بتوانند به اقامه نمازشان به شکل واقعی بپردازند. آن ها هم دوست دارند ولایت و زمامداری برای خدا باشد نه برای طاغوت؛ این امر به ملت های مسلمان این پنج کشور مشتبه شده که کفران بر حاکمان طاغوت خود بورزند؛ این ها آموزه های قرآنی است و مردم این پنج کشور مسلمان اند و پای آموزه های قرآنی نشسته اند و چون عرب هستند به راحتی این آیات را می فهمند و قرآن در بین شان رواج دارد. بنابراین، خود این آگاهی از آموزه های قرآنی و احساس خلاء حاکمیت خدا، انگیزه دیگری شد که این ها حاکمیت اسلام را طلب کرده و با طاغوت و حاکم خودشان مبارزه کنند. به اعتقاد ما در این پنج کشوری که بیداری اسلامی اتفاق افتاده و نیز چند کشوری که به سمت بیداری اسلامی حرکت می کنند، این چهار شاخصه را به شکل آشکار می بینیم. این ها شاخصه های بیداری اسلامی است و توجه به این چهار شاخصه می تواند زمینه پیروزی و سعادت را برای این ملت ها به وجود بیاورد. 

*نقش روحانیت و علما در بیداری اسلامی تا چه میزان بود؟ آیا به آن میزان که انتظار می رفت، آن ها نقش آفرینی کردند؟ 

به نظرم علما در این بیداری اسلامی، نه نقش ایده آل را داشتند و نه فاقد نقش بودند، بلکه من نقش میانه ای را برای آن ها قائل هستم؛ این که میگویم نقش شان نقش میانه بوده و نقش کامل نبوده برای این است که اولا، انتظار ما این بوده که اولین فریادگران بیداری اسلامی، علما می شدند؛ ثانیا این که، رهبری این نهضت ها را به عهده می گرفتند، سوم این که، ایده ها و اهداف این جنبش را علما و پیشوایان دین تعیین می کردند؛ چهارم، سیستم حکومتی آینده را رهبران دینی تعیین می کردند و نهایتا پنجمین نکته این که، تعداد متنابهی از شهدای این جنبش های مردمی از علما می بودند، چنانکه در ایران درصد شهدای روحانیت در دفاع مقدس چند برابر درصد شهدای غیر روحانی است. در انقلاب اسلامی ایران، رهبری و اولین فریادگر انقلاب ایران، یک عالم بزرگ دینی، یعنی امام خمینی(ره) بود؛ همچنین فریادگرانی که همراه ایشان بودند، عالمان بزرگ و روحانیون سراسر کشور بودند؛ اهداف انقلاب را این علما بیان می کردند و موقع تظاهرات هم همین علما در صفوف اول بوده و جمعیت پشت سر آن ها راه می افتاد؛ وقتی به کماندوها هم می رسیدند و قرار بود رگبارهای گلوله سربازان حکومت به سوی مردم روانه شود، طبعا سینه علما، اولین جایگاه گلوله های سربازان حکومت بود؛ این صحنه زیبا در تاریخ ثبت شد و عکس ها و تصاویری که از دوران انقلاب گرفته شد، شاهدی بر این افتخار ملت است که علمای آن ها، پیشقراولان عرصه جهاد در انقلاب بودند، اما حضور موفق و ایده آل روحانیت کشورهای مختلف اسلامی را در دوران بیداری اسلامی، در این حد نمی بینیم، اما این که فاقد حضور بودند یا نه، باید گفت که نمی شود با همه این توصیفات، نقش علما را نادیده گرفت. بعضی از کشورها البته با هم فرق دارند، در بحرین علما نقش بیشتری را ایفا کردند و رهبری جنبش را یک عالم دینی به نام شیخ عیسی قاسم به عهده گرفت و همچنان ادامه می دهد؛ در کشورهای دیگر هم عالمان دینی همراهی کردند؛ برخی از علما در مصر به شهادت رسیدند و در کشورهای یمن و تونس هم می بینیم که، عالمانی در عرصه انقلاب ها وارد شدند، اما جمعی از علمای دینی این کشور ها ملبس به لباس روحانیت نیستند و لباس معمولی دارند؛ در تصاویر تلویزیونی نیز، تصاویر آن ها مشهود نیست؛ در دیداری که چهار ماه پیش با برخی از علمای الازهر مصر داشتم، گفتم، شما چرا در صحنه های اعتراضی مردم خود جز تعداد اندکی حضور نداشتید؟ آن ها هم گفتند خیلی از ما حضور داشتیم، اما لباس مان یک لباس معمولی بود. علاوه بر این که عمده راهپیمایی ها روزهای جمعه و بعد از نمازهای جمعه آغاز می شد و نشان دهنده خط دهی امام جمعه و روحانیت در این تظاهرات بود. به این دلایل معتقدیم روحانیت و علمای این کشورها، نقش نسبی برای جهت دهی جنبش بیداری اسلامی داشتند، اما متأسفانه همان گونه که عرض کردم، میزان نقش آن ها، مانند علمای ایران در انقلاب سال ۵۷نبود. 

*سؤال بعدی من در خصوص تقویت بحث تقریب مذاهب اسلامی در میان کشورهای مختلف اسلامی با استفاده از فرصت بیداری اسلامی است؛ به نظر حضرت عالی، آیا بیداری اسلامی می تواند تقویت کننده بحث تقریب مذاهب اسلامی و پی بردن مسلمانان به ضرورت بحث وحدت میان شیعه و سنی باشد؟ 

به نظر من بیداری اسلامی از چند جهت تقویت کننده فرهنگ تقریب میان امت اسلامی است. جنبه اول آن الهام گیری ملت های مسلمان اهل سنت، از تجربیات انقلاب اسلامی ایران که به رهبری یک عالم شیعی انجام گرفت، است، که این انتقال تجربه امری کاملا شفاف است. ما نمی خواهیم ادعا کنیم، جمهوری اسلامی و تفکرات آن سرآمد اعتراضات مردم مسلمان کشورهای اسلامی است، اما چون دنیای امروز دنیای انتقال تجربیات و رسانه است، تجربیات انقلاب ایران و رهبری های امام خمینی(ره) به بسیاری از کشورها منتقل شده است. مردم دنیای اسلام از نحوه انقلاب کردن امام خمینی(ره) و ایده های ایشان و مواضع بین المللی ایشان در قبال امریکا و سلطه ستیزی و وحدت میان مسلمانان و دفاع از مظلومین و ... که منتشر شد، استقبال کرده و آن ها را پسندیدند؛ در نتیجه همین مواضع را برای خود برگزیدند و برگزیدن همین مواضع امام خمینی(ره)، در کشورهای اهل سنت، خود به خود یک مودت و دوستی را ایجاد خواهد کرد که یکی از اهداف تقریب هم ایجاد دوستی و مودت در حرکت های اجتماعی و سیاسی است. نقش دوم بیداری اسلامی در تقریب بین مذاهب اسلامی باید گفت، در جوامع خفته و غیر بیدار، ایادی تفرقه افکن، آزادانه به ایجاد روحیه بد بینی بین مذاهب اسلامی می پردازند؛ دشمنان خارجی برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان جهان به تفرقه بین مذاهب اسلامی تلاش می کنند، چون موفقیت آمریکا در گرو اختلاف مسلمانان است؛ همچنین متعصبان داخلی و جریانات وهابی، که آن ها هم طالب جدایی مذاهب اسلامی هستند و وحدت و تقریب بین مذاهب را بر نمی تابند؛ آن ها با کارهای خود به جدایی مذاهب اسلامی دامن می زنند، اما وقتی بیداری اسلامی به صورت کامل در کشورها رخ دهد، این موانع بر طرف و دست دشمنان وحدت بریده می شود و دشمنان نیز به جایی راه پیدا نخواهند کرد، زیرا در این صورت مسلمانان آزادانه می اندیشند و نتیجه آزاد اندیشی توجه به ضرورت وحدت میان مسلمانان است. جنبه سوم بیداری اسلامی در گسترش فرهنگ تقریبی، وجود رهبران بیدارگر در درون شیعه و اهل سنت است که به یکدیگر کمک می کنند؛ برای مثال ما یک شخصیتی چون سیدجمال الدین اسدآبادی را در صده اخیر می بینیم که به عنوان یک چهره تقریبی در مصر مستقر می شود؛ وجود چنین شخصیتی تقویت کننده امر وحدت میان مذاهب اسلامی است. یا کتاب سیدقطب پیرامون عدالت اجتماعی است که یک عالم اهل سنت آن را نوشته اند، توسط رهبر انقلاب ما در ایران ترجمه می شود و طبعا یک شخصیت بزرگ و آگاهی چون رهبر معظم انقلاب که اقدام به ترجمه این کتاب می کند، خود به خود زمینه ایجاد تعامل و خوش بینی میان شیعه و سنی را فراهم می کنند؛ کتاب تفسیر مجمع البیان که تفسیرعالم بزرگ شیعی در ۶۰۰سال قبل است، به دلیل اندیشه بیداری اسلامی در برخی از اندیشمندان اهل سنت، در ۵۰سال قبل و در مصر و با بودجه الازهر چاپ و در میان اهل سنت چاپ می شود؛ البته از طرفی هم کتاب تفسیر سیوطی، توسط یکی از مراجع بزرگ شیعه در حوزه علمیه قم چاپ می شود؛ ما این اقدامات را نتیجه افکار بیدار این عالمان دینی می دانیم که یکی از ثمراتی که دارد ایجاد روحیه تقریب بین مذاهب اسلامی و وحدت میان امت اسلام است. 

*با توجه به این که در چند روز آینده سالروز میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام(ص) است؛ لطفا قدری در خصوص نگاه ایشان به اتحاد میان مسلمانان سخن بگویید و بفرمایید که ایشان وحدت امت اسلامی را چگونه می دید؟
 
وحدت گرایی بین امت اسلام از تأکیدات خاتم الأنبیاء(ص) است؛ پیامبر اسلام(ص) مظهر وحدت و بلکه مصدر وحدت امت بودند و در آیات شریفه قرآن، به این ویژگی پیامبر اکرم(ص) اشاره شده که ایشان را مایه الفت بین امت اسلامی می دانند؛ الفتی که قبل از مسلمان شدن نبود، زیرا مردم گرایش های متعددی داشتند. علی رغم این که پیامبر اسلام(ص) شاهد بود که افراد امت او دارای گرایش های متعدد و دیدگاه های متفاوت هستند، اما همه این ها را یک جا و در محضر خود می پذیرفت و همه در صف جماعت پیامبر اسلام(ص) شرکت می کردند؛ گرچه ایشان بسیاری از منافقین را می شناخت، اما آن ها را هم به دلیل این که ظاهر اسلامی را حفظ می کردند، تحمل می کردند. بنابراین پیامبر اکرم(ص)، مظهر وحدت و رحمت بود و نه تنها در میان مسلمین، که حتی در بین کسانی که در دل هم ایمان نیاورده بودند، در ظاهر با آن ها وحدت می کرد. بر اساس همین نگاه وحدت گونه، دستورالعمل ها را به امت خود اعلام کردند و گفتند اگر می خواهید دست خدا همراه شما باشد، همواره با جماعت باشید. و از طرفی امت خود را از نزاع بر حذر می داشتند. 

*از امروز، کنفرانس بین المللی تقریب مذاهب اسلامی برگزار می شود، به نظر شما راهکار بهتر برگزار شدن، چنین کنفرانس هایی چیست؟ 

بالطبع مسئولان مرکز جهانی تقریب و علمای شیعه و اهل سنت در تعیین راهکارها توانایی ها و اندیشه های والایی دارند، اما یکی از راهکارهایی که به ذهن بنده می رسد این است که، متعصبان متدین تند مذاهب اسلامی را پیدا کرده و آن ها را به چنین اجلاسیه هایی دعوت کنند؛ عالمان و اندیشمندان بزرگی که به خاطر تعصب شدید مذهبی، همراهی با فرهنگ تقریب و وحدت نمی کنند و در طول عمرشان نیز، نه تنها تا کنون قدمی در این راستا بر نداشتند، بلکه همیشه با آن مبارزه کردند. 

*چرا برخی از عالمان اسلام، همان گونه که حضرت عالی فرمودید، قدمی در راه تقریب برنداشته اند، هیچ، که با آن مبارزه کردند؟ حال آن که خداوند در قرآن کریم بر وحدت میان امت اسلام تأکید کرده است. 

اکثریت این عالمان متدین متعصب و مخالف وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی، به نظر من مشکل عناد با تحقق وحدت بین امت اسلام ندارند، بلکه مشکل، عدم توجه کافی به ضرورت تقریب بین مذاهب را دارند؛ آن ها خیال می کنند که لازمه همراهی با تقریب، تنزل از مواضع مذهبی خودشان و یا سکوت و یا همراهی با اندیشه های مخالف شان است حال آن که لازمه تقریب، کوتاه آمدن از مواضع مذهبی نیست، بلکه عالمان همه مذاهب می توانند، بر عقاید خود پایدار بمانند اما فقط به پیروان اندیشه های مخالف خود احترام گذاشته و آن ها را تحمل کنند. 

*پیشنهاد شما مبنی بر دعوت از علمای متدین متعصب در کنفرانس های بین المللی با موضوع تقریب مذاهب، دارای چه فوایدی است؟ 

پیشنهاد می کنم مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در صدد شناسایی این عالمان متدین متعصب در مذاهب مختلف اسلامی بر بیاید، زیرا اگر جمعی از آن ها مشکل شان حل شود، شاید شاهد وحدت هر چه بیشتر مسلمانان باشیم. 

سپاسگذاریم از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.

https://taghribnews.com/vdcdfo0j.yt0xn6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی