جامعهای که تاریخ ندارد، دارای هویت نیست/فلسفه از درون تاریخ بیرون میآید تا مفاهیم تازه ایجاد کند
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب،صبح امروز بیست و سومین همایش بزرگداشت ملاصدرا با موضوع حکمت ایرانی و حکمت متعالیه با حضور آیت الله سید محمد خامنه ای، غلامرضا اعوانی، غلامحسین ابراهیمی دینانی و رضا داوری اردکانی در مجموعه فرهنگی آدینه برگزار شد.
غلامحسین ابراهیمی دینانی درخصوص میراث حکمت ایرانی گفت: جامعهای که تاریخ ندارد یا تاریخ خود را نمیشناسند، دارای هویت نیست. تاریخ آغاز دارد و این بحث مهمی است، دانشمندان میکوشند آغاز تاریخ را در زمان پیدا کنند، اما آغاز تاریخ در خود تاریخ نبوده و بی نسبت به حال و آینده نیست. آغاز حقیقت است و آغاز همیشه با حال و آینده است و گذشته معنایی ندارد.
وی با اشاره به اینکه بهتر است حقیقت را از همان آغاز بگوییم،گفت:تاریخ بدان گونه که میگویند ثبت وقایع نیست، بلکه تاریخ فهم وقایع است. حکیم تاریخ را میداند، حکمت، فلسفه از درون تاریخ بیرون میآید تا مفاهیم تازه ایجاد کند و دوباره به تاریخ باز میگردد.
وی افزود: گفتهها و گفتنها داریم. گفتهها را میتوان شمرد، ولی گفتنها شماره ندارد، فلسفه گفتن است، کسانی که فلسفه میخوانند گفتهها را میدانند، ولی فیلسوف نیستند. فلسفه یک جرقه است که انبار پنبه جهالت را آتش میزند. فلسفه برتر از هر علم، افکار و زندگی است، اما سلطه ندارد.
دینانی با اشاره به اینکه فلاسفه با هم اختلاف دارند، ولی یکدیگر را نمیکشند، گفت: فلسفه خیلی چیزها برای گفتن دارد، فلاسفه با هم اختلاف دارند، ولی یکدیگر را نمیکشند، پس میتوان اختلاف داشت و یکدیگر را نکشت و گفتن را ادامه داد. فلسفه با تاریخ را نمی توان از هم جدا کرد. در این جغرافیا و کره زمین کشورهای پیشرفته بسیار داریم، ولی یکی از سرزمینهایی که از قدیم مهد فلسفه بوده، ایران است. ایران حکیم پرور بوده، اما یونان را هم نمیتوان نادیده گرفت. با این حال غربیها ایران را در زمینه حکمت نادیده میگیرند، زیرا آثار را سوزانده شده، اما حکمت متعالی ایران باقی مانده است.
آیتالله محمد خامنهای در این نشست در خصوص حکمت ایرانی و حکمت متعالی گفت: حکمت ایرانی به حکمت اشراق معروف است و تاریخ روشنی ندارد. من پیش از حضور آریایی یک حکمت الهی را سراغ ندارم. در شرق و غرب تمدنهایی کشف شده اما آنچنان که باید چیزی کشف نشده است.
وی افزود:3 و نیم تا 4 هزار سال پیش آریاییها آمدند و در جهان پخش شدند که در میان آنها دانش و حکمت و تمدن به صورت عالی وجود داشت و چیزی که الان به عنوان علوم فلسفه میشناسیم مادر همان زمان است که در تاریخ مادها میخوانیم و طبقات اجتماعی رسمی داشتند. طبقه اول سلطنت، طبقه دوم روحانیون که به نام مغان بودند ، سوم نظامیها و چهارم نیروهای اجتماعی نظیر تجار. مغانها سه شاخه بودند اول معلمها که حکمت درس میدادند دوم مدیران مملکت و سیاست و سوم کسانی که ریاضت میکشیدند و جنگها را طراحی میکردند.
شاهان کاری نمیکردند و در آن زمان حکمت را در دنیا صادر کردند، مسئله نور همان وجود است تعریفش همان است وجود واجبالوجود را نورالنور میگفتند و تحلیلات آن انوار هستند و تشکیل وجود را ملاصدرا خیلی واضح علمی کرد. هستی یک اصل ذاتی دارد و جهان از آن تجلی و تراوش کرده است.
وی افزود:در حکمت رایج دنیا یک تعریف برای علم داریم که امروزه به آن علم میگوییم تجربهای که محسوس است و پایینترین درجه علم است اینها سایههایی از علم هستند همین وجود را که جنبه اتولوژی دارد با معرفت شناسی یکی میدانستند یعنی وجود، عین علم است. کشف و شهود درکی که جدا از حواس است و آن را حکمت اشراقی میدانیم بعد از چند هزار سال، صوفیه ما هنوز از این حکمت استفاده میکند و ما یک خط ربطی هم بین حکمت متعالی و ایرانی داریم.
سهروردی در کتاب خود میگوید: ما از دو طریق با حکمت ایرانی آشنا میشویم از خود ایران که از منصور حلاج و از او به خرقانی و بسطامی میرسیم که او در اینجا حکمت و عرفان را در میآمیزد.
رضا داوری اردکانی درخصوص حکمت ایرانی و لزوم بازخوانی و تدوین تاریخ فلسفه اسلامی گفت: فیلسوف تفنن نمی کند زیرا این سخن فلسفه و تفکر را انکار می کند، فلسفه با اصلی آغاز شده است، تاریخ فلسفه تاریخ جمع فلسفه اشراقی و عرفان و کلام است که همه این ها در حکمت ملاصدرا جمع می شود. حکمت ایرانی در قوام این فلسفه دخیل بوده و ما باید زوایای آن را روشن کنیم تا دخالت و راه های آن را بیابیم، یکی از مطالبی که باید به آن حساس شد این است که فلسفه ایرانی قوام پیدا کرده تا خلافت اسلامی را سرنگون و حکومت جدید بسازد که اینطور نیست.
اردکانی با اشاره به اینکه فلسفه با سیاست ارتباط دارد، گفت : هر فلسفه اقتضای سیاسی دارد اما فرق می کند که فیلسوف به قصد اقدام سیاسی به فلسفه بپردازد، همه فلاسفه نظر را بر عمل مقدم می دانستند. بعضی استدلال ها روزنامه ای و فریبنده است. اینکه بگوییم ابن سینا فلسفه ایدئولوژی دارد، عجیب به نظر میرسد دانشمندی که اشتغال خود را به سیاست خسران می شمارد و گلایه از این دارد که مدت ها به چیزی اشتغال داشته که مناسب او نبوده و این نطر درست نیست.
وی افزود : خوب است که این مطلب را روشن کنیم که تاریخ ما در تاریخ اسلامی با دین چه نسبتی دارد، تاریخ اسلامی تاریخ ملت است. سیر تفکر برنامه ریزی ندارد زیرا فیلسوفان تابع برنامه نیستند درنتیجه این برنامه است که تابع فلسفه است.
اردکانی با اشاره به اینکه ایدئولوژی دستورالعمل است، گفت: ایدئولوژی اعتقاد غیر دینی و مبتنی بر شریعت خاصی است که بر اساس آن دستوراتی را صادر می کند اما ما در فلسفه اطاعت نداریم و در فلسفه تفکر داریم.
انتهای پیام/