خبرگزاری تقریب: آسمان و زمین فرقی ندارد. اگر مرد کار و خدمت بیمنت باشی. بازنشستگی برایت بیمعنا میشود اگر دلت در گرو عزت و سرزندگی آب و خاکی باشد که تمام هویتت از آن است. افق نگاهت که اوج بگیرد، میان مدالهای رنگارنگ افتخار و مدال خادمی مردم کوچه و خیابان، بیهیچ تردیدی دومی را انتخاب میکنی و حالت خوب میشود از هر بار نشاندن لبخند بر لب همنوعانت. این، زبان حال افتخارآفرینان «کانون خلبانان» است که دیروز با پرواز تا قلب خطر، سد راه دشمن و حافظ امنیت هموطنانشان بودهاند و امروز همینجا در دل شهر، آستینها را برای خدمت بیچشمداشت به همان مردم در متن زندگی اجتماعی بالا زدهاند و در این مسیر حتی حاضرند برای پاکسازی خیابانهای شهر، جارو به دست بگیرند. در روزی که هواپیمای ارادت این خلبانان عاشق در یکی از محلههای جنوبی شهر فرود آمد و با همکاری گروهی از کودکان و نوجوانان به پاکسازی بوستان محله پرداختند، در کنارشان بودیم.
خم میشوند برای جمع کردن زباله اما سربلندند
در یک چشم برهمزدن با پوشیدن کاورهای سبز، همرنگ بچههای قدونیمقد حاضر در بوستان میشوند و بعد، با دریافت کیسه زباله و دستکش، بی هیچ آدابی و ترتیبی مشغول انجام مأموریت مهمشان میشوند. رقابت شیرینی شکل میگیرد برای رفت و روب بوستان زیبای محله. مردان میانسالی که پیشاپیش جمع حرکت میکنند، انگار برگشتهباشند به روزهای کودکی، شاداب و سرحال گل میگویند و میشنوند و همپای کوچولوها بوستان را بالا و پایین میکنند برای پیدا و جمعکردن زبالهها. اما در عین حال، مثل پدران دلسوزی که همیشه حواسشان به کوچکترین و ضعیفترین فرزندشان است که از بقیه جانماند، زیر چشمی کیسههایی که در دست کودکان است را برانداز میکنند و اگر اندوخته یکی چشمگیر نباشد، سعی میکنند گِرای زبالهها را به او بدهند. کاروان دوستداران طبیعت همچنان در بوستان میگردد و پاکسازی میکند که سراغ جمع نوجوانان و جوانان کیسهبهدست میروم و میپرسم: این آقایان را که همراه شما مشغول پاکسازی بوستان هستند، میشناسید؟ به علامت نه، سر تکان میدهند و وقتی میشنوند هر کدام از این مردان بیادعا، تحصیلکرده بهترین دانشگاههای هوایی جهان هستند و سابقه 8 سال حضور در عملیاتهای دفاع مقدس و چند هزار ساعت پرواز جنگی دارند، ناباورانه نگاهم میکنند. «مهدی حقپرست» 21 ساله که فکرش را هم نمیکرده با چنین مردان بزرگی همقدم شده، میگوید: «برایم جالب است این خلبانان که عمری در ارتش خدمت کردهاند، حالا هم با این کار دارند به مردم کمک میکنند. این نشان میدهد برایشان فرقی ندارد در کجا خدمت کنند و همیشه همراه مردم بودهاند. به نظر من درست است که خم میشوند و زبالهها را از روی زمین جمع میکنند اما همیشه سرشان بالاست. از این نظر برای همه ما نوجوانان و جوانان، الگو هستند.» برای «علی شاهمیرزایی» 16 ساله اما این خدمتگزاری متفاوت، عجیب نیست: «این خلبانان هم در دوران دفاع مقدس، قهرمان بودند و هم حالا که اینطور در کنار مردم زحمت میکشند. من فکر میکنم امروز دارند همان راه جهاد در زمان جنگ را ادامه میدهند. علت اینکه این خلبانان برای مردم عزیزند همین است که آنها خدمت به مردم را به شأن و مقام و پول ترجیح میدهند. ما هم سعی میکنیم در آینده به هر جایگاهی رسیدیم، مثل این خلبانان در خدمت مردم باشیم.»
بچهها یادتان باشد باید امانتدار باشید
گروه که یک دور بوستان را دور میزنند و با کیسههای پر از زباله در نقطه شروع برنامه گرد هم جمع میشوند، «مهدی نجفی»، کارشناس اجتماعی محله بیسیم (ولیعصر (عج)) خطاب به بچهها میگوید: «این دوستان، خلبانان بازنشستهاند؛ انسانهایی که در زندگی و کارشان موفق بودهاند. با این حال امروز آمدند در جمعکردن زبالههای بوستان به ما کمک کردند. میخواهم بگویم این را در گوشه ذهنتان نگهدارید که زباله ریختن برای انسان شخصیت نمیآورد. برداشتن زباله از روی زمین است که شخصیت انسان را بالا میبرد.» حالا فرصت خوبی است که خلبانان هم دغدغههای زیستمحیطیشان را با آیندهسازان کشور مطرح کنند. کاپیتان «حسین شاهیننژاد» میگوید: «ما آمدهایم بگوییم محیط زیست، ارثیه پدری ما نیست بلکه امانتی است در دستمان که میخواهیم آن را سالم نگهداریم و به نسل بعد که شما هستید، تحویل دهیم. یادتان باشد شما هم وقتی بزرگ شدید، همینطور به محیط زیست نگاه کنید و برای حفظ، بهسازی و زیباترشدن آن تلاش کنید.» کاپیتان «ناصر رحیمی» هم میگوید: «بچهها! پرندگان هرچه روی زمین ببینند، با نوکشان برمیدارند و میخورند. وقتی آدامسهایی که بعضی بچهها روی زمین انداختهاند را میخورند، نوکشان به هم میچسبد و خفه میشوند. از شما میخواهم هیچوقت آدامس جویدهشدهتان را روی زمین نیندازید.» برنامه به لحظات آخر رسیده و مسئولان دارند از قول و قرارشان برای دادن جایزه به بچهها بهدلیل مشارکت در جمع کردن زباله میگویند که کاپیتان «محمود ضرابی» بیسروصدا به طرف پسربچه ریزنقشی در انتهای جمعیت میرود و تمام زبالههایی که جمع کرده است را در کیسه تقریباً خالی او میریزد. با این هدیه خاص، انگار هواپیمای محبت این خلبانان قهرمان در آشیانه دل پسربچه مینشیند. لبخند شیرین پسرک، بهترین پایان برای برنامه امروز است.
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
خلوتی بوستان بعد از پراکندهشدن بچهها فرصت مغتنمی برای گپوگفت با خلبانان قهرمان برایم فراهم میکند. بیمقدمه میروم سر اصل مطلب و میپرسم: برای همه سئوال است؛ چه ارتباطی است میان عقابهای تیزپرواز دفاع مقدس و شهروندانی که در قامت دوستداران محیط زیست، به پاکسازی بوستان میپردازند؟ کاپیتان «محمود ضرابی»، دبیر کانون خلبانان ایران لبخند بر لب در پاسخ میگوید: «تمام هم و غم ما که افتخار 8 سال دفاع مقدس و 30 سال پرواز با انواع هواپیماهای نیروی هوایی را در کارنامه داریم، این بوده و هست که هرکجا نظام مقدس جمهوری اسلامی نیاز داشتهباشد، از آب و خاک ایران در زمین و هوا و دریا دفاع کنیم. برای یک سربازِ خلبان مانند من، تا وقتی که میتوانم، پرواز میکنم. بعد از آن در دوران بازنشستگی هم برای خدمت در هر زمینهای آماده هستم. بر این اساس، ایده تشکیل یک کانون برای گردهماییهای قهرمانان نیروی هوایی و اجرای برنامههای اجتماعی در ذهنمان شکل گرفت. در سال 1385 موفق به ثبت تشکل مردمنهاد کانون خلبانان ایران با نام «هوانوردان، دوستداران آسمان آبی» شدیم و از ابتدای سال 1386 با مشارکت 1210 نفر از میان افرادی که از جمع سربازان دفاع مقدس باقی ماندهبودند، شروع به کار کردیم.» برای آشنایی با جایگاه و اهمیت کانون خلبانان، کافی است بدانید از میان افرادی که در این سالها عضو این کانون بودهاند، 5 نفر سابقه فرماندهی نیروی هوایی را در کارنامه داشتهاند و حدود 50 نفر نیز در 8 سال دفاع مقدس در سمت ریاست معاونتهای مختلف این نیرو خدمت کردهاند.
خدمت به مردم، کسر شأن نیست
کاپیتان ضرابی که 4800 ساعت پرواز جنگی در کارنامه دارد و دوستانش در وصف مهارتهایش میگویند: «از دریای خزر تا خلیجفارس را در 32 دقیقه پرواز میکرد»، از کارنامه پروپیمان کانون خلبانان در اجرای برنامههای اجتماعی اینطور میگوید: «تا امروز بیش از 200 مورد فعالیت در کارنامه کانون ما ثبت شده است و همیشه برای انجام فعالیتهای اجتماعی با مشارکت نهادهای مختلف آمادگی داریم. یک بار با هدف کمک به اصلاح شیوه رانندگی و کاهش تصادفات در شهر، سر یکی از چهارراههای پرتردد شهر حاضر شدیم، شیشه خودروها را تمیز کردیم، شاخه گلی به رانندگان هدیه دادیم و گفتیم: یک راننده مهربان میتواند با لبخند و بدون بوق و بدون حادثه رانندگی کند. آن روز با اهدای کارتهای ویژهای، به رانندگان سلام کردیم و گفتیم: راننده «مهربان» زندگی با لبخند زیباتر است. یادمان باشد «م» یعنی: مراعات عابران را بکنید. «ه»: همیشه بین خطوط رانندگی کنید. «ر»: رمز سلامتی در عصبانی نشدن است. «ب»: بوق نزنید. «آ»: آشغال از خودرو بیرون نریزید. و «ن»: نظم، نشانه ایمان است.» متحیر میپرسم: شما با چند هزار ساعت پرواز جنگی، شیشه خودرو مردم را پاک میکنید؟! این برایتان کسر شأن و ناراحتکننده نیست؟ کاپیتان «چنگیز بحرینی»، 70 ساله با 7 هزار ساعت پرواز جنگی پیشدستی میکند و در جواب میگوید: «ما در خدمترسانی به ایران و ایرانی، فقط خدا را درنظر میگیریم. مهم نیست چقدر درس خواندهایم و چه افتخاراتی در کارنامه کاریمان داشتهایم. دیروز در دوران جنگ تحمیلی با انجام پروازهای مهمی که به گشتهای دریایی معروف بود، به شناسایی موقعیت کشتیها، زیردریاییها و ناوهای دشمن میپرداختیم و با عکسبرداری از آنها و انتقال این اطلاعات به مرکز فرماندهی، به فرآیند طراحی عملیاتها کمک میکردیم. امروز هم در چنین فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکنیم و برخلاف بعضی، اصلاً آن را برای خود کسر شأن نمیدانیم. این هم نوعی خدمت به خلق است و عبادتی بالاتر از این نیست.»
برای ایران جارو به دست میگیریم
«پاک کردن شیشه خودروها که سهل است، ما حتی برای جاروکردن خیابانهای شهر هم اعلام آمادگی کردیم.» کاپیتان ضرابی میخندد و ادامه میدهد: «یکبار در قالب برنامه روز داوطلبی، لباس خدمتگزاری پاکبانهای عزیز را بر تن کردیم و از میدان انقلاب تا چهارراه لشکر را جارو کردیم و این پیام را به مردم رساندیم: همانطور که در ایام دفاع مقدس آسمان وطن را از لوث وجود دشمنان بعثی پاک کردیم، امروز خیابانهای شهرمان را هم جارو و زیر پای شما مردم را از زباله پاک میکنیم.» در برابر فروتنی بزرگوارانه قهرمانان دیروز و امروز وطن خلع سلاح شدهام. کاپیتان به کمکم میآید و گره این داستان عجیب را اینطور باز میکند: «ما از این کارها لذت میبریم. چرا نباید خشنود باشیم؟ ما که در نیروی هوایی برای حفظ ایران 290 شهید، 184 جاویدالأثر و 57 اسیر دادیم، چطور ممکن است از جاروکردن خیابانهای وطن برای رفاه حال مردم ناراحت شویم؟ ما برای اینکه ایران، ایران شود، حاضریم هر کاری انجام دهیم. ما شیفته میز و مقام نیستیم، عاشق ایران هستیم.»
بازنشسته نه، ما «بازهای نشسته» هستیم
«در تمام ارتشهای دنیا نیروهای مسلح معمولاً بازوی اجرایی و ابزار قدرت سیاستمداران هستند. اما در ارتش جمهوری اسلامی ایران، منِ خلبان به امر رهبری پرواز میکنم که مافوق همه جناحها و سیاستهاست. البته ما هم در ارتش، جناح چپ و راست داریم. بهاینترتیب که از جناح چپ و راست دشمن را محاصره میکنیم و اگر ذرهای از خاک میهن به پوتینش چسبیدهباشد، آن را جدا میکنیم و بعد، درس فراموشنشدنی به او میدهیم.» کاپیتان «حسین شاهیننژاد»، نایب رییس هیئتمدیره کانون خلبانان ایران که خود را معلمِ خلبان معرفی میکند، در ادامه میگوید: «ما اعضای کانون خلبانان میدانیم اگر توانستیم دورههای عالی را در خارج از کشور بگذرانیم، با هزینههای ملت بزرگوار ایران بود. بنابراین همیشه خود را موظف به خدمت به آنها میدانیم. ما معتقدیم در ادای تکلیف، بازنشستگی معنایی ندارد و با همین نگاه در این کانون دور هم جمع شده و تلاش میکنیم از هر طریق که میتوانیم به وطن و هموطنانمان خدمت کنیم. ما بازنشسته نه، بلکه بازهای نشستهای هستیم که چشمانتظار اشاره مقام معظم رهبری نشستهایم؛ هر جا که انگشت اشاره ایشان نشان دهد، همانجا برای ما کربلاست و ساعت صفر عملیات که توسط ایشان ابلاغ شود، چنان عاشورایی بهپا میکنیم که دنیای ظلم و استکبار متحیر بماند.»
هواپیماهای ایرانی در طبقه سوم هتل الرشید بغداد!
کتاب خاطرات 8 سال دفاع مقدس پر است از روایت حماسههای غرورآفرین خلبانان نیروی هوایی. کاپیتان «محمد صدیق قادری» رییس هیئت مدیره کانون خلبانان از یکی از بهیادماندنیترین عملیاتهای هوایی آن روزها اینطور میگوید: «روز چهارم جنگ (3 مهر 1359) با 4 فروند هواپیما برای انجام عملیات به سمت بغداد رفتیم. ازآنجاکه موشکهای ضدهوایی از بالای 50 پا (15 متر) فعال میشوند، تصمیم گرفتیم با پرواز در ارتفاعی پایینتر وارد بغداد شویم تا رادارهایشان نتوانند ما را بگیرند. شاید باورتان نشود، در محدوده هتل «الرشید» آنقدر پایین پرواز میکردیم که حس میکردم هر لحظه ممکن است با اتوبوسهای در حال تردد در خیابان برخورد کنیم!» کاپیتان لبخند بر لب ادامه میدهد: «عملیات با موفقیت انجام شد و رسانههای دنیا آن را انعکاس دادند. خوب یادم است خبرنگار بیبیسی با حیرت میگفت: من امروز در طبقه چهارم هتل الرشید بودم و خلبانان ایرانی را دیدم که از زیر طبقه سوم هتل عبور کردند...! او حق داشت تعجب کند چون این کار در هیچ قاموسی نمیگنجد و هیچ خلبان عاقلی این کار را نمیکند.»
هنوز رزمندهایم
برای عقابهای ارتش ایران اسلامی، جهاد و خدمت هیچوقت پایان ندارد؛ مأموریت دفاع از مرزها در حال جنگ اگر به اتمام برسد، مأموریت جدیدی را در حوزهای دیگر آغاز میکنند. کاپیتان «محسن پور دربندی»، مصداق بارز این روحیه است، کسی که در 63 سالگی همچنان با مهارت خلبانیاش در خدمت کشور است و این بار در حوزه علم و تکنولوژی. او میگوید: «بعد از سالها در قالب یک شرکت پروازی که به همت خلبانان آزاده راهاندازی شده، دوباره توانستم پرواز کنم. در این شرکت در سال 1395 افتخار مشارکت در عملیات مهم باروری ابرها نصیبم شد و بهعنوان مسئول این عملیات پرواز کردم.» کاپیتان در تشریح این پروژه مهم میگوید: «در فصل پاییز و زمستان میتوان ابرهایی را که رطوبت کامل دارند اما بارش ندارند و بهعنوان «ابرهای ساکت» معروفاند، با استفاده از هواپیماهای مخصوص بارور کرد. ما در این عملیات با پرواز به سوی مرکز ابرها و شلیک به طرف آنها، باعث سرد شدن ابرها از منفی 3 درجه تا منفی 50 درجه میشدیم و این برودت دما در نهایت باعث بارش باران میشد. بهاینترتیب توانستیم از خارج شدن ابرهای ساکت از آسمان کشور جلوگیری کنیم و بنابر اعلام وزارت نیرو، با اجرای این عملیات 3 میلیارد و 200 میلیون متر مکعب آب باران به میزان بارندگی در کشور اضافهشد که باعث افتخار ماست.»
از هوا به دریا، برای ایران
کاپیتان «ناصر رحیمی» با 1200 ساعت پرواز جنگی در دوران دفاع مقدس هم این روزها حسابی فعال است. او که چند سالی است خدمت در حوزه جدیدی را تجربه میکند، میگوید: «بعد از بازنشستگی دوره غواصی بینالمللی را با هزینه شخصی در خارج از کشور گذراندم و عضو کنفدراسیون جهانی نجاتغریق شدم. ازآنجاکه دوست داشتم علاوه بر تکینکهای پرواز، این مهارت را هم به جوانان کشورم آموزش دهم، با فدراسیون نجاتغریق ایران شروع به همکاری کردم و برای اولین بار به مربیان نجاتغریق آموزش غواصی دادم و این افراد به درجه «منجی غواص» ارتقا پیدا کردند.» اما این همه ماجرا نیست: «دورههای آموزش غواصی را برای تمام آتشنشانها در شهرستانها هم برگزار کردیم تا در زمان سیل بتوانند با استفاده از تجهیزات غواصی برای نجات افراد گرفتار اقدام کنند. مهارت غواصی حتی در باستانشناسی هم کاربرد دارد و ما باستانشناسی زیر آب را هم با همکاری سازمان باستانشناسی ایران تجربه کردیم، مقولهای که هیچوقت در تمام چند هزار سال تاریخ کشورمان نداشتهایم. در این پروژه، 3 نفر از باستانشناسان دورههای آموزش غواصی را گذراندند و حالا این توانمندی را پیدا کردهاند که درباره گنجینههای باستانی زیر آب در کشور مانند بندر سیراف تحقیق کنند.» دغدغه این کهنهسرباز هم مانند استادانش، انتقال دانش و تجربه یک عمر به جوانان وطن است: «ما باید تجربیاتمان را به نیروهای جوان انتقال دهیم تا هم بهلحاظ علم هوانوردی و دریانوردی تقویت و بهروز شوند و هم در این حوزهها کارآفرینی صورت بگیرد. خوشبختانه تلاش ما نتیجه داده و امروز نیروهای غواص در بسیاری از سازمانها ازجمله سازمان محیط زیست، شیلات، آتشنشانی و باستانشناسی فعال شدهاند. اموری مانند تصویربرداری زیر آب و غواصی در سکوهای نفتی را هم فراموش نکنید. با استفاده از مهارت غواصی میتوان به تقویت کارآفرینی در این حوزهها کمک کرد.»
حتماً از بحران به آرامش پرواز خواهیم کرد
قهرمانان شجاع دیروز ایران برای امروز کشور و روزهایی که برای مردم با سختیها و فشارهایی همراه است هم حرف و امید دارند. کاپیتان ضرابی میگوید: «آنچه که باعث توفیق ما در گذر از بحران امروز میشود، 2 بال پرواز است؛ بال ایمان و بال وحدت. اگر با این 2 بال پرواز کنیم، از تمام بحرانها خواهیم گذشت. ما مردانی هستیم که از طوفان گذشتیم، این که یک نسیم زودگذر است و نمیتواند مانعی بر سر راه ما باشد و حتماً سرافرازانه آن را پشتسر خواهیم گذاشت. من به همه بهویژه جوانان میگویم: مطمئن باشید دشمنان و تحریمکنندگان ایران میمیرند و میروند و این شما جوانان ایرانزمین هستید که باز هم سرافرازانه پرچم را به اهتزاز درمیآورید.» کاپیتان شاهیننژاد هم میگوید: «شرایط امروز ما که از 8 سال دفاع مقدس سختتر نیست. درآمد ارزی ما در سالهای جنگ تحمیلی حدود 4،5 میلیارد دلار بود، نفت را بشکهای 8 دلار میفروختیم و 43 کشور به صدام کمکهای نفراتی، تسلیحاتی، شیمیایی و اطلاعاتی میکردند اما نهایتاً در آن جنگ 8 ساله علیه ما راه به جایی نبردند. حالا امروز که یک رییسجمهور دیوانه که حتی در کشور خودش هم محبوبیت ندارد، میخواهد به جمهوری اسلامی ایران صدمه بزند. مطمئن باشید او هم به پیشینیان ناکامش خواهد پیوست که این آرزو را به گور بردند و ملت ایران همچنان پاینده خواهد ماند.»