از لحاظ ژئوپلیتیکی امروزه یمن با دارا بودن حدود 380 جزیره، که بیشتر آن غیرمسکونی است، راهبردی ترین کشور شبه جزیره محسوب می شود. خلیج عدن و تنگه باب المندب، که یکی از چهار تنگه راهبردی جهان است، به یمن امکان می دهد تا بر این آبراه پررفت و آمد و دریای سرخ اشراف داشته باشد. مجاورت مرزهای جنوبی و غربی یمن با سه کشور آفریقایی سومالی، جیبوتی و اتیوپی این کشور را به شاخ آفریقا پیوند زده است. در عین حال، احاطه بر باب المندب، یمن را با همه کشورهای ساحلی دریای سرخ و یا کشورهایی که از آبراه دریای سرخ به عنوان کوتاه ترین راه حمل و نقل دریایی استفاده می کنند، مرتبط کرده است. با توجه به موقعیت خاص کشور یمن و اهمیت ژئوپلیتکی آن، مقالۀ حاضر مواضع بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای نسبت به بحران این کشور را مورد بررسی قرار می دهد.
شبه جزیره عربستان یا جزیره العرب، با سه میلیون کیلومتر مربع، از سه سو در محاصره آب قرار گرفته است. در غرب آن دریای سرخ، در جنوب خلیج عدن و اقیانوس هند و در شرق آن خلیج فارس و دریای عمان قرار دارد. بخش یمن که در گذشته برخی آن را "عربستان خوشبخت" می نامیدند، با مناطق دیگر متفاوت است. مهمتر از همه این که، یمن پیشینه طولانی تمدنی دارد و این به دلیل افزونی آب و هوای خوب آن ناحیه است.
از لحاظ ژئوپلیتیکی امروزه یمن با دارا بودن حدود 380 جزیره، که بیشتر آن غیرمسکونی است، راهبردیترین کشور شبه جزیره محسوب می شود. خلیج عدن و تنگه باب المندب، که یکی از چهار تنگه راهبردی جهان است، به یمن امکان میدهد تا بر این آبراه پررفت و آمد و دریای سرخ اشراف داشته باشد. مجاورت مرزهای جنوبی و غربی یمن با سه کشور آفریقایی سومالی، جیبوتی و اتیوپی این کشور را به شاخ آفریقا پیوند زده است. در عین حال، احاطه بر باب المندب، یمن را با همه کشورهای ساحلی دریای سرخ و یا کشورهایی که از آبراه دریای سرخ به عنوان کوتاه ترین راه حمل و نقل دریایی استفاده میکنند، مرتبط کرده است.
از لحاظ ژئواکونومی انرژی نیز، طبق اعلام اداره اطلاعات انرژی آمریکا، روزانه 8/3 میلیون بشکه نفت و مواد پتروشیمی از تنگه باب المندب عبور و به مقصد آسیا، اروپا و آمریکا حرکت میکند. این تنگه به عنوان چهارمین مسیر مهم دریایی در انتقال انرژی شناخته شده است. البته تولید روزانه نفت و سایر میعانات یمن از 147 هزار بشکه در سال 2014 به حدود روزانه 16 هزار بشکه در سال 2016 رسید.
مواضع بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای
آمریکا
استراتژی دوستونی و سیاستهای نیابتی ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا را میتوان متکی به توانمندسازی عملیاتی از طریق عربستان سعودی و بر پایه افزایش توانایی های لجستیکی در درون رژیم صهیونیستی مورد بررسی قرار داد.
عربستان سعودی امروزه مهمترین ابزار ایالات متحده برای فشار به ایران و حزب الله لبنان، بازی با داعش و سایر گروه های تروریستی و مهترین عامل در ادامه جنگ یمن است. مجموعه این نقش ها باعث شده تا این کشور نه تنها در عرضه نفت به آمریکا، بلکه در سایر زمینه های اقتصادی و نظامی نیز به وابسته {نه متحد} استراتژیک آمریکا تبدیل بشود.
این کشور از سال 2015 کمکهای اطلاعاتی، مشاوره های نظامی و حمایت های تسلیحاتی خود از ائتلاف نظامی عربستان در یمن را تشدید کرده و همواره در تلاش بوده تا با افزایش سطح تنش، ایران را چه از لحاظ نظامی و چه از لحاظ سیاسی-حقوقی، عامل ایجاد بحران یمن معرفی سازد.
آمریکا با مقصر جلوه دادن ایران، از یک سو سطح تنش میان ایران و عربستان را بالا برده و از سوی دیگر بهانه دخالتهای نظامی عربستان و خود را حفظ کرده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران همیشه بر راه حل سیاسی تاکید و بر موضع حمایتهای معنوی خود تاکید کرده است.
این در حالی است که طبق اعلام مرکز فرماندهی آمریکا (CENTCOM) حملات هوایی این کشور در سال 2017، شش برابر بیشتر از سال 2016 بوده و این کشور حضور نظامی خود در یمن را افزایش داده است. حتی سوخت و اطلاعات لازم برای بمبافکنهای عربستان نیز توسط آمریکا تامین شده است. اخیرا نیز نیروهای نظامی آمریکا با هدف شناسایی محل شلیک و سیلوهای موشکی انصارالله به مرزهای یمن اعزام شده و احتمال دخالت مستقیم و گسترده این کشور را فراهم آورده اند. لازم به ذکر است که هم اکنون آمریکا و اروپا بزرگترین صادرکنندگان سلاح به منطقه هستند و 98 درصد از تسلیحات وارداتی عربستان را تامین میکنند.
عربستان
تغییر جهت در ساختار قدرت عربستان سعودی با روی کار آمدن محمد بن سلمان (MBS) در یک روند پرشتاب و متحول در ژانویه 2015 آغاز شد. در میان تمام مشکلات داخلی و اختلافات میان قبایل و خاندان های این کشور و در کنار تمام اقدامات بن سلمان؛ خطای راهبردی او در جنگ یمن، این ولیعهد جاه طلب را بیش از همه دچار مشکل کرده است.
البته این مشکل محدود به عربستان نبوده و سایر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را نیز درگیر خود کرده است. در این میان، تنها کشور عمان در ائتلاف سعودی مشارکت نکرده و قطر نیز بر اثر افزایش تنش با ریاض مواضع متفاوتی داشته است. اما در مجموع سایر متحدان عربستان متحمل هزینه شده و مجبور به فاصله گرفتن تدریجی از این بحران شده اند.
جنایت عربستان باعث شده تا 75 درصد از مردم یمن (یعنی بیش از 22 میلیون نفر) نیازمند به حداقل یکی از انواع کمک های انسانی شده اند. از این میان 5/17 میلیون نفر از کمبود غذا و گرسنگی رنج میبرند و 3 میلیون نفر نیز مبتلا به سوء تغزیهی حاد بوده که 2 میلیون نفر از آنان کودک هستند. تاکنون حدود 14 هزار و 300 نفر از غیر نظامیان که بیش از 3 هزار نفر از آنها کودکان هستند، قربانی حملات عربستان شده اند.
با این حال خاندان سعودی به رغم برتری کامل خود از لحاظ تجهیزات نظامی، تلاش های گسترده جهت اعمال تحریم های بین المللی و محاصره کامل این کشور، در جنگ نامتقارن با نیروهای انصارالله و کمیته های مردمی گرفتار شده است. اگرچه خاندان سعودی توانسته بخشی از سرزمین یمن را تحت سلطه خود بگیرد اما، نه تنها در این نواحی، بلکه در برخی از شهرهای خود نیز خطر موشکهای یمنی را احساس میکند.
رژیم صهیونیستی
موقعیت ژئواپلیتیکی یمن و به خصوص تنگه باب المندب برای رژیم صهیونیستی حائز اهمیت استراتژیک است. رفت و آمد به بندر «ایلات» مستلزم عبور از دریای سرخ و تنگه باب المندب است. به همین دلیل، این رژیم همواره نگران رفت و آمد کشتیهای خود از این تنگه است.
دیوید بنگورین در سال 1949 درباره اهمیت تسط بر دریای سرخ گفته بود که "ما کشوری محصور هستیم و دریا، تنها را دسترسی ما به کشورهای جهان است". این مسئله باعث شده تا اقتصاد رژیم صهیونیستی و تجارت آن تا حد بسیار زیادی وابسته به دریا باشد و از این ناحیه احساس خطر کند.
البته این رژیم خاطره تهدید از این ناحیه را دارد. زیرا در سال 1950 کشور مصر با همکاری عربستان کنترل نظامی دریای سرخ را در اختیار گرفتند و یک سال بعد، مصر نیروهای نظامی خود را در خلیج عقبه و در دو جزیره تیران و صنافیر مستقر و موجب محدودیت و ممنوعیت تردد دریایی رژیم صهونیستی شد. این مسئله به عنوان یک عامل کلیدی باعث شد تا این رژیم در سال 1956 به مصر حمله کند.
در جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973 نیز نیروهای یمنی موضع خود در تنگه باب المندب را تقویت و موجب ترس رژیم صهیونیستی در توان بازدارندگی و تحریم دریایی شدند. اما با گذشت چند دهه، کشورهای بزرگ این منطقه یعنی عربستان و مصر تحت تأثیر قدرتهای بزرگ از موضع خود عقبنشینی کردند و به برطرف کردن نگرانیهای این رژیم اقدام کردند.
علاوه بر تطمیع برخی کشورهای عرب منطقه، رژیم صهیونیستی کمکهای مالی فراوانی را نیز در کشورهای مجاور باب المندب و دریای سرخ صرف کرده و چندین پایگاه نظامی و انواع تسلیحات را در آنجا مستقر کرده است. کمکهای این رژیم به کشورهای ساحلی آفریقا نظیر اریتره، تانزانیا و کنیا در جهت تقویت حضور دریایی این رژیم بوده است.
با توجه به ابعاد بااهمیت سرزمین یمن، رویکرد این رژیم به بحران این کشور در چهارچوب دفع خطر و نابودی جریان ریشهدار ضدصهیونیست یمن بوده و طبعا همراستا با اقدامات ریاض قرار گرفته است. هدف مشترکی که منجر به همکاری نظامی و اطلاعاتی عربستان و اسرائیل بر علیه مردم یمن شده است.
روسیه
موضعگیری روسیه در مورد بحران یمن در سال 2015 و با رای ممتنع این کشور به قطعنامه 2216 مورد توجه قرار گرفت. این قطعنامه ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل تصویب شد و بدون اشاره به عملیات نظامی عربستان در خاک یمن، نیروهای نظامی در یمن را تحریم تسلیحاتی کرده و از مشروعیت عبدربه منصور هادی، رئیسجمهور فراری یمن حمایت کرده است.
بعد از این قطعنامه نیز، قطعنامههای 2216 و 2342 مطرح و مجدداً روسیه اعلام بیطرفی کرد و در آخرین اقدام، این کشور قطعنامه انگلستان که حاوی محکومیت ایران در نقض قطعنامه 2216 بود را وتو و قطعنامه پیشنهادی خود را مطرح و به تصویت تمام اعضا رساند.
در این میان اما، روسیه بهرغم محکومیت کشتار مردم بی گناه یمن توسط حملات هوایی، روابط خود را با دولت (مستعفی) منصور هادی حفظ و در جولای 2017، سفیر جدید دولت هادی در مسکو را مورد تائید قرار داده است.
محدودیت رفتار روسیه در یمن ناشی از عوامل مختلفی بوده است. کاهش قیمت نفت و نقشآفرینی گسترده عربستان در تعیین قیمت آن نقش حائز اهمیتی داشته است. عامل دیگر، آگاهی روسیه از توانایی عربستان در هدایت گروههای تروریستی است.
بر اساس گزارش هافینگتن پست، در جریان گفتگوی پوتین و بندر بن سلطان پیرامون مسائل سوریه در سال 2013، بن سلطان با گفتن این جمله که "گروههای چچنی که امنیت بازی را تهدید می کنند توسط ما اداره می شوند"، روسیه را نسبت به نقش خود در سوریه تهدید می کند و پوتین در جواب می گوید "ما می دانیم که دهه ها است شما گروه های تروریستی چچنی را حمایت می کنید".
دو محدودیت ذکر شده در کنار تحولات نامطلوب منطقه برای عربستان باعث شده تا روسیه بهرغم مخالف با برخی از اقدامات عربستان در یمن و ارسال کمکهای بشردوستانه به این کشور، درصدد حفظ بالانس نقشآفرینی خود از طریق ارائه راهحلهای سیاسی باشد.
به نظر می رسد جایگاه استراتژیک باب المندب، سابقه حضور تاریخی روسها در یمن جنوبی، رقابت با آمریکا و گشودن جبهه ای جدید در مقابل آن و نگرانیهای مسکو از گسترش افراطگرایی به مناطق مسلماننشین خود، می تواند انگیزه های نقشآفرینی بیشتر روسیه را فراهم کند. در این میان پذیرش نقش سیاسی انصارالله و نقش بدیل آن در مقابل افراطگرایان و گروههایی نظیر القاعده و حامیان آن میتواند بخش مهمی از اهداف روسیه را محقق نماید.
چین
روابط رو به گسترش چین با کشورهای غرب آسیا، کشور یمن را نیز شامل شده است. قطعاً نفت یکی از اصلیترین محورهای روابط صنعا-پکن بوده و در این بین، قراردادهای متعددی در زمینه اکتشاف و تولید نفت به امضاء رسیده است. از سال 2005 شرکت دولتی سینوپک اکتشاف و تولید نفت را در یمن شروع کرد و امروزه در کنار دیگر شرکت چینی یعنی سینوچم، روزانه حدود 20 هزار بشکه که معادل 8 درصد از کل تولید نفت یمن است را در اختیار گرفته اند.
علاوه بر مسائل اقتصادی، اهمیت استراتژیک یمن در پروژهی شاخ آفریقای چین و اتصال استراتژیک خارطوم و نایروبی و همچنین موقعیت این کشور در جنوب غربی شبهجزیره عربستان و نزدیکی به کانال سوئز نیز برای چین بسیار با اهمیت است.
این اهمیت باعث شده تا این کشور نیز نسبت به بحران یمن موضعگیری کرده و البته سیاستهای خود را تقریباً مطلوب عربستان تعیین کند. این کشور نارضایتی و قیام مردم و انصارالله یمن را نادیده و به ابراز نگرانی و ارسال برخی محموله کمکهای بشردوستانه اکتفا کرده است. این کشور با وجود تأکید بر راهحل سیاسی، جلب رضایت عربستان در پروژه هایی نظیر «یک کمربند یک راه» و امکان استفاده از مزایای استراتژیک یمن را ترجیح داده است. این موضع چین، نسبت به شریک استراتژیک او یعنی پاکستان که او هم نسبت به مواضع و اقدامات عربستان دیدگاه مثبتی داشته است نیز قابل توجه است.
اما به نظر میرسد که این موضع موجب چالشهایی برای منافع ملی چین بوده است. بحران یمن باعث شده تا چین حدود 225 نفر از اتباع و حدود 600 نفر از شهروندان خود را از خلیج عدن خارج کند. اقدام اضطراری که امنیت و منافع اقتصادی این کشور را تضعیف و موجب خوشنودی آمریکا شده است. زیرا واشنگتن همواره در دریای چین، تنگه های مهم بینالمللی و اساساً در مسیرهای مهم اقتصادی چین به دنبال برگ برنده بوده تا از این طریق و در زمان مناسب از آن استفاده کند.
چالش دیگر پکن، امکان تقویت گروه های تروریستی در غرب چین است. اگرچه این کشور موضع مثبتی نسبت به نیروهای انصالله نداشته است، اما باید به این درک برسد که القاعده و جریانهای وهابی تحت حمایت عربستان دارای امکان نفوذ به سرزمینهای مسلماننشین غرب چین هستند. در حالی که نیروهای انصارالله مخالف جدی این گروه ها بوده و صرفاً خواهان عدم دخالت خارجی و نقشآفرینی مردم خود در اداره کشور هستند.
نتیجه
امکانات محدود کشور یمن و به طریق اولی، داشته های اندک انصارالله یمن در امور نظامی و اقتصادی باعث شده است که شکل مواجهه آنها با عربستان سعودی به شکل "جنگ نامتقارن" پیگیری شود. اگرچه عربستان سعودی طبق منطق جنگی خود پیروز این نبرد بوده و هزاران کشته و زخمی و انواع بیماریها را در کشور همسایه خود به یادگار گذاشته است اما، در آینده ای نزدیک قطعا از تبعات این اقدمات در امان نخواهد بود.
منابع
https://www.eurasiareview.com/03012018-yemen-war-and-russias-dual-game-oped/
https://www.alaraby.co.uk/english/indepth/2018/3/6/russias-deadly-game-in-yemen
https://thediplomat.com/2014/06/why-is-china-interested-in-a-volatile-yemen/
https://thediplomat.com/2017/08/chinas-role-in-the-yemen-crisis/
http://alwaght.com/en/News/113413/How-Israel-Takes-Advantage-of-Yemen-Crisis?
http://www.rubincenter.org/2015/10/chinas-middle-east-foreign-policy-and-the-yemen-crisis-challenges-and-implications/
https://www.eia.gov/beta/international/country.cfm?iso=YEM