تاریخ انتشار۲۱ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۴
کد مطلب : 492468
بیست و نهمین نشست تحلیلی- تخصصی خبرگزاری تقریب برگزار شد:

هویت قوای نظامی ایران بعد از انقلاب اسلامی تغییر کرد/ بررسی فرایند تحولات نظامی ایران در دوره پیش و پس از انقلاب اسلامی

ورود ایران به هر کشوری بر اساس استراتژی وحدت بوده است و مردم سنی این کشورها از نقش ایران تجلیل می کنند و معتقدند ایران برای حفظ تمامیت ارضی آن کشور ورود کرده است. این رویکرد بر اساس یک نگاه انسانی از سوی ایران در پیش گرفته شده است.
هویت قوای نظامی ایران بعد از انقلاب اسلامی تغییر کرد/ بررسی فرایند تحولات نظامی ایران در دوره پیش و پس از انقلاب اسلامی
به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خبرگزاری تقریب، بیست و نهمین نشست تحلیلی – تخصصی خبرگزاری تقریب به مناسبت گرامی‌داشت ایام الله دهه فجر با حضور مصطفی مصلح زاده، استاد دانشگاه و سفیر اسبق ایران در اردن، با موضوع فرایند تحولات نظامی ایران در دوره پیش و پس از انقلاب اسلامی در این خبرگزاری برگزار شد که ماحصل این نشست در ادامه می آید:


ژاندارمی ایران بر اساس دکترین نیکسون
مصلح زاده در آغاز به دوره پیش از انقلاب اسلامی ایران اشاره کرده و گفت: دولت امریکا بر اساس شرایط جهانی و وجود خلأ قدرت در خلیج‌ فارس نگران به مخاطره افتادن منافع خود شد و تلاش کرد بر اساس استراتژی نیکسون برای هر منطقه جغرافیایی در جهان یک ژاندارم تعیین کند که به نیابت از امریکا بتواند خواسته های آن را اجرا کند. بر اساس این استراتژی، ایران پهلوی به ژاندارم آمریکا در منطقه خاورمیانه تبدیل شد. بعد از این دوره بود که فروش سلاح به ایران بسیار افزایش یافت و ایران پهلوی به بزرگ ترین خریدار سلاح تبدیل شد. چنانکه سالیانه 12 میلیارد دلار سلاح می خرید. در همین چارچوب، ایران همکاری نظامی گسترده ای هم با امریکا داشت و حتی در جنگ ویتنام هم مشارکت کرد و آمریکا انتظار داشت بخشی از ارتش ایران رسما وارد این جنگ شود.

نقش آفرینی بعدی ارتش ایران در 1973 صورت گرفت که ایران در منازعات عمان موسوم به جنبش ظفار دخالت کرد. ارتش ایران برای حفظ سلطنت عمان و به درخواست امریکا در این جنگ حضور یافت که حدود 200 نفر از نیروهایش هم کشته شد و بر اساس آمارها ایران یک میلیارد دلار 50 سال پیش بابت این جنگ هزینه کرد.

حضور پررنگ بعدی ارتش ایران، مشارکت در نبرد میان پاکستان و بلوچستان به سود پاکستان بود. پاکستان که وابسته به امریکا بود در این جنگ در مقابل هند که به بلوک شرق وابسته بود، قرار گرفت و ایران در حمایت از پاکستان وارد این جنگ شد و در دفاع از تمامیت ارضی آن به سختی جنگید.  

ایران پهلوی سپس در جنگ اعراب و اسرائیل یا تقابل مسلمانان با اسرائیل، طرف اسرائیل را گرفت و به نفع آن وارد عمل شد و تجهیزات و لجستیک اسرائیل را تامین کرد و مانند متحد آن عمل کرد. مداخله ایران در این جنگ در حالی صورت گرفت که در آن سالها 4 جنگ میان اعراب و اسرائیل رخ داده بود و این مسئله خیلی سنگین بود که یک کشور مسلمان طرف اسرائیل را بگیرد اما ایران بنا به نقش ژاندارمی خود این کار را کرد. این بدترین اقدام ارتش ایران در طول دوره حکومت پهلوی در 50 سال گذشته بود. به این ترتیب، جایگاه ارتش پهلوی به تدریج قدرتمندتر می شد و مداخله های خود را در جاهای مختلف افزایش داد.

جدایی بحرین از ایران
این دیپلمات پیشین ایران با یادآوری نقش آفرینی ایران در دفاع از تمامیت ارضی کشورها و جنگهایی که اشاره شد، به موضوع جدایی بحرین از ایران رسید و گفت: حالا این اتفاق برای خود ایران در قبال بحرین رخ داد. قرار شد که بحرین با تصمیم انگلستان از ایران جدا شود. انگلیس در سال 1971 در حالی از خلیج فارس خارج شد که آن منطقه جزو مراکز اصلی سلطه این کشور بود و دیگر توان ادامه و حضور در آنجا را نداشت و می خواست چینش جدیدی در ژئوپولتیک منطقه داشته باشد که بر اساس آن باید بحرین از ایران جدا می شد بحرینی که رسما استان چهاردهم ایران به شمار می آمد. به این ترتیب انگلیس با شاه ایران صحبت کرد که بحرین جدا شود و در ازای آن سه جزیره متعلق به ایران باشد. یعنی انگلیس اموال خود ایران را عملا تقسیم کرد.

به گفته مصلح زاده اگرچه اطرافیان شاه از موضوع جدایی بحرین بسیار ناراحت بودند اما این در حالی بود که شاه بسیار راحت با این رویداد برخورد کرد. شاه در جایی می گوید: «ما بحرین را در روند اتفاقاتی که رخ داده است، اشغال نمی کنیم». با این گفته معلوم می شود که شاه پذیرفته که بحرین از اول جزو خاک ایران نبوده است. او بعدا هم می گوید:« بحرین کشوری عرب است نفت هم که ندارد و می خواهیم با آن چه کار کنیم؟ »

حالا این در حالی است که در ظاهر، ایران پهلوی، ارتش قدرتمندی دارد و پیش از آن، تمامیت ارضی عمان، پاکستان و اسرائیل را هم حفظ کرده اما برای خود این کار را نمی کند چون کشور دیگری این تصمیم را گرفته است. یعنی شاه به راحتی می پذیرد و بدون رفراندوم اجازه جدایی بحرین از ایران را می دهد بدون آنکه حتی از خودم مردم این منطقه نظرخواهی شود. شاه بلافاصله در جشن های دو هزار و پانصد ساله در سال 1976 امیر بحرین را دعوت می کند و به او تبریک می گوید و حتی به این کار افتخار می کند. به این ترتیب بحرین از ایران جدا می شود بدون اینکه هیچ مقاومت و جنگی صورت گیرد و حتی اشتیاق هم وجود داشته باشد.

مصلح زاده در پاسخ به پرسش تقریب که آیا این یک معامله میان انگلیس و شاه بر سر جزایر خلیج فارس بوده است، یا نه گفت: این اصلا معامله نبود این جزایر و بحرین همه جزئی از خاک ایران بوده است. انگلیس اشغالگر بود اما دیگر نباید بعد از خروج از منطقه، خاک کشوری را به اختیار خود تقسیم کند. این کاری بود که انگلیس درباره بحرین کرد و شاه ایران هم به راحتی پذیرفت. تازه تعداد دیگری از جزایر هم بود که به ایران برگردانده نشد. بنابراین ارتش ایران پهلوی نشان داد فقط در ظاهر قوی است. همین ارتش بود که رژیم پهلوی فکر می کرد اگر نتوانست بحرین را حفظ کند، حداقل قادر است حکومت را حفظ کند و این کار را نکرد و مانند برف آب شد و ثابت کرد که قدرت آن سراب گونه است. به این ترتیب، سقوط پهلوی نشان داد آمریکایی ها به رغم تلاش خود برای حفظ آن در سال 57 شکست خوردند و حکومت شاه سقوط کرد.

انقلاب اسلامی و تولد یک ارتش جدید
مصلح زاده در ادامه به وقوع انقلاب اسلامی ایران اشاره کرده و گفت: با انقلاب اسلامی، دولت جدیدی تشکیل شد، همه قراردادهای دوره پهلوی مانند قرارداد سنتو و کاپیتولاسیون ملغی شد و ارتش جدیدی در ایران متولد شد. بر همین اساس یک فونداسیون و قدرت نظامی جدید در ایران شکل گرفت. ارتشی که بعد از 22 بهمن سال 1357 تشکیل شد که در ماهیت، متفاوت بود. ارتش متفاوتی که نشان داد سیستم مستشاری بر آن حاکم نیست و تغییر هویت داد. این هویت جدید، خود را در جنگ 8 ساله نشان داد؛ زیرا اولا این ارتش در مقابل همان ارباب قبلی قرار می گرفت. یعنی ارتشی که تا حالا هر چه آمریکا به عنوان ارباب می گفت، عمل می کرد، حالا در مقابل خود آن می ایستاد و نشان می داد که هویت جدید دارد.

زمانی «رابرت هایزر» به عنوان نماینده امریکا به ایران آمد و چند روز قبل از خروج شاه ایران در 26 دی 1357 ماموریت پیدا کرد که او را از کشور خارج کند و اداره امور را به بختیار بسپارد. در همین سفر بود که حتی «هایزر» بدون اینکه شاه مطلع شود با فرماندهان نظامی ایران دیدار کرد و سپس با خود شاه ملاقات کرد. به همین دلیل می گویم که شاه هیچ اختیاری از خود نداشت  و نماینده آمریکا کل سیستم سیاسی ایران را مدیریت می کرد.

حالا بعد از انقلاب اسلامی ایران، هویت ارتش تغییر کرد و فرمانده قبلی ایران یعنی آمریکا تلاش کرد از طریق به راه انداختن جنگ عراق علیه ایران، آن را تحت فشار قرار دهد. این جنگ در حقیقت جنگ ایران و عراق نبود و 38 کشور در آن مشارکت داشتند. یعنی یک ارتش در مقابل 38 ارتش ایستاد. برخی از این 38 کشور از عراق حمایت لجستیک داشتند و برخی از کشورها عملا در جنگ علیه ایران نیرو اعزام کردند.  

چنانکه آواکس های آمریکا به صورت شیفتی از مرزهای ایران تصویربرداری می کردند و به عراق اطلاعات می رساندند و بقیه کشورها هم می کوشیدند گوشه ای از نیاز عراق را تامین کنند. در حقیقت، این کشورها  هر چه عراق در این جنگ نیاز داشت جز بمب اتم به آن دادند.  انواع بمب های شیمیایی در اختیار عراق قرار گرفت و کشورهای غربی حتی در سامرای عراق کارخانه بمب شیمیایی ساختند تا بدون مخاطره این بمب را در اختیار عراق بگذارند. برخی از این بمب ها تنفس را مختل و برخی سوختگی ایجاد می کرد و چندین نوع بود که از سوی کشورهای اروپایی تامین می شد. به دنبال چنین حمایت هایی بود که ارتش عراق به ارتش عجیبی تبدیل شد که همه سلاحهای مهم جهان و پیشرفته ترین سلاح های بلوک غرب و شرق را در اختیار گرفت آنهم در برابر یک ارتش تنها به نام ایران. مثلا اگر قرار بود عراق بتواند شهرهای ایران را بمباران کند هواپیمایی در اختیار آن گذاشتند که بلندپرواز باشد و همه نقاط را پوشش دهد. یعنی فکر می کردند عراق برای نابود کردن ایران چه چیزی نیاز دارد تا تامین کنند.  

مقاومت ارتش انقلابی در برابر 38 کشور در جنگ تحمیلی
به گفته این دیپلمات پیشین کشورمان این 38 کشور با ارتش تازه متولد شده ایران در 8 سال جنگید و ارتش ایران نه تنها دوام آورد و به زمین نیافتاد که حریف را زمین زد؛ یعنی جنگ برعکس شد و ارتش ایران در مقابل ارتشی با حمایت 38 کشور ایستاد و حتی آن را زمین زد. ارتش ایران توانست بخش هایی از خاک عراق را هم بگیرد تا درخواست خسارت کند. البته این جنگ با حمایت 38 کشور در مرزها متوقف شد و نهایتا مساوی تمام شد. این در حالی بود که جنگ از نظر نظامی مساوی تمام شد اما از نظر استراتژیک، ایران برنده شد. به این معنا که وقتی نبرد بین 1 کشور و 38 کشور است مساوی تمام شدن به معنای پیروزی ایران است. نگاهی گذرا برای مقایسه ارتش پیش از انقلاب و ارتش پس از انقلاب نشان می دهد بر خلاف ارتش پهلوی که کوچک ترین اقدامی برای جدایی بحرین از ایران انجام نداد، ارتش انقلابی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تحت رهبری امام خمینی اعلام کرد که برای وجب به وجب خوزستان و مناطقی که مورد حمله عراق قرار گرفت، می جنگد. در همین چارچوب امام خمینی اعلام کرد که در خوزستان فرقی میان عرب و غیر عرب و شیعه و سنی وجود ندارد و باید از خاک ایران دفاع کرد. بنابراین ایران  به تنهایی موفق شد در برابر 38 کشور بایستد. نگاه ایران فارغ از همه اختلافات بود و معتقد بود باید با تجاوز مقابله کرد.

نقش آفرینی متفاوت ایران در منطقه
مصلح زاده در ادامه به فرایند نقش آفرینی ایران در منطقه خاورمیانه بعد از انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: در مقایسه ای میان ایران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب می توان به چند نکته اشاره کرد؛ یک اینکه ایران در دوره پهلوی به دستور آمریکا در منطقه عمل می کرد و بر همین اساس هم برای دفاع از  تمامیت ارضی پاکستان، عمان و رژیم اسرائیل وارد عمل شد. یعنی هر کجا که آمریکا قرار داشت، ایران در کنار آن می ایستاد و حضورش در جنگ هایی برای دفاع از تمامیت ارضی برخی کشورها در راستای تحقق اهداف آمریکا بوده است. این در حالی است که در دوره پس از انقلاب اسلامی ایران، نیروهای نظامی آن در منطقه در همه جا در نقطه مقابل آمریکا قرار گرفتند. برخلاف تبلیغات آمریکایی ها، ایران بعد از انقلاب در هیچ کجا نقش آفندی نداشت و جنگ را شروع نکرد. چنانکه جنگ عراق را شروع نکرد و در وقوع حمله های تجاوزکارانه در منطقه مانند حمله اسرائیل به فلسطین یا حمله عربستان به یمن نقشی نداشت. رویدادهایی که پشت همه آنها آمریکا قرار دارد و این فرایند را کارگردانی می کند. عربستان با کارگردانی آمریکا به یمن حمله کرد. در چنین شرایطی ایران انقلابی در مقابل امریکا قرار می گیرد.

جنگی که شبیه بقیه جنگ ها نبود
مصلح زاده آغاز جنگ سوریه در سال 2011 را تحت هدایت آمریکا دانست و گفت: جنگ سوریه چنانکه آمریکایی ها ادعا می کنند، جنگ شیعه و سنی نبود. آمریکایی ها ادعا می کردند ایران در این جنگ حامی طیف شیعه علوی است در حالی که این جنگ اصلا ارتباطی به مردم سوریه نداشت و برخی از کشورها بازیچه آمریکا شدند، بی آنکه خود بدانند.  این دسته از کشورها جنگ سوریه را هم در ادامه اعتراضات عربی و علیه دولت می دانستند در حالی که این جنگ شبیه اعتراضات مصر و تونس نبود. بلکه در این جنگ بیش از 80 کشور دنیا جمع شدند و علیه دولت سوریه اسلحه به دست گرفتند. قطر و عربستان ماهانه برای کسانی که به سوریه می آمدند تا علیه دولت بجنگند، از 3 هزار دلار تا 9 هزار دلار مقرری می دادند و حتی برخی از فرماندهان تا 15 هزار دلار پول می گرفتند. به این ترتیب ارتش بین المللی مزدوران از نقاط مختلف دنیا در سوریه جمع شدند تا با حمایت کشورهایی مانند امریکا و عربستان علیه دولت سوریه بجنگند.

شروع اعتراضات سوریه در ژانویه 2011 مانند مصر و تونس بود و حکومت هم مانند کشورها خواست اعتراضات را آرام کند. روند ناآرامی ها در سوریه اینطور بود اما بعد از آن دیگر این اعتراضات شبیه اعتراضات عربی نبود بلکه مداخله کشورهای دیگر برای ساقط کردن دولت سوریه صورت گرفت. مداخله ای که به جنگ مسلحانه علیه دولت سوریه انجامید. در حالی که در مصر و تونس این طور نبود و مردم سلاح نداشتند اما در سوریه سلاح به سرعت به بخشی از مردم رسید تا جنگ مسلحانه علیه دولت کلید بخورد. یعنی این پروژه از قبل توسط کشورهای غربی آماده شده بود و دامن آن گسترش یافت. دلیل آن هم این بود که در سال 2012 اجلاسی در تونس انجام شد که در این اجلاس، کشورهای دوست سوریه و 60 کشور و سازمان در آن حضور یافتند. در آنجا گفتند که از نیروهای مسلح علیه دولت سوریه حمایت کنند و آموزش نظامی به نیروها در ترکیه و اردن آغاز شد و از همه مرزها سلاح وارد سوریه شد.
 
 
ورود ایران به فرماندهی سردار سلیمانی به جنگ نابرابر سوریه
مصلح زاده در ادامه تصریح کرد که در جنگ سوریه، دولت این کشور به تنهایی در برابر 60 کشور قرار گرفت و مدل یک در برابر 60 ایجاد شد. در حالی که در جنگ عراق علیه ایران 38 کشور چنین آشکارا در مقابل ایران قرار نگرفته بودند اما در جنگ سوریه 60 کشور در اجلاس تونس به صراحت گفتند که می خواهیم دولت سوریه را ساقط کنیم. این اجلاس ها هم ادامه پیدا کرد تا از طریق نظامی هم این کار را انجام دهند. حتی امیر قطر با پیامی به تهران آمد و پیام داد که اگر دولت سوریه طی 14 روز کنار نکشد، به این کشور حمله نظامی خواهد شد. در حقیقت آنها می خواستند دولت سوریه را با قدرت نظامی ساقط کنند. اول کشورها مستقیم نیامدند اما بعدها به طور مستقیم نیرو آوردند که در حال گرفتن نتیجه بودند.

در اینجا ایران ناگهان قدرت نظامی خود را نشان داد و سردار سلیمانی به سوریه رفت و طراحی جدیدی را با رئیس جمهور این کشور انجام داد تا سوریه را از این بحران نجات دهند. در این وضعیت، حالا 60 کشور در مقابل 2 کشور قرار گرفتند. بعد از ورود ایران به این نبرد، شاهد عقب نشینی کشورهای مقابل هستیم تا سال 2014 که سردار سلیمانی به روسیه می رود و پوتین را راضی به حضور در جنگ سوریه می کند. بعد از آن روسیه با حمایت ایران وارد جنگ سوریه می شود تا جایی که وقتی روسیه اعلام کرد می خواهد از شهر همدان به مواضع مخالفان دولت سوریه حمله کند، ایران بلافاصله موافقت کرد و به این ترتیب جبهه نبرد سوریه به وضعیت 3 در برابر 60 تبدیل شد.
نکته مهم دیگر آنکه ایران در دفاع از سوریه وارد نبردی شد که قومیت، نزاد و مذهب مردم سوریه برایش اهمیتی نداشت. اکثر مردم سوریه سنی هستند و در حالی که دولت آن علوی است اما ایران فارغ از همه این اختلافات برای دفاع از تمامیت ارضی سوریه ورود کرد تا جلوی اشغال آمریکا را بگیرد.

دلیل حضور ایران در جبهه سوریه این بود که معتقد بود اگر جلوی اشغال سوریه را نگیرد ممکن است کشورهای دیگر منطقه حتی خود ایران در معرض حمله این کشور قرار گیرند.

این در حالی است که ورود ایران به هر کشوری بر اساس استراتژی وحدت بوده است و مردم سنی این کشورها از نقش ایران تجلیل می کنند و معتقدند ایران برای حفظ تمامیت ارضی آن کشور ورود کرده است. این رویکرد بر اساس یک نگاه انسانی از سوی ایران در پیش گرفته شده است. از منظر جمهوری اسلامی ایران، انسانها فارغ از ملیت قومیت و دین و .. حرمت دارند و باید حرمت خاک حفظ شود تا هیچ کشوری جسارت اشغال را نداشته باشد.  

انتهای پیام/
 
https://taghribnews.com/vdcaiunya49noy1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی