تاریخ انتشار۱۴ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۹:۳۵
کد مطلب : 697408

سلاحِ مقاومت، فصل‌ الخطاب کرامت

تا زمانی که سایه اشغال بر زمینی سنگینی می‌کند، مردمانش برای حفظ جان، کرامت و آینده‌شان به سلاح به عنوان تنها ضامن عینی بقا می‌نگرند و این نه یک انتخاب، که یک ضرورت تراژیک در دنیای واقعی است.
سلاحِ مقاومت، فصل‌ الخطاب کرامت
 به گزارش حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب؛ زمانی که سخن از "خلع سلاح" به میان می‌آید، گویی صحنه‌ای ترسیم می‌شود از نظمی تحمیلی که در آن، تنها یک صدا حقِ داشتن سلاح را دارد. سندی از اتحادیه اروپا، طرحی از کاخ سفید، و سناریوهایی از ذهنیت استراتژیست‌های اسرائیلی، همگی بر محور یک هدف می‌چرخند: "خلع سلاح مقاومت". اما این خواسته در پسِ پرده‌ای از دیپلماسی و امنیت‌سازی، رگه‌های عمیقی از یک نبرد نابرابر هستی‌شناختی را پنهان کرده است.
 
این رویکرد از یک منظر منطقی، امنیتی و دولتی قلمداد می‌شود. اسرائیل که خلع سلاح گروه‌هایی چون حماس را هدفی استراتژیک از جنگ می‌داند، باقی ماندن سلاح در دستان این گروه‌ برای او به معنای شکستی بزرگ و تهدیدی همیشگی است.

سناریوهای سه‌گانه‌ای که ذهنیت اسرائیلی ترسیم می‌کند از تقسیم غزه تا حکومت مدنی بدون خلع سلاح همگی حاکی از هراسی عمیق از قدرتی است که می‌تواند معادلات اشغال را برهم زند. از نگاه واشنگتن و متحدانش نیز خلع سلاح، پیش‌شرطی برای ثبات و زمینه‌سازحکومتی جدید است که در آن جایی برای مقاومت نیست. در این نگاه، سلاح، صرفاً یک ابزار نظامی است که باید تحت انحصار دولتِ مورد تأیید آنان باشد.
 
اما ازمنظر مقاومت و مردمی که قرن‌ها اشغال و آوارگی را تجربه کرده‌اند، این درخواست چیزی فراتر از یک تقاضای امنیتی است؛ حمله‌ای است به "حقِّ هستی" و "دفاع". هنگامی که ترامپ با زبان تهدید، خلع سلاح سریع را طلب می‌کند، اما در قبال کشتار‌هزاران فلسطینی سکوت اختیار می‌کند، پیامی روشن را منتقل می‌کند: "خشونتِ اشغالگر مشروع است، اما مقاومت در برابر آن، غیرقابل قبول". این دوگانگی، خود گواهی است بر این که خلع سلاح در این بستر، هرگز یک فرآیند فنی خنثی نیست.
 
سلاح برای گروه‌های مقاومت، تنها یک وسیله جنگ نیست؛ نماد مبارزه، نشانه استمرار اراده و سند زنده حقِّ دفاع از خاک است. همان‌گونه که "هلمی الاسمر" نویسنده اردنی می‌گوید: سلاح غزه امروزمعادل عینی کرامت فلسطین است. این سلاح، متعلق به یک سازمان خاص نیست؛ مالک خون شهدا، عزم مادران و کودکانی است که در تاریکی زاده شدند و از بمب‌ها شمع ساختند. تسلیم کردن آن، به معنای تسلیم حافظه جمعی، تسلیم آرمان بازگشت و تسلیم حقِّ تعیین سرنوشت به دست اشغالگری است که هرگز به وعده‌هایش پایبند نیست.
 
اما چرا با وجود این استعاره‌های قدرتمند، تضمینی برای امنیت پس از خلع سلاح وجود ندارد؟
 پاسخ را باید در ذات پروژه اشغال جست‌وجو کرد. تاریخ نشان داده است که اشغالگر، نه بر اساس مشروعیت سلاح طرف مقابل، که بر اساس ذات سیری‌ناپذیری توسعه‌طلبی است. حتی اگر سلاح تنها در اختیار یک دولت متمرکز و مورد توافق غرب - مانند آنچه در سوریه شاهد هستیم - قرار گیرد، باز هم اسرائیل به حملات خود ادامه می‌دهد. دلیلش روشن است؛ آنچه اشغالگر را می‌آزارد، وجود هرگونه مرکز قدرت نظامی هرچند مطیع در همسایگی اوست که می‌تواند رویای "اسرائیل بزرگ" را به چالش بکشد.
 
تجربه تلخ یاسر عرفات در بیروت، که سلاح را تسلیم کرد و در نهایت «وطن» را باخت، درس عبرت همیشگی است.

غزه، امروز به این نتیجه رسیده است که "حفظ وطن"حتی به بهای از دست دادن سر ارزشمند است. در جهانی که قدرت‌های بزرگ دوستدار اسرائیل، حتی در برابر کشتار جمعی نیز واکنش درخوری نشان نمی‌دهند، اما برای خلع سلاح مقاومت با شتاب پای میز مذاکره می‌آیند، تنها یک پیام می‌تواند داشته باشد: سلاح مقاومت تهدیدکننده است.
 
خلع سلاح در این جغرافیای خاص، نه طلیعه‌ای برای توسعه و آبادانی، که دروازه‌ای به سوی بردگی و اطاعت محض است. امنیت واقعی نه از مسیر خلع سلاح ملتی در بند، که از مسیر "پایان اشغال" و "احقاق حقوق پایمال‌شده" به دست می‌آید. تا زمانی که سایه اشغال بر زمینی سنگینی می‌کند، مردمانش برای حفظ جان، کرامت و آینده‌شان به سلاح به عنوان تنها ضامن عینی بقا می‌نگرند و این نه یک انتخاب، که یک ضرورت تراژیک در دنیای واقعی است.

نویسنده: جواد ارشادی
 
انتهای پیام/
 
https://taghribnews.com/vdcbgzb0wrhb9ap.uiur.html
نام شما
آدرس ايميل شما