روابط طالبان افغانستان و پاکستان اکنون به مرحلهای حساس و شکننده رسیده است؛ از مسیر دیپلماتیک در دوحه تا شکست مذاکرات استانبول باعث شده تا روند صلح میان دو طرف با چالشهای عمیق ایدئولوژیک، بیاعتمادی تاریخی و فشارهای منطقهای مواجه شود.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب؛ «علی مهر»، دانشجوی رشته روابط بینالملل در دانشگاه قائد اسلام آباد در یادداشتی نوشت: پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال ۲۰۲۱، پاکستان تلاش کرد با تقویت روابط با طالبان، خود را به عنوان بازیگری کلیدی در ثبات منطقهای معرفی کند.
دولت پاکستان تبادلات دیپلماتیک و نهادی در سطح بالا با طالبان را آغاز کرد تا ثبات مرزی تضمین شود و از بازگشت تروریسم جلوگیری گردد.
با این حال، اسلامآباد، طالبان را به عدم پایبندی به تعهدات خود، به ویژه در قبال گروه تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی)، متهم میکند.
علی مهر تاکید کرد: «اسلامآباد طالبان را متهم به نقض تعهدات خود، به ویژه در ارتباط با تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) میکند.»
در مقابل، طالبان هرگونه حمایت از تیتیپی را رد کرده، اما ناتوانی در کنترل فرماندهان محلی و ساختار غیرمتمرکز فرماندهی، زمینهساز افزایش تنشها شده است.
تصمیم پاکستان برای اخراج پناهجویان افغان نیز احساس بیاعتمادی را تشدید کرده است. بسیاری از افغانها این اقدام را نه یک ضرورت امنیتی، بلکه ابزاری برای فشار سیاسی بر کابل میدانند. در حالی که اسلامآباد این تصمیم را ناشی از نیازهای امنیت ملی خود و افزایش حملات تروریستی در خاک پاکستان میداند.
در این بین باید توجه داشت که ساختار محدود فرماندهی و کنترل طالبان، وضعیت شکنندهای ایجاد و فضای سوءاستفاده برای گروههای مسلح فراهم میکند.
از دوحه تا استانبول؛ امیدی که ناپایدار ماند
در ادامه این یادداشت آمده است: توافق دوحه در ۲۷ مهر، با میانجیگری قطر و ترکیه، نویدبخش آغاز فصلی تازه در روابط کابل و اسلامآباد بود.
در جریان مذاکرات استانبول موضوعاتی چون «مبارزه با تروریسم»، «مدیریت مرزها» و «تبادل اطلاعات» در دستور کار قرار گرفت و برای اولین بار از زمان توافق آمریکا و طالبان در ۲۰۲۱، بازیگران منطقهای و بینالمللی رسما بخشی از چارچوب صلح دوجانبه میان اسلامآباد و کابل شدند.
اما این مذاکرات، بهدلیل اختلاف بر سر فعالیتهای تیتیپی، به بنبست رسید.
پاکستان اصرار دارد که طالبان باید زیرساختهای تیتیپی را که در خاک افغانستان فعالیت میکند، نابود کند. در حالی که طالبان مدعی است پاکستان این تهدید را برای توجیه حملات فرامرزی خود بزرگنمایی میکند. همگرایی ایدئولوژیک میان طالبان و تیتیپی، و امتناع طالبان از برخورد قاطع، اعتبار آن را بهعنوان شریک صلح زیر سؤال برده است.
نکته مهم این است که فروپاشی روند استانبول بیش از یک شکست دیپلماتیک و فرصتی از دست رفته برای نهادینهسازی چارچوب امنیتی پایدار در جنوب آسیا به شمار میرود.
منطقهای فراتر از دو کشور
درگیری افغانستان و پاکستان را نمیتوان به صورت مجزا دید؛ این بحران بخشی از شبکه بزرگتر منافع منطقهای است که در آن چین، ایران، روسیه، ترکیه و قطر نقش دارند. این کشورها میخواهند که افغانستان دوباره به پناهگاه گروههای افراطی تبدیل نشود.
اگرچه نشست سهجانبه چین در ماه مه ۲۰۲۵ نتیجه ملموسی در بر نداشت، اما نگرانیها از افزایش فعالیتهای فرامرزی تروریستی را پررنگتر کرد. در نشست چهارجانبه اخیر میان چین، ایران، روسیه و پاکستان در سازمان ملل نیز نگرانی مشترکی درباره گروههای تروریستی مانند القاعده، تیتیپی و جداییطلبان بلوچ در مرزهای افغانستان مورد بررسی قرار گرفت.
در این میان، موضعگیریهای دفاعی طالبان، با انتظارات منطقهای برای همکاری امنیتی در تضاد است. آرزوی حاکمیت طالبان با انتظارات منطقهای از همکاری امنیت جمعی در تضاد دارد.
از سوی دیگر، پاکستان نیز باید میان مبارزه با تروریسم و ملاحظات انسانی توازن برقرار کند، به ویژه در زمینه نحوه برخورد با پناهجویان افغان و جلوگیری از آسیب به غیرنظامیان در عملیات نظامی.
نکته آخر اینکه دو کشور باید بدانند که سرنوشتشان به هم گره خورده است؛ هیچکدام بدون همکاری دیگری امنیت واقعی نخواهد داشت.
علی مهر در پایان نوشت: آینده صلح یا تقابل در جنوب آسیا بستگی به میزان توان این دو کشور در غلبه بر بیاعتمادی متقابل و تبدیل گفتار سیاسی به همکاری واقعی برای ثبات منطقه دارد.