تاریخ انتشار۸ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۱
کد مطلب : 483651
یادداشت|علی معروفی

تاثیر دین در روابط بین الملل/ دلایل امام خمینی(ره) در زمینه مفهوم سیاست اسلامی و دینی

عالمان مسلمان و دیگران امروزه باید فرصت های جدیدی رابرای رهایی،ترفیع و تقویت وجود بشری برای اندیشه و عمل مردان و زنان درحوزه دینی فراهم آورند.
تاثیر دین در روابط بین الملل/ دلایل امام خمینی(ره) در زمینه مفهوم سیاست اسلامی و دینی

به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، علی معروفی کارشناس فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در یادداشتی نوشت: یکی از تحولات معرفت شناختی طی دهه های اخیر، اهمیت یافتن نقش دین در تبیین پدیده های سیاست بین الملل و سیاست داخلی است. با گسترش و اهمیت یافتن نظریات جدید روابط بین الملل نقش دین بیش از پیش اهمیت یافته است. 


بروز انقلاب اسلامی و همچنین شکل گیری جنبش های سیاسی دین محور، سبب شده است که دین به عنوان متغیر مستقل در مطالعات روابط بین الملل مورد توجه قرار گیرد. یادداشت حاضر، بر اساس چنین دیدگاهی به اهمیت دین در روابط بین الملل و مشروعیت بخشی به اقدامات دولت ها و هویت بخشی به جنبش های سیاسی می پردازد.

مذهب و کاربرد آن در عرصه‌ی بین‌المللی، مولد چالش‌ها و فرصت‌هایی می‌باشد. در ساختار قدرت بین‌المللی، قدرت به دو بخش فیزیکی و اجتماعی تقسیم می‌شود که مذهب در هر دو اثرگذار است. در ساختار اجتماعی بین‌الملل، بحثی ارزشی بین خوب و بد بودن مسائل مطرح است که بحثی کاملاً ارزشی است. از این منظر قدرتی که بتواند در این زمینه به نهادسازی بپردازد، توان ایفای نقش از طریق بازتعریف مفاهیم و ارزش‌ها را داراست. فرصتی که ورود مذهب به عرصه بین‌المللی به وجود می‌آورد، اسازی است که به کشور توان تحرک بیشتر و کسب اعتبار می‌دهد.

اما چالش عمده‌ی آن امنیتی شدن می‌باشد. در واقع ورود مذهب، حوزه‌ی امنیتی روابط بین‌الملل را گسترده‌تر و فراگیرتر می‌کند و از این منظر جغرافیا و بحث سرزمینی تغییر می‌یابد.

با توجه به جوهر دین و بخش های مختلف آن ،مامعتقدیم که دین راستین و سیاست صحیح با هم پیوندی ناگسستنی دارندو مکمل یکدیگر در پیدایش جامعه ایده آل  الهی هستند.دین منهای سیاست همچون درختی بی آب آست و سیاست بدون دین همانند آب بی درخت می باشد.در روابط فضای بین الملل ،برای مدتها بود که این تصور غلط رواج داشت که این دو پدیده مهم ،جدا ازهم ایفای نقش می کنند.اما با اوج گیری انقلاب اسلامی و پیروزی آن در ایران ، این نظریه روبه سستی نهاد و باردیگر به نقش توامان این دو توجه شد.به همین دلیل ،هنگامیکه انقلاب اسلامی ایران به ثمر نشست و نخستین حکومت اسلامی انقلابی تشکیل شد،بسیاری انگشت بر دهان نهادند که مگر می شود مذهب زمام امور را به دست گیرد؟وبعد از آن دیدند که این حکومت باثبات و ریشه دار شد.خوشبختانه براثر درایت و هوشمندی امام خمینی ره ویاران و پیروانش آن توطئه ها نقش برآب شد،و تفکر حکومت اسلامی در بسیاری از کشورهای اسلامی درقاره آسیا و آفریقا به عنوان یک تفکر زنده و نجات بخش درآمد،هرچند در برابر آن به شدت مقاومت می شد.

سیاست دینی در دیگاه امام خمینی(ره)
امام خمینی ره با ژرف اندیشی خاصی بین سیاست اسلامی و سیاست شیطانی مرزبندی ایجاد کرد.ازدیدگاه امام خمینی سیاست شیطانی (یعنی سیاست خدعه و نیرنگ) ،سیاست حیوانی(یعنی خالی ازابعاد الهی  ومعنوی)وسیاست اسلامی.

سیاست اسلامی همان سیاستی است که انبیا و اولیا از آن به عناون ابزار درجه اجرای قوانین الهی ،برقراری عدالت،حاکمیت خدا،احقاق حق و خدمت بخ بندگان خدا استفاده میکردند.

امام راحل در تعریف این قسم از سیاست می فرماید:(...این سیاست ،سیاست رایج درکشورها یک جزء ناقصی  است از سیاست که دراسلام برای انبیاءو اولیاء ثابت شده است.).این درروایت است که پیغمبراکرم(ص)مبعوث شده است که سیاست امت را متکفل باشد.

با توجه به تعریفی که امام ازسیاست اسلامی ارائه داده است می توان گفت که انبیاءو ائمه (س)سیاستمدارترین انسانها بوده اند.به دلیل این که آنها لایق و شایسته ترین افراد برای اعمال این  چنین سیاستی بودند و دیدگاه امام خمینی هماهنگ با روایات است که در روایات سیاست به همین معنایی که امام بیان کرد،تعریف شده است.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ومقابله با اسلام گرایی

بستر روابط بین الملل تحولات مهمی را تجربه کرده است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وپایان جنگ سرد بسیاری را برآن داشت تا به تحقیق و بررسی در مورد شناخت تهدیدات جهانی درمقابله با اسلام گرایی بپردازند.

دراین دوران سیاست های واقع بینانه مسلمانان واقعیتی پویا وپیچیده ای را نشان داد.این واقعیت ها را دراسلام معاصر و سیاست های دینی مسلمانان می توان از ظهورجمهوری اسلامی جدیدتا تعدد جنبش های اسلامی و سیاست های اپوزیسیون مشاهده کرد.

برخی درغرب وجهان اسلام تمایل دارند اسلام معاصر را بصورت گزینشی و سیاست مسلمانان را از منظر «بنیاد گرای اسلامی ستیزه جویانه »بنگرندو از کشمکش های تاریخی میان اسلام و غرب سخن به میان آورند.با این حال در طلوع هزاره جدید،روشنفکران فعال اسلامی  مسیرهای جدیدی راسیاست داخلی و بین المللی نشان می دهند که برتعامل و گفتگو،تکثر وتنوع تاکید می کنند.(محمدخاتمی )

دلایل امام خمینی در زمینه مفهوم سیاست اسلامی

حضرت امام خمینی(ره) نظریه خویش را با شواهد و دلایلی از متن دین و سیره معصومین همراه ساخته اند. جدای از سخنرانیهای متعددی که در این باره به طور پراکنده داشته اند، ارائه سیزده جلسه درسی در بهمن ماه ۱۳۴۸ حائز اهمیت است،  نوارهای این سخنرانیها تحت نامهای متعددی در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب پیاده شده و منتشر گردیده است و اخیراً از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) کتاب «ولایت فقیه» نوارهای فوق با تحقیقهای سودمندی انتشار یافته است. این نوارها دستمایه تألیف قسمتی از کتاب البیع تحت عنوان ولایت فقیه به قلم شخص ایشان گردید. در مجموع سه شاهد و دلیل عمده از ایشان درباره آمیختگی دین و سیاست می توان ارائه کرد.

 1ـ ماهیت دستورات و احکام دینی

حضرت امام نگاهی کوتاه به بافت دین و ماهیت احکام دینی را در تصدیق هماهنگی و آمیختگی آن با سیاست کافی می دانند. در کتاب فتوایی تحریرالوسیله می نویسند:
«اسلام دین سیاست است با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هر کس کمترین تدبری در احکام حکومتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار می گردد.» 

ایشان «قرآن» را آیینه تمام نمای دین می دانند و ضمن مقایسۀ رساله های عملیه مرسوم و آنچه در کتب روایت و در قرآن کریم آمده است، به طور ضمنی عدم رضایت خویش را از فقدان احکام اجتماعی و سیاسی در رساله های احکام اجتماعی ابراز می نمایند. در بیان ایشان نسبت اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، سیاست و تدبیر جامعۀ قرآن در مقابل آیات عبادی آن از صد برابر بیشتر است و بیشتر ابواب فقهی نیز به غیر عبادات اختصاص دارد. 

در دیدگاه امام حتی احکام به ظاهر غیر سیاسی اسلام نیز رنگ سیاست دارد و به تعبیر بهتر احکام اخلاقی و... نیز در ابعاد سیاسی جامعه دینی مؤثر است. در این باره می فرمایند:

 « اسلام، احکام اخلاقی‏اش هم سیاسی است. همین حکمی که در قرآن هست که‏ مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است. اگر مؤمنین، طوایف مختلفه‏ای که در اسلام هستند و همه هم مؤمن به خدا و پیغمبر اسلام هستند، اینها با هم برادر باشند، همان طوری که برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها با هم نظر محبت داشته باشند این علاوه بر اینکه یک اخلاق بزرگ اسلامی است و نتایج بزرگ اخلاقی دارد، یک حکم بزرگ اجتماعی و نتایج بزرگ اجتماعی دارد. اخوت اسلامی اقتضای این را می‏کند که در این جهت اجتماعی همه با هم کمک کنند و این کشوری که از خودشان هست همه آباد کنند آن را و پاکسازی کنند آن را و بسازند آن را.» (حجت الاسلام و المسلمین کاظم قاضی زاده)


در میان احکام اسلامی بعضی از احکامی که اوج عبودیت را به نمایش می گذارد، از درجه والایی در حفظ و تقویت ابعاد سیاسی جامعه اسلامی نیز برخوردار است. «نماز جمعه»، «حج» و «نماز جماعت»، پایگاه مهم دینی «مسجد» همه اینگونه اند. حضرت امام از این جهت حقیقت «حج» را مهجور دانسته اند و امت اسلامی را از نیل به ابعاد سیاسی حج فرسنگها دور اعلام کرده اند و برائت از مشرکین را جلوه ای از جلوه های اساسی و سیاسی حج می دانستند.

2ـ منش رهبران

شیوه و منش مبلغان یک مکتب پس از بافت و ماهیت آن به خوبی نشانگر نقاط مهم و مورد توجه یک مکتب است. شاید کمتر تردیدی وجود داشته باشد که پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) در جهات سیاسی تلاش وافری می نمودند. امام خمینی می فرمایند:

 «روش پیامبر اسلام نسبت به امور داخلی مسلمین و امور خارجی آنها، نشان می‏دهد، که یکی از مسئولیتهای بزرگ شخص رسول اکرم (ص) مبارزات سیاسی آن حضرت است‏.»

3ـ اهتمام دین به اجرای احکام

نکته دیگری که اهتمام سیاسی دین را می نمایاند، توجه وافر به لزوم اجرای احکام دینی و پیش بینی نهادهای مناسب برای گسترش احکام اجتماعی و سیاسی دین در پهنه گیتی است. تفاوت این وجه با وجه اول آن است که در اسلام پس از تشریع و به ودیعت گذاری احکام سیاسی و اجتماعی ـ که در عنوان نخست مورد توجه قرار گرفت ـ به ذکر کلیات اکتفا نشده و به شیوه های اجرا و نصب مجریان و نهادهای لازم آن توجه شده است. از جلوه های مهم این عنوان نصب ولایت امر در عصر غیبت، توجه وافر به مسئله امر به معروف و نهی از منکر، پیش بینی قوانین جزایی و حدود و تعزیرات برای متخلفین را می توان نام برد. 
 
دین در اندیشه هابرماس

علایق و دغدغه های هابرماس از چنان وسعتی برخورداراند که حوزه های متعدی را دربرمی گیرند. ولی دیدگاه او دربارۀ دین نسبتاً در درون پیکرۀ پهناور ادبیاتی که آثار هابرماس را بررسی و کشف می کند، مغفول مانده است. این وضع ممکن است اغلب ناشی از ماهیت انتزاعی و تکنیکی بسیاری از نوشته های او باشد که درست فهمیده نمی شود و یا ممکن است انعکاسی از تحولات چشمگیری باشد که اخیراً در دیدگاه های او دربارۀ دین رخ داده است و یا حتی می تواند ناشی از موضع گیری بسیار منفی نویسندگان فلسفه تحلیلی نسبت به فلسفه قاره ای هابرماس باشد.

 هابرماس پدیدۀ دین را از نگاه فلسفی بررسی می کند و در تفکرات قبلی و بعدی خود در مورد نقش دین در حوزۀ عمومی عمدتاً متأثر از فیلسوفان قاره ای و به ویژه مکتب فرانکفورت است. زیرا آن ها اعتقاد داشتند که موضوعات دینی باید از دیدگاه فلسفی تجزیه و تحلیل شوند. در مقاله ای تحت عنوان "خداپرستی و الحاد" که در کتاب مکتب فرانکفورت پیرامون دین آمده است، هورکهایمر (۲۰۰۵) با صراحت قید می کند که بدون خدا انسان بیهوده می کوشد که معنای مطلق را حفظ کند. بدون رجوع به امری الهی، یک عمل خوب مانند نجات یک انسان که به ناحق اذیت شده است، تمام شکوه اش را از دست می دهد. مرگ خدا همچنین مرگ حقیقت جاودانی است. هابرماس متأخر با یادآوری این جمله در نقد عقلانیت ابزاری غرب، این تفکر را در فلسفه خود مورد توجه قرار داده است.

سخن پایانی

بحث این است که آیا حضور دین (برای ما اسلام) یک حضور دفاعی در روابط بین‌الملل است یا جنبه‌ی تأسیسی هم دارد و می‌تواند یک مدل جدید تأسیس کند. در اینجا بحث از روابط بین‌الملل نه یک بحث تئوریک بلکه یک واقعیت از کنش‌ها و ارتباطات می‌باشد. بحث از مذهب نیز بحث از خود دین و اسلام و یا بحث از دینداران نیست بلکه بحث از یک سنت دینی می‌باشد که به عنوان دانش فقه سیاسی از آن یاد می‌شود.

عالمان باادغام اسطوره،گام های خود را فراتر از اندیشه روشنگری نهادند.ازاین رو، دین سرمایه نمادین انباشته شده را به درون فعالیت شناختی خرد برد و آن را حفظ کرد.بدیهی است،اشکال تعبیر دینی نمی تواند خود را از آفرینندگی نمادین و مصنوعی کنار بکشد.عالمان مسلمان و دیگران امروزه باید فرصت های جدیدی رابرای رهایی،ترفیع و تقویت وجود  بشری  برای اندیشه و عمل مردان و زنان درحوزه دینی فراهم آورند.

انتهای پیام/
 
 
 
 
https://taghribnews.com/vdcenx8ezjh8vpi.b9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی