تاریخ انتشار۷ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۵۲
کد مطلب : 555338
مقاله||

مبارزه با تهاجم فرهنگی/ مفاسد اخلاقی و مشكلات فرارسيده از دنيای غرب

بي­شك بالاترين و والاترين عنصري كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسي دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل می ­دهد. و با انحراف فرهنگ هو چند جامعه در بعدهاي اقتصادي، سياسي، صنعتي و نظامي قدرتمند و قوي باشد، ولي پوچ و پوك و ميان تهي است
مبارزه با تهاجم فرهنگی/ مفاسد اخلاقی و مشكلات فرارسيده از دنيای غرب
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، در دوازدهمین كنفرانس بین المللی وحدت اسلامی تحت عنوان «اسلام و امت اسلامی در قرن آینده» مقالاتی پیرامون محورهای کنفرانس وحدت به دبیرخانه این کنفرانس تحویل شد که در ادامه یکی از این مقالات منتخب را مشاهده می کنید:

 بسم الله الرحمن الرحيم

بي­شك بالاترين و والاترين عنصري كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسي دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل می ­دهد. و با انحراف فرهنگ هو چند جامعه در بعدهاي اقتصادي، سياسي، صنعتي و نظامي قدرتمند و قوي باشد، ولي پوچ و پوك و ميان تهي است... بي جهت ومن باب اتفاق نيست كه هدف اصلي استعمارگران، كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زير سلطه است.(1)

(امام خميني ـ قدس سره ـ )

در اين نوشتار به اين مطالب مي­پردازيم:

ـ نيم نگاهي به فرهنگ و تهاجم.

ـ پيشينه تعامل دو فرهنگ اسلامي و غرب عمدتاً مسيحي.

ـ خيزش مجدد اسلام در قرن بيستم.

ـ تهاجمات فرهنگ دشمن.

ـ راه­ها و چاره­ها براي مقابله با تهاجم فرهنگي.

1 ـ نيم نگاهي به فرهنگ و تهاجم

ـ معناي فرهنگ:

فرهنگ در عرف جامعه شناسان حداقل در دو معناي عام و خاص استعمال مي­شود. فرهنگ در معناي عام عبارت است از: مجموعة پيچيده­اي از معلومات، معتقدات، هنرها، اخلاق، آداب و رسوم و تمامي تمايلات، قابليت­ها و عادات مكتسبه­اي كه آدمي در حالت عضويت در يك اجتماع حاصل مي­كند.(2) در اين معنا، بسياري از امور زندگي و جامعة انساني حتي علم و تمدن و دين و هنر و حتي حقوق و قوانين را شامل مي­شود. در «دايرة المعارف لاروس» آمده است: فرهنگ يعني: مجموعه­ي اموري كه به تمدن خاص يك گروه اجتماعي مربوط مي­شود.

اما در معناي خاص، فرهنگ يعني: ارزش ها، عقايد، افكار و انديشه­ها، احساسات و گرايش­ها، منش­ها و بينش­ها، آداب و رسوم و كلية عناصر معنوي سازندة شخصيت، اخلاق و اعمال انسان.(3)

به عبارتي ديگر:

مجموع رفتارهاي اكتسابي و ويژگي اعتقادي اعضاي يك جامعه.(4) و يا سرمايه و عصاره فكري، ارزشي و معنوي يك ملت كه در تاريخ گذشته شكل گرفته و با تغيير و تحولاتي به زمان حال رسيده است. فرهنگ به معناي عام و گسترده­اش به معناي تمدن نزديك است.(5) اما به معناي خاص آن به سنن و آداب و رسوم اجتماعي.(6)

ما در اين نوشتار معمولاً از بكارگيري واژة فرهنگ، معناي خاص آن را اراده مي­كنيم.

ـ جايگاه فرهنگي در اسلام

فرهنگ خواستگاه همه­ي پيش رفت­ها، نو آوري­ها و نيز سرمنشا همه­ي بدبختي­ها و عقب ماندگي هاست. آري هر پيش رفتي در فرهنگ ريشه دارد و نيز هر عقب ماندگي و انحطاطي از فرهنگ سرچشمه مي­گيرد. اگر در سده­هاي نخستين اسلامي، مسلمانان پيش رفت­هاي خوبي داشتند ريشه در فرهنگ اسلامي داشت؛ و اگر هم در سده­هاي بعدي از عزت و شكوه خويش محروم شدند اين هم ريشه در فرهنگ مسلمانان داشت. مسلمانان از فرهنگ اصيل اسلامي، به تعبير امام خميني، رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران. از اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه وآله وسلم) فاصله گرفتند، از عزت اسلامي خويش محروم شدند.

فرهنگ­ها در يك تقسيم كلي به دو قسم تقسيم مي­شوند: «فرهنگ مادي» و «فرهنگ الهي». فرهنگ مادي بر پوچ انگاري ارزش هاي والاي الهي و انساني بنا نهاده شده است. در فرهنگ مادي جنبه­هاي الهي و معنوي فرد فراموش شده و به بُعد مادي محدود گشته است. اما در فرهنگ الهي، بشر آميزه­اي از پيكر خاكي و روان الهي است. در فرهنگ مادي، اقتصاد و بهره جوبي از لذت­هاي مادي زيربناي همه چيز است ولي در فرهنگ الهي اخلاق و ارزش­هاي الهي و انساني اساس وزير بنا است. اقتصاد وسيله است نه هدف.

فرهنگ اسلامي تبلور و تمام و كمال فرهنگ الهي است و هدفش وصول به كمال و سعادت واقعي بشري. تمامي پيامبران الهي مبعوث شده­اند تا با فرهنگ شيطاني و مادي انديشي بستيزند و نابود نمايند ]... وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى...[ و فرهنگ الهي را تعالي بخشند ]...وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا...[.(7)

اسلام با توجه به نقش عظيم فرهنگ در تعالي و انحطاط، هر چه بيشتر مسلمانان را به تلاش در جهت سازندگي فرهنگي سوق داده است. و با توصيه­ها و دستورهاي فراوان و در ابعادي بس و سيع كوشيده است، تا به طور مستقيم و غير مستقيم، فضاي اجتماعي سالم بماند. از باب نمونه اسلام سفارش كرده است، حتي الامكان نمازهاي يوميه را به جماعت بخوانند، و يا يك سري اعمال عبادي ـ اجتماعي مانند كنگره بزرگ سالانة حج و نماز جمعه و نماز عيدين هر چه باشكوه تربرگزار گردد، همه اين­ها به اين جهت است كه در اذهان عمومي تاثير مثبت بگذارد، و در روح جمعي و فرهنگ اجتماعي مؤثر باشد.

اگر اسلام گفته است، گناه علني عقابش بيشتر است، و يا اگر گفته است، ذكر گناه گناه است. براي اين است كه فرهنگ جامعه سالم بماند و عفت عمومي لكه دار نگردد.

فرهنگ از همين كارهاي روزمره و آداب و رسوم و سنن شكل مي­گيرد. به تعبير متفكر بزرگ اسلامي، علامه­ي شهيد مرتضي مطهري، جامعه از افراد تركيب شده است ليكن اين تركيب، تركيب در تن­ها نيست بلكه تركيب در ايده­ها، تفكرها، عواطف و احساسات، تمايلات و گرايش­ها است. از اين تركيب و فعل و انفعالات ايده­ها، آرمان­ها و انديشه­ها، روح جمعي و يا فرهنگ شكل مي­گيرد.(8)

اسلام مي­كوشد تا اين روح جمعي سالم بماند و بدين وسيله زمينه­هاي تعالي آماده گردد. دو فريضه­ي مهم امر به معروف و نهي از منكر براي سالم نگهداري همين روح جمعي است. مضاعف بودن ثواب در برخي عبادت­هاي جمعي و نيز مضاعف بودن گناه و مجازات در برخي از گناهان آشكار وعلني براي همين منظور است.

و نيز در اهميت فرهنگ در اسلام، توجه به واژه­هاي مترادف و يا نزديك به مترادف و اژه­ي فرهنگ، در قرآن و روايات به ما كمك مي­كند تابيشتر به اهميت و جايگاه فرهنگ واقف گرديم. فرهنگ را در متون اسلامي مي­توان مترادف و يا نزديك به مترادف باكلماتي مانند «امت»، «ادب» «تربيت» ، «اخلاق» ، «مكارم» اخلاقي» ، «بصيرت» ، «علم» «هدايت»، «حكمت» ، «فكر» ، «عقل» و «لب» دانست و با پژوهش در اين واژه­ها به نقش آفريني فرهنگ پي برد.

از اين همه واژگان شايد دو واژه­ي «امت» و «ادب» به فرهنگ نزديكتر باشد. واژه­ي امت در قرآن(9) و «ادب» در رويات بسيار به كار رفته است. مانند: «لاميراث كالادب»،(10) «ان خير ما ورث الآباء لابنائهم الادب لا المال فان المال يذهب والادب يبقي».(11)

ـ تبادل و تهاجم فرهنگي

فرهنگ­ها از دير زمان بايكديگر ارتباط داشتند، و امروزه هم ارتباط فرهنگي برقرار هست و در آينده نيز چنين خواهد بود. هر چه ارتباطات و فن آوري ارتباطي بيشتر و پيش رفته تر گردد، ارتباط فرهنگي هم بيشتر خواهد شد، در اينكه بين فرهنگ­هاي مختلف ارتباط برقرار هست و روز به روز هم بيشتر مي­شود، امري است مسلم و غير قابل ترديد، ليكن سخن در چگونگي اين رابطه است.

اگر بين فرهنگ­ها مبادله، تعادل و توازن برقرار باشد و هر يك از جهتي گيرنده و از جهتي دهنده باشند، به عبارت ديگر اگر نفوذ دو طرفه باشد، در اين صورت تبادل فرهنگي برقرار است. حال اگر نفوذ يك طرفه باشد، يعني از يك سوپيشروي و گستردگي و اشغالگري است و در سوي ديگر فرورفتگي. در اين صورت آن فرهنگي كه پيشروي مي­كند، فرهنگ مهاجم واشغالگر و فرهنگ فرورفته و بازنده فرهنگ اشغال شده است.

حضرت آيت الله خامنه­اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران در اين باره مي­فرمايد: «تهاجم فرهنگي به اين معنا است كه يك مجموعه­ي سياسي يا اقتصادي براي اجراي مقاصد خاص خود و اسارت يك ملت به بنيان­هاي فرهنگي آن ملت هجوم مي­برد. در اين هجوم، باورهاي تازه­اي را به زور و به قصد جايگزيني با فرهنگي و باورهاي ملي آن ملت وارد كشور مي­كنند».(12)

با اين بياني كه گذشت، تبادل فرهنگي غير از تهاجم فرهنگي است. در تبادل فرهنگي هدف با روري فرهنگي است ولي در تهاجم فرهنگي هدف ريشه كني است. در تبادل فرهنگي فعل و انفعالات و داده­ها و نفوذ و پيشروي دو سويه است ولي در تهاجم فرهنگي يك سويه. مقام معظم رهبري مي­فرمايد:

« در تبادل فرهنگي هدف بارور كردن وكامل كردن فرهنگ ملي است ولي در تهاجم هدف ريشه كن كردن و از بين بردن فرهنگ ملي است. در تبادل فرهنگي گيرنده­ي فرهنگ چيزهاي مطبوع و دلنشين و خوب و مورد علاقه را مي­گيرد... در تبادل فرهنگي ملت فراگيرنده، نقاط درست و چيزهايي كه فرهنگ او را كامل مي­كند تعليم مي­گيرند... در تهاجم فرهنگي چيزهايي را كه به ملت مورد تهاجم مي­دهند، خوب نيست و بد است».(13)

«تهاجم فرهنگي با تبادل فرهنگي متفاوت است. تبادل فرهنگي لازم است و هيچ ملتي از اينكه معارفي راد رتمام زمينه­ها از جمله فرهنگ و مسائلي كه عنوان فرهنگ به آن اطلاق مي­شود، از ملت­هاي ديگر بياموزد، بي نياز نيست. در هميشه تاريخ هم همين طور بوده و ملت ها در رفت و آمدهايشان بايكديگر آداب زندگي، خلقيات، علم، نحوه­ي لباس پوشيدن، آداب و معاشرت، زبان، معارف و دين را از هم فراگرفته­اند؛ اين مهم ترين مبادله­ي ملت­ها باهم بوده كه از تبادل اقتصادي و كالا هم مهم تر است».(14)

اسلام با تبادل فرهنگي مخالف نيست بلكه آن را ارج مي­نهد و مسلمانان را تشويق مي­كند كه با تمامي امكانات در تبادل فرهنگي بشتابند و سخن و مطالب حكمت آميز را از هر كسي كه باشد ولو از دگرانديشان بگيرند. پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در اين باره فرمود: «اطلب العلم ولو بالصين فان طلب العلم فريضة على كل مسلم»، در پي تحصيل علم به دورترين نقاط مانند چين سفر كنيد، چون كه دانش طلبي بر هر مسلماني لازم است.(15)

«كلمة الحكمة ضالة المؤمن فحيث وجدها فهو احق بها سخن حكيمانه گمشدة مؤمن است،  وهر جا و ازهر كه يافت آن را بگيرد، چون كه مؤمن از ديگران در داشتن سخنان حكيمانه شايسته تراست».(16)

امام علي (عليه السلام) فرمود: «الحكمة ضالة المؤمن فخذ الحكمة ولو من اهل النفاق، حكمت گمشده مؤمن است، پس حكمت رافراگير حتي از منافقان».(17)

اما اسلام با تهاجم فرهنگي مخالف است، چون كه دشمن با تهاجم فرهنگي استقلال ما را سلب مي­كند. جامعه اسلامي بايد مستقل باشد و روي پاي خود بايستند و به تعبير قرآن: «استوي علي سوقه»(18) باشد. بنابه گفته رهبر كبير انقلاب اسلامي، امام خميني ـ قدس سره ـ : «فرهنگ اساس ملت است، اساس مليت يك ملت است. اساس استقلال يك ملت است».(19) حال اگر استقلال فرهنگي نباشد، استقلال سياسي، نظامي، قضايي و حقوقي هم وجود ندارد.

تهاجم فرهنگي خيال يا واقعيت ؟!

برخي مي­گويند: كار فرهنگي اساساً تهاجم پذير نيست، و برخي ديگر مي­گويند: تهاجم فرهنگي امري است حتمي و واقعيت دارد. امروزه دشمنان اسلام براي بسط قلمرو خود و به در كردن رقيب دست به تهاجم فرهنگي وسيعي زده­اند.

آنان كه تهاجم فرهنگي را نفي مي­كنند، منطقشان اين است كه كار فرهنگي با تبليغ و اثر گذاري تدريجي و طبيعي بر افكار عمومي تو ام است، در حالي كه تهاجم با اين شيوه نمي­سازد. بلكه حركتي است سريع، تند و خشن. ليكن اين منطق قابل قبول نيست، در اين جامراداز تهاجم نوعي بسيج و تمركز نيروها و نقشه­هاي دشمن به منظور استحاله­ي فرهنگي و از دست دادن هويت مذهبي، ديني و يا ملّي ديگران است.

براي تهاجم فرهنگي اموري به عنوان پيش فرض لازم است.

1 ـ كسي و يا ملتي و امتي دشمن داشته باشد.

2 ـ دشمن بخواهد به منافع آنان سيطره داشته باشد.

3 ـ در اين سيطره اجازه نمي­گيرد، چون كه اجازه نمي­دهند، بلكه براي وصول به آن از شيوه­ي هجوم و حمله استفاده مي­كند.

4 ـ هر هجوم و تهاجمي به نوبه­ي خود شكل خاص دارد و از ابزار ويژه­اي بهره­مند است.

5 ـ ابزار فرهنگي گاهي به عنوان مقدمه و گاه به عنوان متمم و مكمل و گاه به عنوان حركتي جايگزين و جبران كننده­ي شيوه­ي شكست خورده­ي قبلي به كار گرفته مي­شود.

همه­ي اين امور وجود دارد. بنابر اين تهاجم فرهنگي با توجه به اين پيش فرض­ها، يعني اينكه دشمن ابزارهاي ظاهراً غير نظامي و غير اقتصادي و غير سياسي و به عبارت ديگر شيوه­ها و ابزارهايي را كه لازمة ايجاد و گسترش يا كاهش و امحاي فكر و فرهنگ و بينش و عقيده در ميان يك ملت است، به نحوي مورد استفاده قرار مي­دهد تا افكار و آراي مردم را براي پذيرش هجوم ناگهاني يا نفوذ تدريجي به منظور تصرف و تملك منابع و منافع مادي و معنوي آنان به طور طبيعي مهيا كند.

در واقع امروزه انسان­ها پيچيده تر شدند و شكل تهاجم تفاوت كرده است. به اصطلاح امروزه دشمنان با پنبه سر مي برند. مي­توان گفت: قرن حاضر، قرن جنگ هاي صليبي فرهنگي است سخن اين نيست كه فرهنگ يا فرهنگ هاي جهاني داراي وجوه مثبت و قابل اقتباس و انتخاب نيست. اگر به تبادل و انتقال فرهنگي نيانديشيم، اسير جمود و جزميت شده و در دام عصبيت و حميت جاهلي گرفتار مي­آييم. اما سخن اين است كه امروز صاحبان قدرت­هاي برتر صنعتي ونظامي با اتكاي به همين برتري مادي، خود را محقق و مكلّف مي­دانند نا از فرهنگ خويش به عنوان فرهنگ برتر و برترين فرهنگ ياد كرده و در مقام كسب اقتدار و تسليط فرهنگ برآيند و فرهنگ و تمدن ملت هاي ديگر را حتي المقدور به عنوان مانع و رادع از ميان بردارند.

امروزه به اعتباري مي­توان گفت كه صاحبان قدرت­هاي برتر نظامي و صنعتي، مغول­هاي با فرهنگ عصر حاضرند! صليبي هاي قرن اتم­اند! اما به جاي شيهه اسب­ها و برق شمشيرها و غبار لشكرها، آنچه به كار آنها مي­آيد و در همه جاي جهان ديده و شنيده مي­شود، شيهه­ي بي اماني است كه از حلقوم راديوها و تلويزيون هابر مي­آيد و برق خيره كننده­اي است كه از چشم دوربين­ها ساطع مي­شود و غبار عالمگيري است كه از موج ماهواره­ها بر مي­خيزد.(20)

خيال نكنيم كه اگر ما تهاجم فرهنگي را انكار كرديم. مشكل حل مي­شود، چنين نيست تهاجم فرهنگي وجود دارد. اگر ما آن را انكار كنيم مصداق اين سخن امام علي (عليه السلام) مي­شويم كه فرمود: «ومن نام لم ينم عنه، تواگر در سنگر به خواب بروي معنايش اين نيست كه دشمن هم در سنگر مقابل به خواب رفته است».(21)

2 ـ پيشينه تعامل و تقابل دو فرهنگ اسلامي و غرب عمدتاً مسيحي

از تاريخ اسلام حدود چهارده قرن و از مسيحيت حدود بيست قرن مي­گذرد؛ در اين مدت تعامل­ها و تقابل هايي بين دو فرهنگ اسلامي و غربيان مسيحي وجود داشته است.

از قرن سوم به بعد مسيحيت رشد كرد و امپراتوري روم از آن حمايت كرد و كليساها نظام مند شدند و پاپ در رأس عالم مسيحيت و در كنار امپراتور شعار مسيحيت دين نجات بخش را دنبال مي­كردند. ليكن توسط متصديان كليسا انحرافاتي در آيين حضرت عيسي (عليه السلام) پديد آمد، متصدّيان كليساها ادعاهاي ناصوابي داشتند، خود را واسطه بين خدا و بندگان معرفي مي­كردند، كم كم بر اثر تحريف در دين مسيحيت تحوّل ناگوار بزرگي در اروپا رخ داد. و سايه­هاي جهل و ناداني بر آن سرزمين گسترانيده شد و اين تاقرن پانزدهم ادامه داشت.

اما در اسلام، اسلام از همان آغاز تولدش رشد فرهنگي بسيار گسترده­اي داشت؛ چون كه از سويي آيات قرآن به علم و دانش و تمدن و اخلاق پسنديده و مايه­هاي تمدني به طور گسترده بها داد. و از سوي ديگر پيامبر بزرگ اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در گفتار و عمل مسلمانان را به فراگيري دانش وبالندگي تمدني تشويق كرد؛ و همين راه را اهل بيت و صحابه كرام آن حضرت ادامه دادند و جملگي مسلمانان را به بسيج فرهنگي فراخواندند. اين سبب شد كه در كوتاه ترين زمان ممكن تمدن عظيم وبا شكوه اسلامي با فرهنگي غني و بالنده شكل بگيرد.

گرچه جهاد مسلمانان در پيشروي آنان نقش بسياري داشت ليكن پشتوانه­ي فرهنگي اين دين از جمله­ي رموز موفقيت بود. هر جا مسلمانان قدم نهادند، بدون اينكه مردم را به پذيرش اسلام اجبار كنند، خودشان با آزادي تمام، آن گاه كه به غناي فرهنگي اسلام پي مي­بردند، مسلمان مي­شدند.

به تعبير گوستاولوبون فرانسوي: «قرآن به زور شمشير پيش رفت نكرده است، بلكه تنها به وسيله­ي دعوت و تبليغ بود و همين تبليغ بود كه ملت­هاي ترك و مغول را پس از ظهور اسلام، هنگامي كه بر سر اعراب مسلط شدند، با اينكه اعراب مغلوب آن­ها بودند، مسلمان كرد».(22)

در بسياري از كشورهاي اسلامي مانند مالزي و اندونزي، بدون اينكه مسلمانان از راه جهاد و حمله­ي نظامي وارد آن كشورها شوند، مردم مسلمان شدند. اسلام با جاذبه­ي فرهنگي در اين مناطق راه يافت. بارها سرزمين مسلمانان مورد تاخت وتاز بي رحمانه­ي دشمنان قرار گرفت (مانند حمله­ي چنگيزخان مغول). بعد از آنكه از نظر قدرت نظامي شكست خوردند، فرهنگ و دينشان هم شكست خورد و اثري از آن باقي نماند. ولي مسلمانان اگر در جابي شكست نظامي خوردند فرهنگ مسلمانان شكست نخورد، بلكه در اعماق جان آن ملت باقي ماند، مانند شكست عثماني هادر بالكان، با اين وجود در آلباني، كوزوو، بوسني هرزوگوين و در ديگر نقاط بالكان ميليون­ها تن مسلمان هستند، اين­ها به اين فرهنگ اسلامي عشق مي­ورزند. در اسپانيا هم وضع به همين منوال بود، ليكن اعقاب همين صرب­هايي كه امروز در بوسني و كوزوو نسل كشي مي­كنند و مي كوشند تا در اين منطقه ديگر مسلماني نماند، در اسپانيا هم بعد از شكست مسلمانان نسل كشي كردند و مسلمانان را به دريا ريختند.

به جهت غناي فرهنگي در اسلام بود كه مغولان از خدابي خبرنه تنها نتوانستند دين اسلام را نابود كنند، بلكه با تلاش هاي فرهنگي برخي از رجال ديني مانند خواجه نصير الدين طوسي، آنان به اسلام متمايل و سرانجام تسليم شدند.

در همان دوراني كه اروپائيان در جهل و تاريكي مي­زيستند، مسلمانان پرچمدار علم و تمدن و فرهنگ غني و بالنده بودند. از هنگامي كه امپراتوري روم تجزيه شد و در سال 395 ميلادي به دو حوزه­ي شرقي و غربي تقسيم شده به گفته­ي خود اروپائيان مسيحي، علم و دانش از اروپا رخت بربست. از اين زمان دوره­ي قرون وسطي و سقوط آنان به شمار مي­آيد و تاقرن پانزدهم و به ويژه تاسال 1453 ميلادي، يعني: سال فتح «قسطنطنيه» و سقوط «بيزانس» و انقراض امپراتوري روم شرقي، توسط تركان عثماني، ادامه يافت.

بعد از سقوط «بيزانس» كم كم در اروپا تحولي رخ داد و عصر رنسانس و گسترش علوم و سرانجام فن آوري­هاي جديد، يكي پس از ديگري پديد آمد و آنان عقب ماندگي هاي علمي قرون وسطي را جبران كردند و صاحب تمدن جديدي شدند.

اروپائيان اساس اين تمدن را از مسلمانان فراگرفتند. آنان از طريق اندلس اسلامي، جزيره­ي سيسيل، جنگ­هاي صليبي و كرانه­ي شرقي و شمال شرقي درياي مديترانه و بيزانس، با مسلمانان ارتباط داشتند و از اين راه­ها علوم و تمدن را از جهان اسلام به اروپا منتقل كردند. اين سخن نه از اين جهت است كه چون مسلمانيم و متعلق به مشرق زمين اين گونه نظر مي­دهيم، بلكه مسيحيان هم همين را مي­گويند، مثلا «جرجي زيدان» مسيحي مي نويسد: از تاريخ اسلام تمدن جديد سرزده و تمدن دنياي قديم به توسط آن پايان يافته است.(23) بلكه غربي­ها هم مي­گويند، مثلا «گوستاولوبون» مسيحي فرانسوي مي­نويسد: تمدن اروپا نتيجه­ي يك سلسله تاثيراتي است كه از تمدن اسلام پديده آمده است.(24)

اروپائيان قطب نما را از مسلمانان فراگرفتند، دانش كروي بودن، زمين و دانش بارون را از مسلمانان آموختند. آنان از دانش مسلمانان بهره گرفتند و در قرن هاي هفدهم و هيجدهم از همين دانش­ها براي استعمار و غارت منابع و ثروت ملت­ها استفاده كردند.

ـ تقابل و رويارويي بين اسلام و غرب

از آغاز تاكنون بين اسلام و غرب عمدتاً مسيحي پنج دوره تقابل و رويارويي وجود داشته است. مرحله­ي اول مربوط به سه قرن اول اسلامي است كه مسلمانان با هدف رهايي مردمي كه تحت ستم بودند، جهاد رهابي بخش را آغاز كردند و نتيجه­ي آن هم پيروزي هاي درخشان براي مسلمانان بود. سپس حدود دو قرن آرامش نسبي وجود داشت و در قرن­هاي ششم تا هشتم هجري از سوي غربي­ها تهاجم وسيعي آغاز شد، آنان گرچه در آغاز موفقيت­هايي را كسب كرده بودند ولي سرانجام باشكست مواجه شدند. بعد از اين بيش از صد سال آرامش نسبي وجود داشت و سپس در قرن دهم هجري، هجوم از سوي مسلمانان و مسيحيان از هر دو طرف آغاز شد، پيروزي مسلمانان در اروپاي شرقي و شكست مسلمانان در اروپاي غربي، نتيجه­ي اين مرحله شد. سپس تا حدودي آرامش وجود داشت و در قرن هاي سيزدهم تهاجم بي­ رحمانه از سوي استعمار غرب شكل گرفت وبعد از آن در مرحله­ي پنجم، مرحله­ي بيداري مسلمانان و مقابله فرهنگي شديد بين دو فرهنگ اسلامي و غربي آغاز شد. اينك توضيحي در اين مراحل:

1 ـ آغاز دعوت و رشد اسلام در حوزه­ي امپراتوري روم: اولين مرحله­ي رويارويي بين اسلام و غرب در سده­ي اول اسلامي برابر با قرن هفتم ميلادي، همراه و همزمان با نفوذ و گسترش اسلام در قلمرو امپراتوري روم شرقي، بيزانس تا عمق اروپا، آفريقا و شرق دور بود.

قبل از ظهور و گسترش اسلام، دو قدرت بزرگ جهاني در منطقه حاكميت داشتند، يكي ايران ساساني و ديگر امپراتوري روم بود. امپراتوري روم در تمامي مناطق ساحلي درياي مديترانه، با مركزيت روم حكومت مي­كرد. در سال 395 ميلادي اين حكومت پهناور به دو قسمت شرقي و غربي تجزيه، شد قسمت غربي با مركزيت روم و قسمت شرقي با مركزيت «بيزانس» يا قسطنطنية، بود. آن گاه كه اسلام ظهور كرد، با توجه به حقانيت اين دين آسماني كه به عنوان يك عقيده­ي مؤثر و نجات بخش مطرح شد و جهاد مسلمانان عرصه­هاي نويني را بر روي آنان گشوده بود، جاذبه­ي خوبي در بين توده­هاي تحت ستم يافت. خود اين جاذبه و محتواي عالي آن موجب شد تا در اين دوره بر دو قدرت بزرگ آن زمان پيروز گردد.

در اين دوره بين مسلمانان و امپراتوري روم چند درگيري رخ داد. درگيري از سال نهم هجري از زمان رسول مكرم اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) آغاز شد.

ـ در سال نهم، جنگ موته كه به شهادت زيد بن حارثه، جعفر بن ابي طالب و عبدالله بن رواحه منجر شد.

ـ در سال يازدهم سپاه اسامه بن زيد، در موته كه منجر به پيروزي سپاه اسلام در برابر سپاه هر قل، امپراتوري روم، شد.

ـ در سال 12 هجري برابر با سال 633 ميلادي در يرموك نزديكي اردن و فلسطين سپاه اسلام به رهبري خالد بن وليد بر روميان پيروز شد. اين پيروزي هم چنان ادامه داشت. در سال پانزدهم هجري تمامي مناطق سوريه، در سال هفدهم، فلسطين و بيت المقدس، در سال نوزدهم مصر، و در سال بيستم شمال آفريقا، آزاد شد و مسلمانان توانستند، در اين مناطق بر امپراتوري روم پيروز گردند.

ـ در سال 22 هـ . ق. برابر با 642 م. امپراتوري روم شرقي با مسلمانان در مصر و سوريه رويا رو شد، در اين رويارويي رومي ها برخي از توان خود را از دست دادند.

ـ در سال 28 هـ . ق برابر با 648 م. مسلمانان در يك نبرد رهايي بخش جزيره­ي قبرس را فتح كردند و بر امپراتوري بيزانس چيره شدند.

ـ در سال 50 هـ . ق برابر با 670 م. مسلمانان در شمال آفريقا با نيروهاي تحت امر امپراتوري روم درگير شدند و به پيروزي هايي نايل شدند.

ـ در سال 53 هـ . ق برابر با 674 م. ناوگان دريابي مسلمانان در قلب درياي مديترانه بر جزيره­ي سيسيل چيره شدند و آن گاه از طريق دريا پيش رفتند و در سال بعد قسطنطنيه، مركز امپراتوري روم شرقي را محاصره كردند.

ـ در سال 74 هـ . ق. برابر 693 م. مسلمانان «ژوستي نين» در يك در گيري با امپراتوري روم، سپاه «كنستانتين دوم» را در «سباستوپوليس» و «سيليسا» شكست دادند. در اين سال مسلمانان توانستند به اقيانوس اطلس برسند.

ـ در سال 75 هـ . ق. برابر با 694 م. در حوزه­هاي خاوري امپراتوري روم مسلمانان با روميان درگير شدند.

ـ در سال 78 هـ . ق. برابر با سال 697 م. مسلمانان در شمال آفريقا با روميان درگير شدند و منطقه كارتاژ را تصرف نمودند.

ـ در سال 92 هـ . ق برابر با سال 710 م. مسلمانان از تنگه­ي جبل الطارق گذشتند و ژرمن­ها را در شبه جزيره­ي ايبري (اسپانيا و پرتقال) شكست دادند و تا منطقه­ي پيرنه در جنوب فرانسه پيش روي كردند.

ـ در سال 102 هـ . ق. برابر با 720 م. مسلمانان در «ساردني» مستقر شدند و ارتش اسلام با عبور از جبال پيرنه و ارد فرانسه شد و «ناربون» را محاصره كرد.

خلاصه اينكه در دو سه قرن اول درگيري­هاي بسياري بين مسلمانان و روميان رخ داد. كه در مجموع پيروزي از آن مسلمانان بود.

2 ـ جنگ­هاي صليبي: بعد از پيروزي­هاي چشمگير مسلمانان بر غربيان و به ويژه­بر كليسا و فلسفه­ي اسكولاستيك، دوره­ي ديگري از درگيري­هاي همه جانبه با تهاجم گسترده حاكمان غربي و پاپ­ها و رؤساي كليسا آغاز شد.

در اين دوره رهبران كليسا كه قدرت سياسي و مذهبي در اختيار آنان بود، بابسيج سراسري، مردم را به جنگ با مسلمانان فراخواندند و صدها هزار نفر بلكه ميليون­ها نفر مردم اروپا به ويژه از فرانسه، به سوي بيزانس حركت كردند و از آن جا به سوي انطاكيه و با تصرف نوار ساحلي درياي مديترانه، خودشان را به بيت المقدس رساندند. اين جنگ­ها حدود دويست سال طول كشيد از 490 هـ ق. تا 690 هـ ق. (برابر با 1096 م. تا 1290 م) ودر تاريخ به نام جنگ­هاي صليبي معروف است. گرچه صليبي­ها در آغاز پيروزي­هايي را كسب كردند ولي سرانجام شكست سختي خوردند.

ـ در سال 490 هـ ق. برابر با سال 1096 م. غربي­ها اولين جنگ صليبي را آغاز كردند.

ـ در سال 492 هـ ق. برابر با سال 1098 م. صليبي­ها در انطاكيه مسلمانان را شكست دادند.

ـ در سال 493 هـ ق. برابر با سال 1099 م. صليبي­ها بيت المقدس را تصرف نمودند.

ـ در سال 542 هـ ق. برابر با سال 1147 م. صليب­ها در آسياي صغير شكست خوردند.

ـ در سال 583 هـ ق. برابر با سال 1187 م. صلاح الدين ايوبي صليبي­ها را از بيت المقدس راند و شكست سختي را بر آنان تحميل نمود.

اين درگيري­ها هم چنان ادامه داشت تا اينكه در سال 690 هـ ق. برابر با 1290 م. پايان يافت.

جناياتي كه در اين جنگ­هاي دويست ساله صليبي، غربي­ها مرتكب شدند، قلم از نگارش آن شرمگين است. به نوشته­ي گوستاولوبون آنان عطش خودشان را از خون مردم فرو مي­نشاندند، كودكان و پيران وجوانان را مي­كشتند و قطعه قطعه مي­كردند، و اساسا هيچ انساني را زنده نمي­گذاشتند. شكم مرده­ها را پاره مي­كردند كه طلا از ميان آن­ ها پيدا كنند. خون در كوچه­هاي بيت المقدس كه از لاشه­ي كشتگان انباشته شده بود، چون نهرها جاري بود. تنها در مسجد عمر در بيت المقدس ده هزار نفر را كشتند.

گوستاولوبون در ضمن بيان جنايات صليبي­ها مي­نويسد: از اين همه جمعيت حتي يك نفر هم نبود كه به دين مسيح معتقد باشد و اين جنايات را مرتكب نشود. سپس اين حركت را با حركت مسلمانان در فتح بيت المقدس در عهد خليفه­ي دوم مقايسه مي­كند و مي نويسد: «قشون صليب هنگامي كه داخل بيت المقدس شدند رفتارشان به كلي مخالف با رفتاري بود كه عمر بن خطاب خليفه­ي مسلمانان با مسيحيان بيت المقدس هنگام فتح آن جاكرد...».(25)

غربی­ها حدود دويست سال در منطقه فلسطين، لبنان، سوريه و آسياي صغير و سواحل جنوب شرقي درياي مديترانه آتش افروزي كردند. از نظر نظامي و سياسي به پيروزي نرسيدند ليكن در اين مدت آنان با فرهنگ و هنر و تمدن اسلامي آشناشدند و براي پايه ريزي پيش رفت­هاي آينده خود بهره­هاي فراوان بردند. به نوشته­ي ويل دورانت: «مغرب زمين جنگ­هاي صليبي را باخت... همه­ي جنگاوران مسيحي از ارض موعود بيرون رانده شدند... ليكن آنان از كوشش­هاي مداوم تجربه آموختند و شكست­ها را ازياد بردند، عطش علم و علاقه به ترقي را از دشمنانشان فراگرفتند، كليساهاي جامع ساختند، به پيمودن ميدان­هاي عقل پرداختند و با سربلندي به دوران رنسانس، قدم نهادند».(26)

3 ـ فتح قسطنطنيه و پيروزي­هاي مسلمانان در بالكان: تركان عثماني بعد از دفع حملات و حشيانه صليبيان، بر ضد غرب حركت وسيع و نيرومندانه­اي آغازيدند و در ميدان نبردبر آنان پيروز شدند. نقطه­ي اوج اين حركت، فتح قسطنطنيه مركز امپراتوري روم شرقي، بيزانس در 29 ماه مه سال 1353م. برابر با 857 هـ بود كه در اين زمان سلطان محمد فاتح به همراه وزيران و اميران و نيروهاي حفاظتي وارد شهر شدند. به هنگام نماز مؤذن برفراز بلندترين منارهاي كليساي اياصوفيا بانگ اذان سرداد و مردم براي اولين بار از آن نقطه نام خدا و پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) را شنيدند و در آن جابه نماز ايستادند.

در تاريخ آمده است: سلطان و همراهان به قصر كنستانتين رفتند، در همين هنگام سلطان محمد فاتح به شكرانه­ي اين پيروزي بزرگ اين بيت شعر فارسي را ترنم مي­كرد: به حالت يك بيت شعر نوشته شود.

 پرده­داري مي­كند در قصر قيصر عنكبوت$$$بوم نوبت مي­زندبر طارم افراسياب.(27)

بعد از فتح قسطنطنيه مسلمانان نبرد را ادامه دادند و بالكان را گشودند.

ـ در سال 861 هـ. ق. برابر با سال 1456 م. آتن به تصرف مسلمانان درآمد.

ـ در سال 898 هـ ق. برابر با 1492 م. سپاهيان مسلمان به رهبري با يزيد دوم مجارستان را تصرف نمودند.

ـ در سال 905 هـ. ق. برابر 1499 م. مسلمانان ترك با ونيزي­ها در گير شدند و آنان را در «ساپنيزا» شكست دادند.

ـ در سال 928 هـ ق. برابر با 1521 م. مسلمانان به رهبري سليمان اول، «بلگراد» را تصرف نمودند.

ـ در سال 936 هـ ق. برابر با 1529 م. مسلمانان «وين» را محاصره نمودند.

در اين دوره­ي در گيري­ها، در شرق اروپا، آسياي صغير و بالكان مسلمانان پيروز شدند، ليكن در غرب اروپا در اندلس و شبه جزيره­ي ايبري، مسلمانان شكست خوردند و در سال 898 هـ. ق. برابر با 1492 م. مسلمانان بعد از هفتصد سال از آن منطقه را نده شدند.روي هم رفته در اين دوره­از جهتي مسلمانان شكست خوردند ليكن پيروزي­هاي مسلمانان در حوزه­ي بالكان چشم گيرتر بود.

4 ـ تهاجم وسيع استعمار غرب بر جهان اسلام اسلام: در قرن­هاي هفدهم و هيجدهم ميلادي جهان اسلام با تهاجم وسيع و همه جانبه غرب مواجه شد. در واقع به شكلي ديگر همان جنگ­هاي صليبي تكرار شد، ليكن با ابزار و آلات جديد و پيش رفته­تر. درنده خوئي وحشي گري به مانند گذشته ليكن اين بار با ظاهري فرينده تحت عنوان استعمار و عمران و آباداني و كمك به ملت­هاي جهان. در اين مرحله تنها تهاجم نظامي نبود بلكه افزون بر آن تهاجم فرهنگي.

ـ در سال 1213 هـ ق. برابر با 1798 م. مصر توسط سپاهيان ناپلئون اشغال شد.

ـ در سال 1214 هـ ق. برابر با 1799 م. ارتش فرانسه به رهبري ناپلئون سوريه را اشغال كرد.

ـ در سال 1242 هـ ق. برابر با 1826 م. روسيه­ي تزاري به نفع غربي ها وارد ميدان شد و به ترك­هاي عثماني در مورد صربستان اولتيماتوم داد.

ـ در سال 1243 هـ ق. برابر با 1827 م. روسيه، فرانسه وانگلستان بر ضد دولت مسلمان عثماني متحد شدند و از يونان حمايت كردند. و در سال بعد روسيه به دولت عثماني اعلان جنگ داد.

ـ در سال 1357 هـ ق. برابر با 1911 م. بين ايتاليا و عثماني جنگ شد و ايتاليا تريپولي را بمباران كرد. و براي نخستين بار از هواپيماهاي بمب افكن استفاده شد.

ـ در سال 1332 هـ. ق. برابر با 1912 م. روسيه، فرانسه و بريتانيا به دولت عثماني اعلان جنگ دادند.

ـ در سال 1342 هـ ق. برابر با 1923 م. مصطفي كمال آتاتورك رئيس جمهوري تركيه شد و همسوي با غربي­هاي حركت نمود و مركز حكومت اسلامي را از هم پاشيد. در اين مرحله غربي­ها.

اولاً: در بعد نظامي قوي بودند و پيروز شدند و سرزمين­هاي مسلمانان را اشغال نمودند.

وثانياً: كشور پهناور اسلامي را تكه پاره كردند و اجازه ندادند تا مسلمانان به صورت يك سازمان قوي عمل كنند. حكومت عثماني را به چهل كشور كوچك تقسيم كردند.

وثالثاً: ناسيوناليسم و ملي گرايي را رواج دادند تا جايگزين ايدئولوژي اسلامي بشود. ونيز موجب تفرقه و جنگ و نزاع بين مسلمانان شود.

و رابعاً: كوشيدند تا فرقه­ها و نحله­هايي در ميان مسلمانان بيافرينند مانند: بهائيت و بابيت در ايران، قادياني­ها در شبه قاره­ي هند و...

و خامساً: مساله­ي يهودي­ها را مطرح كردند. خلاصه اينكه اروپائيان در اين مرحله­ي چهارم از فن آوري­هاي جديد استفاده كردند و يكه­تاز ميدان گشتند و تاتوانستند بر مسلمانان تاختند و موجبات دعواهاي مستمر را هم در بين مسلمانان پديد آوردند. در قلب جهان اسلام دولت اشغالگر يهود را تاسيس كردند كه هميشه عامل جنگ و دعوا باشد و عده­ي مسلمانان در اين راه مصرف بشود، افراد وابسته و ضد دين مانند رضاخان را بر سركار آورند تا از درون مذهب زدايي كند و... به تعبير آرنولد «توين­بي» مورخ و متفكر انگليسي: مسيحيت غربي ريسماني را كه از قرن­ها پيش برگردن اسلام افكنده بود، اما جرات آن را نمي­يافت كه آن رابكشد، ناگهان با همه­ي نيرويش كشيد».(28)

5 ـ بيداري مسلمانان در برابر استعمار يا عصر رنسانس مسلمانان: بعد از آن همه رويارويي هاي شرق و غرب، وبعد از آنكه استعمار غربي­ها از قرن هيجدهم تا بيستم، خودشان را «مالك الرقاب» كره­ي زمين دانسته اند و بعد از پيروزي­ها كه نعره مستانه سردادند، ناگهان مواجه شدند بابيداري مسلمانان. اوج اين بيداري در انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني ـ قدس سره نمايان شد.

در فراز آتي اين نوشتار اين بحث را پي مي­گيريم.

3 ـ خيزش مجدد اسلام در قرن بيستم

كم كم قرن بيستم به دهه­هاي پاياني خويش نزديك مي­شد، جهان در جنگ سرد دو قدرت استكباري گرفتار شده بود، ديگر ملت­ها و دولت­ها خود را باخته بودند، انگار جز فرهنگ دو سويه­ي ماديگرايي بلوك شرق و غرب، فرهنگ ديگري ياراي تنفس نداشت، جملگي در لاي خود فرورفته بودند و براي استحاله­ي كامل فرهنگي، روز شماري مي­كردند. ملت­ها در حالي كه كارت دعوت شركت در جشن تعويض هويت فرهنگي را با خود حمل مي­كردند، ناگهان نغمه­اي اميد و فرياد بيداري را شنيدند.

روز يازدهم فوريه 1979 فرارسيد؛ خبرگزاري­ها مخابره كردند: نهضت اسلامي ايران پيروز شد؛ نهضتي كه شعارش «لا اله إلاَّ اله» و «الله اكبر» است و به هر دو قدرت استكباري، نه مي­گويد و پرچم رهايي بخش ملت­ها را بر دوش مي­كشد.

آري، انقلاب اسلامي ايران، به رهبري فرزندي از آل رسول، كه مايه­ي اميد مسلمانان و مستصعفان و محرومان، و مايه­ي نگراني و خشم مستكبران بود، پيروز شد. ايران كه تا ديروز پايگاه اسرائيل و صهيونيسم بود، امروز به پايگاه فلسطين تبديل شده است. تاديروز كه صهيونيست­هاي اشغالگر و تروريست­هاي آن سوي بحار كه نعره­هاي مستانه سر مي­دادند و جشن­هاي تجاوز و غارتگري به پا مي­كردند، اينك بهت زده وسردرگم شده­اند و احساس خطر مي­كنند. «موشه دايان» وزير امور خارجه اسبق رژيم غاصب فلسطين مي­گفت: با پيروزي انقلاب اسلامي در تهران، زلزله­اي در منطقه­ي خاورميانه پديد آمد كه لرزه­ها و پس لرزه­هايش به اسرائيل مي­رسد و او را تهديد مي­كند.

غربي­ها كه در مرحله­ي چهارم رويارويي، همه چيز را تمام شده تلقي مي­كردند. واصلا احساس نمي­كردند كه از درون جهان اسلام نهضتي به ثمر برسد و منافع نا مشروع آنان را تهديد كند، باورشان نبود كه حركت­هاي احياگرانه­ي سيد جمال الدين اسد آبادي، سيد قطب، محمد عبده، محمد اقبال و نهايتاً نهضت امام خميني به نتيجه برسد و مشكل جدي­بر آنان ايجاد كند، ناگهان ديدند: قافيه را باخته­اند.

در واقع پيروزي نهضت اسلامي امام خميني يك نبرد پيروزمندانه اسلام بر استراتژي بود. استراتژی غرب اين بود غرب اين بود كه هيچ قدرتي در برابرش نباشد. آنان مدت­هاي مديد كوشيد تاناسيوناليزم را جانشين اسلام كنند و ايدئولوژي مردم به جاي اسلام. ملي گرايي باشد ولي اين انقلاب، آنان را در هدف شيطانيشان نا اميد كرد. مسلمانان بيدار شدند و زنگ خطري به گوش استعمارگران و مستکبران رسيد. «آرنولد توين بي» مورخ و متفكر انگليسي در كتاب «تمدن در بوته آزمايش» مي­نويسد:

پان اسلاميسم خوابيده است، با اين حال ما بايد اين امكان را كه اگر پرولتارياي جهان «غربي مآب» بر ضد سلطه­ي غرب به شورش برخيزد و خواستار يك رهبر ضد غربي شود، اين خفته بيدار خواهد شد، در نظر بگيريم. بانگ اين شورش ممكن است در برانگيختن روح نظامي اسلام ـ حتي اگر اين روح به قدر خفتگان قرون در خواب بوده باشدـ اثر روحي محاسبه ناپذيري داشته باشد.. در دو مورد تاريخي در گذشته اسلام انگيزه­اي بوده است كه به سائق آن يك جامعه شرقي پيروزمندانه بر ضد يك متجاوز غربي به پاخاسته است. در زمان نخستين جانشينان پيامبر اسلام، سوريه و مصر را از سلطه­ي يونان كه تقريباً هزار سال آن­ها را در زير فشار خود داشت، نجات داد. تحت فرمانروايي «سعد بن زنگي» و «نور الدين» و «صلاح الدين» و «مملوكان» اسلام آن دژ را در برابر هجوم صليبيان و مغول ها حفظ كرد. اگر وضع كنوني بشر «به جنگ نژادي» منجر شود، اسلام ممكن است، بار ديگر براي ايفاي نقش تاريخي خود قيام كند».(29)

نيكسون در كتاب «پيروزي بدون جنگ» مي­نويسد:

«در منطقه خاور ميانه رقابت سنتي اعراب عليه يهود به نبرد ميان اسلام بنيادگرا از يك طرف و اسرائيل و دولت­هاي ميانه رو عرب از طرف ديگر تبديل شده است. و اگر اين ملت­ها بر اختلافاتشان غالب بيايند، با خطر بزرگي روبرويند كه از تهران ريشه مي­ گيرد...».(30)

با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران كه شعارش استقلال از دو بلوك شرق و غرب بود. (نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي) هم نظام سرمايه داري تهاجم همه جانبه­اي بر ضد اسلام، ايران و انقلاب اسلامي به راه انداخت و هم نظام كمونيستي. چرا كه با اين پيروزي مكتب كمونيسم از اساس زير سؤال رفت چون كه يكي از محورهاي مهم تبليغاتي اش مخالفت با دين و خدا بود. با اين پيروزي اسلام و ارزش­هاي اسلامي بار ديگر مطرح شد، در برخی از کشورهای «لائيك» و «سكولار» حجاب كه نشانه­ي اسلام گرايي مردم است، نمودي چشمگير يافت. مردم بيدار شدند، بيداري مردم مسلمان دشمن را وحشت زده كرد و در پي تهاجم فرهنگي واداشت.

4 ـ تهاجمات فرهنگي دشمن

1 ـ 4 ـ اهداف دشمن از تهاجم فرهنگي

امروزه سردمداران جهان استكباري به بهانه­ي تامين منابع ملي به ساير فرهنگ­ها هجوم آورده­اند. راستي آنان از اين تهاجم چه اهدافي را دنبال مي­كنند؟ آنان دين مبين اسلام و تعاليم سعادت بخش رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) را مانع و سد راه شيطاني خود مي­دانند و مي كوشند تا با محو اسلام به سياست­هاي پليد و شيطاني شان نايل گردند. «گلادستون» نخست وزير اسبق بريتانيا، در مجلس عوام آن كشور، قرآن را در دست گرفت و فرياد زده تا هنگامي كه در ميان مسلمانان اين كتاب (يعني قرآن) و آن خانه (يعني كعبه) وجود دارد ما نمي توانيم بر آنان مسلط بشويم. يعني مهاجمان فرهنگي دو هدف دارند: نابودي اسلام، تسلط بر منابع اقتصادي مسلمانان. هدف نهايي آنان استثمار است؛ ليكن به راحتي نمي­توانند موفق بشوند، چون اسلام و قرآن جازه نمي­دهد. بنابراين در صددبر آمدند تاباكم رنگ كردن اسلام و استحاله­ي فرهنگي به ديگر اهداف خويش برسند. يكي از مبشرين غربي به نام «لورنس براون» مي­گويد:

«.... دين اسلام دين دعوت است. اسلام بين نصارا و غير آن منتشر مي­شود مسلمانان چندين مرتبه با اروپا جنگيدند و به مناسبت­هاي زيادي اروپا را تسليم خود ساختند... ما از مكتب­هاي مختلفي و حشت داشتيم ولي پس از ترس فراوان فهميديم: ترس ما بي جا است. زيرا ما از يهود ، جنس زرد (ژاپن وچين) و خط كمونيسم مي­ترسيديم ولي بعد فهميديم كه ترس ما بي جابوده است؛ زيرا يهوديان دوست صميمي ما هستند، بنابراين دشمن آنان دشمن ما است، سپس ديديم: «بكشويك»­ها (كمونيست­ها) هم پيمان ما گرديدند، ولي خطر حقيقي در اساس اسلام است... اسلام است كه سد حقيقي استعمار اروپا است».(31)

اروپائيان بعد از آن كه از دانش مسلمانان شالوده­ي تمدني خويش را بنا نهادند، و در پي بسط و توسعه آن برآمدند و به چند اختراع تحول ساز مانند ديك بخار و در خدمت گرفتن نيروي الكتريسيته، نايل آمدند. توليدات سنتي جاي خود را به توليدات صنعتي واگذار كرد. كارگاههاي كوچك به كارخانه­هاي بزرگ تبديل شد. توليدات روز به روز بيشتر مي­شد. اين رشد صنعتي و فرآورده­ها، نيازهاي جديدي را با خود آورد.

اولاً: به مواد خام نيازمند بودند.

ثانياً: به نيروي كار.

و ثالثاً: به بازار مصرف اين نيازهاي سه گانه اروپائيان را به امپرياليسم سوق داد. كوشيدند تا اين مشكلات را در خارج از مرزهاي جغرافيايي حل كنند.

مواد خام را از منابع و معادن ديگران تامين كنند، و از نيروي انساني ارزان قيمت آنان استفاده كنند و از دست رنج جهان سومي­ها براي خود ثروت­اندوزي كنند و تا حد توان به استثمار بپردازند. بعد براي فروش كالاهاي صنعتي به بازارهاي كشورهاي جهان سومي روآوردند. استعمار و تجاوزگري به شكل و سيع از اينجا آغاز مي­شود، و نيز رقابت كشورهاي صنعتي در تسلط بر بازار در خارج از مرزها و به تعبير هيتلر براي يافتن فضاهاي تنفسي جديد و سرانجام جنگ و تنازعات بين المللي از سوي قدرت­هاي صنعتي از اين نكته آغاز مي­شود.

آنان در اين مسير استثماري و استعماري وامپرياليستي با مقاومت­هاي مردمي روبرو مي­شوند، ريشه­ي اين مقاومت­ها در فرهنگ مردم هست، بنابراين در پي اين هستند كه اين ريشه رانابود كنند. آنان در كشورهاي اسلامي نمي­توانند مسلط بشوند، مگر مسخ فرهنگي كنند، تا هنگامي كه قرآن و شعار اسلامي «الاسلام يعلو ولا يعلي عليه» وجود دارد، تاهنگامي كه مسلمانان از نظر فكري ـ معرفتي و روشي ـ عملي (جهان بيني و ايدئولوژي) اسلامي فكر مي­كنند و به آن پاي نبندند، نقشه­هاي دشمنان نقش بر آب است. به همين جهت مي­كوشند تا اسلام را از بين ببرند. پس تهاجم فرهنگي براي اسلام زدايي و اسلام زدايي براي تسلط بر منابع و معادن مسلمانان و غارت ثروت­هاي آنان است.

مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه­اي در اين باره بيان مي­دارند:

«تهاجم فرهنگي براي بي اعتقاد كردن نسل نو انجام مي­گيرد، هم بي اعتقاد كردن به دين، هم بي اعتقاد كردن به اصول انقلابي و هم بي اعتقاد كردن به آن تفكر فعالي كه امروز استكبار و قلمرو و قدرت­هاي استكبار را به خطر و وحشت انداخته است.».(32)

«امروز تهاجم فرهنگي عظيمي عليه اسلام هست كه مستقيماً به انقلاب ارتباطي ندارد و وسيعتر از انقلاب است، بر عليه اسلام است. يك تهاجم فوق العاده فرهنگي، اجتماعي، سياسي با ابعاد گسترده عليه اسلام... اين چيزهايي كه شما مي­شنويد درباره­ي مبارزه با دختران محجبه در فرانسه، اين­ها جرقه­هايي است. آتش هاي زير خاكستر است. و از يك كار عظيم پشت پرده خبر مي­دهد. قضيه فقط اين نيست كه حالا يك دولت مثلا لائيك مي­گويد: ما نمي خواهيم محجه­اي باشد، نه اصلاً اين ها از اسلام به شدت احساس خطر كردند البته اين تازگي ندارد... يكي از نايب السلطنه­هاي هند كه قبل از استقلال هند يعني: قبل از 1947 و در اوايلي كه انگليسي­ها وارد هند شده بودند و مي خواستند حكومت هند را به دست بگيرند، گفته بود كه ما در هند مساله مان مسلمان­ها هستند. بزرگترين هدف مابايد قلع و قمع و سركوب مسلمان­ها باشد... از قديم هم از اسلام احساس خطر مي­كردند كه آن هم باز ناشي از چيزهايي بود كه از اسلام ديده بودند. مثلا فرض كنيد قضيه­ي تنباكو و قضاياي مختلفي كه در هند، افغانستان، ايران و مصر اتفاق افتاده بود را شنيده بودند. ليكن مدتي گذشته بود و آن­ها از خطر اسلام نسبت به منافعشان غافل شده بودند، استكبار و استعمار جهاني آن حساسيت را نسبت به اسلام ديگر خيلي نشان نمي­داد. علتش اين بود كه اسلام در اين زمان چيزي از خود نشان نداده بود، لذا قدري دچار غفلت شده بودند، چند دهه­اي كه گذشت و انقلاب اسلامي پيروز شده، تمام معلومات و معارف استعمار كه راجع به اسلام در طول سال­هاي متمادي به وسيله­ي متفكران و جاسوسان بدست آورده بود و در آرشيوها نگهداري مي­شد، به اضافه­ي كارهاي جديد دو باره مطرح شد... ».(33)

2 ـ 4 ـ محورهاي كلي تهاجم فرهنگي

مشكل غارتگران نظام استكباري در بسط سلطه­ي خويش بر جهان اسلام از دو جهت است. يكي افكار و معرفت­هاي اسلامي كه آنان را طرد مي­كند و مسلمان را به مبارزه با آنان تشويق مي­نمايد و ديگر آداب و رسوم ويا نحوه­ي زندگي مسلمانان. كه اين هم در بعد ديگري با نفوذ و سلطه­ي بيگانگان مانع ايجاد مي­كند. پس ممانعت و مقاومت اسلامي هم در بعد شناختي و جهان بيني است و هم در بعد عملي و ايدئولوژي. به همين تناسب نظام سلطه در شبيخون فرهنگي دو بعد كلي را دنبال مي­كند. بعد فكري و بعد عملي. در بعد فكري مي­كوشد تا با بهره­گيري از پيش رفت­هاي علمي، تفكرات الحادي، انحرافي و التقاطي را جايگزين تفكر اصيل اسلامي كند. اگر توانست، مكاتب مادي را جايگزين اسلام مي­كند و اگر نتوانست، در اسلام انحراف پديد مي­آورد. و به تعبير امام خميني ـ قدس سره ـ اسلام آمريكايي را جايگزين اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه وآله وسلم) مي­كند. و در بعد عملي به اشاعه شهوات وباز كردن راه­هاي شهواني مي­پردازد. تا از اين طريق عرق مذهبي و حس ديني را از مسلمانان بگيرند و آنان را بي انگيزه­بار آورند. آنان از كذشته­اي نه چندان دور، در جريان نهضت «ركوتكيستي» يا باز پس گيري اندلس تجربه كرده و دريافته­اند كه از راه اشاعه فحشا و منكرات مي­توانند بر آنان مسلط شوند.

3 ـ 4 ـ عوامل و زمينه­هاي تهاجم فرهنگي

تهاجم فرهنگي محصول عوامل و زمينه­هاي داخلي و خارجي است.

1 ـ 3 ـ 4 ـ عوامل و زمينه ­هاي خارجي

همان گونه كه در سطور فوق بيان شد، دشمنان با هدف اسلام زدايي به تهاجم فرهنگي در ممالك اسلامي رو آوردند. بنابراين تبليغ بر ضد اسلام، يكي از عوامل و زمينه­هاي خارجي اين تهاجم است. افزون بر اين، آنان از رشد صنعت و تكنولوژي خوبي برخوردارند و به تبع آن توليدات صنعتي بسيار بهره­مندند. رشد صنعت و به ويژه مدرنيزه شدن امور صنعتي و اقتصادي اروپائيان را با مشكل عديده­اي همانند؛ كمبود مواد اوليه براي نياز مراكز صنعتي و توليدي، مشكل توليدات مازادبر مصرف داخلي و مشكل بي كاري روبرو كرد. اين مشكلات زمينه­ي بحران اجتماعي در ممالك صنعتي را به وجود مي­آورد. آنان براي جلوگيري از بحران، كوشيدند تا باتهاجم فرهنگي آن هم به منظور رفع مشكل بي كاري، مشكل نياز به مواد اوليه و مشكل توليدات بيش از مصرف، بحران را به كشورهاي غير صنعتي انتقال بدهند. عامل مذهبي، سياسي، اقتصادي، علمي، تفوق طلبي و حس برتري نژادي غربي­ها در اين زمينه نقش و دخالت دارد.

2 ـ 3 ـ 4 ـ عوامل و زمينه ­هاي داخلي

اگر تهاجم فرهنگي در ممالك اسلامي تاثير مي­گذارد، اين تاثير نتيجه­ي ضعف­ها و زمينه­هاي داخلي نيز است. عوامل و زمينه­هاي داخلي را مي­تواند در انواع وابستگي­ها ممالك اسلامي به قدرت­هاي استكباري يافت، انواع وابستگي­هاي سياسي، نظامي، صنعتي، اقتصادي و... هر يك نوعي بستر مناسب براي تهاجم فرهنگي دشمن است. اينك به صورت گذرا به برخي از اين زمينه­ها اشاره مي­كنيم.

1 ـ جدايي مسلمانان از اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه وآله وسلم): طنطاوي در تفسيرش مي­نويسد: انحطاط مسلمانان و ترقي اروپا از يك نقطه شروع شد و آن اعراض از دين است.(34) اروپائيان از ديني كه جلوي پيشرفت را مي­گرفت، اعراض كردند و جلو رفتند ولي مسلمانان از ديني كه عامل پيشرفت بود اعراض كردند و عقب مانده شدند. آري جدايي مسلمانان از دين و قرآن و رهبران ديني سبب شد تا هجوم فرهنگ بيگانه مؤثر بشود.

2 ـ تحريف دين و شناخت نادرستي از اسلام: اسلام بزرگترين عامل استقلال و سپر در برابر تهاجمات دشمن است. در هنگامي اسلام مي­تواند اين نقش را ايفا نمايد كه مسلمانان خوب بشناسند و از يكايك مفاهيم آن برداشتي درست داشته باشند حال اگر در دين تحريف به وجود آيد يعني مسلمانان اسلام را به تعبير امام علي (عليه السلام) مانند پوستين وارونه به تن كرده باشند (يلبس الاسلام لبس الفرو مقلوباً).(35) بديهي است كه آن اثر خود را نداشته باشد، بلكه پوستين اگر وارونه پوشيده شود اثر متضادي دارد.

تحريف ديني و برداشت نادرست از آن هم همين گونه تاثير متضاد دارد. استاد شهيد مرتضي مطهري مي­گويد: هيچ چيز جاي ايمان و تقوا را نمي­گيرد ولي اين به اين معنا نيست كه از ايمان و تقوا انتظار داشته باشيم همه چيز را حل كند.(36) همه چيز با ايمان و تقوا حل نمي­شود. حال اگر كسي تلاش نكند و بگويد ايمان مشكل را حل مي­كند، اين يعني تحريف دين و تفسير نادرست از مفاهيم ديني. ساليان درازي در گوش مسلمانان خواندند كه عامل عقب ماندگي مسلمانان ريشه در برخي از احكام و دستورات اسلامي دارد. كوشيدند تا در كشور تركيه به جاي حاكميت اسلام، «سكولاريسم» و يا «لائيك» حاكم شود.

بعد از هفتاد سال تبليغات ضد ديني و پذيرش حاكمان تركيه كه اسلام نبايد در حوزه­ي اجتماعي و سياسي حضور فعال داشته باشد، تورگوت اوزال رئيس جمهور سابق تركيه مي­گويد: «مادر گذشته دختران با حجاب را از دانشگاه­ها به دليل حجاب اخراج مي­كرديم و اين كار اشتباه بزرگي بود و تركيه نبايد تا اين اندازه يك كشور عقب مانده باشد... علت اين عقب ماندگي هم چنان كه غرب آن را و انمود مي­كند اسلام نيست. اما علت حقيقي آن درك نادرست ما از اسلام است...».(37)

3 ـ عقب ماندگي صنعتي: از اينكه مسلمانان از كاروان علم و تمدن بشري امروزي فاصله گرفته­اند. ذهنيتي در آنان يافت شد كه فرهنگ اروپايي خوب است و مردم پذيراي آن فرهنگ شدند. در حالي كه پيش رفت اروپائيان به جهت بي­بند و باري و امثال اين­ها نيست بلكه پيش رفت آنان به جهت دانش دوستي و كسب علم است، و اين هم ريشه در تمدن اسلام و مسلمانان دارد. به گفته بسياري از صاحب نظران از جمله استاد شهيد مطهري: «فرهنگ اروپا به عنوان علم دنباله فرهنگ اسلامي است».(38)

4 ـ خودباختگي: بعد از مشاهده­ي پيش رفت آنان و عقب ماندگي مسلمانان از كاروان تمدن امروزي و مقايسه اين دو، در بسياري از مسلمانان حالت خودباختگي پديدار شد؛ دين خود زمينه­ي تهاجم فرهنگي است. در حالي كه بين اخذ علم و فن آوري با تقليد فرهنگي تفاوت دارد. روايات بسياري از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) رسيده است كه مسلمانان از ديگران علم فراگيرند. نه تقليد فرهنگي و خود باختگي.

5 ـ رفاه طلبي و تجمل گرايي: طبيعي است كه با ريشه صنعت و توليدات در جوامع صنعتي آنان به نوعي رفاه و تجملات دست يابند، حال اگر مسلمانان بدون امكانان صنعتي و توليد داخلي بخواهند مانند آنان در اين قدم گام بردارند، خود همين نوعي وابستگي و پذيرش تهاجم فرهنگی را در پي دارد.

6 ـ اقتصاد با الگوي مصرف برون زا: وقتي كه كالاهاي مصرفي مسلمانان از كشورهاي استعماري تامين بشود، طبيعي است كه با اين كالاهاي مصرفي فرهنگ آن كشور هم وارد بشود بنابراين دروازه­هاي باز و ورود كالاهاي گوناگون، يعني زمينه­ي تهاجم فرهنگي.

7 ـ بي كفايتي برخي از سران ممالك اسلامي به ويژه در يكي دو قرن گذشته، اين­ها تدبير لازم را نداشتند، براي پيش رفت مسلمانان برنامه ريزي نكردند، اروپائيان از نظر صنعت و فن آوري جلو رفتند، جلو رفته پيروز است و مي­كوشد تا در ديگر ابعاد هم به اهداف خود نايل گردد.

8 ـ اختلافات موجود در ممالك اسلامي، به ويژه اختلافات ناسيوناليستي و فرقه­اي.

9 ـ ضعف در ارائه­ي الگوهاي متعالي و اسلامي.

10 ـ غفلت علما و مسؤولان ممالك اسلامي از امور فرهنگي و تغافل و سهل انگاري و احياناً برنامه­هاي متغير و متضاد.

امام خميني ـ قدس سره ـ در وصيت­نامه سياسي خويش برخي از زمينه­هاي رشد و گسترش نفوذ فرهنگ غرب را بيان مي­دارد. از جمله:

الف: رخنه­ي افكار و تعاليم غرب از طريق زمامداران وابسته­ي كشورهاي اسلامي.

ب: تبليغات مسموم دشمنان بيگانه در ميان ملت­هاي مسلمان در اين زمينه كه دين اسلام نه تنها قدرت ابداع و نو آوري را نداشته و يك مذهب ارتجاعي و مخالف پيشرفت و توسعه است، بلكه ديگر توانايي حل مشكلات جامعه در جهان نوين را نيز ندارد.

ج: كوشش هاي ديگر غرب جهت بيگانه نمودن مردم كشورهاي اسلامي با فرهنگ و تمدن خودي و اخذ و اقتباس فرهنگ بيگانه.

د: دوري جستن برخي مسؤولان ممالك اسلامي از ارزش هاي اسلامي و توجه به امور دنيايي و نفساني.

هـ: وجود مراكز تعليم و تربيت، مدارس و دانشگاه­ها.

و: وجود مراكز فرهنگي وابسته مانند برخي از سينماها، تئاترها و....(39)

 
4 ـ 4 ـ ابزار، شيوه­ها و راه هاي تهاجم فرهنگي

استكبار جهاني براي نابودي فرهنگ­هاي جهان سومي به ويژه فرهنگ اسلامي، از انواع ابزارها، شيوه­ها و راه­هاي ممكن بهره مي­گيرد تا سلطه­ي فرهنگ خويش را بر قرار سازد.

1 ـ 4 ـ 4 ـ خبرگزاري­هاي بين المللي، نشريات و مطبوعات، راديو و تلويزيون، ماهواره، سينما،، تئاتر و هر نوع رسانه­هاي گروهي:

با وجود پيش رفت­هاي سريع در امر ارتباطات، ابزارهاي تهاجم فرهنگي مدرن در اختيار مستكبران و مهاجمان فرهنگي قرار گرفته است كه تاثيري بس عظيم دارد به گونه­اي كه امروزه سخن از دهكدة جهاني است. غربي­ها اگر چه از ديرباز به هجوم فرهنگي روي آورده­اند. ليكن با انقلاب صنعتي در ارتباطات و پيش رفت در ارسال خبر به تمام نقاط كره­ زميني به صورت صوتي و تصويري، آن هم در كم ترين فرصت ممكن، ده­ها برابر بلكه صدها و هزاران برابر بر اين هجوم افزوده­اند. شبكه­هاي بزرگ خبري مانند «آسوشيتدپرس»، «يونايتدپرس»، «رويتر»، فرانس پرس و... در دست قدرت هاي استكباري غربي است. اين ها با هزاران خبرنگار در سراسر جهان. روزانه هزاران خبر مخابره مي­كنند. وافكار عمومي جهان را در اختيار خود مي­گيرند. مي كوشند با ارائه تفسيرها و تحليل هاي جهت دار، فرهنگ­ها را در مسير دلخواه خويش سوق دهند. كوهي را كاه و كاهي را كوه نشان مي­دهند. اگر حادثه اي به نفع شياطين باشد آن را بزرگ مي­كنند ، بال وپر مي­دهند، ده­ها و صدها تحليل و تفسير ارائه مي­­دهند و همه­ي شبكه­هاي خبري وابسته آن را پخش مي­كنند، تا در افكار عمومي جايگاهي پيدا كند. و بر عكس اگر حادثه اي به ضرر آنان باشد. باكم رنگ كردن و بي توجهي از كنار آن مي گذرند و نمي گذارند كه آن حادثه در افكار عمومي مطرح بشود.

و چه بسا اين خبرگزاري ها براي كاناليزه كردن افكار عمومي اخبار دروغ مخابره مي­كنند. مثلاً در دوره­ي هشت سال دفاع مقدس ملت ايران، هزاران بلكه ميليون­ها خبر مخابره كردند كه ايران همسوي با اسرائيل است و رژيم تل آويو به تهران ساز و برگ نظامي مدرن ارسال مي­دارد تا به عراق ضربه وارد بشود. در حالي كه سياست ايران انقلابي به نفع ملت اسلام و قدس شريف بوده و هست. آنان با اين گونه خبرهاي دروغين مي­كوشيدند تا از سويي در درون مملكت ايران اختلاف ايجاد كنند و از سوي ديگر به آزادي خواهان جهان وانمود كنند كه ايران از اهدافش عدول كرده است و انقلاب اسلامي در قدم ­هاي آغازين با شكست و يا انحراف همراه شده است.

رسانه­هاي خبري، ماهواره­ها، راديو و تلويزيون­ها، مطبوعات و نشريات از سوبي افكار عمومي را همسوي با فرهنگ غرب بسيج مي كند. و از سوي ديگر با انتشار عكس­هاي مبتذل، قصه­ها و رمان هاي مبتذل، ضد ارزش ها را ترويج مي­كند، و نيز سينما، تئاتر، نوارهاي مبتذل صوتي و تصويري، شبكه­ي جهاني رايانه (انترنت)، همه از ابزارها و راه­هاي مهم تهاجم فرهنگي است.

2 ـ 4 ـ 4 ـ تربيت دست آموزها

قدرت­هاي شيطاني در جهان سوم از جمله در كشورهاي اسلامي عده­اي را تربيت كرده­اند تا اين دست آموزها عامل استحاله­ي فرهنگ بومي و وارد كننده فرهنگ غربي باشند. نخبگان و اشراف زادگان براي تحصيل و كسب تخصص به دانشگاه­هاي غرب گام مي­نهند. تا با اندوخته­هاي ذهني و بهره­مندي از فن آوري­هاي آنان به ملت خود خدمت كنند. ليكن بسياري از اين نخبگان در همان قدم اول تحت تاثير زرق و برق آنان قرار مي­گيرند و عشاق و شيداي غرب مي­گردند و فرهنگ خويش را فراموش مي­كنند. به جاي آوردن فن آوري، وارد كننده­ي مد، فرهنگ وآداب و رسوم آنان مي­شوند. بسياري از تحصيل كرده­هاي غرب كه بعد از فارغ التحصيلي رهسپار كشور خود مي­شوند، در آنان حالت غرب زدگي وجود دارد. غرب زدگي يك حالت رواني است. مانند «مستسبع» يعني: سبع زده، وحشي زده. واين حيواني است كه به جاي اينكه از حيوان درنده­اي مانند «شير» فرار كند، ناخواسته به دنبال شير حركت مي­كند و طعمه­ي آن قرار مي­گيرد. غرب زده­ها هم چنين حالتي دارند به دنبال تقليد و مد هستند، از سنت و فرهنگ بومي خويش متنفرند و مي­كوشند تا با مدل هاي غربي لباس بپوشند، حرف بزند و رفتار نمايند. يكي از كانال هاي انتقال و تهاجم فرهنگ غرب همين تربيت شدگان و فارغ التحصيلان مراكز آموزشي غرب هستند، اين عده در كشورهاي خودشان منصب­هاي مهم سياسي و اجتماعي را در دست مي­گيرند و در جهت نابودي فرهنگ بومي و تبديل آن به فرهنگ غربي گام بر مي­دارند. «ژان پل ـ سارتر» فرانسوي در مقدمة كتاب «دوزخيان روي زمين» اثر «فرانس فانون» در اين باره مي­نويسد:

«نخبگان اروپا به ساختن و پرداختن بوميان نخبه دست يازيدند، جوان­هايي را برگزيدند و داغ اصول فرهنگ و تمدن غربي را بر پيشاني آنان زدند و دهانشان را از حرف هاي گندة خمير مانند و دندان چسب، پر كردند و بيش از يك اقامت كوتاه در «متروپل» قلب شده، روانة و طنشان نمودند».(40)

اين دست آموزها، اولاً: چگونگي نفوذ و راه­هاي تهاجم فرهنگي غربي­ها را شناسايي مي­كنند و اطلاعات را در اختيار آنان قرار مي دهند.

ثانياً: راه­هاي تخريب تفكر و ايدئولوژي سنتي مردم راشناسايي مي­كنند و ثالثاً به جايگزيني هويت و فرهنگ جديد در ميان كشورها را پي مي گيرند و در پي استحاله­ي فرهنگي­اند.

جهان اسلام از اين غرب زده­ها بسيار ضربه خورده است. به خصوص در دو كشور بزرگ اسلامي ايران و تركيه. در تركيه كمال مصطفي پاشاو در ايران رضاخان مبلغان فرهنگی غربي و نابود كنندة فرهنگ اسلامي بودند، هر دو به موازات هم در پي اسلام زدايي و ترويج فرهنگ غرب بودند. بي حجابي را رواج دادند. مراكز فحشاء را گسترش دادند. آرم مذهبي و نمودهاي ديني را تضعيف نمودند «عبدالله جودت» يكي از پيشتازان و مبلغان فرهنگي غربي در تركيه مي­گويد: «همه چيز از فرنگ، حتي فرنگي آن».(41) فرنگي در اصطلاح تركي اسلامبولي به معناي سيفليس است. يعني همه چيز حتي بدي­ها و مرض هاي غربي خوب است !!! در ايران هم مانند عبدالله جودت كم نبودند، بسياري از اشراف زادگان شاه زادگان و ارباب زادگان كه به غرب رفتند و درس خواندند و برگشتند، مبلغان فرهنگ آنان شدند. مانند تقي زاده كه مي­گفت:

«امروز چيزي كه به حد اعلا براي ايران لازم است و همة اين وطن دوستان ايران با تمام قوا بايد در آن راه بكوشند و آن رابر همه چيز مقدم دارند، سه چيز است كه هر چه دربارة شدت لزوم آن مبالغه شود كمتر از حقيقت گفته شده است. نخست قبول و ترويج تمدن اروپا بلا شرط و قيد و تسليم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربيت و علوم و صنايع و زندگاني و كل اوضاع فرنگستان بدون هيچ استثنا... و خلاصه اينكه ايران بايد ظاهراً، باطناً، جسماً و روحاً فرنگي مآب شود و بس».(42)

از همين شيفتگان غرب، استكبار جهاني و مهاجمان غربي سازمان مخفي فراماسون را به وجود آوردند، كه در جهت منافع غربي­ها و محو فرهنگ، استقلال و اقتصاد خودي تلاش كردند و چه قدر مصيبت هايي از سوي اين افراد متوجه كشورهاي اسلامي شد!

3 ـ 4 ـ 4 ـ تله هاي فرهنگي:

غربي ها براي رسوخ در فرهنگ بومي يك سري اماكن و مؤسسات به ظاهر خيرخواهانه و انسان دوستانه تاسيس كردند كه دين ها نقش ابزار و راه كارهاي تهاجم فرهنگي را دارد. اين ها تله هاي فرهنگي است. آنان تحت عناوين «كليسا»، «مدرسه»، «بيمارستان»، «دانشگاه»، «مؤسسه فرهنگي» و... در جهت تحقير فرهنگ بومي و در كشورهاي اسلامي در جهت اسلام زدايي تلاش مي­كنند.

4 ـ 4 ـ 4 ـ رواج الگوهاي غربي:

براي اينكه هويت ملي و فرهنگي ملت­هاي زير سلطه، تضعيف شود، با ابزارهاي تبليغاتي كه دارند مي كشوند تا الگوها و معيارهاي غربي رواج پيدا كند. هر روز مدل جديدي از لباس و وسايل آرايش و دكراسيون منزل را عرضه مي­كنند. جهان غرب با نقشه­ها و برنامه­ها حركت مي­كند تا با انواع اقدامات فرهنگي، از جمله ارائه­ي الگوهاي خويش، سيادت خويش را مستحكم كند، جهان سوم هم با داشتن حالت غرب زندگي و دنباله روي، مي كوشد تا خود را هر روزي به رنگ آنان در آورد. اصلاً تابع الگوهاي آنان شدن با ارزش و در غير اين صورت فاقد ارزش به حساب مي­آيد. امام خميني ـ قدس سره ـ درباره­ي اين مصيبت بيان مي­دارد:

«ما را جوري بارآورده بودند كه بايد فرنگي مآب باشيم يا هيچي. يك نفر جوان، يك نفر خانم اگر تا پايش فرنگي مآب است، اين معلوم مي­شود خيلي عالي مقام است و اگر چنانچه مثل ساير مسلمان­ها است. اين خيلي عقب افتاده است...».(43)

5 ـ 4 ـ 4 ـ اقتصاد با الگوي مصرف برونزا:

يكي از شيوه­هاي تهاجم فرهنگي و سلطه­ي همه جانبه­ي استكبار بر ملت­ها وابستگي اقتصادي است. بر ملت­ها الگوي مصرفي برونزا را تحميل مي­كنند، كالاهاي مصرفي در مجموع از بيرون مملكت توليد و مملكت در بعد اقتصادي وابسته مي­شود.

وقتي كه الگوي مصرف برونزا شد، اقتصاد تك محصولي مي­شود، هماهنگي بين واردات و صادرات نيست. صنايعي هم اگر رشد كند، صنايع وابسته و تبديلي است. مصرف گرايي رواج پيدا مي­كند. با ورود كالاهاي مصرفي غربي فرهنگ آنان نيز وارد مي­شود. و كم كم هم منابع و ثروت­هاي طبيعي و هم فرهنگ و دين مردم نابود مي­گردد.

6 ـ 4 ـ 4 ـ ترويج مكتب­هاي الحادي وانحرافي:

يكي از ابعاد مهم تهاجم فرهنگي غرب در جهان اسلام زدودن معرفت ديني است. با انواع نيرنگ­ها مي­كوشند تا اعتقادات اسلامي تضعيف شود و به جاي آن باورهاي مادي گرايي و الحادي قرار گيرد. روزي با عنوان «ماترياليسم ميكانيك» و روز ديگر با عنوان «ماترياليسم ديالكا تيك» و «جهان بيني علمي» و مانند آن به اعتقادات مسلمانان ضربه مي­زنند و ادعا مي­كنند كه با پيشرفت هاي علمي اين­ها ثابت شده است. جهان غرب در اين قرن حاضر، با انواع مكتب هاي به ظاهر علمي و فلسفي، افكار عمومي را فريب داده است. گاهي با «سكولاريسم»، گاهي با «پلوراليسم» ديني و گاهي با «اومانيسم» يا ظهور تفر عن عريان، «ليبراليسم» يا اباحيت و آزاد انگاري بشري، «دئيسم» ولا مذهبي، «پوزيتويسم» يا تحصل گرايي و ناديده گرفتن ارزش هاي اخلاقي و گزاره هاي ديني، «آمپرليسم» و اصالت تجربه «فمينيسم» يازن سالاري و... و... همه اينها، با هدف ضربه زدن به باورهاي ديني و اصول اخلاقي وارزشي است.

لا وازيه شيمي دان معروف (1742 ـ 1794 م) با آزمايش هاي متعدد يك نظريه­ي علمي به نام فلوژيستون ( phlogiston ) را باطل كرد و «اصل باقي ماده» رابنا نهاد.

اين اصل مي­گويد در تبديل و تبدلات فيزيكي و شيميابي مقدار كلي ماده و انرژي نه كم مي­شود و نه زياد. از اين اصل علمي سوء استفاده كردند و با بوق هاي تبليغاتي مطرح كردند كه علم ثابت كرده است: ماده خلق نمي شود.

پس خدايي وجود ندارد. يعني از اندك بهانه­اي استفاده مي­كنند تا متافيزيك را به طور كلي و اسلام را به خصوص در حوزه­ي معرفتي و فرهنگي ناتوان نشان بدهند.

7 ـ 4 ـ 4 ـ مسابقات بين المللي ورزشي، هنري و ادبي:

يكي ديگر از شيوه­ها و كانال هاي تهاجم فرهنگي غرب مسابقه­هاي بين المللي است. كه غربي­ها در رشته­هاي ادبي، هنري، ورزشي، علمي و صلح جهاني و مانند آن به هنرمندان و دانشمندان و شخصيت­هاي كشورهاي مختلف جايزه مي­دهند. اين جايزه­ها غالباً به مروجان فرهنگ غربي داده مي­شود. گاهي هم اين مسابقه­ها به قدري مبتذل است كه در هيچ بعدي از آن قابل تقدير نيست. مثلاً مسابقه­ي انتخاب ملكه زيبايي كه مايه­ي لگدكوب نمودن شرافت و كرامت انساني است. سردمداران نظام استكباري از اين مسابقه­ها و جايزه­ها مي­كوشند تا فرهنگ­هاي بومي را نابود كنند. هر كه بيشتر به فرهنگ بومي خود پشت كند و مروج فرهنگ غربي باشد جايزه به او تعلق مي­گيرد. به تعبير مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه­اي: اين مجامع جهاني به ظاهر غير سياسي هستند اما باطن قضيه جور ديگري است. چرا در ميان آثاري كه اين­ها جايزه دادند حتي يك اثر انقلابي وجود ندارد. حتي جايزه نوبل راهم به همين عناصر به اصطلاح فرهنگي ضد اسلامي و ضد انقلابي مي­دهند.(44)

آري به قدري نظام استكباري شيطنت دارد، كه حتي مسابقه­هاي هنري، ادبي، فرهنگي آنان رانيز بايد با ديدة شك و ترديد نگاه کرد. اقبال لاهوري از بس كه شيطنت غربي­ها را لمس كرد، مي­گويد:

آه از افرنگ و از آيين او *** آه از انديشة لا دين او

علم حق را ساحري آموختند *** ساحري ني كافري آموختند

هر طرف صد فتنه مي­آرد نفير *** تيغ را از پنجه رهزن بگير.(45)

8 ـ 4 ـ 4 ـ تحريف دين:

كارل ماركس باني ماترياليسم ديالك تيك مي­گفت: اگر در محيطي مذهب قدرت دارد، مستقيما با مذهب مبارزه نكنيد بلكه واژه­هاي مذهبي را تفسيري مادي كنيد و در جهت تحريف دين حركت كنيد تا راه براي محو دين و رواج ماترياليسم هموار بشود.(46) در همين را ستا نظام استكباري حركت مي­كند و در پي تحريف دين اسلام برآمده است. به خصوص آن گاه كه ديدند از اسلام سيلي خورده­اند، اسلام مانع سلطه­ي ظالمانه­ي آنان شده است و انقلاب اسلامي در ايران به ثمر رسيده است. كتاب آيات شيطاني را نوشتند، تا دين اسلام و تاريخ درخشان آن را تحريف كنند، به رسول مكرم اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) اهانت نمايند. اين ها بي جهت و اتفاقي نيست همه در راستاي تهاجم فرهنگي و نابودي اسلام است. اگر واكنش شديد مسلمانان به خصوص فتواي تاريخي امام خميني ـ قدس سره ـ مبني بر مهدور الدم بودن نويسنده­ي مرتد اين كتاب نبود، امروزه كتاب هايي همانند اين كتاب شيطاني فراوان بود.

9 ـ 4 ـ 4 ـ ارائه معيارهاي فرهنگ غرب:

غربي­ها مي­كوشند تا معيارهاي ارزشي آنان را حاكم كنند، چرا كه با اين شيوه به راحتي فرهنگ آنان فرهنگ­هاي بومي و اسلامي را نابود مي­كند. معيارهاي آنان مادي گرايي، لذت جوبي، مادي محوري و به دور از معيارهاي انساني و اخلاقي و معنوي است. از خدا، آخرت، شرافت بشري، كرامت انساني و پيام هاي وحياني و قوانين الهي خبري نيست. در فرهنگ آنان و معيارهاي پذيرفته شده­ي غربيان خود فروشي به عنوان نوعي بهره جوبي از مواهب آزادي نه تنها مجاز است بلكه مورد حمايت قانون هم قرار مي­گيرد.

در همين رابطه دمكراسي را به گونه اي تفسير مي­كنند كه ارزش هاي انساني و تعاليم آسماني در آن جابي ندارد. و در همين رابطه براي علوم سياسي اصول موضوعي متعددي را تبيين مي­كنند كه راه را براي تهاجم فرهنگي از طريق حكومت­ها هموار كند. شادروان دكتر كليم صديقي مي­نويسد: علوم سياسي تا پنجاه سال گذشته نام و نشاني نداشت، ناگهان در همين قرن بيستم مطرح شد و سر از افكار و انديشه­هاي افلاطون و ارسطو و... در آورده است. چطور شد كه تا ديروز خبري نبود و يكباره مطرح شد آن هم نه به عنوان علمي جديد بلكه به عنوان علمي كه ريشه در 2400 سال گذشته دارد؟ پاسخش اين است كه اين امروزه ابزاري شده است براي تهاجم فرهنگي.(47)

10 ـ 4 ـ 4 ـ اشاعه­ي فحشا و منكرات در جوامع اسلامي:

غرب استعمارگر به ويژه دولت انگليس در كشورهاي اسلامي به ويژه منطقه­ي خاورميانه كه ذخاير عظيم نفت و گاز وجود دارد. و آنان اين ثروت ملي را با بهره­مندي از زر و زور و تزوير غارت مي­كردند، دريافتند كه اسلام، خطر بزرگي است. اسلام نمي­گذارد كه آنان اين ثروت عظيم را غارت كنند، اگر ايمان اسلامي و وجدان ديني مردم بيدار و زنده باشد، آنان با مشكل بزرگي مواجه مي­شوند. به فكر افتادند تا از راه رواج فحشاء و منكرات جلوي رشد اسلامي را بگيرند. اين سياسيت قبلا در پايان قرن پانزدهم ميلادي در اندلس مؤثر شد، در نيمه­ي اول قرن بيستم در فلسطين كارايي داشت، و اكنون در ديگر نقاط عالم اسلامي به ويژه در منطقه­ي خاورميانه. در اين باره حضرت آيت الله خامنه­اي بيان داشتند: «وقتي كه نوبت به كشورهاي اسلامي رسيد به اين فكر افتادند كه بايد كاري كرد كه نسل هاي رو به رشد اين كشورها از دين جدا شوند.
دوران براي اين كار بايد پيموده مي­شد. يك راه اشاعه­ي شهوات وباز كردن راه شهوتراني بود. همه­ي اديان عالم، خصوص دين اسلام منظم تر و دقيق تر از ساير اديان، باعنان گسيختگي شهوات انسان­ها مخالفند. و لذا براي ارضاي شهوات ضابطه و قاعده، حدود و قيود تعيين كردند. چون پرورش روح انسان بدون محدود كردن شهوات امكان پذيز نيست. و انسان وقتي شهواتش عنان گسيخته باشد، مي­شود همان حيوان و بهايم، كه در اين صورت رشد انساني براي انسان امكان ندارد. پس راه ساده و آسان مبارزه با اديان در هر جامعه­اي اين است كه راه عنان گسيختگي و مهار گسيختگي شهوات را باز كنند. اين كار را شروع كردند و انجام دادند. و يكي از مظاهر آن كشف حجاب بود كه از مهم ترين كارها محسوب مي­شد. و از ديگر راه­ها رواج مي خوارگي و مساله­ي ديگر شكستن رابطه­ي محدود زن و مرد بود كه اين كار را هم انجام دادند.

وسايل جديد علمي و پيش رفت­هاي تمدن هم مثل سينما، راديو، فيلم و اين قبيل چيزها به آن­ها امكان مي­داد كه اين كارها را با خيال راحت در جامعه انجام بدهند....

جريان اول: جريان فرهنگي محض و راه فساد فكري و عملي و جنسي و ابتذال زندگي را بر روي مردم باز كردن بود.. جريان ديگر، جريان علمي و فكري بود. يعني: با ورود تفكرات علمي جديد به كشورهاي اسلامي كه قهرا جاذبه داشت ـ هم چنان كه علم جاذبه دارد ـ پيش رفت هاي علمي را و سيله­اي براي بي اعتقادي به دين و خاموش كردن شعله­ي ايمان ديني دردل­ها و از بين بردن بيداري وجدان ديني در آحاد مردم قرار دادند».(48)

5 ـ 4 ـ آثار اين تهاجم و موفقيت دشمن:

تهاجم فرهنگي نظام استكباري در جوامع مسلمانان تاثيرات بسياري داشته است. در واقع دشمن در تهاجم فرهنگي تا حدودي موفق شده است. هدف آنان اسلام زدايي بود، به گونه­اي كه در نزد مسلمانان جهان بيني اسلامي يگانه اعتقاد درست نباشد و نيز ايدئولوژي اسلامي يگانه دستور العمل زندگي مسلمانان نباشد. آنان هم در بعد فكري و هم در بعد رفتاري موفق شدند كه در اقشار مختلف اسلامي تاثير بگذارند. نمودهاي اين تهاجم بسيار است. از جمله: استحاله­ي فرهنگي، وابستگي هاي سياسي، اقتصادي، حقوقي، قضايي و نظامي مسلمانان به نظام سلطه، تنازعات و اختلافات موجود در جهان اسلام، رواج ناسيناليستي و گرايش­هاي ملي و فرقه­اي، فرار مغزها و نخبگان از ممالك اسلامي به كشورهاي غربي، گسترش فساد و بي بند و باري و لجام گسيختگي و سست شدن نظام خانوادگي، رواج ارتباطات نامشروع و تزلزل در پايه­هاي اخلاقي و سنت­هاي بومي، تزلزل در باورهاي ديني مردم و رواج مكاتب مادي و الحادي و انحرافي، جدايي بين قشر جوان و بزرگسال. جوانان بزرگ سالان را مرتجع و بزرگ سالان جوانان را متجدد و بي دين خواندن، غرب زدگي و پيروي كوركورانه از الگوهاي فرهنگ مهاجم، همه كارهاي ناشايسته و خلاف دين را به عنوان مدخواندن. به گفته­ي شاعر:

گفتمش خانم چرا عريان شدي گفتا مد است

از خدا برگشته بي ايمان شدي گفتا مد است

بنابراين قبح كارهاي بداز بين مي­رود. و به جاي پاي­بندي به اصول ارزشي، پاي­بندي به مد و سنت­هاي غربي با ارزش مي­شود، و اين كما بيش در كشورهاي اسلامي برقرار است. در گفتارها و در كردارها تقليد از غربي­ها را درآوردن و حتي در اسم گذاري­ها از اسم ها و عناوين غربي بهره گرفتن و در تبليغات همانند آنان تبليغ نمودن و... همه از مظاهر تهاجم فرهنگي است.

5 ـ راه­ها و چاره­ها براي مقابله با تهاجم فرهنگي:

حال با توجه به تهاجمات بي­رحمانه­ي دشمن در بعد فرهنگي و از اينكه راه­ها و ابزارهاي مدرن بسياري در اختيار دارد، چه بايد كرد؟ چاره­اي جز نبرد فرهنگي و تلاش در جهت خنثي كردن تهاجمات دشمن نيست. حال چگونه مي­توان مقابله كرد؟ نبرد فرهنگي را با مقابله به مثل مي­شود پاسخ داد. كار فرهنگي و هجوم فرهنگي را با تفنگ نمي شود جواب داد بايدكار فرهنگي كرد، از اينكه مسؤولان، علما و خواص كار فرهنگي نكرده­اند، اين مشكل پيش آمده است. شهريار شاعر نامدار آذري در قالب شعر، و داستاني نقل مي­كند و مي­گويند منبر به چوبه­ي دار گفت تو كه از جنس من هستي چرا بدشدي، چوبه­ي دار گفت تو اگر در نقش فرهنگي خود موفق مي­شدي نيازي به چوبه­ي دار نبود.

منبر از پشت شيشه­ي مسجد *** چشمش افتاد و ديد چوبه­ي دار

عصبي گشت و غيضي و غضبي *** بانگ بر زد كه اي خيانت كار

توهم از دودمان ما بودي *** سخت و حشي شدي و وحشتبار

نرده­ي كعبه حرمتش كم بود *** كه شدي دار شحنه؟ شرم بدار

دار بعد از سلام و عرض ادب *** و زگناه نكرده استغفار

گفت مانيز خادم شرعيم *** صورت اخيار گير يااشرار

هر كجا پند و بند در مانند *** نوبت دار مي­رسد ناچار

منبري را كه گير و دارش نيست *** همه از دور وبر كنند فرار

... ليك منبر فرو نمي­آمد *** بازبر مركب ستيزه­سوار

... دار هم عاقبت زجادررفت *** رو به درتاكه بشنود ديوار

گفت اگر منبر تو منبر بود *** كار مردم نمي­كشيد به دار.(49)

آري اگر مسؤولان، حاكمان، عالمان، معلمان و مربيان و خواص در جوامع اسلامي، فعالانه تلاش مي­كردند، امروزه شاهد اين همه مظاهر تهاجم فرهنگي نمي­شديم.

با توجه به اين سخن براي چاره­انديشي و مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن سه قدم بايسته و شايسته است.

اولاً: بايد فرهنگ و اهداف دشمن را شناخت و براي امت اسلامي تبيين نمود.

ثانياً: فرهنگ اسلامي را به مسلمانان شناساند.

ثالثاً: بايد ديد كه چه كساني مسؤوليت دارند و هر يك به فراخور موقعيتش چه قدم­هايي را بايد بردارد.

اينك كوتاه سخني در اين سه محور.

1 ـ 5 ـ شناخت فرهنگ و اهداف دشمن:

در اين جاپاسخ به دو سؤال ضروري است. يكي اينكه علت پيشرفت غربي­ها چيست و آنان در چه زمينه­اي پيش رفت نموده­اند؟ و ديگر اينكه هدف آنان از تهاجم فرهنگي چيست؟ پيش رفت و تمدنشان حاصل تلاش فكري و علمي است. نه بي­بند و باري و دنبال هواهاي نفساني غلتيدن. به تعبير استاد شهيد مطهري فرهنگ اروپا به عنوان علم دنباله­ي فرهنگ اسلامي است.(50)

ارزش و تمدن غرب به جهت علم و دانشي است كه از دوره­هاي جنگ­هاي صليبي به بعد از مسلمانان آموختند و سپس كمربند همت را محكم بستند و در پي آن روان شدند و پيش رفت كردند.. برخي پنداشته اند تمدن آنان به همين بي ديني و بي­بند و باري و لجام گسيختگي است. اقبال لاهوري اين پندار را چنين بيان مي­كند و پاسخ مي­دهد:

شرق را از خود برد تقليد غرب*** بايد اين اقوام را تنقيد غرب

قوت مغرب نه از چنگ و رباب *** ني زرقص دختران بي حجاب

ني زسحر دختران لا له رو *** ني زعريان ساق و ني از قطع مو

محكمي او رانه از «لاديني» است *** ني فروغش از خط لاتيني است

قوت افرنگ از علم و فن است*** از همين آتش چراغش روشن است

علم وفن را اي جوان شوخ و شنگ ***علم مي­بايد نه ملبوس فرنگ

اندر اين ره جز نگه مطلوب نيست***اين كله يا آن كله مطلوب نيست

فكر چالاكي اگر داري بس است *** طبع ادراكي، اگر داري بس است.(51)

اما اينكه هدف آنان از تهاجم چيست در آغاز اين مقال بحث شد، آنان در پي اسلام زدايي هستند، چون كه اسلام نمي­گذارد آنان منابع و ثروت مسلمانان را به يغما ببرند. از طريق تهاجم فرهنگي مي­خواهند مسلمانان را در بي بند و باري ولجام گسيختگي مشغول كنند. اين را بايد به نسل جوان فهماند. اقبال لاهوري در كتاب احياي تكفر ديني در اسلام. ضمن بيان اين مطلب مي­گويد:

ترس ما تنها از اين جهت است كه ظاهر خيره كننده­ي فرهنگ اروپايي از حركت ما جلوگيري كند و از رسيدن به ماهيت واقعي آن عاجز بمانيم.(52) تمدن اروپايي از جهت علم و فن آوري ارزش دارد. اين خوب است. ليكن يك ظاهري دارد كه آدمي را فريب مي­دهد. اين همان بعدي است كه در تهاجم فرهنگي نقش دارد. يعني رواج فحشا و منكرات. اين بد است. اين براي نابود كردن فرهنگ اسلامي است كه سد راه آنان است. آنان مي­خواهند اين را صادر كنند نه علم و تكنولوژي هاي پيش رفته را.

2 ـ 5 ـ شناخت ارزشمندي فرهنگ اسلامي:

آيا مسلمانان فرهنگ و تمدن غني داشتند؟ اگر داشتند عوامل پيش رفت چه بود؟ چرا اكنون عقب مانده­اند؟ پاسخ به اين سؤالات ما را در حركت استقلال طلبانه­ي فرهنگي و جلوگيري از غلتيدن در مسير غرب زدگي كمك مي­كند. آري مسلمانان تمدن بس بزرگي را ايجاد كردند. به تعبير گوستاولوبون فرانسوي، تمدن اروپا نتيجه­ي يك سلسله تاثيراتي است كه از تمدن اسلامي پديد آمده است.(53) «ويل دورانت» مي­گويد: « اسلام طي پنج قرن از سال 81 هـ تا 592 هـ (700 تا 1200 م) از لحاظ نيرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نيك و تكامل سطح زندگاني و قوانين منصفانه­ي انسان و تساهل ديني و ادبيات و تحقق علمي و علوم و طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود».(54) عوامل اين تمدن و نيز انحطاط خود بحثي مستقل است . ليكن مي­توان در مجموع بيان كرد كه عامل پيش رفت مسلمانان تمسك به اسلام و عامل انحطاط فاصله گرفتن مسلمانان از دستورات اسلامي است. به تعبير جرجي زيدان: «هر جا كه اسلام حكومت مي­كرد علم و ادب به سرعت پيش رفت مي­نمود»(55) سيد جمال الدين اسد آبادي مي­گويد: الاسلام محجوب بالمسلمين، كارهاي ناشايسته­ي مسلمانان سبب انحطاط مسلمانان شده است. براي جبران خسارت­هاي عقب ماندگي بايد به اسلام بازگشت. همان گونه كه از پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) آمده است بايد در پي علم و دانش بود.

3 ـ 5 ـ وظايف و مسؤوليت­ها:

بعد از شناخت فرهنگ و اهداف دشمن و نيز شناخت ارزشمندي فرهنگ اسلامي، نوبت به اين سؤال مي­رسد كه چه كسي مسؤول است و چگونه مي­توان جلوي تهاجم را گرفت؟ در پاسخ بيان مي­داريم: اولاً: زمامداران و حاكمان اسلامي مسؤولند، ثانياً: عالمان و خواص جوامع اسلامي و ثالثاً: همه­ي مسلمانان مسؤولند.

وظايف هر يك به طور اختصار

ـ وظايف زمامداران:

1 ـ مبارزه با تهاجم فرهنگي را يكي از سياست­هاي فعال فرهنگي خود قرار دهند. نه تنها مروج فرهنگ غربي نباشند، بلكه به مبارزه­ي با آن بپاخيزند و مروج فرهنگ اسلامي باشند.

2 ـ در برنامه­هاي فرهنگي، آموزش و پرورش دقت داشته باشند و باهدف اعتلاي كلمة الله برنامه ريزي نمايند.

3 ـ با گفتارها و كردارهاي خويش درس دين داري، تعهد، مسؤوليت، علم طلبي، سازندگي و فضايل اخلاقي بياموزند. نه تنها باگفتار بلكه با عمل: به گفته سعدي شيرازي:

سعد يا گر چه سخن دان و نصايح گويي *** به عمل كار بر آيد زسخن داني نيست

4 ـ در بعد اقتصادي گام هاي سازنده بردارند تا نيازهاي طبيعي مردم از راه­هاي مشروع اشباع بشود، فقر زدايي گردد چرا كه گفته شده است: «كاد الفقر ان يكون كفرا، فقر آدمي را به بي ديني سوق مي­دهد.

5 ـ با تجمل پرستي، مصرف گرايي مبارزه بشود، نگذارند كالاهاي لوكس تجملي به ممالك اسلامي وارد بشود، چون كه اين كالاها مقدمه الجيش لشكريان تهاجم فرهنگي­اند.

6 ـ.... و.... و...

ـ وظايف عالمان و خواص:

1 ـ قبل از اينكه ديگران را به فضايل اخلاقي و معنويت و دين داري دعوت كنند. خودشان جرثومه­ي تقواي الهي باشند، در فضايل اخلاقي و معنويت كوشا باشند. و در زندگي از روش زهد و ساده زيستي بهره مند گردند.

2 ـ سوز ديني داشته باشند، در جهت حفظ و تعميق ايمان و معنويت مردم و احياي ارزش هاي اسلامي به طور خستگي ناپذير تلاش نمايند، و بكوشند. تا از انحرافات و تحريفات ديني جلوگيري نمايند.

3 ـ مسلمانان را به ميراث فرهنگي و غناي آن آشنا كنند، عوامل پيش رفت و تعالي و نيز عوامل انحطاط و عقب ماندگي تمدن اسلامي را براي مردم بيان كنند. مردم را از تهاجم فرهنگي دشمن و خطر آن آشنا كنند و به آنان اميد بدهند كه اگر صادقانه قدم بردارند، خداوند سبحان كمكشان مي­كند. همان گونه كه امام علي (عليه السلام) فرمود: اذا راي الله صدقنا... انزل علينا النصر. آن گاه كه خداوند براستي و اخلاص ما راديد نصرت و پيروزي را به ما عنايت فرمود.(56)

4 ـ مسلمانان را براي احياي حاكميت همه جانبه­ي اسلام فرا بخوانند. و فريضه­ي امر به معروف و نهي از منكر را همگاني نمايند.

5 ـ در هر انحرافي كه در جهان اسلام پديد مي­آيد، با هو شياري و آمادگي تمام در جهت رفع آن اقدام نمايند، مجهز به علم و تقواي الهي باشند و از آن براي رفع شبهات و اشكالات پاسخ­هاي مطلوب و قانع كننده­اي ارائه دهند.

6 ـ... و... و...

ـ وظايف يكايك مسلمانان:

1 ـ با فرهنگ غني اسلامي آشنا بشوند، تاد چار غرب زدگي نگردند.

2 ـ فضايل اخلاقي، معنويات، انجام واجبات و ترك محرمات رادستور زندگي خودقرار دهند تا در برابر موج تهاجم فرهنگي مقاوم باشند.

3 ـ در تعليم و تربيت خانواده، اهتمام لازم راداشته باشند، ابزارها و وسايل جديدي كه در خدمت مهاجمان فرهنگي قرار دارد، به صورت معقول و حساب شده كنترل نمايند.

4 ـ ارتباط خود را با عالمان ديني حفظ نمايند تا از انحراف و تهاجم در امان بمانند.

5 ـ امر به معروف و نهي از منكر را مانند فريضه­ي نماز اهميت بدهند و در دستور العمل زندگي خودقرار بدهند. با ديدن منكرات بي تفاوت نباشند.

6 ـ... و... و...

پانوشته ­ها:

_________________________________________

1ـ. صحيفة نور، ج 15 ، ص 160 .

2 ـ فرهنگ استقلال جواد منصوري ص 10 ـ 9، نقل ما از تهاجم فرهنگي، نشر مركز فرهنگي سپاه ص 16.

3ـ.فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، جلال رفيع، انتشارات اطلاعات، ص 266، تهران 1374.

4ـ. بروس كوئن، مباني جامعه شناسي، ص 59، ترجمه و اقتباس از دكتر غلام عباس توسلي ـ رضا فاضل، از انتشارات سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم اسلامي دانشگاه­ها، تهران 1372.

5 ـ. الگوي مصرف و تهاجم فرهنگي، دكتر ابراهيم رزاقي، ص 19. تهران 1374، انتشارات چاپخش.

6 ـ.سنت اجتماعي يعني: شيوة مرسوم و رفتار عملكرد در درون يك جامعه.

7 ـ. سوره توبه، آية 40.

8 ـ.مجموعة آثار، استاد شهيد مطهري، ج 2، ص 337، نشر صدرا، قم.

9ـ. در اين باره رجوع شود به تفسير الميزان جلد چهارم صفحه 102 ذيل آية 200 از سورة آل عمران.

10ـ.نهج البلاغة دكتر صبحي صالح، كلمات قصار شماره 54.

11ـ. كافي، كليني، ج 8 (روضة كافي) ص 132، خ 132.

12ـ. فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه­­اي ص 3، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، تهران 1375.

13ـ.همان، ص 20.

14ـ.تهاجم فرهنگي، مركز تحقيقات اسلامي سپاه پاسداران، ص23.

15ـ. كنز العمال كراجكي، خ 28697 و 28698، بحار الانوار، مجلسي، ج1، ص 180.

16ـ. بحار الانوار، مجلسي، ج 2، ص 99.

17ـ.همان، ج 75، ص 307.

18ـ.فتح، آية 29.

19ـ.آيين انقلاب اسلامي نشر آثار، ص 162.

20ـ. اقتباس از كتاب فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، جلال رفيع، ص 76 ـ 78.

21ـ.نهج البلاغه، دكتر صبحي، صالح نامة 62.

22ـ. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، سيد هاشم حسيني طبع اسلاميه 1354، ص 146.

23ـ. جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلامي، علي جواهر كلام، انتشارات امير كبير، ص 1.

24ـ. گوستاولوبون، همان، ص 741.

25ـ. گوستاولوبون، همان ص 399 تا 401.

26ـ. ويل دورانت، تاريخ تمدن بخش اول ص 435 ـ 434، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي تهران 1366.

27ـ. ادوارد گيبون، انحطاط و سقوط امپواتوري روم، ترجمه فرنگيس شادمان، شركت انتشارات علمي و فرهنگي ج 3، ص 1356.

28ـ. اقتباس از نقد توطئه آيات شيطاني، مهاجراني، انتشارات اطلاعات تهران 1374.

29ـ. همان ص 30 و 31.

30ـ. همان ص 30 و 31.

31ـ. مصطفي خالد، نقش كليسا در ممالك اسلامي، مصطفي زماني ص 242 به نقل از تهاجم فرهنگي. انتشارات سپاه پاسداران ص61.

32ـ. فرهنگ و تهاجم فرهنگي برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه­اي، نشر سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ص 4.

33ـ..همان، ص 9

34ـ. شريعتي، تفسير نوين، مقدمه ص 3.

35ـ. نهج البلاغه، دكتر صبحي صالح خ 108.

36ـ. مجله انديشه، شماره 6، ص 69، مرجعيت و روحانيت، ص 235.

37ـ. روزنامة اللواء چاپ اردن به نقل از روزنامة ابرار 1/2 / 72.

38ـ. حق و باطل مطهري انتشارات صدرا، ص 75.

39ـ. صحيفة انقلاب اقتباس از فجر انقلاب در بهار قرآن، سازمان تبليغات، ص 225 ـ 226.

40ـ. صحيفة انقلاب اقتباس از فجر انقلاب در بهار قرآن، سازمان تبليغات، ص 225 ـ 226.

41ـ. فرانس فانون، دوزخيان روي زمين، ترجمه فارسي مقدمة ساتر، ص 2 نقل ما از تهاجم فرهنگي، انتشارات سپاه ص 98.

42ـ. نقد توطئة آيات شيطاني، همان ص، 27.

43ـ. محمد علي جاودان در تحليل استعمار فرهنگي، ص 33، نقل ما از تهاجم فرهنگي، همان، ص 98.

44ـ. صحيفه نور، ج 16، ص 64.

45ـ. تلخيص از روزنامه جمهوري، 22 / 5 / 71.

46ـ. پس چه بايد كرداز اقوام شرق. نقل ما از روزنامه اطلاعات، 25 / 1 / 73.

47ـ. پس چه بايد كرداز اقوام شرق. نقل ما از روزنامه اطلاعات، 25 / 1 / 73.

48ـ. فرهنگ مهاجم و فرهنگ مولد، جلال رفيع، ص 95 ـ 97 تلخيص.

49ـ. فرهنگ تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه­اي سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، ص 56 ـ 55.

50 ـ. فرهنگ مهاجم، همان، ص 7.

51 ـ. حق و باطل مرتضي مطهري، ص 75.

52 ـ. رمز پيروزي مردان بزرگ جعفر سبحاني، ص 62 به بعد.

53 ـ. روزنامة اطلاعات 25/1/73.

54 ـ. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 741.

55 ـ. تاريخ تمدن ويل دورانت، ج 4 (عصر ايمان) بخش دوم، ص 318.

56 ـ تاريخ تمدن اسلام جرجي زيدان، ص 595.

57 ـ بحار الانوار، ج 69 ، ص 30.

58 ـ نهج البلاغه صبحي صالح، خ 56.


حسن عاشوري لنگرودی

از محققان دفتر تبليغات حوزة علميه قم

و از اساتيد دانشگاه تربيت معلم تهران


انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdcgwn9n7ak9nw4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی