تاریخ انتشار۲۷ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۳
کد مطلب : 171643

مباهله؛ روز اعتراف مسیحیان نجران به حقانیت پیامبر اکرم(ص)

قرآن مجید با صراحت به پیامبر(ص) دستور می دهد، در مقابل كسانی كه با استدلال و مذاكره، قانع و تابع نمی شوند راه مباهله را پیش گیرد.[۱]
مباهله؛ روز اعتراف مسیحیان نجران به حقانیت پیامبر اکرم(ص)
مباهله چیست؟
مباهله در اصل به معنی رها كردن از قید و بند و در دعا به معنی تضرع و واگذاری كار به خداست و از نظر مفهوم متداول در آیه فوق به معنی نفرین كردن دو نفر به یكدیگر است، افرادی كه درباره مسأله مهم مذهبی گفت و گو دارند در یك جا جمع می شوند و به درگاه خداوند تضرع می كنند و از او می خواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.[۲]

زمان و مكان مباهله
مشهور میان دانشمندان این است كه روز حضور برای مباهله، بیست و پنجم ذی الحجة سال دهم هجرت، و به اتفاق همه مسلمین، مكان مباهله اطراف "مدینه" و در دامنه صحرا بوده است.[۳]

آغاز جریان مباهله
بخش با صفای "نجران" كه در مرز حجاز و یمن قرار گرفته، در آغاز طلوع اسلام تنها منطقه مسیحی نشین در حجاز (عربستان) بود، پیامبر(ص) به موازات مكاتبه با سران دولت های جهان و مراكز مذهبی نامه ای به اُسقف نجران (ابو حارثه) نوشت كه در آن آمده است: «بنام خدای ابراهیم و اسحق و یعقوب، از محمد، پیامبر و رسول خدا، به اسقف نجران، شما را دعوت می كنم كه از ولایت و پرستش بندگان، خارج شده و در ولایت و پرستش خداوند وارد شوید وگرنه باید به حكومت اسلامی جزیه (مالیات) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».

نمایندگان پیامبر، وارد نجران شدند، اسقف برای تصمیم گیری شورا تشكیل داد، "شرجیل" كه به عقل و درایت و كاردانی معروف بود گفت: از پیشوایان مذهبی شنیده ایم كه نبوت، روزی از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل منتقل می شود و بعید نیست محمّد كه از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. تصمیم بر این شد كه شصت نفر از علمای آنها با پیامبر(ص) از نزدیك گفت و گو كنند. هیئت نمایندگی در حالی كه لباس های تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیب بر گردن داشتند، به مدینه آمده و وارد مسجد شدند و بر پیامبر(ص) سلام كردند؛ ولی وضع زننده و نامناسب آنها پیامبر را سخت ناراحت كرد، آنها برای فهمیدن علتِ ناراحتی پیامبر به عثمان و عبدالرحمان كه سابقه آشنایی با آن دو را داشتند، مراجعه كردند، آن دو گفتند: كه حلّ گره به دست علی بن ابی طالب(ع) است، و علی(ع) فرمود با وضع ساده به حضور حضرت بیایید تا مورد تكریم واقع شوید، آنان چنین كردند، پیامبر(ص) هم سلام آنان را پاسخ داد و هدایای آنها را قبول فرمود.[۴]

مذاكره نمایندگان نجران با پیامبر(ص)
نبی مکرم اسلام(ص) فرمود: شما را به آیین توحید و یكتاپرستی دعوت می كنم. نمایندگان گفتند: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای جهان است ما هم ایمان داریم. پیامبر(ص) فرمود: اسلام، نشانه هایی دارد كه برخی اعمال شما نشان می دهد كه به اسلام واقعی نگرویده اید؛ مثلا صلیب می پرستید، گوشت خوك می خورید و برای خدا فرزند قائل هستید.

نمایندگان گفتند: او (عیسی(ع)) فرزند خداست چون بدون پدر به دنیا آمده؛ پیامبر اکرم(ص) فرمود: وضع حضرت عیسی(ع) نظیر حضرت آدم(ع) است. اگر نداشتن پدر دلیل بر فرزند بودن خداوند است، پس حضرت آدم(ع) سزاوارتر است كه فرزند خدا باشد. چون نه پدر داشت نه مادر. نمایندگان گفتند: حرف های شما ما را قانع نمی كند، راهش این است كه در وقت مُعینی مباهله كنیم و بر دروغگو نفرین فرستیم و از خدا هلاك او را بخواهیم (از بعضی كتب معلوم می شود كه موضوع مباهله را خود پیامبر پیشنهاد كرد و این آیه شریفه نازل شد: { فَمَنْ حَآجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِینَ [۵]
«هرگاه بعد از علم و دانشی كه (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) كسانی با تو به ستیز برخیزند به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می كنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت می كنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می كنیم و شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله می كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.«

قرار شد فردای آن روز برای مباهله آماده شوند، سران نمایندگان نجران پیش از آن كه با نبی مکرم اسلام(ص) روبرو شوند به یكدیگر می گفتند: هرگاه دیدید كه محمّد افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد معلوم می شود در ادعای خود صادق نبوده؛ ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود آمد، پیداست كه او پیامبر و راستگو است و به قدری به خود ایمان دارد و احساس امنیت می كند كه عزیزان خود را آورده است، هنوز در این گفت و گو بودند كه ناگهان چهره نورانی پیامبر(ص) ظاهر شد كه دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته و علی(ع) پیش رو و حضرت زهرا(س) پشت سر آن جناب حركت می كردند. نمایندگان همگی با حالت بهت زده به یكدیگر نگاه می كردند و انگشت تعجب به دندان گرفتند که این مرد به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی قرار نمی داد.[۶]

انصراف نمایندگان نجران از مباهله
نمایندگان با دیدن وضع یاد شده وارد مشورت شدند و به اتفاق آرا تصویب كردند كه وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغی به عنوان جزیه (مالیات سالانه) بپردازند و در مقابل، حكومت اسلامی از جان و مال آنها دفاع كند. پیامبر(ص) هم راضی شدند و فرمودند: عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند صورت انسانی خود را از دست داده و از آتشی كه در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین نجران هم كشیده می شد. اُسقف نجران می گفت: با محمّد(ص) چهره هایی را می بینم كه هرگاه دست به دعا بلند كنند و از خدا بخواهند كه بزرگترین كوهها را از جای بركند، فوراً كنده می شود؛ با این چهره های نورانی وافراد با فضیلت مباهله صحیح نیست.

صلح نامه
به نام خداوند بخشنده مهربان، این نامه ای است از محمّد رسول خدا به ملت نجران و حومه آن، حكم و داوری محمّد درباره تمام املاك و ثروت ملت نجران این شد كه اهالی نجران هرسال دو هزار لباس كه قیمت هر یك از چهل درهم تجاوز نكند به حكومت اسلامی بپردازند... و جان و مال و سرزمین و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول اوست، مشروط بر اینكه از همین حالا از هر نوع ربا خواری خودداری كنند.[۷]

بزرگترین فضیلت برای اهل بیت(علیهم السلام)
مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح كرده اند كه آیه مباهله (آل عمران: ۶۱) در حق اهل بیت(ع) نازل شده است و پیامبر(ص) تنها فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دخترش فاطمه(س) و پسر عمویش (دامادش) علی(ع) را به میعادگاه برد و احادیثی فراوان نقل شده است كه منظور از (ابنائنا) در آیه; حسن(ع) و حسین(ع) و منظور از (نسائنا) فاطمه(س) و منظور از (انفسنا) حضرت علی(ع) می باشد.[۸]

پی نوشت:

[۱] . آل عمران/ ۶۱.
[۲] . مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و چهارم، ج ۲، ص ۴۳۷.
[۳] . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پانزدهم، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۴۴۲.
[۴] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج ۷، ص ۹۶.
[۵] . آل عمران/ ۶۱.
[۶] . تفسیر نمونه، همان، ص ۴۴۰.
[۷] . همان مدرك، منشور جاوید، ص ۹۸.
[۸] . فخر رازی، تفسیر كبیر، ج ۸، ص ۸۵؛ و زمخشری، الكشاف، ادب الحوزه، ج ۱، ص ۳۶۹.

https://taghribnews.com/vdcjxvevtuqeamz.fsfu.html
مرجع : مرکز پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی