تاریخ انتشار۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۲:۴۹
کد مطلب : 230519

تغییر رویه دولت افغانستان در قبال طالبان ؛ تاکتیک یا راهبرد

زمزمه تغيير راهبرد افغانستان در قبال طالبان ، بيشتر موضوعي"تاكتيكي" است و براي اعمال فشار به دولت اسلام آباد در مذاكرات صلح افغانستان مطرح شده است.
تغییر رویه دولت  افغانستان در قبال طالبان ؛ تاکتیک یا راهبرد


بسمه تعالي
 
تغییر رویه دولت  افغانستان در قبال طالبان ؛ تاکتیک یا راهبرد
 
 
*بیان مسئله

گروهک طالبان از 24 فروردین عملیات بهاری خود را در افغانستان آغاز کرده است .پیش از آغاز این عملیات،  نیروهای نظامی افغانستان  نیزعملیات نظامی را با عنوان "شفق" در سراسر این کشور برای مقابله با مخالفان دولت شروع کرده است .به موازات این تحولات، عملیات انتحاری هفته گذشته در کابل و قبول مسئولیت آن از سوی طالبان، زمزمه تغییر راهبرد دولت افغانستان در قبال طالبان را مطرح ساخته است.اتخاذ این رویکرد  از سوي كابل سوالات متعددی را به همراه داشته است:
 
1-اقدام دولت افغانستان در تغییر راهبرد خود در قبال طالبان  یک تصمیم راهبردی است یايك تاکتیک؟
 
2-آیا با تغییر راهبرد دولت افغانستان در قبال طالبان ، مذاکرات صلح افغانستان ادامه خواهد داشت ؟
 
3-نقش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در شرایط کنونی چیست ؟ 
 
 
* تحلیل مسئله

ازدو هفته گذشته که موضوع  "تغییر راهبرد دولت افغانستان در قبال طالبان " در این کشور مطرح شده ، کارشناسان سیاسی تحلیل های مختلفی درباره علل اتخاذ این رویکرد از سوی دولت کابل ارایه کردند .قدر مسلم حداقل دو دلیل باعث شده تا زمزمه تغییر راهبرد دولت افغانستان در قبال طالبان مطرح شود :

 
الف)افزایش فشارهای سیاسی به دولت پاکستان

       آنچه مسلم است اینکه از نظر دولت افغانستان ،اسلام آباد رویکرد دوگانه ای در مذاکرات صلح افغانستان دارد. از یک طرف پاکستان قول همکاری در مذاکرات صلح افغانستان را به دولت افغانستان و کشورهای غربی (بازیگران فرا منطقه ای )می دهد و از سوی دیگر ، پاکستان مأمن  گروههای تروریستی افغانستان است .طرح تغییر راهبرد کابل در قبال طالبان  در شرایطی مطرح می شود که به اذعان مردم و دولت افغانستان ، اسلام آباد در 15 سال گذشته رویکرد دوگانه ای را در قبال گروههای تروریستی  دنبال کرده است .افزون بر این موضوع،  چهار دور  مذاکرات صلح چهار جانبه افغانستان (امریکا ، چین ، پاکستان و افغانستان) به میزبانی کابل و اسلام آباد برگزار شده است .اما اعلام خبر" مرگ ملاعمر" و انشقاق در بین اعضای" طالبان" در کنار" عدم صداقت مقامات پاکستانی" در مذاکرات صلح ، تاکنون این مذاکرات منتج به نتیجه نشده است .در چنین شرایطی اعمال فشار به پاکستان (براي همكاري واقعي )می تواند به مسیر پیشرفت مذاکرات صلح کمک نماید .اظهارات اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان در پارلمان این کشور و انتقاد از عملکرد دولت پاکستان درباره گروهههاي تروريستي و مذاکرات صلح  گواه بر این مدعا است.

 
ب)بالا بردن قدرت چانه زنی دولت کابل در مذاکرات صلح افغانستان

      گروهک طالبان امسال با آغاز فصل بهار، عملیات بهاری خود را از 24 فروردین درسراسر افغانستان  آغاز کرده است . به اذعان بسیاری از کارشناسان ، اگر چه این عملیات در سالهای گذشته مسبوق به سابقه بوده، اما شروع این عملیات در مقطع فعلی می تواند  قدرت چانه زنی طالبان را در مذاکرات صلح پيش روي افغانستان بالا ببرد .در چنین فضایی ، عملیات تروریستی هفته گذشته در کابل و قبول مسئولیت آن از سوی طالبان باعث شد تا اشرف غنی موضوع تغییر راهبرد دولت افغانستان را در قبال طالبان مطرح نماید . به اعتقاد  نگارنده ، طرح این موضوع از سوی دولت افغانستان ضمن اینکه باعث افزایش فشارها بر طالبان شده،  بلکه افزون بر این طرح، توانسته است تا درآستانه دور پنجم مذاکرات صلح افغانستان، فضا را به  نفع دولت افغانستان  تغییر دهد . آمادگی دولت افغانستان برای مذاکره با گروه انشعاب یافته طالبان به رهبری "ملا رسول " و منصرف شدن از مذاکره با جانشین " ملاعمر "، در کنار سفر هیاتی از سوی دفتر طالبان در دوحه به " اسلام آباد " حکایت از تحرکات این گروه برای حضور در مذاکرات آینده صلح افغانستان دارد.
 
     با مفروض دانستن این دو دلیل، زمزمه تغییر راهبرد دولت افغانستان درقبال طالبان در هفته ای اخیر، بیشتر جنبه "تاکتیکی" دارد تا " راهبردی "چرا که:
 
1- با گذشت 15 سال از سقوط رژیم طالبان در افغانستان، تفکر "طالبانی" در افغانستان همچنان زنده است. ادامه حیات این تفکر در افغانستان در شرایطی است که در این مدت حداقل بیش از 150 هزار نیروی نظامی آمریکا وناتو  برای از بین بردن طالبان به افغانستان لشگر کشی کرده بودند . حال هدایت کنندگان این نیروها (آمریکا و انگلیس ) بعد از 15 سال بجای "مبارزه" با  طالبان، رویکرد " مذاکره " با طالبان را در پیش گرفته اند. اکنون این پرسش مطرح است ،در شرایطی که ناتو و کشورهای غربی در مبارزه با طالبان ناکام ماندند، چطور دولت نوپای افغانستان خواهد توانست بدون داشتن نیروی نظامی قوی(به دلیل عدم تحقق وعده های کشورهای غربی برای تجهیز و آموزش نظامی نیروهای افغان ) قادر به مبارزه با طالبان شود؟ آن هم در شرایطی که به اصطلاح  دهخدای آن ها " مذاکره " را به" مبارزه " ترجیح میدهد ؟


2-  نکته دوم این که ، "دولت وحدت ملی افغانستان" به اصطلاح با حمایت و ریل گذاری کشورهای غربی به ویژه دولت آمریکا،  فعالیت خود را در این کشور آغاز کرده است. دولت وحدت ملی برای ادامه حیات خود (بعداز اتمام دوره دو ساله خود در شهریورماه سال جاری ) به حمایت های بازیگران غربی و منطقه ای (دولت اسلام آباد ) نیازمند است و سفر اخير جان كري  وزير خارجه آمريكا به افغانستان و تاكيد به 5 ساله بودن دولت وحدت ملي، در همين چارچوب قابل ارزيابي است.
 
    درشرایطی که کشورهای غربی  برای مذاکره  صلح افغانستان "تعامل با پاکستان" را در دستور کار خود قرار داده اند ، چگونه اشرف غنی می تواند  برخلاف  این مسیر حرکت نماید .  پاکستان با توجه به دلایلی که پیش از این ذکر شد ،بازیگر مایشاء در به اصطلاح مبارزه  با تروریست های افغانستان وپاکستان است و به همین دلیل حصول نتایج مثبت مذاکرات صلح افغانستان بدون شک به همکاری و اقدامات عملی پاکستان نیازمند است .با درک این موضوع ، دولت وحدت ملی افغانستان (‌بخصوص اشرف غني ) ناگزیر است برای پایان دادن به ناآرامی های گروههای تروریستی در افغانستان به حمايت و جانبداري  دولت اسلام آباد حساب ویژه اي باز نماید .با درك اين مفروض ، كابل به عبارت ديگر نمي تواند دشمني با اسلام آباد را سرلوحه كار خود قرار دهد.
 
 
3- و نکته بعدی اینکه ، هرگونه ناآرامی و تنش در افغانستان ثمره ای به جز ادامه حضور نیروهای غربی را در پی نخواهد داشت .با توجه به ترکیب دولت وحدت ملی ، بسیاری از بازیگران داخلی افغانستان از پررنگ شدن حضور نیروهای غربی به ویژه آمریکا در این کشور ناخرسند هستند .یکی از دلایل این ناخرسندی به عدم ایفای نقش مثبت این نیروها به ناآرامی ها اخیر افغانستان بر مي گردد .به اعتقاد این جریان های سیاسی با توجه به توافقنامه امنیتی کابل – واشنگتن، دولت آمریکا موظف است از دولت افغانستان در مواجه با هرگونه تهدیدات امنیتی حمایت نماید و این در حالی است که در ماه های اخیر دولت آمریکا در این باره به تعهدات خود عمل نکرده است و از منظر برخي گروههاي سياسي افغاستان ، حضور نیروهای غربی  در اين كشور جز چپاول ثروت ملی ، دستاورد دیگری به همراه ندا شته است .

 
*نتیجه گیری

با مفروض قرار دادن مطالب فوق  اين نتايج قبل تصور است :
 
  1. 1- اول نكته اين است كه، زمزمه تغيير راهبرد افغانستان در قبال طالبان ، بيشتر موضوعي" تاكتيكي"  است  و براي اعمال فشار به دولت اسلام آباد در مذاكرات صلح افغانستان مطرح شده است. دولت كابل انتظار دارد با فشار بازيگران فرا منطقه اي (آمريكا و انگليس ) دولت پاكستان سياست اعلامي واعمالي يكساني را در قبال صلح افغانستان به اجرا بگذارد .

    2- مذاكره با طالبان همچنان در دستوركار رهبران افغانستان قرار خواهد داشت. و به همين دليل موضوع مذاكرات  صلح افغانستان نيز برغم زمزمه تغيير راهبردها  در قبال افغانستان  ادامه خواهد داشت .سفر هيات دفتر سياسي گروه طالبان در دوحه به اسلام آباد  و تاكيد دولت افغانستان براي مذاكره با گروه انشقاق يافته طالبان به رهبري " ملا رسول " در اين چارچوب قابل تحليل است .در اين مقوله تلاش دولت پاكستان به اين امر معطوف شده است تا در مذاكرات صلح افغانستان جانشين ملا عمر يعني " ملا منصور " كه مورد حمايت بيشتر اسلام آباد است  به عنوان بازيگر اصلي طالبان در ميز مذاكرات صلح افغانستان حاضر شود.
     
    3- البته از  ذكر اين نكته هم نبايد غافل شد، که دولت پاكستان اگر چه در 15 سال گذشته  به اعتقاد دولت و مردم افغانستان رويكرد دوگانه ای در قبال افغانستان به اجرا گذاشته است ،اما به اذعان بسياري از كارشناسان اين سياست در راستاي اهداف بلند مدت اسلام آباد در كابل معني پيدا مي كند . اين سياست  از رقابت اين كشور با هند در افغانستان گرفته تا روي كار آمدن دولت وابسته يا همسو با اسلام آباد در كابل است .  البته با توجه به رقابتهاي منطقه اي و فضاي داخلي افغانستان اين رويا به زودي به واقعيت مبدل نخواهد شد . قدر مسلم پاكستان براي همكاري صادقانه در مذاكرات صلح افغانستان دنبال امتيازاتي است و انتظار نمي رود بدون كسب اين امتياز، رويكرد خود را در قبال افغانستان تغيير دهد .البته اين امكان وجو دارد با  همكاري اسلام آباد طالبان به ميز مذاكرات بيايد و اين گروه در كانون قدر ت افغانستان مشاركت نمايد . اين گزينه از يك طرف  مي تواند زمينه نفوذ اين كشور را در افغانستان فراهم نمايد و همين طور ، با سهيم شدن طالبان در قدرت افغانستان، اين فضا براي اسلام آباد فراهم مي شود تا زمينه ترانزيت افراطيون ديگري چون" داعش" را در دستور كار خود قرار دهد ، چرا كه تنها ابزار نقش آفريني اين كشور در منطقه ، استفاده ابزاري اين كشور از ظرفيتهاي افراطيون است .در اين بين بازيگران غربي هم بي ميل نيستند تا با شيفت كردن عناصر داعش به شبه قاره ، كانون افراط گرايي را به اين منطقه گسيل نمايند .كشورهاي غربي در حال حاضر در اين منطقه با دغدغه هايي چون" قدرت اقتصادي چين ، نيروي نظامي روسيه و تفكر ناب اسلامي انقلاب ايران" روبرو هستند . 
 
 
  1. 4- و نكته پاياني اينكه ، كارنامه كشورهاي غربي در افغانستان – در مبارزه باطالبان -  كارنامه قابل دفاعي نيست .آمريكا و انگليس بعد از 15 سال حضور نظامي خود در افغانستان، ناگذير شدند سياست خود را در قبال افراط گرايان تغيير دادند .به بيان ديگر ، اين كشور ها 15 سال پيش به بهانه  " مبارزه " با طالبان  و القااعده به افغانستان لشگر كشي كردند اما اكنون اين كشورها  مبارزه را كنار گذاشته  و به اصطلاح ، "مذاكره " را به " مبارزه " با طالبان  ترجيح مي دهند .با درك اين واقعيت، كشورهاي غربي تلاش مي كنند مذاكرات صلح  افغانستان به نتيجه دلخواه آنها منجر شود . چرا كه اگر اين مذاكرات به نتيجه نرسد اين امكان دور از ذهن نيست كه سياست  غير نظامي آن ها در افغانستان  نيز – مثل رويكرد نظاني -تبعات منفي براي دولت اوباما درآستانه انتخابات رياست جمهوري  آمريكا به همراه داشته باشد.

     نویسنده : فرهاد همتی،  کارشناس مسایل آسیا

     
https://taghribnews.com/vdchzvniw23nxmd.tft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی