تاریخ انتشار۲۹ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۱۰
کد مطلب : 280307
نویسنده تونسی تاکید کرد:

لزوم دوری جریانهای اسلامی از اسلام سلفی و بازگشت به مبدأ میراث حرکت‌های اصلاحی

تنا - اختصاصی
سمیه راشد الغنوشی نویسنده تونسی و فرزند یکی از بزرگترین علمای این کشور در یادداشتی به بررسی پیشینه و حال سلفی گری و وهابیت سعودی در جهان اسلام و لزوم بهره گیری جهان اسلام از اسلام متعادل و دوری از وهابی گری می پردازد که متن این یادداشت در ادامه آمده است:
لزوم دوری جریانهای اسلامی از اسلام سلفی و بازگشت به مبدأ میراث حرکت‌های اصلاحی
ادله موجود پیوسته و روز به روز ثابت می کند که عربستان سعودی خود را در موقعیت اشتباهی قرار داده است و خود را وارد مواضع و سیاستهایی می کند که هیچ خیری برایش به دنبال ندارد.

حکومت عربستان سعودی، مقدسات مسلمانان و محل قبله آنها را در آغوش گرفته و مدعی است مشروعیت آن بر اساس دین و قداست مذهبی به دست آمده؛ این کشور از معدود کشورهای جهان  است که در آن قانون اساسی وجود ندارد و مقررات مستقیماً بر اساس قرآن و سنت اجرا می‌گردد و رئیس  حکومت، بر مردم اختیار کامل دارد.

این رویه چندین دهه است که از زمان انعقاد "معاهده درعیه" میان  آل سعود و محمد بن عبدالوهاب در بیابان نجد از سال ۱۷۴۵ میلادی، و پس از آن ایجاد دولت سعودی دوم در سال ۱۸۱۸ در این کشور اجرا می­ گردد.

با وجود اینکه به نظر می رسد عربستان سعودی یک دولت دینی کامل است، اما در واقع دولتی است که دولتمردان حکومتی در آن، قدرت مادی و معنوی یعنی ثروت و دین و همه چیز را در اختیار گرفته اند.

این نوع رابطه در واقع بر اساس نوعی همراهی و اتحاد بین حاکمان و علمای دین، شکل گرفت؛ تا اینکه کمک قدرت علمای دین به نفع حاکمان به کار گرفته شد و فقهای سعودی به طبقه ای از کارمندان رسمی تبدیل شدند  که بر اساس نیاز خود و بازار عرضه و تقاضا، از حکومت طلب مواجب و حقوق می کردند.

علمای سعودی همیشه در برائت جویی از کفار و مشرکین سرآمد بودند، اما در جنگ دوم خلیج فارس که نیروهای ارتش آمریکا و غرب را در سرزمین مسلمانان مشاهده کردند، همین علما، شروع به صدور فتواهایی مبنی بر جواز استفاده از نیروهای نظامی کفار کردند.

عربستان سعودی در راستای مقابله با گسترش نفوذ دست راستی ها و پان عربیسم ناصری تلاش کرد تا نوعی اتحاد موضوعی را با جریانهای اسلامی از جمله اخوان به وجود آورد؛ "ملک فیصل" از تعدادی از رهبران اخوان در زمان مبارزه آنها با عبدالناصر حمایت کرد؛ عربستان سعودی سپس وارد ائتلافی با پاکستان تحت امر آمریکا شد و با مال و سلاح به حمایت از مبارزان افغانی در مقابله با آنچه امپراطوی شر یا امپراطوری کمونیستم نامیده می شد، برخاست.

به این ترتیب رابطه عربستان با جریان­های اسلام‌گرا با شاخه‌های متفاوت آن  به شکل ائتلاف یا دست‌کم همگرایی اساسی در مقابله با کمونیسم ادامه یافت و در مرحله بعد به جلوگیری از نفوذ ایران پرداخت.

آنچه در این رابطه جدید به نظر می رسد، عملکرد عربستان سعودی در زمان ملک عبدالله برای در امان ماندن از انقلابهای بهار عربی بود که اگر آن را از سر استیصال ننامیم، باید گفت، رویه ای خصمانه با جریانهای اسلامی در پیش گرفت، نه از آن رو که این جریانها اسلامی هستند، بلکه از این‌ جهت که درصدد جمع بین اسلام و دموکراسی بودند و با استناد به مشروعیت انتخابات، توانستند موقعیت حکومتی را در بیش از یک کشور در دست بگیرند.

عربستان سعودی یکی از بزرگترین بلوکهای سیاسی بود که تحمل آن برایش سخت بود؛ این کشور ادعا می کند مشروعیت حکومت خود را مستقیماً بر اساس قرآن و سنت به دست آورده و نمایندگی انحصاری اسلام سنی را در دست دارد و این در حالی است که بدون هیچ قانون اساسی، مؤسسه یا چیز دیگری بنا کرده است.

به این ترتیب پادشاهی عربستان امروز، وارد معرکه مبارزه با جبهه های دینی متعدد شد و  تلاش کرد صحنه مبارزه با القاعده و داعشی هایی را به نمایش گذارد که از ابتدا در بطن وهابیت متولد شده و رشد یافته بودند و ریشه افراط ‌گرایی و تکفیر از آن تغذیه می کرد.

جبهه دوم: مبارزه با ایران و جریان‌های شیعی در خلیج‌ فارس و کل منطقه

اقدامات اخیر عربستان علیه اخوان المسلمین با هدف فشار به نیروهای اسلامی متعادلتر، رویه ای متفاوت و جدیدتر از  آل سعود بود.

مدتی قبل، هیأت علمای ارشد آل سعود فتوایی دینی علیه اخوان المسلمین صادر کرد که خلاصه آن عدم صلاحیت اخوان المسلمین و فساد و بطلان عقاید آنها و انحرافشان بود.

موارد زیادی است که ممکن است انسان در آن با اخوان المسلمین اختلاف نظر داشته باشد، اما زمانی که موضوع مربوط به نقد است، حرف دیگری باید گفته شود.

دستگاه دینی عربستان سعودی که ریشه تشکیل آن به مدرسه وهابی بر می گردد، آخرین جایی است که حق دارد در مورد افراط گرایی سخن بگوید؛ و این در حقیقت مثال زنده ای از افراط گرایی دینی و بیگانگی با زمان است و شبیه شورای کاردینالی است که کار آن، چیزی بیشتر از تهیه پوشش دینی برای تصمیمات سیاسی و صدور فتوی بر اساس دستور العملهای صادر شده نیست.

اخوان مؤاخذه شده است که به تصحیح عقیده خود نمی پردازد، نکته ای که در این فتوا پوشیده شده، این است که این هیأت ارشد علما خود را تجسم  و الگوی عقیده صحیح  و بقیه را اهل شرک و گمراهی می دانند.

این فتوی بر گرفته از منهج تکفیری مدرسه وهابیت است که سعودیها تجسم این مدرسه هستند، آنها وارد معرکه های اشتباهی شدند که چهره اسلام را مخدوش می کند؛ با استفاده از یک عنوان جعلی منسوب به اسلام، زنان را از یک حق ساده و بدیهی رانندگی منع می‌ کنند.

اسلام را برای تخلفات سیاسی خود تغییر دادند، به این ترتیب که رئیس حکومت بدون هیچ قانون و ضابطه و انتخاباتی بر مردم ولایت مطلق دارد و این عین فساد در دین و عقیده است.

اما در زمینه اعتقاد آل سعود مبنی بر حرمت خروج علیه حاکم، باید گفت که اولین خروج توسط خود وهابیت علیه ترک‌های عثمانی صورت گرفت که آنها را تکفیر هم کردند، درحالی‌که عثمانی ها مشغول مبارزه با سلاطین اروپایی بودند.

ریشه تکفیر و خروج مسلحانه برگرفته از تفکر وهابی است، قبل از اینکه وهابیت تبدیل به یک ایدوئولوژی رسمی در خدمت به دولت باشد.


جنگ عقیده در صحیح بودن تفکر سلفی و تکفیر بقیه مسلمانان از جمله اشاعره و معتزله و فیلسوفان و اهل تصوف و تشیع خلاصه شده است؛ وارد شدن به این جنگها نهایتی ندارد، چرا که چیزی را مشخص نمی کند بلکه آنها را وارد درگیریهای بیهوده می کند.

در واقع پرداختن به تفاوت بین نگرشهای وهابیت و جریانهای اسلامی امروز، علی رغم وجود برخی از خطرها، گرایش مطلوب و پسندیده ای است و مزایای آن بسیار بیشتر از مضراتش است که اولین آن رها شدن از میراث سلفی تندرو است.

این نوع رابطه سیاسی بین آل سعود و جریانهای اسلامی سنی، تأثیرات منفی زیادی داشته است که در گرایش این جنبشها به سوی افراط گرایی دینی و  ظهور آن به رنگ و لعاب سلفی وهابی منعکس شده است؛ تا جایی که به تدریج فاصله های بین جریانهای اسلامی سیاسی و سلفی وهابی، در چارچوب آنچه بیداری اسلامی شناخته می شود، محو شده است.

این امر با مشاهده گرایشهای افراط گرایی نسبت به زنان، آزادی عقیده و شیوع مظاهر سلفی که دین را در پیراهن و ریش و مسواک و همچنین  فرو رفتن در درگیرهای طائفی و ...خلاصه می کند، به وضوح آشکار می شود.

علی رغم اینکه جریان اسلامی سنی از جمله اخوان المسلمین، در اصل در یک فضای باز بین گروههای فرهنگی در مؤسسات و جوامع جدید رشد یافته است؛ اما نسلهای بعدی در دهه شصت و هفتاد از وهابیهای سلفی تأثیر گرفته اند  و گاهی تا جایی پیش رفته است که وهابیت جزء اعتقادات درونی انها شده است.

اکنون این نقطه عطف در سیاست عربستان سعودی، فرصت مناسبی برای جریاناهای اسلامی به منظور فاصله گرفتن روشن از اسلام سلفی و بازگشت به مبدأ میراث حرکت‌های اصلاحی با سید جمال الدین، محمد عبده و رشید رضا و دیگر بزرگان اصلاح گر اسلامی است.
 
https://taghribnews.com/vdchvvniq23n6xd.tft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی