چكيده
اين نوشتار، به تبيين دانش «آيندهپژوهي» و چشم اندازهاي فراروي جهان اسلام و گزارشي از کتاب وحدت جهان اسلام با چشمانداز آينده ميپردازد. اين کتاب، توسط دکتر سيد يحيي صفوي تدوين شده و در برگيرنده چهار فصل و سه ضميمه است که در اين نوشتار، مهمترين مباحث آن را ارزيابي خواهيم كرد.
اشتراک گذاری :
مقدمه مسلّم است که ياري گرفتن از باورها و ارزشهاي اسلامي، يکي از مهمترين عوامل شکلگيري وحدت و همگرايي ميان کشورهاي اسلامي است. در حقيقت، با تکيه بر ارزشها و باورهاي مشترک، زمينه بهره جويي از ظرفيتهاي موجودِ جهان اسلام به منظور حفظ و ارتقاي منافع مسلمين، امکان پذير ميشود. به نظر ميرسد مواردي را ميتوان در زمره ظرفيتها و قابليتهاي اصلي جهان اسلام قرار داد؛ از جمله:
۱. موقعيت ژئوپلتيک، ژئواکونوميک و ژئواستراتژيک کشورهاي اسلامي؛ به گونهاي که کشورهاي اسلامي از نظر ژئوپلتيکي، حساس و بر نظام جهاني تأثيرگذار هستند. همچنين ميتوان ادعا کرد اين کشورها، از قلمرو جغرافيايي وسيع و جمعيتي بالا، دسترسي و سيطره بر تنگهها و آبراههاي راهبردي جهان، ذخاير عظيم انرژي، بازار مصرف گسترده و پرجاذبه، ايدئولوژي برون گرا با قابليت طرح جهاني، سهم قابل توجه در شبکه ارتباطات جهاني برخوردارند؛
۲. بهره مندي از کانونهاي معتبر ايجاد قدرت؛
۳. امکان ارتقاي نظام دفاعي در قالب ائتلاف و پيمانهاي دفاعي و تبديل آن به يک قدرت مؤثر؛
۴. وجود فرصتها و تهديدهاي مشترک؛
۵. آموزههاي جهان شمول اسلام؛ به ويژه انديشه مهدويت و حكومت فراگير و جهاني مهدي موعود.
آينده شناسي با توجه به لزوم پرداختن به آينده و تلاش براي ساختن آن در راستاي تأمين منافع جهان اسلام، ابتدا به بررسي مفهوم آيندهانديشي و ورود آن به عرصه مباحث علمي ميپردازيم.
آيندهپژوهي، در حقيقت تصميمگيري مربوط به آينده در زمان حال است. دانش و بينشي كه آيندهپژوهي در اختيار محقق ميگذارد، وي را در كسب موقعيت برتر در عرصهي رقابتي ياري رسانده و در نتيجه فهم و درك نيروها و عوامل مؤثر در زمينه فعاليتهاي شخصي و سازماني، او را درباره تغييرات احتمالي آينده هوشيارترميكند.
در واقع، با استفاده از تصور حوادث ممكن و ارزيابي احتمالات، ميتوان خود و ديگران را براي آينده مجهز كرد. فرصتها و چالشها را شناسايي كرده و برابر آن يا براي به دست آوردن آنها برنامهريزي نمود.
بر اين اساس، با كمك روشهاي آيندهانديشي، ميتوان به ايجاد يك ديدگاه مشترك در جهان اسلام اقدام كرد و بدين وسيله به يك وفاق عمومي رسيد. اهميت چنين همكاري يا وفاقي در سطح همه كشورها و همسو شدن همه نهادهاي تأثيرگذار در راستاي رسيدن به يك هدف مشترك، بر همگان روشن است.
آينده انديشي زماني مؤثر خواهد بود كه گستره وسيعي از روندها و حوادث ممكن، شناسايي شده و سناريوهاي گوناگوني را با جمعآوري اطلاعات از محيطهاي گوناگون فعاليت كشورها در امور اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، فناورانه و زيستمحيطي در يك فرايند برنامهريزي انعطاف پذير تصور كنيم.
آينده انديشي به مثابه علم آيندهانديشي، به ديرينگي خودآگاهي تاريخي بشر است. از آن زمان كه آدمي به هستي تاريخمند و سپس، تاريخمندي هستي خويش اندك آگاهي يافت، پيشبيني و نيز پيشگويي رويدادهاي گوناگون آينده، به ويژه رويدادهاي طبيعي و سياسي ـ اجتماعي، از اهميتي سرنوشتساز برخوردار شد. جادوگران و طالعبينان، كنار تجربه آموختگان انديشهگر قوم، هر يك به گونهاي، از سير حوادث و آينده پديدههاي طبيعي و اجتماعي گفتند و پيشبيني روشمند فرا طبيعي نگرانه، در تعيين اسطورههاي جهان و ادوار گوناگون سير حوادث و نقش بازي شخصيتهاي فراتاريخي تبلور يافت و جهاننگري نظاممند هر قوم پديد آمد.[۱]
ميتوان گفت مطالعات آينده، تقريباً با پايان جنگ دوم جهاني آغاز شد. نخستين كاوشهاي نظاممند در ساحت آينده را مؤسسه مطالعاتي رند در سال ۱۹۴۶م براي پنتاگون انجام داد. از همينجا پيدا است چه رابطه نزديكي ميان آيندهپژوهي و مطالعات راهبردي وجود دارد.
در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود كه آيندهپژوهي شكل رسميتري به خود گرفت و به عنوان يك حوزه جديد مطالعاتي پذيرفته شد. امروز هم دو سوم فعاليتهاي آيندهپژوهي، توسط انديشگاههاي نظامي و شركتهاي چند مليتي انجام ميشود. پژوهشهاي علمي نيز همين وضع را دارد.[۲]
آيندهپژوهي بيشتر در كشورهاي صنعتي انجام ميشود. اين كشورها % ۹۷ درصد بودجهها وهزينههاي آيندهپژوهي را تأمين ميكنند؛ اما جهان سوم كه %۸۰ جمعيت جهان را در خود جاي داده است، تنها %۳ فعاليتهاي آيندهپژوهي را انجام ميدهد.[۳]
مطالعات آيندهانديشي ـ هر چند از علوم اجتماعي بهره ميبرد ـ يك علم به شمار نميآيد. آينده پژوهي، ناظر بر مطالعه «تحولات گوناگون يك وضعيت معين» از منظري گسترده بر پايه گزينهها، انتخابها و سنجش پيامدهاي يك تصميم مشخص با فرض اين تحولات است؛ به همين دليل است كه هميشه از «آيندهها» صحبت ميشود، نه از يك آينده. هدف اصلي آيندهپژوهي، تعيين اهداف مطلوب و روش دستيابي به آنها، در ميانمدت يا بلندمدت، با توجه به شرايط جاري است.
از وقتي انسان وجود داشته است، سعي بر اين داشته كه به نحوي آينده را پيشبيني كند و همواره با حركت پيشاپيش جهان، هم از خطرات احتمالي در آينده پيشگيري كند و هم از فرصتهايي كه برايش پيش خواهد آمد، بيشترين بهره را ببرد. وجود «اوراكلها»[۴] در يونان باستان كه مردم، آنجا از خدايان خود درباره آينده ميپرسيدند، شاهدي بر اين ادعا است. در جهان كنوني كه تغيير و تحولات، سرعت زيادي به خود گرفته، امكان كسب يك ديدگاه تقريبي از رويدادهاي احتمالي يا يافتن حالات ممكن آينده (سناريوهاي ممكن)، نه تنها امري مطلوب است، بلكه ابزاري لازم براي بقا (به مفهوم قابل قبول آن، يعني پيدا كردن جايگاه مناسب در آينده و حفظ ارزشها و آرمانهاي خود) و دفع تهديدها و استفاده از فرصتهاي پيشرو، به شمار ميآيد.[۵]
برخلاف وجود ديدگاهها و تبيينهاي گوناگون در خصوص آيندهانديشي و آيندهشناسي، علاقه آدمي به آينده، متن مشترك همه آيندهشناسيها را تشكيل داده است. آدمي همواره به دنبال يافتن روشهاي نظاممند و قانونمند براي پيشبيني تحولات آينده ـ به ويژه در ارتباط با پديدههاي جوي و ديگر پديدههاي طبيعي و همچنين پديدههاي سياسي و اجتماعي ـ بوده كه اين خود بر پيشفرض وجود نظم ويژه در سير رويدادها استوار بوده است.
با توجه به توضيحاتي كه تا كنون داده شد، ميتوان سه هدف براي آيندهپژوهي نام برد: ۱. تصوير حوادث ممكن؛ ۲. ارزيابي احتمالات و يافتن حوادث محتمل؛ ۳. تصميمگيري در راستاي امور ترجيح داده شده.
در اغلب روشهاي آينده انديشي، بر يك يا دو هدف از اهداف فوق تمركز ميشود، نه بر همه آنها؛ به همين دليل، ما همواره براي رسيدن به يك آيندهپژوهي ايدهآل با نتايج بهتر، به استفاده از چندين روش مختلف نياز داريم؛ براي مثال، تحليل روندهاي كنوني، اطلاعات سودمندي درباره حوادث ممكن و محتمل ميدهد؛ يعني، با مطالعه روندها ميتوانيم ادامه يافتن يا نيافتن آن را بررسي كنيم؛ ولي اين كار درباره اين كه چه آيندهاي را ترجيح ميدهيم و راه رسيدن به آن چيست، هيچ اطلاعاتي به ما نميدهد؛ در نتيجه، استفاده از تكنيكهاي مختلف، ضروري است.[۶]
كشف و پردازش چشمانداز آينده دستيابي به نقاط كانوني[۷] مطلوب در همگرايي ميان كشورهاي اسلامي، ضرورت ترسيم چشمانداز مطلوب براي چنين همگرايي را اجتنابناپذير ميسازد. چشمانداز، آيندهاي واقعي، معتبر و جذاب براي كشورها است. چشمانداز، آينده واقعي و معتبر مقاصد و اهداف است كه مقصد يا وضعيت آينده خواستهايي را تعريف ميكند كه يك فرد يا گروه، آنها را به نحو خاصي مطلوب مييابد.
چشم انداز آينده صحيح، ايدهاي آنچنان قدرتمند است كه با فراخواني انرژيها، استعداد و منابع، زمينه را براي تحقق ايدهها و آرمانها فراهم ميكند. با وجود چشمانداز آينده، راهبردها ميتوانند سنجيده و فعال شوند و اين امكان را مييابد كه فرصتهايي براي خود بيافريند و زمينهها و امكانهاي واقعي براي نوآوري و تغيير فراهم كند.
معيارهاي اصلي، براي شناخت چشمانداز آينده صحيح عبارتند از:[۸]
الف ـ چشمانداز آينده، تا چه حد آيندهمحور است؛ يعني بر فرضيههاي منطقي درباره آينده استوار است، تا اينكه فقط طرحي درباره وضع موجود باشد؟
ب ـ چشمانداز آينده، تا چه حد آرماني است؛ يعني تا چه حد همگرايي را به آيندهي روشن بهتري هدايت ميكند؟
پ ـ چشمانداز آينده، تا چه حد با تاريخ، فرهنگ و ارزشهاي سازمان، هم خواني دارد؟
ت ـ چشمانداز آينده، تا چه حد استانداردهاي تعالي را به كار ميگيرد و ايدهآلهاي بلند را منعكس ميكند؟
ث ـ چشمانداز آينده، تا چه حد مقصد و جهت را روشن ميكند؟
ج ـ چشمانداز آينده، تا چه حد الهامبخش اشتياق و مشوق مشاركت است؟
زماني كه تك تك اعضا، خود را در چشمانداز آينده سهيم و نقشآفرين بدانند، به اقتدار و اختيار دست مييابند و براي اقداماتي كه چشمانداز آينده را پيش ميبرد، توانمند ميشوند. آنها ميدانند چنين اقدامهايي بسيار ارزشمند است و از سوي همه كساني كه در اين تصور سهيم هستند، قانوني و مفيد به حساب ميآيد.
براي كشف و پردازش يك چشمانداز آينده نوين، راههاي بسياري وجود دارد. فرايند ايجاد چشمانداز آينده، شامل چهار مرحله زير است:[۹]
۱. مميزي چشمانداز آينده: در اين مرحله، پرسشهايي درباره ماهيت اساسي همگرايي، روش تحقق و جهت كنوني آن مطرح ميشود.
۲. دامنه چشمانداز آينده: در اين مرحله، ذينفعان عمده همگرايي، مطالعه و بررسي ميشوند. به همين ترتيب، سنجش مطلوب عملكرد و نيز رهنمودهاي لازم براي بيانيههاي پيشنهادي چشمانداز آينده بررسي ميشود.
۳. محتواي چشمانداز آينده: اين مرحله فرصتي است براي در نظر گرفتن امكان توسعه در آينده؛ مانند توسعه اقتصادي، فناورانه، اجتماعي و جز اينها كه ميتواند بر انتخاب جهت مطلوب همگرايي تأثير گذارد.
۴. انتخاب چشمانداز آينده: اين، آخرين مرحله است كه طي آن، چشمانداز آيندههاي هم نهشت در نظر گرفته ميشود، با هم مقايسه ميشوند و سرانجام به انتخاب ساختار بيانيه چشم انداز آينده جديد ميانجامد.
يكي از مؤثرترين و كارآمدترين تكنيكهاي آيندهپژوهي كه براي تحقق چشماندازها استفاده ميشود، سناريوسازي است. در سناريوسازي، آينده ذاتاً غير قابل شناخت است؛ اما به كمك سناريو ميتوان در شكل بخشيدن به چشمانداز ترسيم شده، نقشآفرين بود؛ ميتوان رخدادهاي آينده را به صورت غير محتمل و محتمل و همچنين مطلوب و نامطلوب تقسيمبندي كرده و سپس اقداماتي انجام دهيم، تا احتمال رخدادهاي مطلوب افزايش يابد يا برعكس، از ظهور رخدادهاي محتمل، اما نامطلوب جلوگيري كنيم.[۱۰]
با نگاهي ساده به موقعيتهايي كه يك دولت يا مجموعهاي از دولتهاي همگرا شايد در آينده با آنها روبهرو شوند، ميتوان پنج نوع سناريوي متمايز را شناسايي كرد. در نوع اول، فرض ميشود روندهاي جاري، بدون تغييرات مهم به «مسير عادي» خود ادامه خواهند داد و آن را «سناريوي بدون شگفتي» مينامند. در نوع دوم، فرض ميشود آينده، «بهتر» از گذشته خواهد بود و آن را «سناريوي خوشبينانه» مينامند. در نقطه مقابل اين سناريو، «سناريوي بدبينانه» قرار دارد كه براي موضوع مورد نظر، آينده «بدتري» را نسبت به حال و گذشته لحاظ ميكند. دو نوع ديگر از سناريوها عبارتند از: «سناريوي فاجعه» كه در آن حوادث و «بحرانهاي غير منتظره» رخ خواهند داد و همچنين «سناريوي معجزه» كه در آن، رويدادهاي «بسيار خوب باور نكردني» در آينده به وقوع ميپيوندند.[۱۱]
براي فعاليت در دنياي سرشار از عدم قطعيت، رهبران و دولتمردان بايد مفروضات خود را درباره مسير حركت جهان، با پرسشهاي فراوان «اگر اين طور شود چه؟» به چالش بكشند تا بتوانند جهان آينده را واضحتر ببينند.[۱۲] هدف برنامهريزي بر پايه سناريو، كمك به رهبران و مديران براي تغيير نگرش آنها به «واقعيتهاي پنداري» و نزديك كردن هر چه بيشتر ديدگاه آنها به «واقعيتهاي موجود» يا «واقعيتهاي در حال ظهور» است. نتيجه نهايي برنامهريزي بر پايه سناريو، ترسيم يك نقشه درست و دقيق از آينده نيست؛ بلكه هدف آن، اصلاح و بهبود نظاممند تصميمهاي مربوط به آينده است.[۱۳]
ادامه دارد پي نوشت ها ------------------------------------------------------------------------------ [۱]. Edward Cornish; Futuring the Exploration of Future; Maryland: World Future Society: ۲۰۰۴, p. ۴.
[۲]. Mc Hale J. and Mc Hale; M.C. Futures Studies: An International Survey; New York: United Nations Institute for Traing and Research; ۱۹۷۵; pp. ۸-۱۰.
[۳]. Ibid.
[۴]. Oracle.
[۵]. حسيني مقدم، محمد خواجويي، سخنراني «آيندهنگاري فناوري بر اساس پارادايم آشوب شناسي»؛ همايش آيندهپژوهي، تهران، دانشگاه اميركبير، ۱۳۸۵ش.
[۶]. همان.
[۷]. Focal Points.
[۸]. برت، نينوس، راهنماي تمرين خلق و پردازش چشمانداز سازمان، ترجمه و ويرايش: محمد ازگلي، تهران: مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي۱۳۸۵ش.
[۹]. همان؛ ص۶.
[۱۰]. Emilio Fontela; "Bridging the gap between scenarios and models"; Foresight; Vol. ۲; No. ۱; ۲۰۰۰.
[۱۱]. White paper asympt. te; "Scenario and strategy on the value of separation"; http://www.opensourcescenarios.org/scenaro_separation.pdf
[۱۲]. James Oglivy; Creating Better Futures: Scenario Planning as a Tool for a Better Tomorrow; Oxford University Press; ۲۰۰۲; pp. ۶۵-۶۶.
[۱۳]. Peter Schwartz; The art of the long view; planning for the future in an uncertain world; New York: Doubly / Currency ۱۹۹۱; pp. ۶۵-۶۶.