تاریخ انتشار۱۲ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۲۶
کد مطلب : 203806

تاثیر استبداد فکری در بلاد عربی در برآمدن داعش

این روزها یک سوال در ذهن خلجان می کند و آن اینکه اگر در کشورهای عربی، اعم از استبدادی و شاهی و بعثی، راه تفکر باز شده بود، آیا باز هم داعش این چنین قدرت می یافت؟
تاثیر استبداد فکری در بلاد عربی در برآمدن داعش

تحولات فکری در جهان فارغ از دغدغه های حکومت ها و دولت ها و البته بر اساس ساختار سنتی جوامع، شرایط فکری و فرهنگی و تاریخی و مناسبات بین الملل، به پیش می رود و چندان ملاحظه اشخاص را نمی کند.
چه کسی فکر می کرد در ایران قاجاری که استبداد آن بسا از دولتهای پیش از آن بیشتر بود، انقلاب مشروطه صورت گیرد، قاجارها را از تخت سلطنت بزیر بکشد و در فاصله چند شب، هزار گونه اعلان علیه آنان به در و دیوار در شهرهای طهران و تبریز و نقاط دیگر چسبانده شود و آگاهی های تازه به مردم بدهد و راه و رسم جدیدی را در سیاست و اجتماع و فرهنگ به آنها بنمایاند؟
وقتی همین تحول فکری، با اتحاد استعمار و استبداد، در دام تجدد خواهی رضاشاه قرار گرفت، باز در مسیری متفاوت، راه خود را ادامه داد، مسیر تفکر عوض شد، اما متوقف نشد.  استبداد و پادشاهی رضاشاه که کنترل همه چیز را طلب می کرد، نمی توانست جلوی این تحول فکری را بگیرد. کمونیست ها و مشروطه خواهان واقعی و دین گرایان برآمدند و سرکوب شدند، اما تفکر و اندیشه راه خود را ادامه داد و به محض آن که هر کدام فرصتی یافتند، دوباره سر برآوردند.
حالا دیگر رضاشاه رفته بود، مردم نفس تازه ای می کشیدند تا این که باز استبداد محمدرضا شاهی آمد. در کنار آن مردم بیدار شده و خواهان ملی شدن صنعت نفت و آزادی های دیگر بودند.
در این وقت، استبداد با حمایت قدرت های بیگانه برابر تغییرات فکری جدید ایستاد، با نهایت خشونت آنها را سرکوب کرد، اما امکان متوقف کردن همه چیز وجود نداشت. دنیا در آستانه تغییرات فکری سریع بود. ابزارهای تازه ای برای انتقال فکر بدست آمده بود. اول برای رادیو داشتن مجوز می خواستند. بعدها برای تلویزیون. وقتی امواج آزاد آمد، روی آنها پارازیت می انداختند. جلوی ورود کتابها و نشریات و اعلامیه ها را از عراق و نقاط دیگر می گرفتند. اما آیا اینها جواب داد یا فقط به تأخیر انداخت؟
بحث سانسور در ایران به ویژه از زمان ناصری جدی گرفته شد، نشریات داخلی که رو به توسعه بودند، یکباره محدود شدند، اما با انتشار نشریات فارسی در هند و استانبول و مصر، و انتقال تک شماره های آن، به ایران، آن هم با هزار و یک زحمت، راه آگاهی و طبعا تغییر گشوده شد.
البته و صد البته، این بستگی به خود ملت هم داشت که به استبداد خو کرده باشد، یا آزادیخواه باشد و این بستگی به این بود که مردمی اهل تفکر باشند یا بادیه نشین. جامعه ایرانی، جامعه ای فرهیخته بوده و حتی در طول هزار سال دولتی که رؤسای نظامی و شاهی و امیری آن از نقاط دیگر بودند و می آمدند، همواره دبیری و وزیری و فرهیختگی را برای خود نگاه داشتند.
یک نمونه جالب حبل المتین بود. آگاهیم که حبل المتین به عنوان یک نشریه هفتگی برای سالها خارج از ایران منتشر می شد و با هزار و یک مصیبت شماره هایی از آن به ایران انتقال می یافت.

این روزها، یافتن برگه اشتراک نشریه حبل المتین، از نشریات آزادیخواهی که در کلکته هند انتشار می یافت و با مصیبت نسخه هایی از آن به ایران می رسید، سبب شد تا در باره تاثیر استبداد فکری و برآمدن جریانهای تندرو و افراطی چون داعش در جهان اسلام فکر کنم. داعش زاییده محیط ناآگاهی است.

 انتشار این نشریه از دهم جمادی الثانی سال 1311 ق آغاز شد و تا سال 1349ق ادامه یافت. یک دوره کوتاه هم برادر وی، در اوج رخدادهای مشروطه خواهی در سال 1325ق در تهران منتشر کرد که تعطیل شد. اما اصل آن در هند و در شهر کلکته قریب چهل سال انتشار می یافت.
رسول جعفریان
حال تصور کنید، کلکته کجا و ایران کجا! اما همواره مشتریانی بودند که از مال و جان مایه گذاشته و نسخه هایی از آن را دریافت می کردند تا بتوانند حتی برای دقایقی در هوای آزاد تنفس کنند. اکنون تردیدی نیست که این نشریه، سهم بسزایی در تغییر مسیر تفکر در ایران داشته است.
تفکر چونان آب است که وقتی به راه افتاد، قدرت آن را دارد که به قطع و اندازه دجله و کارون، مسیری درست کند تا راهی برای رفتن به سوی دریا پیدا بیابد. باید دانست و به این نکته توجه کرد که ایستادن در برابر آن به آدمی آسیب می زند اما هموار کردن راه آن، برای آن که بی دلیل هرز نرود، زمین های کشاورزی را تخریب نکند، و به درستی از آن بهره برداری شود، و دیگران از آن سوء استفاده نکنند، کاری عاقلانه است که همزمان باید برای آن انجام داد. سرنوشت تفکر هم همین طور است.
این روزها یک سوال دیگر هم در ذهنم خلجان می کند و آن این که اگر در کشورهای عربی، اعم از استبدادی و شاهی و بعثی، راه تفکر باز شده بود، آیا باز هم داعش این چنین قدرت می یافت؟
به نظرم این پرسش جای تامل دارد. شاید اگر تفکر مسیر طبیعی خود را طی کرده و مردم آگاه شده بودند، این چنین اسیر داعش نمی شدند. اگر احزاب آزادی بودند که بتوانند حرف خود را بزنند، به مردم آگاهی بدهند، و آنها را نسبت به مصالح و مفاسد امور جاری آگاه سازند، بعید بود به این راحتی در دام داعش و نصرت بیفتند. طبعا این یکی از دلایل ظهور این جریان افراطی است نه همه آن. محل رشد داعش در درجه نخست میان اعراب بادیه نشین در عراق و سوریه و اردن و پیش از آن قبایل و طوایفی در افغانستان و پاکستان است که همزمان هم گرفتار فشارهای اقتصادی بوده اند و هم از رشد فکری بدور بوده اند، اما آنچه هم در شهرهای بزرگ بوده، غالبا در کشورهای استبدادی بوده و جایی که اندکی آزادی فکری بیشتری بوده، آنان راه به جایی نبرده اند. سعودی را باید به کناری نهاد که اساسا قدرت و قوت استبداد در آن فوق حد تصور است، و الا در همانجا، داعش بیشترین طرفدار را دارد.
ارزشی که برای تفکر و تحول فکری می توان قائل شد، البته با مراعات جوانب انسانی و اخلاقی و عرفی، ایجاب می کند که حکومتها، رفتاری داشته باشند که بتوانند و بشود از تفکر به درستی برای اصلاح امور استفاده کرد. آنان باید از تمرکز روی یک روش فکری واحد پرهیز داشته و چنان نمایند و رفتار نکنند که دامنه تفکر را تنها به آنچه خود درست می دانند محصور کنند. پیش نیاز این رفتار آن است که که اجازه دهند کشور بر محور اندیشه، تغییر و طبعا پیشرفت کند و اگر برای آن برنامه ریزی دارند که باید همه با هم داشته باشند، باز هم، همه اصالت را به تفکر بدهند. در مقابل، اگر دولت ها، روشی جز اصالت دادن به تفکر در پیش گرفتند، و از دیگران خواستند که صرفا حرف آنها را تکرار کنند. به تدریج باید در انتظار آن باشیم و باشند که آب جای دیگری را سوراخ کند، هرز برود. آن وقت اگر دیر بجنبیم سیلاب همه جا را خواهد گرفت. برای همین است که در کشورهای حاشیه ما هر از چندی تغییرات غیر قابل پیش بینی رخ می دهد و دشواری جدی برای جمع و جور کردن آن فراهم می سازد، داستانی که تکرار هم می شود.


نویسنده : رسول جعفریان
https://taghribnews.com/vdcgzw9x3ak9z74.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی