وحدت جهان اسلام و ضرورت مقابله با جریانهای تکفیری– تروریستی
جریان تکفیری و تروریستی بدون حمایت و هدایت و حفاظت دیکتاتورهای فاسد و دول استعماری غربی امکان حیات و پایداری ندارد و لذا مقابله و مبارزه با این تهدید فراگیر جهان اسلامی، در پیوند با مبارزه و مقابله با دیکتاتوریهای فاسد و استعمار غربی است و با آن گره خورده است
اشتراک گذاری :
بسمه تعالی
وحدت جهان اسلام و ضرورت مقابله با جریانهای تکفیری– تروریستی
به قلم: هادی محمدی
وحدت و ضرورت مقابله با جریانهای تکفیری – تروریستی با اینکه در تاریخ سیاسی یک سده اخیر و یا تاریخ اسلام، شاهد جلوه هایی از تفکر انحرافی و تکفیری بودهایم، ولی در سال های اخیر و بنا به شرایط ویژهای که منطقه و جهان سپری کردهاند، نمایش و خیزش جدیدی از این جریان خطرناک را شاهد هستیم، که نه تنها مذاهب وادیان، بلکه امنیت وآرامش و ثروت های ملی جهان اسلام را با تهدیدی جدی روبرو کرده و به جاده صاف کن سیاست های استعماری تبدیل شده است.
فصل مشترک این پدیدة ناهنجار در طول تاریخ، قبیله گرایی فاسد و قدرت طلبی بوده که همچون یک جنبش سیاسی، پوستین و لباس اسلام بر تن کرده تا با ابزار فریب و نفاق، پشتوانة اجتماعی و مردمی کسب نموده، چهره اسلام را مشوّه و مخدوش نموده و در خدمت مفاهیم و بازیگرانی به غیر از اسلام ومسلمین باشد. در سدة اخیر نیز هنگامی که استعمار انگلیس بدنبال سیر استعماری و ارتباط با سرزمینهای مستعمره در هند و شرق آسیا بوده، برای فروپاشی امپراتوری عثمانی و تحریک تجزیة سرزمینهای حجاز، از همین شاخص قبیلهگری و اندیشة مشکوک وهابی بهره جست و آنرا حمایت کرد و اکنون نیز که غرب در اندیشه، اقتصاد و هژمونی استعماری و غارتگرانه به بن بست رسیده، نیازمند فعال سازی این اندیشة ضد اسلامی است تا از یکسو جلوی همگرایی و وحدت جهان اسلام را بگیرد و بر جهان اسلام سلطه خود را احیاء نماید و از سوی دیگر برای حفظ ابزار انرژی و ثروتهای ملی جهان اسلام که عنصر مهمی در مدیریت جهانی و فشار به کشورها و بازیگران است، کنترل و تسلط بر کشورهای منطقه را از دست ندهد و با ارائه چهرة خشن و افراطی و خون ریز از اسلام، جامعة مسیحی غرب را به وحشت انداخته و برای رژیم صهیونیستی امنیت سازی نماید.
در 6 سال گذشته این جریان تروریستی به عنوان پیاده نظام سیاست های غربی در غرب آسیا و شمال آفریقا وارد عمل شده است. دلیل این نقش نیابتی این است که غرب توان مالی و توجیه تلفات انسانی برای لشگرکشی های مستقیم به منطقه را ندارد و تجربه جنگ های افغانستان و عراق و تجاوز هدفمند و جنگ افروزانه، آنچنان خسارت بار و غیر قابل تحمل هستند که باید از جیب کشورهای اسلامی و با نیروی انسانی از کشورهای اسلامی، به نقشه استعماری خود جامه عمل بپوشاند. در واقع جریان تکفیری و تروریستی در 6 سال گذشته، منجی اهداف استعماری غربی بوده و به سادگی در خدمت آنان جهت کشتار و تخریب و نابودی منطقه بودند. کارکرد جریان تروریستی – تکفیری که با نام های گوناگون در صحنه فعال شدهاند، با نام اسلام و اهل سنت شعار دادهاند و بیشترین قربانی را هم در انتقامهای کور از علما و مسلمانان اهل سنت گرفته و مساجد و مراقد اهل سنت واسلامی و مراکز دینی دیگر ادیان را نابود کردهاند.
این ادعای حمایت از اهل سنت با هدف، ریشهدار کردن فتنه مذهبی و طائفهای بوده ولی بدلیل عدم همراهی بخش اعظم اهل سنت و مذاهب آن با این اندیشه، هزینه رنج و کشتار وخونریزی و نابودی را تحمل کردهاند. این اندیشه فاسد، نه تنها به نابودی انسان ها و ثروت های ملی آنان، بلکه به آثار و تمدن و فرهنگ اسلامی و دیگر ادیان نیز با بیرحمی و شقاوت و ویرانگری برخورد کرده و چهرهای زشت، خون ریز و وحشی و نابودکننده از خود به مسلمانان و دیگر ادیان و کشورها و با نام اسلام نشان داده است.
ریشة این تفکر عمدتاً در جریان وهابی قرار گرفته و از آن ارتزاق میکند و از حمایت مالی دلارهای نفتی برای گسترش ناامنی و براندازی حکومت ها بهره میگیرد تا خود را نمایندة اسلام معرفی کرده و بر فقه دیگر مذاهب اسلامی مسلط گردد. اولین کارکرد آن مخدوش کردن چهرة مسالمت آمیز و مهربان و عدالتجو و انسانی اسلام است و با امپراطوری رسانهای دیکتاتورهای فاسد منطقه و استعمار غربی، یک دشمنی ریشهدار را با دیگر ادیان سماوی تثبیت خواهد کرد و ابزار و بهانهای برای مداخلات استعماری غرب در کشورهای اسلامی میشود. یک مَثَل عربی میگوید: " تَقتل و تمشی بالجنازة" یعنی این جریان زشت و خون ریز را خودشان راه انداختهاند و در تشییع جنازه هم شرکت میکنند و به بهانة مبارزه با تروریسم، حضور خود در کشورهای منطقه و مداخلهگری و امتیازخواهی خود را استحکام میبخشند.
کارکرد بسیار خطرناک این اندیشة خطرناک تکفیری این است که یک فریب و نفاق بزرگ هستند تا دشمن اسلام و مسلمین را بجای غرب و رژیم صهیونیستی، در بلاد اسلام نشان دهند و با آدرس غلط خود جوامع اسلامی را در مقابل یکدیگر قرار دهند.
جریان تکفیری و تروریستی بدون حمایت و هدایت و حفاظت دیکتاتورهای فاسد و دول استعماری غربی امکان حیات و پایداری ندارد و لذا مقابله و مبارزه با این تهدید فراگیر جهان اسلامی، در پیوند با مبارزه و مقابله با دیکتاتوریهای فاسد و استعمار غربی است و با آن گره خورده است. اینگونه نیست که فقط مبارزه با اندیشه تکفیری و بنام اسلام، به ساحل نجات منتهی شود که امری حیاتی و ضروری است، ولی از آنجا که تکفیریگری تروریستی، تنها ابزار و وسیله استعماری غربی است، بدون این هوشیاری در شناخت حامی و محرک این اندیشهها در جهان اسلام، به پایان نمیرسد. دشمن اصلی جهان اسلام با ادبیات قرآني، صهیونیسم و استعمار غرب هستند که نباید فراموش شوند و این دشمن برای اهداف خود از ابزارهای گوناگون بهره میگیرد، که تروریسم تکفیری یکی از آنها است.
لذا نمیتوان این ضرورت مقابله و مبارزه را محدود به اندیشه و اقدام تروریسم تکفیری کرد که این تهدید فرهنگی و فکری، چه در تفکر و چه در صحنة عملی باید اولویت دستور کارهای جهان اسلام باشند ولی باید به دیگر ابعاد حمایتگر و محرک که تهدید اصلی جهان اسلام هستند، به موازات اولویت اول پرداخت. این تهدید در ابعاد مختلف نیازمند تلاش همسان و همطراز فکری، عملی، سیاسی و مبارزاتی و رسانهای و دینی است که نقش علما و دانشمندان مذاهب اسلامی و دیگر ادیان و اثرگذاری رسانهای، مهمترین عنصر است. این تلاش نجاتبخش برای جهان اسلام، در اولین گام به یک ساختار متحد، هماهنگ، با برنامه و با انگیزه و فعال نیازمند است تا برای شئون و سطوح و ابعاد آن برنامهریزی و اقدام نماید.
آنچه جای خشنودی است اینکه، بدلیل و حشیگری جریانهای تکفیری و رفتار ضد انسانی آنها و هوشیاری بخش قابل توجهی از جهان اسلام و مقاومت مبارزاتی و فکری و سیاسی در منطقة غرب آسیا، یک رخداد مهم شکل گرفته است. همانگونه که امام خمینی(ره) و رهبری معظم انقلاب بارها نسبت به اسلام آمریکایی هشدار دادهاند، امروز اسلام آمریکایی، همان اسلام تکفیری است و در مقابل آن اسلام محمد است که باید از آن حمایت و پاسداری کرد و از اسلام آمریکایی- تکفیری و حامیان آن تبرّی جست.
به میزانی که جهان اسلام نسبت به اسلام آمریکایی – تکفیری شناخت و هوشیاری پیدا کرده و از آن فاصله بگیرد و زمینههای فریب افکار عمومی و جوانان و برخی از علما را از طریق روشنگری، نقد وآگاهیسازی از کارکردهای این جریان تکفیری و پیوند آن با سیاست های استعماری و حفظ دیکتاتوری های فاسد را، مسدود کند، هم اسلام آمریکایی در انزوا قرار میگیرد و هم ابزارهای استعماری محدود خواهند شد.
اگر جهان اسلام با همگرایی و وحدت در بین خود که تمامی مفاهیم و اصول و معیارها را در اختیار دارند، بخوبی بدانند که تکفیریگری تروریستی و وهابی گری، همانند بهایی گری، یک جنبش سیاسی و دستساز استعمار غرب است که لباس دین اسلام بر تن کرده و ارتباطی به آرمان ها و ارزشها و ماهیت اسلام انسانساز ندارد و در خدمت اهداف غارتگرانه و سلطه گرانه غرب میباشد، مهمترین رسالت تاریخی خود را به سرانجام رساندهاند.
سکوت، بیاقدامی و کم تحرکی و فقدان تلاش مؤثر، عمر این اندیشة فاسد و خطرناک را زیادتر کرده و امنیت، آسایش، ثروتهای جهان اسلام و مذاهب اسلامی و دیگر ادیان را در معرض تهدید خانمان سوز قرار میدهد و تنها راه نجات دین و مسلمانان و جهان اسلام، مبارزه و مقابلة همه جانبه با این تهدید است. ورشکستگی تکفیریها که در عراق نفسهای آخر را میکشند و در سوریه، با تمام حمایتهای علنی غربی و ارتجاع عرب با دومینوی شکست روبرو هستند و در یمن، با فرو رفتن در باتلاق تجاوزگری، با هزینههای غیر قابل تحمل روبرو شدهاند، حاصل عزم ومقاومت و وحدت عمل و تفکر است و این الگوی مقاومتی موفق و موثر و پیروزمند، مدل الهام بخشی است که علما و مؤسسات اسلامی و افکار عمومی جهان اسلام باید آنرا سرلوحة تلاش خود قرار دهند.