تاریخ انتشار۲۵ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۵۸
کد مطلب : 221721

نشست تحلیلی با موضوع تازه ترین رویدادها و تحولات سوریه (بخش دوم)

امریکایی ها چشم به این ندوخته اند که چند تا گردان نیرو از عربستان و ترکیه وارد سوریه بشود، چون این معادله را عوض نمی کند. از نظر آن ها، چیزی که مهم هست، پایه گذاری یک سازمان نظامی منطقه ای است که اگر امروز هم از آن خاصیتی دیده نمی شود، در آینده بتوانند از آن «ناتوی عربی اسلامی» درست کنند
نشست تحلیلی با موضوع  تازه ترین رویدادها و تحولات سوریه (بخش دوم)
 
نشست تحلیلی با موضوع  تازه ترین رویدادها و تحولات سوریه (بخش دوم)
 

    با توجه به اهمیت رویدادها و تحولات سوریه، در نشست تحلیلی این هفته خبرگزاری تقریب،  رخدادها و وقایع این کشور اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گرفت . در این نشست آقای هادی محمدی کارشناس ارشد مسایل راهبردی جهان اسلام،  به عمده ترین سوالات مطرح درباره تازه ترین رویداد های سوریه پاسخ داد. آنچه در ذیل آمده است، بخش دوم  از گفتگوهایی است که در نشست یاد شده، صورت گرفته است.
 
*******
 
بخش دوم :

   مجری نشست:  از نظر شما ، موفقیت های ارتش سوریه در استان «حلب» نیز می تواند در عرصه های سیاسی تاثیر گذار بوده و برمذاکرات طرف های درگیر درسوریه تاثیر بگذارد؟

هادی محمدی: یک فرمول ساده در دانشگاه ها هم مطرح هست و آن  این نکته است که "جنگ ادامه دیپلماسی است و دیپلماسی ادامه جنگ است"و به معنی ساده تر این است که  میدان جنگ، محور مذاکرات را مشخص می کند و این چیزی است قابل فهم برای همه.
      بطوری که این تغیبر معادلات نظامی در صحنه (یعنی کاهش شدید توانمندی های مسلحانه گروهک های معارض سوری) موجب شده است که درخواست برای حل این مسئله به صورت سیاسی،  افزایش یابد و  قاعدتا درمحیطی غیر نظامی اختلافات در مسیر حل و فصل قرار می گیرد و خیلی سریعتر به نتیجه  خواهیم رسید.

   آمریکایی ها درسال 2012 می گفتند که «حلب» کلید فتح سوریه است  و اگر «حلب»  را تصرف کنیم، می توانیم به براندازی بشار امیدوارباشیم. لااقل می توانیم، امتیازات جدی در مذاکرات از طرف مقابل دریافت کنیم.  برعکس آن هم،  همان چیزی است که مقامات امریکایی در این یک هفته اخیر، بازگو می کنند : از دست رفتن «حلب» یعنی: ما دیگر هیچگونه امیدی  به نتیجه گرفتن در سوریه، نخواهیم داشت.

      منظور کلی دمشق و حامیانش درواقع: اهرم های قدرت سازی ، ماندگاری، پایدار سازی نظام سوریه در مقابل تروریست هاست که کاملا مغلوبه شود.

       به هر ترتیب می بینیم که در فاصله زمانی کوتاهی و  با ابتکار  روسیه،  « ژنو 3 » شکل می گیرد. ما در صحنه میدانی هم  چیزی به نام عملیات نصر 1 و 2 و 3  را شاهدیم که در بخش شرقی و جنوب غربی«حلب» اجرا شد و تکمله این رو  ما در بخش سوم در «نبل» و «الزهرا» شاهد بودیم .

      در استان «حلب»  و حوالی آن ، تروریست ها  یکی در محور شمال که تنها معبر اساسی موجود در دست داعش است و در کنارفرات قرار دارد، فعالند و  تدارک بخشی از نفت و تسلیحات هم از این محور انجام می گیرد و محور شرقی هم که عملیات هفته گذشته در آن صورت گرفت و به فرودگاه «نیره» نزدیک می شود، یک حاشیه امن برای شهر «حلب»  محسوب می شود . «حلبی» که در شرق آن تروریست ها و در غرب آن دولت و نیروی مقاومت هستند.

    اما جالب این است که گروهک های تروریستی با وجود اختلافات در کنار هم هستند. با این که امروز  در عرصه سیاسی و تبلیغاتی صحبت  از «میانه رو» است و بر این موضوع که «میانه رو»  ضد  تروریست است، تاکید می شود، چنانکه  یکی از مصوبات «وین» و قطعنامه 2045 نیز این است که باید با تروریسم  مبارزه بشود، ولی در حومه «حلب» می بیند که همه گروهک اعم از تروریست یا میانه رو دست در دست هم  بر علیه دولت می جنگند.

   بهر حال عملیاتی که همزمان با «ژنو 3» انجام گرفت، مسیر ارتباطی آنان را با شمال کاملا قطع کرد. در واقع بالای شهر صنعتی حلب که می شد، شمال شیخ مسعود، گروهک های مسلح  از این طرف، راه داشتند، ارتش سوریه «نبل» و «الزهرا» و حومه اش را آزاد کرد، یعنی مسیر لجستیک و امداد اصلی این ها از باب السلامه که مال «جبهه النصره» و «احرار» بود را  قطع کردند.

  در واقع این عملیات، پوکیِ اراده و مقاومت  آن ها را نشان داد، البته در این عملیات از تاکتیک رزمی غافلگیری استفاده شد. شهرک «مایر» و «بیانون» (که رییس اخوان اهل اینجاست) منطقه کشاورزی است در نزدیکی های « نبل» و «الزهرا» واقع است. دالان و مسیری دراین جا قرار دارد، اگر تک تیراندازی این طرف و آن طرف بنشیند، یک مرغ نمی تواند از اینجا رد شود با یک عملیات فریب، ارتش سوریه و نیروهای حامی  از اینجا خودشان را رساندند به « نبل» و «الزهرا».این طرف جاده «مایر» است و آن طرف «نبل». یعنی این ها با تیر و کمان هم همدیگر را می توانند بزنند.

   البته روشن است که کار هجومی(اقدام تهاجمی) شهید دارد بعد هم در نیروهای حامی سوریه  این طور نیست که فرمانده عقب بایستد، بلکه  فرمانده می رود جلو. واین شیوه ای که در دیگر نیروهای مسلح رایج نیست
به هرترتیب این اتفاقی که در این منطقه از استان «حلب» افتاد،  ضمن این که یک اصل غافلگیری نظامی در آن وجود داشت، یعنی گروهک ها  را در محورهای دیگر مشغول کرده بودند و آن ها، اینجا را خیلی جدی نگرفته بودند ،  از یک فرهنگ بسیجی و خطرپذیری خاص آن، نیز بهره برداری شد.

 
مجری نشست: در خصوص شکست و کاهش توانمندی های نظامی گروهک های معارض، نشانه های دیگری در دست هست؟ این گروهک ها یا حامیان خارجی اشان به این شکست اعتراف کرده اند؟

هادی محمدی: آقای«نورالدین زنکی» مسئول یکی از گروه های بزرگ وابسته به استخبارات ترکیه است که از نیروهای بزرگ داخل و شمال «حلب» است. در اثنا عملیات و قبل آن اعلام کرده بود که احساس می کنیم دیگر نباید در «حلب» بمانیم. ایست بازرسی ها را تعطیل کنید برویم بیرون «حلب»  با رافضی ها و ایرانی ها بجنگیم.  نیروهایش را می کشد بیرون که محاصره اتفاق نیفتد. بقیه گروه ها ضمن اینکه در «حلب»   هستند ولی در بیرون هم حضور دارند.

ی کی از دلایلی که «زنکی» از «حلب»  خارج شد و نیروهای خوب زیادی را هم از «حلب»  بیرون کرد این بود که از لحاظ مالی دچار مشکل شد. دلیل دوم مشکلات لجستیکی بود که اگر تنفس ما قطع شود و اینجا بسته شود از کجا باید نیروهای لجستیکی و تسلیحات بیاوریم . گفتند: برای اینکه نجات پیدا کنیم باید بیشتر به مرز نزدیک شویم که هم پول خود را از ترک ها بگیریم، هم سلاح و مهمات بگیریم، لذا بخشی از این نیروها از داخل «حلب» هم خارج شدند. الان «حلب»  شرایط خوبی دارد که بشود آنجا عملیات کرد و یکی از جاهایی که باید در روزهای آینده در آن عملیات شود خود «حلب»  است . دلیل این است که اینها به هر دلیلی از اینجا خارج شدند و رفتند نزدیک مرز.

    خانواده های این ها،  آماری که داود اوغلو دارد می دهد، آمار خانواده تروریست هاست. خود خانواده تروریست ها و بخشی از تروریست ها دارند فرار می کنند به سمت ترکیه .  هزار نفر کنار مرز مانده که این ها اغلب خانواده های خودشان و بخشی از نیروهای عملیاتی هستند. چرا عملیاتی؟ بیانیه «شیخ محیسنی» یک سعودی پول دار مثل «بن لادن »است که وظیفه اش در این 5 سال بحران، این بوده که بین «داعش» و «النصره» رفاقت و وحدت ایجاد کند. این هم پول دارد، هم اطلاعات استخباراتی دارد، الان هم حاکم شرع «جیش الفتح» است. این بیانیه می دهد که: چرا فرار می کنید؟ چرا جهاد نمی کنید؟ از قرائن بیانیه او می شود فهمید که : بخشی از این فراری ها، نیروهای این ها هستند که نمی خواهند بجنگند.

      باز قرینه دیگری داریم که همه این ها، صد درصد از خارج نیامده اند، نیروی محلی داشتند مثلا داعش یا النصره یا بقیه،  در محیطی که مسلط بودند، سربازگیری اجباری اعلام می کردند. کسی هم که نمی آمد، کشته می شد. این نیروی محلی که آمده و به  چماق دست این ها تبدیل شده، از هر فرصتی برای فرار استفاده می کند.

    در شمال حمص دو روز پیش در یک منطقه که محله دهاتی های اخوانی است یعنی مسلمان های معمولی روستایی آنجا هستند، یک گروه بزرگ از این منطقه که از مناطق مهم است و باید آنجا عملیات صورت بگیرد، به ارتش سوریه  پیوسته اند یعنی این ریزش،  خودش را نشان داده است.

     البته ما قرائن دیگری نیز داشته ایم:  همین که در «زبدانی» «مزایا» و «حوته غربی» هم می گویند ما می خواهیم، منطقه را خالی کنیم  و برویم به «رقه»و «ادلب» این نشان می دهد که:  دیگر ماندگاری در آن منطقه برای اشان به صرفه نیست، محاصره پوست آنها را کنده و دیگر نمی توانند مقاومت کنند. 

     آنجا که طرف محلی است، می گوید من بروم خودم را تسلیم کنم یک امان نامه بگیرم که دیگر دولت با من کاری نداشته باشد. این هم به عنوان یک نشانه روشن که ریزش نیرو در این ها وجود دارد.

   در شمال «حمص» ، یک گروه بزرگ تسلیم شده است در همان مذاکراتی که در «زبدانی» و «مزایا» بود یک بخشی از این ها محلی هستند می گویند ما نمی خواهیم برویم «ادلب»، دهاتم همین جاست دولت فقط به من امان نامه بدهد که با من کاری ندارد.
ما منحنی ریزش را از یک زمانی به بعد می بینیم.  بنا بر شرایط اضطراری که پیدا می کنند و این ریزش اجرا می شود.  منتها به شکل های مختلف اتفاق می افتد.  مناطق اشغال شده احساس می کنند، دیگر نمی توانند مقاومت کنند. می آیند می گویند تعیین تکلیف کنیم. او که خارجی است می گوید من را بفرست «ادلب» پیش رفقایم، او که محلی است می گوید چرا من بروم؟

خیلی از نیروهایی که کشته می شوند،  نیروهای محلی هستند که به عنوان سرباز گیری اجباری گرفته شده اند.
اسلحه سنگین متوسط انفرادی را همه تحویل داده اند.  اسلحه کلاشینکف که در همه خانه ها هست، کلت داشتن حکم ناموس آنهاست، کلت و کلاشینکف جزو ملزومات اینهاست مثل یمنی که باید در شال کمر خود، خنجر  داشته باشد  این یعنی این که اگر این سلاح را از او  بگیری یعنی هویت اورا انکار کردی.



 مجری نشست: در وضعیت جدید،  ضعف و شکستی گروهک های معارض به آن دچار شده اند را می توان به نوع اعتقادات آن ها نیز مرتبط دانست؟  

هادی محمدی:  بسیاری از اعضای گروهک ها  نمی دونند که  تکفیری گری یعنی چی؟  یک نمازی می خوانند یک مسلمانی دارند  وادارشان می کنند این کار را بکن :  می جنگند هم برای که  آن ها را نکشند و هم به آن ها حقوق بدهند  من پارسال این موقع، در بیروت یک آدم دیدم از منطقه دیرالزور آمده بود کارگری بکند ، گفتم اینجا برای چی آمدی؟  گفت نمی خواستم بروم برای داعش کار کنم. اینجا آمدم، آقای خودم هستم کارگر خودم  هستم .

    طبیعی است این اتفاقی که افتاده آثار نظامی داره یعنی کسی که توی «حلب» هست دستش از معبر اصلی لجستیکی دیگر  قطع شده است.چرا سر و صدا می کنند رسانه ها و می گویند معادلات به هم ریخت؟  ناتو می گوید: روسیه با این کارش روند صلح را دارد  شکست می دهد!! آن  دیگری می گوید : موازنه استراتژیک به هم خورده،  برای این هست که در «حلب» بالای 50 هزار نیرو وجود داره که باید نون بخوره، آب بخوره، و باید  سلاح به او بدهی تا بماند  و به کارتی برنده در  مذاکرات تبدیل بشود.



مجری نشست : بنا به گفته قبلی شما،  ناتوانی حامیان خارجی مثل ترکیه و عربستان از تدارک این ها ، کارت ها و یا برگ های برنده را از دست مخالفان نظام سوریه خارج  کرده است؟ در اینجا این سوال هم پیش می آید که از لحاظ نظامی، اتخاذ چه شیوه هایی این موفقیت را بهوجود آورده است ؟


هادی محمدی:  در مقدمه «ژنو 3» می بینید که «رحیل اسد» در آن نیست، یعنی از رفتن اسد سخن نمی گوید، بلکه مطالبه «رفع اطلاق نار» است یعنی بر ضرورت برقراری آتش بس تاکید می کند . در واقع می گوید حمله نکنین، پدرو ما در ما درآمده.  می گوید ادامه این وضعیت یعنی نابودی.  همین طور اگر بیایستیم  مرتب روزی 200 300تا نفر از ما زده بشه، چیزی از ما نمی ماند و این درحالی که  روسیه هم عجله ندارد تا یک  شبه این عملیات را  انجام بده.

و اما موفقیتی که حاصل شد برای  ارتش سوریه و مقاومت،  ترکیبی از 4 عامل بود:

عامل اول: قدرت آتش برتر و مستمر، درواقع  تروریست چرا سریع فرار می کنند؟  چون می بینند قدرت آتش طوری هست که قابل تحمل نیست. این آتش باری مستمر است. این اولین عاملی است که اثر اساسی می گذاره روی  وضعیت تروریست ها.

 عامل دوم: تاکتیک های رزمی غافلگیری و امثال این هاست.

 عامل سوم: یک  عامل تعیین کننده است یعنی شجاعت که ویژه فرهنگ بسیجی است.

چهارمین عامل: هم برنامه نظامی یعنی برنامه جامع نظامی ا ست که می گوید این محور می تواند این کارکردها را داشته باشد با برنامه ریزی خاص، این کارها را انجام بدهد.

    این 4 عامل توانسته موفقیت اخیر را بسازد، این فضا چشم اندازش هم برای گروه های داخل هم برای حامیان آن ها، شرایط غیر قابل تحملی هست می گویند این شرایط نمی شود و نباید ادامه پیدا بکند. تحت هر عنوان و به هر شکلی که شده،  نباید این شرایط ادامه پیدا کند.

 
مجری نشست : در واقع نمی توان گفت که در چنین شرایطی است که موضوع اعزام نیروی زمینی عربستان مطرح می شود؟

هادی محمدی : تعبیری که دیروز و پریروز امریکایی ها، « ناتو» و کلاً غربی ها داشتند این بود که حفظ «حلب» تنها کارت لازم برای امتیاز گرفتن در مذاکره است، برای حفظ «حلب» این ها ممکن هست چند تا کار بکنند.  امریکایی ها دارند فکر می کنند که برای مناطق تروریست ها از بالا  تدارکات لازم را پرتاب کنند مثل کاری که در عراق انجام می دهند پرتاب مواد غذایی یا  دارو  و بالاخره  سلاح  و مهمات .
 
     دومین کار این است که از لحاظ سیاسی و رسانه ای یک فضای روانی ایجاد کنند که فشار به روسیه افزایش پیدا کند.  فشار بر روی روسیه در این چند هفته بسیار بالاست.  یعنی در صددند تا روسیه را  مجبور بکنند به یک نوع انفعال و روسیه متوقف بشود.

 یک موضوع دیگر موضوع هیجان دادن به موضوع است و آن این که ارتش های عربی بیایند در کنار ائتلاف امریکایی و غربی نقش آفرینی بکنند. حال  باید ببینیم چقدر امکان پذیر  هست؟ اصلا این ها، توان این کار را دارند؟ از جهت حقوقی قانونی، کی به این ها اجازه خواهد داد؟ این چه پدیده جدیدی می سازه.  آیا امریکا آماده جنگ منطقه ای هست؟ آیا آماده هزینه های نظامی بزرگتر هست؟
  نگاهی به مجموع این موضوعات، این جمع بندی را ایجاد می کند که:  آمریکایی ها برای جنگ منطقه ای بزرگ آماده نیستند
در واقع آماده نیستندتا هزینه های منطقه ای زیادی بپردازند که به اسم نجات «حلب» خودشان را وارد یک باتلاق جدید کنند.
   کشور اصلی که برای اعزام نیرو دارد خودش را آماده می کند  عربستان هست.  عربستان اگر قرار بود کاری بکند در  یمن یک کاری می کرد،  آبرویی کسب می کرد، اینجا (سوریه ) که شرایط سخت تر هست،  مگر عربستان چقدر بنیه و توان نظامی دارد که در یمن خودش رادرگیر کند، اینجا هم، آدم بفرستد؛ در واقع تبلیغات و  پروپاگانداست.

    رویتر می گوید: بحرین هم اعلام آمادگی کرده است  فردای آن روز  می بینیم که بحرین می گوید ما قرار نیست جایی بریم، یعنی تکذیب می کند.

     یک رزمایش در شمال عربستان برگزار کردند و از روی آن داستان می سازند و بزرگنمایی می کنند. بسیار  بعید است که 150هزار نفر در آنجا جمع بشوند در آن  بیابان. حال می گویند میخواهیم این ها را بفرستیم سوریه !!

      ممکن هست از جهت نمادین  بخواهند القا کنند  به تروریست های داخلی سوریه که خیالتون راحت باشه،  ما داریم میآییم.  ولی  از جهت عملی نمی توانند چند تا لشکر بزرگ بفرستند.  این معنایش، جنگ منطقه ای است، زیرا بقیه هم مجوز پیدا می کنند، همین کارها را  بکنند و این ها آماده چنین رفتارهایی نیستند ولی به شکل نمادین ممکن هست.


مجری نشست: با توجه به این امر، مقامات واشنگتن در خصوص اعزام نیروی عربستان به سوریه چه سیاستی را دنبال می کنند و  به عبارتی، چه نگاهی به موضوع لشکرکشی عربستان به سوریه دارند؟

هادی محمدی: البته امریکایی ها چشم به این ندوخته اند که چند تا گردان نیرو از عربستان و ترکیه وارد سوریه بشود،  چون این معادله را عوض نمی کند.  از نظر آن ها، چیزی که مهم هست، پایه گذاری یک  سازمان نظامی  منطقه ای است که اگر امروز هم از آن خاصیتی دیده نمی شود، در آینده بتوانند از آن «ناتوی عربی اسلامی» درست کنند و  تدریجاً به آن قوام و  استحکام  بدهند.  نگاه کارکردی آمریکا، به آینده ا ست. آمریکا می خواهد نطفه یک سازمان نظامی بسته شود، سازمانی نظامی ازگروه های همپیمان واشنگتن در منطقه ، که بتواند در سال های آینده برای آمریکا و در چارچوب منافع این کشور،  نقش آفرینی کند.
 

مجری نشست: در این ماجرا، یعنی اعزام نیروی زمینی عربستان به سوریه،  مقامات واشنگتن حضور روسیه و سیاست های این کشور را نادیده می گیرند؟

هادی محمدی: در حواشی این ماجرا و در بحبوحه فضا سازی بر ضد روسیه ، می بینیم  که همزمان «هنری کسینجر » به «مسکو» سفر می کند. یک  آدم 90 ساله که به طور معمول به هرجایی نمیرود و  با هر کسی حرف نمیزند، کسی که جایگاه ویژه ای در سیاست اصل نظام امریکا و نه دولت امریکا دارد.!!   

یادم میاد که وی در دوره نیکسون،  به  چین رفت و  سعی کرد تا فصل جدیدی از روابط آمریکا با چین را پایه گذاری کندو  سامان بدهد. حال چه اتفاقی افتاده که «کسینجر» 90 ساله در اوج تنش امنتیی سیاسی دیپلماتیک بین امریکا و روسیه به مسکو سفر می کند؟ در صورتی که دستگاه امنتیی و پنتاگون به صورت رسمی، روسیه را جدّی ترین خطر  برای منافع امریکا معرفی می کند. در این فضا، «کسینجر» به مسکو می رود و  در آنجا سخنرانی می کند.

حضور«کسینجر» در «مسکو» فراتر از یک  سخنرانی است که از وی  نقل شده است. او در آنجا  حرفایی زده است که قابل تأمل است  و باید با فرصت بیشتری و به شکل آرامتری به آن توجه کرد.

     من فکر می کنم که «کسینجر» در این سفر  با مقامات مسکو، گفتگوهای پنهان و سری رو داشته  است نمی گویم از همین الان، توافق ویژه ای بین آمریکا و روسیه  شکل گرفته، ولی بعضی قراین حاشیه ای را ما ناچاریم دست خوانی کنیم تا ببینیم می توانیم گمانه زنی کنیم .فعلا ًتا بعد، ببینم اطلاعاتمان راجع به این موضوع به کجا میرسد.

ادامه دارد
 
https://taghribnews.com/vdccisqis2bqim8.ala2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی