به گزارش حوزه فرهنگ و هنر
خبرگزاری تقریب، حجتالاسلام قادر حافظ، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب و عرفانپژوه، به بازشماری عوامل توسعه فرقههای نوظهور در عصر حاضر پرداخت و اظهار کرد: اگر بخواهیم به صورت بنیادی نگاه کنیم دو دسته عوامل معرفتی و تابع معرفتی را در پیدایش جنبشهای نوین دینی مؤثر میدانیم. عوامل معرفتی همان عوامل فلسفی است؛ مثل عوامل متافیزیکال. عوامل تابع معرفتی عوامل جامعهشناختی است، مثل عرفی شدن یا دنیاگرایی.
وی با بیان اینکه منظور از عوامل جامعهشناختی بسترهایی است که موجبات پیدایش و گسترش این فرقهها را مهیا کردند، تصریح کرد: برای نمونه عرفی شدن بستر تابعمعرفتی یا جامعهشناختی بسیار مهمی است که موجبات گسترش این دینوارهها را فراهم کرده است. در اثر سکولاریزاسیون جامعه عرفی شده است، بر خلاف سنت که جامعه قدسی بود و ادیان سنتی در جامعه حضور داشتند.
حجتالاسلام حافظ افزود: در جهانی که قدسیزدایی میشود دیگر دین قدسی حضور ندارد. در نتیجه دین در بستر سکولاریزاسیون معنا پیدا میکند. مهمترین مشخصه سکولاریزاسیون عبارت است از حذف عناصر قدسی از جامعه؛ یعنی دین هست، ولی قدسی نیست، بلکه سکولار است؛ لذا دین در معنای سنتی که عوامل قدسی در آن مهمترین نقش را ایفا میکردند و حالا به مؤلفههایی فروکاهش مییابد که با بستر سکولاریزاسیون همگون و سازگار است؛ لذا دین به معنویت فروکاهش پیدا میکند. این معنویت را معنویت سکولار هم مینامند. جامعه هرچه سکولارتر باشد توسعه دینوارههای بیشتر است. جامعه هرچه عرفیتر باشد، تعداد ادیان سکولار نیز بیشتر است.
مسئله جهانی شدن و توسعه معنویت جدید
وی به تأثیر جهانی شدن بر گسترش ادیان نوظهور اشاره کرد و گفت: عامل دیگری که در خصوص گسترش جنبشهای نوین دینی مؤثر و دخیل است «جهانی شدن» است. این گستردگی اطلاعات مهمترین عامل برای همهجایی شدن پدیدارهاست. یکی از پدیدارهایی که میتواند همهجایی بشود دین است. در بستر جهانی شدن هر پدیدهای بخواهد جهانی شود باید از قواعد جهانی شدن تبعیت کند. خاصیت جهانی شدن این است که پدیدارها برای اینکه جهانی بشوند، مابهالاشتراکهایشان را عرضه کنند و از مابهالافتراقها دوری گزینند.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه مناسک ادیان نمیتواند جهانی شود، تصریح کرد: کدام قسمت از دین میتواند جهانی بشود که مابهالاشتراک و همهپذیر است؟ معنویت. معنویت مابهالاشتراک ادیان است که جهانی شدن به گسترش آن کمک میکند. لذا یکی از نقدهایی که وجود دارد این است که ما بعد از انقلاب اسلامی خواستهایم که اسلام را به صورت ایدئولوژیک صادر کنیم؛ در حالی که این امر مابهالافتراق ادیان است. اگر ما تصوف اسلام را گسترش میدادیم، قلوب را درمینوردیدیم. اینکه معنویت این قدر طرفدار دارد برای این است که همه ادیان این عنصر را دارند و همه بر آن صحه میگذارند.
تعارض علم نوین و ادیان سنتی
پژوهشگر عرفانهای نوظهور به مسئله تعارض علم و دین اشاره کرد و اظهار کرد: عامل دیگری که بستر پیدایش و گسترش جنبشهای نوین دینی محسوب میشود تعارض علم و دین است. علم نوین دین را به محاق برده است.
کدام دین را؟ دین سنتی را. فیزیک نوین مسئله خلقت را با نظریه بیگبنگ به محاق برده است. میگوید شما از آفرینش سخن میگویید، من سخن از انفجار اولیه میزنم. شما میگویید که جهان یک نظام اخلاقی است، ولی علم جدید میگوید جهان، نظامی بیشعور است و نظام اخلاقی ندارد و نسبت به گزارههای اخلاقی لابشرط است. دین میگوید جهان را یک موجود ذیشعور هدایت میکند؛ علم نوین میگوید قوانین طبیعت چنین پدیدارهایی را برنمیتابد.
دین میگوید جهان فرجامی دارد، ولی علم جدید این فرجام را برنمیتابد. همه این عوامل باعث میشود دین سنتی تضعیف شود و دینی بیاید که همگون با علم جدید باشد؛ لذا شما در معنویت جدید معنویتی نمیبینید که انسان، اخلاقمدار باشد تا علم جدید آن را به چالش بکشد.
وی اضافه کرد: به همین خاطر میبینید که مثلاً اوشو مفهوم پدر را زیر سؤال میبرد که مهمترین گزاره اخلاقی و ایدئولوژیک در ادیان است. همچنین مسئله ازدواج را زیر سؤال میبرد، با این وجود خودش را به عنوان یک دین معرفی میکند. در نتیجه روابط جنسی که یله و رها باشد تثبیت میشود و ازدواجی که در ادیان مطرح است، تضعیف میشود. پدیدارها قدسیزدایی میشوند و دیگر پیشوند و پسوند ایدئولوژیک ندارند و کاملاً یله و رها هستند؛ لذا یک جوان میگوید که با عمل جنسی هم معنویتدار میشوم و هم محدودیت ادیان را ندارم؛ پس چه بهتر که به جای ادیان سنتی این معنویت را برگزینم.
معنادرمانی؛ جایگزین معنویت دینی
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب ادامه داد: یک عامل بسیار مهم دیگر که در گسترش جنبشهای نوین دینی دخیل بوده است مسئله روانشناسی نوین است. در روانشناسی نوین میگویند کسی سالم است که چهار مورد استاندارد روانشناختی در او باشد: یک، کسی که به خود و دیگران اعتماد دارد؛ دو، کسی که عزت نفس دارد؛ سه، کسی که از ثبات نسبی برخوردار است؛ چهار، کسی که احساس معنامندی در زندگی داشته باشد. الآن روانشناسی معنا و معنادرمانی اهمیت پیدا کرده است.
اکنون این قدر این مسئله مهم است که شما نزد لوگوتراپیست میروید تا شما را معنادرمانی بکند، مثل یک فیزیوتراپ. لوگوتراپیست شما را معنادرمانی میکند تا احساس معنامندی در زندگی داشته باشید. احساس معناداری یعنی احساس هدفمندی و فایدهمندی.
وی با بیان اینکه در سنت، احساس معنا در زندگی را دین سنتی ارائه میدهد، گفت: در جهان مدرن، دین سنتی دیگر معنابخش زندگی نیست. لذا میگویند پدیداری که میتواند زندگی انسان را معنادار بکند صرفاً معنویت ادیان است، نه همه ۹ بعد ادیان. هر دینی بعد نهادی دارد، بعد مناسکی دارد... اینکه ما اصرار داریم دینمان را نهادی و سیاسی معرفی کنیم، جهان امروز طالب این اندیشه نیست.
میتوانستیم با معنویت اسلام و تصوف اسلام قلوب را درنوردیم، اما این کار را نکردیم و دیگران این کار را انجام دادند. عصر کنونی را عصر بازگشت امر دینی مینامند، اما دین به معنای سنتی نه، بلکه دین به معنای معنویت. در عصر مدرن همه ابعاد دین کنار میرود و فقط بعد معنویاش برجسته میشود.
انتهای پیام/