یک از پدیدههایی که در سالها و دهههای اخیر جامعه ما را درگیر خود کرده است، مسائل مربوط به رانت و استفاده از جایگاه حقوقی در جهت منافع شخصی است. اما تا حالا به این موضوع فکر کردهایم که ریشه رانت در لایههای زندگی روزمره چگونه عادیسازی شده است؟
اشتراک گذاری :
به گزارش سرويس ساير رسانه ها خبرگزاری تقریب به نقل از خبرگزاري ایرنا:
چگونه میتوان ریشه این پدیده را در زندگی عادی و روزانه اکثریت شهروندان جستجو کرد؟ همانگونه که جانداران نمیتوانند در فضای نامتناسب به زندگی خود ادامه دهند و مثلاً ماهی در خشکی یا خرگوش در آب امکان ادامه حیات ندارد، احتمالاً پدیدههای اجتماعی اعم از مثبت یا منفی نیز برای وجود و ادامه زیست، به محیط متناسب خود نیاز دارند. برو عقب! صندلیهای جلویی پر است
یکی از پدیدههایی که در سالها و دهههای اخیر جامعه ما را درگیر خود کرده است، مسائل مربوط به رانت و استفاده از جایگاه حقوقی در جهت منافع شخصی است. اما آیا میتوان ریشه این پدیده را در زندگی عادی و روزانه اکثریت شهروندان جستجو کرد؟ برای این منظور، تجربه زیسته شخصی خود را از یک پدیده عمومی واگویه میکنم.
از سال ۸۰ شمسی تاکنون، بنا بهضرورت تحصیلی و شغلی بهصورت مداوم بین تهران و تبریز رفتوآمد میکنم و حداقل چهار سال از این دوران را بهصورت هفتگی بین این دو شهر مسافرت کردهام، اکثریت قریببهاتفاق آن با اتوبوس انجام شده است. احتمالاً مطلع هستید که تصور عمومی وجود دارد که صندلیهای جلویی از کیفیت یا موقعیت خوبی برخوردار هستند و این تصور تا حد زیادی در مورد اتوبوسهای قدیمی نیز صادق بود. در تمام این مدت زیر ۱۰ بار موفق به تهیه صندلی در بخش جلوی اتوبوس شدهام و تمام دفعاتی که جلوی اتوبوس نشستهام، مربوط به دورهای بود که با اتوبوس همکارم سفر میکردم. اتوبوسداران و رانندگان آن معمولاً این بخش را برای آشنایان و دوستان یا برای فروش گرانتر، رزرو میکنند. مبنای عمل مبتنی بر حلقه دوستان است
این موضوع و موارد مشابه آن را میتوان دستاویز تحلیلی اجتماعی قرار داد و این ادعا و فرضیه را مطرح کرد که اجتماعیشدگی در جامعه ما در حلقه خانواده و دوستان یا حداکثر در حلقه هممحلهای و همزادگاهی متوقف میشود و در روابط عادی نمیتوان رد پای جامعه و انسان جامعهپذیر را بهراحتی مشاهده کرد. از این رو، اگر موارد حاد از قبیل جنگ، سیل و زلزله و… را استثنا کنیم که میتوانند و توانستهاند اکثریت بیشتری از جامعه ما را تحریک به عمل بهعنوان فردی از جامعه کنند، در موارد روزانه و عادی مبنای عمل افراد بیشتر مبتنی بر حلقه دوستان و منافع خاص فردی یا نهایت گروهی است. چرا توانمندی حضور در چنین موقعیتهایی را ندارم؟
به این موضوع میتوان از منظری دیگر نیز نگاه کرد. انتشار اخبار سودجوییها و سوءاستفاده از موقعیتهای حقوقی برای منافع فردی در جامعه با عکسالعملهای متفاوتی روبهرو میشود. اما اگر بتوانید با افراد گفتوگو و مصاحبههای صادقانهای انجام دهید، احتمالاً متوجه خواهید شد که درصد بسیار بالایی از افراد در پسزمینه شخصیتی خویش بیشتر به این دلیل از این اخبار و اطلاعات ناراحت میشوند که با خود حساب میکنند چرا خود توانمندی حضور در چنین موقعیتهایی را نداشتهاند.
به عقیده بسیاری از اقتصاددانان، منابع موجود در یک کشور، لزوماً موجب رشد و توسعه آن کشور نمیشود. نحوه مدیریت این منابع است که در نهایت مشخص میکند چه کشوری به سرمنزل مقصود میرسد و در زمره کشورهای توسعهیافته قرار میگیرد. در این میان، یکی از فرآیندهای مهمی که مدیریت منابع و آثار توزیعی آن را تحت تأثیر قرار میدهد، رانت و رانتجویی است. اینگونه میتوان بیان کرد که رانت و هزینههایی که متعاقباً به اقتصاد وارد میکند، میتواند بخشی بزرگی از پاسخِ این معما باشد که چرا برخی کشورها در مسیر توسعه گامهای بزرگی برداشتهاند، اما برخی دیگر خیر؟ اگر مدیریت منابع یک کشور به هر دلیلی، درست و اصولی نباشد، رفاه مردم آن کشور به خطر میافتد و کیفیت زندگیشان پایین میآید. ادامه سوءمدیریت، بهطور قطع، چشمانداز دلانگیزی را برای یک کشور ترسیم نخواهد کرد.
بهطورکلی، مدیریت منابع توسط سنت، بازار و دولت انجام میشود. هر کشوری بسته به رشد نهادهایش، سطوح مختلف و ترکیبهای متفاوتی از این سه را به کار میگیرد. تاریخ اقتصاد نشان داده است زمانی که دولتها نیروی مسلط برای مدیریت منابع کشورها میشوند، رانت و فساد سیاسی و اقتصادی فراگیر شده و هزینههای زیادی به کشورها تحمیل میکنند.
اقتصاددانان کلاسیک اینگونه فرض میکنند که هدف دولتها، رساندن جامعه به اهدافش است. همچنین به عقیده آنها دولت بهصورتی شایسته نفع عمومی را تأمین میکند و ناتوانیهای بازار را مرتفع میسازد. بهعقیده اقتصاددان کلاسیک، رانتها بیشتر به دلیل کمیابیهای طبیعی هستند. به عبارتی، اگر مازادی در اقتصاد به وجود بیاید، توسط سازوکار بازار از بین میرود. آنها مدیریت صحیحِ مازاد ناشی از انحصارهای طبیعی را نیز وظیفه دولت میدانستند. شناسایی بسترهای فرهنگی و تاریخی رانت
با این حال، این روزها از وزارتخانههای دولت صدای افشاگریهای متعدد به گوش میرسد که این خود فینفسه مهم است؛ افشاگریهایی که نتیجه رانتهای مسئولان پیشین و پسین برای نزدیکان و وابستگان و آشنایان است. اینکه سهم دولت و وزارتخانههایش و نظام سیاسی حاکم و علیالخصوص نظام آموزشی کشور در آموزش و تسهیل جامعهپذیری و ایفای نقش اجتماعی افراد چقدر است و اینکه آیا ارادهای جدی برای انجام این نقش وجود دارد یا نه و اینکه چقدر این هدف محقق شده است، یک طرف موضوع است. اما طرف دیگر بحث، بدون شک، بسترهای فرهنگی و تاریخی موجود در جامعه ماست که باید بهصورت جدی مورد شناسایی و تبیین قرار گیرد و تلاش برای ترمیم نقاط آسیبپذیر صورت گیرد. این مسئله مستلزم نگاه خودانتقادی جدی به فرهنگ و مقوله رفتار اجتماعی است، اما بیشتر شاهد هستیم که تمجید و تحسین فرهنگی تسلط بیشتری دارند.
بهطورکلی نکتهای که در زمینه رانت وجود دارد این است که سیاسیکردن تخصیص منابع در نهایت باعث تزلزل حقوق مالکیت و دور شدن کشور از رفاه و توسعه میشود و رانتجویی بهصورت تدریجی در جامعه نفوذ کرده و ساختار انگیزشی افراد جامعه را تغییر میدهد. اگر جلوی این روند گرفته نشود، رانت تا مغز استخوان جامعه رسوخ میکند.
پ. ن: این نوشته بههیچوجه دنبال سیاهنمایی علیه شغل خاصی نیست و در دیگر مشاغل اجتماعی نیز کموبیش میتوان مواردی اینچنین را یافت.