«پرونده تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی»| منصوری در گفتوگوی تفصیلی با تقریب-2:دشمنان سعی در تفرقه میان شیعه ، سنی و فرافکنی پیرامون جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب / شهید بهشتی تعامل بسیار خوبی با اهل سنت داشت
در میان اهل سنت تبلیغ و اعلام می کردند که جمهوری اسلامی یک جمهوری شیعی است، اما خوشبختانه به جرأت می توان گفت که مورد پذیرش قرار نگرفت، چرا که اکثریت اهل سنت به جمهوری اسلامی رأی آری داده بودند.
اشتراک گذاری :
حوزه جامعه خبرگزاری تقریب- فاطمه جباری: در شماره دوم «پرونده تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی» به بررسی خاطرات نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۲۴ که در محله صابونیهای شهر کاشان به دنیا آمد میپردازیم:
جواد منصوری دوران تحصیل را در دبستان نوشیروان و دبیرستان علوی در زادگاه خود گذراند و در سال ۱۳۴۶ در زندان دیپلم گرفت.
او عضو حزب گروه ملل اسلامی معروف به گروه ۵۵ نفره بود و به دنبال فعالیتهای سیاسی نخستینبار در سال ۱۳۴۴ دستگیر و به 6 سال زندان محکوم اما در سال ۱۳۴۸ آزاد شد؛ مبارزات خود را در گروه حزب الله ادامه داد و مجددا در سال ۱۳۵۱ دستگیر و تا پیروزی انقلاب در زندان بود.
وی اولین فرمانده سپاه از (اردیبهشت تا اسفند ۱۳۵۸) با حکم شهید بهشتی است و تجربیات و خاطرات بسیاری از زمان دفاع مقدس در ذهن دارد.
او از فروردین ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ معاون آسیا و اقیانوسیه وزیر امور خارجه بود. سپس در سال ۱۳۶۸ به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران به پاکستان رفت و تا سال ۱۳۷۲ در این سمت بود.
جواد منصوری سال ۱۳۷۲ معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی به عهده گرفت و تا سال ۱۳۷۴ در این سمت بود؛ وی همچنین از ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ سفیر ایران در پکن بود و چندی بعد در مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشغول به کار شد.
وی که در خبرگزاری تقریب حضور پیدا کرده بود گفت: علما، مراجع، شخصیتها و گروههای اسلامی در سراسر دنیای اسلام معمولا حرکتهای عمومی و به خصوص قیامهای ضد سلطه و انقلابهای مردمی را بدون توجه به بحث اختلافات مذهبی و قومی پیگیری می کنند.
اگر مردم افغانستان در مقابل ارتش سرخ شوری قیام می کنند، رهبران آنها توجهی ندارند که آیا شیعیان در مقابل اینها قیام کردند یا اهل سنت؟ بلکه می گویند همه با هم در مقابل تهاجم دشمن خارجی ایستادگی کردند.
در طول 40 سال گذشته در افغانستان به هیچ عنوان این مسأله مطرح نبوده که شیعیان یا اهل سنت جداگانه مبارزه کردهاند؛ اگر چه متأسفانه جریانهای خارجی برای تضعیف ملت افغانستان، مسأله شیعه و سنی را مطرح کردند، اما اصل قیام ربطی به مسأله قومی و مذهب نداشت.
در جریان حمله داعش به عراق و سوریه، شیعان و یا اهل سنت هرگز نگفتند که به صورت جداگانه با این گروه تروریستی مبارزه کرده اند و همه با هم در جنگ با دعش مشارکت کردند.
در جریان انقلاب اسلامی ایران هم این مسأله مطرح بوده، چرا که در این کشور از زمان آیت الله بروجردی یک برنامه جدی برای هماهنگی و همکاری شیعه و سنی جهت مقابله با جریانهای ضد اسلامی وجود داشت و این قضیه به همین شکل ادامه پیدا کرد.
در سال 1341 به بعد هم که نهضت اسلامی در ایران آغاز شد، همه مردم ایران در مقابل سلطه شاه ایستادند و مراجع شیعه که به مناطق اهل سنت تبعید می شدند از جمله آیت الله جنتی، بسیار مورد استقبال مردم این مناطق قرار می گرفتند و نشستها و جلساتی با علمای اهل سنت آن مناطق برگزار می کردند.
در همین زمان ساواک، سیاست غرب یعنی سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را دنبال و در بین اهل سنت تبلیغ می کرد که اگر انقلاب پیروز شود، مذهب شما به حاشیه رانده خواهد شد؛ تصور شاه این بود که با تبعید علمای شیعه به مناطق اهل سنت آنها منزوی خواهند شد و نمی توانند اهالی این مناطق را به سمت انقلاب سوق دهند، اما نتیجه عکس داد.
در میان اهل سنت تبلیغ و اعلام می کردند که جمهوری اسلامی یک جمهوری شیعی است، اما خوشبختانه به جرأت می توان گفت که مورد پذیرش قرار نگرفت، چرا که اکثریت اهل سنت به جمهوری اسلامی رأی آری داده بودند.
در زمان دولت موقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از تمام مناطق کشور اعم از شیعه و سنی عضو گیری و سازماندهی می کرد و اهل سنت هم پا به پای شیعیان در مبارزه با ضد انقلاب حرکت کردند که نمونه آن تشکیل گروه پیشمرگ کُرد در آذربایجان غربی بود.
اگر چه دشمنان تلاشهای زیادی برای تجزیه مردم ایران انجام دادهاند و هنوز به تلاشهای خود در این زمینه ادامه می دهند، اما نتوانستهاند به اهداف خود در این زمینه دست یابند و اتفاقاتی که در چند سال اخیر رخ داده کاملا به ضرر دیدگاهی است که در پی ضربه زدن به وحدت مسلمانان است.
منصوری در ادامه به بررسی دیدگاه شهید بهشتی پرداخت و اظهار کرد: شهید بهشتی دیدگاه بسیار وسیعی داشت و حتی به آینده فعالیتهای نظام نه تنها در درون جهان اسلام بلکه برای بیرون آن نیز فکر می کرد.
این شهید بزرگوار برای پیشبرد اهداف انقلاب بر استفاده از ظرفیتهای جهان اسلام تاکید داشت و در همین زمینه رفت وآمدها و برنامههای زیادی را با اهل سنت داشت؛ وی دیدگاه حضرت امام را مطرح میکرد و بر سیره پیامبر (ص) و مقابله با جریانهایی که اعتقاد به اسلام نداشتند، تاکید بسیاری داشت و بر آن بود تا با مطالب عینی، دیگران را اقناع کند.
تا زمانی که شهید بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ حضور داشت با کمال آرامش و سعه صدر با تمامی مذاهب برخورد و سوالات آنها را پاسخ میداد.
اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بخش دیگری از اظهارات خود بیان کرد: درخارج از کشور بر اساس اعتقاداتی که داشتیم فعالیت های سیاسی زیادی را انجام دادیم بطوری که، یکی از اتهامات وارد شده به ما این بود که شما با تبلیغ اسلام انقلابی سعی دارید؛ انقلاب اسلامی را نهادینه سازی کنید.
ما با مسئولین CIA در سال 1986 جلسات زیادی برای تحلیل شیعه و راهکار آن تشکیل دادیم و به این نتیجه رسیدیم که روش تفرقه بیانداز حکومت کن که آمریکا عربستان و اسرائیل در پی اجرایی کردن آن بوده است جواب نمیدهد؛ آنها تلاش کردند شیعه را کافر جلوه دهند و سنی ها را از دنیای اسلام جدا کنند هرچند که تا حدی در این زمینه موفق بودند اما هدف نهایی آنها محقق نشده است و همچنان باید در مقابل سلطه استکبار جنگید و مقاومت کرد.
بعد از بازگشت بنده از سفر چین، مرحوم ناطق نوری جلساتی را برگزار کرد که در این جلسات یکی از اساتید اهل سنت حضور داشت؛ وی اذعان کرد، اتفاقاتی که در دهه 60 رخ داد، باعث شد، آنها مواضع ضد مذهبی را کنار بگذارند و آزادی مذهبی را قبول کنند.
در حال حاضر چین به این نتیجه رسیده است که جمهوری اسلامی ایران نقش تعیین کنندهای در جهان اسلام دارد و این مسئله بسیار جدی است؛ ما امروزه شاهد این هستیم که در مراکز آکادمیک چین مسئله اسلام شناسی در حال کار شدن است و به این استراژی رسیدهاند که میتوانند با نظام جمهوری اسلامی ایران کار کنند.
اهل سنت بعد از انقلاب اسلامی ایران در مسائل سیاسی بسیار فعال شدهاند و قدرتهای بزرگ جهان از انقلابی شدن اهل سنت نگران هستند؛ یکی از صحبت هایی که در مورد جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود این است که قدرت منطقه در دست جمهوری اسلامی ایران است.
منصوری در پایان با اشاره به فعالیت های فرهنگی و حزبی خود بعد از انقلاب اسلامی گفت: در سال 56-57 شرایط به گونهای رقم خورد سازمان مجاهدین خلق براساس جریانات تازهای که در پیش گرفته بودند با نفوذ به دانشجویان و جوانان سعی در عملی کردن اقدامات خود در جهت مقابله با جمهوری اسلامی ایران کردند؛ سازمان مجاهدین خلق دو نقطه قوت داشتند یکی برنامه ریزی دقیق آموزشی و دیگری سازماندهی آن بود که توانستند نهایت بهره را از شرایط این سال ببرند.