تاریخ انتشار۱۵ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۳
کد مطلب : 428181

10 تن از مفاخر و مشاهیر کردها

آشنایی با شخصیت‌های برجسته هر قوم سهم ارزنده‌ای در قوام و نقش مؤثری در هویت‌بخشی به جامعه خواهد داشت بزرگانی که هر کدام ستاره درخشانی هستند و برای همیشه نام‌ آنها بر تارک تاریخ پرافتخار مردمان کرد می‌درخشد.
10 تن از مفاخر و مشاهیر کردها
به گزارش حوزه استان های خبرگزاری تقریب، کردستان‌ محل‌ پرورش‌ مفاخر ارزشمند و گرانمایه‌ای‌ بوده‌ است‌ که‌ در عرصه‌های مختلف در داخل کشور و حتی فراتر از مرزها و در عرصه جهانی نقش‌ مهم‌ و مؤثری‌ داشته‌اند.

بنا به‌ اسناد، کتاب‌ها و مدارک‌ تاریخی‌ مقر ظهور زردشت‌ در این ناحیه‌ بوده و حتی شیخ‌ شهاب‌الدین‌ سهروردی‌ را منسوب‌ به‌ این‌ منطقه‌ از ایران‌ می‌شمارند.
مفاخر و بزرگان کرد با تاریخ بشریت و دین اسلام گره خورده‌اند تا جاییکه صلاح‌الدین‌ ایوبی‌ از سرداران‌ و فاتحان‌ بزرگ‌ جنگ‌های‌ صلیبی‌ از کردان‌ نام‌آور بوده است.

شاعران‌ برجسته‌‌ای مانند مولوی‌ کرد، نالی، مستوره‌ اردلان، امیرنظام‌ گروس، فاضل‌ گروسی، آیت‌الله‌ شیخ‌ محمد مردوخ‌ و همچنین‌ نویسندگانی همانند هژار، استاد هیمن، محمد قاضی‌ و عبدالکریم‌ مدرس از مفاخر کرد و کردستان به شمار می‌آیند.

مغز ناسا
پرفسور مظفر پرتوماه از نخستین استادان ایرانی رشته فیزیک هسته‌ای بود وی حدود سه دهه در سازمان فضایی ناسا به پژوهش علمی اشتغال داشت.

 پروفسور مظفر پرتوماه پس از طی تحصیلات متوسطه، جهت ادامه تحصیل به آمریکا رفت و تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دکتری در رشته فیزیک هسته‌ای ادامه داد. مرحوم دکتر پرتوماه سپس به سازمان فضایی ناسا پیوست، که این همکاری تا چند سال پیش ادامه داشت.
پرفسور پرتوماه، همچنین از فعالان انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکا بود. وی پس از پیروزی انقلاب ایران، ازسوی دولت موقت به همراه هیأت حل اختلاف به سنندج اعزام شد و مدتی به‌عنوان مشاور استاندار کردستان فعالیت داشت. پرفسور پرتوماه، پس از واقعه ۱۱ سپتامبر، به‌دلیل اعتقادات و فعالیت‌های مذهبی، از سازمان فضایی آمریکا اخراج شد و در سال‌های اخیر به عنوان مسئول پرتودرمانی در مؤسسه سرطان درمانی واشنگتن به فعالیت اشتغال داشت. پرتوماه، به دلیل سکته قلبی، در ۷۰سالگی درگذشت.

مظفر پرتوماه، فیزیکدان برجسته ایرانی که در سال ۱۳۱۴ در شهر فرهنگی سنندج دیده به جهان گشود، تحصیلات ابتدایی و سیکل اول را باعنوان شاگرد ممتاز در شهر سنندج گذراند و وارد دانشسرای مقدماتی شد و بعد از دو سال تحصیل، به‌عنوان شاگرد نمونه دیپلم ناقص را اخذ کرد.
مقطع دبیرستان را در «دبیرستان هدایت» سنندج گذراند و به عنوان شاگرداول در رشته ریاضی‌فیزیک موفق به اخذ دیپلم کامل متوسطه شد.
مظفر پرتوماه بعد از اخذ دیپلم بلافاصله در آزمون سراسری شرکت به‌عنوان شاگرد ممتاز سنندج و نفر هفدهم کشور در کنکور سراسری وارد دانشسرای عالی تهران شد.
سه سال در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت و در آنجا نیز به‌عنوان نفر اول شناخته شد. هوش بالا و کسب رتبه‌های اول در مقاطع مختلف دوران تحصیل زمینه اعزام وی را به کشور ایالات متحده آمریکا از سوی وزارت فرهنگ وقت فراهم کرد.
البته قبل از اعزام به خارج براساس عشق و علاقه به شهر و دیارش به کردستان باز می‌گردد و بیش از  یک و نیم سال در کسوت معلمی به مردمان مرزدار و مهربان شهر سقز خدمت می‌کند.
این فیزیکدان برجسته ایرانی بلاخره راهی کشور ایالات متحده آمریکا می‌شود و در  وسکانسین، شهر مَدیسون اقامت و بعد از فراگیری زبان انگلیسی و تشکیل خانواده در دانشگاه وسکانسین، یکی از 10 دانشگاه معتبر و مهم آمریکا در رشته فیزیک هسته‌ای تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه می‌دهد.

وی پس از گرفتن مدرک لیسانس با تعدادی از دانشجویان مسلمان دیگر کشورهای مقیم آمریکا آشنا و به انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا به عنوان عضو رسمی می‌پیوندد و فعالیت دینی خود را با آنان آغاز می‌نماید.

وی بعد از کسب درجهٔ دکترای فیزیک هسته‌ای، فعالیت حرفه‌ای خود را در سازمان فضایی آمریکا همان ناسا آغاز می‌کند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ برای خدمت به کشور، که بنا بود در آن حکومت اسلامی تشکیل شود غرب را رها و به آغوش میهن باز می‌گردد.

در سال ۵۸ از طرف بنی‌صدر برای همکاری با دولت مرکزی دعوت و با عنوان مشاور عالی رئیس جمهور در امور علمی و رئیس «سازمان صنعتی پژوهش‌های ایران» منصوب می‌شود اما بعد از مدتی به دلایلی استعفا می‌دهد و متعاقب آن او نیز همچون بسیاری دیگر از انقلابیون کنار نهاده و به حاشیه رانده می‌شود.

به ناچار دوباره راهی غرب می‌شود تا فعالیت‌های خود را در ناسا ادامه دهد، اما در آن‌جا هم به خاطر ایرانی بودن، همکاری با شورای انقلاب و دولت جمهوری اسلامی که در آن موقع دشمنی سختی با آمریکا داشت و «ماجرای گروگانگیری» در ایران روی داده بود مانع همکاری وی با ناسا می‌‌شوند و عملاً مورد تبعیض و بی‌مهری دولتمردان آمریکا قرار می‌گیرد.

وی تحصیلات خود را در زمینه فیزیک پزشکی پی‌ می‌گیرد و بعد از فراغت تحصیل در مقطع فوق دکترای تخصصی در مؤسسه‌ای در زمینه درمان سرطان در بیمارستان ناسا کار خود را شروع و به موفقیت‌های چشمگیری در این زمینه هم دست می‌یابد که از جمله آن اختراع دستگاهی برای کمک به بیماران سرطانی‌است وی مدت ۱۹ سال در بیمارستان ناسا در زمینه فیزیک سرطان فعالیت می‌کند.

بزرگ شاعر هجوی و هزلی
شیخ رضا طالبانی یا شیخ رضا شاعر و هجونویس کرد فرزند شیخ عبدالرحمان طالبانی از مشایخ طریقت قادریه طالبانی و از مشاهیر ادبیات سورانیست.

از مشاهیر نام‌دار کرد که نزدیکی چمچمال دیده به جهان گشود و از همان دوران کودکی قرآن و علوم دینی را نزد پدر فرا گرفت.

وی بعد از فراگیری قرآن فقه و بدیع و بیان را نزد علمای آن زمان آموخت پدر و برادرش شیخ علی محدث را که از مشایخ طریقت قادری طالبانی در کرکوک بودند ترک کرد و سپس برای تحصیل علم به شهر کویه رفت نزد عمویش در آن دیار ماندگار شد.

شعرنویسی که اشعاری به زبان‌های کردی، فارسی، عربی و ترکی از او به جا مانده است بیشترین شهرت شیخ رضا شاعر به خاطر شعرهای هجوی و هزلی است.

این شاعر بنام کرد در استانبول در نهضت مشروطه‌خواهی عثمانی شرکت کرد و بیشترین عمرش را در شهرهای کرکوک و بغداد گذراند.
کتاب زندگی دنیوی این شاعر و فاخر کرد زبان در سال ۱۹۱۰ در بغداد بسته شد و در کنار مقبره عبدالقادر گیلانی به خاک سپرده شد.
 
یا رسول الله چه باشد چون سگ اصحاب کهف      داخل جنت شوم در زمرهٔ اصحاب تو
او رود در جنت و من در جهنم کی رواست    او سگ اصحاب کهف و من سگ اصحاب تو

استاد براتعلی نورایی
استاد براتعلی نورانی مشهور به کابرات، نوازنده چیره‌دست دهل، در سال 1321 در شهر سنندج دیده به جهان گشود، وی که یکی از بهترین هنرمندان برجسته و نوازنده با سابقه و توانمند ساز دهُل بود به همراه استاد عبدالله شریعتی به عنوان زوجی هنری در جشنواره‌های مختلف در کشورهایی چون فرانسه، آلمان، یونان، روسیه و عراق حضور داشتند و ضمن کسب مدارج و عنوان‌های برتر، هنر و آداب و رسوم و فرهنگ اصیل ایرانی‌ها و به ویژه کردها را بهتر و بیشتر به دنیا معرفی کرده‌اند و در جشنوارە های ملی نیز حضوری ثمربخش داشته و موفق به کسب رتبه‌های ارزشمند این حوزه شده‌اند و نشان و افتخاری برای دیارشان بودند.

کابرات به دلیل توانمندی در نوازندگی، دکترای افتخاری موسیقی را از آکادمی ملی موسیقی فرانسه گرفت و چندی قبل به همت حوزه هنری کردستان از این هنرمند پیشکسوت موسیقی محلی کردی تقدیر و تجلیل شد.

کتاب زندگی این نوازنده برجسته و توانمند ساز دهل که بیش از٧٠ سال از سن خود را به نوازندگی ساز دهل گذراند تا نگذارد نوای این ساز سنتی به دست فراموشی سپرده شود بلاخره در سن ٨١ سالگی به علت کهولت سن و مریضی بسته شد.

امیرالکتاب
 عبدالحمید ملک‌الکلامی از جمله ستارگان درخشان آسمان هنر و ادب و زاده کردستان است، امیرالکتاب فرزند عبدالمجید ملک الکلامی سقزی و نواده‌ی عبدالکریم سقزی بودند. پدر و پدر بزرگش این نام‌دار کرد از دبیران و خوشنویسان و شاعران و رجال نامدار عهد ناصری بودند.

ملک‌الکلامی‌ها از خاندان اصیل و ریشه دار اختیارالدینی‌های بانه بوده که تا وفات عبدالکریم سلطان، آخرین فرمانروای بانه در سال 1289 هـ. ق از حکمرانان بانه بوده‌اند. وجه تسمیه ی این خاندان به اختیارالدینی بدین سبب است که ایشان در صدر اسلام با میل و رغبت خود به اسلام گرویده‌اند.

 عبدالحمید ملک‌الکلامی در سال 1262 شمسی در سنندج چشم به جهان گشود و از دوران کودکی تا اوان جوانی در همانجا به کسب علوم و فضایل و کمالات و هنرها پرداخت و با پدر خود سفری نیز به حجاز کرد و مراسم حج را به جا آورد.
به لغت عرب مسلط بود و تقریبا حافظ تمام قران. با بسیاری از تواریخ متداول آشنا بود و در اقسام ادبیات زبان فارسی استاد و منشی زبر دست بود و نثری شیوا داشت و شعر را خوب می شناخت و می‌خواند و می سرود و در شعر( شرقی) تخلص می‌کرد.
خوش محضر و نکته سنج و حافظه‌ای نیرومند داشت و مکرر دیدم قصایدی که بیش از یکصد بیت داشت را بدون تامل و به  دنبال هم می‌خواند. از هنرهای دستی، نقاشی آبرنگ، گراور، نقاری و حکاکی بهره تمام داشت و بعضی سر سکه ها که در دوره او در ضرابخانه دولتی ضرب می شد را او کنده است، مرکب می‌ساخت و کاغذ را خوب رنگ و آهار و مهره می‌کرد. به نگهداری انواع گل‌ها علاقه داشت و نژادهای مختلف گیاهان راخوب می‌شناخت.

بذال و سخی الطبع بود و از علایق دنیوی گریزان و تسلط وی در کتابت خطوط متنوع به آن درجه بود که در نیم قرن اخیر خوشنویسی به جامعیت او نیامده است. نسخ و ثلث و ریحان و محقق و نستعلیق و شکسته نستعلیق و شکسته تعلیق را استادانه می‌نوشت.

امیرالکتاب در شب چهارم مهر ماه سال 1328 شمسی در سن 66 سالگی چشم از جهان فرو بست و در امام‌زاده عبدالله تهران مدفون گردید.

شهید عشق 
ماموستا محوی؛ ملا محمد پسر ملاعثمان از خلیفه‌های شیخ عثمان سراج‌الدین طویله بوده‌اندو از نوادگان عالم بزرگ شیخ رش به سال ١٨٣٧،١٨٣۶ میلادی دیده به جهان گشود.

ملامحمد مشهور به محوی یکی از علمای کوردستان، شاعری شهیر، توانا و برجسته‌ای بود که از معروفترین شاعران کرد به شمار می‌رود، اشعار این شاعر نامی حول محور چندین موضوع خاص به گردش در آمده و نمایان می‌شوند که مجموع اشعار ایشان در کتاب دیوان محوی گردآوری شده است.

محوی در سن هفت سالگی به مکتب رفت و مدتی نیز نزد پدرشان مشغول به فرا گیری علوم پایه شد و بعدها عازم شهر سنندج امروزی و سابلاغ شدند در انجا نزد ملا عبدالله پیره باب زانوی تلمذ زد و پس از آن به سلیمانیه برگشت و در خدمت اساتید و علمای بزرگ منطقه ادامه تحصیل داد و بعد از مدتی راهی بغداد شد و در انجا افتخار شاگردی عالم بزرگ مفتی زهاوی را پیدا کرد.

محوی در سال ١٨٨٣ به سفر حج مشرف و در راه بازگشت به استانبول رفت و در آنجا به دیدار سلطان عبدالحمید عثمانی، پادشاه وقت عثمانیان رفت که بسیار مورد توجه پادشاه قرار گرفت.

بنا به علاقه‌ای فراوانی که سلطان به وی  پیدا کرد بسیار مورد تکریم قرار گفت و به دستور شاه در سلیمانیه برایش خانقاهی که بعدها بنام محوی شهرت پیدا کرد بنا شد، محوی تا پایان عمر در آن خانقا زندگی کرد.
موقعیت مکانی که محوی در آن می زیست وی را شاعری اهل تصوف بار آورده بود،  وی شاعری بسیار ریز بین و بادقت و حساس بود تا جایکه برای هر کدام از قصیده‌هایش، یک ماه تا یک سال وقت می‌گذاشت.
معنا و محتوای اشعار محوی بسیار عمیق و قابل توجه هستند که با تفکر و بینشی عمیق سروده است و درکل از موضوعات مختلفی سخن به میان می آورد که از آن میان می توان به اهتمام ورزیدن به ملت کورد و مفتخر بودنش به زبان کوردی، اشاره کرد.
محوی مانند بسیاری از شاعران هم دوره و معاصر خود، سبکی عروضی داشت و واژهای عربی و فارسی را بکار برده است و مجموع اشعارش در دیوانی به نام دیوان محوی گردآوری شده است.

بر سر این مرده‌ای روح حیات‌افزا بیا        در رکابت شور حشرای فتنهٔ برپا بیا
وعد فردا کشتن ای قاتل ز فرداها گذشت    انتظار کشتنم کشت آخر این فردا بیا
گفت در هر مو بود پیوسته با من چند دل   "محوی" بیدل به من گوید شبی تنها بیا

ابراهیم یونسی مترجم نامدار کُرد
ابراهیم یونسی، نویسنده و مترجم و مورخ تاریخ کردستان و نخستین استاندار کردستان در بعد از انقلاب است. وی به سال ۱۳۰۵ در شهر بانه متولد شد، خودش در خاطراتش گفته است «در سال 1305 شمسی؛ در شهر بانه ـ قصبة آن روزـ متولد شده‌ام که بر نوار مرزی است. اما این تاریخ ظاهراً درست نیست! شناسنامه دیر به کردستان آمد؛ مثل همه‌چیز. سال 1310 یا 1311 بود که شناسنامه برای من گرفتند.
یادم هست بر سر سن من بین پدرم و مادربزرگم اختلاف بود. مادربزرگ می‌گفت سنّش را زیاد نوشتی و پدرم می‌گفت درست نوشته. مادربزرگ از نظام اجباری می‌ترسید و می‌خواست تا می‌تواند جریان رفتنم را به سربازی به تعویق بیندازد؛ بنابراین سعی می‌کرد مرا کوچکتر جلوه دهد. خودم با توجه به وقایعی که به یاد دارم؛ خیال می‌کنم دو سه سالی بزرگتر از این سنّی باشم که در شناسنامه آمده است.

ابراهیم در سال 1317 دبستان را به پایان برد و تصدیق کلاس ششم ابتدایی را گرفت و چون شهر زادگاهش بانه مدرسة متوسطه نداشت راهی شهر سقز شد و دوره دبیرستان را همانجا گذراند در سال 1322 به تهران آمد و در دبیرستان نظام ثبت‌نام کرد. جوان در سال 1324 دیپلمش را گرفت و وارد دانشکدة افسری شد.
در سال 1327 با درجة ستوان دومی رستة سوار دو از دانشکدة افسری فارغ‌التحصیل شد و مأمور خدمت در لشکر چهار ارومیه شد.

یونسی از اعضای گروهی بود که در سال 1333 بعد از دولت دکتر مصدق به عنوان افسر نظامی دستگیر و پس از کش و قوس‌های فراوان، هشت سال از عمرش را در زندان رژیم پهلوی سپری کرد. 
یونسی پس از چنین سال تحمل سختی و زندان با واسطه دوستش، دکتر روح الله عباسی،در مدرسه عالی اقتصاد اسم نویسی کرد و از همان مدرسه لیسانس اقتصاد را اخذ و دکترای همین رشته را هم در سال 1356 از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد.
یونسی به همراه محمد قاضی در بخش ترجمه شرکت کامساکس (شرکتی دانمارکی که راه‌آهن ایران را ساخت)، همکار بودند و بعدها در مرکز تازه تأسیس آمار استخدام شد.
وی پس از انقلاب، مدت کوتاهی نیز استاندار کردستان بود.
یونسی هم در تاریخ ادبیات، هم اثر سیاسی، هم تاریخ جنگ و هم رمان ترجمه و تالیفاتی زیادی دارد و در طول سال‌های دراز فعالیت قلمی در حوزه تالیف و ترجمه و داستان نویسی بیش از 80 کتاب را به بازار کتاب عرضه کرده است.
یونسی از سال 1388 به بیماری آلزایمر دچار شد و بعد از گذشت دو سال روز چهارشنبه 19 بهمن 1390 دارفانی را وداع گفت.

نامدارترین خوشنویس دوره قاجار
امیررضا کلهر؛ میرزا محمدرضا در یکی از روزهای تابستانی سال ۱۲۴۵ ه. ق در کرمانشاه گیلانغرب دیده به جهان گشود پدرش محمد رحیم بیگ نام داشت و سردسته سواره‌رو فوج کلهر بود.
بعد از درگیری که بین ایل کلهر و دیگر قبایل ایجاد شد، محمد بیش از پیش خود را با جنگ و گریز بیگانه می‌یافت، چون به خلوت، انزوا، صلح و آشتی تمایل داشت و به همین دلیل شمشیر و اسب را با وجود مهارتی که کسب کرده بود، برای همیشه رها کرد و در مسیری دیگر که با هنر عجین بود قرار گرفت.
محمدرضا خواندن و نوشتن را از پسر عمویش که خط خوشی داشت فراگرفت و در همین روزها، به قلم باریک نی و خط خوش پسر عمو، دلبستگی پیدا کرد.
آنقدر از روی خط پسرعمویش نوشت تا یقین کرد مثل او نوشته است. شاید هم بهتر، اما افسوس که در میان ایل، استاد خوشنویسی نبود، تا بتواند نزد او خطش را به سرانجام برساند، سرانجام تصمیم گرفت برای نیل به مقصودش به تهران عزیمت کند و در تهران، شاگرد مکتب میرزامحمد خوانساری شد.

میرزا، خط نستعلیق را به استادی و مهارت تمام می‌نوشت و دارای شهرت بسیار در این خط بود. محمد هر روز صبح کنار اسباب کتابت استاد خود می‌نشست و هنگام نوشتن استاد، تمام حواسش را به قلم و حرکت دست او معطوف می‌کرد سه سال از عمر محمدرضا در کسوت شاگردی می‌گذشت که به قول استاد، خطش رام شد و شکل و شمایلی پیدا کرد. گذر زمان محمدرضا را از خوشنویس ناشی و تازه کار چند سال پیش به شاگردی در پایه استاد تبدیل کرد.

وی از آثار استادان درگذشته، بیشتر از همه به خط میرعماد الحسنی علاقه داشت ومناسب‌ترین خط را، خط میرعماد می‌دانست و وقتی شنید روی سر درب یکی از حمام‌های قزوین، کتیبه‌ای به خط میرعماد وجود دارد، راهی قزوین شد.
محمدرضا کلهر در سال ۱۲۶۴ (ه. ق) پیغامی از طرف دربار دریافت کرد که برای تعلیم خط به ناصرالدین شاه راهی دربار شود، کلهر در سال ۱۳۰۰ به رغم نفرتی که از همراهی با شاه داشت، وقتی از اعتماد السلطنه شنید که سفر مشهد مقدس در پیش است، به شوق زیارت حرم امام رضا (ع) همراهی با کاروان شاه را قبول کرد. 
میرزا محمد رضا کلهر در خط نستعلیق بعد از میرعماد قزوینی بهترین خطاط به حساب می‌آید وی در ۲۹ مرداد ماه سال ۱۲۷۱ خورشیدی برابر با ۲۵ محرم الحرام ۱۳۱۰ ه. ق دار فانی را وداع گفت.

گوران، پدر شعر نو کردی
عبدالله بگ فرزند سلیمان بگ فرزند عبدالله بگ متخلص به "گوران" در سال 1904 یا 1905 در شهر "حلبچه" دیده به جهان گشود کودکی که هم پدر و هم پدربزرگش هر دو اهل شعر و ادب بودند.

خانواده پدربزرگش که  از بیگ‌زاده‌های "میران" بودند از منطقه مریوان به سلیمانیه عزیمت و مدتی در منطقه "قره داغ" سکنا می‌گیرند. 
گوران نزد پدرش قرآن و دوران ابتدایی تحصیلش را سپری کرد و سپس در مسجد پاشا در حلبچه فقیه شد و حتی مدتی نیز به فقیه عبدالله شناخته می‌شد. در سال‌های پایانی جنگ و ابتدای اشغال عراق به دست انگلیس که حلبچه خالی از سکنه شد و مردم این شهر به روستاهای اطراف شهر رفتند. خانواده پدریگوران هم در بهار سال 1919 تا پائیز آن سال به سمت "رود بیاره" می ‌وند و تا پائیز همان سال در باغی ساکن می‌شوند و سپس به حلبچه برمی‌گردند.

تا زمانی که حلبچه توسط انگلیس اشغال می‌شود، ماموستا گوران کلاس چهارم ابتدایی را به اتمام رساند و در همان سال 1919 سلیمان بگ پدر گوران فوت می‌کند.
گوران یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم عراق شمرده می‌شود. او به جز زبان مادری، به زبان‌های فارسی، ترکی، عربی و انگلیسی تسلط داشته و در این زبان‌ها نیز گاهی طبع‌آزمایی کرده است.

گوران به مانند اغلب ادیبان آن روزگار نخست به شیوه عروضی و کلاسیک شعر می‌سروده که نمونه‌هایی از این شیوه را می‌توان در دیوانش یافت اما به دلیل تسلط به سه زبان دیگر و پس از آشنایی با جریانات روز سیاسی، فرهنگی و ادبی بخصوص در کشورهای عربی و ترک، ایجاد تحول و دگرگونی را در شعر کردی خواستار شده و اولین پایه‌های نظری شعر معاصر کردی را در آن روزگار پی‌ریزی کرده است.
در واقع گوران را می‌توان معمار و پدر شعر امروز کردستان لقب داد. اگر چه پیش از گوران(شیخ نوری شیخ صالح) نخستین پایه‌های این جریان ادبی را با سرودن تعدادی شعر معاصر پی‌ریزی کرد اما تنها گوران بود که با سیستماتیک کردن این جریان، به آن تشخص خاصی بخشید و با آثاری که پدید آورد به این شیوه ادبی جان و روحی نو دمید.

گوران با چنین کار مهمی توانست ادبیات کردی را دوباره از نو بازسرایی کند و افق‌هایی تازه ای از آن را به منصه ظهور برساندو ادب کلاسیک و کهنه را با نگرشی امروزی‌تری توام کرده که از دل آن ادبیاتی سربرآورد که جامعه در انتظار چنین ادبیات و نگاهی بود. 
اوایل سال 1962 مشخص مشخص شد که سرطان در وجودش ریشه دوانده است این بود که در بغداد تحت عمل جراحی معده قرار گرفت تشخیص دیر هنگام این بیماری مسیر درمان را با سختی مواجه کرده بود به امید بهبود راهی مسکو شد و سه ماهی هم در انجا در بیمارستان کرملین بستری شد و سپس به عراق بازگشت این استاد برجسته کرد که در طول زندگی پربارخود آثاری همچون بهشت و یادگار، یادگار کهن، اشک و هنر، طبیعت و درون رابه یادگار گذاشته است مدت کوتاهی پس از بازگشت به عراق بیماری‌اش عود و سرانجام در ساعت 9.30 دقیقه روز 17 آبان 1341 دار فانی را وداع گفت.

استاد نالی
شاعر مشهور کرد، ملاخدر« ملاخضر» متخلص به نالی فرزند احمدشاه ویس آلی بیکی میکاییلی به سال 1215 ه.ق در دهکده خاک و خول از دهات شهروز متولد شد و  پس از رسیدن به حد رشد به قره‌داغ رفت و تحصیلات خود را در آنجا آغاز کرد.

نالی مدتی از محضر  ملامحمد ابن‌الخیاط کسب فیض کرد و پس از آن به سلیمانیه رفت و نزد یکی از علمای آنجا به نام ملاعبدالله ره‌ش درس خواند.

بعد از آن به سابلاخ همان «مهاباد فعلی» سفر کرد و ایامی در آنجا  تلمذ نمود و از سابلاخ   راهی سنندج شد و پس از یک سال به سلیمانیه برگشت و به اخذ اجازه نایل آمد.
نالی به حجاز و زیارت خانه خدا رفت و هنگام  مراجعت  از سفر حجاز مدتی در شام توقف می‌کند و همانجا  نامه ای را به  ضمیمه یک قصیده  کردی مشتمل بر 33 بیت برای دوستان  و نزدیکان  خود در سلیمانیه می فرستد و از   چگونگی اوضاع وطن خود جویا میشود که  اگر رو به راه است به سلیمانیه برگردد و اگر نه برای همیشه  با زادگاه خود وداع می گوید و آواره دیار غربت می‌شود.

نالی از شعرای بزرگ کرد است که به زبان عربی و فارسی و ترکی نیز آشنایی داشته به این زبان‌ها شعر گفته است. اشعار کردی نالی به شیوه سورانی و در نهایت بلاغت و شیوایی و روانی و دارای محسنات لفظی و معنوی است این شاعر نام‌دار کرد سرانجام به سال1273   ه.ق در استانبول  وفات و در قبرستان  ابوایوب انصاری  به  خاک سپرده می‌شود.

امان‌الله خان اردلان 
امان‌الله خان اردلان فرزند خسروخان بزرگ حاکم اردلان به سال۱۱۸۰-۱۲۴۰ هجری قمری بوده و شهر سنندج در دوره قاجاریه که در زمان او گسترش بسیار یافته است.

امان‌الله خان اردلان در سال 1230 ق پس از سرکوب آشوب‌های داخلی کردستان و تثبیت قدرت در منطقه برای وصلت با خاندان سلطنت با هدایت و تحف بسیار راهی دربار فتحعلی‌شاه در تهران شد. او حسنی‌جهان خانم را برای خسروخان پسر خود خواستگاری کرد و فتحعلی شاه نیز به تقاضای امان‌الله خان پاسخ مثبت داد.

دو سال بعد امان‌الله خان اردلان پس از تدارک جشن عروسی برای بردن عروس خود به همراه بزرگان و بستگان خود راهی تهران شد و پس از یک ماه جشن و سرور حسن جهان خانم به کردستان رفت، با فوت امان الله‌خان در سال 1240 خسروخان به حکومت کردستان منصوب شد؛ امان‌الله خان به نام‌های امان‌الله خان والی وامان الله خان بزرگ نیز مشهور  و در شهر نجف است.

انتهای پیام/
 
https://taghribnews.com/vdcbwwba8rhb58p.uiur.html
مرجع : .farsnews
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی