آیا میتوان همزمان با بهرهگیری آثار کهن، در شعر و داستان معاصر هم خلاق بود؟
بالهایی برای پرواز ادبیات
وقتی از ادبیات ایران در سالهای اخیر صحبت به میان میآید، برخی ابرو در هم میکشند و میگویند ادبیات امروز کشور رو به افول است.
اشتراک گذاری :
به گزارش سرويس ساير رسانه ها خبرگزاری تقریب به نقل از خبرگزاري ایرنا:
وقتی درباره اشعار امروز میگوییم، کتابهای شعری را نشان میدهند که در بهترین حالت یک نوشته مینیمال زیر یکی از پستهای اینستاگرام است. گرچه در میان شاعران و نویسندگان، هنوز هم میتوان سراغی از شعر یا داستانی خوب گرفت اما آیا واقعاً اوضاع ادبیات معاصر ایران تا این اندازه از روزهای اوج فاصله گرفته است؟ آیا میتوان دوباره روزهای خوشی را برای ادبیات و شعر ایران متصور شد؟
از روزگاران قدیم، ادبیات و شعر جایگاه والایی در میان ایرانیها داشت، حتی مردم کوچه و خیابان هم ادبیات و شعر را به خوبی میشناختند. ادبیات در طول تاریخ ایران فرازها و فرودهای بسیاری داشت، دورهای اوج گرفت و دورهای افول کرد، دورهای تلاش کرد تا دوباره به روزهای اوج برگردد، گاهی به تکرار افتاد و زمانی با تلاش بسیار پوستاندازی کرد و مانند ققنوس از میان خاکستر سر برآورد. بعد از دگرگونی ادبیات در دوران مشروطه، بار دیگر ادبیات ایران شروع به بال و پر گرفتن کردن و با ایجاد نوآوری و تلفیق ادبیات کهن و ادبیات غربی، طرحی نو را در ادبیات درانداخت. افرادی چون ملکالشعرای بهار، پروین اعتصامی، احمد شاملو، شهریار، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و… در میان شاعران و جلال آلاحمد، عبدالحسین زرینکوب، هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی، سیمین دانشور، محمود دولتآبادی، محمدعلی جمالزاده و… از دل همین تغییرات بیرون آمدهاند. اما چند سالی است که بنابر گفته اهل فن، ادبیات ایران دچار نوعی رخوت شده است. ادبیات داستانی، خصوصاً در میان برخی نویسندگان جوان، تبدیل شده به رمانهای کافهای و پاساژی با تم عاشقانه و شعرها هم کپشنهای اینستاگرامی است که از قضا با تعجب فراوان مورد استقبال هم قرار میگیرند و دیگر حتی رنگ و بویی از تاثیر از ادبیات کلاسیک هم در آثار نویسندگان و شاعران جوان به ندرت یافت میشود. یعقوب آژند، پژوهشگر و مترجم نیز معتقد است اثرپذیری از ادبیات کهن در آثار جدید کاهش پیدا کرده. او گفت: اخیراً احساس میکنم که بهخصوص در ادبیات نمایشی، ادبیات داستانی و حتی شعر اثرپذیری از ادبیات کهن کمتر شده است و داستاننویسان و نمایشنامهنویسان معاصر متون گذشته را نمیخوانند و همه چیز برایشان سهلالوصول شده است. وقتی نوشتههایشان را میخوانم گاهی تعجب میکنم که چگونه حتی از نظر دستور زبان و دیگر موارد اشتباه دارند و مدعی هم هستند که داستانشان آن ادبیات گذشته را پیدا کند و همانند دیگران مشهور شوند.
این نویسنده با بیان اینکه از ادبیات گذشته فقط خواندن حافظ و فردوسی کفایت نمیکند، گفت: شاعران و نویسندگان امروز باید آثار زیادی از نثر و شعر دورههای مختلف ایران را مطالعه کنند و بعد خودشان به یک زبان ادبی جدید برسند. اما متاسفانه مطالعه آنها خیلی کم است و من بارها و بارها دیدهام که از نظر دستوری و واژگان در آثارشان مشکل دارند. واژگان جدیدی میسازند و بعد خیال میکنند که ادبیات همین است.
او با ابراز تاسف برای وضعیت شعر امروز گفت: شعر امروز ما ماندگار نیست. این شعرهایی که میسرآیند و ترانههایی که میخوانند اصلاً دارای صور خیال شعری و آنچه عاطفه و احساس انسان را به هیجان درمیآورد، نیست؛ درحالی که باید سنت را فهمید و آن را به صورت مدرن درآورد.
این استاد دانشگاه تهران در حالیکه معتقد است فاصله گرفتن از ادبیات و هنر گذشته به آثار ادبی نسل امروز لطمه میزند، بیان کرد: ما در ادبیات تنه عظیمی از شاعران و نویسندگان داریم که از دهه ۲۰ به بعد بالیدهاند و شعرها و داستانهای خوبی تولید کردهاند اما بعد از انقلاب به نظر میرسد که امثال آنها انگشتشمار هستند که از میانشان میتوان از سیدحسن حسینی و قیصر امینپور نام برد. درواقع آنها کسانی بودند که حس و حال مدرن را ضمن مطالعه گذشته در کارشان بازتاب میدادند. به راحتی میتوان گفت که از دهه ۸۰ به بعد داستاننویسی ما گرفتار فرمالیسم بدی شده است. همه چیز درون این فرمالیسم پیچیده شده و هیچ چیز به ادبیات ایران اضافه نکرده است. البته شاید هم ما که از نسل قبل هستیم نمیتوانیم با اینها ارتباط برقرار کنیم. به اعتقاد عبدالجبار کاکایی نیز میزان اثرپذیری آثار ادبی معاصر از ادبیات کهن، خصوصاً از لحاظ فرمی روزبهروز کاهش پیدا کرده است. این شاعر افزود: اثرگذاری فرمی و شکلی ادبیات کهن بر ادب معاصر، سال به سال در حال تحلیل رفتن است. بخشی از تاثیرپذیری ادبیات از ادبیات گذشته در حوزه زبان است. شاعران قدیم در اوایل دوران ایران مدرن یعنی در دهههای ۲۰ و ۳۰، در انجمنها و محافل ادبی عمدتاً در زبان از ادبیات کهن متاثر بودند. اما رفته رفته از جهت زبان، اثرپذیری کمتر میشود و در رسانههای جدید زبان بهروز شده و معمولاً کمتر میبینیم که شاعری از حیث زبان، ساختار نحوی آن و ترکیب واژگان از ادبیات قدیم متاثر باشد. محمدکاظم کاظمی، پژوهشگر ادبی هم درباره آسیبشناسی دوری نسل جوان شاعران و نویسندگان از ادبیات کلاسیک نظری مشابه دارد. او درباره پیامدهای این دوری گفت: به نوعی شعر از نوآوری برخوردار میشود و از سنت کمبهره میماند و طبیعتاً وقتی از این وجه کمرنگتر میشود، از جهت تجربیات و سنت قدیم کمبهره میماند و قطعاً یکی از منابع قدرت خود را که استفاده از تجربیات شعر قدیم است از دست خواهد داد. این هم کاملاً نکوهیده نیست، یعنی ما نمیتوانیم شاعر را ملزم به استفاده از تجربیات قدیم کنیم. یک وقت شاعر میخواهد در زبان، تجربیات و حال و هوای خودش باشد و چندان هم متکی به شاعران دیگر نباشد. منتها در مجموع یک امکان و ظرفیتی هست که میتوان برای کمالیابی بیشتر از آن بهره گرفت. ما نمیتوانیم شاعر را به بهرهگیری از تجربیات دیگران ملزم کنیم، اما میتوانیم بگوییم که این تجربیات موجب کمال شعر است و طبیعتاً تاثیر خاصی خواهد داشت.
اما آیا میتوان این فاصله را همیشه بد دانست؟ آیا امکان خلق آثار نو در پس فاصله ایجادشده وجود ندارد؟ کاکایی در این رابطه گفت: نقطه قوت ادبیات ما این است که خودش را از گذشته دور کند، همانطور که گذشتگان ما هم خودشان را از گذشتگانشان دور کردند تا هویت پیدا کنند. اگر حافظ و سعدی میخواستند مثل انوری، سنایی و عنصری شعر بگویند که دیگر حافظ و سعدی نداشتیم، عدهای مقلد و دنبالهرو داشتیم. به قول زرینکوب که میگوید: «حتی اگر خود حافظ هم بشوی، یک وجود اضافهای». ما باید خودمان را از گذشته جدا کنیم اما میراث ادبیای را که داریم از حیث محتوایی حفظ کنیم.
کاظمی اما معتقد است نگرانی درباره تحتتاثیر قرار گرفتن را میتوان مدیریت کرد. او دراینباره گفت: بعضی از شاعران نگران تحتتاثیر شاعر قرار گرفتن زیاد هستند. یعنی شاعر نگران است که شعرش بیش از اندازه تحتتاثیر یکی از شاعران کهن قرار بگیرد. به نظرم اگر شاعر به جای اینکه بر روی آثار یک شاعر متمرکز شود، از شاعران مختلف بهره گیرد، این خطر تقلیل پیدا میکند. شاعران باید دامنه مطالعاتشان بر روی یک شاعر نباشد. اگر این دامنه هم از شاعر امروز باشد و هم از دیروز، طبیعتاً نقش تاثیرپذیری از یک شاعر کمتر میشود. مطالعه آثار کلاسیک و کهن و داشتن خلاقیت در ادبیات گرچه کاری سخت بهنظر میرسد اما ممکن است که دستیابی به آن تنها نیاز به کمی مدیریت و هوشمندی داشته باشد که مسلماً در میان نسل جوان ادبیات پیدا خواهد شد. شاید برای پیدا کردن آن و پروانه شدن، تنها احتیاج به کمی تلاش برای پاره کردن پیله و بیرون آمدن از رخوت باشد.