تاریخ انتشار۱۳ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۴
کد مطلب : 412094
مروری بر رساله حی بن یقظان ابن طفیل؛

نور الهی در همه افراد وجود دارد و می تواند به معرفت دست پیدا کند

ابن طفیل در حی بن یقظان می خواهد نشان دهد که نور الهی حتی در فردی که از تمدن و خرد رایج به دور است وجود دارد و می‌تواند به معرفت الهی دست پیدا کند.
نور الهی در همه افراد وجود دارد و می تواند به معرفت دست پیدا کند
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، حی بن یقظان، عنوان مشترک داستان عرفانی ابن‌سینا و قصه فلسفی ابن طفیل است که هر دو به عربی‌اند. این رساله ابن طفیل را با عنوان رساله حی بن یقظان فی اسرار الحکمة المشرقیة نیز خوانده‌اند. به نظر می‌رسد که عبارت فی‌اسرار الحکمة المشرقیة برگرفته از عبارات آغاز مقدمه رساله است. ابن طفیل این داستان را در پاسخ به درخواست یکی از دوستانش نوشته است تا اسرار حکمت مشرقی را که ابن‌سینا مطرح کرده، برایش بیان کند. در انتهای مقدمه هم خطاب به وی نوشته که در اجابت خواسته او قصه حی بن یقظان و سلامان و ابسال ابن‌سینا را برایش شرح خواهد داد.

رساله حی‌بن یقظان یگانه اثر فلسفی در دست از ابن طفیل است که آن را در قالب داستان به نگارش درآورده و مشتمل است بر یک مقدمه و متن داستان. این رساله را معمولاً رمان فلسفی به‌شمار آورده‌اند، هرچند ابن طفیل بر آن بوده است درباره موضوعی بحث کند که برتر از فلسفه است و با عقل و استدلال منطقی فراچنگ نمی‌آید. درواقع بنابر آنچه ابن طفیل در مقدمه بیان کرده، چیزی که او در این متن بدان پرداخته است، در قالب کلمات بیان کردنی نیست زیرا به مقوله و عالمی دیگر تعلق دارد.(ویکی فقه)

شرح کوتاهی از رساله حی بن یقظان

رساله حی بن یقظان هرچند رساله‌ای کم حجم است، اما به گفته محمد عبدالرحمن مرحبا، نویسنده اش توانسته است در آن «زبده معارف عصر خود و خلاصه تجارب معرفتی گذشتگان را جمع کند. در این رساله تصور می‌شود که حی بن یقظان در جزیره‌ای دورافتاده در هند از خاک به وجود آمده البته ابن طفیل در ارتباط با به وجود آمدن حی دو فرض را عنوان می‌کند: ۱) پیدایش خود به خودی حی از تحولات موجود در زمین ۲) تولد حی در خانواده‌ای حکومتی که به دلایلی و تحت شرایط خاصی او را در آب گذاشتند و به جزیره‌ای می‌رسد.

البته علاقه‌مندان به سیاست روایت دوم را می‌پسندند. در برابر جزیره‌ای روبروی این جزیره خواهر پادشاه با مردی بدون اجازهٔ برادر خود ازدواج می‌کند و باردار می‌شود هنگامی که کودک به دنیا می‌آید دختر از ترس برادر خود کودک را در تابوت قرار داد و به دریا انداخت و جریان آب تابوت را به جزیرهٔ روبرو برد و ماده آهویی که فرزندش را عقابی دزدیده بود صدای گریهٔ کودک را شنید و او را در بالین خود نگهداشت و از شیر خود به او داد کودک در میان جانوران و در جنگل و به دور از ارتباط با انسان‌ها رشد کرد اندیشیدن به احوال موجودات دنیا او را از شناخت عوالم محسوس به فهم و درک حقایق معقول رساند، حقایق اخلاقی را توسط استدلال درک کرد و آگاهی‌های ادراکی زیادی را دریافت کرد

ابن طفیل هدفی در این‌جا دارد و آن هدف این است که: عقل منفرد و انسان متوجد بدون وحی می‌تواند به فهم حقیقت برسد. سپس می‌خواهد همسویی عقل و دین را نشان دهد بنابراین جزیره‌ای را نشان می‌دهد در نزدیکی این جزیره که مردم عادی در آن زندگی می‌کردند. در آن جزیره پیامبری ظهور کرد که به مردم از طریق ضرب‌المثل حقیقت را می‌آموخت آن دین منتشر شد تا زمانی که پادشاهی کمر به نشر آن بست. دو جوان خیر خواه در آن جزیره پیدا شدن که دین را نشر بدهند. و آن‌ها دو تن به نام سلامان و آبسال هستند که سلامان نمایندهٔ ظواهر و تشریفات شرع و آبسال نماینده کیفیات معنوی و عقلی دین بود. آبسال برای سیر و سلوک به جزیره مقابل می‌رود و با حی آشنا می‌شود و حی پس از آموختن زبان به آبسال از ادراکات و فهم‌های خود می‌گوید آبسال نیز درباره شرع به او اطلاعاتی می‌دهد و آن دو می‌فهمید: عقل و وحی چگونه با هم سازگارند.

در ادامه آن دو به جزیره مقابل می‌روند تا به هدایت مردم بپردازند اما با شکست روبرو می‌شوند و می‌فهمند که مردم به ظواهر شرع علاقه‌مندند. سر انجام این دو به جزیره قبلی بر می‌گردند. بازگشت این دو از نظر طرفداران با معنایی عرفانی – فلسفی رساله، به این معنی است که مردم عادی از درک حقیقت‌های عقلانی عاجزند و باید با آن‌ها به زبان شرع و در قالب تمثیل صحبت کرد، اما به لحاظ فلسفه سیاسی، علاوه بر اهداف یاد شده می‌توان تمایل حی به تربیت و هدایت مردم را نتیجه از طبع سیاسی او دانست و با توجه به بی‌ثمر بودن آن نشان می‌دهد که نظام سیاسی مناسب مردم عادی نمی‌تواند با علایق فلسفه سیاسی و بحث از معقولات و عالم عقلانیت، آنگونه که نزد فارابی و اخلاف وی موضوعیت داشت سازگار باشد. رساله ابن طفیل در راستای فلسفه محض و مسائل مابعدالطبیعی نگاشته شده‌است.

اهداف رساله حی بن یقظان از دیدگاه اندیشمندان

موضوع این رساله از اهمیت بسیاری برخورد دار است و تعدادی از اندیشمندان تلاش بر آن دارند که مقصود ابن طفیل را در این داستان بیان کنند. به اختصار تعدادی از این نظریات را بیان می‌کنیم:
۱) بعضی معتقدند مقصود ابن طفیل در این داستان ثابت کردن خلود و جاودانگی نفس ناطقه انسان است که چند روزی به بدن مادی منتقل شده و توانایی‌های بدنی را به عنوان ابزاری برای رسیدن به مراحل کمال استفاده کرده و در نتیجه از دنیای مادی به عالم دیگری انتقال پیدا می‌کند و آنچه که در او بالقوه بوده به مرحلهٔ فعلیت می‌رد.
۲) برخی هدف ابن طفیل را نشان دادن ابتدای خلفت انسان می‌دانند.
۳) عده‌ای معتقدند آنچه که او گفته بیان تنهای انسان می‌باشد؛ و کسانی که این رساله را با تدبر در، المتوحد ابن باجه مقایسه کردند بیشتر بر این نظر تکیه می‌کنند.
۴) برخی نیز معتقدند که ابن طفیل ارتباط بین فرد و اجتماع را مد نظر داشته و به این نتیجه رسیدند که منشأ جامعه فرد می‌باشد.
۵) برخی دیگر همه این اهداف گفته شده را هدف اصلی داستان نمی‌دانند و بلکه معتقدند هدف اصلی کیفیت حصول معرفت است، یعنی انسان می‌تواند در تنهایی بدون زندگی در محیطی فکری و فرهنگی زندگی کند و به درک حقایق برسد.

عده‌ای دیگر نیز گویند که هدف جمع میان عقل و دین یا فلسفه و شریعت می‌باشد.
در کتاب زندگی‌نامه علمی دانشوران هدف از این افسانه را ثابت کردن دو نکته می‌داند:
۱) فلسفه نو افلاطونی همانی است که یک انسان عاقل که از تعصبات به دور مانده، به آن می‌رسد.
۲) عمل به مضمون این فلسفه به سعادت عالی انسان منجر می‌شود که همان تکامل عرفانی نفس می‌باشد.(ویکی پدیا)

در مقاله انگلیسی که دو تن از اساتید و محققین اسلامی در آمریکا نوشته اند، تأکید می‌شود که برخلاف برداشت فلاسفه غرب، نکته ابن طفیل این نیست که حی بن یقظان با نیروی خرد تنها به روشنایی و کشف و شهود رسید، بلکه بر عکس او می‌خواهد نشان دهد که نور الهی حتی در فردی که از تمدن و خرد رایج به دور است وجود دارد و می‌تواند به معرفت الهی دست پیدا کند، اما این دستیابی همیشه برای گروه کوچکی مقدور است و توده مردم به دنبال هنجارها و آیینهای اجتماعی هستند و پس آن نتیجه نو افلاطونی که افراد در سلسله مراتب حقیقت را درک می‌کنند را تأیید می‌کند. حال این بحث‌ها را با «وضعیت طبیعی» روسو و هابز و و بحث‌های مارکس و دکارت و هایدگر مقایسه کنید.

از آنجا که مارکس به ذات الهی معتقد نیست، معتقد است که شعور اجتماعی را وجود اجتماعی تعیین می‌کند. دکارت سوژه و اراده را هم از نظر انتولوژیک، و هم از نظر شناخت شناسی، مقدم بر وجود اجتماعی او می‌داند. هایدگر دیدگاه سوبژکتیو دکارت را رد می‌کند و معتقد است انسان ضرورتاً یک واحد است: «بودن-در-عالم»، این البته حرف ابن طفیل را نقض نمی‌کند. برای اینکه حی بن یقظان از طریق تعامل با و تأمل بر شرایط طبیعی و حیوانات به درک هستی نائل می‌شود، اما پدیدارشناسی هایدگر نشان می‌دهد که وضعیت «سقوط» در نرم‌های اجتماعی شرط انتولوژیک فهم انسان است. «تفرد» و «اصالت» از نظر زمانی، بعداً و در حین این وضعیت «سقوط» ممکن می‌شود.

ابن طفیل، اما مانند بوعلی سینا، می‌خواهد نشان دهد نور الهی در «فرد» علی رغم تعامل با اجتماع وجود دارد و رستگاری انسان «فردی» است. هر چند او یک نکته مهم مذاهب، از جمله ادیان کتاب را فراموش می‌کند: اگرچه رستگاری «فردی» است، در همه این دین‌ها شرط رستگاری و کشف و شهود حقیقت، عمل صالح و خدمت به محرومان است. (آنچه که در سوره ۹۰ «بلد= شهر»، از «عقبه=تنگه سختِ» کمک به مستمندان، به عنوان شرط رشد یاد می‌کند). فکر می‌کنم وقتی ما این نور و شاکله فردی الهی را که در فلسفه غرب فراموش شده با بحث هستی شناختی هایدگر جمع کنیم تصویر دقیق‌تری از وضعیت انسان خواهیم داشت.(اسدالله رحمان‌زاده)

انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdchwinkk23nzvd.tft2.html
مرجع : مهر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی