صداوسیما به قیمت جذب مخاطب به هر محتوایی بله میگوید/ ترویج پنهان کاری در فیلم اسعدیان
احساس میشود، کارگردان فیلم «طلا و مس» برای ساخت سریال «گرگ و میش» هنوز در حال و هوای کار قبلیاش قرار گرفته و نتواسته خودش را با محیط تلویزیون وفق دهد.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، سریال گرگ و میش به کارگردانی همایون اسعدیان چندی است که از شبکه سوم سیما در حال پخش است پیش از این همایون اسعدیان را بیشتر با سریال موفق راه بی پایان و فیلم سینمایی تأثیر گذار طلاو مس مخاطبین سینما و تلویزیون به خاطر دارند.
این سریال، روایت اعضای یک خانواده پنج نفری است که پدر فوت کرده و مادر خانواده (با بازی فاطمه گودرزی) تمام همتش را میکند تا سه پسر و تنها دخترش موفق شوند باشند. البته این خانواده یک پدربزرگ (با بازی فرید سجادی حسینی) و یک عمه (با بازی شهره سلطانی) دارد که در بیشتر لحظات حساس در همین خانه و خانواده حضور دارند.
شخیت پردازی کوچه بازاری
اسعدیان برای ساخت گرگ و میش احساس میشود که در حال و هوای کار قبلیاش در سینما قرار گرفته و نتواسته خودش را با محیط تلویزیون وفق دهد. اولین مصداق این مورد شخصیت پردازی آن است به طوریکه زوجی که دکتر هستند هیچ شباهتی به یک زوج تحصیلکرده ندارند و تنها موضوعی که از یک خانم پزشک به مخاطب القاء میشود یک میز و یک اتاق به نام مطب است که یاسمن (با بازی المیرا دهقانی) چندین بار در آن دیده میشود اما کارگردان سعی نکرده با شخصیت پردازی صحیح و اصولی کارکتر یک پزشک را معرفی کند.
در همین خصوص محمد تقی فهیم نوشت: معمولا در آثار استاندارد اعم از سناریو تا اجرا، در بحث پرداخت شخصیتها، ویژگیها و مولفههایی را در نظر میگیرند که ما با آنها شخصیتها را از هم تمیز میدهیم. در عین حال به پایگاه طبقاتی و خاستگاه اجتماعی آدمهای قصه پی میبریم. از جمله مهمترین این ویژگیها در صحبت کردنشان نمود دارد. مثلا یک لمپن (پاندول جامعه) یا کارگر، دکتر، مهندس، بازاری، بنگاهی و... هر کدام از لحن و واژگان مختلفی استفاده میکنند (منهای استثنا، بحث قاعده است و حتی به رغم درهم پاشی طبقات در پس از انقلاب). اما آقای اسعدیان کلماتی در دهان آدمهای قصه اش گذاشته که تعجب آور است. مثلا حنانه در گفتگو با یاسمن که هر دو دکتر هستند، میگوید: «فردا بریم کوه.. مگه به ما نیامده که یک روز بریم الواطی؟!. ولگردی؟!...»
آقای اسعدیان عزیز لااقل نگاهی به فرهنگ لغات میانداختی برادر من!. در همه لغتنامهها نزدیک به هم یک معنا آمده است. مثلا عمید و معین و حتی فرجالله خداپرست نوشتهاند که عیاشی، هرزگی، فسق و فجور، بیسروپا، الدنگ؛ و دهخدا: «اشخاصی که از کارهای پست مثل شعبده و میمون و بز رقصاندن روزی میخورند.» حالا در نظر بگیرید که خانمهای دکتر قصه آقای اسعدیان مانند لمپنها قرار است بروند هرزگی و فسق و فجور و بز رقصانی. عجب؟! ما را بگو که منتظر بودیم روی چنین درختی یادگاری بنویسیم.و یا سروش ( با بازی نما نادری ) تصویری از او نشان داده می شود که بیشتر به شخصیت پردازی برای افراد سخیف کوچه بازاری است.
ترویج پنهان کاری
این سریال جدا از ضعف فیلمنامه و کارگردانی در محتوا هم با مشکلات عدیده ای مواجه است این سریال دو نوع تفکر را به مخاطب میخواهد گوش زد کند یکی سروش که بعد از جدایی از یاسمن ، آشکارا عروسی میکند و به خاطر عدم درک و هماهنگی نامادری با سوگند(دخر سروش) ، راهی جز بیراه برای سوگند متصور نیست و دیگری یاسمن است که بعد از جدایی از سروش به معشوقه اول خود (حامد) جواب بله در خفا میدهد و با حامد به صورت مخفیانه زندگی میکند و نتیجه این زندگی مخفیانه این میشود که محمد فرزند یاسمن در دانشگاه دولتی قبول میشود.
معلوم نیست به چه منظور اسعدیان سعی دارد این تفکر یعنی پنهان کاری را در جامعه ترویج دهد اما موضوع دیگر حس سروش و یاسمن و بدبینی همسر جدید سروش به این دونفر است اینکه دونفر که از هم طلاق گرفتهاند بایدبه چه صورت با هم معاشرت داشته باشند مسئلهای است که در این سریال مغفول مانده است.
وقتی امام خمینی (ره) صدا وسیما را مرکز آموزش و پرورش عمومی معرفی و میفرمایند که تلویزیون میتواند خدمتهای گرانمایهای را به فرهنگ اسلام و ایران داشته باشد مشخص نیست که مدیران رسانه ملی چرا از این مهم غافل شده اند و تنها برای آنکه زمان برنامه خالی نباشد به هر محتوایی که مخاطب را جذب کند جواب مثبت میدهند.