تاریخ انتشار۱۱ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۵
کد مطلب : 403062
تحلیل جشنواره فیلم فجر در گفت‌وگوی تقریب با حسینی:

گفت‌وگوی تفصیلی| جشنواره فیلم فجر هیچ معیار مکتوبی ندارد/باید فضای سینمای ایران را تلطیف کرد

منتقد سینما و تلویزیون کشورمان در خصوص رویکرد جشنواره فجر گفت: از نظر بنده اصلا جشنواره فجر رویکردی ندارد یعنی اگر از مسئولان جشنواره بخواهیم که در رابطه با مانیفست اصلی جشنواره توضیح دهند هیچ معیار مکتوبی وجود ندارد.
گفت‌وگوی تفصیلی| جشنواره فیلم فجر هیچ معیار مکتوبی ندارد/باید فضای سینمای ایران را تلطیف کرد
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، سید محمد حسینی منتقد و کارشناس سینما در گفت‌وگوی تفصیلی با خبرگزاری تقریب به ارائه تحلیلی در خصوص سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر امسال پرداخت که در ادامه می‌آید: 

تقریب:با توجه به گذشت 37 دوره از جشنواره فجر به نظر شما چقدر جشنواره به یک هویت مشخص و امضای شخصی خودش رسیده است؟ و چقدر همراه با برنامه ریزی و استراتژی مشخص حرکت می کند؟

حسینی:در رابطه با امضای شخصی باید گفت چیزی که جشنواره را در تمام دنیا واجد یک امضای مشخص می‌کند، وجه ماهیتی جشنواره‌ها است؛ یعنی هر جشنواره‌ای رویکرد مخصوص به خودش را در رابطه با ترویج مبانی نظری دارد برای مثال جشنواره برلین همواره یک رویکرد سیاسی دارد و معلوملا به موضوعات حوزه سیاست بین الملل می‌پردازد یا جشنواره کن به شدت نگاه به فرانسه دارد در اکثر دنیا وقتی برای کن می‌خواهند فیلم بسازند می‌دانند که باید آثار و محصولات فرانسه در آن وجود داشته باشد به همین دلیل دیده می‌شود که در خیابان‌های تهران فیلم سازی می‌شود اما تمامی ماشین هایی که دیده می‌شود رنو یا پژو است به نوعی باید آن اتفاق فرانسوی در آن بیفتد.

در مجموع چیزی که می‌شود گفت این است که همواره جشنواره‌ها در سراسر دنیا کارکردی واحد دارند و آن کارکرد واحد هم خواباندن موتور قصه‌گویی در سینما است.

آمریکایی‌ها سینمایشان دو تفاوت اصلی با دیگر سینماهای دنیا دارد،تفاوت اول در پخش است که قدرتمندترین بازوی سینمای آمریکا است به این معنی که آمریکایی‌ها با پخش تامین نیاز برای مردم نمی کنند بلکه تایین نیاز می کنند.

دومین تفاوت اصلی که سینمای آمریکا دارد مدریت قصه گویی است و از آنجایی متوجه می‌شود هرجایی از دنیا قصه‌های خودش را دارد و اگر هرکسی بخواهد قصه‌ خودش را بگوید این قضیه را مونوپول نمی تواند در دستان خودش داشته باشد برای همین سعی می کند موتور قصه‌گویی را بخواباند و ابزار جدی‌اش برای خواباندن موتور قصه‌گویی در دنیا جشنواره‌ها بودند که به همین منظور از توکیو تا تورنتو در سراسر دنیا جشنوراه‌های ریز و درشتی راه افتاد که به‌واسه یا بی‌واسطه همه‌ی جشنواره‌های دنیا به سینما آمریکا مربوط هستند.

در همین راستا در غالب جشنواره‌ها به آثاری جوایز داده می‌شود که تظاهر به قصه نگفتن دارند و هنرمندان تحت نظارت افرادی که منتقد هستند به سمت قصه نگفتن هدایت می‌شوند و به طور کلی قصه گفتن در فضای هنری سینما کاملا ممنوع می‌شود و جشنواره‌ها و
یک سینمای ضد داستان را تحت عنوان سینمای جشنواره‌ای به‌وجود می‌آورند و درنهایت این را می‌توان رویکرد کلی جشنواره‌ها دانست.

اما در خصوص رویکرد جشنواره فجر باید گفت که از نظر بنده اصلا جشنواره فجر رویکردی ندارد یعنی اگر از مسئولان جشنواره بخواهیم که در رابطه با مانیفست اصلی جشنواره توضیح دهند یا بگویند که مبتنی بر چه معیار مکتوبی آثار را قضاوت می کنید معیار مکتوبی وجود ندارد.

واقعیت این است که جشنواره فجر از یک بی قاعدگی به یک قاعده نداشته‌ی خود خوانده افتاده است و نامش را بهار سینمای ایران گذاشتند به این معنی که همه ی آثار سوای رویکرد،ماهیت و ساختار می‌آیند و یک ویترینی از آثار سال آینده تشکیل می‌دهند در واقع فصل سینمای ایران با جشنواره فجر ورق می‌خورد.

نکته‌ی دیگری که در رابطه با جشنواره فجر وجود دارد این است که محصولات جانبی جشنوراه ما تقریبا صفر است.برای مثال جانبی‌ترین بخش جشنواره کن نمایش فیلم است و اصل ماجرا بازار،ورک شاپ‌ها و اتفاقاتی است که در حاشیه می‌افتد که این اتفاق در جشنواره فجر وجود ندارد برای همین نمی شود جشنواره فجر را در کلاس جشنواره‌های بین‌المللی سنجید.
 
تقریب: در جشنواره فجر و در حوزه‌ی نقد منتقدان چقدر آثار را سلیقه‌ای بررسی می‌کنند؟


حسینی: اساسا نقد سلیقه‌ای است ما قاعده های کلاسیک نقد داریم قوانینی برای نقد آثار کلاسیک،مدرن،پست‌مدرن اما در آخر همه‌ این قواعد به کنار می‌روند و یک هیاهویی باقی می‌ماند که اسمش نقد است که نه کمکی به تاریخ،نه کمکی به بالا بردن سطح سواد سینمایی و نه کمکی به افکار عمومی برای درک فیلم می‌کند و بیشتر فضایی راه می‌افتد که بیشتر شبیه به هیاهو است تا اینکه فضای نقد داشته باشد.

در جشنواره ما چند دسته منتقد وجود دارد تعدادی که در تلویزون هستند و در رابطه با هر موضوعی نظر می‌دهند و فکر می‌کنند دانای کل هستند و به راحتی از این جمله که:"شخصیت وجود ندارد تیپ است،تیپ نیست ما قبل تیپ است." استفاده می‌کنند.کسی که از این جملات استفاده می‌کند مشخص است که در طول زندگی‌اش یک فیلنامه هم نخوانده‌ است و نمی‌داند که اساسا شکل گیری شخصیت در سینما به ندرت اتفاق می‌افتد.

دسته ای هم در مطبوعات هستند که فضای نقد را دچار یک قیل‌وقال جدی می‌کنند و با این روند هیچ کمک جدی به فیلمساز و جامعه‌ی هنری نخواهیم کرد.

دسته‌ی دیگر بولتن نویسانی هستند که پردیس‌های سینمایی می‌روند و مدام در حال یادداشت برداری هستند و بعد از جشنواره متوجه می‌شویم که هرکدام از آن‌ها وابسه به یک نهادی هستند،نهادهای امنیتی،نهاد بالادستی و غیره که عمدتا توهم توطئه در نقدهایشان وجود دارد یعنی یک برخوردهای تأویلی عجیب و غریب نسبت به آثار دارند.

آنچه که در درونشان هست را داخل آثار پرتاب می‌کنند و از داخل اثر می‌خواهند بازتاب بگیرند به این معنی که همه چیز را به توطئه علیه جمهوری اسلامی مرتبط می‌کنند و انقدر تعدادشان در حال افزایش است که بر روی ذائقه‌ی منتقدان خوب کشور هم
در حال تاثیر گذاری است.

به همین دلایل است که منتقد باکلاسی را مانند شهید آوینی که برای خودش صاحب سبک است دیگر در تاریخ سینما تکرار نکرده‌ایم.شهید آوینی در رابطه با نقد به دو موضوع خیلی جدی معتقد بود.اول اینکه اعتقاد داشت منتقد باید جهت و قبله داشته باشد و تعریف قبله از نظر ایشان انصراف وجه از جهات دیگر بود.دومین مورد این بود که می‌گفت منتقد باید جبهه داشته باشد بداند که در حال جنگ است و فضا فضای مبارزه و جنگ است لذا باید خودش را مسلح کند و سلاح یک منتقد دانش است.متاسفانه طبق این چهارچوب ما جریان نقدمان بسیار درحال افول است.
تقریب:اگر یک فیلمی از سینمای ایران برای فردی از هرجای جهان بگذاریم به نظرتان یک فیلم ایرانی چقدر به این نقطه رسیده‌است می‌توان تشخیص داد که این فیلم از سینمای ایران است؟

حسینی:در همین رابطه جمله‌ای از شهید آوینی وجود دارد که می‌گوید مردم جهان فورد را می‌ستایند چون به شدت آمریکایی است،کوروساوا را می‌ستایند چون به شدت ژاپنی است و الان سوال شما در این رابطه است مردم جهان چه کسی را می‌ستایند چون به شدت ایرانی است؟ به نظر من مجید مجیدی به شدت ایرانی است.یک درام ایرانی کامل با مولفه های خودش با نوع روایت و ساختار خودش اما متاسفانه خیلی زود رو به افول رفت.

سینمای ما یک کلاس بین المللی دارد و در تمام دنیا می‌توان گفت که یکی از سینماهای شناخته شده‌ی جهان به حساب می‌آییم اما این کلاس بین‌المللی چقدر مبتنی بر انگاره‌هایی است که جهان و جشنواره‌های بین‌المللی به ما غالب کرده و چقدر مبتنی بر داشته‌ها،تاریخ و باورهای سرزمینی خودمان است این درصد بین این دو مورد یک مقدار اعوجاج دارد.یعنی بیشتر به نظر می‌رسد که آن‌ها خواستند که ما اینگونه خودمان را روایت کنیم و این قسمت بد ماجرا است.

ما حتما سینمای باکلاس و بین‌المللی داریم و در این موضوع شکی نیست اما مشکل بزرگمان این است که داستان‌هایمان نه ریشه‌ای در گذشته‌ی دارند،نه نسبتی با امروز و نه حکایتی از آینده دارند به همین خاطر وقتی به جشنواره فجر می‌رویم هر سال با مسائلی تکراری مثل قصاص مواجه می‌شویم که به شکلی کاملا احمقانه که حتی زاویه دیدشان را هم در فیلم‌ها تغییر نمی‌دهند و همیشه از زاویه دید خانواده‌ی قاتل به این مسئله نگاه می‌کنند.با نگاهی به ظاهر انسانی که متاسفانه انسانی نمی‌توانند به یمن به سوریه،عراق و افغانستان نگاه کنند چون این‌ها انسان نیستند فقط چشم بادامی‌ها و مو بلوندها از دیدگاه این افراد در کره‌ی زمین انسان هستند و یکی از بزرگ‌ترین تاسف‌هایشان این است که وقتی در آینه نگاه می‌کنند کله‌ی خودشان سیاه است و این نگاه کاملا تاسف‌بار است.
 
هنرمند در جوامع مختلف جایگاه مصلح اجتماعی را دارد اگر بخواهد نام خودش را هنر بگذارد یعنی به دنبال حل کردن مشکلات اجتماع است.برای مثال داعشی‌ترین دوران تاریخی ایران دوران حمله‌ی مغول به ایران است.در این دوران ما هنرمندی به نام عطار نیشابوری داریم او نگاه به جامعه‌ی خودش به یک جامعه‌ی از هم پاشیده می‌کند تا ببیند به چه چیزی این جامعه احتیاج دارد در تاریخ می‌گردد به کتابی از ابن‌سینا به نام رسالت الطیر می‌رسد و به منطق الطیر ترجمه می‌کند
که تمام حرف این کتاب وحدت است چیزی که جامعه‌ی آن زمان به آن احتیاج دارد.

می‌تواند هزاران ابد و یک روز بسازد چون هرجا دوربینش را بچرخاند نوید محمد زاده ریخته است در رابطه با نداشته‌های یک جامعه حرف نمی‌زند راجع به بایسته‌های یک جامعه صحبت می‌کند.

سینمای ما اما حتی ماقبل از جامعه شناسی است حتی جامعه‌ی خودش را نمی‌شناسد چه رسد که بخواهد در جایگاه مصلح اجتماعی قرار بگیرد.برای مثال عنصر «پدر» خط قرمز یک سینمای هالیوود یعنی در هرشرایطی پدر محترم است فیلمسازهای آمریکایی در هرفیلمی هرچیزی را که می‌خواهد می‌تواند به سخره بگیرد اما اگر راجع به پدر بدگویی کند به شدت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت و همین طور «پدر» در سینمای چین و هند هم بسیار مقدس و قابل احترام است.در سینمای ایران جایگاه «پدر» چه‌گونه است؟ یک موجود خائن،ضد عشق،عقب افتاده،پولدار،عوضی و همیشه عامل ممانعت کردن است و هیچ نهاد دولتی جلوی این بی‌احترامی و تخریب شخصیت «پدر» را در فیلم‌ها نمی‌گیرد.

ما خط قرمز اجتماعی نداریم.مقدس ترین موضوع در تمام دنیا حتی دین نیست رکن خانواده است.همه جای دنیا متوجه اند که برای استحکام جامعه نیاز به یکسری از مولفه‌ها وجود دارد.یک مثال دیگر که یکی از عناصر ذاتی سینما می تواند باشد «غیرت» است که در جامعه‌ی ما یک زیرساخت است که باعث در هم‌تنیدگی اجتماع و قوام نهادهای اصلی جامعه می‌شود یعنی استمرار حیات نهادهای اصلی سرزمین ما مبتنی بر وجود عنصری به نام «غیرت» است وقتی غیرت وجود دارد آدم‌ها نسبت به حریم یکدیگر غیورند و این غیور بودن باعث می‌شود حریم‌هایی تعریف بشود که خانواده،جامعه،غیرت ملی و مرز در آن معنی پیدا کند اما سینمای ما از سال‌ها پیش یکی از بدترین قسمت‌هایش در خصوص تعریف امر «غیرت» است که آن را امر پلیدی معرفی می‌کند به همین دلیل است که اجتماع مدام با یک شیب تندی به سمت قهقرای بی غیرت شدن در حال پیش‌روی است و این خطرناک است.

به همین دلیل است فیلم‌هایی مانند «سونامی» ساخته می‌شوند که دختر و پسری با هم زندگی می‌کنند و مدام دختر در فیلم تاکید می‌کند تو شوهر من نیستی.این قشر حتی در جامعه‌ی فرانسه هم جزو اقلیت به حساب می‌آیند چه رسد به جامعه‌ی ایرانی یا آقای میرکریمی فیلمی می‌سازد با عنوان «دختر» که کل فیلم در تقبیح غیرت پدر ساخته شده است و پدر به جرم نگرانی برای دخترش محکوم است.در واقع سینمای اجتماعی ما یک سینمای اشتباهی است.

تقریب:نظرتان در رابطه با «شبی که ماه کامل شد» چیست؟ آیا آن را یک پیشرفت در کارنامه‌ کاری نرگس آبیار می‌دانید؟

حسینی:بله مطمئنا،در فیلم «شبی که ماه کامل شد» نسبت به دو فیلم قبلی نرگس آبیار ما شاهد یک کارگردانی باکلاس
هستیم کارگردانی که دارای امضای خودش است.من معتقدم که انتخاب داستان (فائزه) انتخاب درستی به لحاظ فیلمنامه نویسی است که بیننده قرار است با او همزاد پنداری کند اما مهیب است به این دلیل که ناحودآگاه در این نوع انتخاب قوم بلوچ مهیب به نظر می‌رسند و به لحاظ داستانی این مشکل را هیچ‌کاری نمی‌شود کرد برای همین نرگس آبیار و تیم نویسدگان‌اش خودشان متوجه این ماجرا شده‌اند و در کل فیلم هر چند دقیقه یک بار کاشت‌هایی دارند به این منظور که بگویند "قوم بلوچ بد نیست".اما این فاصله‌گذاری‌ها به دلیل ذات داستان در لفظ باقی می‌ماند.

در گام دوم فیلمسازی خودش بسیار خوب و هوشمندانه عمل می‌کند.در ابتدا برای اینکه ما با شخصیت همزاد پنداری کنیم شخصیت اصلی داستان (فائزه) را با زیبایی و گریم و آرایش در دل مخاطبش جا می‌کند.هرچه جلوتر می‌رود این زیبایی را از چهره‌ی او گام به گام می‌گیرد اما کمی جلوتر برای سمپاد شدن مخاطب به او بچه می‌دهد و شخصیت به یک شخصیت ترکیبی تبدیل می‌شود.برادرش را هم در کنارش می‌آورد و در حال تکمیل شخصیت ترکیبی که ساخته است می‌شود و در طی مسیر یک شخصیت ترکیبی کامل ایجاد می‌کند که دیگر برای برقراری ارتباط با مخاطب نیازی به بزک ندارد و این یعنی یک مسیر درست کارگردانی و به نظر بنده بسیار جایزه به حق به این فیلم داده شد.

تقریب:بهترین فیلم‌های جشنواره امسال از نظر شما چه فیلم‌هایی بودند؟

حسینی:به نظر من حتما «23نفر» جزو بهترین‌ها است،حتما «شبی که ماه کامل شد» فیلم خوبی بود،به لحاظ سینمایی حتما کار آقای مهدویان «ماجرای نیمروز،رد خون» فیلم خوبی بود و با آن دوربین بلاتکلیف اش دیگر تکلیفش روشن شده بود و صاحب سبک خودش شده‌ بود،کار سعید روستایی «متری شش و نیم» واقعا کار سختی بود و کار شایسته از آب در آمد،و «سرخپوست» کار نیما جاویدی در لیست بهترین های سی و هفتمین جشنواره فجر امسال بود.باقی خیلی با سینما فاصله داشتند به خصوص فیلم‌های بدی مانند «جمشیدیه»،«جان‌دار»،«آشفته‌گی» فیلم‌های کاملا بی مورد و افتضاحی بودند.

جشنواره‌ی فجر خودش را بهار سینمای ایران می‌داند و بنا دارد که محصولات یک ساله‌ی سینمای ایران را مرور کند اما در همین مرور کردن یک بخشی از فیلم‌ها بیرون می‌ماند و عمدتا آثاری که بیرون می‌مانند هم جزو آثار پرفروش می‌شوند.امسال هم طنزپردازان فیلم های طنز را از جشنواره بیرون کشیدند به جز دو کار «زهرمار» و «مسخره‌باز» که به لحاظ تکنیکی فیلم بسیار خوبی بود و همین‌طور بازی آقای نصیریان بسیار باشکوه بود.

آنچه که جشنواره‌ی امسال را متمایز می‌کرد یکی از آن‌ها برداشتن قیود تهیه کنندگان برای گرفتن نماهای بیرونی بود و سینمای ایران بلاخره مبتلا به لانگ شات و مدیوم شات و اسکندریون لانگ شات شد که اتفاق
خیلی خوبی در سینمای ایران بود. ما در فیلم مهدویان یا نرگس آبیار اسکندریون لانگ شات دیدم یعنی دوربین یک مقدار جرئت کرد و بیرون آمد و باید از تهیه کنندگان تشکر کرد که بلاخره پول خرج کردند و دوربین از یک محیط بسته بیرون آمد و یک مقدار تصویر و پلان به ما داد.

حسن دیگر جشنواره‌ی امسال داشتن یک سینمای متنوع از لحاظ اقلیمی بود یعنی ما آثار از جنوب کشور تا شرق و غرب کشور داشتیم.دوربین یک مقدار عدالت اقلیمی داشت و ایران را در وسعت خودش به نمایش گذاشت.

نکته‌ی دیگری که می شود به عنوان محاسن جشنواره از آن یاد کرد پرداختن به تاریخ انقلاب اسلامی بود هرچند که فراز و نشیب‌‌‌هایی داشت یعنی یک فیلمنامه مانند فیلمنامه فیلم خانم نرگس آبیار فیلمنامه قابل قبولی بود یک فیلنامه مثل فیلمنامه فیلم «ردخون» فیلمنامه خوبی نبود اما درکل همین دو فیلم شجاعت جشنواره را به دلیل بحثی که عنوان می‌کردند بالا بردند.

به معایب جشنواره اگر بخواهیم بپردازیم همان عیب همیشگی سینمای اشتباهی به جای سینمای اجتماعی در آن وجود داشت،یک سینمای عقب افتاده و واپس زده‌ای مانند اثر «درخونگاه» یک اثر کاملا بی مورد و اشتباهی با آدم‌های مقوایی و هیچ‌آبادی و کاملا هیستریک و عصبی که اصلا مخاطب نمی‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند و دارای روایت مجهول و بی دلیل طغیان‌گر بود.

نکته‌ی دیگر استفاده از موضوعات تکراری مانند "قصاص" که بنده معتقدم این ضعف از پروانه ساخت نشات می‌گیرد.و همینطور پرداختن به زندگی‌های بی قاعدی شبه روشن فکری که هیچ نسبتی با جامعه ایرانی ندارد حتی اگر هم وجود دارد اولا اپیدمیک نیست دوما انقدری نیست که لازم به دیده شدن باشد برای مثال سینمای ایران چه ضرورتی دارد که ازدواج سفید را ببیند.

جشنواره و آثار سینمایی اگر با همین روند جلو بروند بنده معتقدم که مخاطبی  که سینمای ایران را به طور مداوم انتخاب بکند بعد از مدتی عصبی شده استرس پیدا می‌کند،دچار بهم ریختگی ذهنی می‌شود و به لحاظ روانی مشکل پیدا می‌کند.یک مقداری باید این فضا را در سینما تلطیف کرد.

تقریب:دستاورد جشنواره امسال را چه چیزی می‌دانید؟

حسینی:جشنواره‌ی امسال از روایت ایرانی در رابطه با خدا،وجود ماورا و توکل از چیزی که در سفره ی زندگی همه‌ی ایرانی‌ها وجود دارد تهی است و اگر این موارد نباشد انگار ما در جامعه‌ی ایرانی نیستیم پس جشنواره دستاوردی نخواهد داشت چیزی که در فیلم «رنگ خدا» در دیالوگ:«اونقدر دستم رو می‌کشم تا یه روزی دستم برسه به خدا بهش بگم چرا با من این کارو کردی؟» می‌بینیم ،انگار که روی صندلی سینما با دیدن این فیلم در حال مناجات و عبادت هستی این به معنی سینمای ایران است.

تقریب: این جشنواره نسبت به جشنواره قبل ما را به جلو حرکت کردیم یا پسرفت داشتیم؟

حسینی:در بعضی موارد پیشرفت داشتیم در بعضی موارد پسرفت داشتیم برای مثال در مورد تکنیک در فیلم های «مسخره‌باز»،«ماجرای نیمروز2،ردخون»،«متری شش و نیم» پیشرفت داشتیم،فیلم سعید روستایی کاملا جلوتر از قواره فیلم‌های سینمایی اجتماعی این سال‌ها بود.

گفت‌وگو از مرجان خوشبازان

انتهای پیام/ 
https://taghribnews.com/vdcce1q0i2bqxx8.ala2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی