یادداشت اختصاصی| چرا آثار «کمال تبریزی» مدتهاست دچار ایستایی شده است؟
این روزها کمال تبریزی فیلم "مارموز" را بر روی پردههای سینما دارد. فیلمی که نه خطشکن و جریان ساز است و نه خندهدار. یک فیلم ضعیفِ پا در هوا که تکلیفش نه با خودش و نه با هیچ چیز دیگری مشخص نیست. یک کار کلیشهای و عجولانه.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، کمال تبریزی را همه با فیلم سینمایی "لیلی با من است" میشناسند. فیلمی که از آثار خطشکن در حوزه دفاع مقدس بود. اثری جریانساز و موفق که همچنان نقطه درخشان کارنامه تبریزی است. "مارمولک" هم از کارهای اوائل دهه هشتاد کمال تبریزی است . فیلمی که در زمان خود به شدت جنجالساز شد و یک تهوّر بزرگ برای صاحبش به حساب میآمد. اگرچه نقدهایی به این فیلم وارد است اما در مجموع این فیلم هم در شمار موفقیتهای تبریزی است.
اما اگر "لیلی با من است" یک فیلم طنزِ دفاع مقدسی بود، تبریزی در همین ژانر دفاع مقدس، فیلم عاشقانه و تراژیک هم ساخته است. "شیدا" اثری به یاد ماندنی از این کارگردان است که همچنان در یادها باقی مانده است.
نگاهی به آثار یک دهه گذشته کمال تبریزی نشان میدهد این فیلمساز در موفقیت "لیلی با من است" و "مارمولک" متوقف شده، فیلمهای سینمایی تبریزی در این سالها تقریبا همگی با عدم اقبال تماشاچیان مواجه شدهاند. فیلمهایی که به اکران آمدهاند اما حالا اگر نامشان را از عموم مردم بپرسی، به احتمال قریب به یقین میگویند چنین اسمی به گوششان هم نخورده چه برسد آن فیلم را دیده باشند و چه برسد که بدانند کارگردان این فیلمها کمال تبریزی ست.
فیلمهایی مثل "دونده زمین" ، " خیابانهای آرام" و "طعم شیرین خیال" از این همین جمله هستند. تبریزی در این سالها سریال هم ساخته است. "ابله" سریال او در شبکه نمایش خانگی، بود. این سریال در نهایت با شکست مطلق در فروش مواجه شد. دو سریال تلویزیونی تبریزی یعنی "شهریار" و "سرزمین مادری" هم عاقبت چندان خوشی نداشتند. "شهریار" با وجود محبوبیت کاراکتر اصلیاش در میان مردم، در حدی که توقع میرفت موفق نبود و اُفت سریال به خصوص از نیمه دوم اثر برای مخاطب کاملا مشهود بود. تماشاچی متوجه میشد که کیفیت کار از جایی به بعد پایین آمده است.
"سرزمین کهن" هم اگرچه با بودجهای بزرگ تولید شد و مدیران تلویزیون، امید بسیاری به توفیق آن بسته بودند، پس از پخش قسمتهایی از آن با حواشیای مواجه و نهایتا پخش آن متوقف گشت. تا به امروز و پس از گذشت چند سال از توقف نمایش "سرزمین کهن" و علی رغم صرف هزینههای بسیار و حضور جمعی از بازیگران مطرح سینما در این سریال، سرنوشت آن همچنان نامشخص است.
در ده سال گذشته تنها دو اثر از تبریزی کمی بر سر زبانها افتاده اند. یکی "طبقه حساس" که فیلمی پُر از شوخیها و دلالتهای جنسی ست و دیگری فیلم سینمایی "امکان مینا" که به موضوع سازمان مجاهدین خلق میپردازد. هردوی این فیلمها اما هیچگاه به توفیق "لیلی با من است" و "مارمولک" نرسیدند و مثل آنها جریان ساز نشدند. گویی تبریزی مدتهاست که در جای خود ایستاده و جلوتر نمیرود.
به نظر میرسد در سالهای گذشته و در مقاطعی، کمال تبریزی کُنش سیاسی را بر کار هنری و فیلمسازی مقدم دانسته بود. او در بحبوحه بحران هشتاد و هشت در قامت یک اکتیویست سیاسی به فعالیت سیاسی پرداخت و پس از آن، افکار عمومی او را بیشتر با حواشی سیاسی به یاد میآورند تا فیلم و سینما. این جنس پرداخت او به مثابه یک کارگردان به سیاست، خود را در آثار سینمایی تبریزی بازتاب داد.
گویا مخاطب این سیاست زدگی را حس میکرد. سخن از حُسن و قبح سیاست نیست. مسئله داشتن یا نداشتن موضع سیاسی نیست. مسئله نوع مواجهه یک هنرمند با امر سیاسی ست. مسئله این است که مخاطب تشخیص میدهد که چه زمان هنر ذیل سیاست قرار میگیرد. و آنجا همان نقطهای ست که اعتبار یک هنرمند در معرض آسیب قرار میگیرد...
این روزها کمال تبریزی فیلم "مارموز" را بر روی پردههای سینما دارد. فیلمی که نه خطشکن و جریان ساز است و نه خندهدار. یک فیلم ضعیفِ پا در هوا که تکلیفش نه با خودش و نه با هیچ چیز دیگری مشخص نیست. یک کار کلیشهای و عجولانه.
اما آیا قرار است تبریزی در ادامه مسیر فیلمسازی خود همین راه را برود؟ آیا قرار است فیلم خوب دیگری از او شاهد نباشیم؟ به نظر میرسد هر کارگردانی با رصد دقیق جامعه خود و داشتن نبض مردم میتواند همچنان به روز بماند و حرف نو بزند. هنرمند نه تنها باید در سطح کلیشهها و مشهورات زمانه باقی بماند، بلکه باید همواره یک قدم از جامعه خویش جلوتر باشد تا بتواند حرفِ پیشرو بزند. تا بتواند خطشکن باشد. آیا کمال تبریزی میتواند به خیل هنرمندانی که حرف جدید برای جامعه دارند، بپیوندد؟ فیلمهای آینده او پاسخ خواهند داد.