در تاریخ معاصر ایران، یکی از مهم ترین پرسش های نظری در ساحت اندیشه سیاسی، رابطه دولت و مردم بوده و از سوی دیگر، تلاش برای تحدیدسلطنت مطلقه یکی از دغدغه های مهم متفکران و علمای شیعی بوده است. در قرن بیستم این تلاش های فکری و سیاسی وارد عرصه جدیدی شده است که اوج این جنبش فکری و اجتماعی در اندیشه سیاسی امام خمینی و محقق نایینی متبلور شده است. بدون شک نام دو عالم دینی فوق، تداعی کننده دو صورت بندی از حکومت اسلامی: جمهوری اسلامی و مشروطه اسلامی است که در پی حذف یا تحدید حاکمیت استبدادی، دو صورت بندی اسلامی و منحصر به فرد، از نظام سیاسی اسلامی ارایه داده اند. کتاب «مشروطیت، جمهوریت و اسلامیت» می کوشد تا ضمن تبیین دو صورت بندی سیاسی فوق، نقش و مشارکت سیاسی مردم را در نظریه سیاسی آنان تحلیل و نسبت سنجی نماید.
غلامحسین مقیمی در کتاب مشروطیت، جمهوریت، اسلامیت (مطالعه تطبیقی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) و محقق نائینی در مورد نقش مردم) در صدد است تا جایگاه و نقش مردم را در دو حکومت مشروطهی اسلامی و جمهوری اسلامی از دیدگاه دو متفکر و عالم شیعی، محقق نایینی و امام خمینی (ره) بررسی کند.
این کتاب نشان می دهد که اگر چه هیچکدام از دو متفکر فوق به «قدرت اجتماعی» به عنوان عنصر نهادینه شده نپرداختهاند اما نشان خواهیم داد که دستمایههای نظری و مبانی آن در اندیشه آنها قابل ردیابی است. در هر صورت هر دو تفکر معتقدند که اسلام در ذات خودش دموکراسی را دارا است. منتها مشکل ما در عدم آگاهی از مبانی و مبادی آن است. بنابراین از دیدگاه هر دو اندیشمند، استعداد دموکراتیک اسلام از یک طرف و آشنایی نخبگان فکری جامعه به اسلام اصیل و زدودن تفاسیر اقتداری و استبدادی از شریعت از طرف دیگر و نیز آگاهی سیاسی مردم از طرف دیگر، این سه، روی هم رفته سازوکاری را شکل میدهند که امکان مشارکت فعال مردم را در حکومت اسلامی موجب میشود.
این کتاب از هفت فصل تشکیل یافته است:
در فصل اول به مفهوم "مشروطه" پرداخته شده و معنای لغوی و اصطلاحی آن از دیدگاه اندیشمندان صدر مشروطیت به خصوص محقق نایینی بررسی گردیده است.
فصل دوم به مفهوم "جمهوری" اختصاص یافته که در آن ضمن بیان مفهوم لغوی و اصطلاحی جمهوری در اندیشهی سیاسی غرب و تاریخ ایران، دیدگاه امام خمینی (ره) در این باره ارزیابی شده است.
در فصل سوم، نخست مفهوم "ولایت" معصومین بررسی و سپس منظور از ولایت فقیه از دیدگاه فقها به ویژه محقق نایینی و امام خمینی (ره) بیان گردیده است.
در فصل چهارم به تبیین نقش مردم در اندیشهی سیاسی مرحوم نایینی در رابطهی آن با ولایت و در فصل پنجم به بررسی نقش مردم در اندیشهی سیاسی امام خمینی (ره) و رابطهی آن با تئوری ولایت مطلقهی فقیه پرداخته شده است.
نویسنده در فصل ششم پس از مقایسه و ارزیابی دیدگاههای دو متفکر دربارهی شریعت، سیاست و مردم چنین نتیجهگیری میکند: 1- از دیدگاه هر دو متفکر مردم در امور عمومی نقش فعال دارند؛ 2- تفسیر در متفکر از «ولایت مجتهدین» بر رابطهی «ولایت سیاسی فقها» و «حقوق سیاسی مردم» تاثیر دارد؛ 3- مقتضیات و الزامات زمانی و مکانی تاثیر جدی در ساختار و شکل حکومت پیشنهادی آنها داشته است که به تبع آن نقش و کار ویژهی مردم را تحت تاثیر قرار میدهد؛ 4- نقش مشارکتی مردم به مسائل و عناصر دیگری نیز مرتبط است همانند: الگوپذیری از سیرهی معصومین (ع) در مشورت با مردم، آیات، روایات معصومین (ع) در زمینهی شورا، امر به معروف و نهی از منکر، پیشینههای علمی آنها همانند علم اصول، تجربهی تاریخی حکومت استبدادی ایران، و ... نیز مرتبط است. اما در مجموع نویسنده معتقد است که تمامی عناصر فوق در نوع تفسیر آنها از «شریعت و سیاست» جمع میشوند. وی همچنین خاطرنشان میسازد: «امام خمینی (ره) و محقق نایینی (ره) ... برای مردم نقش فعال قایل میشوند بنابراین حاکمیت خداوند و حاکمیت مردم نه تنها با هم تعارض ندارند بلکه این دو مجموعا نظام سیاسی اسلام را شکل میدهند و لذا از منظر آنان، عدم حضور مردم در زندگی سیاسی، موجب معیوب شدن حکومت و اضمحلال آن میشود».