استاد دکتر توفیق علی وهبه
رئیس مرکز عربی مطالعات و پژوهشها و عضو جمعیت مصری مطالعات تاریخی ـ مصر
اشتراک گذاری :
امت اسلامی امروزه رویاروی یورش ددمنشانهای گاه به صورت ایجاد شک و تردید در اصول مسلم و شالودههای اسلامی و گاهی به شکل توهین و اهانت به پیامبراعظم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) و قرآن کریم و یا به صورت شبیخون فکری ـ فرهنگی و گاهی نیز با توطئهها و دسیسههایی برای تفرقهافکنی میان امت و کشورهای اسلامی است که از سوی کینتوزان صلیبی غرب در اروپا و آمریکا رهبری میشود. آنها در این راه شیوههای گوناگون و ابزارهای مختلفی بکار میگیرند از جمله انتشار کتابهای فراوان که اینک با یاری گرفتن از شبکه جهانی اطلاعات (اینترنت)، کار پخش و اثرگذاری آنها بسی بیشتر شده و تعداد اینگونه کتاب از مرز دوهزار کتاب نیز فراتر رفته و جملگی متضمن توهین به اعتقادات مسلمانان و ایجاد تردید در اصول مسلم دینی ایشان و ایجاد شبهه و پخش اباطیل گوناگونی پیرامون اسلام و اصول آن است و اخیرا نیز اعلام شده که "اندونزی" تعداد هفت میلیون کتاب درسی را که در آنها شبهات و اباطیلی علیه اسلام بود، مصادره کرده است. سایتهای ضداسلامی در شبکه اینترنت نیز آنقدر پرشمارند که به دشواری میتوان آنها را [بطور فردی] دنبال کرد و نیازمند کمیتههای عریض و طویلی برای پاسخ به توهمات و ردّ ادعاهای باطل و شبهات آنهاست؛ آنان در داخل جوامع اسلامی، شیاطینی از جنس انسان دارند که همچون سرطان نهانی به درون جسم امت اسلامی نفوذ کرده و بجان این امت افتادهاند. این شیطانها از گروههای مختلفی هستند و یکسان نیستند ولی هدف واحدی یعنی ضدیّت با اسلام، آنانرا وحدت میبخشد. از جمله اینان لائیکها ، کمونیستها ، منکران سنت ، متعصبان نادان و علمایی که پیروان فرق و مذاهب اسلامی را بیهیچ سند و دلیلی تکفیر میکنند. همه این لشکریان انبوه در خارج و داخل هدف واحدی دارند که آنهم توطئه چینی علیه اسلام و مسلمانان است. علاوه بر دشمنی و کینتوزی و ایجاد شک و شبهه، کار بیوقفه و مستمری از سوی محافل استکبار و استعمار جهانی و صهیونیسم در راستای تفرقهافکنی و تشتت مسلمانان و فراخوانی به شعلهور ساختن فتنههای فرقهای و تعصبهای مذهبی و برانگیختن نعرههای نژادی در جریان است تا امت اسلامی را در ضعف و پراکندگی و تشتت نگاه دارند و دشمنان بتوانند یکی یکی بر آنها چیره شوند و از ثروتها و مواد خام آنها به سود صنایع خویش بهرهبرداری نمایند و به دشمن صهیونیستی امکان دهند تا همچون خاری در قلب جهان عرب و اسلام باقی بماند. سیاست استکبار و استعمار آمریکا در پی تحقق دو هدف زیر است : ۱ـ بقای امت اسلامی به صورت ضعیف و پراکنده و چیرگی بر نفت و مواد خام به سود "ایالات متحده آمریکا" و کشورهای غربی. ۲ـ تضمین بقای اسرائیل. و این همان چیزی است که "ریچارد نیکسون" رئیس جمهوری اسبق آمریکا در کتاب خود "فرصت پیش آمده" به صراحت از آن یاد کرده و چیزی است که رؤسای جمهوری آمریکا یکی پس از دیگری ، آنرا مدنظر قرار داده و مورد اجرا می گذارند. این امر ما را به وحدت کلمه و اتحاد و کوشش در جهت تحقق وحدت امت، وحدت نیرومندی و مجد و عظمت را به اسلام باز می گرداند و تمدن آنرا گسترش می بخشد و آینده تابناکی برای فرزندانش فراهم می آورد و در بنای جامعه جهانی مبتنی بر عدالت و صلح و احترام به حقوق بشر و با توکل بر خداوند سبحان و تعالی یاری می رساند. توکل بر خداوند متعال به معنای توجه به علل و اسباب است؛ ما نباید در این میان کوتاهی کنیم و دنیا را به دیگران واگذاریم تا آنها به پیشرفت و ترقی برسند و ما مسلمانان عقب بمانیم و از دنیا کنارهگیری کنیم و به انتظار فرج، برای خود زندگیای حاشیهای و طفیلی داشته باشیم؛ ما باید بکوشیم و تلاش کنیم و این سخن گهربار پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) را آویزه گوش قرار دهیم که فرمود : «خردمندی ورز و توکل کن». "توکل" یعنی کار و کوشش و تلاش و رویارویی برای بنای جامعهای نیرومند و پیشرفته ، آنگونه که خداوند متعال خود در قرآن کریم فرموده است : «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا » (سور? القصص ـ آیه ۷۷) :(و در آنچه خداوند به تو داده است ، سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن). و یا این فرموده پیامبر گرامی ما (صلی الله علیه و آله وسلم) : «در دنیای خود چنان زندگی کن که گویی تا ابد زندهای و برای آخرت خویش چنان کار کن که گویی فردا میمیری.»
یورشهای خصمانه : آنچه کاملاً روشن است اینکه اسلام از همان آغاز دعوت خود با جنگ وحشیانه و مقاومت شدید و مخالفت خشونتباری روبرو شد؛ این رویارویی به صورت ایجاد شک و تردید در دین و نشر شبهات و اباطیلی پیرامون آن و ممانعت مردم از پذیرش اسلام از راه تشویق و تهدید و ... و حتی بکارگیری انواع وسایل شکنجه برای پیشگیری از گسترش دین خدا بود. این رویارویی به برافروختن جنگهای پیاپی از سوی دشمنان و اتحاد همه نیروهای دشمن برای جنگ با مسلمانان و کوشش برای زدن ریشه دین و پراکندن مردم از پیرامون پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله وسلم) منجر گردید. قرآن به شبهاتی که مشرکان پیرامون اسلام و شخص پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) برمیانگیختند قاطعانه پاسخ میگفت و ادعاهای باطل آنانرا رد میکرد و تردیدها را از میان میبرد ؛ پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) هرگز آغازگر جنگ با کفار و مشرکان نبود؛ آنها خود جنگ را آغاز میکردند و تا توانستند دشمنان اسلام را گردهم آوردند تا جبه? نیرومندی را تشکیل دهند و بر محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و پیروانش چیره شوند. به رغم اینکه پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) با نرمخویی و مهربانی و خوشزبانی سخنشان میگفت و با منطق و خردمندانه برخورد میکرد و استدلالهای قوی ارائه میداد ، آنها گوشهای خود را پنبه کردند و تکبر ورزیدند و در برابر خدا و دین خدا ایستادند. نبرد میان حق و باطل به صورت جنگ فکری یا جنگ نظامی ادامه یافت، سردمداران باطل به رغم اینکه قرآن ـ زمانی که پاسخ اسلاف دروغگوی ایشان را داد ـ همه دلایل آنان را ردّ کرد و تمامی فتنهانگیزیهای ایشان را برملا ساخت ، در طول زمان هرگز دست از ترویج اباطیل خود و ایجاد تردید در عقاید مسلمانان نشستند. مواضع اهل کتاب نسبت به اسلام ، تفاوتی با مواضع کفار و مشرکان نداشت ، آنها نیز در برابر اسلام ایستادند و به وسایل و راههای گوناگون با آن جنگیدند و از آن مهمتر اینکه مشرکان را روسفید کردند و نشان دادند که آنها بر مؤمنان برتری دارند و باصطلاح هدایت یافتهترند. خداوند متعال میفرماید : «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً» (سوره النساء ـ آیه ۵۱) (آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ، ننگریستهای که چگونه به "جبت" و "طاغوت" ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!) اسلام بطلان عقاید ایشان و تعدیل و تحریف و تزویرهایی را که در آن اعمال کرده بودند روشن ساخت تا مگر عقل و اندیشه آنان را بیدار سازد و در مورد این موارد باطل به اندیشه روند ولی آنها بر همین باطل پای فشردند و بر کفر و عناد خویش اصرار ورزیدند و گمان بردند که میتوانند اسلام را شکست دهند و آنرا درهم بشکنند. جنگ دشمنان اسلام همچنان برافروخته و یورشهای آن تاکنون و به وسایل گوناگون و با بکارگیری جدیدترین فناوریهای روز از جمله : اینترنت و کانالهای ماهوارهای وسایتهای الکترونیکی و غیره در حمله علیه اسلام و ایجاد شبهه و پخش اباطیلی پیرامون آن ، ادامه دارد. در همین راستا اینترنت پر از هزاران کتاب زهرآگین و خصمانه علیه اسلام در کنار شمار بیحد و حصر کتابهای چاپی و روزنامهها و مجلات به زبانهای گوناگون است. جنگهای نظامی هم مطرح است و مگر جنگهای صلیبی و استعماری و جنگهای جدیدی که علیه اسلام برافروخته شدهاند را فراموش کردهایم؟ کسانی که در دوران کنونی در غرب به اسلام توهین روا میدارند از پیروان فرقه واحدی نیستند ولی دشمنی آنان [غربیها] از همه فرقه و مذاهب دینی و دولتهای ایشان نشأت می گیرد. اینان به رغم اختلافهای دینی و مذهبی که با یکدیگر دارند و گاه همدیگر را تکفیر هم میکنند ، در دشمنی با اسلام اتفاق نظر دارند و بر این اساس یورش ددمنشانه علیه اسلام یورش همه جانبه و عمومی است. این نادانان نمیدانند که خداوند خود نگاهبان و حافظ دین خود تا روز قیامت و زمانی است که مردم به پیشگاه او درمیآیند ؛ خداوند میفرماید : «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » (سوره الحجر ـ آیه۹) : (بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود). آنها هرچقدر بکوشند و تلاش بورزند و شبهه افکنی کنند به چیزی جز سراب نمیرسند ؛ خداوند متعال حرف اول و آخر را در این آیه بیان فرموده است : «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ» (سوره غافر ـ ۵۱): (ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم.) و نیز فرموده است : «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا» (سوره الفتح ـ آیه ۲۸) : (اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آنرا برهمه دینها برتری دهد و خداوند ، گواه بس).
شبهه افکنیها "هانس کونگ" میگوید : «دیدگاه رایج در غرب نسبت به اسلام عبارت از این بود که اعتقادی نادرست و تحریف عمدی حقیقت و آمیختهای از خشونت و شهوت است» و در مورد پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز گفته میشود که او یک فریبکار و در واقع مسیح دروغین است. در برابر ، مسیحیت را به عنوان تنها دین ایدهآل که متضمن حقیقت مطلق و صلح و عشق و عفاف و پاکدامنی است ، تصویر میکردند. هدف آنها از این مشوشسازی عمدی چهره اسلام و دیگر ادیان ، حمایت از پیروان دین خویش در برابر تأثیر از ادیان دیگر بود. ( "دکتر هانس کونگ" روحانی دینی کاتولیک و رئیس مرکز مطالعات ادیان در دانشگاه آلمان و دارای اندیشههای معتدلانه و بدور از تعصب است) به رغم اینکه در ایام مسیحیت قرون وسطی ، نسبت به تمدن پیشرفته عربی و فلسفه و علوم پزشکی آن و نیز نیروی اقتصادی و نظامی اسلام، شیفتگی زیادی وجود داشت بگونهای که وجود دانشمندی مسیحی چون : "توماک اکوینی" بدون اعراب غیرممکن مینمود چنین شیفتگی با آغاز دوره رنسانس ناپدید گردید و دشمنی با هرآنچه عربی بود، شدت گرفت و با پیدایش ترکها در اروپا افزایش هم پیدا کرد و بلافاصله پس از گسترش اسلام در"ونیز" درسال ۱۵۳۰ میلادی،قرآن به آتش کشیده شد. "لوتر" بنیانگذار کلیسای پروتستان (متوفی ۱۵۴۶ میلادی) در پی ترجمه قرآن ـ البته تنها برای حمله به آن ـ برآمد و زمانی که در قرن هجدهم، عصر روشنگری آغاز گردید گرایش به آشتی با اسلام آغاز شد. تصویر اسلام از نظر "یوحنای دمشقی" (۷۴۹ـ ۶۷۵ میلادی) کفر تحریف شدهای از مسیحیت بشمار میرفت که حتماً باید تغییر پیدا میکرد. اسلام به گفته "ولیفرد کانتوبل" اندیشمند ، مسیحیان را به یاد اصل خود میانداخت و "پاول شفاترنا" در کتاب : (درسهایی از قرآن برای مسیحیان) میگوید که اسلام تصورات یهودی در دین مسیحیت را بازمیگرداند. بسیاری از علمای مسیحی برآنند که اسلام ، ادامه تکاملی دین یهود و مسیحیت است. بسیاری از مسیحیان معتقد به برائت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) از همه اتهامهای وارد به وی هستند و برآنند که او بسیاری از اصول دین مسیحیت را حفظ کرده است. ولی شگفت اینجاست که این پژوهشها و نتایج علمی تاکنون برای خود مسیحیان نیز ناشناخته مانده است. این مؤلف هرگز زیربار بازگشت به جدل مسیحی علیه اسلام با ایراد افترا و تحریف و تشویش علیه آن نمیرود و میگوید : «ما مسیحیان باید تصورات خویش از محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) را تصحیح کنیم و احکام نادرست برخاسته از کین توزی علیه اسلام را بکناری نهیم. کتاب مقدس [مسیحیان] به وجود پیامبران پس از "حضرت عیسی" (علیه السلام) اعتراف داشت ولی این اعتراف با آغاز قرنهای دوم و سوم میلادی پنهان گردید ولی این امر نباید توجیه کنند? انکار محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) باشد.» البته آرزوهای نویسنده در تصحیح دیدگاههای مسیحیان نسبت به محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) و نفی بازگشت به جدل مسیحی علیه اسلام و ایراد تهمت و افترا و تحریف و تشویش هرگز از سوی گروههای بسیاری از مسیحیان با استقبال روبرو نگردید. همچنان سالانه هزاران کتاب در سرتاسر جهان در راستای ایجاد تردید در اسلام و انتشار شبهاتی پیرامون آن منتشر میشود و علاوه بر این اینک بیش از دوهزار جلد کتاب در شبکه جهانی اطلاعات (اینترنت) جای گرفته و صدها سایت تنها به یورش علیه اسلام میپردازند و حتی خود همین نویسنده را نیز کلیسا به دلیل ابراز چنین اندیشههایی طرد کرده است. یکی از پژوهشگران یادآور شده است : «مبشران مسیحی و دیگر دشمنان اسلام در فاصله سالهای ۱۸۵۰م. تاکنون بیش از یکصدهزار جلد کتاب علیه اسلام نگاشتهاند تا مگر مسلمانان را از آن برهانند یعنی که این فعالیتهای شبههناک همگی متوجه پیروان اسلام (مسلمانان) است ، موارد گمراه کنندهای که برای غیرمسلمانان و برای پیشگیری از گسترش اسلام در میان آنها منتشر میگردد را نیز باید به این لیست افزود». علاوه بر هم? اینها باید کانالهای تلویزیونی ماهوارهای را که ویژه حمله علیه اسلام و پخش اباطیلی پیرامون آن درنظر گرفته شدهاند و نیز جمعیت و گروههای تبشیری مشکوکی که در شرق و غرب جهان در گشت و گذارند و بیشتر کشورهای اسلامی را هدف قرار داده و به لحاظ مادی و معنوی از کشورهای قدرتمند و سلطهجوی جهان حمایت میشوند ، به این لشکریان ضد اسلام افزود. همچنانکه مطبوعات غربی نیز همواره مشوّش ساختن چهره اسلام و اهانت به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را آماج خود قرار داده که از جمله میتوان به آنچه روزنامه دانمارکی "بولاندس پست" ارگان رسمی حزب حاکم این کشور در توهین شرمآور به پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در فاصله ماه سپتامبر۲۰۰۵م. منتشر ساخت، اشاره کرد. به رغم واکنشهای خشمآلود مسلمانان در کشورهای اسلامی، این روزنامه به حملات خود علیه اسلام ادامه داد و تصاویر کاریکاتوری بیشتری از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منتشر کرد و این یورش از "دانمارک" به دیگر کشورهای اروپایی از جمله "نروژ" ، "آلمان" ، "فرانسه" و "نیوزیلند" نیز سرایت کرد. در آلمان، مقامات این کشور در ایالت "فورتمبرک" از ابتدای ژانویه ۲۰۰۶ میلادی قانونی را در مجلس گذراندند که مسلمانانی را که در پی دست یابی به تابعیت آلمانی هستند وادار به پاسخگویی به لیستی متشکل از بیست پرسشی میکند که آنرا "آزمون وجدان" مینامند؛ این پرسشنامه تنها در مورد مسلمانان و دقیقاً شهروندان کشورهای "سازمان کنفرانس اسلامی" مطرح است و هرکس پاسخهای نادرستی به آنها بدهد، به تابعیت آلمانی دست نخواهد یافت. شگفت اینکه بیشتر این پرسشها، در تضاد آشکار با اصول دین اسلام قرار دارند و هدف از آنها کنارگذاردن دین از سوی مسلمانان است از جمله : موافقت با ازدواج دختر مسلمان خود با مرد غیرمسلمان و اجازه دادن فرزندان به همجنسگرایی و اینکه آنرا در شمار آزادیهای فردی وی قلمداد کنند و یا آزادی انتقاد از ادیان (و البته منظور دین اسلام است) و یا شرکت دختران در فعالیتهای مدرسهای و بویژه شنا و یا اجازه به زنان برای دربر کردن پوشش زنان آلمانی و یا آزادی تغییر دین از اسلام به ادیان دیگر. همچنانکه روشن است این پرسشها حتی با قانون اساسی آلمان و با سادهترین اصول حقوق بشر هم در تعارض است و وادار ساختن تنها مسلمانان در گذراندن چنین آزمونی با اولین ماده از قانون اساسی آلمان که در بند اول آن آمده است :« همه افراد در برابر قانون برابرند.» و نیز با بند سوم آن که میگوید : «تبعیض میان افراد به دلیل جنس، نژاد، زبان، وطن، اصل یا عقیده یا دیدگاههای دینی و سیاسی آنها جایز نیست» در تعارض آشکار قرار دارد. این پرسشها همچنین با باورهای انسان و کرامت و آزادی و حقوق اساسی وی هم منافات دارند زیرا به اعتقادات مسلمان و پرسش از اندیشهها و وجدان و عادات و سنتها و روابطش با همسر و فرزندان مربوط میگردد و نه تنها با قانون اساسی آلمان که حقوق و کرامت و برابری انسان با دیگران و نفی هرگونه تبعیض را تأیید کرده مغایرت دارد بلکه با هم?قواعد دینی جهان و تمامی قوانین اساسی کشورها و اساسنامه سازمانهای بینالمللی و بویژه آنچه مربوط به حقوق بشر میشود هم مباینت آشکاری دارد. آنچه که حزب دموکرات مسیحی نه تنها در ایالت "فورتمبرگ" بلکه در تمامی ایالتهای آلمان که این حزب در آن قدرت را بدست دارد انجام میدهد حکایت از آن دارد که آنچه اتفاق افتاده است، تصادفی نیست و در چارچوب راهکار کاملاً روشنی است که براساس آن تنها زمانی مسلمانان را میپذیرند که از شالودههای اصلی دین خود صرفنظر کنندعلاوه بر اینها برخی مقامات و نویسندگان در کشورهای غیراسلامی مواضع خصمانهای علیه اسلام و مسلمانان اتخاذ میکنند. موضع پاپ واتیکان، هنوز هم فراموشمان نشده است؛ او به اسلام و پیامبر اسلام افترا بست و وقتی از وی خواسته شد عذرخواهی کند، توجهی به خواستهای مسلمانان نکرد و این در حالی است که او بدون درخواست کسی همواره در حرف و عمل نسبت به اسرائیل، همدلی و همراهی نشان میدهد. این مواضع و دیگر مواضع مربوط به دشمنان اسلام، جملگی برخاسته از ضعف و زبونی امت است؛ ما طی مقالهای درباره موضعگیری پاپ که در روزنامه "اخبارالعالم" ـ که افتخار ریاست شورای سردبیری آنرا برعهده داریم ـ منتشر ساختیم. از موضع زبونانه مسلمانان انتقاد کردیم و خواستار وحدت کلمه و ایستادگی متحد امت اسلامی در رویارویی با هرآنچه به اسلام و مسلمانان اهانت میکند ، گشتیم و مقاله را با این بیت شعر به پایان رساندیم : اگر [وحدت کلمه و اتحاد] وجود داشته باشد کبوتر میتواند بریک میخ چوبی نیز تخم گذارد. و چنانچه نباشد ، روبهان بر شیران پادشاهی میکنند!!
وحدت راه رستاخیز و مسیر پیروزی بر دشمنان است برای رویارویی با خطراتی که امت اسلامی را از درون و برون فراگرفته است باید امت وحدت کلمه داشته باشد و صف خود را متحد گرداند تا بتواند از پس لشکریان دشمن برآید ؛ ما در دنیایی زندگی میکنیم که در جهان جایی جز برای قدرتمندان وجود ندارد.
نقش علما در فراخوانی به وحدت هیچ فرد منصفی منکر آن نیست که بخشهایی از امت اسلامی امروزه گرفتار ضعف و زبونی و عقبماندگی و تفرقه است. اسلام از دو سو در محاصره است : داخلی و خارجی در جبه? داخلی از سوی کسانی که با تفسیر و تأویلهای خارج از اسلام ناب و متضاد با ضرورتهای دین ، دربرابر آن ایستادهاند. و در جبه? خارجی از سوی دشمنان دین و دشمنان این امت شامل کشورها و گروهها و افرادی است که شمارشان نیز بسیار است ؛ اینان در مورد اسلام شبهه افکنی میکنند و اباطیلی را علیه اسلام ترویج میکنند و دین را متهم به عقب ماندگی ، تعصب و تروریسم و جز این میکنند که جملگی در جریان آن هستید و بر هیچ یک از شما پوشیده نیست و پیش از این به بخشهایی از آن اشاره کردیم. امت اسلامی گرفتار رنج و بحرانی است که جز با مراجعه به کتاب خدای متعال (قرآن مجید) و سنت پیامبر گرامیاش (صلی الله علیه و آله وسلم) ، راه برون رفتی از آن ندارد. ما نیازمند وحدت و بیداری اسلامی آگاهانهای هستیم که از جنبههای سازنده استفاده کند و جنبههای منفی را به کناری نهد و مجد و عظمت و کرامت را به امت اسلامی بازگرداند و زیانهای برخاسته از حرکتهای خصمانه علیه اسلام در داخل و خارج را خنثی سازد. بیداری مطلوب اسلامی باید بیش از وحدت؛ بسترساز آن باشد و خشونت و تعصب و فرقهگرایی را کنار گذارد و امت را بیهیچ خشونت و افراطگرایی به راه درست و به دین خود بازگرداند تا واقعاً مصداق بارز این آیه قرآنی در توصیف امت اسلامی گردد که فرموده است : «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ» (سوره آل عمران ـ۱۱۰): (شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان نمونه) برای مردم پدید آوردهاند که به کار پسندیده فرمان میدهید و از کار ناپسند بازمیدارید و به خداوند ایمان دارید). از موارد نهی از منکر نیز مبارزه با گروههای منحرفی است که دارای اندیشه و باورهای ویرانگر و تروریستیاند و جامعه را تکفیر میکنند و فرمان به قتل مخالفین میدهند و اموال مسلمانان و غیرمسلمانان را [برای خود] حلال میشمارند. اینکار جز با بازگشت به کتاب خدا و سنت رسول خدا و بدور از هرگونه خشونت و تعصب و افراطی و تنها با توسل به میانهگرایی و اعتدال اسلامی امکانپذیر است.
بیداری چیست؟ بیداری بر دو نوع است : بیداری فرد و بیداری امت بیداری فرد : به معنای بیداری عقل و قلب و جان یعنی خیزش آنها از غفلت و رهسپاری در راه درست و راستی است که دین بدان فرمان میدهد و دوری جستن از هرآنچه خداوند متعال و پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) از آن نهی کردهاند و اینکه در این راه ، پشت و پناه و راهنما و رهنمون وی کتاب خداوند متعال(قرآن کریم) و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) باشد.
بیداری امت : به مفهوم بازیابی آگاهی و توجه به آنست. امتها نیز همچون افراد بر اثر فشارها و عوامل داخلی یا هیپنوتیزم دشمنان و گروههای مسلط خارجی یا آنهایی که مترصد سلطهجویی بر آن در راستای خدمت به منافع و اهداف خود ـ که مسلما در تضاد با مصالح و اهداف امت قرار دارد ـ دچار ناهشیاری میشوند. بیداری اسلامی مبتنی بر دو شالوده است : یکم : کتاب خدا. دوم : سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم). بیداری مطلوب اسلامی در حال حاضر بیداری همه جانبه و در تمامی عرصهها اعم از اندیشه ، اراده ، عمل ، علم و تعلیم و اقتصاد و صنعت و کشاورزی و نیروی نظامی و ... است تا مجد و عظمت امت بدان بازگردانده شود و تبدیل به نیروی مؤثر و فعالی در عرصه سیاست بینالمللی و روابط انسانی و نیز در تعامل با کشورهای کوچک و بزرگ دنیا گردد. اسلام هرگز نمیپذیرد که کشورهای اسلامی همچون گذشته ، مرکزی برای استعمارگران و دشمنان مغول و تاتار و صلیبی و صهیونیستها و دیگران شود ؛ مسلمانان در گذشته گرفتاریهای بسیار بزرگی داشتند و دچار زلزلههای شدیدی شدند ولی زمانی که هشیار گشتند و خیزش کردند و امت از خواب خود بیدار شد توانست تمامی دشمنان را شکست دهد. این امت تنها با قدرت و همبستگی و وحدت صف و هدف بود که توانست از آن خواب بیدار شود ؛ این امر نیز جز با ایمان و بازگشت به دین خدا و توکل بر او ـ سبحانه و تعالی ـ میسر نگردید. بیداری و خیزشی که منجر به پیروزی امت در بسیاری از عرصههای کارزار خود شد از سوی مردان بزرگ و یگانهای رهبری گردید که خود زاییده این امت بودند و شمارشان نیز بسیار بود و امت اسلامی نیز از پروراندن چنین مردانی در هر زمان و دورهای ناتوان نیست. ما نیازمند آنیم که در رویایی با مسایل سرنوشتی امت، و در مواجهه با جریانهای الحادی داخلی و خارجی و فرهنگهای از بیرون آمدهای که از هرسو ما را تهدید میکنند ، انگیزههای حماسی تندی داشته باشیم.
نقش علما و نهادها و مؤسسات علمی در تصحیح مفاهیم و فراخوان به وحدت اسلامی علمای دین ، رهبران معتدل امت و متمسکان به کتاب خدا و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و پرچمدار فراخوان به عشق و تسامح و دوستی و محبت هستند ؛ آنها نسبت به هیچکدام از پیروان طوایف اسلامی کینهای ندارند و با حکمت و اندرز نیکو و در پیروی از آی? قرآنی زیر ، دیگران را به خداوند فرامیخوانند : «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (سوره النحل ـ آیه ۱۲۵): (مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فراخوان و با آنان با روشی که بهتر باشد، چالش بورز بیگمان پروردگارت به آن کس که از راه وی بیراه شده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است). لذا در میان آنان [رهبران] ، منحرف یا افراطی یا تروریست نمییابیم ، آنها قلب تپنده این امت و صاحبان اندیشه میانهگرایی، تسامح و محبت و مهربانیاند. علمای اسلام شایستگی رهبری کشتی نجات امت را در این برهه حساس و دشواری که همه ملتها بدنبال غارت و چپاول کشورهای اسلامی هستند و میخواهند ریشه باورها و دین آنها را بزنند، دارند زیرا دشمنان بخوبی میدانند که این دین است که امت را وحدت میبخشد و آنرا به ساحل نجات میرساند. "برنارد لویس" خاورشناس آمریکایی معاصر میگوید : «ممکن است یک کشوراسلامی با تجاوز یا اشغال نظامی ساقط شود و از میان برود ولی مردم چنین کشوری، در معاملات و روابط میان خود چه بسا برای دهها سال در چارچوب قوانین اسلامی باقی خواهد ماند تا سرانجام دولت جدیدی شکل بگیرد؛ این تجربه کشورهای اسلامی است که برای دهها سال زیر یوغ استعمار زندگی کردند.» بنابراین علما و مراکز و مجامع دینی هستند که شبهات تروریستها و متعصبان و دشمنان خدا را دفع میکنند و کوس رسوایی اباطیل آنانرا میزنند؛ آنها همان گروه معتدل و رهنمونی است که باید پیشقدم شوند و کار تبلیغی و روشنگرانه را رهبری کنند. آنها اهل خدا و اهل رسول خدایند و پایبند کتاب خدا و سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) میباشند. آنها حاملان پرچم حقیقتی هستند که سلف صالح ما (رضوان الله تعالی علیهم) بر دوش داشتند و در کمال بصیرت و آگاهی به سوی خداوند متعال فرامیخوانند و در این راستا فرمان خداوند متعال و فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را به اجرا درمیآورند. اسلام پیروان خود را به مهربانی فرامیخواند و معلوم نیست چرا این متعصبان و خشکاندیشان اندیشههای افراطی و بسیار دور از اسلام واقعی و صحیح دارند؛ تروریسم، دینی را برقرار نمیکند و جامعه ای را اصلاح نمینماید و تنها آشوب و وحشت و بیم میان مردم را گسترش میدهد؛ آنها اصول دین و شالودههایی را که بر پایه ارزشهای دینی و انسانی سترگ و مبتنی بر محبت و عدالت و صلح و تسامح قرار دارند ویران میکنند. ما نور را در اختیار داریم و آنها میخواهند در تاریکی زندگی کنیم. آنها اینرا درک نمیکنند؛ روح امت ما اسلام است و جز به این دین زندگی نمیکند و جز آن، خاستگاهی ندارد و جز براساس آن وحدتی شکل نمیگیرد و جز زیر پرچم آن، پیروزیای رقم نمیخورد. علما و نهادهای دینی وظیفه دارند مفاهیم خطای دیگران را در داخل و خارج تصحیح کنند و گرایش فکری آنانرا تعدیل نمایند ، اینکار جز با بیداری عمومی اسلامی به رهبری علمای امت ، شدنی نیست زیرا خداوند متعال خود در قرآن مجید فرموده است : «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ». (سوره التوبه ـ۱۲۲): (... اما چرا از هر گروه ایشان ، دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود بازآمدند آنها را بیم دهنده باشند شاید که بپرهیزند). گفتیم که امت اسلامی در معرض یورشهای ددمنشانه و توطئههای رذیلانه و دسیسههای حساب شدهای از سوی دشمنان قسم خورده است چه از سوی داخل - آنهایی است که اجماع امت را رها کرده و بدنبال شک و شبهه در باورهای مردم و گسترش شبهات و اباطیل و افتراها علیه عقاید و شرایع اسلامی هستند- یا از سوی دشمنان خارجی یعنی کشورهای استعماری و استکبار جهانی که همواره مشوق فرقهگرایی و فتنهانگیزی و توطئهچینی و ایجاد اختلاف میان کشورهای اسلامی و میان فرقهها و مذاهب اسلامی با برافروختن آتش فتنههای جنگ سنی و شیعه و میان خود اهل سنت و از آنجا ایجاد کینه و نفرت میان همدیگر هستند. در این حالت پیوندهای جامعه میگسلد، نیروی آن تضعیف میگردد و گرفتار مسائل حزبی میشود تا دشمنان به راحتی بتوانند یکی یکی کشورهای اسلامی را از پای درآورند و منابع و مواد اولیه آنها را به یغما برند و همچون بختک بر آن سوار شوند تا هرگز نتوانند خود را از زیر سلطه آن خارج کنند تا سرانجام به صورت بازار گرمی برای بازرگانی و کالاهای آنها باشند و خود در رد? عقبماندهترین کشورها، به تکفیر و تفسیق و تبدیع یکدیگر مشغول باشند. اگر امت اسلامی در پی وحدت بخشیدن به صفوف و توحید کلمه خود باشد و همچون صف واحدی در راستای بنای دولت قدرتمند و باعظمتی قرار گیرد که در جهان از موقعیت برجستهای برخوردار باشد ، دشمنان قسم خورده هزاران مانع بر سر راهش قرار میدهند و آنرا با مشکلات فرقهای، ملی و تعصبهایمذهبی مشغول میدارند تا همواره به صورت کشورهای کوچک و ضعیف، باقی بماند.
وحدت اسلامی راه خیزش امت : پیش از این مقالهای دربار? تحقق وحدت اسلامی در شرایط معاصر و در عرصههای گوناگون زندگی نگاشتیم تا زمینهای برای وحدت همه جانبه اسلامی و در جهت تحقق فرمان الهی در این آیه شریفه قلمداد گردد : «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» (سوره الانبیاء ـ ۹۲): (به راستی این امت شماست ، امتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید.) در آن مقاله برعرصههای فرهنگی انگشت گذاردیم زیرا فرهنگ اسلامی باید خاستگاه اصلی شکلگیری یک دولت اسلامی بمثابه زیربنای وحدت امت باشد. ممکن است امت اسلامی به لحاظ نظامی شکست بخورد و یا به لحاظ سیاسی و اقتصادی ضعیف شود ولی از نظر ادبی و فرهنگی و در عرص? علوم قرآنی و حدیث نبوی یا در شعر و فنون ادبی و هنرهای تجسمی و علوم طبیعی و ابتکارات جدید و ... همچنان پایدار و استوار باقی میماند.
جنبههای فرهنگی، پایدار در برابر چالشها و رمز وحدت این امت این امر به چند دلیل است : یکم : مهمترین و عمدهترین سرچشمه فرهنگ اسلامی کتاب خدا یعنی قرآن کریم است و امت اسلامی تا هنگامی که پایبند کتاب خدا باشد و آنرا سرمشق و مقتدای خود قرار دهد و بدان عمل کند و دستور زندگیاش سازد و بمورد اجرایش گذارد ، عزت و پیشرفت و تعالی را از آن خود کرده است. دوم : سرچشمه بعدی ، سنت پیامبر اعظم (صلوات الله و سلامه علیه) است. سوم : و سرانجام سرچشم? سوم ، میراث گرانبهای اسلامی و فقه و علومی است که نیاکان ما به ارث گذاردهاند و اروپا طی قرون وسطی از آن بهره گرفت. و بسیاری از آنها را ترجمه کرد و پیشرفت و رنسانس خود را مدیون آنهاست. مهمترین عرصههای فرهنگی نیز عبارتند از : زبان، دین، سنتها و ارزشها و اخلاق و هنرها و احکام و بسیاری موارد دیگر. جنب? فرهنگی است که وجدان خلقها و اندیش? آنها را تشکیل میدهد و مهمترین ویژگی و شاخص ملتهاست؛ استعمار جهانی به سرکردگی ایالات متحده آمریکا در پی متفرق ساختن جهان اسلام و تقسیم آن به واحدهای کوچک نژادی از جمله عرب، بربر، کرد، ترکمن، سیاهپوست یا واحدهای فرقهای همچون : سنی، شیعه، اسلامی، قبطی و ... است. این استعمار بدنبال تفرقهافکنی و ایجاد اختلاف میان کشورهاست ولی با همه این احوال ، دروازهای وجود دارد که دشمنان هرگز نمیتوانند از آنجا وارد شوند این دروازه ، فرهنگ امت است ؛ امت اسلامی دارای فرهنگ دیرپایی در طول تاریخ است که از امت پاسداری کرده است؛ این عناصر یک فرهنگ است که وحدت امت را در برابر خطرات تجزیه و پراکندگی پاسداری میکند ؛ وجود فرقهها و مذاهب اسلامی و وجود علما و حکما و فقهایی که فرهنگ و ادبیات و اندیشه این امت را پاسداری کردهاند ، خود در شمار همین فرهنگ است. علوم نقلی شامل قرآن کریم، حدیث نبوی شریف و تفسیر و سیره و فقه، فرهنگی دینی جهانی و مردمی است که در تمامی کتابخانههای امت و مساجد و برنامههای درسی و آموزشی آن وجود و حضور دارد. علوم طبیعی نیز همچنان مایه افتخار امت است و آنرا علمایی از تمامی سرزمینهای اسلامی از جمله "ایران"، "مصر"، "اندلس"، "سمرقند" و دیگر جایها در آن نوآوری کردهاند که به عنوان مشهورترین این دانشمندان میتوان از "رازی" ، "خوارزمی" ، "ابن حیان" ، "الحسن بن هیثم" و "ابن سینا" و "ابن رشد" و "ابن البیطار" و بسیاری دیگر یاد کرد. همه اینها ، وحدت بخش فرهنگ امت است که با وجود هرگونه تفرقهای و به رغم پراکندگیها به امت کمک کرد تا وحدت فرهنگی و علمی و ابداعی و تاریخ مشترک خود را پاسداری کند. بنابراین فرهنگ از مهمترین عناصر وحدتبخش امت از نظر وحدت مقاصد و اهداف و منافع مشترک و هماهنگی و همکاری و حمایت از استقلال و تعادل در نظام جهانی است. فرهنگ میتواند وحدت امت را مورد حمایت قرار دهد و آنرا از عوامل تفرقه و پراکندگی و چندپارگی دور سازد.
تعصب مذهبی و فرهنگ تقریب از جمله عوامل تفرقه، اختلاف و تعصبهای مذهبی است که منجر به تضعیف امت اسلامی در برهههای زمانی طولانی شده است لذا باید فرهنگ "تقریب مذاهب اسلامی" را فعال کرد و ارتباط فرهنگی ـ فکری میان رهبران فکری و فقهی امت را افزایش داد. هدف کنفرانسهای وحدت اسلامی که همه ساله در چنین ایامی برگزار میشود نیز فعال کردن نقش وحدت و فرهنگ "تقریب" و از میان برداشتن موانع و برنامهریزی و طرحافکنی برای رویارویی با موانع موجود بر سر راه وحدت اسلامی است. کوششهای مخلصان و اندیشمندان این امت سرانجام منجر به فراخوان "تقریب" گردید و ابتدا در بیش از هفتاد سال پیش "دارالتقریب" قاهره تأسیس شد و اخیراً نیز تأسیس مجدّدی از آن صورت گرفت و فعالیتهای خود را در مقر جدیدالتأسیس خود در محله "زمالک" (قاهره) از سر گرفت. همچنانکه در "جمهوری اسلامی ایران" نیز "مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی" تأسیس شد و گروهی از برجستهترین علما و فقهای مسلمانان را در خود جای داد. "سازمان اسلامی تربیت ، فرهنگ و علوم" (ایسسکو) وابسته به "سازمانکنفرانس اسلامی" نیز در سال ۲۰۰۷ میلادی اقدام به تأسیس هیئتی برای تقریب مذاهب اسلامی نمود. در مرکز عربی مطالعات و پژوهشها نیز که افتخار ریاست آنرا بر عهده دارم شعبهای برای تقریب مذاهب اسلامی وجود دارد و مجله وزینی بنام "پژوهشها و مطالعات" به سردبیری دوست عزیزمان "علامه استاد دکتر احمد السایح" استاد "الازهر" و "قطر" و "ام القری" منتشر میشود که تاکنون چهار شماره از آن ویژ? تقریب مذاهب اسلامی انتشار یافته است. این مجامع و مراکز از جمله به این فعالیتها مشغولند : ۱ـ گسترش فرهنگ تسامح و "تقریب" مذاهب و نفی تعصبو خشونت و تفرقه. ۲ـ پایبندی به خطوط اصلی فرهنگ و تمدن اسلامی و اینکه فرهنگ "تقریب" تبدیل به موضع اسلامی عمومی گردد تا مانع از تجاوز مسلمانان به حقوق یکدیگر و حتی مانع از تجاوز بر هرکس با هر دین و مذهبی گردد زیرا اسلام اصل تجاوز را ردّ میکند.
موانع موجود بر سر راه وحدت : جهان زیر سلطه قدرتمندان است و ضعفا در آن جایی ندارند و وضع جهان معاصر نیز ایجاب میکند که کشورهای اسلامی با هم متحد و یکپارچه شوند و در رویارویی با نیروهای درگیر جهانی و آنهایی که در راستای چپاول ثروتها و سرنوشت کشورهای کوچک و ضعیف میکوشند ، یکپارچه ایستادگی کنند. امت اسلامی از نعمتهای بزرگ خدادادی برخورداراست و دارای امکانات و تواناییهای فراوانی است که اگر متحد گردد به عنوان یک ابرقدرت جهانی مطرح میشود.
موانع و علل عدم چنین وحدتی چیست؟ یکم : فرقهگرایی و نژادگرایی که از سوی دشمنان مورد سوء استفاده قرار میگیرد تا از آن عاملی برای افزودن تفرقه و پراکندگی مسلمانان بهره گیرند و به فتنهانگیزی و دسیسهچینی بپردازند تا این درگیریهای فرقهای و نژادی همواره پابرجا بماند و مسلمانان همچنان متفرق و پراکنده باشند. دوم : ملیگرایی ، تعصبهای مذهبی ، قومی ، نژادی و قبیلهای : دشمنان اسلام همواره از ضعف مسلمانان و تفرقه و پراکندگی آنها سوء استفاده کرده و اندیشههایی برای تأسیس کشورهای کوچک ملی را مطرح ساختهاند تا این کشورها همواره در جنگ و نزاع با یکدیگر و درگیر اختلافهای فرقهای و نژادی و قومی خود باشند و کار استعمارگران برای غارت ثروتهای ملی آنها را آسان گردانند. در این میان وظیفه اندیشمندان و خردمندان این امت و علمای بزرگوار آن ، نفی هرگونه نژادپرستی و تعصب و نیز گسترش فرهنگ برادری و محبت و تسامح در میان همگان است زیرا این امت به مصداق آیه کریمه زیر امت واحدی بشمار میرود :«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»(سوره انبیاء ـ۹۲) : (به راستی این امت شماست ، امتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید.)
سوم : دخالتهای بیگانه به صورت نیروهای نظامی آنچنانکه در مورد عراق و افغانستان صورت گرفت یا به شکل سلطه بر جنبههای فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی.
تأثیر تعصبهای مذهبی بر امت : ۱ـ تعصب باعث تفرقه امت و پراکندگی و چند دستگی آن میشود. در محیط تعصبآمیز، هر مذهب خود را برحق و دیگران را باطل میداند و بسیاری از پیروان مذاهب بخود جرأت میدهند ، پیروان دیگر مذاهب و فرق اسلامی را به صرف اختلاف با مذهب خود ـ حتی اگر در فروع باشد و ربطی به اصول نداشته باشد ـ تکفیر و تفسیق کنند. ۲ـ تعصب سرمنشأ جهل میشود زیرا کسانی که نسبت به مذهب معینی تعصب میورزند خود را در چارچوب همان مذهب زندانی میکنند و هرگز نمیتوانند دیدگاههای دیگر را مورد بحث و بررسی قرار دهند و همانگونه که "امام شافعی" (رضی الله عنه) گفته است : «تنها جاهلانند که تعصب میورزند.» ۳ـ کسانی که نسبت به دیدگاه معینی تعصب میورزند نظر خود را امر مسلمی میپندارد حتی اگر با کتاب خدا و سنت نبوی در تعارض باشد. پیشوایان مذاهب هم بشرند و بشر هم همواره جایزالخطاست. پیشوایان دینی (رحمة الله علیهم) به پیروان خود فرمان دادهاند همواره از حجت و استدلال بهره جویند حتی اگر مخالف نظر آنان باشد زیرا هرکس بنابر نظر خودش مورد بازخواست قرار میگیرد مگر پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم). بدین ترتیب فرد متعصّب ، مخالف رهبر و پیشوای مذهب خود و مخالف کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) است. ۴ـ افراد متعصب نسبت به پیشوایان مذاهب مخالف مذهب خویش ، ادب را رعایت نمیکنند. این پیشوایان از سلف صالح بشمار میروند و احترام و گرامیداشت آنان واجب است ولی متعصبان ، زشتترین الفاظ و دشنامها را نثار ایشان میکنند. حال آنکه خداوند متعال این متعصبان را نکوهش کرده میفرماید : «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ» (سوره الانعام ـ۱۵۹): (تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه میکردند آگاه میسازد.)
نظر پیشوایان مذاهب : ۱ـ امام "احمدبن حنبل" (رحمة الله علیه) گفته است : «از من تقلید مکن، از فلانی و بهمان نیز تقلید مکن؛ بجای اینکار از همان جایی که آنها گرفتهاند، بگیر.» و فرمود : «هرکس حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) را ردّ کند در آستان? هلاک قرار دارد.» ۲ـ "امام مالک" (رحمة الله علیه) نیز میگوید : «من هم بشرم و بر خطا یا صواب میروم ولی شما به دیدگاههای من بنگرید هرآنچه با کتاب خدا و سنت پیامبر همخوانی داشت بگیرید و هرآنچه با آن موافق نبود ، رها سازید.» و میگوید : «هرکس مسؤول گفتههای خویش است مگر پیامبراکرم (صلی الله علیه و سلم)». ۳ـ "امام ابوحنیفه" (رحمة الله علیه) میگوید : «هر حدیثی که صحیح باشد دیدگاه من همان است.» و فرمود : «حرام است کسی که دلیل مرا نمیداند از فتوایم سخن گوید چه ما نیز بشریم و امروز چیزی میگوییم و فردا از آن عدول میکنیم» یعنی طبق دلیلی که به نظرش ارجح میآید ، نظر میدهد. و میگوید : «اگر سخنم مخالف با کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بود ، آنرا به کناری نهید.» ۴ـ "امام شافعی" (رحمة الله علیه) میگوید : «مسلمانان بر این قول اجماع دارند که اگر برای کسی سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) روشن شده باشد نمیتواند به صرف گفته و نظر کسی، آنرا نادیده بگیرد.» و نیز میگوید : «اگر در کتابم موردی بر خلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) یافتید، سنت پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را بگیرید و سخن مرا رها کنید.» بدین ترتیب میبینیم که پیشوایان مذهبی (رحمة الله علیهم) همواره از پیروان و مقلدان خود خواستهاند که به دنبال دلیل باشند حتی اگر با دیدگاهها و نظرشان مخالف بود ولی این متعصبان جزماندیش هستند که هم با سخنان پیشوایان خود و هم با خدا و رسول مخالفت کردند. "امام الشوکانی" میگوید : «چنانچه اجماع پیشوایان مذاهب چهارگانه [اهل سنت] مبنی بر پیشی داشتن نص نسبت به دیدگاههای ایشان بر تو مسجّل گشت ، بدان آن عالمی که به این عمل کرد و گفته اهل مذهب را رها ساخت با گفتههای پیشوایان مذهب ، همراهی کرده است وآن کس که سخنان اهل مذهب را بر نص مقدّم دانست با خدا و رسول خدا و پیشوای مذهب خود و دیگر علمای اسلام مخالفت ورزیده است.» تعصبهای کورکورانه نسبت به مذاهب ، بزرگترین بیماری است که امت گرفتار آن گشته و مسلمانان را به این تفرقه و ضعف و پراکندگی و عقب ماندگی که امروزه شاهدش هستیم رسانده و آنرا لقمه آمادهای برای استعمارگران و چپاول آنان از سوی دشمنان گردانده است. مراجع بزرگ سنی و شیعه گذشته و حال تعصب، تعصب و تکفیر را تحریم کردهاند : مراجع بزرگ سنی و بویژه کسانی که متهم به تعصب و تکفیر شدهاند خود از تکفیر و تعصب نهی کردهاند و این نشانگر برائت آنها از چنان تهمتهایی است و معلوم میشود که پیروان متعصبشان چنین نسبتهای ناروایی به آنها دادهاند تا سادهدلان و آنهایی را که از ضعف علم شرعی برخوردارند ، به سوی خود کشانند. لذا میبینیم که متعصبان و تکفیرکنندگان همواره از جاهلان بودهاند و چه درست گفته "امام شافعی" که: «تنها جاهلان ، تعصب میورزند.» ائمه اهل بیت [علیهم السلام] نیز از تعصب و تکفیر نهی فرمودهاند. اینک برخی سخنان مراجع بزرگ سنی و شیعه در این باره : یکم : صحابی بزرگوار "انس بن مالک" : "ابی یعلی" از "یزید الرقاشی" روایت کرده که به "انس بن مالک" گفتند : ای اباحمزه ، برخی ما را به کفر و شرک متهم میکنند ؛ گفت : «آنها بدترین مردمان هستند.» دوم : "امام احمد بن حنبل" میگوید : «وجوب و تحریم و عقاب و ثواب و تکفیر و تفسیق مربوط به خداوند متعال و رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) است و هیچکس حق صدور حکم در این موارد را ندارد و مردم وظیفه دارند آنچه را خدا و رسول واجب گرداندهاند بپذیرند و آنچه را پیامبراکرم (ص) خبر داده است ، تصدیق کنند. سوم : "امام الطحاوی" میگوید : «آنها اهل قبله هستند و مادام چیزی در ایشان ندیدهایم آنها را به کفر و شرک و نفاق متهم نمیکنیم از درونشان نیز خداوند متعال آگاه است زیرا ما فرمان داریم که حکم به ظاهر کنیم و از گمان و پیروی از آنچه نمیدانیم ، نهی شدهایم.» چهارم : "امام ابن تیمیة" میگوید : «چنانچه سخنی کفر باشد باید صاحب آن سخن را تکفیر کرد و گفته شود هرکس چنین گوید کافر است ولی شخص معینی را که چنان گفته است نباید تکفیر کرد مگر زمانی که حجتی مطرح شود که تارک آنرا تکفیر نماید.» و میگوید : «در مورد سخنانی که صاحب سخن را تکفیر میکند ممکن است به صورتی باشد که متون مرجع شناخت حقیقت به وی نرسیده باشد و یا ممکن است رسیده باشد ولی به نظر وی مسلم نباشد یا نتواند آنرا درک کند و ای بسا شبههای برایش مطرح باشد که خداوند او را معذور میدارد.» و میگوید : «کفر از جمله احکام شرعی است و هرکس مخالف چیزی به لحاظ عقلی بود نمیتوان او را کافر پنداشت و تنها زمانی که کسی قائل به کفری در شریعت بود میتوان او را کافر دانست.» پنجم : "امام غزالی" ، ابوحامد الغزالی" گوید : «آنچه هر محصل باید بدان گرایش داشته باشد اینکه به هر راه از تکفیر کسی اجتناب ورزد زیرا مباح داشتن خون و مال نمازگزاران رو به قبلهای که "لا اله الا الله" میگویند، خطاست و خطای در ترک هزار کافر سادهتر از خطای ریختن به انداز? یک شاخ حجامت از خون فرد مسلمان است.» ششم : "شیخ محمد بن عبدالوهاب" ادعاهای زیادی از تکفیر و تفسیق و تبدیع و تعدّی به صورت صحبت علیه اولیاء و صالحان علیه این شیخ مطرح شده و حتی اهانت به ساحت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و مقام اهل بیت نیز به وی داده شده است ولی میبینیم که او در رسالهها و نوشتههای خود هم? اینها را کاملاً انکار میکند و این بدان معناست که آنچه به وی نسبت داده میشود ادّعای دروغگویانی است که خود را به وی منسوب میدانند؛ خدای همه دروغگویان را لعنت کناد! او در نامهای خطاب به مردم "قصیم" میگوید : «بر شما پنهان نمانده که به اطلاعم رسیده نام? "سلیمان بن لحیم" را دیدهاید و او آنرا پذیرفته و برخی وابستگان به وی آنرا تأیید کردهاند ولی خدا میداند که او به من افتراهایی نسبت داده که هرگز نگفته و به آنها حتی نیندیشیدهام از جمله اینکه ادعا میکند : ـ من کتابهای مذاهب چهارگانه [اهل سنت] را باطل دانستهام. ـ من میگویم : مردم از ششصد سال پیش تا حالا چیزی نیستند. ـ من مدعی اجتهاد هستم. ـ من خارج از سنتها هستم. ـ من میگویم که اختلاف علما، بدبختی است. ـ من متوسلان به صالحان را تکفیر میکنم. ـ من "البویصری" را تکفیر کردهام چون گفته است : "یا أکرم الخلق". ـ من میگویم اگر قادر به ویران ساختن گنبد رسول خدا بودم آنرا ویران میکردم. ـ اگر کعبه در اختیارم بود ناودان آنرا برمیداشتم و بجای آن ناودانی چوبی قرار میدادم. ـ من زیارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را حرام دانستهام. ـ من "ابن الفارض" و "ابن عربی" را تکفیر کردهام. ـ من کتابهای "دلائل الخیرات" و "روضة الریاض" را آتش زدهام و این یک را "روضة الشیاطین" نامیدهام. پاسخ من به هم? این موارد آنست که میگویم : پناه بر خدا که اینها همه بهتان بزرگی است.» از این سخن روشن میشود که او تکفیر مسلمانان یا بیان گفتههایی از آنچه بیان شد را برنمیتابد. "ابن عبدالوهاب" رسال? دیگری در همین مضمون دارد که آنرا برای "السویدی" ـ از علمای اهل عراق در پاسخ به پرسشهای او در خصوص سخنان فوقالذکری که از وی نقل شده ارسال داشته و همه را نفی کرده است. در این رساله مطلب اضافهای هم آمده است و آن اینکه "السویدی" میپرسد : میگویند "محمد بن عبدالوهاب" هم? مسلمانان به استثنای پیروان خود را تکفیر میکند ، در پاسخ میگوید : شگفتا که چگونه چنین سخنی با عقل یک خردمند سازگاری دارد و آیا یک مسلمان ، چنین سخنی میگوید؟ و این بدان معناست که به نظر وی کسی که مسلمانان را تکفیر کند ، از اسلام خارج شده است. هفتم : "شیخ عبدالعزیز بن باز" مفتی سابق "عربستان سعودی" : او در سخنانی خطاب به جوانان مبلغی که در تکفیر دیگران شتاب بخرج میدهند ضمن برحذر داشتن ایشان از تکفیر و تفسیق و تبدیع دیگران (بدون دلیل یا برهان موجه) میگوید : پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : «هرکس به برادرش بگوید ای کافر [او را کافر خطاب کند] به یکی از دو عذاب گرفتار میشود» این حدیث متفق علیه است. هشتم : بیانیه هیئت علمای بزرگ عربستان سعودی : شورای هیئت علمای بزرگ عربستان سعودی در یک بیانیه مفصّل اعلام کرده که اسلام از باور به تکفیر خطای دیگران، بری است و آنچه در برخی کشورها بنام دین و به صورت ریختن خون بیگناهان و منفجر ساختن خانهها و خودروها و اماکن عمومی و خصوصی و ویران ساختن مراکز صورت میگیرد عملی جنایتکارانه است و اسلام و نیز هر مسلمانیکه به خداوند متعال و روز جزا ایمان داشته باشد ، از آن بری است. در این بیانیه توضیح داده شده که هرکس به بهان? تکفیر دیگران به چنین کارهایی دست زند ، اقدامی برخاسته از اندیشههای انحرافی و عقیدهای گمراه مرتکب شده و بار گناه و جرم آن را بر دوش دارد و هرگز کارش برای اسلام و مسلمانان منظور نمیگردد ؛ این بیانیه میگوید : « تکفیر ، حکمی شرعی است که به خدا و رسول خدا بازمیگردد و همچنانکه حلال و حرام و وجوب و ... به خدا و رسول مربوط میشود تکفیر نیز چنین است و هر قول یا فعلی که به عنوان کفر توصیف شود ، به معنای کفربزرگی که کسی را از دین خارج سازد نیست. نهم : "آیة الله العظمی شیخ حسین وحید خراسانی" "آیة اللهالعظمی شیخ حسین وحیدخراسانی" از مراجع بزرگ قم (جمهوری اسلامی ایران) در گفتگویی با سایت (العربیة نت) تأکید کرده که فتوایی مبنی بر همزیستی با اهل سنت و ایستادن در کنار ایشان بهنگام بیماری و مرگ و گرفتاری و کمک به نیازمندان ایشان صادر کرده است و در عین حال آنچه را یک سایت خبری مبنی بر تکفیر [پیروان] مذاهب چهارگانه اهل سنت از سوی ایشان نقل کرده ، تکذیب کرده است. در فتوای ایشان آمده است : «هرکس شهادت به وحدانیّت خداوند متعال و رسالت پیامبر اکرم خاتمالانبیاء (صلی الله علیه و آله وسلم) دهد مسلمان است و جان و عرض و مالش همچون پیروان مذهب جعفری ، مصون و محترم است.» و افزوده شده است : «وظیف? شرعی شما آنست که با هرکس که شهادتین گفته باشد ـ حتی اگر شما را کافر بشمارد ـ به نیکی برخورد کنید و به بهترین شکل ، تعامل داشته باشید و اگر با شما برخورد خوبی هم نداشتند باید پایبند اخلاق پیشوایان ما باشید و هرگز از راه حق و عدالتی که پیروانشان را بدان فراخوانده و ملزم کردهاند ، عدول نورزید. اگر کسی از ایشان بیمار شود باید او را عیادت و زیارت کنید و اگر کسی از آنها بمیرد باید بر جنازهاش حاضر شوید و تشییع کنید و اگر نیازی پیش شما آورد نیازش را برآورده سازید و حتما باید تسلیم حکم خداوند متعالی باشید که در قرآن مجید میگوید :« وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (سوره المائده ـ آیه ۸): (ای مؤمنان برای خداوند بپا خیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی، شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است...) و اینکه طبق گفته خداوند متعال عمل کنید که فرمود : «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» (سوره النساء ـ آیه۹۴) : (ای مؤمنان چون برای جهاد در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید : تو مؤمن نیستی.) این مشت نمونه خروار از گفتهها و سخنان علمای بزرگ و پیشوایان دینی ما (رحمة الله علیهم) در منع تکفیر مسلمانان است و اینک برای ما روشن گشته که تکفیر مسلمانان بر اثر ارتکاب معصیت و همراه با ایمان و اقرار شهادتین ، جایز نیست. در حدیثی به نقل از "انس بن مالک" (رضی الله عنه" آمده که میگوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : «سه چیز از اصل ایمان است (۱) کاری به گویند? "لااله الاالله" نداشتن و او را برای ارتکاب گناه تکفیر نکردن و از اسلام خارج نداشتن و (۲) جهادی که از هنگام بعثت تا آنگاه که امتم با دجّال جهاد کنند همواره باید باشد و جور ستمکاران و عدل دادگران آنرا باطل نمیسازد و سرانجام (۳) ایمان به قدر.». "سید احمد مشهور الحداد" میگوید : «اجماع بر آن شده که هیچکس از اهل قبله تکفیر نشود مگر آنکه قائل به نفی صانع متعال جل و علا یا شرک آشکاری که هیچ تأویل و تفسیری نپذیرد و یا انکار نبوت یا انکار ضرورت دین یا انکار [حدیث] متواتر یا مجمع علیه از ضروریات دین ، باشد.»
فراخوان تقریب به بار مینشیند فراخوان تقریب مذاهب ، فراخوان آگاهانه و هوشمندی است که هم? بخشهای امت را دربرمیگیرد و در پی وحدت کلمه و ایجاد وحدت نیرومندی است که حمایت از اسلام و مسلمانان و دفع شرّ دشمنان قسم خورده و نیز ابلهان و نادانان و منحرفان فکری مدعی تعصب و تروریسم است ؛ در این میان تفاوتی نمیکند که تعصب و افراط گرایی فکری باشد یا مسلحانه یا دیگران را متهم به کفر نماید یا به دارایی ایشان تجاوز کند و به ناموس آنها تعدی نماید چرا که تکفیر ، انفجار و خرابکاری در پی دارد. کسی که مردم را تکفیر میکند و اینکار را با عملیات تروریستی و قتل و تباهی دنبال میکند بر این باور است که برای رضای خدا چنین میکند که در هر دو صورت برخطاست هم به دلیل تکفیر مسلمانان و هم بخاطر قتل نفسی که خداوند آنرا ـ جز به حق ـ حرام دانسته است. اینک پدید? تعصبهای مذهبی و تکفیر از سوی متعصبان مذهبی تا حدودی کاهش پیدا کرده و از این نظر به فراخوان خردمندان امت از میان فقها و علما و صاحبنظران لبیک گفته شده است ؛ پیش از این دیدیم که چگونه علمای پیشین و پسین ، تعصب و تکفیر و تروریسم را به هر شکل و صورتی محکوم کردهاند. کشورهای سنی مذهب نیز اقدام به استفاده از فقه شیعه در قوانین خود کردهاند و شیعیان پشت سر اهل سنت و اهل سنت پشت سر شیعیان به نماز میایستند. این پدیده در کنفرانسهای وحدت اسلامی به شکل کاملاً آشکاری بروز یافته است ؛ در این کنفرانسها همگان اعم از سنی و شیعه پشت سر یک امام به نماز میایستند ، دربار? این پیشرفتها در فقه و اندیشه دو طرف و اجتهادهای آنها به طرح برخی مثالهای سمبلیک خواهیم پرداخت : یکم : در مراسم گشایش بیست و یکمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی "آیة الله هاشمی رفسنجانی" در سخنرانی خود خواهان متوقف شدن سب صحابه و علمای سلف شد و حکم به تحریم اینکار داد؛ این پدیده تا پیش از آن از سوی عامه مردم و بسیاری از علما صورت میگرفت. دوم : مسئله طهارت اهل کتاب که دوست عزیز ما "حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمدحسن زمانی" کتابی درباره این موضوع نگاشته و نظر و دیدگاه خود را در کنفرانسی عمومی با ارائه مقاله مهم و پختهای دراین باره مطرح ساخته است و طهارت ایشان را نتیجه گرفته است. ما درباره دیدگاههای وی مناقشههای فراوانی داشتیم و ترجمه این کتاب به زبان عربی را پیشنهاد دادیم زیرا از اهمیت فراوانی برخوردار است. سوم : مسئله قمه زنی که در مراسم مربوط به ایام عزاداری امام حسین (رضی الله عنه) صورت میگرفت و به وجهه اسلام آسیب میرساند و سال گذشته و سال پیش از آن بسیاری از علما حکم به تحریم آن دادند و خواهان عزاداری در شأن و مقام آنحضرت (سلام الله علیه) شدند. چهارم : از جمله جدیدترین اجتهادها ، اجتهاد و دیدگاه صادره از سوی "شیخ حسن الصفّار" ـ از بزرگترین علمای شیعی مذهب در عربستان سعودی ـ است که در فراخوان برادران شیعه برای نماز گزاردن پشت سر امام اهل سنت مساجد و بویژه در ایام حج و عمره تبلور یافته است. او از شیعیان خواسته تا اقدام به برگزاری نمازهای جماعت جدایی نکنند تا وحدت مسلمانان بارزتر باشد و چیزی این جماعتها را از یکدیگر جدا نسازد ؛ پیش از این ، افراطیون شیعه ، زیر بار نماز خواندن پشت سر امام سنی مذهب نمیرفتند همچنانکه متعصبان اهل سنت نیز اقتدا به امام جماعت شیعی را نمیپذیرفتند. پنجم : گردآوری احادیث مورد اتفاق شیعه و اهل سنت که زیر نظر "مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی" ، انجام گرفته است. اجتهادهای بسیاری از سوی طرفین وجود دارد که برای اجتناب از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری میکنیم و ایبسا در آینده طی مقاله مستقلی ـ انشاءالله تعالی ـ بدان خواهیم پرداخت. ششم : "مصر" در قوانین احوال شخصی برای مدتهای مدید تنها به مذهب حنفی استناد میکرد ولی طی تحولات قانونگذاری بعدی ، مقرر داشت که از همه مذاهب اسلامی و بویژه مذهب شیعه امامی نیز استفاده کند. هفتم : دانشگاهها و دانشکدههایی در "جمهوری اسلامی ایران" وجود دارد که در آنها [فقه] مذاهب مختلف اسلامی تدریس میشود همچنانکه در "الازهر" نیز [فقه] مذهب جعفری اثنی عشری مورد تدریس قرار میگیرد ؛ پیش از این نیز شیخ اسبق الازهر "شیخ محمود شلتوت" (رحمة الله علیه) فتوایی در جواز تعبّد بر مذهب جعفری صادر کرده بود. به نظر ما در آینده همکاری میان علمای فقه سنی و شیعه افزایش پیدا خواهد کرد و مذاهب مختلف در راستای خدمت به اسلام و مسلمانان ، استفاد? بیشتری از یکدیگر خواهند کرد.
منابع و مآخذ : ۱ـ قرآن مجید. ۲ـ کتب صحاح. ۳ـ "الوحدة الاسلامیة سبیل نهضة الأمة" ـ الاستاذ الدکتور محمدحسن تبرائیان و الاستاذ الدکتور احمد السایح و المستشار توفیق علی وهبه ـ المرکز العربی للدراسات و البحوث ـ قاهره. ۴ـ "زیارة الی ایران من أجل الوحدة و التقریب بینالمذاهب الاسلامیة" ـ المستشار توفیق علی وهبه. ۵ ـ "الوحدة الاسلامیة" ـ استادنا الامام الشیخ محمد ابوزهرة. ۶ـ "المقدمة" ـ "ابن خلدون". ۷ـ مجموع فتاوی "ابن تیمیة". ۸ ـ "رسائل الشیخ محمدبن عبدالوهاب". ۹ـ النبوات لابن تیمیة. ۱۰ـ الجهاد فی الاسلام و القانون الدولی العام ـ مطالعهای مقایسهای ـ المستشار توفیق علی وهبه. ۱۱ـ البدایة و النهایة. ۱۲ـ "الاسلام فی مواجهة أعدائه" ـ المستشار توفیق علی وهبه. ۱۳ـ الاسلام أمام افتراءات المفترین ـ المستشار توفیق علی وهبه. ۱۴ـ الفرصة السانحة ـ رئیس جمهور اسبق آمریکا ـ ریچارد نیکسون. ۱۵ـ ابن تیمیة بین نقیضین : مشیخته للاسلام و اتهامه بالکفر و الزندقة ـ "السعید بدیر ألماظ". ۱۶ـ جوانب من عظمة الاسلام المفتری علیه ـ "محمد عبدالفتاح عفیفی". ۱۷ـ التحذیر من المجازفة بالتکفیر ـ "السید محمد علوی المالکی". ۱۸ـ "الاسلام بلا فرق" ـ "الشیخ الدکتور أحمد محمود کریمة". ۱۹ـ هذا هوالاسلام ـ گفتگویی آرام با پاپ واتیکان ـ فضیلة شیخ الأزهر الاستاذ الدکتور محمد سید طنطاوی. ۲۰ـ محمد رسولالله ـ انا کفیناک المستهزئین ـ "استاد دکتر أحمد عبدالرحیم السایح و المستشار توفیق علی وهبه. ۲۱ـ الوحدة الاسلامیة فی السنة النبویة ـ استاد دکتر أبولبابة حسین. ۲۲ـ المستقبل السیاسی للأمة الاسلامیة ـ استاد "دکتر صوفی أبوطالب". ۲۳ـ وحدة الثقافة و وحدة الأمة ـ "الدکتور حسن حنفی". ۲۴ـ التکامل السیاسی بین دول العالم الاسلامی ـ دکتر محمد عبدالرزاق و السید ابراهیم الطبطبائی ـ منتشره در کتاب : "مستقبل العالم الاسلامی". ۲۵ـ التکامل الاقتصادی بین دول العالم الاسلامی ـ "دکتر محمد عبدالحلیم عمر". ۲۶ـ وحدة الامة الاسلامیة واجب شرعی یجب تحقیقه فی ظل العولمة ـ "دکتر اسماعیل شلبی". ۲۷ـ نصر بلا حرب ـ "ریچارد نیکسون". ۲۸ـ شبهات و انحرافات فی التفکیر الاسلامی المعاصر ـ "المستشار توفیق علی وهبه". ۲۹ـ الاسلام شریعة الحیاة ـ " المستشار توفیق علی وهبه". ۳۰ـ الاقتصاد فی الاعتقاد ـ "الامام ابوحامد الغزالی". ۳۱ـ التکفیر بینالدین و السیاسة ـ محمد یونس ـ تقدیم دکتر عبدالمعطی بیومی. ۳۲ـ فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقة ـ الامام أبوحامد الغزالی ـ تحقیق "دکتر احمد عبدالرحیم السایح" و " المستشار توفیق علی وهبه". ۳۳ـ برائت علماء الدین من تکفیر الحکام و المحکومین ـ اعداد "عبدالله حجاج". ۳۴ـ العقیدة الطحاویة ـ "الامام الطحاوی". ۳۵ ـ "الاسلام و المسیحیة من الجوار الی الحوار". ۳۶ـ "الاسلام و العنف" ـ "الشیخ الدکتور یوسف القرضاوی".