تاریخ انتشار۲۸ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۵۵
کد مطلب : 510695
حجت الاسلام و المسلمین نواب:

آیت الله تسخیری تبلور افکار شهید صدر بود/ بی ادعایی ایشان زبانزد و بسیار مقید بود

رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب در رابطه با شخصیت و جایگاه آیت الله تسخیری با خبرنگار اندیشه خبرگزاری به گفت و گو نشست و تصریح کرد: آیت الله تسخیری هم فرهنگی بود، هم نهضتی و مقاومتی و هم سیاسی، همیشه مشغول فعالیت علمی بود؛ لحظه ای از نوشتن، خواندن، درس دادن و مباحثه کردن دست بر نمی داشت و پیوسته دانسته های خود را به روز می کرد و به معلومات گذشته خود تکیه نمی‌کرد.
آیت الله تسخیری تبلور افکار شهید صدر بود/ بی ادعایی ایشان زبانزد و بسیار مقید بود
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، مرحوم آیت‌ الله محمد علی تسخیری، دبیرکل اسبق مجمع تقریب و مشاور عالی رهبر انقلاب در امور جهان اسلام، مرداد ماه سال 99 در سن هفتاد و شش سالگی در اثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت. ایشان به دلیل توانمندی های علمی و آشنایی که با زبان‌های عربی و انگلیسی داشت، اقدامات بسیار مؤثری را در زمینه تقریب مذاهب و وحدت جهان اسلام انجام داد.

آیت الله تسخیری در کارنامه خود فعالیت‌های زیادی با هدف تقریب مذاهب اسلامی انجام داده و ضمن  تعامل با اهل‌سنت و علما و فرهیختگان جهان اسلام، در راستای وحدت امت اسلام گام برداشته است؛ به‌ گونه‌ای که می‌توان از او به‌ عنوان یکی از پیشگامان وحدت و اتحاد مسلمانان در جهان اسلام یاد کرد.

در آستانه سالگرد درگذشت آن اندیشمند بزرگوار پیرامون شخصیت علمی، اجتماعی و سیاسی وی با حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب به گفت و گو نشستیم که مشروح این گفت و گو در ادامه می آید:
 
سابقه آشنایی خود با آیت الله تسخیری را بفرمایید؟

آیت الله تسخیری سال 1351 توسط صدام از عراق اخراج شدند. پیش از آن نیز به خاطر آشنایی با شهید صدر دستگیر شده بودند که در آن دستگیری پدر ایشان برای وساطت و برای اینکه خطری از جمله خطر اعدام و یا تهدیدهای دیگر برای ایشان پیش نیاید، به محضر حضرت امام راحل می روند. ایشان از زندان آزاد ولی در سال 1351 از عراق اخراج می شوند.
 
مرحوم آیت الله مصباح یزدی که با افکار شهید صدر و شاگردان وی آشنا بود، به دوستان می گفتند اینها عزیزانی هستند که توسط صدام به این روزگار افتاده اند و شما سعی کنید آنها را تنها نگذارید و اجازه ندهید غریب بمانند. از جمله اشخاصی که با هم از عراق بیرون آمدند؛ آیت الله اراکی، آقای نعمانی، آقای اوحدی و خیلی های دیگر بودند و این آغاز آشنایی ما با ایشان بود.
 
با توجه به اینکه در آن سال ها هنوز نظام اسلامی برپا نشده بود و خیلی از شما بزرگوارن در مسئولیتی نبودید که ارتباط کاری داشته باشید، واسطه ارتباط بین شما در آن سال ها چه بوده است؟

بیشتر تفکر شهید صدر؛ ما ایرانی هایی بودیم که عاشق تفکر شهید صدر بودیم و این بزرگان منبع این تفکرات بودند، ما پیش آیت الله تسخیری، آیت الله حائری و ... درس های خود را شروع کردیم و حتی بنده کتاب حکومت اسلامی آقای سید کاظم حائری را ترجمه کردم و لذا از طریق این بزرگان با سرچشمه فیوضات آیت الله شهید صدر آشنا می شدیم.
 
تأثیر تفکر شهید صدر بر آیت الله تسخیری چه بود؟

تفکر شهید صدر یک تفکر انقلابی، باورمند و هدفمند و معتقد به نظام اسلامی بود که می شد با آن حکومت اسلامی و نظام اسلامی برپا کرد. این تفکر به صورت ریشه ای و عمیق در وجود مرحوم آیت الله تسخیری، سید محمد باقر حکیم، آیت الله هاشمی شاهرودی و آیت الله حائری و دیگر بزرگان است. آیت الله تسخیری، تبلور افکار شهید صدر بود. استاد ما می گفت تا آخرین لحظه هم یک لحظه از ایشان دست بر نمی داشت.
 
آیا در مبارزات سیاسی هم مشارکت داشتند؟

خیر، آیت الله تسخیری آن سال ها قبل از پیروزی انقلاب بیشتر به کارهای فرهنگی مشغول بودند. البته قبل از انقلاب، به خاطر  عراق برای تبلیغ به کویت رفته بودند اما در مبارزات ایرانی خیلی شریک نبودند و می دانستند که شرایط خیلی سختی است.
 
از ویژگیهای علمی و اخلاقی آیت الله تسخیری بگویید.

آقای تسخیری از نظر جایگاه علمی فوق العاده بودند. در نجف خوب درس خوانده بودند و وقتی به ایران آمدند، در محضر آیت الله وحید خراسانی می رفتند و سال ها این مباحث را محکم و جدی ادامه دادند. هم درس های شهید صدر و هم آیت الله وحید خراسانی را خیلی خوب خوانده بودند، خوب تدریس می کردند، اشتغالات علمی ایشان جدی بود. در کل در زندگی جدی بودند، هم  در زندگی علمی و هم در زندگی کاری.
 
ایشان از نظر اخلاقی و نفسانی شاید بی نظیرترین کسی بود که می شناختم، از بین این همه روحانی که می شناختم ایشان شاید بین 5 نفر اول باشد. خدا را شاهد می گیرم در این نزدیک به 50 سال آشنایی که با آیت الله تسخیری داشتم، واقعا بخل و حسد و کینه، نمامی، سخن چینی و ...هرگز در زندگی ایشان نبود. صفات پسندیده ای داشت، مثبت اندیش بود و روحیه با نشاط و خلاقی داشت، بسیار متدین، پاک، معتقد و مقدس بود . از لحاظ نفسانیات بر خود مسلط بود ولی ادعایی نداشت و در بی ادعایی زبانزد بود.  بسیار مقید بود، در سفرهایی که با هم بودیم، دیده بودم که اهل تهجد و نماز شب بود ولی به رخ نمی کشید.
 
راهبرد تقریب در نگاه آیت الله تسخیری چه ویژگی هایی داشت؟ نگاه وی به راهبرد تقریب چه تفاوتی با نگاه پیشینیان داشت؟

چون خط کلی مجمع تقریب را مقام معظم رهبری می دادند، هم آیت الله واعظ زاده، هم آیت الله تسخیری و هم آیت الله اراکی آن خط نورانی را پیگیری می کردند. تقریب و وحدت از دیدگاه آیت الله تسخیری از جهت نظری مفاهیم والایی داشت و از دیدگاه عملی متکی بر مقدورات بود. ایشان در جامعه ای شیعی زندگی می کرد. در جامعه ای که روحیه تشیع بسیار قوی است و می خواست با همین علمای شیعه کار را پیش ببرد. بنابراین حرف هایی هنجار شکنانه نمی زد و سعی می کرد با تکیه بر مقدورات و مستندات دینی و فهم از متون دینی این کار را پیش ببرد. آیت الله تسخیری حتی از مرحوم آیت الله واعظ زاده هم دقیق تر و محتاط تر بود و سعی می کرد در بین علمای شیعه هنجار شکنی نکند و حساسیت برنیانگیزد. هوشمندی ایشان بود  که در جده و یا در قم که حرف می زد، طوری حرف می زد که حساسیت برانگیخته نشود.
 
مدیریت ایشان بر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی چه موفقیت هایی در پی داشت؟ 

مدیریت آقای تسخیری فقط در مجمع تقریب نبود. مجمع تقریب تقریبا آخرین مدیریت اجرایی ایشان بود. مدیریت ایشان از معاونت بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی به عنوان یک نهاد انقلابی پردامنه شروع شد. از دهه 60 تا 71 معاون بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی بود. 10 سال تمام معاون آیت الله جنتی بود. در این ده سال که ایشان معاون آیت الله جنتی بود، آیت الله جنتی در کار ایشان دخالتی نمی کرد و مستقل بود. تجربه بسیار موفقی در دنیا داشت؛ هیچ جای دنیا، مسجدی، مدرسه ای و حرکتی بعد از انقلاب اسلامی آغاز نشده، مگر اینکه آیت الله تسخیری در آن نقش داشته است، برای ساخت آن کمک کرده و یا پول داده است، روحانی و یا مبلغ فرستاده است، برنامه برای آن ارسال کرده است؛ از جنوب برزیل تا ژاپن، چین، سینکیاگ،فیلیپین، استرالیا، زلاندنو ، همه جا ایشان مبلغ فرستاد و همه جا را تحت پوشش داشت.
 
به نظر من تقریب جای اصلی و بزرگ ایشان نبود. بعد از آن از 73 تا 79 رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی شد.در آن  6 سال هم پایه های این سازمان نوپدید و سازمان جدیدی که از تجمیع سازمان های مختلفی ایجاد شده بود را ساماندهی کرد. بنده هم در سازمان تبلغیات همراه ایشان بودم. مبلغ ایشان بودم و چند جا از طرف ایشان رفتم. در سازمان فرهنگ هم معاون ایشان بودم. 
 
شبی بنده، آیت الله تسخیری، آیت الله جنتی، آیت الله رشاد، مرحوم آقای عرب، ما چهار معاون خدمت مقام معظم رهبری بودیم. مقام معظم رهبری خطاب به آیت الله تسخیری فرمودند: شما 4 تا آدم مدعی می خواهید چکار کنید؟ اینها هر کدام برای خود یلی هستند، آیت الله تسخیری گفت: بله درست است که آدم های یلی هستند ولی نجیب هم هستند. مقام معظم رهبری فرمودند: بله من هم به نجابتشان شهادت می دهم. آیت الله تسخیری گفت: اینها قول داده اند با من همکاری کنند. آقا فرمودند: اگر قول داده اند که با شما همکاری کنند، مطمئن باشید که همکاری می کنند و این همکاری منشأ خیر و برکت و اقدامات خوبی خواهد شد انشاء الله.
 
آیت الله تسخیری از سال 68 و آغاز رهبری حضرت آقا تا سال 73 سه پست داشتند؛  معاون بین الملل سازمان تبلیغات، دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت و  معاون بین الملل دفتر مقاوم معظم رهبری بودند.
 
سال 71 مسئولیت سازمان تبلیغات را به بنده سپردند و خود ایشان در دفتر رهبری و مجمع جهانی اهل بیت(ع) بودند. از سال 73 معاونت بین الملل سازمان تبلیغات در سازمان فرهنگ ادغام شد و ما ماندیم. ایشان شاکله بین الملل دفتر مقام معظم رهبری را شکل دادند، ساماندهی کرده و ارتباطات با علما را خیلی فعال کردند. در مرجعیت آقا در جهان خیلی نقش داشتند و در جا انداختن مقام معظم رهبری به عنوان ولی فقیه در ایران به عنوان ام القری جهان اسلام نقش چشمگیری داشتند و این نقش گسترده را توانستند به جایی برسانند که موجب رشد و گسترش امروز شد.
 
بیش از 20 سفر خارجی به همراه آیت الله تسخیری بودم. در همه این سفرها ما با محمد سلیم العوا، کاندید ریاست جمهوری مصر، فهمی هویدی و رهبران مصر چه شیعه و چه سنی جلسات خیلی طولانی و مفصل و گفت و گوهای خیلی جدی و پایه ای داشتیم. مثلا سلیم العوا با رهبران نهضت ها در لبنان، سوریه، عراق و ...مرتبط بود و آیت الله تسخیری در این ارتباطات نقش داشت و با آنها ارتباط دوستانه و  برادرانه داشت و در مورد مبانی فکری با آنها گفت و گو می کرد.
 
ریاست آیت الله تسخیری بر سازمان فرهنگ که تمام شد، دوره ریاست آیت الله واعظ زده بر مجمع تقریب هم تمام شد و آیت الله تسخیری، ریاست مجمع تقریب را بر عهده گرفت. با عقبه ای که داشت و شناختی که در دفتر بین الملل مقام معظم رهبری پیدا کرده بود، از شناخت ده ساله ای که در سازمان تبلیغات به دست آورده بود، از شناختی که طی شش سال در سازمان فرهنگ و ارتباطات به دست آورده بود، همه این عقبه ها و خود تفکر تقریبی شهید صدر و تربیت آیت الله تسخیری بر این مبنا، همه دست به دست هم داد که یک وجود منحصر به فردی شوند که دومی نداشت و به تعبیر حضرت آقا زبان گویای اسلام و تشیع بود.
 
همه جا صحبت و استدلال می کرد. پای ثابت صدها کنفرانس بین المللی در جهان بود. بارها با هم به مصر رفته و در اجلاس های جهانی شرکت کردیم. جده، مالزی، اندونزی، فیلیپین، عراق، سوریه، لبنان، روسیه، بحرین، امارات، قطر و ..رفتیم و در گفت و گوهای ایشان شرکت داشتم.  اگر امروز در زمینه بین الملل چیزی می دانم، به خاطر وجود ایشان بود که دستم بگرفت و پا به پا برد. من در مقابل استادم، نور چشمم و برادر بزرگترم، احساس کوچکی می کردم. این احساس کوچکی خیلی چیزها را به من یاد داد. زبان عربی من در همان سنین جوانی و قبل از انقلاب اسلامی در خدمت ایشان تکمیل شد. روزی در لابی هتلی ایستاده بودم و داشتم مصاحبه می کردم، آیت الله تسخیری از بالا بنده را تماشا می کردند، گفتم خجالت نکشیدید؟ زشت نبود؟ من بد جواب نمی دادم؟ گفتند خیر من بالا ایستاده بودم و افتخار می کردم  که زحمات من نتیجه و ثمره داده است. مشوق خیلی خوبی بود. نگاه منفی نداشت. در تقریب هم همین کافی است که نگاهت منفی نباشد. اگر نگاهت منفی نباشد، بقیه مشکلات حل می شود، یعنی اگر مسلمان دیگر را برادر خود بدانی و با او تعامل داشته باشی، مشکلاتت حل می شود. آیت الله تسخیری این نگاه را ذاتا داشت و نیازی به تلقین نداشت، بلکه در وجودش بود.
 
آیت الله تسخیری بر چه چیزی تکیه داشتند که توانستند کشورهای مختلف با نگرش ها و زبان های مختلف را به هم پیوند دهند و بر چه محورهایی تأکید داشتند؟    

بر امت اسلامی؛ ایشان همه جا ضررهای اختلاف و بلایی را که امت اسلامی از آن رنج می برد را گوشزد می کرد، فقط کار تبلیغی نمی کرد، کار سیاسی هم می کرد. در اغلب جلسات و کنفرانس های اسلامی از ایشان دعوت می کردند.
 
سعود فیصل، وزیر خارجه مرحوم عربستان به من می گفت به دوستت بگو اینقدر به من نگوید مرتجع و عقب مانده و ... آیت الله تسخیری به شوخی به او می گفت که عقب مانده ای، مرتجعی و ...او می گفت من تحصیل کرده ام چرا اینطوری به من می گوید؟ 
 
آیت الله تسخیری، هم سیاسی و هم مبارزاتی بود، یعنی فقط کار تبلیغی نمی کرد. ایشان در بنیانگذاری خیلی از نهضت های مقاومت مثل حماس و حزب الله و حرکت هایی که در میانمار، کشمیر، فیلیپین، بوسنی و هرزگوین و ... می شد، نقش داشت. قبل از زمان صدام در حرکت های مبازراتی علیه صدام در عراق نقش کلیدی داشت، آیت الله تسخیری سه بعدی بود؛ هم فرهنگی بود، هم نهضتی و مقاومتی و هم سیاسی.
 
چون تجریبات ایشان در سازمان تبلیغات، سازمان فرهنگ و معاونت بین الملل رهبری همه با هم جمع شد، صدها سفر در آن سال ها  از سال 57 تا سالی که ریاست مجمع تقریب را بر عهده گرفت، داشت. تقریبا حدود 22 سال طول کشید. در این 22 سال چه حجم از سفرها رفت و چقدر فعالیت کرد، همه اینها یک خبرگی و یک صلاحیت و یک تجربه اندوزی برایشان به وجود آورد و با این تجربه، دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی شد. بنابراین دریایی از فکر و اندیشه و علم و فهم سر این کار قرار گرفت، کسی که تجربه قوی داشت، با این تجربه خیلی در تقریب و برگزاری اجلاس های آن موفق بود.
 
به نظر شما پروژه تقریب چه خطراتی را از سر جمهوری اسلامی و دنیای اسلام دور کرد؟

پروژه تقریب و پروژه اسلام، مقاومت و دفاع از نهضت ها جزئی از هویت انقلاب اسلامی و خیلی  فراتر از این سوال است. ما نام اسلامی را بر انقلاب گذاشته ایم نه شیعی را یعنی تقریب هم جزئی از پروژه بزرگ انقلاب اسلامی است. پروژه بزرگ انقلاب اسلامی چیست؟ انقلاب اسلامی، دفاع از مقاومت، دفاع از نهضت ها، دفاع از مظلومین جهان و همبستگی امت اسلامی است. این پروژه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی است. تقریب را می توانید در گوشه ای فرض کنید و بگویید این گوشه چه حمایتی از این کُل کرد؟ این جزئی از این کُل و جزئی از این هویت است. تقریب هویت ماست، هویت انقلاب اسلامی است، بنابراین شما جزء مکمل نیستید شما داخل این ساختارید، از مقومات این ساختارید، اگر دفاع از مقاومت را از ساختار انقلاب اسلامی بگیرید، دفاع از نهضت ها را از آن بگیرید، دفاع از امت واحده  و یکپارچگی امت اسلامی را از آن بگیرید، چه هویتی برای آن باقی می ماند؟ آیت الله تسخیری هم جزئی از ساختار اصلی نظام بود و برای نظام هویت بخشی می کرد.
 
از رابطه آیت الله تسخیری با امام خمینی و رهبر معظم انقلاب اسلامی بگویید.
 
امام خمینی(ره) در زمان انقلاب اسلامی در جریان فعالیت های گسترده ایشان بودند. بسیاری از مهمان ها را خدمت امام راحل می بردند. از سال 57 به بعد که امام در ایران بودند، آیت الله تسخیری علما رو خدمت امام می بردند و امام از فعالیت ها و کارهای تبلیغی ایشان اطلاع داشت. آیت الله جنتی هم که رئیس سازمان تبلیغات بود، حکم خود را مستقیما از امام داشت و امام ایشان را منصوب کردند، یعنی آیت الله تسخیری با یک فاصله، منصوب امام بودند. اوج فعالیت ایشان در ارتباط با امام به سال 66 بر می گردد که مسئله حج خونین و همچنین مسئله سلمان رشدی پیش آمد. آن سال، سال خیلی پر تلاطمی بود، بعد از حج خونین، ارتباط ما با عربستان مثل ارتباط امروز ما با عربستان بود که به نحوی کاملا قطع بود.
 
در کنفرانس اسلامی می خواستند راجع به سلمان رشدی تصمیم بگیرند. عرب ها و بقیه بر سر دو راهی گیر کرده بودند، از طرفی ارتباط شان با ایران قطع بود، از آن طرف حضرت امام قوی ترین، محکم ترین و تندترین فتوا را علیه سلمان رشدی در جهان اسلام داده بودند که نمی توانستند از آن چشم بپوشند.
 
به هر حال دفتر حضرت امام، آیت الله تسخیری را خواستند و به ایشان گفتند به جده برو، ضمن شرکت در کنفرانس اسلامی از حکم حضرت امام دفاع کن. ایشان هم به بحرین رفت و چون سفارتی در تهران نبود، ویزای عربستان را در بحرین تهیه کرد و به عربستان رفت و در کنفرانس اسلامی شرکت کرد. شجاعت، منطق، فهم و استدلال را می خواهید؛ تسخیری 40 ساله به کنفرانس اسلامی می رود، با استدلال و منطق قوی، ادب و توانایی فوق العاده، حکم حضرت امام را توضیح می دهد. ماجد شاهین، معاون وقت وزارت خارجه عربستان سعودی که رئیس جلسه بود، می گوید حکم حضرت امام درباره تکفیر سلمان رشدی و تحریم ورود کتاب هایش به ایران، مصوبه کنفرانس اسلامی است. این هنر شیخ ماست. رابطه قطع است و کسی رفت و آمد ندارد و هیچ خبری نیست، اما آیت الله تسخیری یک تنه بلند می شود می رود. در بحرین ویزا می گیرد و از آنجا به عربستان سعودی می رود. این هم درایت می خواهد، هم شجاعت، هم قدرت، هم تسلط در بیان، هم اتکای به نفس و هوشمندی و هم ارتباطات و اخلاق می خواهد و هم تحمل می خواهد، سعه صدر می خواهد و آیت الله تسخیری با شرح صدر و تحمل و با یک باور و اعتقاد بلند می شود و چنین کاری را انجام می دهد.
 
حکم میرزای شیرازی درباره تحریم قلیان که دربار ناصرالدین شاه مجبور شد بر اساس آن قلیان را ترک کند، خاطرتان هست؟ به خاطر حکم میرزا، اینقد در مورد آن کتاب می نویسید، آن وقت راجع به حکم امام درباره سلمان رشدی که 54 کشور اسلامی، از جمله شاه حسن مراکش، شاه حسین اردن، حسنی مبارک مصر و ... آن را امضا می کنند، چیزی نمی نویسید؟ این است که باید راجع به آن مقاله و کتاب نوشته و به آن توجه شود. امام راحل و حاج احمد به آیت الله تسخیری توجه و لطف و محبت خاص داشتند. آیت الله هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری با آیت الله تسخیری همانند برادر بودند؛ چون همه آنها را در اجلاس ها دعوت می کردند.
 
آیت الله تسخیری قبل از اجلاس تقریب اجلاس مجمع الفکری را درست کرده بود که اشخاصی چون، سید محمد حسین فضل الله، آیت الله مصباح، آیت الله جوادی، آیت الله هاشمی شاهرودی، مقام معظم رهبری همه اینها در آن سال ها سخنرانی می کردند. روابط آیت الله تسخیری با اینها خیلی خوب و دوستانه بود. با آقای ولایتی که وزیر خارجه بود، مثل برادر بودند.

رابطه آیت الله تسخیری با رهبری از سال 60 بود. همه اجلاس هایی که آیت الله تسخیری برگزار می کردند، از مقام معظم رهبری به عنوان سخنران اصلی دعوت می کردند. یا افتتاحیه و یا اختتامیه اجلاس با سخنرانی رئیس جمهور بود که نوعا در افتتاحیه بود و ایشان سخنرانی بسیار با اسلوبی انجام می دادند. سخنرانی ایشان سال های سال و شاید از سال 50 از متانت و اسلوب خاصی برخوردار و منسجم بود.

بعد هم که مقام معظم رهبری ایشان را به دفتر خود آوردند و سپس برای مجمع جهانی اهل بیت(ع) به ایشان حکم دادند. آیت الله خامنه ای صد در صد ایشان را تأیید می کرد. خبرهایی از ارتباط ایشان با مقام معظم رهبری در همین اواخر داشتم که با این همه گرفتاری پیام داده بودند به آقای تسخیری بگویید بیاید من ایشان را ببینم، دلم برایشان تنگ شده است. برخی از سخنرانی های خود را می دادند ایشان تصحیح کنند، مثلا گاهی که می خواستند در نماز جمعه به عربی صحبت کنند، متن را برای تصحیح به آیت الله تسخیری می دادند و می گفتند اگر نکته ای هم به ذهنتان می آید اضافه کنید؛ لذا ارتباط شخصی، عمیق و نزدیکی با ایشان داشتند.
 
تعامل آیت الله تسخیری با علمای اهل سنت در داخل و خارج از کشور چگونه بود؟

اهل سنت ایران به دلیل شناختی که آیت الله تسخیری از جهان اهل سنت داشتند، برای ایشان احترام قائل بودند. نمی شود کسی در چشم و دل علمای اهل سنت عربستان عزیز باشد، ولی علمای اهل سنت داخل به او بی توجه باشند. آنها به خارج که می رفتند، می گفتند آیت الله تسخیری افتخار ما نیز هست.
 
خاطره از یکی از سفرهای مصر نقل می کنم. آقای تسخیری سکته کرده بود و بیمارستان بود و آن سال (دهه هفتاد بود) مصر نیامد. بنده به اتفاق آقای جنتی به مصر رفته بودیم. هرکس ما را در آنجا دید اعم از سکولار، شیعه، سنی، وهابی، تندرو، سوفی و... با هر نگرشی بود تا ما را می دیدند، احوال آقای تسخیری را جویا می شدند و ما هم جواب می دادیم که خدا رو شکر خوب هستند. یک روز در یک جلسه مهمانی که شیخ الازهر ما را مهمان کرده بود، بنده و آقای جنتی بالای جلسه روی صندلی های آخر نشسته بودیم، شیخ نابینایی بود که مسئول جمعیة الشباب عربستان و وهابی تندرو و سلفی تندی بود و همه هم می شناختیم اش و همه ساله می آمد. داشت به سمت ما نزدیک می شد. به آیت الله جنتی گفتم که آمده احوال آیت الله تسخیری را بپرسد، آقای جنتی گفتند دست از سر ما بردار این که دیگر احوالی از آقای تسخیری را نمی پرسد، خلاصه سر میز آمد دستش را بر میز گذاشت و ایستاد و احوالپرسی کرد و سپس احوال آقای تسخیری را جویا شد و رفت، آیت الله جنتی گفتند این شیخ تسخیری مهره مار دارد؟ چه کار کرده است با همه دل ها؟ شیخ ما دل ها را خریده بود، مالک بود.
 
در داخل کشور هم علمای اهل سنت در ترکمن صحرا، کردستان و ... برایشان تعظیم می کردند، در برابرش خم می شدند؛ چون می دانستند ایشان چه موقعیتی در جهان اسلام دارد. علمای بزرگ پاکستان و حتی رهبران بنیانگذار طالبان ایشان را احترام می کردند. خودم در جلسه دیدم که پروفسور ربانی، رئیس جمهور شهید افغانستان چه احترامی به ایشان می کرد و یا سمیع الحق و مولانا شیرانی، رئيس شوراي ايدئولوژي پاكستان و دیگر علمای پاکستان چه احترامی و تجلیلی از شیخ تسخیری می کردند.
 
از روابط ایشان با یوسف قرضاوی بگویید؟

یوسف قرضاوی رویه اش را عوض کرد به خاطر مسئله سوریه و بعد از داعش و ...وگرنه آیت الله تسخیری که در جمع علمای جهان اسلام، مقام دوم را داشت، روابط خیلی نزدیک با قرضاوی داشت ولی او یک دفعه تغییر رویه داد. آقای تسخیری خیلی تلاش کردند برا گفت و گو و حفظ رابطه حتی از طرف اطرافیانی چون حاج آقا قره باغی که معاونشان بود، اما فایده ای نداشت.
 
محبوبیت آقای تسخیری حاصل چه اعمال و رفتاری از جانب ایشان بود؟

مجموعه ای از شجاعت در اظهار نظر بود. انسان واداده ای نبود که به خاطر سنی چیزی بگوید یا به خاطر شیعه چیزی بگوید، حرف جده و قم اش یکی بود. شهامت در حرف زدن و صراحت، صداقت داشت؛ صراحت، صداقت، شجاعت، متانت، تحمل، بلند نظری، سعه صدر، اخلاق، حسن خلق همه اینها جمع شده بود در وجودی که باعث می شد افراد خیلی راحت با او تعامل کنند.
 
مبانی فکری آیت الله تسخیری در تعامل با اهل سنت چه بود؟ 

تعامل ایشان با اهل سنت از تفکر شهید صدر سرچشمه می گرفت. شهید صدر نامه به عشایر عرب نوشته بود که ای عشایر غیور عرب، ای فرزندان علی و ابوبکر، ای فرزندان حسن و عمر، ای فرزندان حسین و عثمان، این نامه شهید صدر موجود است. تعامل با اهل سنت از مبانی فقهی ماست. امام صادق(ع) فرموده اند که با آنها تعامل داشته باشید، پشت سر آنها نماز بخوانید، در تشییع جنازه آنها شرکت کنید. مرحوم آیت الله بروجردی می فرمودند فقه ما به منزله تعلیق و حاشیه ای بر فقه اهل سنت است؛ فقه اصلی امت، همه اهل سنت بوده، ما در اقلیت بودیم و فقه ما به منزله حاشیه بر فقه آنهاست. در هفتاد، هشتاد و بلکه 90 درصد امهات احکام از جمله نماز، روزه، زکات، حج و .... با هم مشترکیم و فقط تفاوت هایی در جزئیات است. آیت الله تسخیری در تعامل، دست آموز شهید صدر بود.
 
دیدگاه تقریبی ایشان به شهید صدر نزدیک تر بود یا مرحوم آیت الله بروجردی؟

در امهات تعامل فرقی نمی بینیم. از شیخ مفید هم بگویید همین را می گویم. شیخ مفید، شیخ و فقیه همه بغداد بود، واقعا شهید ثانی بود، نزد اهل سنت درس خوانده بود. اهل سنت در نزد او درس خوانده بودند. همه علمای ما کتاب خلاف دارند و موارد اختلافی را نوشته اند و این چیز جدیدی نیست. مبانی فقهی آیت الله تسخیری، مبانی فقهی جریان اصیل تشیع بوده، علمای اصیل تشیع که اختلافی با علمای اصیل اهل سنت نداشته اند.
 
آیا در داخل کشور جریاناتی در مخالفت با ایشان بوده است؟

بله؛ هنوز هم هستند. جریان تندی که در حوزه از اول انقلاب علیه اهل سنت شکل گرفته بود و هنوز هم هستند و نسبت به ایشان نظر مثبتی نداشته و ندارند؛ اما آیت الله تسخیری خود را گرفتار جریانات نمی کرد و دنبال ایجاد دعوا و درگیری و یا پاسخگویی هم نبود.
 
پیشرفت آقای تسخیری را ببینید، حوزه ای که سال 60 خیلی بسته بود، به سال 1399 و سال فوت آقای تسخیری که رسید، با اهل سنت کاملا منفتح بود و حوزه امروز اصلا قابل قیاس با حوزه آن سال ها نیست. شاهد ده ها رشته تقریبی، برنامه های تقریبی، پایانه نامه های تقریبی، طلاب تقریبی و ... در حوزه ها هستیم.
 
تسلط آیت الله تسخیری بر فقه، اصول، اقتصاد، سیاست، مطالعات نظری و ... چه تأثیری بر تعاملات تقریبی ایشان داشت؟

آیت الله تسخیری همیشه مشغول فعالیت علمی بود. لحظه ای از نوشتن، خواندن، درس دادن و مباحثه کردن دست بر نمی داشت و پیوسته دانسته های خود را به روز می کرد. به معلومات گذشته خود تکیه نمی کرد. آیت الله تسخیری هم به دلیل فقاهت و هم به دلیل سوادش، هم مطالعه دائم و هم تدریس و هم حضور در مجمع الفقه، هم افزایی داشت. به خاطر مسائل جدید و فروع جدیدی که در مجمع الفقه می آمد، مجبور بود راجع به آنها فکر کند، کار کند، مجمع الفقه تعامل طرفینی بود، این گونه نبود که آیت الله تسخیری با داده های خود به مجمع فقه برود و هیچ گرفته و ستانده ای نداشته باشد.

مجمع الفقه محل داد و ستد فقها بود. جلسات آن طول می کشید، یک هفته، ده روز، پانزده روز مباحثه  با علمای آنجا. آیت الله تسخیری دریایی از علم بود که بر این دریا اضافه می کرد، اینگونه بود که اندیشه اش خیلی فعال شد و امروز سی، چهل جلد از جلسات مجمع الفقه چاپ شده و  در منزل آیت الله تسخیری موجود بود.
 
استقبال جهان اسلام از مباحثات آیت الله تسخیری چگونه بود؟

کشورهای مختلف از ایشان دعوت می کردند، در بدترین شرایط ارتباطات ما با عربستان به آقای تسخیری ویزا می دادند. فقط علمای سعودی نبودند که ایشان را می شناختند، در مجمع الفقه مالزی هم که می رفت، فعالیت می کرد. در هر کجایی که می رفت، فعالیت داشت.
 
آیت الله تسخیری در داخل کشور در مجامع علمی مهمی مثل دانشگاه ادیان، دانشگاه اصول دین و ... حضور پررنگی داشت، نقش اثرگذار ایشان در این مراکز چه بود و این مراکز در حال حاضر چه کارهایی را برای  حفظ آثار ایشان انجام می دهند؟

آیت الله تسخیری عضو کلیدی تأثیر گذار و پایه ای این مراکز بودند. جامعة المصطفی قبل از تشکیل، دو مرکز بود؛ مرکز جهانی و سازمان مدارس و حوزه های خارج از کشور که آیت الله تسخیری عضو هیئت امنای آن شد و وجودش بسیار تأثیرگذار بود. بنده هم در آنجا عضو بودم. بعد عضو امنای جامعه المصطفی شد که بنده هم در آنجا در خدمتشان بودم. در آنجا هم عضو کلیدی و پایه گذار و تصمیم بگیر جدی بود. ساعت جلسات را با ایشان تنظیم می کردند. در دانشگاه ادیان که ایشان رئیس هیئت مؤسس، عضو هیئت امنا و در واقع پدر و همه چیز ما بود، حتی یک جلسه غیبت نکرد. در همه جلسات قاطعانه از ما حمایت کرد. البته مرحوم آیت الله العظی هاشمی شاهرودی، مرحوم آیت الله آصفی، آیت الله العظمی جوادی آملی، آیت الله سبحانی و خیلی از دیگر بزرگان اندیشه نیز از ما حمایت کردند. مقام معظم رهبری هم در مورد فشارهایی که به ایشان آمد، از جانب دانشگاه ادیان هیچ عکس العملی نشان ندادند و اینها همه به نفع ما شد که این دانشگاه پا گرفت و خیلی مستقر و محکم سر جاش ایستاده است.
 
دانشگاه ادیان چه فعالیتی در راستای ترویج اندیشه های مرحوم آیت الله تسخیری انجام داده است؟

ما ده ها پایان نامه تقریبی با موضوع اندیشه های آیت الله تسخیری نوشته ایم. مقایسه افکار ایشان با مقام معظم رهبری و دیگران، اندیشه های مختلف ایشان در حال بحث شدن است و این آخر خط نیست و پایان نامه های دیگری هم در مقطع فوق لیسانس و عمدتا دکترا در دست نوشتن است. قصد بر این است که در مورد آیت الله تسخیری هم ویژه نامه و هم کتاب صادر کنیم تا افکار ایشان را ترویج نماییم.
 
آیت الله تسخیری اثرات مثبتی بر تعامل علما در جهان اسلام داشتند، به نظر شما امروز برای حفظ این روابط با علمای جهان اسلام چه باید کرد؟

امروز باید راه آیت الله تسخیری را ادامه داد؛ راه گفت و گو، تعامل، رفت و آمد، نشست و برخاست، دعوت از علما و برگزاری اجلاس ها باید با همان قدرت و شدت ادامه پیدا کند.
 
حضور آیت الله تسخیری در مجامع بین المللی تا چه حد مؤثر بوده است؟

بالاترین سطح تأثیر ممکن را داشت. کسانی آمدند به مجمع الفقه که به علت ناشیگری طرد شدند، اما ایشان را هیچ کس نتوانست طرد کند.
 
واقعا زبانم الکن است از اینکه در وصف استادم و دوست بزرگوار و برادرم مطلبی بگویم. ایشان آدم بسیار باورمندی بود، اسلام باورش بود، از عمق اعتقاد و از عمق وجود حرف میزد، به همه آنچه که می گفت، باور داشت. به ولایت اهل بیت(ع) معتقد و ملتزم بود. اهل تظاهر نبود که زهد و تقوا و علم خود را بفروشد، آدم بامعنایی بود، بازاری مسلک نبود، هیچ وقت با حطام دنیا معامله نکرد و هیچ وقت تسلیم خواسته های دنیایی نشد. در همه مقاطع زندگی ایشان بودم.ساده زندگی می کرد. سال های سال در خیابان مجاهدین اسلام پشت مجلس بغل پمپ بنزین زندگی می کرد، گازی که در آنجا از بنزین متصاعد می شد، آدم را دیوانه می کرد و سردرد می آورد ولی ایشان سال های سال متجاوز از ده پانزده سال با تحمل در آنجا نشست. با متانت و صبوری همه سختی ها را تحمل می کرد. عاشق سعیدا و مات سعیدا.
 
از کجای زندگی ایشان بخواهم بگویم که پایانی نداشته باشد؟ در زمان آقای احمدی نژاد نشان درجه یک گرفت و 100 سکه جایزه به ایشان دادند که همه را بین محافظ و راننده و همراهان خود توزیع کرد، در کل تعلقی به دنیا نداشت.
 
انتهای پیام/
 
تهیه و تنظیم: زهرا غلامی
 
 
 
 
https://taghribnews.com/vdcdnz0kkyt0f96.2a2y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی