تاریخ انتشار۲۴ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۳۸
کد مطلب : 33968
در گفتگوی خبرگزاری تقریب با دکتر علی آقانوری:

قیام امام حسین یک قیام وحدت طلبانه

هدف امام حسین از قیام، زدودن انحراف از جامعه اسلامی بود
علی آقانوری سال 1363 وارد حوزه علمیه قم شد. سپس وارد دانشگاه تربیت مدرس گردیده و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مدرسی معارف اسلامی از این دانشگاه اخذ نمود. وی پس از مدتی وارد موسسه آموزشی – پژوهشی امام خمینی (ره) شده و موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد در رشته تاریخ گردید. آقانوری دوازده سال گذشته را نیز در مرکز ادیان و مذاهب که هم اکنون تبدیل به دانشگاه ادیان و مذاهب شده، مشغول به کار بوده است. وی در این مرکز علاوه برای تدریس و انجام کارهای پژوهشی، مسئول دفتر تقریب دانشگاه نیز می باشد. از جمله تالیفات وی کتاب های " امامان شیعه و وحدت اسلامی "، " خاستگاه پیدایش تشیع " و " عارفان مسلمان و شریعت اسلام " می باشند. علی آقانوری دارای مدرک دکترای حوزوی است و کتاب عارفان مسلمان و شریعت اسلام در واقع پایان نامه دکترای او بوده است. آنچه که در پی می آید مصاحبه خبرنگار تقریب در قم با وی می باشد:
قیام امام حسین یک قیام وحدت طلبانه
خبرگزاری تقریب (تنا):

- در ابتدا در مورد دفتر تقریب دانشگاه ادیان و مذاهب صحبت کنیم. این دفتر با چه اهدافی راه اندازی شده و تا کنون چه کارهایی را انجام داده است؟

با توجه به اینکه اینجا دانشگاه ادیان و مذاهب است و رسالت اصلی آن شناخت ادیان و مذاهب به شمار می رود و از سوی دیگر، یک دانشگاه مستقل و به دور از مسائل سیاسی و وابستگی های دولتی می باشد و بدنه اصلی آن را اعم از اساتید و دانشجویان، حوزوی ها تشکیل می دهند، به نظر می رسید که در ایران هیچ دانشگاهی تا بدین حد ظرفیت پیگیری مباحث تقریبی را نداشته باشد. وانگهی، یکی از دغدغه های ریاست محترم دانشگاه به سبب شناختی که از جهان اسلام دارد و تجاربی که در سفرهای متعدد کسب کرده، همواره، مسئله تقریب و وحدت اسلامی بوده است. ایشان همیشه تکرار می کنند که من به این نتیجه رسیده ام که گفتمان، دید وسیع و تعامل مثبت بهترین راه نزدیکی پیروان مذاهب اسلامی می باشد. با توجه به این مسائل بود که حجة الاسلام والمسلمین آقای نواب دستور راه اندازی دفتر تقریب را صادر کرده و بنده را نیز مسئول این کار نمودند.

عمده فعالیت های دفتر تقریب بیشتر دارای رویکرد و جهت دهی پژوهشی، علمی و تحقیقی بوده است. البته نشست هایی را نیز با رویکرد تقریبی ترتیب داده ایم که تا کنون دو نشست تحت عنوان " تقریب مذاهب و همگرایی امت اسلامی " و " سیر تاریخی سب و لعن " برگزار کرده ایم و امیدواریم که این نشست ها همچنان ادامه یابند. البته پیش از این نشست ها نیز نشستی جهت نقد و بررسی کتاب امامان شیعه و وحدت اسلامی برگزار نموده بودیم.

اولین هدف ما از برگزاری این نشست ها این بوده است که ببینیم آیا امکان ایجاد تعامل بین افراد تقریبی و افراد ضد تقریبی، وجود دارد یا نه. خدا
را شکر تا کنون موفق هم بوده ایم و تا کنون از هر کسی هم که دعوت کرده ایم با استقبال این بزرگان روبرو گشته ایم. در عین حال نکته بسیار جالب توجه علاقه فراوانی است که دانشجویان از خود در این نشست ها نشان داده اند. در این دانشگاه نشست های زیادی برگزار گردیده، اما استقبال از نشست های مذکور واقعا قابل توجه بوده است؛ اینطور به نظر می رسد که دانشجویان گمشده خود را یافته اند.

اولین میهمان ما شخصیتي بودکه در بسیاری از جاها گفته می شد ایشان یک فرد ضد تقریبی هستند که البته ما اعتقادی به این حرف نداریم. من حتی پیش از جلسه هم به خود ایشان گفتم که اینجا دانشگاه است به اینجا به چشم یک کرسی آزاد اندیشی نگاه کنید، ملاحظه کاری نکنید و حرف های خودتان را بزنید؛ که الحمدلله جلسه بسیار مفیدی بود و با استقبال قابل توجهی هم روبرو شد.

بعد از جلسه خیلی ها آمدند گفتند که ایشان طرفدار تقریب است و این که گفته می شود، ضد تقریبی هستند، درست نیست. واقعیت اینست که امروز همه با تقریب موافق هستند، اما رویکرد ها و روش ها با هم متفاوت است.

- سخن از تقریب به میان آمد. به نظر شما تقریب یعنی نزدیک کردن دیدگاه ها یا تاکید بر مشترکات؟ نظر شما به عنوان کسی که به هر حال در این حوزه فعالیت دارید و دغدغه این مسئله را در سر دارید، چیست؟
اگر ما مسلمانان مشترکات خود را معرفی کنیم و روی آنها تکیه کنیم، به نظر در اینصورت خود به خود بسیاری از نتایج مثبت به دست خواهد آمد. در این مجال اصلا کاری به کسانی ندارم که از اسلام خارج شده اند و نمی شود آنها را جزو فرق اسلامی به شمار آورد.

- ببخشید من متوجه منظور شما نشدم، منظور شما کدام گروه هاست؟
مثلا اگر گروهی به نام ناصبی وجود داشته باشد یا گروه غلات ملحد (که البته بعید است وجود داشته باشند.) من اینجا دفع دخل مقدر می کنم، چرا که ممکن است فورا گفته شود با ناصبی هم می شود، وحدت داشت یا ممکن است که اهل تسنن بگویند مگر می شود با غلات هم ائتلاف کرد.

به هر تقدیر منظور من اینست که گروه هایی که مشترکات را پذیرفته اند؛ یعنی مشترکاتی که در اسلام بر آنها تکیه شده و هر کسی که آنها را می پذیرد، مسلمان
به شمار می رود. به نظر من باید تکیه بر مشترکات شود، و حتی تمایزات نیز گفته شود؛ یعنی اینکه ما شیعه هستیم با این اعتقادات، شما سنی هستید با این اعتقادات. در عین تکیه بر مشترکات بایستی مرزبندی ها نیز مشخص شود.

- به نظر شما همین مرزبندی مخل تقریب نیست؟
نه چنانچه به نزاع کشیده نشود، مخل تقریب نیست. آن چیزی مخل تقریب است، لوازمی است که ما نوعا برای این مرزبندی ها مورد استفاده قرار می دهیم. اصلا مگر می شود که انسان ها با هم مرزبندی فکری نداشته باشند.

- اگر موافق باشید، بحث را به سمت محرم و عاشورا هدایت کنیم. به نظر شما محرم می تواند وسیله ای برای تقریب و وحدت اسلامی باشد؟
چنانچه بخواهیم تحلیلی از واقعه عاشورا ارائه دهیم، یک بحث، واقع نمایی و آن چیزیست که برای امام حسین علیه السلام روی داد و یک بحث هم، کارکرد ها، تحلیل ها و حواشی است که درباره این قیام در تاریخ به چشم می خورد.

اینجا لازم است که یک بحثی را مطرح کنم و آن هم اینست که معروف شده که امام حسین در میان ائمه یک استثناء به شمار می رود. یعنی به این شکل گفته می شود که ائمه دیگر اهل سکوت و مماشات بوده اند اما امام حسین استثنائی بود که آمد و قیام کرد. این در حالیست که اگر کسی بخواهد واقعا قیام امام حسین علیه السلام را بررسی کند و اهداف ایشان را از میان حرف ها و سخنانشان استنتاج کند، می تواند به روشنی بفهمد که اولا ایشان تا وقتی که معاویه زنده بود و معاهده صلح امام حسن پا بر جا بود، این معاهده را نقض نکرد و بعد از آن هم امام حسین اگر قیام خود را آغاز کرد، به این خاطر بود که به جز این کار برای ایشان گزینه دیگری وجود نداشت.

بعضی وقت ها این سئوال مطرح می شود که چرا امام حسین گزینه رفق و مدارا را مطرح نکرد. ایشان در صورتی می توانست گزینه رفق و مدارا را در پیش بگیرد که این گزینه یگانه گزینه ممکن، برای بقای اصل اسلام و اصل مکتب باشد. چنانچه به سیره ائمه دیگر علیهم السلام، مراجعه کنید می بینید که به طور مثال امیرالمومنین می فرماید مادامی که اسلام ضرر نکند، مادامی که دین سالم بماند و مادامی
که امور مسلمین سامان داشته باشد، من خلافت را واگذار می کنم و از حقوق شخصی خودم هم می گذرم. اگر به نهج البلاغه مراجعه کنید، می بینید که حضرت، ملاک را بر سلامت دین و سامان امور مسلمین قرار داده اند؛ مشاهده می کنید که اینجا گزینه رفق و مدارا، برگزیده شده است. اما شرایط امام حسین علیه السلام یک شرایط استثنایی بود. حتی تا قبل از مردن معاویه هم شرایط حاکم بدین شکل نبود. توجه بفرمایید که با توجه به منشور و اهدافی که ایشان اعلام می کند، نمیشود گفت که قیام امام حسین و یارانش، یک قیام شیعی و مختص به اهل بیت بوده است. امام بر عنصر " ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و سیرة ابی علی ابن ابیطالب" تاکید می فرمایند. و حتی در بعضی از متون مربوط به اهل تسنن آمده " بسیرة خلفاء الراشدین " نیز دیده شده است. اما نکته اینست که منظور از سیره پدرم و جدم چیست؟ سیره علی ابن ابیطالب علیه السلام چه بوده است؟ سیره وی رفق، مدارا، وحدت طلبی و... بوده؛ اما با چه شرطی؟ مادامی که به اصل دین ضربه وارد نشود و امور مسلمین سامان داشته باشد، حتی اگر خود علی ابن ابیطالب هم در راس خلافت نباشد. پس باید به شرایط استثنایی عصر امام حسین علیه السلام توجه شود. قیام امام حسین از این جهت یک قیام وحدت طلبانه است که با هدف انحراف زدایی و زدودن جامعه اسلامی از انحرافاتی که دچار آن شده بود، شکل گرفت.

اینجا بایستی تاکید کنم وحدتی که ما در پی آن هستیم یک وحدت گورستانی نیست؛ یعنی وحدتی نیست که الزاما به هر بهایی باید شکل بگیرد. وحدت مدنظر ما وحدتی است که اصل دین و مکتب باقی مانده و امور مسلمین به سامان باشد.

پس زمانی که به شعارها و سخنان امام حسین علیه السلام مراجعه می کنید، می بینید رسالتی که ایشان بر دوش خود احساس می کرد، یک رسالت اسلامی - قرآنی بود و قیام ایشان برای حفظ اسلام و قرآن شکل گرفت. حتی من در تاریخ هم مطالعه کردم، در شعارها و رجزهای صحابه آن امام نیز شعارهای صرفا شیعی دیده نمی شود، حتی برخی از اصحاب ایشان معروف به سنی گری بوده اند یا مواردی نقل شده که بعضی از یاران امام حسین از لشکر عمر سعد به لشکر ایشان پیوستند. منظور اینست که در آن عصر این جنگ، تقابل دو گروه اسلامی به شمار نمی رفت، تقابل
امام حسین با حزبی بود که به رهبری فردی چون یزید داشت به انحراف هر چه بیشتر اسلام دست می زد؛ پس آنچه که روی داد تقابل دو مذهب اسلامی نبود.

- دو سال پیش مفتی عربستان سعودی،در پاسخ به سئوال که از وی درباره امام حسین پرسیده بود، امام را مسیئ خوانده و عنوان کرد که حسین بر بیعت شرعی که معاویه برای یزید گرفته بود، خروج کرد. برداشت شما از این حرف چیست؟
اینها که اینقدر دم از صحابه می زنند، جالب است که توجه ندارند امام حسین زمانی که وارد مکه شد، با دو سه نفر از صحابه مذاکره کرد که یکی از آنها عبدالله بن عمر بود. عبدالله بن عمر کار امام را تایید می کرد، تنها بحثی که داشت دلسوزی برای امام حسین بود و به ایشان می گفت که به این کارزار نرود، چرا که جماعت پیش روی امام را بی وفا می دانست و یزید را به خوبی می شناخت. عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر و دیگر صحابه، همچنین ام سلمه، همسر پیامبر، آن زمان قیام امام حسین را رد نکردند و فقط بحث دلسوزی برای امام در میان بود.
کسی که امام حسین را مسیئ می داند، باید حتما بگوید که یزید خلیفه بر حق بوده است...

- دقیقا همین را می گوید. مدعی است که امام حسین بر بیعت شرعی خروج کرد که معاویه برای یزید گرفته بود؟
اصلا بیعتی در کار نبود. وانگهی، این درست نبوده که معاویه بیاید برای فرزندش بیعت بگیرد. این خود یکی از انحرافاتی است که امام را مجبور به قیام کرد. نکته جالب توجه در اینست که برخی معتقدند که امام حسین علیه السلام قیام کرد تا بیعت نکند. در برخی منابع تاریخی نقل شده است که امام می فرمایند: " ما را میان ذلت پذیری و کشته شدن مخیر کردند ". معنای این سخن امام اینست که چنانچه ما قیام نکنیم و کشته نشویم، در واقع ذلیل شده ایم. ذلیل به چه وسیله ای؟ به وسیله بیعت. بیعت چه ثمراتی داشت؟ اولین ثمره اش این بود که مشروعیت می داد. به چه کسی؟ به شخصی چون یزید.

معاویه آدم زیرکی بود، در عین اینکه با امام حسن معاهده داشت، اما از ایشان بیعت نخواست. و حتی در برخی متون تاریخی آمده است که معاویه در روزهای پایانی عمرش به یزید می گوید که بعد از مرگ او، سه نفر به مخالفت با یزید برخواهند خواست؛ عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی. سپس به وی توصیه می کند که عبدالله بن زبیر را به هر
نحوی از میدان به در کند چرا که آدم کله شقی است؛ به عبدالله بن عمر کاری نداشته باشد، چرا که وی اهل سازش است و در نهایت یزید را به مدارا با حسین بن علی فرا می خواند، در عین اینکه تاکید می کند که باید از وی بیعت بگیرد.

معاویه از امام علی بیعت نمی خواست، فقط حکومت شام را می خواست؛ امام حسن نیز با معاویه بیعت نکرد و جالب آنجاست که هیچ یک از خلفای بنی امیه و بنی عباس از ائمه اطهار علیهم السلام در خواست بیعت ننمودند. فقط این امام حسین علیه السلام بود که در چنین شرایط استثنایی قرار گرفت.

مسئله اینست که اگر کسی با یزید بیعت کند، آن هم کسی که بزرگ خاندان نبوت و رسالت است، این بدان معناست که به وی مشروعیت داده است. و علت تاکید آنها بر بیعت گرفتن از امام حسین علیه السلام هم دقیقا همین بود که می دانستند این بیعت برای آنها مشروعیت به بار خواهد آورد. بنابراین گزینه ای برای مدارا برای امام وجود نداشت و دشمن نیز خود گزینه دیگری برای ایشان قرار نداد، چرا که آنها هم خود می دانستند که امام حسین هرگز زیر بار این بیعت نخواهد رفت.

البته نقلی هست که معاویه برخی افراد را جمع کرد تا از آنها در مورد ولایتعهدی یزید مشورت بگیرد. ظاهرا اکثر افراد مخالفت کرده و انتقاداتی نیز داشتند؛ اما در پایان جلسه مغیرة بن شعبه به کنار معاویه رفته و با اشاره به معاویه می گوید: " خلیفة هذا و ان مات فهذا (اشاره به یزد) و ان خالفتم فهذا (شمشیر خود را می کشد)". این بیعت در صورت صحت، سر تا پا مشکل است مضافا بر اینکه اصلا خبری از امام حسین علیه السلام نیز در این جمع نیست.

- آخرین سئوال من، درباره واحد درسی است که درباره تقریب برای برخی گروه های آموزشی طراحی شده است.
هدف از این درس آشنا کردن دانشجویان با برخی مباحث مربوط به تقریب است. عنوان این درس " شیعه و اندیشه های تقریب " می باشد. در این واحد درسی، ابتدا مباحث نظری کار مطرح میگردد، وحدت چیست؟ تقریب چیست؟ ضرورت آنها چیست؟ سپس نظر قرآن، سنت و احادیث در این باره بیان می شود.

- از کتاب خاصی به عنوان مرجع جهت این درس استفاده می کنید؟
نه. ما از کتاب های مختلفی که در این حوزه به قلم نگارش درآمده، استفاده می کنیم. از دیگر مباحث این واحد درسی، آشنایی با عالمان و اندیشمندان تقریبی شیعه از قبل از شکل گیری دارالتقریب و اندیشه ها و فعالیت های آنان، همچنین، موانع تقریب در عصر حاضر می باشد.

https://taghribnews.com/vdciv3ap.t1apq2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی

محبوبه
قربون خنده قشنگت بابایی
ابراهیم فولادی
خداوند یار و نگهدارت باد استاد عزیزم دکتر آقانوری همیشه برای موفقیت و کامیابی شما و همفکرانت در راه تقریب مذاهب اسلامی دعا می کنم.
شاگرد شما ابراهیم فولادی از افغانستان