تاریخ انتشار۵ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۲۰
کد مطلب : 26903
در گفت‌وگو با تقريب عنوان شد:

انتقاد يكي از بانوان رزمنده از نگاه‌هاي تك‌بعدي به نقش زنان در دفاع مقدس

به مسائل عشق و عاشقي‌ در جنگ بيشتر توجه مي‌كنند. نه كه بگويم عشق در جنگ نبود؛ بود ولي ديگر وجوه زندگي و مقاومت هم جريان داشت/دختراني كه ۳۰ سال پيش در قلبشان انگيزه استقامت ايجاد شد، امروز هم قابل تكرار هستند. حتي امروز مي‌توان زناني قدرتمندتر از آن دوران را تربيت كرد/ راديوي كوچكي داشتيم كه هرگاه صداي امام را از آن مي‌شنيديم روح مي‌گرفتيم. ما با اين عشق استقامت كرديم/
انتقاد يكي از بانوان رزمنده از نگاه‌هاي تك‌بعدي به نقش زنان در دفاع مقدس
اشاره: دفاع مقدس با همه سختي‌ها و ويراني‌ها، به تأكيد حضرت امام(ره) نعمتي بود كه گذر زمان نعمات آن را مشخص مي‌سازد. يكي از اين بركات و نعمات، بروز و ظهور نسلي از زنان مقاوم بود كه در اين عرصه سخت و دشوار، بسيار خوش درخشيدند و حماسه‌هايي ماندگار آفريدند؛ زناني كه نام نيك‌شان بر پيشاني افتخارات ايران اسلامي خواهد ماند. 

سكينه حورثي، از زنان رزمنده در مقاومت و آزادسازی خرمشهر است كه در گفت‌وگو با خبرنگار تقريب، از نقش زنان در دفاع مقدس و رشادت‌ها و پايداري‌هاي آنان گفته است:

س: خانم حورثي، شما در دفاع مقدس در واقع خط مقدم جنگ تحميلي را به خوبي تجربه كرده‌ايد؛ عمده كارهايي كه خانم‌ها در دفاع مقدس انجام مي‌دادند، چه كارهايي بودند و اساسا نقش زنان در دفاع مقدس چه بود؟

زنان در دفاع مقدس نقشي محوري داشتند و كسي نمي‌تواند اين را انكار كند. من خرمشهر را به خوبي درك كرده‌ام و درباره همان‌جا صحبت مي‌كنم. خواهران در مقاومت خرمشهر به گروه‌هاي مختلف تقسيم مي‌شدند. گروه ما متشكل از ۲۳ نفر از زنان پاسدار بود كه تشكيلات داشتيم و سازماندهي شده كار مي‌كرديم. فرمانده ما شهيد جهان‌آرا بود و مسئوليت ما بر دوش آقاي حسين فرزانه و بنده بود. كارهاي‌مان هم مشخص بود؛ جمع‌آوري مهمات در شهر و نگهداري آنها، جابه‌جايي آنها كه وزن كمتر از ۳۰ كيلو نداشتند و همين دختران جوان آنها را جابه‌جا مي‌كردند. همچنين نگهداري از آنها زير گلوله توپ و خمپاره؛ كافي بود يك گلوله آنجا اصابت كند همه دود مي‌شديم و هوا مي‌رفتيم. در مقام گفتار و بيان، سخن گفتن از اين كارها و مسئوليت‌ها آسان است ولي بودن در آن فضا و لمس آن وضعيت بسيار سخت و دشوار بود.
گروه ديگري از خواهران نيروهاي مردمي بودند. نيروهاي مردمي با برادران مردمي همكاري داشتند. هر خلأيي كه در مسجد جامع بود پر مي‌كردند و كارهاي مختلف از جمله آشپزي و دوخت و دوز را در مسجد انجام مي‌دادند. چهره معروف درون مسجد جامع، مادر شهيدان پورحيدري بود كه دو تا پسرشان مي‌جنگيدند و شوهرشان هم در همان ايام سقوط خرمشهر در جاده آبادان- ماهشهر اسير شد. از پسرانشان يكي آقامرتضي بود
كه نهايتا در عمليات بيت‌المقدس به شهادت رسيد و ديگري محمد بود كه بعد از عمليات بيت‌المقدس هنگام پاك‌سازي به شهادت رسيد. خانم پورحيدري يك لحظه خرمشهر را ترك نكردند. دراين ايام كه خرمشهر سقوط كرد، بعد كه ما رفتيم آبادان و بعد هم در ايام مقاومت خرمشهر، يك لحظه تا روز آزادي شهر را ترك نكرديم. در همه اين ايام، من و مادر شهيدان پورحيدري مدام كنار يكديگر بوديم. يكي از فرزندانم در همان منطقه جنگي متولد شد. براي تولد پسرم هم چون شهر زير توپ و خمپاره بود، ۱۵روز شهر را ترك كردم و پس از تولد پسرم باز به خرمشهر بازگشتم كه در همان ايام محمد جهان‌آرا هفتم مهر ۶۰ به شهادت رسيد.
گروه ديگر، بانوان طلبه مكتب قرآن بودند به سرپرستي خانم عابدي، اين گروه هم همين كار را انجام مي‌دادند. هر چه كه نياز بچه‌ها و رزمندگان بود، انجام مي‌دادند و آخرين گروهي هم بودند كه شهر را تخليه كردند. ۲۳ يا ۲۴مهر كه ديگر مجبور بودند شهر را ترك كردند؛ چون همسر خانم عابدي به شهادت رسيد و مجبور به ترك شهر شدند. شهيد جهان‌آرا به اين گروه گفتند برويد شهر به شهر و پيام من را به مجلس برسانيد و وضعيت شهر را بگوييد. اينها هم درباره خروج از خرمشهر خاطراتي دارند كه جاده محاصره بود.

س: آيا رودر رويي مستقيم زنان با نيروهاي عراقي هم صورت مي‌گرفت؟

البته، من خيلي از جبهه غرب خبر ندارم ولي درباره خرمشهر و اهواز مي‌گويم كه حضور زنان در خط مقدم آن طور كه تصور از خط مقدم است، نبوده است. زنان در خرمشهر با خود دشمن رودر رو نشدند مگر در يكي دو مورد خيلي جزئي. ما كه خواهران سپاه بوديم و مسئوليت نگهداري از مهمات را داشتيم، هرگز چنين اجازه‌اي از سوي شهيد جهان‌آرا و ديگر برادران پاسدار نداشتيم. ما به شدت تابع كار گروهي بوديم؛ اساسا در جنگ اگر گروهي و تحت فرماندهي كار نشود، نمي‌توان مقاومت كرد. معمولا هر گروهي از خواهران با يك گروه از برادران غيرپاسدار و گروه‌هاي مردمي كار مي‌كرد.
پس تأكيد مي‌كنم كه در خرمشهر، جز يكي دو مورد، ديگر رودررويي مستقيم بانوان با دشمن نبود. منتها خرمشهر خط اول و دوم نداشت. دشمن با تمام نيرو و با تاكتيك‌هاي قوي وارد شهر شده بود تا سه روزه به هدف اصلي خود برسد. مسلما چنين شهري خط اول و دوم نداشت. شهر زير باران خمپاره بود؛ همين‌قدر كه غرش تانك‌ها و توپ‌ها و خمسه خمسه‌ها و انفجارها، عزم بانوان را سست نكرد و در ۳۴ روز مقاومت خرمشهر ماندند، جاي تقدير و سپاسگزاري دارد كه با آن روحيات زنانه و لطيف و حتي با سن كم پايمردي كردند. بزرگترين آن جمع بانوان از نظر سن،۲۱ يا ۲۲ سال بود كه من و خواهرم
بوديم. همه خواهران ۱۵، ۱۶ ساله بودند. با اين حال همه ماندند و زير گلوله توپ و خمپاره مقاومت كردند. هرجا كه خلأ بود و هرجا كه مثمرثمر بودند براي كار مي‌رفتند. اگر بيمارستان به آنها نياز داشت مي‌رفتند و مجروحان را مداوا مي‌كردند. گلزار شهدا مي‌رفتند مثل خواهر سيده زهرا حسيني و دفن شهدا را انجام مي‌دادند، مهمات جابه‌جا مي‌كردند، آذوقه تهيه مي‌كردند، لباس مي‌شستند. نمي‌گذاشتند اين بار بر دوش برادران سنگيني كند. چون ما نيرو نداشتيم و اگر اين خلأها را هم مي‌خواستند برادران پر كنند ديگر نيرويي براي مقاومت نداشتيم و از اين رو، خواهران در اين قسمت‌ها كار مي كردند تا مقاومت سرپا بماند.

س: درباره همان يكي دو مورد رودررويي مستقيم زنان با دشمن در خرمشهر بگوييد.

من اطلاعات چنداني درباره اينها ندارم و فقط به نقل شنيدم و صحت و سقم مطالب را زياد اطلاع ندارم و ممكن است با بيان من، اصل ماجرا تحريف شود؛ چون خودم در آن صحنه نبوده‌ام.

س: اساسا چرا زنان بايد در اين عرصه مي‌ماندند؟ ديدگاه حضرت امام(ره) در اين زمينه چه بود؟

ما در طول تاريخ،‌ زنان بزرگي داشتيم كه بر اساس رشد و تكامل شخصيتي خود، مردان بزرگي را تربيت كردند و كارهاي چشمگيري را انجام دادند. همان روند باعث شده به تدريج باورهاي غلط درباره زن از بين برود. اين زنان بزرگ تاريخ راه جديد و نويي را به روي زنان گشودند. پشت سر هر مرد موفق يك زن خوب بوده است. ما از اين جنس بانوان در فضاي مبارزات ملت عليه رژيم ستمشاهي كم نداريم. همين زنان كه به لحاظ تاريخي به ما نزديك بودند و همچنين زنان تاريخ صدر اسلام، انگيزه شد براي زنان ما تا با از ميان بردن باورهاي غلط درباره زنان، وارد اين جايگاه و عرصه دفاع مقدس شوند و به نحو احسن از عهده كار برآيند و هيچ چيزي نتواند عزم‌شان را سست كند. ما يك راديوي كوچك داشتيم كه پيام‌هاي امام را مي‌شنيديم. پيام‌هاي امام به ما دلگرمي مي‌داد. امام همواره مقاومت زنان را تأييد مي‌كردند. به هر تقدير زنان نيمي از پيكره اجتماع هستند. آقاي خلخالي كه به خط آمده بودند، درباره حضور زنان به امام گزارش داده بودند و شهيد رجايي هم پيام حضور خانم‌ها را به امام رسانده بودند. در پي آن، امام پيام دادند كه شنيدم در خرمشهر، زنان دوشادوش مردان مي‌جنگند. بعد هم اين مقاومت را تحسين كرده بودند. اينها به ما دلگرمي مي‌داد و همين باعث مي‌شد كه زنان در مناطق جنگي مرزي حماسه آفريدند، به خصوص در خرمشهر.

س:‌ آنچه از نقش زنان در دفاع مقدس در آثار هنري به ويژه در فيلم‌ها و سريال‌ها مطرح مي‌شود، چقدر با آنچه شما خود به چشم ديده‌ايد هماهنگ است و مطابقت دارد؟

البته بيشتر زنان را در پشت جبهه‌ها نشان مي‌دهند. نمي‌خواهم بگويم كه اين نقش پشت جبهه
نقش كمي است. زناني كه در خانه ماندند و سنگر خانواده را حفظ كردند تا همسرانشان با خيالي آسوده‌تر به ميدان دفاع از ميهن بروند، كار كمي نكردند و در واقع نقش مادري و پدري هر دو را بر عهده گرفتند؛ اما همه نقش زنان در دفاع مقدس اين نبوده است. از طرفي، نقش زنان در جبهه‌ها را نيز درست نشان ندادند. هر وقت خواستند به اين مسئله بپردازند، تك‌بعدي به اين موضوع نگاه كردند.
ما، در جنگ، عشق و تولد و زندگي داشتيم، همه را با هم داشتيم، غم و شادي در جنگ با هم عجين بود. ولي متأسفانه يك بعدي به مسئله نگاه مي‌كنند. به مسائل عشق و عاشقي‌ در جنگ بيشتر توجه مي‌كنند. نه كه بگويم عشق در جنگ نبود؛ بود چون اكثر خانم‌هاي گروه ما بعد از سقوط با برادران پاسدار ازدواج كردند. بچه‌ها ازداج‌هاي هدفمند داشتند. بانوان مقاومت خرمشهر دوست داشتند با كساني ازدواج كنند كه نسبت به خرمشهر و دفاع مقدس و اطاعت از فرمان امام تعهد و حس مسئوليت دارند و دوست داشتند خودشان هم دوشادوش همسرانشان در دفاع باشند.
از اين رو، عشق در جنگ بود ولي ديگر وجوه زندگي و مقاومت هم بود. در آنجا، تولد بچه‌هايمان، تربيت بچه‌هايمان و رشد خودمان صورت گرفت. يكسري كلاس‌هاي خودسازي معنوي براي خودمان در همان شرايط جنگي ترتيب داده بوديم؛ ولي هيچ‌كدام از اينها مورد توجه قرار نمي‌گيرد و فقط بحث عشق و عاشقي مطرح است.

س: ويژگي زنان رزمنده دفاع مقدس چه بود كه استقامت را برگزيدند؟ آيا اين ويژگي‌ها را مي‌توان امروز هم سراغ گرفت؟

ويژگي خاصي ندارند. از آن دختر ۱۴، ۱۵ ساله كه تصميم گرفت در شهر بماند تا مادراني همچون مادر شهيدان پورحيدري كه حدود ۵۰ سال داشتند، ويژگي خاص و متفاوتي از ديگر بانوان نداشتند؛ ولي نكته اينجاست كه استقامت، انگيزه مي‌خواهد و عشق و هدف كه آنها اينها را در اوج خود دارا بودند. 
اين‌هاست كه مي‌تواند افراد را بر عقيده‌شان پايدار كند. دختراني كه ۳۰ سال پيش در قلبشان انگيزه استقامت ايجاد شد، امروز هم قابل تكرار هستند. حتي امروز مي‌توان زناني قدرتمندتر از آن دوران را تربيت كرد و نسلي محكم‌تر و مقاوم‌تر از زنان به وجود آورد. راه اين است كه اعتقادات ديني را محكم كنيم و ارزش‌هاي ديني را به دختران امروز بياموزيم. اين خود انگيزه‌ساز استقامت و پايداري است.

س: به عنوان يكي از زنان رزمنده حاضر در دفاع مقدس، قدري از احساسات رزمندگان نسبت به امام خميني(ره) بگوييد. 

وجود امام(ره) واقعا محوريت استقامت‌ها، رشادت‌ها و حماسه‌ها بود. خاطره‌اي از شهيد جهان‌آرا در اين زمينه دارم كه بسيار جالب و قابل توجه است. ۱۰ مهر بود كه بچه‌ها بعد از يك پاتك سنگين به دشمن، به يكي از مدرسه‌ها به نام مدرسه دريابد رسايي رفتند تا قدري استراحت كنند. در
حال استراحت توپي اصابت به مدرسه كرد و بيشتر بچه‌هاي ما به شهادت رسيدند. اين منظره براي بقيه بچه‌هايي كه جان سالم به در برده بودند، خيلي اسف‌بار بود. وقتي كه ما صبح رفتيم سمت مدرسه، خيلي متأثر شديم. همه نگراني من و خيلي از دوستان درباره شهيد جهان‌آرا بود. اين شهيد بزرگوار، تنهاترين سرداري بود كه در جنگ ديدم، تك و تنها بار آن همه مصيبت را به دوش مي‌كشيد. وقتي رفتم مدرسه، شهيد جهان‌آرا و حاج محمد نوراني را ديدم در حالي كه حاج آقا نوراني گريه مي‌كرد. شهيد جهان‌آرا ايشان را بغل كرد و گفت محمد، دعا كن امام زنده بماند، ما مي‌جنگيم كه امام سالم بماند. براي همه بچه‌ها، امام محور بودند.
راديوي كوچكي داشتيم كه هرگاه صداي امام را از آن مي‌شنيديم روح مي‌گرفتيم. ما با اين عشق استقامت كرديم.

س: امام دفاع مقدس را نمعت خواندند. شما در جبهه‌ها عمق اين سخن را بيشتر درك كرده‌ايد. درك خود را از اين جمله بفرماييد.

وقتي امام مي‌گويد جنگ نعمت است، در واقع جنگ يك وسيله غربال نيروهاي انقلاب بود كساني كه اهل عمل بودند ماندند. تعداد نيروهاي ما موقع سقوط خرمشهر ۳۰، ۴۰ نفر بيشتر نبود. اينها اهل عمل بودند آمدند كه بعد از لبيك به آقا امام حسين(ع)، به رهبرشان لبيك بگويند. از طرفي جبهه‌هاي نبرد، يك مرحله خودسازي بسيار بزرگي براي ما بود. همه بچه‌هايي كه در آن روزها از جبهه‌ها دور نشدند اين موضوع را به خوبي درك مي‌كنند.

س: يكي از خاطراتتان از دوران دفاع مقدس را برايمان بيان بفرماييد.

وقتي به خرمشهر حمله شد، مردم خيلي دوست داشتند براي مقاومت بمانند. به زور بيرونشان كرديم، يعني اسلحه نداشتيم كه مجهزشان كنيم. اولين مأموريت ما در مسجد امام صادق(ع) بود كه مأمور شديم برويم مردم را مجهزبه سلاح كنيم. شرط مان هم اين بود كه فرد متقاضي ماندن، بايد دوره پايان بسيج ديده باشند. با دادن كارت دوره پايان بسيج اسلحه مي‌داديم. آنهايي هم كه كارت نداشتند به امر شهيد جهان‌آرا شناسنامه‌هايشان را مي‌گرفتيم و در قبال آن اسلحه دريافت مي‌كردند. ما فكر مي‌كرديم جنگ خيلي زود تمام مي‌شود براي همين شناسنامه‌ها را مي‌گرفتيم و اسلحه مي‌داديم. بعضي از متقاضيان ماندن، كساني بودن كه اصلا كار با اسلحه را بلد نبودند، ولي دوست داشتند كه بمانند و از شهرشان دفاع كنند. من از شهيد جهان‌آرا كسب اجازه كردم، گفت يك چيزي كه مي‌تواني سريع يادشان دهي در مدت كوتاه‌ يادشان بده تا روانه خط شوند. ما هم ابتدائياتي را درباره كار با اسلحه در سه دقيقه به آنها ياد مي‌داديم و آماده جنگ مي‌شدند. ما چنين نيروهايي داشتيم و اين‌طوري جنگيديم. بعد شهر سقوط كرد، مردم پراكنده شده و به شهرهاي مختلف هجرت كردند. ما هم انسجام و تشكل پيدا كرديم. بعد از آن ايام، وقتي بچه‌ها ما را مي‌ديدند، شوخي مي‌كردند و به همسر من مي‌گفتند شناسنامه‌هاي همه را خانمت برده، بايد براي همه ما شناسنامه درست كني.

https://taghribnews.com/vdcjthe8.uqemyzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی