یکی از موضوعات موردتوجه در تاریخ حوزه علمیه قم، ارتباط حضرت امام خمینی با آیتالله بروجردی در دهههای بیست و سی شمسی است.
اشتراک گذاری :
بخشهایی از واکنشهایی برای تقسیم فلسطین و اصلاحات در حوزه در پی میآید:
مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه ۱۸۱ در هفتم آذر ۱۳۲۶ سرزمین فلسطین را به دو بخش یهودی و عربی تقسیم کرد. این مصوبه که خیلی زود به تقسیم فلسطین شهرت یافت ۵۵ درصد اراضی این کشور را به یهودیان و بقیه را در اختیار مسلمانان قرار داد. ۳۳ کشور به این قطعنامه رأی مثبت و سیزده کشور، که ایران نیز در شمار آنها بود رأی مخالف دادند.
پس از پایان جنگ جهانی اول نیروهای انگلیس فلسطین را ترک نکردند؛ ماندند تا مقدمه تأسیس یک دولت یهودی را فراهم کنند. سازوکار این موضوع پس از جنگ جهانی دوم در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ریخته شد تا لعاب قانونی و بینالمللی به خود بگیرد. فلسطینیها که حق تاریخی و ملی خود را آشکارا پایمال شده میدیدند، اعتراض و مخالفت خود را نشان دادند. خیلی زود درگیری میان مسلمانان و یهودیان آغاز شد.
هر روز عدهای از طرفین کشته میشدند. کشورهای عربی، به ویژه مصر و سوریه واکنشهای نسبتاً تندی از خود بروز دادند و حتی تقسیم فلسطین را از دست رفتن بخشی از خاک خود دانستند. این حادثه حکومت ایران امری غیر مرتبط تلقی شد. گویی تقسیم فلسطین قضیهای عربی یهودی است و ربطی به ایران، که نه غرب است و نه یهود، ندارد. البته کشورهای عربی نیز پیش از آنکه موضوع فلسطین را مسئله جهان اسلام بدانند، آن را یک مشکل عربی معرفی کردند و تعصبات را از این منظر به نمایش گذاشتند. نزدیک به سه دهه از پایان عمر «اتحاد اسلامی» میگذشت و اینک «اتحاد عربی»، برآمده از ناسیونالیسم تزریق شده به کشورهای نوپدید غرب آسیا در حال خودنمایی بود.
با موضوع فلسطین حداقل تا پنج ماه بعد واکنش آشکاری در سطح جامعه ایران پیدا نکرد، اما درگیریهای مسلمانان آن سرزمین با یهودیان همچنان ادامه داشت. انگلیس پیش از این خبر خروج خود را از فلسطین داده بود؛ و در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۲۷ به قیمومت ۲۵ ساله خود پایان داد. با اعلان این خبر، دولت مستقل یهودی به نام اسرائیل اعلام موجودیت کرد. کشورهای عربی پیرامون فلسطین که نقشه تقسیم آن سرزمین را پیاده شده دیدند، ارتشهای خود را برای نبرد با دولت جعلی اسرائیل به صحنه کشاندند. جنگ آغاز شد.
آیتالله کاشانی از مردم تهران دعوت کرد روز ۳۱ اردیبهشت برای ابراز همدردی با مسلمین فلسطینی و اظهار تنفر از عملیات خصمانه یهود در مسجدشاه گردهم آیند. اجتماع مردم در مسجدشاه پرشکوه بود. خطابهای را که آیتالله کاشانی نگاشته بود، خواندند و سپس قطعنامهای در ۶ ماده در حمایت از مسلمانان فلسطین قرائت شد. پس از پایان مراسم جمعیت با سردادن شعار از خیابان ناصرخسرو و میدان سپه خود را به میدان بهارستان و مدرسه سپهسالار رساند. در آنجا نیز سخنان مهیجی در باب فلسطین ایراد گردید. گفته شده حاج آقا روحالله خمینی در همین زمان نامهای به پاپ نوشت و از طریق نماینده سیاسی واتیکان در تهران برای او فرستاد. قرار بر این شد که از طرف روحانیت ایران نامهای برای پاپ نوشته شود. چندین نامه نوشته شد اما تنها نامه ایشان را انتخاب کردند و همان را برای پاپ فرستادند. امضاء نامه روحانیت تهران بود. اعلامیه آیتالله بروجردی علیه تقسیم فلسطین در خرداد ۱۳۲۷ منتشر گردید.
آغاز فعالیت اصولی
حدود پنج سال از تدریس خارج فقه و اصول حاج آقا روحالله میگذشت. مکان تدریس او در خانه، یکی از حجرههای مدرسه فیضیه، و سپس مسجد محمدیه بود. مطالعات پردامنه امام خمینی اینک روی این رشته متمرکز بود و طبعا نتایج آن همچون عرصه آموزش در کتابت نیز خود را نشان میداد. شاگردان او گفتهاند که آن زمان استادشان تألیفات خود را با نی مینوشت. «قلمدانی داشت و … همه کتابها را با قلم نی نوشتهاند.» وقتی به مطالعه مینشست، فارغ از زندگی داخلی، غرق در مطالب کتاب میشد و اجازه نمیداد تمرکز او به هم ریزد. در این زمان کسی سراغ او را نمیگرفت. میز کوچکی که پشت آن مینشست چیزی شبیه جعبه چوبی میوه بود. کتابخانه نداشت، اما اطرافش نیمدایرهای از کتابهای مرجع بود. معمولا قلم اول و آخرش یکی بود و کمتر از چرکنویس استفاده میکرد. مجموعه یادداشتهای خود را در تابستان و در سفرهای دو سهماههاش، دور از قم، جمعبندی کرده، تبدیل به کتاب میکرد. بیشتر کتابهای قطور او در فصل تابستان زاده شدند.
یازدهم اسفند ۱۳۲۷ نگارش آن را به پایان رساند. این نخستین تألیف او در جهان کثرت بود. نام رساله را بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر گذاشت. اما تألیف مهم او در وادی اصول انوار الهدایه فی التعلیقه على الکفایه بود.
امام خمینی تابستان ۱۳۲۸ را در درکه تهران گذراند. به احتمال زیاد با خانواده به این ناحیه ییلاقی از پایتخت آمده بود. رفاقتش با مهدی حائری او را به درکه کشانده بود. شیخ مهدی حائری از دوستان قدیمی او بود و در درکه خانه داشت.امام خمینی، یادداشتها و حاشیههایش بر کفایه الاصول را نیز با خود آورده بود. او تدوین کتاب را پیش از تابستان و چهبسا از سال پیش آغاز کرده، جلد اول آن را به پایان برده بود، و اینک درصدد بود نگارش جلد دوم را شروع کند. یازدهم رمضان ۱۳۶۸/ هفدهم تیر ۱۳۲۸ تألیف این جلد را تمام کرد و آراء اصولی خود را، در مباحث عقلی موجود در کتاب کفایه، آشکار کرد. این اثر قطور همچون بدایع الدرر به زبان عربی نگاشته شد.
بخش قابلتوجهی از این تابستان باید صرف نگارش تعلیقات بر کتاب وسیله النجاه، اثر آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، شده باشد. امام خمینی تعلیقات خود را بر این کتاب پس از وفات آیتالله در ۱۳۲۵ آغاز کرده بود.
مناسبات امام خمینی و آیتالله بروجردی
یکی از موضوعات موردتوجه در تاریخ حوزه علمیه قم، ارتباط حاج آقا روحالله با آیتالله بروجردی در دهههای بیست و سی شمسی است. پیش از این گفته شد که امام خمینی تأثیر بسزایی در هجرت آیتالله بروجردی به قم داشت؛ و نیز از تلاش چشمگیر او برای ماندگاری مرجع تقلید شیعیان در حوزه علمیه قم یاد شد. با وجود این، سردی روابط میان این دو پس از شکست طرح اصلاح حوزه علمیه قم انکارنشدنی است. این سردی هرگز به جدایی و انفکاک نینجامید؛ اگرچه روابط دیگر به دمای اولیه نیز بازنگشت. امام خمینی در طول هفده سال مقارنت خویش با آیتالله بروجردی همواره احترام رئیس روحانی قم را نگه داشت، و این در حالی بود که موضع «النصحیه لائمه المسلمین» را ترک نکرد. او میخواست که ایشان از قدرت خود در جهت سامان دادن به حوزهها و اصلاح امور مسلمین و مبارزه با بدعت و فساد و ظلمهای پهلوی بیشتر بهره ببرد.» او «به برخی از کسانی که اطراف آیتالله بروجردی بودند انتقاد داشت.» با این حال از هر آنچه موجب تضعیف زعامت آقای بروجردی میگردید جلوگیری میکرد؛ اگرچه از گفتهای فراتر نرود.
یکبار خطاب به دامادش شهابالدین اشراقی، که زبان به انتقاد از آقای بروجردی گشوده بود گفت: «من به کسی اجازه نمیدهم به زعیم مسلمین اهانت کند؛ هر کس و در هر مقامی که باشد.» پاسخ آشکار حاج آقا روحالله به کسانی که از علت رفتوآمد کمتر وی به خانه آقای بروجردی میپرسیدند این بود که «آنچه من میخواستم این بود که حوزه صورت وحدانی پیدا کند و شد. با آمدن آقای بروجردی آن تشبعاتی که سابق بر این وجود داشت، برطرف شد. حالا هر کمکی که برای حوزه یا شخص آقای بروجردی لازم باشد با خوشحالی انجام میدهم. ولی من نسبت به درسهایم وظایفی دارم و برای آنها ارزش بیشتری قائل هستم تا نشستن در بیرونی منزل آقای بروجردی. وقت من ارزش دارد و نمیتوانم آن را صرف انتظار کشیدن برای اتفاق افتادن قضیهای کنم. نیامدن به این دلیل است.»
این احترام یکطرفه نبود. آیتالله بروجردی حتماً از جایگاه علمی، اخلاقی و سیاسی امام خمینی باخبر بود که او را بارها به عنوان نماینده خود به مأموریتهای مهم فرستاد. یکبار با اختیار تام برای دو ماه به مشهد رفت؛ با همین اختیار عازم نهاوند شد. در سفری با خود آیتالله به مشهد، مسئول مراجعات مالی بود. احترام مرجع تقلید شیعیان به امام خمینی را با این مثال روشن کردهاند: آیتالله بروجردی درصدد به خدمت گرفتن یک منشی محرر بود. فرد معمم خوشخطی را به او معرفی کردند. روزی که این فرد برای معارفه به خانه آقای بروجردی آمد، حاج آقا روحالله نیز آنجا بود. او رفت و بالاتر از جایی که امام خمینی نشسته بود، جای گرفت. آیتالله بروجردی هم به معرفان این منشی گفت که او را نمیخواهم. گفت: «کسی که بالادست حاج آقا روحالله بنشیند، به درد من نمیخورد.»